سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
- فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
سلام سلام سلام به همگی
سلام به استاد نازنینم و به استاد شایسته گل
طبق تعهدی ک دادم صبح اومدم کتابخونه تا با تمرکز بالا گام نهم رو شروع کنم اول فایلو گوش دادم بعد نکات رو نوشتم
دو ساعت بعدش مامانم زنگ زد گف صابخونه زنگ زده، ب بابات زنگ بزن بگو یه فکری کنه ( چون دیگ موعد تمدید قرار داده و دو برج هم اجاره عقب مونده یا باید تمدید بشه اگ صابخونه قبول کنه یا خونه رو تحویل بدیم، قبلا هم صابخون گفته بود تخلیه کنید) همون لحظه به بابام زنگ زدم گف الان بهش زنگ میزنم صحبت میکنم
ترس سراغم اومد وذهنمم از این فضا استفاده کرد و شروع کرد: دیگ کارت تمومه امسال باید جاب جا بشین میخوای چیکار کنی، بعد چند وقت اومدی با تعهد کار کنی نگا کن نتیجه نداد نگا کن چیشد…
چشمامو بستم و گفتم یه لحظه ساکت باش و اجازه دادم ک خدا حرف بزنه
یه صدایی گفت آروم باش برو ادامه پروژه رو انجام بده حلش میکنم واست
همینقدر واضح باهام حرف زد
دستم اومد ک دوباره زنگ بزنم ب بابام ببینم چیشد ولی همون صدا گف گوش کن برگرد کتابخونه
برگه نکته هایی ک از گام ها نوشته بودم روی میز بود
به جای واکنش به ناخواسته ها توجهتو بذار سر خواسته هات
شروع کردم نوشتن ک من میخوام خونه دار بشیم من دوست دارم این متراژ باشه این تعداد اتاق داشته باشه و رفتم گوگل سرچ کردم عکسایی رو پیدا کردم و اسکرین گرفتم و نگاهشون کردم رفته رفته احساسم بهتر شد و اون ترس رفت اون حس نگرانی رفت و جاشو به امید داد که بهش میرسم
همون لحظه بابام زنگ زد گف با صابخونه حرف زدم قراره تمدید کنیم با این مبلغ اجاره و با این مبلغ رهن منم قبول کردم حالا 20 این ماه قراره تمدید کنم…
میخوام بگم همینقدر ساده، همینقدر زود خدا پاسخ میده، خدا جواب میده، خدا به وعده اش عمل میکنه همین یه نتیجه عالی از کنترل ذهن بود
خدا همه چیزو درست کرد خدا حلش کرد
خدایا شکرت