سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
- فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
سلام به استاد عباس منش ومریم بانوی عزیز.
خیلی خوشحالم که نشانه امروز من این فایل عالی بود.
درسی که این فایل به من داد این بود که فاطمه درسته که تو فعلا پولی نساختی تا از دوره های استاد عزیز بخری اما کانون توجه که نیاز به پول نداره.فقط توجهت را معطوف به خوبی ها وزیبایی ها کن .به لطف خدا اینستگرام را حذف کردم وات ساپ ندارم.
تلوزیون به مدت دو ساله خاموشه.باورتون میشه که حتی خواهرام هم دیگه برای درد ودل بامن تماس نمگیرند.
استاد عزیزم من هم با هر بار کتاب جدید خواندن می گویم(این بهترین کتابی بود که خوندم)و دفعه بعد دوباره نظرم در مورد کتاب بعدی همینه ، حالا می فهمم که من دارم تغییر میکنم.
وای چه شور عجیبی دارم شب ها از ذوق نمی توانم بخوابم روزها یم را شوقی عجیب فرا گرفته،شوقی که در وجودم در جریانها به مانند شوق اولین روز مدرسه ام است که کیف و مانتو وآن مغنعه دوست داشتنی را بالای سرم گذاشته بودم واز شوق مدرسه خواب به چشمانم نمی آمد یا شاید مثال دیگری که باید بزنم که خیلی از مثال قبلی قوی تراست به مانند به دنیا آمدن فرزندانم که بعد از تحمل درد بسیار وقتی فرزندم را در آغوشم کشیدم همه دردها از یادم رفت خنده و گریه ام یکی شد عجب شوقی بود فکر نمی کردم که دیگر آن لحظه تکرار شود.ولی این روزها بارها و بارها تکرار می شود گاهی دوباره خود متولد می شوم وتکامل می یابم و گاهی کودکی دگر بدنیا می آورم رنج میکشم تا به زشتی ها توجه نکنم آگاهانه به زیبای ها توجه می کنم و سرانجام خالق سرنوشت زیبای خود میشوم.
در حیرتم عجب خالقی دارم .در حیرتم
خدایا سپاسگزارم که هر لحظه مرا هدایت می کنی.
شاد وسلامت و موفق باشید