سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
- فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن درمسیر مستقیم
الهی سپاس گزارم بابت قدرتی که برای عمل به این اگاهی ها به من عطا میکنی
الهی سپاس گزارم بابت لذتی که از گوش دادن به این فایلا میبرم
ذهنیت خالق یا واکنش دهنده؟؟؟!!!!
ذهنیت خالق یعنی :مراقب کانون توجه بودن
چقدر زیبا
جهان داره در هر لحظه به فرکانس های ارسالی من پاسخ میده ، با هر بار ادامه دادن درمسیر احساس خوب و قدرت گرفتن این فرکانس ها اتفاقات ارام ارام بزرگتر و ظرف وجودی ما ارام ارام بزرگتر میشود
جهان داره به فرکانس های من پاسخ میده نه اعمال فیزیکی من
نمیشه سره قانون کلاه گذاشت
چند مدته که دارم سعی میکنم این باور رو بیشتر و بیشتر به خودم یاداوری کنم که اقا جان شما فقط باید روی خودت کار کنی و خداوند وقتی که درون خودت رو درست میکنی جهان بیرون رو همونطور برات شکل میده به بی نهایت طریق و از راه های که به قول قران به عقلت نمیرسه ، الله اکبر واقعا چه قدرتی درون ما هست برای خلق زندگی دلخواه ؟؟؟
اونم به راحتی هااا یعنی خدا نگفته که باید کوه بکنیم حالا یه بیل تو میزنی یه بیل من نه میگه که اقا ذهنت رو اروم کن تا صدای قلبت رو بشنوی که داره هدایتت میکنه
ذهنت رو وقتی اروم میکنی یعنی داری مقاومت هارو برمیداری و خواسته ها اگر مقاومت نداشته باشی به صورت طبیعی وارد زندگیت میشه
اقا نیازی نیست برای خواسته هات کاری بکنی تو فقط مقاومت هارو بردار
چرا ؟؟؟چون به محض درخواست خداوند اجابت میکنه و فقط تو باید با برداشتن مقاومت ها راجب اون خواسته اجازه دریافت بدی
برداشتن مقاومت ها یعنی چی ؟؟؟
یعنی کنار گذاشتن باور غلط و محدود کننده و ساختن باورهای خوب راجب اون خواسته
چطوری ؟؟؟ با دیدن و تایید الگوها و با منطقی کردن خواسته به هر شکلی که میشود
با صحبت کردن راجب اینکه ،تمام راه حل و قانون اینه و جز این نیست
تمام راه حل اینه و جز این نیست
که من با کار کردن روی باورهام و دیدن مسائل و جهان از دریچه خداوند به احساس رهایی و ارامش و سپاس گزاری برسم و وقتی که در این فضا هستم خواسته ها با سرعت هر چه تمام تر راهشونو برای ورود به زندگیم پیدا میکنن
چون جهان مسخر باورهای منه
چون اینه و جز این نیست
چون جون کَندنی نیست ، دریاااااااافت کردنیه
چون فرکانس ها داره کارمیکنه و من دارم به خداوند شکل میدم
چون خداوند بدون قضاوت به باورهای من پاسخ میده
چون قانون اینه که من عشق کنم و لذت ببرم و دستان بی نهایت خداوند رو باز بزارم که در زمان مناسب منو به خواسته هام برسونه
زمان مناسبش کی هست؟؟؟
بستگی به من داره
یعنی چی ؟؟؟ یعنی خداوند منو اول هدایت میکنه تا اماده ی دریافت اون خواسته بشم ،
یعنی که هر چقدر من متعهد تر باشم به کار کردن روی خودم و پیرو الهامات و هدایت ها باشم ،زمان دریافت کوتاهتر و کوتاهتر میشه
توجه کن رضا کی کوتاهتر میشه زمان دریافت ؟؟؟ با عجله کردن و پس کی به خواستم میرسم نه ها ، بلکه با توجه به نکات مثبت و بودن در فرکانس خداوند ، که بودن درمسیر خداوند حاصل تکرار باورهای خوب و الهیه ، باورهایی که با درون من با اصل من یکیه
این باور که همیشه فرصت هست
همیشه در رحمت و نعمت خداوند بازه
هرروز فرصت ها داره بیشتر میشه
این باور که تو با عشق کارتو انجام بده و به این فک نکن که چیکار کنم که پول بسازم ، به دنبال عشق ایده های پولساز میاد اگر که باورهای ثروت ساز داشته باشی
و کلی باورهای خوب دیگه
اینکه خداوند رزاقه ،وهابه ، خوشش میاد که بیشتر بخوای ، اعداد ارقام برای ذهن من کوچیک و بزرگه برای خداوند فرقی نمیکنه و………
دیشب به یه ایه ای از سوره احزاب رسیدم که میگه ، اگر هموااااااااااااره متقی و خدا ترس باشید ، خداوند اعمال شما را اصلاح میکند و از گناهان شما میگذرد
خب این یعنی چی ؟؟؟اگر که متقی و خدا ترس باشید ؟؟؟!!!!
خب متقی کیه ؟؟؟ کسی که ذهنش رو کنترل میکنه ، چطور کنترل میکنه با اعراض از ناخواسته ها و توجه به خواسته ها در هرررررررلحظه مدام همیشه و دقیقا خداوند داره اینو میگه تو این ایه که وقتی که ذهنت رو کنترل میکنی من اعمالت رو اصلاح میکنم
یعنی چی ؟؟؟ یعنی وقتی از ناخواسته ها اعراض میکنی و توجه به خواسته ها میکنی ،خداوند میگه من اعمالت رو اصلاح میکنم ،یعنی اون کنترل ذهنه و جهت دهی افکار باعث میشه که تو اعمالت تغییر کنه ،
یعنی با باورهای جدید که حاصل کنترل ذهنه ،هدایت میشوی به اعمال درست هدایت میشوی به رفتار درست .
خدا فقط همینو از ما میخواد که اقا جهت دهی افکار با تو تقواااااااااااااااااااااا با تو بقیش با من
مواظب کانون توجه بودن با تو و بقیش با من
درخواست از تو و مسیررسیدن بهش با من
چون من به عنوان یک انسان محدودم و خداوند نامحدوده
من نادانم و خداوند داناست
من نمیفهمم و خداوند میفهمد
من عاجزم و خداوند قدرتمند
من ناتوانم و خداوند توانا
هوشمندانه ترین کار چیه حالا با این اوضاع ؟؟؟اینکه من با کار کردن روی درونم به چنین نیرویی متصل بشم که همه چیز رو میدونه
عالم مطلقه ، قادر مطلقه ، رزاقه ، وهابه ، رحمانه رحیمه بخشندس مهربانه داناست حکیمه
هوشمندانه ترین کار برای رسیدن به خواسته
ها اعتراف به احساس عجز و ناتوانی خودم در برابر این نیروست
هوشمندانه ترین کار اینه که من فقط و فقط روی خودم کار کنم و باورهای خوب بسازم
هوشمندانه ترین کار اینه که من مدام تکرار کنم که اون راه هارو بلده ، اون خیر منو میخواد ،اون میخواد که من از اسونترین راهها به خواسته هام برسم ،اون از اینکه من دائم ازش بیشتر میخوام خوشحاله ،
هوشمندانه ترین کار تسلیم بودن در برابر این نیروست و باور به اینکه من بدون هدایت های این نیرو هیچی نیستم .
خداوندا کمک کن تا در مسیر صراط مستقیم (راه انان که به انان نعمت دادی ) همواره ثابت قدم باشیم ، خداوندا در لحظه زندگی کردن و توانایی دیدن نعمت های زندگیمونو به ما یاد بده ، خدایا به ما قدرت سپاس گزاری بیشتر بده ، مارو در اجرای توحید در عمل در هر لحظه
یاری فرما ، خدایا یادت رو همواره در دل ما جاری گردان و همواره کمک کن به یاد تو باشیم
خدایا مارو خودت به خودت نزدیک گردان و از ناپاکی ها و ناخالصی ها دورمان کن و این اتصال رو بین ما و خودت قویتر گردان
الهی امین
سپاس گزاریم بابت اجابت این درخواستها .
تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
در پناه الله یکتا .
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت حضور در این سایت الهی و حرکت درمسیر زیبایی ها و سعادت و خوشبختی
کنترل ذهن یعنی :واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه
عصری فایل رو گوش دادم و چنتا کامنت زیبا خوندم و گفتم برم باشگاه و برگردم کامنت بزارم و به تعهدم عمل کنم
رسیدم باشگاه یکی از بچه ها به من و یکی دیگه از بچه ها که داشتیم لباس عوض میکردیم ،گف مبارکه ، گفتم چی مبارکه ؟؟؟گف نصرالله رو زدن ترکوندن ، اصن کلی تعجب کردم ،این آدمی که این حرف رو زد خودش کتاب خونه و کتاب به من معرفی میکرد تو برخورد قبلیمون ، تعجبم از این بود که ملت ببین چقدر سوار یه موجی که هربار میاد میشن و چقدر خودشونو قربانی شرایط میدونن وباورشون اینه که اقتصاد و نصرالله و اینا تاثیری داره برروند زندگیشون ،بر ارامششون ،بر حال خوبشون ،و… و چقدر جای شکر داره که من انقد تغییر کردم که از این حرفا تعجب میکنم ، البته ذهنم یه چرت و پرتی گفت ها ،چون از مردم شنیده بودم که میگفتن نصرالله نباشه ،دیگه ایران این همه هزینه نمیده اونجا و خرج مملکت میکنن ،و با این دید ملت خوشحالن ،ذهنم گفت آره دیگه اوضاع بهتر میشه ،نصرالله رفت ،سریع گفتم اصن هیچ ربطی به شرایط بیرونی ندارد زندگی من و من خالق زندگیمم به صورت صددرصد ،حالا هرکسی بیاد و بره بیاد و نره ،
موضوع بعدی اینکه میخوام بگم فرکانس جمعی چطوری کار میکنه
چندین مدته که این افتاده بود توی دهن مردم که آره همه چیو گرون کردن ،حالا نوبت بنزینه ،بعنی من خودم اینو میشنیدم ، و همین سه چهار روز پیش بود رفتم توصف بربری که همه داشتم میگفتن بنزین پیدا نمیشه و یکی میگف من مسافر بودم و پیدا نشد ،ازاد از بغل جاده 10لیترشو خریدم یه تومن ومجبورباشی میخری وایناو از این مزخرفات که اصن آدم خجالت میکشه با این قدرتی که درون ماست ،ما داریم راجب چه مزخرفاتی صحبت میکنیم ، خلاصه
میخوام بگم که اصن ملت یه جورایی دارن درخواست گرونی میدن ،درخواست میدن آقا درخواست میدن، باعشق راجب این درخواستشون تو جمع هاشون صحبت میکنن و تجسم میکنن و لیاقت این مردم دقیقا همین دولتیه که داره حکومت میکنه و راس کاره ،
عجب جمله ای توی متن سرفصل آگاهی ها نوشته شده بود
اونم اینکه مردم اکثریت جامعه از صلح درونی باخودسون خارج شدن ،
هرکسی داره نتیجه افکار خودش رو میگیره
به مادرم گفتم امروز مامان ببین تو فریزر جا نیست برا گوشت و مرغ ،یخچال داره می ترکه از بس پره ،دوتا بالکن هر کدوم و باز میکنی از انواع میوه گردو و هلو و بادوم و عصریم که دوتا سطل بزرگ انجیر آوردن برامون ،
همسایمون هر چند روز یه بارزنگ میزنع به مادرم که مرغ جمع شده ، تو کار مرغن و فک کنم مرغداری کوچیک دارن خلاصه نمیدونم ،کیلو کیلو مرغ میاد خونه و هدایا و برکت و نعمت و فراوونی ،گفتم مامان اینا همش از برکت شکرگزاریه ،از برکت غیبت نکردن و قاطی عموم مردم نشدنه ، و همش از طرف خداست ، اینکه تو قامیلت کسایی داری که سالی یه بار نمیتونن گوشت بخورن ،اونا دقیقا باید وضعشون این باشه ، مثال حدیث زیبای امام علی رو زدم که همون حدیثی که میگه مراقب افکارت باش که گفتارت میشود ،مراقت گفتارت باش که رفتارت میشود ،مراقب رفتارت باش که عادت هاتو میسازه ،مراقب عادتهات باش که شخصیت رو شکل میده و مراقب شخصیتت باش که زندگیتو میسازه ،گقتم مادر همه اینا به خاطر سپاس گزاریه ،و هرکسی هرجایی که هست حتی درستش اونجاس ،رفته بودن عیادت یکی از اقوام که خانوادتن درگیر بیماری و زندان و کلی موضوعن ،گفتم مادر فقط شکر کن و این نعمت هاتو ببین و بدون هرکسی هرجایی هست جای درستش اونجاست ،ما از افکار اون خبر نداریم و خداوند هم به کسی ستم نمیکنه ،گفتم امتحانش مجانیه ،تو یه هفته سوال موجی که همه میشن شو ،غیبت کن تهمت بزن ، ناسزا بگو از گرونی حرف بزن و از بدبختی وببین که همین خدایی که الان داری قربونش صدقش میری و اشک میریزی بابت نعمت هایی که بهت داده و بایت حیرو برکت و فراوانی زندگیت ،گفتم دقیقا همون خدا چنان جوری رفتارش باهات تغییر میکنه که اصن منکر خدا میشی ،
یه مثال دیگه که بازم صحبتش شد میزنم
یه مثال راجب ورودی های ذهن زدم والبته ساده سازی شده اینکه محیط و اینا چقدر تاثیر داره ،چون مادرم بعضی موقع ها به شدت گوش شنوا داره و من میفهمم موقعی که داره از حرفام تاثیر میگیره ، بعد خودش برگشت گفت ،گف راس میگی چند روز بود تو خونه حالم خوب بود و کلاس قرانمو میرفتم و اینا همین دیروز که رفتم دهات و مادربزرگ وزنموت شروع به غیبت و بحث بیماری و بدبختی کردن حالم بده شد ، گفتم دقیقا همینه مادره من
زنموی من از موقعی که ازدواج کرد با عموم ،حالا به هر دلیلی به شدت دوس داشت که جلب توجه کنه و ای کاش که با آرایش و اصن با هر چیزی تصمیم میگرفت جلب توجه کنه جز این مسیری که در پیش گرفت برا این کار ، با بیماری
به شدت احساس قربانی بودن درمورد جسمش داشت و البته این موضوع به قبل ازدواجشون هم برمیگرده و نمیدونم داستان این جلب توجه تو زندگیش از کجا شروع شد به خاطر کمبوده محبته به خاطر هر چیزیه من نمیدونم
اما طی این چند سال من حتی یک بار ندیدم که راجب بیماری حرف نزنه ،حتی یک بار ،انکار اصن یه کم راجب بیماری حرف نمیزنه ،ذهنش سریع آلارم میده که حرف بزن ، خلاصه بگم که با کانون توجهش از اون سالها که مورد خاصی نداشت و اما همیشه گف من مریضم و مریضم و اینا الان کار به جایی رسیده که یه کلیش دکتر گفته داره از کار میفته ، مادرم گفت زبونم لال خدایا منو ببخش و این حرفا ، گفتم آخه مادره من تو فک میکنی خدا یه مریضی تزاسمون انداخته تو جون این ،که میگی نه این از اول مریض بود ؟؟؟
گفتم بابا انسان خلق میکنه و هیچی جز این نیست
یه مثال دیگه از قدرت کانون توجه
سه سال پیش یه مدتی بود که خیلی کلیک میکردم روی فیلمای رزمی و علی الخصوص بوکس و تو مدار ناخواسته هم بودم و حس خوبی نداشتم
نشسته بودم جلو در مغازه تو بندرعباس و اون موقع سیگار هم میکشیدم
خلاصه یکی اومد و گفت که داداش اینجا از این سیما پیدا میشه گوشی وصل کنم به ماشین آهنگ بخونه و گفتم آره بالاتر هس به من گف توام بیا و دمت گرم و زبون باز بود رفتم و گرفتیم و برگشتنی ،گیر داد که دم معرفتت گرم و من باید جبران کنم ، و بیا بریم ماشین پارکه و دوست دخترمم توماشینه و زشته انقد منتظرش بزاریم و گفتم بابا کاری نکردم برو و اینا گف نه بریم حالا یه دور بزنیم ،اصن قلب من از همون اولکه دیدمش داشت بهم آلارم میداد که نرو ،من گوش ندادم وگفتم میخواد چیبشه و آدم نترسیم هستم توی بحث دعوا و اینا ، خلاصه این بنده خدا منو برد و سوار ماشین شدیم و به دوست دخترش گف که اینم داداشمه و من خندم گرفت، چون اونم باور کرد حرفشو،خوش و بش کردیم و راه افتاد و من اونموقع ها خب مشروبم میخوردم (یه کم پیش بره همه رو لو میدم هههخ)
خلاصه چنتا آبجو گرفت که گفته بود مهمون منی و اینا و ما رفتیم چنتا دور زدیم و یادمه ماه رمضونم بود که رفتیم سمت ساحل سورو و اونجام آهنگ گذاشتیم و صداشم زیاد بود و اینا داشتن میرقصیدن و من داشتم آبجو میخوردم و یه دوتا موتوری اومدن و اونام سنی بودن و بسیار حساس و معتقد و این داستانا ، دیدن که داریم آبجو میخوریم پسره یه هشدار داد جدی داد که برگردم ببینم آبجو شیشه های ماشین میاد پایین و منم مست اصن انگار نه انگار ، پسره فهمید و برگشت نشست تو ماشین و رفتیم بیرون و گفتم که منو سمت بازار پیاده کن ،گفت داداش یه دور دیگه بزنیم میری دیگه ،
رفتیم سمت ساحل ،روبروی ترمینال بندرعباس ، آقا این دوتا بندری زن و شوهر نشسته بودن پارک کرد و اونام داشتن قلیون میکشیدن و رفت سمتشون و خوش و بش کرد و داشت صحبت میکرد و خیلیم مست بود و منم تو ماشین بودم و نمیدونم به شوخی چی گف به پسره و اونم پیش خانومش شوخی رو جدی گرف ، آقا بلند شد طرف بوکسور بود ، ههههه
یه دونه زد این خوابید و دیگه بلند نشد ،من رفتم جلو هلش دادم عقب که نیفته به جون این که رو زمینه و صورتمم سمت این پسره که افتاد بود که یهو یه مشتم نثار من کرد این آقا، و من دیدم که عین موروملخ دارن میان یکی قلیون به دست و هرکی هرچی پیدا میکرد ،به طرفداری از این پسره دیگه ،منم معلوم بود از قیافم که شهرستانیم ، گفتم من تا بیام توضیح بدم که منو چرا میزنی و من کاری ندارم ،با خودم گفتم کار از کار گذشته ، و خلاصه چنتا لگد نثار این کردم و اون مشت اولی تمام الکل و پروند هههه ،قدش کوتاه بود پسره نزاشتم مشتاش نزدیک بشه و خلاصه عقب عقب و دیدم دارن میرسن و دعوا شروع شد و کتک کار ی و به یه پسره م بد تنه زدم و گفتم من اینجا بمونم اینا منو کشتن و شروع به دو کردم و در حین اینکه که داشتم میدوییدم وازهمه طرف داشتن میومدن ،با خودم میگفتم ببین کانون توجهه ها ،فیلم بوکس میبینی و نمیدونم حالت بده و اونموقع دست وپاشکسته قانونو میدونستم ،ولی خوشحال بودم که قانون عمل کرد با این دقت ،و اونام دیگه از دور که قایم شدم داشتم میدیدم انگار بحث اصلی من بودم و دعوا خوابید و اون پسره م که از جاش بلند نشده بود هههههه .انشالله هرجا هس حالش خوب باشه و بدمستی نکنه ،میخوام بگم فقط درجهت مثبت خداوند بینهایت دست نداره برای کمک کردن به ما ،درجهت منفیم بی نهایت دست داره برای گرفتن حال ما ،من نه اصن این پسره رو میشناختم نه به عقلم میرسید که ممکنه این اتفاقا بیفته وای همزمانی رخ داد ،اونم در جهت منفی ،پس قانون همه جوره کار میکنه و الان من تمام نتایجم و تجربیاتم فرق کرده با اون موقع ها، چی عوض شده ؟؟؟ افکار من مدار من فرکانس من
این شاید مثال مثبتی نبود ،ولی خیلی درس برا من داشت و مرور شد برام
درکل زندگی هر شخصی فقط با کانون توجه اون شخص رقم میخوره و هیچ استثنایی درکار نیست و اگر من شروع کنم به درک کارکرد قانون و عمل به اون درک و دانسته هام و به هماهنگی با خودم وخداوندبرسم ،نتیجه ی من صددرصد با بدنه جامعه متفاوت خواهد شد ،ونتایج عالی رقم خواهد خورد اگر من از قانون به نفع خودم استفاده کنم ، و خداوند تمام انسانهارو خالق آفریده و اختیار کامل به ما داده
پس هرچیه منم
من مسئول خوشبختی و بدبختی خودم هستم
مهم نیست چقدر منطق و دلیل دارم برای اینکه حالم بده باشه ، قانون میگه که این دست کردن تو آتیشه ،مهم اینه که من دنبال دلیل برای خوشحالی و رسیدن به احساس بهتر برسم در هر شرایطی و مهارت کنترل ذهن مهم ترین مهارتیه که بایدهرانسانی یاد بگیره .
صدهزار مرتبه شکرت .
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها ازتو یاری میجویم .
در پناه الله یکتا .