live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
  • به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
  • منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
  • من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
  • ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
  • اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
  • هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
  • کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
  • وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
  • خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
  • به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    164MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    30MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رعنا» در این صفحه: 2
  1. -
    رعنا گفته:
    مدت عضویت: 2899 روز

    وای چقدر جالب که آخرین نفری که برای این فایل کامنت گذاشته، خودم بودم تا الان و امروز که این فایل نشونه ی امروز من شد، من دوبار با دقت به این فایل گوش کردم، بعد خواستم بیام کامنت بذارم گفتم دوباره گوش کنم و پاز کنم و نکته ها رو بنویسم، بعد پیش خودم گفتم، نه خودت هر چقدر تا الان درک کردی رو کامنت کن، اومدم کامنت کنم که دیدم 13 فروردین هم این فایل جز نشونه های من بوده و من اون زمان هم کامنت گذاشتم.

    برای من مهمه که همیشه توی مدار باشم، مدار درست، اگر کامنت گذاشتن بهم کمک میکنه، هزار بار خب میذارم، استاد که این موقعیت رو برای ما گذاشته.

    همونطور که گفتم امروز این فایل نشونه ی من بود، و هین گوش کردن، هر بار که نکته ای رو استاد میگفتن من به آدمهایی فکر میکردم که اشتباه میکنن، مسیر رو اشتباه رفتن، هر چیزی میشه عکس پروفایلشون رو مطابق با اون جریان عوض میکنن، هی راجع بهش صحبت میکنن و به زندگیهاشون فکر میکردم که همیشه بد بوده و همیشه مینالن.

    بعد یه لحظه به خودم گفتم، تو که همین الان داری این حرفها رو میشنوی هم باز داری قضاوت میکنی، باز سرت تو کار بقیه اس، حتی اگه این روند درونی باشه. چه فرقی میکنه با گفتار یا عملت به ناخواسته ها توجه کنی چه با فکر کردن و نمونه پیدا کردن راجع بهش !

    سرزنش نمیکنم خودم رو، هر بار آدم آگاه تر میشه راجع به درونش و راجع به افکارش. خیلی جاها کنترل میکنم خیلی جاها هم متاسفانه هنوز نتونستم کنترل درست داشته باشم.

    همین که متوجه ی این جریان میشم و در خیلی جاها این موضوع رو متوقف کردم، خیلی خوبه و مطمئنا اگر آگاهانه تر توی این مسیر قرار بگیرم، بهتر و بهتر میشه.

    موضوع بعدی اینه که استاد گفت، وقتی مثل اونا فکر کنی، چیزی فراتر از نتایج اون افراد عایدت نمیشه.

    واقعا من همیشه به این موضوع تو زندگیم پی میبرم.

    اگر به زیبایی ها توجه و فکر کنی، نتایج زندگیت همونی میشه که بهش فکر کردی.

    جهان بهت ثابت میکنه.

    دو تا نتیجه ی کوچیک ولی جالب رو همینجا بگم

    خب این روزها خیلی کم میرم بیرون

    دیروز تایمی که میخواستم برم سرکار، دقیقا همون 15 20 دقیقه ای که من تو خیابون بودم و رانندگی میکردم، هوا به طور فوق العاده ای زیبا و بارونی شده بود. بارونی که هر لحظه اش من با دیدنش گفتم خدایا شکرت و احساس خوب رو تجربه کردم. وقتی رسیدم محل کارم، بارون تموم شد. یعنی من بخاطر حس خوبی که داشتم به دنیا، دنیا قشنگیهای بیشتریش رو برای من اورد.

    یا چند روز پیش، تو همین شهر به این بزرگی که همه ی قسمتهاش ساخته شده و حتی پارکهاش هم معلومه دست سازه. تو یه پیاده روی وسط شهر، ما خیلی اتفاقی به جایی هدایت شدیم که مثل شمال سرسبز و بکر بود. انگار وارد چمنزارهای شمال شدی. انقدر فضاش قشنگ بود و رویایی آدم لذت میبرد.

    دوستم سالها اونجا زندگی میکرد ولی هیچوقت از این منطقه ی سرسبز خدادادی خبر نداشت.

    واقعا دنیا بهت همونی رو نشون میده که تو بهش توجه میکنی.

    نتایج زندگی هامون هم همینه.

    یه حرف جالبی زدید راجع به تمساح پرادایس.

    من خودم با تمام عشقی که نسبت به طبیعت و حیوانات دارم، یکمی از حیوانات میترسم. این ترس خیلی بیشتر بود طوری که اصلا نمیتونستم یه جایی باشم که یه حیوون هم هست الان خیلی بهتر شده.

    با این فکر که ما به بقیه در ذهنمون قدرت میدیدم تونستم این موضوع رو در خودم بهبود ببخشم و همین دو روز پیش که به همون چمنزار خیلی سرسبز که خدا ما رو هدایت کرده بود

    یه لحظه دیدم، یه سگ این سمتمه، چند تا سگ خیلی بزرگ هم اون سمتم. ولی اگر ذره ای ترس داشته باشم.

    حتی یکی از سگها، غلاده هم نداشت و سرخوشانه دور از صاحبش داشت از طبیعت لذت میبرد و از کنار من گذشت، من تنها کاری که کردم لذت بردم از دیدم خوشی اون سگ که داشت چه حالی میکرد از اینکه اومده جای به این قشنگی.

    وقتی آدم تو ذهنش به کسی یا چیزی قدرت نده، اون فرد یا اون موضوع هیچ تاثیری نمیتونن تو زندگی آدم بذارن.

    اگر بهش نیروی مثبت بدی که مطمئنا تاثیر مثبتش رو میذاره.

    و چقدر مثالتون رو راجع به سنگ سار یه زن در دوران پیامبر دوست داشتم. واقعا کدوم یکی از ما اشتباه نکردیم ؟!

    من خودم به شخصه حالا خواسته یا ناخواسته (به خاطر فرکانسی که توش بودم) اشتباه کردم.

    مطمئنا هیچکسی دوست نداره اشتباه کنه ولی پشت هر اشتباه یه درس و تجربه هست که اگه آدم درسش رو بگیره باعث رشدش میشه.

    من تو خیلی از مسائل دوست نداشتم اشتباه کنم، بعد از اشتباهم هم اون زمان بخاطر اینکه آگاه نبودم، خودم رو خیلی سرزنش کردم ولی با این حال رفتم پی رفعش که دیگه اون اشتباه رخ نده که خب مطمئنا خیلی برای من رشد داشته.

    این فایل خیلی نکته داشت، خیلی. برای همین با اینکه بارها قبلا دیده بودمش امروز دوبار دیدم.

    رفتم کامنت قبلیم رو که برای این فایل گذاشته بودم رو هم خوندم دیدم یه سری چیزها رو اونجا گفتم.

    بله، دروغ گفتن، اعراض کردن، توجه به خواسته ها، گرفتن نتیجه براساس توجهات خودمون، قدرت ندادن به هیچ چیزی جز خدا و اینکه خودمون خالق زندگی خودمون هستیم.

    و اینکه چقدر اون قسمت اول فایل رو دوست داشتم که گفتید ما تو یه جریانی به دنیا اومدیم و فکر کردیم باید همراه این جریان پیش بریم ! بله درسته ما نباید با جریان پیش بریم و ما باید خودمون با کانون توجه مون، دنیا خودمون رو بسازیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    رعنا گفته:
    مدت عضویت: 2899 روز

    این فایل، نشانه ی امروز من شد. لایو شماره 7 که تا قبل امروز چندین بار دیده بودمش و همون زمان لایو استاد به خودم میگفتم آفرین، آفرین که داری درست به قوانین عمل میکنی.

    نمیری تو بازی آدمها، نمیری تو بازی ناخواسته ها.

    خدا رو شکر واقعا

    من این رو از استاد دارم. این دید و این زاویه دید عالی رو.

    امروز که دوباره این فایل اومد به خودم گفتم نگاه کن این چند وقت به ناخواسته ها توجه کردی !؟ این یه نشونه اس که حواست همیشه باشه به چیزایی که توجه میکنی.

    این فایل پر از نکته بود

    قضاوت نادرست و نابجا. اصلا قضاوت کردن.

    این موضوع رو باید آگاهانه روش کار کنیم. حداقل من نیاز دارم حواسم شش دنگ به این موضوع باشه. هرچند که واقعا تمام تلاشم رو میکنم ذهنم از راه درست منحرف نشه ولی خودم میدونم گاهی هنوز قضاوتهایی هست حتی اگر کوتاه باشه و به زبان نیارمش.

    دروغ گفتن زمان ترس.

    این موضوع به نظر من نیاز به یه ایمان قوی داره. ایمانی که قدرت رو فقط بدی به دست خدا و نترسی اگر اشتباهی کردی و حقیقت رو بگی. این کار هر کسی نیست. باید ایمانی عمیق داشت و من به شخصه بارها زمان اشتباهاتم دروغ گفتم و سعی کردم پنهان کاری کنم. مخصوصا در زمان بچگی. ولی استاد تو آموزشاشون گفتن، کسی که دروغ میگه یعنی میترسه، یعنی ایمان نداره. اولین بار فکر کنم تو دوره ی روانشناسی ثروت 1 این رو شنیدم. همونجا تصمیم گرفتم دروغ نگم. وقتی هم تصمیم میگیری که تو راه راست قدم بذاری خدا کمکت میکنه. از اون زمان یادم نمیاد تو موقعیتی قرار گرفته باشم که مجبور باشم دروغ بگم و هر بارم موضوع طوری بوده که اگر حقیقت رو میگفتم ممکن بود برام دردسر بشه باز هم ایستادم و راستش رو گفتم و دیدم هیچ اتفاق بدی هم نیوفتاد. ولی باز میدونم این جای کار داره، انقدر باید ایمانت عمیق باشه که اگر شرایط سخت هم بود (که به نظرم آدم در مدار درست در شرایط سخت قرار نمیگیره) باز هم حقیقت رو بگی.

    توجه به خواسته ها.

    این موضوع، موضوعیه که به لطف الله و زاویه دید درستی که استاد بهم دادن، خیلی توش بهتر شدم. دیگه مثل بقیه همراه جریانات ناخواسته نمیشم. دیگه راجع بهش نمیشنوم دیگه راجع بهش حرف نمیزنم. هرچند که قبل از اینکه با استاد هم آشنا بشم کلا دور بودم از اخبار و حرف و حدیثها ولی از وقتی با استاد همراه شدم خب خیلی آگاهانه این کار رو انجام میدم و الان که داشتم این فایل رو گوش میکردم یه اتفاق جالب افتاده.

    بخاطر شرایطی، همه مدتیه توی خونه باهمیم و از خونه خارج نمیشیم.

    مادر پدر من عاشق اخبار گوش کردنن.

    خیلی جالبه که اولا ماهواره مون تقریبا خیلی تایما قطع شده، مخصوصا کانالهای خبر.

    و اینکه همونهایی هم که وصله به طرز عجیبی صداش به من نمیرسه زمانی که تلویزیون روشنه و اصلا مامان اینا راجع بهش صحبت نمیکنن. یعنی کلا خونه رو خدا ایزوله کرده از خبرهای ناخواسته.

    در حالی که حتی زمانی که من میرفتم سرکار باز هم تایم اخبار خونه بودم و اخبارها بالاخره صداش به من میرسید ولی الان اصلا.

    این یعنی وقتی توی مدار درست باشی اصلا نیازی نیست تلاش کنی، خود جهان برات شرایط رو پیش میبره.

    واقعا توجه به خواسته ها و نگه داشتن حس خوب نعمتیه که همون موقع پاداشش رو میگیری.

    استاد همیشه میگه من همون زمانی هم که تو بندرعباس بودم، پول نداشتم ولی با قوانین آشنا شده بودم حالم خوب بود، واقعا درک میکنم این حس و حال استاد رو. بله شما هر چیزی که داشته باشی در آخر میخوای حالت خوب باشه. آرامش درونی داشته باشی. همین الان هم با سپاس گزاری با توجه به زیبایی ها حال دل آدم خوب میشه و سرشار از آرامش و لذت میشه.

    در آخر باید بیشتر حواسم به خودم و چیزایی که توجه میکنم باشه. این نشونه ها رو باید جدی گرفت.

    فرکانسها زود جواب میدن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: