live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
  • به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
  • منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
  • من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
  • ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
  • اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
  • هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
  • کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
  • وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
  • خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
  • به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    164MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    30MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صفاگنجی» در این صفحه: 1
  1. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    به نام الله مهربانم آغاز میکنم

    سلامودرود به عزیران لیاقتمندم درمسیررشدوپیشرفت الهی

    گام هشتم=ذهنیت خالق یا واکنش گرا

    شرایط حساس کنونی همیشه در کشورها مخصوصا در کشور ایران بوده هست و خواهد بود

    طبق قانونی که از جهان هستی درک کرده ایم باید بتوانیم جوره دیگه ای به این شرایط نگاه کنیم و بااستفاده از مهارت کنترل ذهن نتایجی متفاوت از بقیه ی جامعه بگیریم

    تودنیایی که همه جور موضوعات هست،پس من باید به موضوعاتی توجه کنم که دوست دارم تو زندگیم تجربه کنم

    اگربخوام مثل اکثریت جامعه خودمو تو مداری بندازم که منتظرند یک اتفاقی تو کشور‌رخ بده و بشینند ساعتها درمورد اون موضوع صحبت کنند،من هم بلا استثنا بدون هیچ رودروایسی ازقانون،نتایجی هم سنگ همون اتفاقات رو تجربه خواهم کرد

    درسته که کارراحتی نیست ولی اگر آگاهانه شروع کنم به بستن گوشو چشمم ازروی اتفاقات ناجالب اطرافم،خداوند پاداش خوبی رو برام درنظر خواهد گرفت،به شرط اینکه تواین کارم استمرار بورزم و به یک ثبات فرکانسی برسم

    این نباشه که یک جریانی منو ببره مثل یک برگی درباد و باهراتفاقی یک واکنش جدید و حال خراب کن به اون نشون بدم

    وقتی یکسری افرادهستند در جامعه ی کنونی که دارن طعم واقعی آرامش و تحربه ی نعمتهای خوب رو می چشند،پس بنابراین من هم میتونم مثل اونها طرز فکرم رو عوض کنم و در جهت اون خواسته ای حرکت کنم که واقعا دوست دارم تجربش کنم

    استاد اتفاقی که اون سال برای سقوط هواپیما افتاد،شاید باورتون نشه ولی اونقدر مردم فقط شهر ما سفسته ها بافتند که آدم تعجب میکرد چقدر مردم دارن راحت دیگرانو قضاوت میکنند،هرکسی روی نظر و عقیده ی خودش به دولت یک قضاوتی میکرد و خداروشکر کردم که نخواستم هیچوقت اون قضاوتهارو تأییدکنم،فقط چیزی که ازینجور حرفها درک میکردم،درستیِ اجرای قانون از نتایج افکار اکثریت مردم بود

    واقعا که اون اندیشه تبارها واون فصای فکری جمع،باعث شده یهمچین اتفاقاتی رو در جامعه خلق کنند و تعجب میکنند که چرا هیچوقت آرامش ندارند و چرا نمیتونند به درستی باخدای واقعیشون هماهنگ بشن،چون هیچوقت نخواستند جوره دیگه ای فکر کنند،جوره دیگه ای حتی باخودشون در صلح قراربگیرند،بخاطرهمین هیچوقت هم نتونستند زندگی سرشارازآرامش و رفاه رو درتمامی جنبه ها تجربه کنند

    ماباید وقتی میخوایم کسی رو قضاوت کنیم،اول به این فکر کنیم که ماهم تو زندگیمون خیلی اشتباه کردیم،و بارهاشده تو مسائل مختلف زندگیمون درست عمل نکردیم،پس بنابراین حق این رو‌نداریم که بخواییم بی پروا کسی رو مورد قضاوت قراربدیم،چون هرانسانی جایزالخطاست و هیچ کس از هیچ گناهی مبرا نیست

    همین قضاوت نکردن و اینکه خودمونو بذاریم جای طرف بگیم اگه من هم توی اون شرایط بودم آیا اون کاررو انجام میدادم یانه،این خودش میشه یک کنترل ذهن که اگه بتونیم تواین مورد خوب عمل کنیم،مطمئنا قضاوتهای دیگران هم درمورد خودمون کمتر خواهد شد

    یک‌نفری هست توی فامیل ما که به شدت دیگران رو ازهمه لحاظ قضاوت میکنه،اونقدر همه ازدستش شاکی شدن که دیگه یجورایی رو دلی همه باهاش برخورد میکنن،من ازون فرد فاصله ی نسبتاً خوبی گرفتم ولی وقتی از دور اون فرد رو میبینم،نتیجه ی قضاوتهااش رو کاملا دارم تو زندگیش میفهمم که به چه علت داره زندگی ایش شکلی رو تجربه میکنه،هرچند که بازهم من نمیتونم اون رو قضاوت کنم،ولی به نسبت خوبی فهمیدم که اون شخص بخاطر قضاوتهای بیش ازحدی که ازدیگران میکنه،کاملا افتاده در یک مداری که خودش هرلخظه داره توسط یک فرد غریبه ای قضاوت میشه،و به نسبت زیادی درگیر همون مسائلی شده که خودش قبلا قضاوت میکرده

    اون شخص رو من همیشه ازشدرس خوبی گرفتم و هروقت خواستم کسی رو قضاوت کنم،یادم به ایشون میوفته که یک مثال کاملا واضحی هست از تجربه ی نتیجه ی اجرای قانون درزندگیش،و زیپ دهنمو میبندم و فقط این رو میگم که من نمیدونم اون چه شرایطی رو تجربه کرده که دچار این رفتاروگفتار شده،و خیلی آرامش میگیرم وقتی که به این شکل اجازه نمیدم ذهنم کسی رو مورد قضاوت قراربده

    همینکه این رو با قلبم بپذیرم که خودم باتوجهاتم زندگیمو خلق میکنم،دیگه تو یک جریانی میوفتم که یادمیگیرم چطور از پس ذهن بربیام و چطور به سمتی اون رو جهت بدم که نخواد ازبقیه انتظارداشته باشه..

    خیلی ها بابرچسب روشنفکری به خودشون،یجوری رفتار میکنند که انگار در قبال خدمت کردن به دیگران مسئولند،و در حقشون دلسوزی میکنند جوری که طرف آدم خوبه ی داستان بشه

    توی فامیل ما ماشالله ازین دست آدما زیاده،درحدیکه اگه کسی یک اتفاق ناجالبی رو تو زندگیش تجربه کرد یک فرددیگه ای تو فامیل باید جلوی اون شخص خودشو کاملا ناراحت بگیره ویجوری خودشو بگیره که طرف بفهمه چقدر براش مهمه…

    باهرررر منطقی اگربه چیزی توجه کنیم که نمیخوایم تو زندگیمون تجربه کنیم،داریم با دستای خودمون اون رو‌وارد زندگیمون میکنیم،مثل اینکه باهر منطقی دستمونو تو آتیش کنیم دستمون میسوزه

    اگر خودمو درگیر کنم،مقاومت کنم،بحث کنم،بدون هیچ تردیدی دارم اساس اون رو از جهت های دیگه وارد زندگیم میکنم

    من خودم اگه تغییرکنم آدمای نامناسب و سمی اززندگیم بیرون میرن،و این رو به نسبت خیلی خوبی دارم تجربه میکنم،هرچند هنوز جای کاردارم که به جایی برسم که دیگه آدمای دربوداغون کامل اززندگیم بیرون برن،اما به اندازه ی اجرای قانون درعمل و نتیجه ای که واردزندگیم شده کاملا راضی هستم و این رو‌میدونم که بازهم باید خودمو به صورت بنیادین تر تغییربدم،نه هیچ یک از عوامل بیرونی رو…

    خبرهای بدهمیشه هست و این رو دیگه باگوشتوپوستو استخونم قبول دارم،اما باید خودمون جوری به زندگی نگاه کنیم که خبرهای خوب همیشگی باشه

    من تازگیا این رو فهمیدم که وقتی خبرخوبی ندارم برای خودم یا کسی تعریف کنم،میام از یک گلی که مثلا توی باغچه ی حیاطمون دراومده چنان اززیباییش و ظرافتش باآبوتاب تعریف میکنم،جوری که طرف مقابلم مشتاق میشه اون گل رو ببینه و وقتی میبینه انگار که ذهنیت اون هم نسبت به زیبایی های اطرافش تغییرمیکنه و اون وقتی میبینه من چقدر مشتاق دیدن این زیباییهام،تلاش میکنه از گلهایی برام عکس بگیره و نشونم بده که قبلا ازون مدل گلها تو عمرم ندیده بودم

    یعنی قشنگ میفهمم جنس حرفم باطرف مقابلم روش اثرمیذاره و هربار منو میبینه دوست داره از همون جنس حرفای خودم باهام حرف بزنه

    یامثلا درمورد زیبایی های غروب خورشید همین تعریفهارو میکنم جوری که طرف مشتاق میشه رنگ غروب خورشید ازین به بعد ببینه…

    خلاصه که خودمون هستیم که حتی به طرف مقابلمون این اجازه رو میدیم که تو چه زمینه هایی باما صحبت کنه و توجهمون روی چه موضوعاتی باشه

    خدایاشکرت ازین همه درسو آگاهیی که تواین فایل گرفتم و فهمیدم که به جای واکنش نشون دادن به هرراتفاقی کوچیکی،جوره دیگه ای به اون اتفاق نگاه کنم که به من احساس خوبی بده،نه اینکه مثل برگی درباد ازین جهات به اون‌جهت خودم رو باجریان باد نابود کنم

    یک ذهن خالق میتونه یک زندگی فوق العاده رو تجربه کنه نه یک ذهن واکنشگر

    هرکجاهستید شادوپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: