live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
  • به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
  • منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
  • من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
  • ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
  • اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
  • هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
  • کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
  • وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
  • خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
  • به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    164MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    30MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «متین» در این صفحه: 1
  1. -
    متین گفته:
    مدت عضویت: 1666 روز

    روز 55 سفرنامه من

    امروز اول فروردین 1401 هست .

    من دوست داشتم تا قبل از شروع سال جدید سفرنامه فصل دوم رو تموم میکردم ولی اشکال نداره باید از مسیر لذت ببرم و عجله ای درکار نیست .

    این یکسال تمام تلاشم رو کردم که بهتر بشم و واقعا هم وقتی به عقب برمیگردم میبینم متین عوض شده و راحتتر ذهنمو کنترل میکنم ، راحتتر به خواسته هام میرسم من دارم موجود باش و موجود میشود رو درک میکنم . بسرعت کاری که بخوام انجام میشه و اکثرا با نوشتن اتفاق میوفته . من شاید اگر برای کسی که در فرکانس نیست تعریف کنم این اتفاقا افتاده میگن خب که چی حالا چیز خاصی نبوده.

    و یموقعها هم نجواها میان نه این جیز خاصی نیست بهتر بزرگتر اونا رو اگر بدست اوردی هنر کردی . ولی باید بخودم بگم نتایج کوچک هستن که تبدیل میشن به نتایج بزرگ و بارها باید بنویسم و یاداوری کنم و قدردان همین اتفاقات باشم .

    من روز اول رو ازونجایی که عاشق بودن در طبیعت هستم رفتم بیرون و اینکه با خواهرم رفتم . منی که هیچوقت حاضر نبودم باهاش بیرون برم چون همیشه دلخوری پیش میومد باهم رفتیم پارک و تمرکز گذاشتم رو زیباییها و خوشحالم روز اول سالمو با زیباییها آغاز کردم .

    چمن های سرسبز ‌، درختهای زیبا و بزرگ و سرسبز ، آسمون زیبا و تمیز ، درختهای شکوفه زیبا که واقعا از دیدن تک تک این زیباییها ذوق میکردم و خدارو همش شکر میکنم و بلند بلند میگم چقدر زیبان و یجورایی بقیه بهم نگاه میکنن و یه نگاه خب که چی حالا درشون موج میزنه :)))))

    امروز از محیط امنم بیرون اومدم و اجازه دادم روحم تازه بشه و دریاچه زیبا و پرنده های زیبا رو دیدم و حتی چندتا گوزن که نگهداری میشه رو دیدم و بعد باران زیبا و خدارو شکر کردم برای تک تک نعمتهاش .

    اینه تغییر من و خیلی جالبه که من امروز برای تبریک عید با عمه م صحبت کردم (کسی که همیشه تو حرفاش یچیزی میگفت که ناراحتم میکرد ولی امروز عالی بود مکالمه و حرفی بهم زد که به خدا گفتم خدایا تو بودی این حرفو زدی بهم و ممنونم .

    بهم گفت آفرین رفتی پیاده روی تغییر رو شروع کردیا و گفتم بله باید از خودم تغییر رو شروع کنه و اونم تایید کرد که آره و نمیشه بقیه رو تغییر داد باید فقط خودمون تغییر کنیم و این مکالمه برام ارزشمند بود .

    و امروز هم با دوستم صحبت کردم و بشوخی گفت سال خوبی باشه زیر سایه ی آقا و من سریع گفتم ما زیر سایه خدا هستیم .

    اصلا خودم هنگ کردم انقدر سریع و محکم این حرفو زدم .

    اگر قبل بود با خنده جمعش میکردم ولی فهمیدم که آره من دارم بهتر میشم و به عوامل بیرونی اهمیت نمیدم .

    از امروز احساس میکنم یه خواسته قوی در من شکل گرفته که پرقدرتتر باید ادامه بدم سال جدید رو باید پر کنم از بهتر شدن ، پیشرفت و رشد خودم و بدست اوردن نتایج بزرگتر و خیلی خوشحالم که زنده هستم و دارم ادامه میدم .

    من که همیشه با یکی از خواهرام دوست داشتم صحبت کنم و هنوزم وقتی حوصلم سر میره دوست دارم بیاد و باهم حرف بزنیم ولی پشیمون میسم چون همش داره غر میزنه به زندگی به خانواده به بی پولی و من هم که افکار خودمو میگم یجورایی بدش مییاد و واقعا مکالمه کردن باهاش منو کلافه میکنه و ترجیحم تنها بودنم هست و این نشون میده من تو فرکانس دیگه هستم و نه اون منو میفهمه و نه من اونو .

    از خدا میخوام تو این تعطیلات عید منو محافظت کنه از برخورد با آدمهایی که منفی هستن . من دوست دارم دیدار داشته باشم ولی اگر قراره روحم آزار ببینه ترجیح میدم خدا برنامه ریزی کنه و من دور باشم .

    و خدا بهترین برنامه ریز زندگی منه .

    من راحت کنترل ذهنمو بدست نمیارم که بخوام راحت از دستش بدم پس برام مهمه که حال خوبمو حفظ کنم .

    خدایا به امید تو

    سال فوق العاده ای رو برای همه عباسمنشیها از خداوند خواستارم .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: