live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
  • به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
  • منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
  • من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
  • ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
  • اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
  • هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
  • کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
  • وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
  • خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
  • به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    164MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    30MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سیده مینا سیدپور» در این صفحه: 1
  1. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1609 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز پنجاه وششم، روزشمار تحول زندگی من!

    استاد جانم من در گذشته خیلی افراد رو قضاوت میکردم، خصوصا اگه کسی از من بهتر بود توهر حیطه ای اگه مرتکب یه خطاء یا اشتباهی میشد سریع ازش انتقاد میکردم یا پشت سرش بدگویی وقضاوتش میکردم..

    البته که پدر ومادرم افراد بسیار قضاوتگری بودند نسبت به اطرافیان وخب طبیعی بود منم درگیر این موضوع شده بودم، اما از یه جایی به بعد هی اتفاقات بد وشرایط بد برام پیش میومد یا اتفاقی مشابه اتفاقاتی که در مورد دیگران مورد قضاوت قرار داده بودم، گذشت وگذشت تا این اواخر با اتفاقاتی که برام افتاد و شکر خدا انموقعه ها وارد مسیر شما شده بودم وبا هر فایلی از شما بیشتر به شناخت خودم وخداوند وقوانین جهان هستی می رسیدم وبیشتر می فهمیدم که چقدررررررر خودم پراز نقص و پراز خطاء واشتباه هستم، وچه کارهایی کردم وچه حرفهایی یه جاهایی زدم که نباید انجام میدادم ونباید میزدم، حرفها وکارهایی که به قیمت اسیب زدن به خودم وزندگیم وروابطم تموم شد….

    مثلا یادمه وقتی همسرم پشت سر همسر اولش مادر بچش غیبت میکرد، من پابه پاش میشستم وگوش میدادم تازه در تایید حرفهای همسرم، همسر سابقش رو زیر سوال میبردم قضاوت وسرزنشش میکردم که چطور تونسته ، چرا اونکارو کرده، یا مثلا چرا قید بچشو زده!!!

    چند ماهی از ازدواجمون گذشته بود که دقیقا همسرم با همون لوکیشن وهمون پوزیشن و همون حرفها ورفتارها شروع کرد بد رفتاری کردن با منو ….‌بماند هی نمیخوام منفی حرف بزنم به خاطر اینکه مثال بزنم مجبور میشم از اتفاقاتی که یکی دوسال اخیر تجربش کردم بگم..

    خلاصه من دقیقا تو همون شرایط اون خانوم قرار گرفتم توی زندگی باهمسرم ومثل روز برام روشن شد که اون بنده خدا چرا قید بچه 2سال 7 ماهشو زد و مهرش رو بخشید و دوتا پا داشت دوتا پاقرض کرد و رفت پی زندگیشو جدا شده از این مرد!!!

    این درس بزرگی برای من شد از همون موقعه تا الان که سعی کنم دیگه کسی رو قضاوت وسرزنش نکنم، حتی همین همسر سابقم رو، چون فهمیدم که پدرو مادرش با اختلاف سنی زیادی که باهاش داشتند خیلی با همسرم وبرادرش بد رفتار میکردند واونا هم مثل من و خواهرام وبرادرم تو دعواهای پدرو مادرشون بزرگ شدن وکلی آسیب دیده بودند، فقط فرق ما واونا این بود که ما بی پول وفقیر هم بودیم ولی اونا پولدار و مرفع، و مشکلاتشون رو پشت مال وملک وپول و داراییهاشون پنهان میکردن..

    خیلی جالبه که حالا بعد جداییمون که من با پسرم زندگی می کنیم با اینکه دارم روی خودم کار میکنم تا عادات ناپسندی دیگه نداشته باشم باز می بینم یه جاهایی مثل همسر سابقم با پسرم رفتار میکنم، مثلا همسرم میگفت: مفت میخوری میخوابی از وقتی زن من شدی وظیفته مدام در اختیار من وبچم باشی، مگه کار خونه وبچه داری وآشپزی و..خستگی داره که میگی خیلی خسته شدم امروز!!

    حالا دقیقا من یه وقتایی به پسرم این حرف رو میزنم بهش میگم توفقط میری مدرسه ومیای، سر کار که نمیری، میخوری ومیخوابی انوقت خسته هم میشی؟!!!

    ای واااااای بر هر آدم قضاوت گر، سرزنشگر و پراز عیب ونقص!!!!

    منی که هزار تا عیب تو وجودم باشه باز بگردم عیبهای دیگرانو بشمارم و قضاوت کنم دیگرانو…

    شکر خدا حداقل الان دیگه تا میام از نقص هام استفاده کنم مچ خودم رو میگیرم، میگم آهای مینا خانم باز داری میری تو باقالیا؟!

    به قول حکیمی که میگفت: هنوز از محاسبه ی عیبهای خودم فارغ نشدم که به عیبهای دیگران بپردازم…

    منم مدتهاست دارم رو عیب ونقصهام کار میکنم به لطف الله، به قول شما انقدر تمرکزم روی خودمه که اون بیرون، بیرون از من دنیا کن فیکون بشه من تمرکزم روی خودمه، از وقتی به این درک رسیدم که خودم مسئول صد درصد زندگیم هستم،حواسمو دادم به افکار واعمال ورفتارم، چرا الکی بیام وقت باارزشمو بذارم رو چیزهایی، یا افرادی، یا شرایطی که هیچ کنترلی روش ندارم، من حتی به این باور رسیدم که روی بچه خودمم هیچ کنترلی ندارم، وفقط تمام تلاشم رو میکنم درست زندگی کنم تا الگوی خوبی براش باشم، وگرنه نه بار گناه وخطای پسرم یا هرکسی به دوش منه و نه بار گناه وخطای من روی دوش کسی، هر چی بکارم همونو درو میکنم، بسه هر چی فوضولی زندگی دیگران و ملت و دولت و کشور و مردم دنیا و خدا رو کردم..

    مهمترین رابطه ی زندگی من رابطه ی منو خداست ومهمترین کار من در این دنیا استفاده از نعمتها، قدردان بودن به خاطرشون، لذت بردن از داشته ها وامیدوار بودن وایمان داشتن به لطف ورحمت خداست…

    تنها دلخوشیم اینه که خدای من انقدر بخشنده ومهربان و پاداش دهنده هست که وقتی می بینه من توبه کردم از خطاهام جوری برام جبران میکنه، که جبران تمام از دست دادنها باشه…

    خدارو شکر به خاطر قوانین بدون تغییر خداوند، خدارو شکر که جاهل از دنیا نرفتم و کمی آگاه شدم..

    استاد عزیزم میدونم برای شما عادی شده تشکر وقدردانی ما، اما من هم از خداوند وهم از شما سپاسگزارم بابت دریافت ودرک این اگاهیها…

    انشالله خیردنیا واخرت نسیبتون باشه هر لحظه وهمیشه که بیدارم کردید از خواب غفلت..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: