live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید مجتبی آقائی گفته:
    مدت عضویت: 319 روز

    درود و عرض ادب خدمت استاد عزیزم

    اول بگم استاد خیلی ممنونم از شما ک اینقدر واضح و راحت مطالب انتقال میدین

    خیلی خوشحالم ک با خانواده ی استاد عباس منش آشنا شدم از موقعی ک من وارد سایت شدم و مطالب شما رو دنبال میکنم حال روحی خودم خیلی بهتر شده و واقعا خوشحالم از اینکه دارم به سمتی میرم که عین بندگی هست

    با اینکه هنوز بعضی از مطالب شما واسه من گنگه خوب متوجه نمیشم .باز برمیگردم دوباره گوش می‌کنم .من الان فقط دوره 12 قدم و تهیه کردم و قدم اول هستم شاید باورتون نشه از روزی ک این دوره رو تهیه کردم و به حرفای استاد گوش میدم احساس میکنم مسیرم روز به روز داره تغییر میکنه از رفتارم از طرز حرف زدنم از طرز فکرم ,،جوری ک دیروز رفتم یه مهمونی سر میز دور هم ک حرف میزدن فقط گوش میکردم و در حین حرف زدن اطرافیان با خودم میگفتم خدایا اینا از چی حرف میزنن کلا فکرم جایی دیگ بود تک تک این مطالب استاد هد کدومش یه کلیدی باز میکنه واسه ما

    و از این اتفاق خیلی خوشحالم و امید ب خدا این راهو تا ته تهش میرم

    دوستان باور کنید من از وقتی وارد این مسیر شدم روز به روز کسب و کارم داره بهتر میشه

    خدایا هزاران مرتبه شکرت سپاسگزارم ک در این زمان و این مکان کسی رو جلوی راه من قراردادی ک مسیر زندگی منو داره تغییر میده

    به قول خود استاد تو این مسیر توقع یک شبه تمام افکار ما تغییر کنه و ندارم ولی همین ک کم کم دارم نشونه ای تغییر میبینم خوشحالم

    ممنونم از استاد عباس منش عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3221 روز

    به نام خدای وهاب

    سلام عزیزان

    اگر مثل همه فکر کنی، مثل همه نتیجه میگیری، چقدر این متفاوت فکر کردن مهمه، چقدر مهمه برای دل خودمون زندگی کنیم نه بر اساس فکر و نظری که غالبه، همینه که آدما شاد نیستن چون همش به فکر ملاک و معیارهای جامعه هستن، انتخابهاشون و تصمیماتشون نه بر اساس پیروی از هدایت خدا و خواسته ی دل خودشون، بلکه بر اساس فکر و نظر آدمهاست، و استاد جان این آرامش نعمت و ثروتی که توی زندگی شما هست به دلیل همین متفاوت نگاه کردن شما به مسائله، برای راضی کردن آدمها کاری رو انجام ندادید، ملاک و معیارهای آدمها اکثر اوقات بر پایه ظاهر و چشم و هم چشمیه و نه اون اصل و حقیقت ولی اون کسی که به درون خودش، به خدای خودش وصل شده و تلاش میکنه صدای خداوند رو بشنوه، هدایتهای خداوند رو بشنوه و بر اساس اون عمل کنه و زندگیو بچینه ، خداوند هر بارهدایتش میکنه به نعمت و ثروت بیشتر و این به دلیل طرز فکر متفاوت و اعمال متفاوتِ اون آدمه. این ماییم که داریم جریان زندگی رو بوجود میاریم اگه مثل بقیه مردم داریم عکس العمل نشون میدیم چیزی بیش از بقیه هم‌نتیجه نمیگیریم، ولی وقتی مثل بقیه فکر نمیکنی یه اتفاق جالب می افته، شرایطت تغییر میکنه، روابط عاطفیت، ثروتت، محل زندگیت تغیبر میکنه، به یه دلیل ساده، چونکه تو تغییر کردی تو مثل بقیه نیستی دیگه.

    استاد جان و خانم شایسته عزیزم سپاسگزارم برای تهیه این فایلهای ارزشمند.

    با عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    سعید نیکومنش گفته:
    مدت عضویت: 3007 روز

    به نام الله

    سلام به همه

    نکاتی که من برداشت کردم از این فایل :

    *هرکسی در هرجایی به موفقیت رسیده بدون استثنا تونسته ذهنش رو کنترل کنه و جزئی از بدنه جامعه نشده این یک قانون است

    *اگر یه اتفاقی تو دنیا میافته و تو غرق در جریان جامعه میشی و در موردش با همه صحبت میکنی تو هم همون نتایج رو میگیری که بقیه گرفتن

    * وقتی از لحاظ فکری با جریان جامعه نیستی از لحاط فیزیکی هم با اون جریان نخواهی بود و جهان جای تورو عوض میکنه

    *تو هر نقطه ای که من میخوام از آدم ها ایراد بگیرم میبینم من هم اگر تو این موقعیت بوذم عاری از اشتباه نبودم پس قضاوت نمیکنم

    *باهر دلیل و منطق قوی وقتی داری راجب مسائل ناخواسته صحبت میکنی و توجه میکنی طبق قانون ، ناخواسته وارد زندگیت میشه (یکی از بچه ها تو کامنت ها یه استعاره جالب گفته بود خیلی به دلم نشست . گفت ما در زندگی دو تا سبد داریم سبد اول (ثروت ، معنویت، توحید ،خوشبختی ، سلامتی و….)و سبد دوم (شرک ، فقر ، مریضی ، استرس و….)حالا به هر کدوم از میوه های سبد نگاه کنم از جنس میوه های همون سبد بهم میدن )

    *تنها نگاهی که باعث خوشبختی میشه کنترل ذهن است .

    *اگر کسی در مورد حرف های شما مقاومت داره چون در مدار حرف های شما نیست . به خودت بگو اشکال نداره بزار این مسیر خودش رو بره خودش بعد ها به نتیجه میرسه

    *ما وقتی در مسیر درست قرار میگیریم عملا دیگه یکسری حرف ها رو نمی شنویم اگرهم گه گاهی بشنویم دیگه اوم مقاومت قبلی رو نداریم

    اگر بازی جهان رو بدونیم خیلی راحت میتونیم خودمون رو تطبیق بدیم با قوانین جهان . تا وقتی که دوست داری اون جوری که از قبل فکر میکردی ، فکر کنی راهی برای تغییر نیست (ینی دوست داری قوانین جهان با افکار قبلی تو منطبق بشه نه تو با قوانین جهان)

    آرزوی ثروت …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    امیر رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1005 روز

    بنام پروردگارم وهدایتگرم

    درودبه بهترین استادوبهترین بانوی پرانرژی

    درود به بهترین خانواده ام

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت

    که من رادرمسیر آگاهی های ناب وگوهری قرارم دادی تا استفاده بکنم درزندگی ام وهرروزم را پرازانرژی بکنم با احساس خوبم

    یادمه از دورانی که درمنزل پدری ام زندگی میکردم تا کوچکترین اشتباهی میکردم مورد تنبیح بزرگترهایم قرارمیگرفتم وحتی کتک میخوردم که چرا اشتباه کردی؟

    وازطرف اقوامم که بدتر مورد سرزنش قرار میگرفتم

    وحتی توی مدرسه هم یااز معلم مورد تنبیح وکتک قرارمیگرفت ویااز ناظم بخاطر شیطنت واشتباه کردن وخلاصه کنم

    که درجامعه ای بزرگ شدم که بذراشتباه رادر ذهنم

    بصورت یک حرکتی وحشتناک کاشتند وهمیشه ترس ازاشتباه کردن باعث ایستا بودنم در زندگی وکارم شده بود

    وهیچ زمان نتونستم کارهای بزرگ رو انجام بدهم واین شدبرام آرزوهای دست نیافتنی

    وبخاطریکه اشتباه نکنم دیگه معمولی زندگی میکردم

    یادم میاد دوران نوجوانی ام درگیر دوستانی شده بودم که من و سیگاری کرده بودندوهرزگاهی بادوستانم میرفتیم تفریح چندتایی سیگار میکشیدم وتاروزی که پدرم متوجه شده بود وازجیبم سیگارپیداکرده بود

    ومن ویک شب ساعت سه نصف شب ازخواب بیدارم کردو منو شروع کردبه سرزنش وگاهی هم نصیحت وحدود4ساعت توی اتاقم بامن حرف میزد وجالبترش این بود که طی همون چهار ساعت که باعصبانیت داشت ممو به خاطر انجام دادن اشتباهم موردحمله قرارداده بودخودش یک پاکت سیگار کشید

    من هیچ وقت درک نکردم پدرم رو وبرای ذهنم قابل هضم نبود که این کار اگر اشتباهه پس چرا پدرم انجام میده یاعموی خودمم این اشتباه رو میکنه ویا کلا تموم مردهای فامیلم این اشتباه رو میکنند

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    که توانستم با آموزشهای استادم به نتایج خوبی برسم وفرق بین اصل وفرع روبفهمم

    واینو متوجه بشم که اشتباه کردن بد که نیست اتفاقا بسیارهم عالیه

    اصلا اگر اشتباهی وجودنداشته باشه ما چطور کاردرست رو متوجه بشویم واین تضادها ازسری تضادهایی هستند که در قانون جهان وجود داره و بودنش مفید هم هست

    وما انسانها تا اشتباهی رو مرتکب نشویم راه ومسیر درست رو پیدا نخواهیم کرد

    همین بودن ماها درهمین مسیرالهی وسایت بینظیر آبشخورش اشتباهات گذشته مون بوده که مرتکب شده بودیم وتونستیم بپذیریم وخداوند هم هدایتمون کرده ومورد لطفش قرارمون داده

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    براتون آرزوی هرروز موفقیت هاتون روازخداودخواستارو

    وشادباشید

    استادگلم ومریم بانوی خوش ذوق عاشقتونم وامیدروزدیدارمون

    سپاسگذارتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    خرم خمرنیا گفته:
    مدت عضویت: 1898 روز

    سلام به خانواده عزیز و دوست داشتنی عباسمنش

    به به …. رسیدم به گام هشتم از پروژه شگفتی ساز ” گام به گام تا خانه تکانی ذهن ” به نام ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

    از خودم سئوال می پرسم: چرا باید توجه و تمرکزم روی اتفاقات و نکات مثبت باشه؟

    چرا کنترل ذهن اینقدر اهمیت داره؟

    من باید آگاهانه جریانات فکریمو به سمت خواسته هام ببرم وگرنه ذهنم در هر موضوعی پیشدستی می کنه و منو به دردسر میندازه و من این قدرت درونم هست که کم کم با تلاش توی این زمینه روی محتوای فکرم مسلط بشم یعنی تنها راه موفقیتم همیییییییینه ….

    در مورد خودم و بیزینسی که دارم (فارکس) باید بگم در اغلب مواقع کنترل دست افکار و احساساتمه و من بعد باز کردن چندین معامله و ضرر توی معاملات متوجه میشم کاملا از کنترل خارج شدم و این روندیه که باهاش روبرو هستم یعنی وقتی به این مشکل برخوردم متوجه عدم کنترل روی ذهن و احساسم شدم … حالا راهکار چیه؟

    اول اینکه خیلی خوشحالم که به وضوح برام مشخص شد ضعفم کجاست و البته که چنین بار خیلی از ضرر و زیانم خشمگین و ناراحت و سرخورده شدم تا جایی که توسط یه بنده خدایی شنیدم ” سقوط کن ، آنچه خواهی شد تو را خواهد گرفت ” بعد اینکه این جمله رو توی ذهنم ترجمه کردم خییییلی ذهنم آروم شد و از اون حال و هوای سرخوردگی در اومدم …

    حالا که می پذیرم من توی مارکت گاها دچار همچین مشکلی میشم باید روی راهکارش تمرکز کنم …

    به فکرم رسید هر بار پشت سیستم و هنگام معاملات از کنترل خارج شدم به مدت دو روز معامله نکنم و فقط بنشینم پشت چارت و هر بار به مدت دو ساعت فقط به مارکت خیره بشم و حتی اگه موقعیت صددرصدی هم دیدم پوزیشن باز نکنم … این کارو برای اولین بار دیروز انجام دادم و خب تجربه فوق العاده ای بوووود کما اینکه به نکته مهمی رسیدم … قبلا ناخودآگاه و از ترس از دست دادن فرصت می پریدم توی مارکت و بعد یه تحلیل سرسری خیلی زود معامله باز می کردم ولی دیروز توی اون دو ساعت دو تا موقعیت عالی داد … نتیجه اینکه قرار بر این شده از این به بعد روزی دو ساعت پای چارت بدون عجله می نشینم و اگر موقعیت خوبی داد وارد معامله میشم در غیر این صورت به هر قیمتی و یهویی معامله باز نخواهم کرد …

    راهکار بعدی اینکه : با نگرش فقط برای امروز به قانون اولم پایبندم پیش میرم … خدایا کمکم کن از پسش بر بیام

    من ایمان و باور دارم که می تونم بر هیجانات درونی ام مسلط بشم … من روی بازار هیچ کنترلی ندارم ولی… ولی روی طرز فکر و احساسم کاملا کنترل دارم و این نیاز به تمرین و تکرار و تکامل داره و من به این امر دست پیدا می کنم.

    خیلی خوشحالم که در هر معامله می تونم ذهن و احساسمو کنترل کنم

    به قول استاد با هر منطقی نتونم قوانین رو کنترل کنم به ناکجا آباد رفتم و از مسیر درستش خارج شدم و دچار عواقب بدی شدم و هر بار به عزت نفسم لطمه میزنم .

    توجهمو باید بزارم روی نقاط درست ، نقاطی که در 99% مواقع بازار بهش واکنش خوب داده و نیازمند صبر هست … صبری که تهش ختم میشه به یک سود شیرین

    خدایا هدایتم کن و توفیق صبوری حین معاملات رو به من بده

    شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    فاطمه کیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2049 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جانم و همه دوستانی ک دارن این کامنت رو میخونن.

    صبح بعد گوش دادن فایل یه کامنت برای همین قسمت نوشتم اما ارسال نشد الان دوباره با کمک الله مینویسم.

    استاد تا جایی ک یادمه نسبت به مسائلی ک توی جامعه رخ میداد تقریبا واکنشی نشون نمیدادم خیلی بی اهمیت بودم و خوب خیلی وقتا خبرم نمیشنیدم یا وقتی چندین هفته از زمان رخ دادنش میگذشت میفهمیدم خوشم نمیومد درمورد این چیزایی ک هربار به یه نحوی توی جامعه رخ میده توجه کنم چون واقعا راست میگین تمومی نداره ک هربار یعنی دقیقا هر چند ماه یکبار یه بمبی میترکه یه جا و ملت شروع میکنن به واکنش نشون دادن .

    همیشه اینو به خودم میگم وقتی میخایی کسیو قضاوت کنی اول به این سوال پاسخ بده: اگه تو جای اون طرف بودی و همون طرز فکر همون گذشته و همون باورهارو داشتی جور دیگه ای عمل میکردی؟؟ قطعا جواب من چیه؟؟نه. منم شاید مثل اون همون کارو میکردم من نمیتونم تا زمانی ک جای کسی نیستم قضاوتش کنم تازه هیچ وقتم ک نمیشه جای کسی بود تو فقط جای خودتی پس قضاوت کردن منتفی و با همین جمله واقعا میتونم بگم 90 درصد قضاوت رو گذاشتم کنار و به خودم اجازه تمرکز گذاشتن رو دیگران رو گذاشتم کنار و دلم میخاد بیشتر هم بشه ک البته صفر نمیشه گاهی از دست آدم در میره اما همینکه زود به خودت بیایی خیلی خوبه .

    واقعا الان میفهمم وقتی گفتین تمرکزتون رو خودتون باشه یعنی چی . درصد زیادی تمرکزم رو خودمه اما خوب هنوز اونقد قوی نیستم گاهی از دستم در میره.

    استاد توی تمام فایلاتون دارین اصل قانون رو بیان میکنین و هربار با مثال های متفاوت ک چقدر درک من بیشتر میشه .

    سپاس گزارم ازتون بابت این همه آگاهی

    خدا شمارو برای ما حفظ کنه

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    پروژه ی«خانه تکانی ذهن، گام به گام»

    گام هشتم live | live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

    خدایا امروز می‌خوام با بهترین ها و دل خوشی ها و کامیابی ها سوپرایزم کنی

    الهی حال دلتون عالی و احوالتون متعالی باشه

    سلام و هزاران درود و سلام به روی ماه استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم و ساکنین این سایت بهشتی و فضایی

    موضوع صحبت این لایو اینکه

    اگر ما بخواهیم ذهنمون رو برای خبرهای بد باز بذاریم اینکه همیشه خبرهای بد در دنیا هست و ما بخواهیم به این خبرهای نامناسب توجه کنیم و با اون جریان ها همراه بشیم و همانند آنها عمل کنیم نتایجمون هم مانند آنها میشود..

    بقول استاد این شرایط حساس کنونی همیشه بوده و هست ولی این ما هستیم که باید ذهن مون رو کنترل کنیم و این ما هستیم که باید شرایط رو برای خودمون خلق کنیم

    جمله ی کلیدی و طلایی استاد گفتند این است که اگه مثل کلیت مردم فکر میکنید و اگر مثل بقیه ی آن مردم عمل میکنید مثل آنها هم نتیجه میگیرید

    در واقع اگر من به مسایل بیرونی توجه کنم از همان جنس اتفاقات رو در زندگیم خلق میکنم .. یعنی من هیچ کنترلی بر ذهنم ندارم و اون اتفاقات برای زندگی من تصمیم می گیرد .. پس برای اینکه بتوانم جریان زندگیم رو طبق خواسته ی خودم خلق کنم بجای توجه کردن به مسایل بیرونی به مسایل داخلی خودم باید توجه کنم اینکه چه خواسته ای دارم باید برام مهم و اولویت داشته باشد اینکه باید قانون را درک کرده باشم .. اینکه به هر آنچه که توجه کنم از آن جنس رو بنوعی وارد زندگیم میکنم پس باید به این درک و آگاهی برسم که چه چیزی را میخواهم در زندگیم داشته باشم

    امروز صبح کمی دیرتر از همیشه از خواب شیرین و با کیفیتم بیدار شدم ولی با آرامش بیشتر و بیشتری همراه بود وقتی چشمانمو باز کردم دقیقا اولین چیزی که دیدم آسمان درخشان صبحگاهی بود یعنی هر روز بخاطر اینکه این آسمان بینظیر زیبا را میبینم شاد میشم حس و حالم عالی میشه بالشتمو می بوسم و ازش تشکر میکنم که اینقدر راحت خوابیده بودم از رختخواب گرم و نرمم تشکر میکنم که اینقدر گرم و نرم بوده و بدنم برای شروع یک روز موفقیت آمیز دیگری شارژ شده .. امروز همش دلم می خواست متفکرانه به محیط اطرافم نگاه کنم بخصوص از اینکه پنجره و درب بالکن را تر و تمیز کرده بودم و پرده هام بوی عطر نرم کننده گل‌های عطر آگین را میداد لذت می بردم . پرده ی اتاق من تقریبا از هر حریری نازکتره رگه هایی از طرح برگ بصورت رنگ فیروزه ای و زرد خیلی کمرنگی داره و با یک کلیپس طلایی و مرواریدی جعمش کردم تا کاملا آسمان رو ببینم گلدان های قاشقی و شعمدانی و گندمی پر پشت سرسبز را ببینم .. وقتی گرد و غبار را شستم فهمیدم که گرد غبار ذهنم را توانستم بشورم چون دقیقا خانه ی تکونی ذهنم را در جلوی چشمم می‌دیدم .. وقتی همه چی اینقدر پاک و تر و تمیز شده دیگه هیچ شکی ندارم که درون ذهن من هم از خیلی چیزها پاک شده … چقدر خوبع خانه تکانی ذهن بهمراه تمیز کردن پیرامونم .. چقدر خوشحال بودم که اینقدر اتاقم تر و تمیز و زیبا شده بود دقیقا داشتم به همه ی جای اتاقم با لذت نگاه میکردم وقتی داشتم به کمدهام نگاه میکردم دیدم چقدر منظم و مرتب تر شده یعنی داشتم عملکردمو با قانون مقایسه میکردم .. اینکه وقتی به درونم در این چند روز پروژه ی خانه تکانی ذهن توجه کردم دیدم محیط اطرافم هم داره ریز ریز تمیز میشه . قبل از اتاق تکونی همش فکر میکردم که اتاقم نیازی ندارد که تر و تمیز و مرتبش کنم چون همیشه مرتبه . همیشه منظمع!!! درب توری بالکن همیشه بسته بود ولی بخاطر گرد و غبار تابستان و باز بودن درب بالکن طیف کمی از گرد غبار وجود داشت ولی طبق عاداتی که همیشه در خانواده ی ما ایرانیان و یا فرهنگ جامعه ی ما مرسوم بود که پاییز هم باید یک خانه تکونی مثل ایام عید زیر و رویی داشته باشیم .. اینارو گفتم که به این نکته اشاره کنم که واقعا وقتی به خانه تکونی ذهن توجه کنیم و به افکار درونی خودمون توجه کنیم هر چقدر هم روی ذهنمون کار کرده باشیم ولی نیازه که بازم یک غبار روبی دوباره انجام بدیم و ببینیم چه باورهایی هنوز در ذهن مون تغییر نکرده بشینیم آنها را شناسایی کنیم دقیقا مثل همین اتاق تکونی من .. دقیقا سه روزه که من دارم این اتاقمو خرد خرد تر و تمیز میکنم !!!

    دیشب داشتم کارتن کاموا های بافتنی مو مرتب میکردم دیدم عععععععععع من چقدر کامواهای رنگاوارنگ دارم . چقدر کامواهای دست نخورده ی زیبا دارم …یکسری ها رو کیسه کیسه کردم که بنوبت بشینم یک چیزهایی ببافم .. جعبه ی خیاطی مو ریختم روی یک ملافه و جعبه ی خیاطی مو حسابی شستم و قرقره ها و جعبه ی دکمه ها و سنجاق قفلی ها و غیره رو مرتب و منظم کردم .. آخه دوستان من یک زمانی خیلی خیلی کارهای هنری زیادی انجام میدادم از منجق دوزی و دستبند درست کردن و خیاطی و بافتنی و طراحی و غیره برای همینه که من کلی لوازم از این چیزها رو دارم و هنوز هم خیلی دوستشون دارم .. خلاصه اینکه مرتب و منظم بودند ولی مرتبتر و منظم ترشون کردم و جمع آوری کردم و فعلن گذاشتم داخل یک کارتن بزرگ گذاشتم داخل کمد !!!

    بچه ها تعجب نکنید !!! نگید چرا سه روز طول کشید!!! نگید اتاقی که همیشه تمیز و مرتب بوده پس چرا اینقدر طول کشیده ؟؟!

    الان براتون دلیلشو میگم ..

    آره درسته .. اگر میخواستم بطور ضربتی کار کنم جمعا داخل کمد سه دره و کشوهای داخل کمد و دراور و شستشوی پنجره و پرده ها و جارو کشیدن و تی کشیدن سرامیک اتاقم و شستشوی ملحفه و رو بالشی ها شاید یک روز یا شاید دو روز نباید بیشتر طول می کشید ولی من ایندفعه نه تنها داشتم این کارها رو ریز ریز انجام میدادم بلکه با دیدن این فایل ها و نوشتن کامنت و خواندن کامنت دوستانم یک همزمانی زیبایی برای پاک کردن درون ذهنم با پاک کردن بیرون و محیطم همراه شده بود هر چقدر داشتم به این پروژه خانه تکونی ذهن توجه میکردم و عمل می کردم می‌دیدم که دقیقا به همان اندازه تونستم تمیزی بیرونم رو ببینم و عمل کنم واقعا در این چند روز آنقدر احساسم عالی بود که حد نداشت . نه خسته شدم نه نگران چیزی بودم و نه عجله ای برای اتمام کارم داشتم .. نه برام مهم بود که دیر میشه اصلا و ابدا برام هیچ چیزی مهم نبود !!! تازه با عشق و حال زیادی به هوای ابری و باران های عاشقانه ی پاییزی نگاه می کردم و حال و هوای عاشقانه ای داشتم و با شنیدن و دیدن این فایل ها واقعا شاد بودم چون وسط همین کارام می‌نشستیم کامنت می نوشتم و کامنت می خوندم و همش با خودم حرف میزدم و با خودم اتمام حجت میکردم و برای ذهنم خط و نشون می کشیدم و دفترمو باز میکردم نکته های حساس رو می نوشتم و گاهی توی نت کیپ گوشیم نکته های کامنت ها ی بچه ها رو ثبت می کردم و از همه جالبتر یهویی می‌دیدم نقطه ی آبی رنگ خوش خبری سایت برام روش شده !!! واااای خدای من آنقدر با عشق کلیک میکردم و بازشون می کردم که وسط آن وسایل می‌پریدم توی رختخوابم دراز می‌کشیدم و با عشق پیام های خوش خبری بچه ها رو می خوندم و همین طور لبخند زیبایی روی چهره ام می نشست .. یعنی آنقدر با لذت و عشق و حال ؛؛ بیرون و درونم رو خانه تکونی کردم که شاید بهترین خاطره رو برای خودم بجای گذاشتم . و خدا رو سپاسگذارم و خدا رو سپاسگذارم بخاطر خانم شایسته ی نازنینم .. خانم شایسته ی عزیزم شما یک جواهر کمیاب هستید که خدا شما رو به ما و این سایت و استاد عباسمنش عزیزمون داد .. بخدا عاشقانه دستان طلا جواهرت رو می‌بوسم و به نرمی و به گرمی و صمیمانه می فشارم … عاشقتم بخدااا یعنی عاشق همه تونم و عاشقانه دوستون دارم مرسی مرسی که هستید !!! مرسی مرسی برای وجودتون . مرسی که خدا شما رو بما داد!! خدایااا شکرت

    اگه منم مثل 99درصد جامعه فکر کنم مثل اونها عمل می کنم و مثل اونا رفتار خواهم کرد ونتایجم هم صد در صد مثل اونها خواهد بود

    خب بچه های عزیزم برم چندتا کامنت دیگه بخونم و کمی هم توی دفترم بنویسم و بعد اظهر اتاقمو جارو کنم و تی بکشم و بیام داخل سالن و پذیرایی رو شروع کنم !!!! وووای خدای من !!! فکرم تا بخوام سالن پذیرایی و آشپزخانه رو کامل زیر و رو بشورم و بسابمو و تر تمیز کنم پروژه ی خانه تکونی ذهنی 30 روزه مون هم به اتمام میرسه!!؟؟؟

    بچه ها نخندید بهم !! الان ی چیزی میگم ولی می‌دونم می‌خندید !!! ولی عیبی نداره بخندید که دنیا بروت بخنده !!!

    کار زیادی ندارها چون سالن پذیرایی و آشپزخانه ام هم خیلی تمیز و مرتب زیاد کاری نداره!! خخخخخخخ مثل اتاقم!!!

    نگفتم الان میخندیدددددد!! خدا رو شکر

    بلطف خدای مهربانم لبخند زیباتون از شوق و ذوق و احساس خوب و عالی بچسبه به گوش تون تا انگیزه ای شود برای ادامه ی قدم به قدم برای مدارهای بالاتری از ثروت و نعمت و عشق و حال و سلامتی تمام موهبت های الهی ..

    به قول حافظ عزیز و نازنین

    من که در این دنیا بهشتم نقد حاصل میشود

    وعدهٔ فردای زاهد را چرا باور کنم

    الهی آمین

    خدایا خودت کمکم کن که همه ی کارها و همه ی برنامه ها و همه ی امورات زندگیم را با مدیریت خودت چیده مان و برنامه ریزی و هماهنگ و هندلش کنی و سروسامان ببخشی که والاترین نظم و هماهنگی و آرامش و آسایش و سلامتی و نعمت و پول و ثروت و برکت الهی در زندگیم حاکم است الهی آمین

    سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه با هدایت و حمایتش مرا از طریق این فایل های گرانبها و ارزشمند استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه می دارد برای رسیدن به اهداف و خواسته هایم.

    خدایااا خودت هدایتم کن و با من حرف بزن

    با بهترینع بهترین هدایت هایت و صدای بلند الهام و شهود و خواب و رویا .. چشم و دل من رو روشن کن تا بتوانم نشانه های واضح و آشکار پر رنگ ترا بوضوح و به روشنی ببینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاه شوم و بی درنگ اطاعت کنم

    خدایا شکرت

    لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ

    شکر نعمت به جای آرید شما رو می‌افزایم

    صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

    اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونی‌ها

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    لطیفه هستم گفته:
    مدت عضویت: 629 روز

    گام هشتم

    ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

    بنام خالق یکتا

    سلام و درود بر پیامبر امروزمان استاد عباس منش و مریم بانوی کم نظیر و دوستان فوق العاده ی هم فرکانسی ام.

    بازم اومدم با نتایج عالی️

    چه خوبه که مریم بانوی عزیزم این گام ب گام خانه تکانی ذهنی رو برامون آماده کرد.دیگه من تصمیم گرفتم مثل اکثریت مردم جامعه فکر نکنم.و تمام تمرکزم به خواسته های زیبای خودم باشه و به ناخواسته ها کلا بی محلی کنم.همینقد ساده قدرت خلق زندگی خودمو دارم

    چقد قشنگ و جالبه برام ک هر چی بیشتر از آگاهی های سایت استفاده میکنم بهتر و راحت تر اون مفهومی رو ک استاد میگه عملی میکنم. ینی وقتی استاد یه سری چیزا رو میگفت من گیج بودم نمیدونستم باید چکاری الان انجام بدم.موضوع واسه خودم سخت و پیچیده کرده بودم ک یه روزی ندای قلبیم بهم گفت اینقد جلز ولز نکن لطیف.اینقد پیچیده ش نکن لطیف. کافیه فقط از خودش کمک بخای بعد از اون روز تا گیج میشدم و استرس میگرفتم ک حالا چکار کنم فوری یادم میومد ک استاد میگه فقط از خودش کمک بخاه و شاخک هاتو تیز کن و اینجوری شد ک کم کم الان دیگه مسیر برام راحت تر شده وقتی استاد میگه الهامات خودش میاد.نتایج خودش میاد.مسیر برات هموار میشه.جهان بصورت صعودی بهت پاداش میده.مدارت ک بالا بره با خداوند هماهنگ میشی. وقتی استاد میگه یاد میگیری کانون توجهت رو ب سمت احساس خوب و تحسین کردن و سمت ارزوهات ببری.یاد میگیری از هیشکی توقعی نداشته باشی.وقتی میگه شرایط کنونی تو حاصل باورهای خودته.

    تازه الان میفهمم اصلا سخت نیست.نیاز نیس من حتما معجزه کردن یاد بگیرم.نیاز نیس من زور الکی بزنم.‍️فقط کافیه روزانه از آگاهی های سایت استفاده کنم.تصمیم ب تغییر بگیرم. سستی و تنبلی نکنم.کم کم خداوند جهان رو مسخر من میکنه و خودش همه چی طبق خواسته های من پیش میره.

    منتظر نتایج قشنگ من باشین

    در پناه خدای منان باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    نادر خراسانی گفته:
    مدت عضویت: 2100 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و بی نهایت سپاسگزارم بابت این فایل ها و آگاهی های فوق العاده

    سلام به خانم شایسته عزیز و سپاسگزارم بابت این دسته بندی ها و خلاصه کردن فایل ها

    و سلام به دوستان خوبم در سایت فوق العاده استاد عباسمنش و سپاسگزارم بابت کامنتهای زیبا و فوق العاده

    ((وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی))

    چقدر این روزا نیاز داشتم به این جمله

    چندروزیه به یک چالش خوردم و خیلی سخته واسم که بخوام ازش اعراض کنم و بهش توجه نکنم ولی این جمله خیلی بهم انگیزه داد برای توجه نکردن بهش ، چون چندین چندبار امتحانش کردم و وقتی تونستم با توجه نکردن به ناخواسته و توجه به چیزهایی که میخوام ازش رد بشم واقعا اتفاقات خوبی رو تجربه کردم‌که خیلی ها با دیدنش تعجب کردن و خودمم بینهایت لذت بردم پس برای بدست آوردن اون لذت بعدش و جدا شدن از بدنه جامعه با تمام وجود تصمیم دارم بهش عمل کنم و به قیمت جونمم شده انجامش بدهم با هدایت خداوند مهربان

    عاشقتونم در پناه خدای مهربان شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    افسانه زارع گفته:
    مدت عضویت: 881 روز

    گام هشتم خانه تکانی ذهن.

    آگاهی هایی ک دریافت کردم و متوجه شدم.

    اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجهت مثل اکثریت جامعه باشه،مثل آنها نتیجه میگیری.

    ب جای واکنش ب اتفاقات نادلخواه کانون توجهت را ب آنچه میخواهی معطوف کن.

    توی ذهنت از ناخواسته ها دوری کن و براشون منطق بیار.

    ذهنیت خالق یعنی مراقبت از کانون توجه.

    با درون خودت ب صلح برس.

    هر وقت خواستی از دیگران ایراد بگیری از خودت بپرس ( آیا تا کنون اشتباه کرده ام؟)

    اگر جواب منفی بود آن وقت ب خودت حق قضاوت بده،تو جای کسی نیستی،تو،تو شرایط بقیه نیستی.

    کنترل ذهن یعنی واکنش نشان ندادن ب اتفاقات نا دلخواه.

    وقتی از اتفاقات نا دلخواه دوری کنی و ب آنچه میخواهی توجه کنی،از بدنه جامعه جدا میشوی.

    خداوند در هر لحظه ب نیاز ها پاسخ می‌دهد.

    ب اندازه ای ک ساز و کار جهار را درک میکنی، و ب آن عمل میکنی،با خداوند هماهنگ میشوی.

    توی این روزای خونه تکونی ذهن،خیلی حالم‌خوبهه،دیروز با مادرم سر خرید وسایل جهیزیه بحث کردیم و ب شدت ناراحت بودم،بعدش ک اونون داخل اتاقم،یکم فکر کردم، یادم افتاد ک استاد دقیییییقاا تو لایو میگن تضاد ها باعث ب وجود اومدن خواسته میشه، منم داشتم طی چند روز قبل خواسته هامو لیست میکردم،و پاشدمدفترمو آوردم و نوشتم میخوام همه جهیزیمو خودم بخرم،و تو باید بهم کمک کنی اصلا خودت باید برام بخری.

    من خودم مسئول زندگیم هستم،اینو قبول میکنم.

    خودم باید واسه آیندم تلاش کنم پدر و مادرم هییییچ مسئولیتی ندارن و من انتظاری ازشون ندارم.

    و حالم خیلی بهتر شد.

    از خدا هدایت واسه همه‌ میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: