live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
  • به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
  • منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
  • من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
  • ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
  • اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
  • هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
  • کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
  • وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
  • خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
  • به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    164MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    30MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم درویشی» در این صفحه: 4
  1. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2917 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز پیمانکار پروژه خانه تکانی ذهن-گام به گام

    گام هشتم-ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

    اگر میخوای متفاوت نتیجه بگیری باید متفاوت فکر کنی و عمل کنی

    اگر مثل بقیه بخوای فکر و رفتار و عمل کنی همون نتیجه ای میگیری که اونا میگیرنا

    دیشب یه خواسته ای درم به وجود اومد که خب توی پاییز و زمستون میشه تجربش کرد اما دیدم عه هیچ فکری نمیبینم چون قدرت دادم دست یکی دیگه فکر میکنم اگر اون باشه میتونم به خواستم برسم نباشه نمیتونم

    بعد همین الگوی فکری رو توی زندگی یکی از ادمهای زندگیم دیدم

    بعد امروز صبح یه خواسته دیگه برام به وجود اومد بعد باز دیدم من دست خدا بستم

    من به غیر خدا وابسته شدم، قدرت به غیر خدا سپردم

    بعد من دارم میبینم همه جوره قدرت به غیر خدا دادم

    نعمت ثروت و ازادی و اختیار در رسیدن به خواسته هام رو وابسته به یه عامل بیرونی میبینم

    خدایاشکرت

    باید ادامه بدم.. باید ادامه بدم

    یه چیزی که امروز بهش فکر کردم این بود که باید ذهنمو خالی کنم

    باید هرانچه بلدم هرانچه میدونم و هرچی که دارم بذارم زمین به خدا گوش بدم

    من خیلی خفنم من خیلی خوبم من خیلی کارا انجام دادم خیلی با ارادم ولی این اراده من بدون حضور خدا هیچ دستم نداده

    جز خود سرزنشی بیشتر که ببین نشد

    ببین نمیرسی

    ببین به نتیجه نرسیدی

    اره باید هرانچه که میدونم و فکر میکنم بلدم بذارم کنار و اجازه بدم خدا بهم بگه خدا زندگیم دربر بگیره

    به صدای خدا گوش بدم

    این یه مسیر البته ارام ارام درونم اتفاق میوفته پس مستلزم ادامه دادن منه

    مسلتزم تعهد منه

    مستلزم اینکه حرفهای استاد عباسمنش باور کنم بدون هیج گونه نویزی

    تمرین گام چهارم

    هدفت بنویس و بگو چه قدم های براش میتونی برداری، قدم های کوچیکی میتونی برای فوتسال برداری؟

    در پناه خدا

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2917 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسی

    امروز روز هشتم از پروژه خانه تکانی به صورت گام به گام من هست

    نمیدونم از کجا باید شروع کنم

    اولین بار که برای نوشتن کامنت هیچی به ذهنم نمیاد، یعنی میادا ولی نمیاد

    راستش میدونید بعد از گوش دادن به این فایل و بعدش دیدم ذهنم مقاومت داره برای بار دوم بشنوه گفتم میام کامنتها رو میخونم و بعدش هدایت شدم انگار یه چیزا از خودم توی زندگیم

    شاید باید بیشتر از این به بعد گوش بدم

    ولی این دلیل نمیشه کامنت نذارم

    همه اینا فایلها برای اینکه ما به شناخت بیشتر و درونی تر برسیم و به درونمو بریم جایی که هیچ کس نمیتونه بهش دسترسی داشته باشه جز خودمون، نمی تونم نشونش بدم ولی میتونم مثالی ازش بزنم مثل یک جاده یا تونل و اگر به صورت سه بعدی بهش نگاه کنیم متوجه طولانی بودن این جاده یا تونل میشیم

    درون ما هم همینطوریه یه تونل یه جاده که من هستم و من و طولانی و زیاد و فقط خودم میتونم برم و کسی نمیتونه جای من بره

    هرکسی اینو توی وجودش به این شکل حس میکنه

    خدایاشکرت که اینجا هستم و منو تنها نذاشتی

    میدونی چیش قشنگه اینکه امروز برگشتم به گذشته و اون مسیر اشتباه که از اولش اشتباه شروع کرده بودم بیاد اوردم بیاد اوردم من وقتی شروعش کردم شک داشتم بخاطر ترسام مدامم درگیر این بودم ولی با همون شک ها ادامه دادم و سقوط کردم هیچ وقت یادم نمیره اون روز که اون مسیر با اون آدم اشتباهی تموم شد من یه لحظه یه تصویر از جلوی چشمام رد درختی بودم که از درون خالی شده بود و فرونشست بر زمین، آه

    فرو نشستم و..

    من از بقیه قشنگی های زندگی دور موندم

    توی اون مسیر اشتباه های بزرگی انجام دادم

    که اگر یه روزی قبل تر میگفتن تو یه روزی این اشتباها رو در آینده میکنی از ترس و احساس گناه نمیدونم چی میشدم

    ولی الان اینجام ذهنم منو میبره سراغ اشتباهم میگه خودت بدبخت کردی میگم تو جای من بودی چیکار میکردی

    جالبه اینکه استاد گفتن خودتون جای اونش شخص یا اشخاصی که اشتباه کردن بذارین و بعد تصمیم بگیرید میخواید قضاوت کنید یا نه

    من چند وقتی هست سعی میکنم خود الانم جای اون موقع بذارم و به خودم میگم خودتو بذار جای اون موقعت چیکار میکردی یه نگاه به شرایطت بنداز، گذشتت و زخمی که بود رفتار کسایی که فکرش نمیکردم، باید بگم رفتار درد آورشون. خب هرکس دیگه جای تو بنظرت بهتر از این رفتار میکرد؟

    خداروشکر با این فایل دوباره این پرسش و پرسش و پاسخ ها رو بیاد اوردم میخوام که بیشتر روش تمرکز کنم تا بتونم خودمو ببخشم برای اون اشتباه و از قضاوت شدن توسط دیگران نترسم حتی خودمو هم قضاوت نکنم

    کامنت امروزم با بقیه کامنتهام فرق میکنه

    ممنونم از خانم شایسته عزیز و استاد عزیزم

    پرامید باشید

    با ایمان

    مریم درویشی

    1403/7/17

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2917 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به خودم و خدای خودم و همگی دوستانم و این فایل ارزشمند که خود خداست و استاد عزیزم

    راستش من دیروز یه لحظه فایل لایو۱ بهم گفته شد خیلی سریع که استاد در مورد توی جریانه گله و شکایت در مورد خرابی و سیل و به زعم مردم عام اهمال کاری دولت همان سیلی که امد و در دوهفته خشکسالی ۵۰ سال گذشته را جبران کرد

    حتما یادتان هست

    استاد گفت که مسئولیت پذیر باشید مسئولیت زندگی خودتون بپذیرید

    (با یاد اوری نکاتی که از لایو۱ برایم در ذهن مانده است میخوام نکات مهمی را یاد اور کنم برای خودم و تصویری ذهنی من اینه که این لایو با لایو ۱ یک موضوع هست و استاد در اون فایل دقیقا همین جنس حرفا رو با شدت بیشتری گفتن که فکر میکنم یه سریا اونجا بهشون برخورد)

    فقط کافیه بشینم و بشمارم که توی این دو سه سال اخیر گوشامون با چه خبرایی پر شد

    سیل شورش گرانی بنزین براثر شورش و کرنا و این قضیه سردار سلیمانی(که من با یه حساب سطحی انداختن در ابتدا متوجه شدم آقا این ارزوش بوده که شهید بشه پس باید یه دست خدایی میومده تا اونو به خواستش برسونه) البته که این إگاهیی به راحتی برای عموم مردم اصلا قابل هضم نیست

    و….. الا ماشالله

    هر بار گله هر بار شکایت

    آقا استاد میخوام بگم میگی شرایط حساس کنونی تلویزیون همیشه میگفته از رهبر گرفته تا دولت و….

    پدر از ابتدای تولدم تا همین امروز کلمه اوضاع خراب است داره تکرار میکنه

    گاهی کفور میشم و میخوام بهم بریزم

    مثل امروز که دقیقا به تضادی باهم خوردیم

    و من احساس کردم داره بهم ظلم میشه

    مشغول درست کردن ناهار بودم که بعد از پخش موزیک این فایل را که امروز دانلود کرده بودم پلی شد و گوش دادم

    میدونید چی فهمیدم اینکه من از یه عامل بیرونی خودم توی کوچک ترین خواسته هام انتظار دارم بعد توقع دارم که اونی که هم فرکانس و هم مدار من هست عالی باشه و اون بی توقع و با خودش در صلح باشه ولی من نه این حق دارم که انتظار داشته باشم

    چرا انتظار دارم پدرم بشه قانونمند!!

    درحالی که این منم که دارم خلق میکنم با کانون توجهم شرایطتو!!!!

    انتظار و توقع معنی شرک میده نه؟؟!

    خیلی رفتم توی فکر و با خدای خودم حرف زدم البتع قبلش یه گفتگویی بینمان شد و گفت تو فقط کافیه هرجا که نگاه میکنی منو جستجو کنی تمام

    خدا رو ببینی

    و ادامه ادامه

    تا توی این فایل به یه نگاهی رسیدم که چرا اینقدر خودم حتی در دریافت الهامات خداوند اذیت میکنم

    من میخوام اسون باشه میخوام جاری بشه

    چرا توی این قدم های اولی که تازه شروع و کردم و حتی نمیتونم ادعا کنم که ۵ درصد تونستم باورام تغییر بدم انتظار بیجا دارم که خب دیگه نجوا نباشه و من بفهمم خدا چی میگه

    اونجا بود که تصمیم گرفتم ذهنم کنترل کنم و به آرامش بیشتر با خدای خودم برسم

    استاد چقدر چقدر این فایل جواب سوالات این اخیر من بود

    هی میدیدم خانوادم مدام دارن شکایت میکنن

    توی کوچکترین چیز

    اعصابم خورد شد گفتم کجای کار میلنگه

    تا اینکه شما در این فایل گفتید که اگر جوری که بقیه فکر میکنن توجه و فکر کنم و عمل کنم

    لاجرم نتیجه ای مثل اونا رو میگیرم

    پس من به جای توقع از پدر و مادرم بیام سطح توقع خودم از دیگران بیارم پایین و بشینم تمرکزی تر روی خودم کار کنم

    همونطور که الان ادمای مدار قبلی من نیستن

    حتی حتی با وجود از لحاظ فامیلی نزدیک بودن و گاهی با مادرم ارتباط برقرار کردن دیگه نه من سمت اونا میرم نه اونا سمت من میان

    قبلا هر روز زنگ و پیام بود

    اونا نیستن و ادمای جدید وارد زندگیم شدن ادمایی که جنس خالص بیشتری دارن چون من توی این مدت یه شجاعا نشون دادم

    یه ادمایی ایگنور کردم گفتم من نیستم

    چون حرکت کردم

    حالا با این حرف های شما کمی ایمانم قوی تر شد

    این موضوع خیلی مهمه من اگر یه بار بهش بسنده کنم باز یادم میره و باید تکرار کنم

    اگاهانه

    نکاتی نوشتم از این فایل

    استاد شما چقدر عزت نفس دارید

    حال کردم گفتم ببین عباسمنش خوب بازی فهمیده

    استاد:

    من برام مهم نیست که شما بگید درست یا غلطه

    خدایی کدوم استاد و معلمی رو دیدین اینطوری بگه 😆

    من ندیدم

    اون چیزی که من بهش اعتقاد دارم در موردش صحبت میکنم اونایی که توی این فضا باشن میفهمن و اونایی که نباشن بعد میفهمن و یه تیکه رو هم خودم اضافه میکنم یه سریا هم نمیفهمن اصلا

    حالا استاد میاد دلیل این نگاهش میگه :

    👇👇👇👇👇

    به این دلیل که من مطمئنم (ایمان و باور و یقین زیادی که تونسته بر نجواهاش غلبع کنه)

    این نوع نگاه که باعث خوشبختی میشه اصلا نگران نمیشم که کسی حرفهای منو قبول کنه یا نکنه..(رسما استاد داشت میگفت شما هیچ تاثیری توی خلق اتفاقات زندگی من ندارید اون خدای من خیلی قدرتمندتر فالورامه)

    استاد وقتی این حرف میزنیا من بیشتر عاشقت میشم

    این همون مهم نبودن نظر دیگران

    همان عدم تلاش برای جلب توجه عامل بیرونی

    همان عزت نفس

    همان سبک شخصی

    همان چیزی که من سعی میکنم آگاهانه انجامش بدم

    و تا الان تونستم انجامش بدم

    و ایشالا از این به بعدم خواهم توانست

    این فایل مرا مشغول کرد این چیزایی که استاد گفت یه سری الگو های تکراری و اتفاق هایی که اصل تکراری و ادمهایی که رفناری تکراری دارن

    دقیقا دقیقا میتونم تایید کنم وقتی یه دزدی بیاد توی روستای پدریم یه ادمی بخواد یه کاری کنه

    یه نفر بخواد عروسی کنه بخواد طلاق بگیره بخداد خونه درست کنه ووووووووو

    دیگه میشنن خبر میدن

    حواشی و کل اصل صحبت میکنن

    در این حد که یه سریا که جمع بسیاری هستن به هم دیگه لقب ادم اخباری میدن

    حالا این موصوع توی شهر و بعد استان

    و بعد کشور صدق میکنه

    اما سوال اینجاست که چرا این ادمها روز و شبشون دنبال این کار هستن؟!

    مگر برای این کار بهشون دستمزد لحظه ای میدن؟؟؟!

    یا

    گاهی میشینبم میشینیم فکر میکنیم در مورد مملک و جهان و کشور و فلان خانواده و فلان… بعد اخرش میگیم ما که هیچ قدرتی نداریم

    آیا ما هیچ قدرتی نداریم و کارمون غُر زدنه؟؟؟!!!

    اصلا الگو میبیند میگیم مملکت دست فلانیه و بعدش میشنیم غر میزنیم

    تهش ام بعد غر میگیم بهمون ظلم کردن حالا توی اسکیل کوچکتر میگم میگیم فلان شخص پدرم مادرم همسرم خواهرم و برادزم و… بهم ظلم کرد

    غرشم میزنیم و اخرشم خودمون در نهایت برگی باد میدونیم

    اره کشورم اینجوریه اره پدرم اینجوریه

    اره باید ساخت

    من اوایل اشنایی با استاد بودم با پدرم کش و مکش داشتم نمیتونستم زوراشو بپذیرم (البته هنوزم مقاومتا دارم) بعد مادرم میگفت باید بسازی خداروشکر کن بابات اهل دود و دم نیست

    من نپذیرفتم نپذیرفتم

    اگر الانم دارم کار میکنم نه بخاطر استاد نه هیچ فرد خاصی توی زندگیم

    اصلا همش دارم سعی میکنم که برای کسی دنبال موفقیت نباشم

    کسی توی دنیای من نباشه

    بخاطر همین میگم استاد بازی فهمیده

    اخر چرا من اینقدر به این شیوه که انتخاب و کردم و سبکی که دوست دارم ایمان نداشته باشم که یک : روی دیگری انرژی بیهوده نذارم

    دو:فارغ از اینکه بقیه دوست دارن یا ندارن به مسیری که دوست دارم برم

    من خیلی باید تکاملی بشینم به اینا فکر کنم

    این فایل این حرفها این تضادها امده منو ببره جایی که میخوام

    این فایل باید هر بار باز گوش داد اصلا به یه قدرتی از خودتون میرسید که نگو

    استاد عزیزم دست قدرتمند خداوندم سپاسگزارم

    که با فرد قدرتمندی چون شما هم مدار شدم و هر روز بهتر از دیروزم میشوم

    این جمله از لایو۱ یادگار مینویسم هر کسی با عباسمنشه باید قوی باشه هر کسی با عباسمنش بوده بدون استثنا قوی شده اونایی که از لحاظ فرکانسی بودن نه مکانی

    عاشقتونم تا بعد..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  4. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2917 روز

    سلللللام به همگییییی

    خیلی خوشحالم که به این فایل هدایت شدم

    استاد دقیقا چیزایی رو گفتید میخواستم بشنوم

    واقعاا ممنونم از اینکه با عشق اصل این جهان رو بارهاا بارهاا به ما یاد آوری میکنید

    دقیقا توی این جریاناتی که اتفاق میوفتاد

    من یه چیزی درونم میگفت انگاری این جامعه افتادن توی یه بازی تمام نشدنی این بزن و اون بزن

    منتظریم یه اتفاقی بیفته و ما تلافی کنیم

    درباره قضیه سقوط هواپیما و اون اشتباه

    قبل از اینکه همه بفهمن که این اشتباه از نیرو هوایی سپاه بوده میدیدم ادما مدام میگفتن امریکا رده هواپیما رو ترامپ داره جو ساری میکنه که قضیه بمب باران شدن پایگاهش از یاد بره

    من که اهل استوری گذاشتن های واتساپ و اینستا خیلی وقت نیستم ولی متوجه شدم اطرافیانم چطور جبهه گرفتن و مدام دارن میگن این مقصر اون مقصر

    وقتی فهمیدن که امریکا هیچ کاره بوده و خودشون خودشون زدن

    دیگه نمیدونستن چی بگن مخصوصا ادمای مذهبی

    و استوریاشون تغییر دادن

    این قضیه برا من درسی داشت اینکه هیچ موقع نسبت به کسی یا چیزی در نگاه اول تند واکنش نشون ندم

    و قضاوت نکنم

    خداروشکر واقعا

    هرچند که همه ما عجولانه قضاوت میکنیم ولی خوبه یکمی به خودمون نگاه کنیم

    یعنی اول از همه با خودم هستم که تازه هنوز یه خورده هم نتونستم قوانین الهی رو باور کنم ولی سعی خودمو دارم انجام میدم

    یعنی وقتی امدم این فایل گوش دادم فهمبدم خدا میخواد هدایتم کنه

    و عزمم بیشتر کنم تا توانایی ذاتی که خدا توی وجود هممون گذاشته باور کنم

    میخوام با تمام وجودم این مسیر با سرعت و صبر و توکل ادامه بدم

    ایمان دارم خدا پاسخ میده فقط باید من جسور تر باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: