سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
- فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
شما به هر چیزی که توجه کنید از جنس همون رو وارد زندگیتون میکنید.
هر بار تو جامعه یه سری اتفاقها میافته که اولین بار هم نیست و بارها و بارها از این دست اتفاقها افتاده و خواهد افتاد. اما اینکه شما به این اتفاقات توجه میکنی یا نمیکنی باعث میشه که درگیر این اتفاقات بشی یا نشی. اگر توجه کنی، با دست خودت این اتفاقات ناجالب رو به زندگیت دعوت زدی، اگر توجه نکنی خب در به روی این اتفاقات بسته باقی میمونه.
حالا چی میشه که اگر در باز باشه یا بسته؟
آدمها 2 دسته اند. کسایی که ذهنیت خالق دارن و تعدادشون زیاد نیست، و آدمهایی که ذهنیت واکنشی دارند و تعدادشون زیاده. 95 درصد جامعه افراد واکنشی هستند.
وقتی یه اتفاق به ظاهر ناجالب تو کشور یا جامعه رخ میده، آدمها 2 دسته میشن. کسایی که هی راجع به اون موضوع میپردازن و صحبت میکنن، که خب این آدمها از قانون خبر ندارند. و دسته دوم آدمهایی هستن که از این اتفاقات به قول قرآن اعراض میکنن، رو برمیگردونن، توجه نمیکنند، صحبت نمیکنن، فکر نمیکنن، که خب این افراد تعدادشون بسیار کمتره و قانون رو بلدن و ذهنیت خالق دارند.
وقتی یه اتفاقی میافته که جالب نیست و شما هی با افراد مختلف، تو شبکههای اجتماعی راجع به این موضوعات صحبت میکنید، در واقع همون دروازه رو باز میکنی، برای ورود اتفاقات ناجالب بیشتر. افرادی هم که اعراض میکنن، همیشه دروازه رو بسته نگه داشتن دیگه.
خیلی ها هم این وسط گول میخورن، یعنی وارد یه سری جریانات میشن چون دوستشون، خواهرشون، پدرشون وارد شده و خودشون رو نمیتونن جدا از بقیه ببینند و دنباله رو بقیه هستند. ولی بدونید کسانی که مثل بقیه رفتار میکنن و باورهای مشابه دارند، خب مثل بقیه هم دریافت میکنند. اگر میخوای متفاوت از دیگران نتیجه بگیری خب رفتار و کردارت نباید شبیه به دیگران باشه دیگه… باید کنترل ذهن کنی، جلو ترسهات وایستی، کانون توجهات رو کنترل کنی که هر چرت و پرتی رو نشنوه.
افرادی که قانون رو نمیدونن، بصورت پیشفرض تمایل دارند که راجع به موضوعات ناجالب جامعه هی بشینن حرف بزنن. یعنی دنبال یه گوش میگردن برای حرافی و منطقشون هم اینه باید آگاه باشیم و پیگیر اخبار ولی خبر ندارند که این جریانات داره اینارو با خودش میبره….این شرایط ناجالب داره یه سرهارو با خودش میبره و آدمها بیدارم نمیشن که بابا زندگی رفت.… انگار که براستی هیچ کنترل و اختیاری ندارند.
برگی تو باد نباشید که نمیشه کاری کرد، باید همرنگ جماعت شد…. این تفکر اشتباه و محدوده. شما قدرت اینو داری جریان مثبت برای خودت خلق کنی و کنترل و اختیار زندگیت رو تو دستت بگیری. تو خاااالق جریانی!
ممکن هم هست که الان روزنهای نبینی، اما بدون همون روزنه رو هم تو خلق میکنی، همون راه نجات برای تو خلق میشه و همیشه یه عده کمی هستن که یه راهی براشون باز میشود، بخاطر جسارت، شجاعت و ایمانشون. هیچوقت اینطور نبوده که تر و خشک با هم بسوزن و فقط صحبت اینه که تو میخوای شرایط رو بسازی یا نه؟ اگر جوابت مثبته، پس این که من قدرتی ندارم رو از وجودت پاک کن!
زندگی شما با افکارت رغم میخوره و به هر چی که توجه کنی از همون جنس بیشتر برات رخ میده و اگر ایمان داشته باشی این درستهگ کنترل ذهن براو راحتتر میشه.
اینکه یه اتفاق ناگوار برای یه جامعهای رخ میدهگ به این خاطره که 95 درصد اون جامعه با خودشون و زندگیشون درگیرند و اصلا این رو به خدا و … ربط ندین. افراد نتیجه باورها و فکرهای خودشون رو میگیرند.
قضاوت دیگران و ناسزا گفتن بهشون از بیرون کار ساده ای هست و فقط کافیه دهن باز کنی، اما وقتی خودت رو جای اون آدم میزاری، میبینی خیلی ممکن بوده که تو هم همون کار رو انجام بدی! ممکن بوده تو هم همون گناه و همون خطا رو انجام بدی و اینجوری نرمتر میشی و دیگه به اون شدت اعتراض نمیکنی. همه اشتباه میکنن و حتی افرادی که خیلی کار بلد بودن اشتباه کردن و اصلا اشتباه کردن بخشی از وجود آدمهاست. بارها شده خودتون اشتباه کردین و اگر کسی نمیخواد این رو بپذیره که اصلا حرفی باهاش نداریم. خیلی از اتفاقها اصلا باعث پیشرفتهای فوقالعاده شده. چون بعدش خیلی جدیتر استاندارهای محکمتری اعمال میشه. مثل غرق شدن کشتی تایتانیک، مثل ترکیدن موشک آپلو بود چی بود…که بهترین فضانوردا از بین رفتن.
وقتی درک میکنید که انسان اشتباه میکنه، خیلی راحتتر از قیل و قال ذهن کم میکنید و در ارامش قرا میگیرید. حتی قضاوت دیگران تو ذهنتون رو هم کنار بذارید.
در واقع وقتی دیگران رو قضاوت میکنید، شما نشتی انرژی پیدا میکنید، و اون انرژی که خداوند در اختیارتون گذاشته تا زندگیتون رو خلق کنید رو، شما دارید به بدترین شکل ممکن هدر میدین. این کمکی به شما نمیکنه که، تازه دورتون هم میکنه. دیگه با هر منطقی، دست از قضاوت دیگران برمیدارید و میرید سراغ کنترل ذهن، سراغ تقوا، سراغ پیشبرد اهدافتون. میرید سراغ کارهای که خیلی خیلی براتون مهم هستن.
90 درصد آدمها توانایی کنترل ذهنشون رو ندارند، حتی در مقیاس خیلی کوچیک و برای جامعهای که عاشق تعرض به دیگرانن، این خیلی بزرگه که زیپ دهنشون رو ببندن و آروم بمونن. خیلیها که اصلا تو عالم هپروت هستن و ادعای روشن فکری میکنن و میخوان حق جامعه رو بگیرن.
شما با هرررررر منطقی، هر چند به ظاهر منطقی، بخوای دست بکنی تو آتیش، میسوزی! حالا آتیش چیه؟ وات ایز فاییه؟
چیزی که شما خیلی عذاب آور میبینی و کمر همت بستی که نابودش کنی! فکر میکنی دولت، کشور، همسایه، همسر و…. مشکله و عذابت میده؟ این همون آتیشه.
اگر با چیزی حال نمیکنی، به جای اینکه بهش حمله کنی، بجنگی باهاش، بیا بهش بی توجهی کن و توجه کن به زیباییهایی که بهت احساس بهتری میدهد. و طبق قانون خدا هی از همون زیباییها هم وارد زندگیت میشه. جنگیدن، ناسزا گفتن و توجه کردن به چیزی که منفی هست، فقط اون رو قویتر میکنه، پررنگترش میکنه.
وقتی آگاهانه و از روی عمد میای روی مسائل جالب و زیباییها تمرکز میکنی، طبق قانون جهان، از همون رو تجربه میکنی. خوبی و زیبایی بیشتر وارد زندگی شما میشه.
وقتی شما از لحاظ فرکانسی تغییر میکنی، وقتی مثل بقیه جامعه فکر نمیکنی، جهان بدون تردید جای تو رو عوض میکنه. یعنی جای فیزیکی تو رو تغییر میده، تو رو میبره جای دیگه. بشرطی که تو هم رها کنی و نخوای باز بچسبی. این کار خداونده، این وعده خداست. وقتی مثل بقیه جامعه فکر نمیکنید، راه شما از اونها جدا میشه. مسیر زندگی شما جدا میشه. به هیچ وجه جایی نمیمونید که ضرر کنید.
اصلا نگاه نکنید که الان کجایید و شرایط الانتون چیه، وقتی از لحاظ فرکانسی تغییر کنید، شما هدایت میشید به شرایط بهتر، آدمهای بهتر، موقعیتهای بهتر، به جایی که سعادتمندی بیشتری رو در هر بعدی از زندگی تجربه میکنید و این مسیر تا اید ادامه داره. شما اول از لحاظ فرکانسی و فکری و بعد از لحاظ جسمی و فیزیکی تغییر میکنید. چی از این بهتر که اطراف شما پر بشه از آدمهای نازنین و مهربون بجای افراد درب و داغون؟ شرایط ناجالب حتی اخبارش به گوشتون نمیرسهو فقط معجزه تو زندگیت رخ میده.
کار کردن روی خودتون رو ادامه بدین. هر بار که قامت خودتون رو اندازه گیری میکنید، هر بار که بخشی از وجود خودتون رو اصلاح میکنید و از نتایجش شگفت زده میشید و هر بار که از قضاوت دیگران دست برمیدارید در واقع خوشبختی بی قید و شرط رو در زندگیتون دعوت کردین و چی از این سادهتر؟
در پناه الله مهربان ثروتمند و سعادتمند در تمام جنبههای زندگیتون باشید، آخه ثروت هم خودشه.
شما به هر چیزی که توجه کنید از جنس همون رو وارد زندگیتون میکنید.
هر بار تو جامعه یه سری اتفاقها میافته که اولین بار هم نیست و بارها و بارها از این دست اتفاقها افتاده و خواهد افتاد. اما اینکه شما به این اتفاقات توجه میکنی یا نمیکنی باعث میشه که درگیر این اتفاقات بشی یا نشی. اگر توجه کنی، با دست خودت این اتفاقات ناجالب رو به زندگیت دعوت زدی، اگر توجه نکنی خب در به روی این اتفاقات بسته باقی میمونه.
حالا چی میشه که اگر در باز باشه یا بسته؟
آدمها 2 دسته اند. کسایی که ذهنیت خالق دارن و تعدادشون زیاد نیست، و آدمهایی که ذهنیت واکنشی دارند و تعدادشون زیاده. 95 درصد جامعه افراد واکنشی هستند.
وقتی یه اتفاق به ظاهر ناجالب تو کشور یا جامعه رخ میده، آدمها 2 دسته میشن. کسایی که هی راجع به اون موضوع میپردازن و صحبت میکنن، که خب این آدمها از قانون خبر ندارند. و دسته دوم آدمهایی هستن که از این اتفاقات به قول قرآن اعراض میکنن، رو برمیگردونن، توجه نمیکنند، صحبت نمیکنن، فکر نمیکنن، که خب این افراد تعدادشون بسیار کمتره و قانون رو بلدن و ذهنیت خالق دارند.
وقتی یه اتفاقی میافته که جالب نیست و شما هی با افراد مختلف، تو شبکههای اجتماعی راجع به این موضوعات صحبت میکنید، در واقع همون دروازه رو باز میکنی، برای ورود اتفاقات ناجالب بیشتر. افرادی هم که اعراض میکنن، همیشه دروازه رو بسته نگه داشتن دیگه.
خیلی ها هم این وسط گول میخورن، یعنی وارد یه سری جریانات میشن چون دوستشون، خواهرشون، پدرشون وارد شده و خودشون رو نمیتونن جدا از بقیه ببینند و دنباله رو بقیه هستند. ولی بدونید کسانی که مثل بقیه رفتار میکنن و باورهای مشابه دارند، خب مثل بقیه هم دریافت میکنند. اگر میخوای متفاوت از دیگران نتیجه بگیری خب رفتار و کردارت نباید شبیه به دیگران باشه دیگه… باید کنترل ذهن کنی، جلو ترسهات وایستی، کانون توجهات رو کنترل کنی که هر چرت و پرتی رو نشنوه.
افرادی که قانون رو نمیدونن، بصورت پیشفرض تمایل دارند که راجع به موضوعات ناجالب جامعه هی بشینن حرف بزنن. یعنی دنبال یه گوش میگردن برای حرافی و منطقشون هم اینه باید آگاه باشیم و پیگیر اخبار ولی خبر ندارند که این جریانات داره اینارو با خودش میبره….این شرایط ناجالب داره یه سرهارو با خودش میبره و آدمها بیدارم نمیشن که بابا زندگی رفت.… انگار که براستی هیچ کنترل و اختیاری ندارند.
برگی تو باد نباشید که نمیشه کاری کرد، باید همرنگ جماعت شد…. این تفکر اشتباه و محدوده. شما قدرت اینو داری جریان مثبت برای خودت خلق کنی و کنترل و اختیار زندگیت رو تو دستت بگیری. تو خاااالق جریانی!
ممکن هم هست که الان روزنهای نبینی، اما بدون همون روزنه رو هم تو خلق میکنی، همون راه نجات برای تو خلق میشه و همیشه یه عده کمی هستن که یه راهی براشون باز میشود، بخاطر جسارت، شجاعت و ایمانشون. هیچوقت اینطور نبوده که تر و خشک با هم بسوزن و فقط صحبت اینه که تو میخوای شرایط رو بسازی یا نه؟ اگر جوابت مثبته، پس این که من قدرتی ندارم رو از وجودت پاک کن!
زندگی شما با افکارت رغم میخوره و به هر چی که توجه کنی از همون جنس بیشتر برات رخ میده و اگر ایمان داشته باشی این درستهگ کنترل ذهن براو راحتتر میشه.
اینکه یه اتفاق ناگوار برای یه جامعهای رخ میدهگ به این خاطره که 95 درصد اون جامعه با خودشون و زندگیشون درگیرند و اصلا این رو به خدا و … ربط ندین. افراد نتیجه باورها و فکرهای خودشون رو میگیرند.
قضاوت دیگران و ناسزا گفتن بهشون از بیرون کار ساده ای هست و فقط کافیه دهن باز کنی، اما وقتی خودت رو جای اون آدم میزاری، میبینی خیلی ممکن بوده که تو هم همون کار رو انجام بدی! ممکن بوده تو هم همون گناه و همون خطا رو انجام بدی و اینجوری نرمتر میشی و دیگه به اون شدت اعتراض نمیکنی. همه اشتباه میکنن و حتی افرادی که خیلی کار بلد بودن اشتباه کردن و اصلا اشتباه کردن بخشی از وجود آدمهاست. بارها شده خودتون اشتباه کردین و اگر کسی نمیخواد این رو بپذیره که اصلا حرفی باهاش نداریم. خیلی از اتفاقها اصلا باعث پیشرفتهای فوقالعاده شده. چون بعدش خیلی جدیتر استاندارهای محکمتری اعمال میشه. مثل غرق شدن کشتی تایتانیک، مثل ترکیدن موشک آپلو بود چی بود…که بهترین فضانوردا از بین رفتن.
وقتی درک میکنید که انسان اشتباه میکنه، خیلی راحتتر از قیل و قال ذهن کم میکنید و در ارامش قرا میگیرید. حتی قضاوت دیگران تو ذهنتون رو هم کنار بذارید.
در واقع وقتی دیگران رو قضاوت میکنید، شما نشتی انرژی پیدا میکنید، و اون انرژی که خداوند در اختیارتون گذاشته تا زندگیتون رو خلق کنید رو، شما دارید به بدترین شکل ممکن هدر میدین. این کمکی به شما نمیکنه که، تازه دورتون هم میکنه. دیگه با هر منطقی، دست از قضاوت دیگران برمیدارید و میرید سراغ کنترل ذهن، سراغ تقوا، سراغ پیشبرد اهدافتون. میرید سراغ کارهای که خیلی خیلی براتون مهم هستن.
90 درصد آدمها توانایی کنترل ذهنشون رو ندارند، حتی در مقیاس خیلی کوچیک و برای جامعهای که عاشق تعرض به دیگرانن، این خیلی بزرگه که زیپ دهنشون رو ببندن و آروم بمونن. خیلیها که اصلا تو عالم هپروت هستن و ادعای روشن فکری میکنن و میخوان حق جامعه رو بگیرن.
شما با هرررررر منطقی، هر چند به ظاهر منطقی، بخوای دست بکنی تو آتیش، میسوزی! حالا آتیش چیه؟ وات ایز فاییه؟
چیزی که شما خیلی عذاب آور میبینی و کمر همت بستی که نابودش کنی! فکر میکنی دولت، کشور، همسایه، همسر و…. مشکله و عذابت میده؟ این همون آتیشه.
اگر با چیزی حال نمیکنی، به جای اینکه بهش حمله کنی، بجنگی باهاش، بیا بهش بی توجهی کن و توجه کن به زیباییهایی که بهت احساس بهتری میدهد. و طبق قانون خدا هی از همون زیباییها هم وارد زندگیت میشه. جنگیدن، ناسزا گفتن و توجه کردن به چیزی که منفی هست، فقط اون رو قویتر میکنه، پررنگترش میکنه.
وقتی آگاهانه و از روی عمد میای روی مسائل جالب و زیباییها تمرکز میکنی، طبق قانون جهان، از همون رو تجربه میکنی. خوبی و زیبایی بیشتر وارد زندگی شما میشه.
وقتی شما از لحاظ فرکانسی تغییر میکنی، وقتی مثل بقیه جامعه فکر نمیکنی، جهان بدون تردید جای تو رو عوض میکنه. یعنی جای فیزیکی تو رو تغییر میده، تو رو میبره جای دیگه. بشرطی که تو هم رها کنی و نخوای باز بچسبی. این کار خداونده، این وعده خداست. وقتی مثل بقیه جامعه فکر نمیکنید، راه شما از اونها جدا میشه. مسیر زندگی شما جدا میشه. به هیچ وجه جایی نمیمونید که ضرر کنید.
اصلا نگاه نکنید که الان کجایید و شرایط الانتون چیه، وقتی از لحاظ فرکانسی تغییر کنید، شما هدایت میشید به شرایط بهتر، آدمهای بهتر، موقعیتهای بهتر، به جایی که سعادتمندی بیشتری رو در هر بعدی از زندگی تجربه میکنید و این مسیر تا اید ادامه داره. شما اول از لحاظ فرکانسی و فکری و بعد از لحاظ جسمی و فیزیکی تغییر میکنید. چی از این بهتر که اطراف شما پر بشه از آدمهای نازنین و مهربون بجای افراد درب و داغون؟ شرایط ناجالب حتی اخبارش به گوشتون نمیرسهو فقط معجزه تو زندگیت رخ میده.
کار کردن روی خودتون رو ادامه بدین. هر بار که قامت خودتون رو اندازه گیری میکنید، هر بار که بخشی از وجود خودتون رو اصلاح میکنید و از نتایجش شگفت زده میشید و هر بار که از قضاوت دیگران دست برمیدارید در واقع خوشبختی بی قید و شرط رو در زندگیتون دعوت کردین و چی از این سادهتر؟
در پناه الله مهربان ثروتمند و سعادتمند در تمام جنبههای زندگیتون باشید، آخه ثروت خودشه.