سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
- فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
سلام به استاد عزیزم
آشنایی با شما و دیدگاههایتان و درک قوانین حاکم بر زندگی دریچه ای از نور را به زندگی ام هدیه داد از شما بی نهایت سپاسگزارم که به این درک رسیده ام که تنها خالق زندگی ام هستم و فهمیدم انچه بر من میگذرد بازتاب ان چیزی است که در من میگذرد
متن زیر را در جایی خواندم بی ارتباط به درک قوانین و قرار دادن شادی در سر لوحه ی زندگی نبود،از این جهت تصمیم گرفتم با دوستان به اشتراک بگذارم
«وقتی از استانه ی ۵۰ سالگیم گذشت فهمیدم هر چه زیستم اشتباه بوده
در این زمان بود که فهمیدم چیزی بالاتر از سلامتی،چیزی بهتر از لحظه ی حال و چیزی با اهمیت تر از شادی نیست.فهمیدم دستاوردهایم معادل چیزهایی نبودند که در مسیر بدست اوردنشان از دست داده بودم.
فهمیدم دلهره و ترس از ازمون کنکور و استخدام،اضطراب سربازی،ترس از اینده،وحشت از عقب ماندن،دلهره ی تنهایی،نگرانی از غربت،غصه های شب جمعه،اضطراب اول مهر،۱۴ فروردین،بیکاری وووو…..هرگز نه ماندگار بودند ونه ارزش لحظه های هدر رفتن را داشت.
فهمیدم یک کبد سالم چند برابر لیسانس ارزشمند است و کلیه هایم از تمامی کارهایم و دیسک کمرم از متراژ خانه و تراکم استخوانم از غروب های جمعه و روحم از تمام نگرانی هایم و زمانم از همه ی ناشناخته های اینده ی نیامده ام.
و شادی ام از تمام لحظه های عبوس و امیدم از همه ی یاسهایم.
و فهمیدم چقدر موهایم قیمتی بودند و چقدر یک ثانیه بیشتر کنار عزیزان بودن به داشتن تمام شغلهای دنیا می ارزد
در این عالم ادمهایی که قدر لحظه های بودنشان را میفهمند، هیچ گاه حال را با غبار غم و تردید وغصه وترس و چه خواهد شدها حرام نمیکنند.
تا انجا که میتوانید در حال بمانید و ذهنتان را خالی،حس تان را چون ابر در حرکت،روحتان را با اموزه های درست وحقیقی تزیین کنید واندیشه هایتان را ازاد وتخیل تان را سرشار و به معنی حقیقی کلمه زندگی را زندگی کنید
زندگیتان سرشار از ارامش باد