سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
- فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
به نام جان
سلام به عزیزان دلم استادان آگاهم
سلام به دوستانم در این مسیر زیبا
اگه منم مثل 99درصد جامعه فکر کنم مثل اونها رفتار خواهم کرد ونتایجم مثل اونها خواهد بود.
استاد جانم از زمانی که باشما آشنا شدم وپای آگاهیهای شما نشستم وفهمیدم که این من هستم که اتفاقات زندگیم رو با کانون توجهم خلق میکنم فهمیدم که تنها کاری که باید انجام بدم اینه که فقط آگاهانه حواسم باشه که الان کانون توجهم ذرهبین ذهنم روی چیه وروی چه موضوعی هست؟
شما توی تمام فایلهاتون فرمودین که از کجا بفهمیم که کانون توجهمون روی چیزیه که منو در مسیر سعادت وخوشبختی پیش میبره ،از احساسمون،پس همیشه حواسم به حسم بود ..
همیشه در هر شرایطی که یه موجی راه میافتاد قانون اعراض به کمکم میومد ..
بعدش آگاهانه سعی میکردم به چیزهایی توجه کنم وباورهایی رو تکرار کنم ومنطقی کنم که بهم احساس بهتری بده ..
توی این چندسالی که باشما بودم توی جامعه هر سال اتفاقات ناخواسته ی زیادی افتاده که خداوند رو شاکرم که همیشه خیلی عالی تونستم با بستن خودم به آگاهیهای شما کنترل ذهن کنم.
با رفتن به طبیعت کنترل ذهن کنم.
با تکرار باورهای مناسب کنترل ذهن کنم.
با سپاسگزاری برای نعمت ها وبرکتها وزیباییهای زندگیم ،کنترل ذهن کنم.
هر جا هر محیطی که در اون بحث خبرهای داغ روز جامعه بود آگاهانه اونجارو ترک کردم وبعدش کم کم جهان خودش این محیط ساکت ومثبت وآرام وزیبارو برای من فراهم میکرد.
انسانهایی که همیشه در حال گفتگو با هم در این موارد بودند از اطراف من حذف شدند.
جهان اطرافیان منو سرند کرد.
تنها چند نفر که هم فرکانس بودیم باهم ماندیم …
وتنها حرفی که بین ما زده میشد در مورد قوانین بود واز نتایجمون در مورد عمل به قانون احساس خوب مساوی اتفاقات خوب ساعتها حرف میزدیم تا باور وایمانمون به مسیرمون قویتر بشه.
یه چیز جالب !
من از شروع دوره ی قانون سلامتی باشماهسنم.
در این مدت هرجا که رفتم انواع واقسام غذاها ونوشیدنی ها به وفور وجود داشته که تمام آدمهایی که توی اون محیط باهم بودیم با ولع واشتیاق ولذت زیادی دور هم از اون غذاها ونوشیدنی ها استفاده میکردند.
اما من آگاه بودم که این غذاها برای جسم من مناسب نیست چون در دوره ی قانون سلامتی اهرم رنج ولذت استفاده کردن واستفاده نکردن از مواد غذایی رو ساخته بودم.
چون میدونستم غذاهایی که اونها انقده با لذت میخورن چه آسیبی داره میزنه به جسمشون. آگاهانه من غذای مخصوص خودم رو همیشه با خودم میبردم وهمون رو اونهم به شیوه ی خودم میخوردم وهنوز هم همونطور هستم واگاهانه ورودی مناسبی به جسمم میدهم وجهان هم خیلی شرایط رو بامن همراه کرده .
مثلا پدرومادرم وخواهرم ودوستم هم این دوره رو شروع کردند چون نتایج من رو دیدند وحالا به خونه ی این افراد که میرم دیگه نیازی نیست که با خودم غذامو ببرم .چون اونجا شرایط اوکی هست.
حالا که من انقده با کنترل ورودی به جسمم تونستم نتایج دلخواهم رو بگیرم همین ایمانم رو ومسیرم رو به ادامه ی کنترل ورودیهای ذهنم هم بهتر وروشنتر میکنه…
البته این گفتگوهای بین ما انسانها گفتگوهای ذهنهای ماست که برای اینکه ذهن من بگه از ذهن تو قویتره ویا بهتره میاد شروع به قضاوت وتبادل اطلاعات ویا تحلیل کردن اتفاقات میکنیم.برای اینکه ذهن من به ذهن تو بگه من بهتر میدونم من بیشتر میدونم …
حالا در صورتی که آگاهی همیشه در سکوته.همیشه در آرامشه.همیشه در حال لذت بردن از تجربیات زیباست واین اگاهی اصل ماست .
استادجانم فایلهای ارامش در پرتو اگاهی همین رو میگه..
ما جسم نیستیم ما ذهن نیستیم ما اگاهی هستیم که میتونه ذهن رو مشاهده کنه..
هرجا خواستم حرفی بزنم اندکی مکث کردم گفتم این حرف از کجا میاد
گفتم این حرف برای چی میخواد زده بشه
ودر خیلی از موارد مچ ذهنم رو گرفتم وفهمیدم داستان همون برتری دادن وقدرت دادن به ذهن منه .همون من درونی.
فهمیدم اگاهی واصل من اصلا نیازی به زدن او حرف وکلام نداره .
فهمیدم بیشتر دلم میخواد در سکوت باشه وکم کم ذهنم هم با من همراه شده
وسکوت تنها زبان خداست
سکوت تنها زبان طبیعته.
در این سالها از همهمه ها دور شدم .
در تنهایی خودم عمیق شدم .
در سکوت نشستم وفقط غذای مناسب به ذهنم رساندم که ولع خود برتری اورا سیر کنم .که خلا اورا با دادن باور خود ارزشمندی واحساس لیاقت پر کنم.
تا ذهنم آگاهانه بفهمد که خود نابودگر خود است .
بفهمد راه نجات این است که در سکوت وارامش فقط نظاره گر باشد نه تحلیل گر .
فقط به تماشای زیبایی بنشیند.
فقط عشق بدهد وعشق دریافت کند.
در سکوت نشستم وفقط به شما استادم گوش کردم صدای ذهنم ساکت وساکتر شد طوری که توانستم صدای اصلم صدای خداوند را واضح وروشن بشنوم والهامات وهدایت هایش را دریافت کنم.
داعم در حال عشق بازی با خودم باشم .
بله خودم همان خدایی هستم که در این بدن زندگی میکند.
خدایی که انتخاب کردم در این جسم مادی نقش مادر نقش همسر نقش فرزند وهزاران نقش دیگر را ایفا کنم.
ومن برای ایفای تمام این نقشها در زمین هرآنچه که نیاز دارم هر لحظه با من هست اما سروصدای عضوی در این جسم به نام ذهن آن هم برای ترس از نابودی بقا نمیتوانم صدای این منبع وبانک اگاهی که همراهم هست را بشنوم..
استاد جانم شما منو به اصلم وصل کردین .
یعنی فایلهای ارامش در پرتو اگاهی که شاید 15 سال پیش آنهارا ضبط کردین تمام آنچه هست که در این سالها آموزش دادین .اصل است و توحید ویکی شدن و وحدت با منبع
استاد من با نتایجم حرف میزنم که با شما بودم .
با نتایجم میگم که در زمین بهشت رو تجربه میکنم.
هرروز صبح با قلبی باز ولبی خندان ودلی شاد به یک روز دیگر وفرصت دوباره برای زندگی در این بدن مادی و دراین جهان فیزیکی به خودم خوشامد میگم ..
دیگه از این نعمت بالاترهم مگه هست؟
منم توی پندمیک روی همین زمین بودم.
منم توی اغتشاشات واعتراضات ردی همین زمین بودم.
منم توی سیل وزلزله ها روی همین زمین بودم .ودرتمام اتفاقات بودم.
اما آگاهانه دست ذهنم رو گرفتم واز این مساعل دور شدیم .
به ذهنم غذاهای مناسب خوراندم تا دچار خلا وکمبود نشود ودنبال نشخوار نباشد.
چقدر ذهنم الان درست تربیت شده .
البته سازوکار ذهن کمک به بقا وامنیت جسم است واین طبیعت اوست که نگران باشد وبترسد وغمگین کند و خودرا قویتر وبالاتر نشان دهد اما من آگاهم که من ذهن نیستم من ناظر بر ذهنم ومیتوانم آگاهانه کنترل کنم اورا.
میتوانم آگاهانه توجهش را از ناخواسته ها از ترسها از غم ها از کمبودها ازقضاوتها از انتقادها واز تمام آنچه که ذهن توهمش را دارد وفکر میکند با آن به من در برابر خطرات احتمالی کمک میکند ،بردارم وبگذارم روی قدرت خودم روی زیباییها روی اینکه با هرسختی آسانی هست .بگذارم روی اینکه من تمام آنچه را که برای تجربه ی این زندگی مادی روی زمین نیاز دارم هست وجوددارد ومن به آن دسترسی دارم من کامل آمده ام .
مساعل هست راهحل هم هست.
پس نگران نباش ذهن من.
اگر غم هست شادی هم هست پس شاد باش ذهن من
اگر بیماری هست درمان وشفا وهوشمندی جسم هم هست ذهن من .
اگر تو فکرو کمبود را میبینی ومیترسی که من دچارش شوم من به تو آگاهانه میلیارد میلیارد فراوانی نشان میدهم که تو آرام بگیری.
اگر خشم هست تو میتوانی به عواقب خشم های قبلت بیاندیشی ودست از خشم برداری ولحظه ای صبر کن وزهر آن خشم را به شهد ارامش وعشق تبدیل کنی ذهن من.
خودت را جای آن دیگری بگذار ودست از قضاوت بکش ذهن من…
خدای من در این جهان آنقدر زیبایی آنقدر عشق آنقدر مهروشفقت آنقدر فراوانی آنقدر آسودگی ورفاه هست که جایی برای این حرفها ی همه گیر نمانده برای من.
استاد جان زندگی من پراست از نتایج مادی ومعنوی .
دستان شمارا میبوسم که دستان خدایی هستید که هدایتش را به فرم وغالب شما در زندگی من متجلی کرد.
عاشقانه دوستتان دارم زوج بهشتیه عزیز من.