live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

به نام خداوند بخشنده هدایتگرم

عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم

گام هشتم:

خداوند و هزاران میلیارد بار شکر میکنم بابت جایی که هستم و بینهایت خوشحالم و در آرامش کامل هستم زمانی مسیر من تغییر کرد که در قه قرای زندگیم غوطه ور بودم با این دیدگاه که من با اطلاع رسانی می‌خوام مردم کشورم و آگاه کنم که چقدر حکومت بی‌ثباتی داریم طوری تو شبکه های اجتماعی فعال بودم هر کسی میدید فکر میکرد من از اونور حقوق به دلار میگیرم در صورتی که اینطور نبود کی من تغییر کردم زمانی که آنقدر چک و لقدای دنیا و خوردم که دیگه نایی برای حرکت نداشتم و خسته و درمانده شده بودم تا اینکه از خدا درخواست کردم و خدا هدایتم کرد الان که به گذشته نگاه میکنم هیچ دوست ندارم که به عقب برگردم تمام حرفهای استاد و من باور دارم و می‌دونم که هر اتفاقی که برام رخ میده من خلقش کردم اون موقع اینطور خلق میکردم که یه آب خوشی از گلوم پایین نمی‌رفت همش درگیر رسانه ها بودم که این چی میگه اون چکار کرد فلانی کی میاد این کی می‌ره خلاصه داستانی بود و غافل از زندگی خودم به همه چیز فکر میکردم الا زندگی خودم چقدر من فرق کردم چقدر دیدگاهم عوض شده چقدر حالم خوبه چقدر من در آرامش هستم چقدر زندگی روی خوششو بهم نشون میده که اینم خودم خلق کردم وقتی که تغییر کردم اون موقع جام جای درستی بوده و الان هم وقتی من شروع به تغییر کردم جایی که هستم جای درستیه به هیچ عنوان به رسانه گوش نمیکنم بالای 99% یک درصدم گذاشتم که اونم تصادفی چیزی می‌شنوم و برام هیچ اهمیتی نداره چون به این باور رسیدم من نمیتونم دیگران و تغییر بدم فقط میتونم به اندازه کهکشان تغییرات و رو خودم انجام بدم چند روز پیش رفتم بازار برای خرید وقتی وارد بازار شدم دیدم خیلی خلوته مغازه ها بستس خیلی تعجب کردم از یکی پرسیدم چرا مغازه ها باز نیست گفت امروز تعطیله گفتم چه تعطیلی گفت مگه نمیدونی گفتم نه گفت برو تقویم و نگاه کن میفهمی اون روز بخاطر شهادت که از دوستم پرسیدم بازار تعطیل بود و منم نمی‌دونستم می‌خوام بگم تا این حد من دیگه به رسانه توجهی ندارم و حالا فهمیدم که هر وقت خواستم برم بازار ایچ کنم ببینم باز هست یا نه دیگه زمانم و هدر ندم ولی اون روز رفتنم به بازار باعث شد من از دوستی خرید کنم که اونم برای پر کردن چکش اومد بود بازار و خیلی جالب شد می‌گفت هاشم من امروز که هیچ کس نیست بیشتر از روزهای دیگه دخل زدم من با این دیدگاه که من باید امروز میرفتم بازار و از این دوستم خرید میکردم که اصلا قرار نبود پیش این دوستم برم هر روز دعای من اینه که خدایا مرا در زمان مناسب و در مکان مناسب با افراد مناسب همنشینم گردان و باید اون روز من میرفتم بازار و کلی خندیدم و کلی لذت بردم از خلوتی بازار از آرامشی که تو بازار بود کلی لذت بردم این و گفتم که تو هر شرایطی آدم دست خودشه که بتونه از زاویه ای به. جریان نگاه کنه که بتونه حال خودش و خوب نگه داره تمرکز الان من فقط برای بهتر شدن حالم در طول روزه فقط دوست دارم زیبایی‌های بیشتری رو ببینم و از وقتی که من تو این مسیر هستم همه چیز برام خوبه خییییلی به ندرت اتفاق میوفته تا به یه نازیبایی برخورد کنم هست من توجهی بهش نمیکنم و از کنارش خیلی خوب میگزارم و دیگه تو هیچ جایی خودم درگیر موضوع نمیکنم سرم تو کار خودمه و به بیرون از خودم خیلی کم توجه میکنم اون انرژی که قبلاً میزاشتم برای آگاه کردن مردم الان رای بهتر شدن خودم و شخصیتم و زندگیم هزینه میکنم که چقدر مسیر عالئیه و خداوند و سپاسگزارم بابت آگاهی ام از قانون خداوند که این من هستم که خالق زندگی خودم هستم پس سعی میکنم که سمت ترازوی انرژی مثبت و هر روز در شروع روزم با سپاسگزاری و استمرار داشتن در طول روز سنگینتر کنم و نتیجه هم کاملا تو زندگیم هویداست و این میشه که روز اول خانه تکانی ذهن خدا بهم میگه برو سایت ببین چه خبره و من گوش میدم و الان روز هشتمم کامنت و می‌نویسم خدا در لحظه با ما حرف میزنه خیلی باید باهوش باشیم و بگیریم و عمل کنیم به هر چی توجه کنی اصل همون چیز وارد زندگیت میشه حواسمون باشه به چی توجه میکنیم ….

عاشقانه دوستون دارم و بهترینها رو براتون آرزو دارم

یا حق