live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
  • به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
  • منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
  • من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
  • ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
  • اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
  • هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
  • کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
  • وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
  • خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
  • به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    164MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده
    30MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سهیل شیبانی» در این صفحه: 1
  1. -
    سهیل شیبانی گفته:
    مدت عضویت: 641 روز

    سلامی از صمیم قلبم به استاد عزیزم سید حسین عباس منش و سلامی از مهر محبتی صادقانه خدمت استاد خانم شایسته و به تمامی هم فرکانسی های عزیزم

    استاد سید حسین عباس منش نمیدونم چطوری از شما تشکر کنم بابت این محصول بی نظیر و دیدگاه های ناب و زندگی ساز ، واقعاً صحبت هاتون مثل معدن بی انتها و نامحدود الماس هست

    میخواهم یه مثالی از خودم بزنم در مورد اینکه در چه شرایطی کانون توجه خودمو تغییر دادم و از لحاظ فرکانسی جام عوض شد و از لحاظ فیزیکی هم یه سری اتفاقات خوب برام افتاد و به خودم هم یاد آوری کنم قوانین بدون تغییر خداوند رو که دوباره و دوباره بهشون عمل کنم

    مثال

    یادم میاد زمانی که لاهیجان بودم تو یه شیرینی فروشی بزرگی کار میکردم و برای استراحت شبانه و حالا ساعات دیگر خوابگاه استراحت میکردم شرایط خوابگاه با تفکرات من رفتار های من اخلاقیات من سبک زندگی کردن من زیاد همخوانی نداشت مثلاً من از دود خیلی بدم میاد مثل دود سیگار دود قلیون و … و حالا یه سری رفتار های همکاران با من همخوانی نداشت و خیلی از شرایط دیگه من توی اون شرایط 2 تا انتخاب داشتم با اون ناخواسته هایم دعوا کنم و بجنگم یا اینکه توجه و تمرکزم رو بزارم روی مواردی که دلخواه های منه ، درست یادم نیست که اولین تمرین ستاره قطبی من بود یا چندمین بود فقط یادمه یه روز صبح تمرین ستاره قطبی انجام دادم و به وضوح دیدم اون دو نفری هم اهل سیگار کشیدن بودن رفتن تو اتاق بغلی که بقیه هم شبیه خودشون بودن و یک نفر تو اتاق موند که اونم اصلا اهل دود نبود ، حالا چرا این اتفاق افتاد؟؟ چون من با ناخواسته هایم دعوا نکردم نجنگیدم فقط کانون توجهم و کانون تمرکزم رو به خواسته هایم به زیبایی ها به خوبی ها به لذت ها سوق دادم و قانون توجه و قانون فرکانس اینجا خودش رو در عمل بهم ثابت کرد که وقتی من وقتی مغز من از لحاظ فرکانسی تغییر کنه جهان اطراف من هم از لحاظ فیزیکی تغییر میکنه و این عین عدالت خداونده که بی نظیره و بعد اون اتفاقات ایمانم بهتر و بیشتر شد اومدم آگاهانه توجه و تمرکزم رو گذاشتم روی نکات مثبت خودم روی نکات مثبت اتاقی که داخلش بودم روی نکات مثبت همکارانم حتی کسانی که به ظاهر هیچ نکات مثبتی داخلشون نبود توی همون افراد هم من نکات مثبت پیدا میکردم و توی دفترچه یادداشت گوشیم ثبت میکردم و تمرینات دیگری و خداوند ایده دست فروشی جوراب رو بهم داد که با ایمان و جسارت انجامش دادم و طی مدتی بعد ایده خونه اجاره کردن بهم الهام شد که رفتم دنبالش و توجه و تمرکز روی زیبایی های اطرافم بود و اقدامات لازم رو برای ایده هایم انجام میدادم و خیلی طبیعی کلا از لحاظ فیزیکی مکان من تغییر کرد و من خونه اجاره کردم و تنها شدم و خودم بودم خدای خودم و سایت الهی استاد سید حسین عباس منش و خیلی برام لذت بخش بود

    استاد یه نکته که خیلی دوست دارم اینجا بگم که فکر میکنم خیلی مهمه

    قوانین خداوند مشیت الهی برای همه بدون تردید همسان هست یکسان هست و یک جور کار میکنه و اصلا هم مهم نیست کی هستی؟ بچه کی هستی؟ بچه کجایی؟ مال کدوم روستا ، شهر ، استاد و کشور هستی؟ از چه فامیلی از کدوم طایفه و قبیله هستی؟ از چه نژادی هستی؟ چه قیافه ای داری؟ تپلی؟ لاغری؟ معلولی؟ هررررررررررررررررر نقاط به ظاهر ضعف داری یا نقاط قوت داری بهتره بگم هرررررررر عوامل بیرونی و درونی داری قوانین خداوند مشیت الهی برای همه همسان و یکسان کار میکنه

    اما مسیر ها هدایت ها اصلاً و هرگز نمی‌تواند شبیه هم باشند هرکسی طبق ورودی هایی که مغزش داره هرکسی طبق مقاومت های ذهنی که داره هرکسی طبق منطق و الگو های ذهنی که داره هرکسی طبق افکار ، توجه و تمرکز ذهنی که داره هرکسی طبق باور های ذهنی باور های بنیادینی که داره حالا چه جهت مثبت چه منفی

    مسیرش و هدایت هایش میتواند متفاوت باشد

    استاد سید حسین عباس منش زمانی که به من الهام شد که ابوالفضل برو دست فروشی جوراب رو انجام بده ( البته اینم بگم که ، ایده ای به من الهام شد که با شرایط کنونی ام یک قدم فاصله داشت و از لحاظ فرکانسی فاصله ای خیلی کمی با من داشت و برام قابل اجرا بود و به قول استاد فقط میخواد بند کفشت رو سفت کنی و ایمان به انجام دادنش داشته باشی) استاد من فروش انجام داده بودم تا حدودی تجربه فروش و فروشندگی رو داشتم اما اینکه برم کنار پیاده رو یا کنار خیابان پلاستیک پهن کنم بعد جوراب بزارم روش بعد جلو مردم جوراب بفروشم اصلا این ایده با مغز من همخوانی نداشت ، استاد جان خدا شاهده یه بار رفتم برای خرید جوراب طرف مغازه دار به من گفت مغازه داری؟ گفتم نه دست فروشی انجام میدم! گفتم اصلا بهت نمیخوره

    خلاصه استاد تو حین دست فروشی جوراب یه سری مسائل برام پیش اومد و بهم الهام شد برو میدان شهدا ( شهرستان لاهیجان یه میدان شهدا داره که وسط شهره خیلی هم شلوغه) اونجا دست فروشی کن ، وای حالا من موندم با راضی کردن خودم که الهام خداوند رو انجام بدم ، بالاخره خودمو راضی کردم و رفتم وسط شلوغی پلاستیک پهن کردم و جوراب هام چیدم و یه سری اتفاقات افتاد که چقدر به نفع من شد چقدر خیر برکت برام داشت و خداروشکر که به الهام خداوند گوش کردم و عمل کردم و عمل کردم و عمل کردم

    استاد شما یه جمله رو میگین که خیلی رو من تاثیر میزاره و جمله اینه ( خدا تو بغل منه و منم تو بغل خدا ) با توهم نمیشه هیچ کاری کرد به جز اینکه توی باتلاق توهماتت هی فروکش میشوی

    (ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است) استاد من عاشق این صحبت شما هستم

    استاد جانم خیلی صحبت ها دارم و هر روز دارم پیشرفت میکنم به صورت تکاملی و اینم بگم که من فقط با عملکردم و نتیجه هایم میام سرکلاس استادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: