سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
- فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
سلام استاد عزیزم، مریم مهربونم و هم فرکانسی های گلم
روزشمار تحول زندگی ام برگ پنجاه و ششم
استاد جانم لذت بردم از لایو ارزشمند تون
من یادمه قبلا ها که با قانون آشنا نبودم، اخبار رو مرتب رصد میکردم.
جوین شده یودم تو کانال خبری تلگرام، مرتب حوادث رو بررسی میکردم
بشدت برای کشته شدگان گریه های بلند میکردم
مرتب خشمگین میشدم و عده ای رو ناسزا میگفتم
و معتقد بودم همه جا حق رو ناحق میکنند.
جالبه همیشه بیمار بودم، اتفاقات ناجور جذب میکردم، و شب ها خواب آرومی نداشتم.
از این دکتر به اون دکتر میرفتم تا بلکه درونم رو التیام بدم و موفق نمیشدم.
سالها گذشت و من با قانون آشنا شدم.
از زمانی که اخبار کنار گذاشتم، و گریه هام رو متوقف کردم و سرگرم زندگی خودم شدم، حوادث غیر مترقبه زندگی ام متوقف و بیماری ام شفا پیدا کرد.
چون با دنبال نکردن اتفافات، احساس من شکل بهتری به خودش گرفته بود.
حالا براتون بگم که با چه دیدگاهی تونستم، دست بکشم از اخبار، tv، رسانه ها.
پذیرفتم که همه ما خالق زندگی خودمون هستیم.
همه اون کشته شدگان، در مدار رفتن بودند.
اون ها زمان مرگ شون فرا رسیده بود.
حتی اگر فلانی ها در فلان حادثه هواپیمایی، از دنیا نمیرفتند، توسط حادثه ای دیگر دار فانی وداع میگفتند.
چرا ؟ چون تمام کارهای جهان روی حساب و کتاب هست.
چون اون اشخاص فرکانس شون، فرکانس رفتن بوده.
نمیشه کسی مقصر کرد
نمیشه کسی قضاوت کرد
وقتی منِ عاطفه قضاوت میکنم به این معنی هستش که :
جهان عادل نیست و ما برگی میان باد هستیم.
بعلاوه کانون مقدس توجه ام بروی ناخواسته ها هست.
مهم نیست که چقدر دلیل منِ عاطفه برای حرص خوردن و تمرکز بر نازیبایی ها منطقی باشه، در هر صورت قانون میگه :
احساس بد = اتفاق بد
ما در قوانین انرژی، کتگوری و تبصره نداریم.
حتی خداوند برای پیامبر هم قوانین اش رو نقض نکرد.
نمیشه منِ عاطفه همزمان هم کنترل ذهن کنم و هم اخبار رصد کنم.
ما در جهانی زندگی میکنیم که هروز هم اتفاقات عالی و هم اتفاقات ناگوار میفته. منتها خودمون انتخاب میکنیم که کدوم رو بیشتر ببینیم و بشنویم و تجربه کنیم.
ما لایق شنیدن خبرهای مسرت بخش هستیم.
چشم و گوش های ما لایق ورودی های مناسب اند
ذهن ما لایق پرورش افکار زیباست.
اگر من درک کنم که این جهان عادل هست و هر کسی سر جای درست خودش هست و بپذیرم که همه ما به یک اندازه به الله دسترسی داریم،
دیگه دست از قضاوت کردن، ناجی بودن، هادی بودن، خشمگین شدن و… برمیدارم.
وقتی انسان تصویر بزرگ بررسی میکنه، واقعا با تمام وجود درک اش میکنه متوجه میشه اشتباهی در کار نیست.
بی نظمی در جهان نیست و همه چیز سر جای درست خودش هست
پنهان کاردار تیزهوش اشتباه نمیکنه.
استاد الان که این کامنت داره نوشته میشه، سالها از اون ماجرا میگذره اما میخوام اینو بگم که :
شخصی که اشتباهی اون شلیک رو انجام داد، دست جهان هستی بود.
اگر اون عده در فرکانس رفتن نبودند، یا اون شخص اشتباه نمیکرد یا تیرش به خطا میرفت و افراد کشته نمیشدند
و چنانچه اشخاص در فرکانس مرگ باشند، اگرم دکمه نمیزد، توسط عامل دیگه ای اون اشخاص از دنیا میرفتند. حالا هر کدوم به یک حادثه ای.
این اراده جهان هست، این قانون جهان هست. جلو این نظم رو نمیشه گرفت.
یادمه والدین ام رفته بودند شهرستان، عروسی یکی از فامیل ها
اونجا سر ارث و میراث یک دعوای بشدت تلخ میشه و پدر من از شدت شوکه شدن از خواب پرید
ایشون شبش با ناراحتی خوابید و فردا صبح سکته کردند.
اولش بشدت شاکی بودم که اون ها باعث شدند پدرم این اتفاق واسش بیفته، مرتب تو دلم قضاوت شون میکردم.
اما مدتی بعد وقتی تصویر بزرگ رو بررسی کردم، متوجه شدم سکته پدرم، بابت فرکانس هاش بوده نه دعوای اون اشخاص
اون اشخاص فقط وسیله شدند تا اون اتفاق رو پدرم جذب کنه
وقتی از پدرم سوال کردم ایشون گفتند من از چند روز قبل کلا حالم بد بودش.
قانون میگه :
احساس بد = اتفاق بد
در مورد حادثه هواپیمایی هم، اون شخصی که اشتباه کرد، وسیله ای شد که جهان، مرگ اون اشخاص رو رقم بزنه
پس منِ عاطفه باید درک کنم که عامل هر اتفاق فرکانس ها هست، فارغ از اینکه جهان چه وسیله ای انتخاب میکنه برای جذب اتفاقات من.
اگر من وسیله رو عامل کنم، بنده مشرک ام
اگر بندازم گردن فرکانس ها، توحیدی رفتار کردم.
خیلی فایل با ارزشی بود، برام درس داشت و باعث شد قانون رو از زاویه ای دیگه ای برای خودم دوباره مرور کنم.
دوست نداشتم مثال ناگوار بزنم اما قانون باید برامون مرور بشه و ذهن هامون شرطی بشه که تو فرکانس های پایین گیر نکنیم.
همه ما لایق جذب بهترین ها هستیم به همین دلیل ساده و منطقی که فرود اومدیم روی سیاره زمین.
استاد عزیزم، مریم مهربونم بابت تهیه ، تدوین، و کپشن این فایل توحیدی ازتون سپاسگزارم.
از خداوند مهربونم هم متشکرم که از زبان شما با من صحبت کرد و بر من جاری شدش تا این کامنت زیبا نوشته بشه.
از عزیزانی هم که کامنت بنده مطالعه کردند، سپاسگزارم
آگاهانه و عاشقانه دوستتون دارم.
همگی در پناه الله یکتا باشیم.