live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 60

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3125 روز

    سلام و درود فراوان بر استاد عباسمنش و خانم شایسته

    چقدر این توضیحات استاد عباسمنش عالی بود و چقدر ذهن من را نسبت به جامعه ای که در ایران زندگی میکنم مثبت کرد…

    نزدیک به یک سال است که من به توصیه ای استاد عباسمنش عمل کردم و کلیه ای شبکه های اجتماعی را از گوشی موبایل ام حذف کردم

    تلویزیون هم فقط برای بازی کامپیوتری و یادگیری زبان وتماشای فایل های استاد عباسمنش روشن میکنم و شاید بازی های فوتبال مهم مثله فینالUCLیا یورو را از تلویزیون تماشا کنم… یعنی شاید در سال به طور کلی 4ساعت من تلویزیون نگاه کردم.

    وخدا رو شکر از این نظر خیلی آرامش ذهنی دارم و اتفاقات معجزه وار در زندگی ام رخ داده است.

    امروز صبح که از خانه بیرون آمدم که کار کنم عکس آن شیخ لبنانی که مرده است را بر در و دیوار شهر دیدم و حتی تا قبل از دیدن این عکس،از این ماجراها هم خبر نداشتم و نمیخواهم که خبر دار شوم.

    بله استاد عباسمنش درست فرمایش کردن که این شرایط حساس کنونی تمامی ندارد…

    سعی میکنم آنقدر زیاد بر زیبایی ها و خوبی های دستگاه های اجرایی توجه کنم تا بلاخره جهان من را به کشور زیبا و پیشرفته هدایت کند که به جای بیلبورد هایی با تصاویر جنگی

    بیلبورد هایی با تصاویر زیبایی که تبلیغات فروشگاهها و پارک ها و مراکز تفریحی است باشد و میدانم که صددرصد من از ایران مهاجرت میکنم،چگونگی آن را نمیدانم،کل پولی هم که اکنون دارم به یک میلیون نمیرسد،ولی تلاشم را می‌کنم و میدانم با توکل به خداوند متعال بلاخره برای من اتفاق خواهد افتاد…

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    Samira Zare گفته:
    مدت عضویت: 886 روز

    به نام خداوند جهان آفرین

    سلام به هر دو استاد عزیز و نازنینم

    و سلام بر تمام دوستان عزیز

    قاعدتاً اگر مثل بقیه مردم فکر می‌کنیم ،یا اگر مثل اون‌ها عمل می‌کنیم،مطمئناً مثل اون‌ها نتیجه می‌گیریم.

    یعنی به خاطر اینکه بقیه اینجوری فکر می‌کنند یا بقیه شاکی هستند که من هم جزئی از آن جریان بشم قاعدتاً همان نتیجه را می‌گیری که بقیه می‌گیرند.

    اگر می‌خواهی مثل بقیه نشوی و نتیجه دیگری بگیری و مثل کلیت جامع نشوی باید جور دیگری به قضیه نگاه کنی چون افکار و باور و کانون توجه ما است که زندگی را رقم می‌زند و ما باید ذهنمان را به سمتی ببریم که به ما احساس خوب و آرامش می‌دهد.

    آدم‌ها به صورت ناخودآگاه منتظرند که یک حرفی پیش بیاید تا در مورد آن موضوع حرف بزنند و آن جریان خودش را با دیگران می‌برد. و ما نباید بگذاریم که جریان ما را با خود ببرد پس باید افکارمان را کنترل کنیم و آنطور که خودمان دوست داریم زندگی را خلق کنیم و آگاهانه تلاش کنیم که افکارمان را کنترل کنیم و آگاهانه تلاش کنیم که مثل بقیه نباشیم و این یک جریان که نبایدخودش را با ما ببرد.

    من هستم که باید زندگی را بسازم نه اینکه زندگی جریان داستان زندگی مرا خلق کند.

    « ما نباید برگی باشیم که طوفان ما را با خود ببرد.»

    دقیقاً استاد عزیزم با وجودی که هر روز روی این فایل‌ها کار می‌کنم و تمرکز روی این نکات دارم قانون را فراموش می‌کنم و نیاز به تکرار زیاد دارم.

    مثلاً اینکه معلم دختر کوچکم یک خانم مسن هست و این چند روز که من او را دیدم بسیار مهربان است و دوست دارد که بچه‌ها را از لحاظ درسی به بالا بکشاند.

    و بنده خدا خیلی به بچه‌ها که کلاس سوم هستند مشق می‌گویدو به آنها فشار می‌آید و مادرها شکایت مشق زیاد را دارند من وجهه خوبش را می‌گویم که معلم خوبی هست و با این روشی که او دارد پیش می‌رود دست بچه‌ها تند می‌شود،و پایه‌شان برای کلاس چهارم قوی‌تر می‌شود مسئولیت پذیرتر در زندگی‌شان می‌شوند.

    اما به قول شما باید این ذهن را کنترل کرد و توجه به نکات مثبتش کرد و من هم کمی پایم سر خورد و به طرف آنها کشیده شدم که زیاد مشق می‌گویند چون نمی‌توانستم مانند تابستان تمرکزی روی خودم فایل‌ها را کار کنم.

    الهی شکر که این فایل مرا نجات داد و من سعی می‌کنم که از امروز توجهم به نکات مثبت این دیدگاه به معلم دخترم باشد و با آرامش روزها را سپری می‌کنم و عمل به قانون می‌کنم تا نتیجه خوبی را بگیرم و خداوند مرا هدایت می‌کند.

    «من خالق شرایط زندگی خودم هستم.»

    در مثال توحید ما هستیم که جریان زندگی را خلق می‌کنیم.

    من باید کانون توجهم را کنترل کنم و اگر ایمان داشته باشم که این افکارم هست که زندگیم را رقم می‌زند و بدون که اگر مثل بقیه مردم فکر می‌کنم و عمل می‌کنم و واکنش نشان می‌دهم من هم چیزی بیش از اون‌ها تو زندگی ام خلق نمی‌کنم من هم همان شرایط را خلق می‌کنم.

    زمانی که اشتباهی از دیگران رخ می‌دهد ما نباید قضاوت کنیم و باید خودمان را جای اون شخص بگذاریم.

    امکان دارد که ما هم اشتباه کنیم و من خودم در زندگی بارها و بارها اشتباه کرده‌ام و ذهنم را باید اینطوری کنترل کنم.

    «هر کسی هر جایی به هر موفقیتی رسیده کسی بوده که توانسته ذهنش را کنترل کند.»

    با هر منطقی با هر دلیلی که اگر به چیزی توجه می‌کنی که نمی‌خواهی توی زندگیت اتفاق بیفته داری با دست خودت همون شرایط را وارد زندگیت می‌کنی.

    مثال: با هر منطقی که دست را داخل آتیش کنی دستت می‌سوزد.

    اگر شرایطی را دوست نداری توجهت را بگذار روی زیبایی‌های اطرافت و هدایت می‌شوی جایی که زیبایی تر است و مقاومت و شرایطی در کار نیست.

    وقتی توجه به شرایط نادلخواه ندارید جهان بدون تردید و بدون شک که این کارخداوند، جهان جای شما را از لحاظ فیزیکی عوض می ‌کنه و وقتی که از لحاظ فرکانسی مثل بقیه مردم فکر نمی‌کنی و از لحاظ فرکانسی هم جایی که بقیه مردم هستند نخواهی بود و آن شرایط هم تجربه نخواهی کرد.

    وقتی مثل بقیه فکر نمی‌کنیم مسیرمان از بقیه جدا می‌شود چه روابط چه ثروت و… همه چی تغییر می‌کند به یه دلیل ساده که مثل بقیه فکر نکردیم این نو ع نگاه باعث خوشبختمان می‌شود.

    اگر اصل کارکرد جهان را بدانید خیلی راحت می‌توانید خود را با جهان تطبیق دهید.

    وقتی از لحاظ فرکانسی تغییر می‌کنید از لحاظ فیزیکی هم تغییر می‌کنید.

    وقتی تغییر می‌کنید آدم‌های درب و داغون و توی زندگیتان نمی‌آید. و کم و کمتر می‌شوند تا دیگر نیستند.

    اگر مسیر را با ایمان و باور خوب بروید به جاهای خوب هدایت می‌شوید.

    «این قانون هست که هر وقت بخوای به کسی ضربه بزنی به خودت ضربه زده‌ای.»

    وقتی که شما در مسیر درست حرکت می‌کنید توی هر زمانی نیاز داشته باشید تو هر مرحله‌ای که شما رو به یک آگاهی بالاتر ببره شما را توی آن مسیر می‌آرد و شما جهش می‌کنید چون شما تغییر کرده‌اید و برای نیازهایتان هدایت می‌شوید.

    در پناه حق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ساره خالقی گفته:
    مدت عضویت: 2160 روز

    استاد عزیزم این لایو و من الان دیدم، با مثال هایی ک زدین متوجه شدم شما دارید چقدر متفاوت به قضایا نگاه میکنید، متوجه شدم وقتی میگید با تغییر نگاه حالتونو خوب کنید یعنی چی، چقدر دارید از یه زاویه ی دیگ به همه چیز نگاه میکنید، زاویه ی دیدی ک سعی میکنید قضاوت نکنید، خودتونو تو اون شرایط بزارید، اذعان کنید ک شماهم یه اشتباهاتی داشتید و همه ادم ها اشتباه میکنن.

    اما اکثر انسانها اماده قضاوت کردن، انتقاد کردن و سرزنش کردن هستن، و خودشونو عاری از اشتباه میدونن.

    نکته دومـ، جدا کردن خودمون از بدنه جامعه یا وصل شدن و همسو بودن با اوناست. همیشه هر اتفاقی میفته رسانه ها، فضای مجازی وـ.. کلی درمورد اون موضوع صحبت میکنن، بحث میکنن، و متوجه اینهمه انرژی منفی نیستن. حتی کشورمن افغانستان ک هر روز درگیر انواع اقسام اتفاقات ناخوشایند و منفی هست، من اگاهانه تصمیم گرفتم بجای توجه به اخبارهای این چنینی، تمرکزمو بزارم روی زندگیم، بارها شده همشهریای خودم گفتن ک تو وطن پرست نیستی و…. ولی من میدونم کدوم مسیر درسته

    حالا تصمیم منه ک با تغییر فرکانس هام هدایت بشم به جایی ک ارامش باشه، صلح باشه، یا همینجا بمونم و قاتی این جریان باشم.

    “اگر فرکانس ها و انرژی شما تغییر کند مکان فیزیکی شماهم تغییر میکند”

    مهم نیست با چه منطقی با چه دلیل و برهانی حالت بده یا درگیر بحث و مقاومت میشی، تا زمانی ک تو این فضاها هستی تغییری در زندگی شما رخ نمیده

    مهم نیست با چه منطقی دست تو تو آتیش کنی، دستت میسوزه»

    یه تلنگر بجایی بود، منظور از مقاومت فقط درمورد مساعل کشوری نیست، حتی در جامعه کوچیکتری مثل خانواده، این اتفاق رخ میده ک شما همیشه درگیری، درگیر ناخواسته ها.

    و من ک اکثر مواقع با خانواده بحث میکردم، و میخاستم متقاعدشون کنم، و دیدم فایده نداره، نمیشه جز خودت طرز فکر کسی رو تغییر بدی، ناتوانی خودمو دیدم در تغییر دیگران، هر روز باخودم کار میکنم ک بیشتر در صلح باشم با خودم با خانواده ام، و هر بحث و جدی یه نشتی انرژی بزرگه ک تورو هر لحظه از خواسته هات دور میکنه.

    وقتی درک کردم اگر مقاومتهارو بردارم نعمتهای خدا بصورت طبیعی وارد زندگیم میشه، از خودم میپرسم

    فلان خواسته ی من مهم تره یا بحث سر اینک چرا ظرفها شسته نشده

    ارامش من مهم تره یا متقاعد کردن دیگران

    و این تضادها داره بمن میگ چی میخوام. ارامش میخوام، صلح و دوستی میخوام. ثروت و فراوانی میخوام، روابط غوق العاده میخوام. وــــ

    خداروشکر میکنم ک اینجام و جز این جمع عالی ام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2850 روز

    به نام خدایی که هدایت مرا برعهده گرفته

    سلام به استادان عزیز و دوستان این پروژه بینظیر

    من از همون اول پروژه باهاتون دارم قدم به قدم میام جلو‌ فقط نتونستم کامنت بذارم اما از امروز گفتم یه قسمت مهم از این پروژه برا من گذاشتن کامنته چونکه اول احساس خوب به خودم میده بعد به دیگران

    درست از همون روزهای اول شروع این پروژه یسری گام های جدید و تضادهای زندگی منم شروع شده بود و امروز دوباره به خودم یادآوری کردم که من باید هرروز بی چون و چرا دوساعت یا بیشتر برا هماهنگ شدن خودم با کمک این پروژه وقت بذارم و شکرخدا الان دارم صحبتهای قشنگ استاد گوش میدم و کلام زیبای سما دوستان میخونم

    چندروزه که یه تضاد در زندگی من رخ داده که اکثریت یا بگم همه بهم میگن اینکارو کن فلانه اینجوره چونکه من جدیدا دوباره مهاجرت کردم به تهران اما با خودم گفتم شروع این پروژه در این زمان کار خداست که منو با گام جدید در زندگیم هدایت کرده پس من نباید مثل این اکثریت دارن بهم پیشنهاد و نصیحت میکنند. فکر و عمل کنم بلکه من باید فقط اول خودمو آروم کنم بعد از خدا هدایت بخوام که چگونه گام بردارم

    استاد من الان خیلی بیشتر حرف شمارو درک میکنم چونکه هربار یه اتفاق بظاهر ناخواسته توی کشور تمام مردم در مورد همون موضوع بحث میکردن و مهمتراز اون وقتی یه مشکل برا خودم پیش میاد همه بهم میگن باید فلان کنی علان کنی این درسته اون درسته ،چمیدونم نصیحت میکنن وسیت میکنن ولی من از زمانی که با تمام وجود خواسته هامو از خدا خواستم و از غیر خدا دل بریدم چونکه اونا فقط منفی میگفتن و ناامید میکردن از اون برحه زندگیم خیلی خوب درک کردم که هم گام شدن یا اکثریت چه بلایی برسر زندگیم میاره و الانم در این تضاد زندگیم اما شکرخدا اینقدر درکم از تضاد و هدایت و کنترل ذهن بالاتر رفته که در هر شرایط سخت و ترسناکی میتونم راحت تر ذهنمو کنترل کنم و اجازه ندم که ترس بر من چیره بشه

    الان خداروشکر من نسب به چندسال پیش خیلی بهترم چونکه سالها پیش دقیقا همچین اتفاقی برام رخ داد حتی از این شرایط خیلی کوچکتر اما چنان من ترسیده بودم ولی الان آرامش و توکلم خیلی بیشتره فقط دارم با تمرکز کار میکنم رو‌خودم تا ایراداتم بهتر بفهمم و درستشون کنم

    استاد عزیزم واقعا مثل همیشه تحسینت میکنم اینجور نیستی که مثل اکثریت یا ادای آدمهای روشنفکر دربیاری که بیای در مورد ناخواسته ها و مثال های نازیبا حرف بزنی

    چونکه من خودم حتی اون زمانهایی هم‌که این اگاهی هارو نداشتم اما ناخودآگاه احساس میکردم که اصلا خوشم نمیومد مثل اکثر مردم در مورد نکات نازیبا و نادلخواه حرف بزنم

    و خدا هم همین جنس از درونمو دید باعث شد هدایت بشم به این مسیر

    امیدوارم که هرروز بهتراز روز قبل در این پروژه عالی و بقیه پروژه ها و دوره ها بدرخشم و همچینین شما دوستان عزیزم

    مریم بانوی عزیزم واقعا ازت سپاسگذارم که اینچنین گوش به هدایت الهی دادی و مارو با این مسیر زیبا هم گام و یاری کردی بهترین هارو برا شما و همگی خواهانم

    خداقوت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    ستاره ایی در آسمان هفتم گفته:
    مدت عضویت: 420 روز

    گام هشتم پروژه خانه تکانی ذهن

    واقعا نمیدونم چی بنویسم

    چرا که تک تک جملات استاد رو با تمام وجود درک میکنم چرا که نزدیک دو سه سال درگیر مسائل سیاسی بودم

    و چه روزهای جهنمی بود ، روز نبود که آرامش داشته باشم تازه به خیال خودم خدا هم ازم راضیه که به فکر کشور و مردمم هستم.

    خودم پر ایراد بودم و میخواستم دنیا رو درست کنم … زهی خیال باطل از رهی که در پیش گرفته بودم.

    خدایا شکرت که روزهای جهنمی تموم شد خدایا شکرت که بیدارم کردی

    خدایا شکرت من تشنه رو به چشمه رسوندی

    خدایااااا سپاسگزار نعمت های بی شمارت هستم

    احساس میکنم از روزی که وارد این سایت شدم مثل نطفه ایی در شکم مادر هستم و روز به روز دارم رشد میکنم

    و روزی که متولد بشم دوست دارم خونه م در جوار عرش خدا باشه و خواهر و برادرام شما باشید…..

    چه رویای شیرینی قند تو دلم اب شد…………

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حسين روح نواز گفته:
    مدت عضویت: 1169 روز

    سلام استاد عزیزم ودوستان گرامی

    رد پای قانون رو به خوبی در زندگیم میشه دید

    تقریباپارسال بود که من بایک شرایطی نادلخواه برخوردکردم که الان که فکرمیکنم خدامنو به وضوح کامل داشته هدایت میکرده بانشانه هاش ولی من خودم بودم که باچشم های بسته داشتم پیش میرفتم که در کل زندگیم که کارم به دادگاه وپرونده نکشیده بود ولی چون نتونستم ببخشم واحساس میکردم که حق بامنه وبا یک وکیل هم مشورت کردم ووکالت دادم بهش که کارامو پیش ببره چون حق با منه و دهن یارو رو باید سرویس کنم واینم بگم که من موقعیتش رو داشتم که ببخشم وتموم شه بره ولی با نبخشیدن اون شخص وارد قضیه شدم و پیش رفتم وچندین ماه بود که پیامک هایی از دادگاه اینا میومد واخرش هم که هیچ به هیچ

    پول وکیل دادم

    تمرکزم به اندازه کافی هدر رفت

    کلی احساسمو اجازه دادم که بد بکنه

    در حالی که میتونستم فقط بایک بخشش وگذشت ساده بگذرم وبه زندگیم برسم

    پولی که واسه وکیل خرج کرده بودم‌ رو حتی به مقداری بودکه میتونستم که باهاش یکی ازدوره های استاد روتهیه کنم و…

    منظورم از گفتن این موضوع اینه که به قول استاد عزیزم که ماموقعی که میخواییم به یکی بدی کنیم درابتدابه خودمون بدی کردیم

    من هربار بادیدن فایل های استاد به دنبال رد پای قوانین درزندگیم میگردم وواقعا به صورت بسیار شفاف وواضحی در زندگیم میبینم که موقعی که احساسم خوب نبوده یعنی فاز انتقام وخشم گرفتم دنیا گوشمو پیچونده وهر بارکه فایل ها رو گوش میکنم بیشتردرکم از قوانین بالا میره وخودم‌ رو قول نمیزنم

    به قول استاد باهردلیل ومنطقی که دستموکردم تواتیش منو سوزوند

    بااین که وکیلی که باهاش مشورت کردم وگفتم که خب ظاهرا حق با منه ومیرم توی دادگاه که طرف رو محکومش کنم

    ولی قوانین کیهانی کار خودش رو کرد وکاری به قوانین دولت هانداره

    احساس بد مثل خشم خشونت وعصبانیت وناراحتی همگی ایناطوری هستن که اگه باهرکدوم ازاینا دست به هرعملی بزنی به شکست وناراحتی های بیشترمیرسه وبااحساس خوب امیدوایمان به هرعملی بزنیم موفق خواهیم شد

    چون احساس خوب نشانه بودن در مسیردرسته

    استاد جان من خودم به شخصه ازافرادی بودم که ازفایل هااستفاده میکردم ولی در عمل زیاد جدیتی نداشتم

    تا این که دیدم باهربار عمل نکردن به تک تک بند های قوانین کیهانی که شما درفایل های دانلودی ودوره هابهشون مفصل پرداختید من میدونستم قوانین رو ولی بازعمل ورفتارهای خودم‌ رو پیش میرفتم وسرم که بارها به سنگ خورد اومدم تا تعهد بدم که مسیر درست قوانین رو در زندگیم اجراکنم وخداوندهدایتم میکنه ونشانه هاش روزبه روز ودرهرلحظه در زندگیم جاریه

    استادعزیزم دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2213 روز

    پروژه ی«خانه تکانی ذهن، گام به گام»

    گام هشتم live | live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

    خدایا امروز می‌خوام با بهترین ها و دل خوشی ها و کامیابی ها سوپرایزم کنی

    الهی حال دلتون عالی و احوالتون متعالی باشه

    سلام و هزاران درود و سلام به روی ماه استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم و ساکنین این سایت بهشتی و فضایی

    موضوع صحبت این لایو اینکه

    اگر ما بخواهیم ذهنمون رو برای خبرهای بد باز بذاریم اینکه همیشه خبرهای بد در دنیا هست و ما بخواهیم به این خبرهای نامناسب توجه کنیم و با اون جریان ها همراه بشیم و همانند آنها عمل کنیم نتایجمون هم مانند آنها میشود..

    بقول استاد این شرایط حساس کنونی همیشه بوده و هست ولی این ما هستیم که باید ذهن مون رو کنترل کنیم و این ما هستیم که باید شرایط رو برای خودمون خلق کنیم

    جمله ی کلیدی و طلایی استاد گفتند این است که اگه مثل کلیت مردم فکر میکنید و اگر مثل بقیه ی آن مردم عمل میکنید مثل آنها هم نتیجه میگیرید

    در واقع اگر من به مسایل بیرونی توجه کنم از همان جنس اتفاقات رو در زندگیم خلق میکنم .. یعنی من هیچ کنترلی بر ذهنم ندارم و اون اتفاقات برای زندگی من تصمیم می گیرد .. پس برای اینکه بتوانم جریان زندگیم رو طبق خواسته ی خودم خلق کنم بجای توجه کردن به مسایل بیرونی به مسایل داخلی خودم باید توجه کنم اینکه چه خواسته ای دارم باید برام مهم و اولویت داشته باشد اینکه باید قانون را درک کرده باشم .. اینکه به هر آنچه که توجه کنم از آن جنس رو بنوعی وارد زندگیم میکنم پس باید به این درک و آگاهی برسم که چه چیزی را میخواهم در زندگیم داشته باشم

    امروز صبح کمی دیرتر از همیشه از خواب شیرین و با کیفیتم بیدار شدم ولی با آرامش بیشتر و بیشتری همراه بود وقتی چشمانمو باز کردم دقیقا اولین چیزی که دیدم آسمان درخشان صبحگاهی بود یعنی هر روز بخاطر اینکه این آسمان بینظیر زیبا را میبینم شاد میشم حس و حالم عالی میشه بالشتمو می بوسم و ازش تشکر میکنم که اینقدر راحت خوابیده بودم از رختخواب گرم و نرمم تشکر میکنم که اینقدر گرم و نرم بوده و بدنم برای شروع یک روز موفقیت آمیز دیگری شارژ شده .. امروز همش دلم می خواست متفکرانه به محیط اطرافم نگاه کنم بخصوص از اینکه پنجره و درب بالکن را تر و تمیز کرده بودم و پرده هام بوی عطر نرم کننده گل‌های عطر آگین را میداد لذت می بردم . پرده ی اتاق من تقریبا از هر حریری نازکتره رگه هایی از طرح برگ بصورت رنگ فیروزه ای و زرد خیلی کمرنگی داره و با یک کلیپس طلایی و مرواریدی جعمش کردم تا کاملا آسمان رو ببینم گلدان های قاشقی و شعمدانی و گندمی پر پشت سرسبز را ببینم .. وقتی گرد و غبار را شستم فهمیدم که گرد غبار ذهنم را توانستم بشورم چون دقیقا خانه ی تکونی ذهنم را در جلوی چشمم می‌دیدم .. وقتی همه چی اینقدر پاک و تر و تمیز شده دیگه هیچ شکی ندارم که درون ذهن من هم از خیلی چیزها پاک شده … چقدر خوبع خانه تکانی ذهن بهمراه تمیز کردن پیرامونم .. چقدر خوشحال بودم که اینقدر اتاقم تر و تمیز و زیبا شده بود دقیقا داشتم به همه ی جای اتاقم با لذت نگاه میکردم وقتی داشتم به کمدهام نگاه میکردم دیدم چقدر منظم و مرتب تر شده یعنی داشتم عملکردمو با قانون مقایسه میکردم .. اینکه وقتی به درونم در این چند روز پروژه ی خانه تکانی ذهن توجه کردم دیدم محیط اطرافم هم داره ریز ریز تمیز میشه . قبل از اتاق تکونی همش فکر میکردم که اتاقم نیازی ندارد که تر و تمیز و مرتبش کنم چون همیشه مرتبه . همیشه منظمع!!! درب توری بالکن همیشه بسته بود ولی بخاطر گرد و غبار تابستان و باز بودن درب بالکن طیف کمی از گرد غبار وجود داشت ولی طبق عاداتی که همیشه در خانواده ی ما ایرانیان و یا فرهنگ جامعه ی ما مرسوم بود که پاییز هم باید یک خانه تکونی مثل ایام عید زیر و رویی داشته باشیم .. اینارو گفتم که به این نکته اشاره کنم که واقعا وقتی به خانه تکونی ذهن توجه کنیم و به افکار درونی خودمون توجه کنیم هر چقدر هم روی ذهنمون کار کرده باشیم ولی نیازه که بازم یک غبار روبی دوباره انجام بدیم و ببینیم چه باورهایی هنوز در ذهن مون تغییر نکرده بشینیم آنها را شناسایی کنیم دقیقا مثل همین اتاق تکونی من .. دقیقا سه روزه که من دارم این اتاقمو خرد خرد تر و تمیز میکنم !!!

    دیشب داشتم کارتن کاموا های بافتنی مو مرتب میکردم دیدم عععععععععع من چقدر کامواهای رنگاوارنگ دارم . چقدر کامواهای دست نخورده ی زیبا دارم …یکسری ها رو کیسه کیسه کردم که بنوبت بشینم یک چیزهایی ببافم .. جعبه ی خیاطی مو ریختم روی یک ملافه و جعبه ی خیاطی مو حسابی شستم و قرقره ها و جعبه ی دکمه ها و سنجاق قفلی ها و غیره رو مرتب و منظم کردم .. آخه دوستان من یک زمانی خیلی خیلی کارهای هنری زیادی انجام میدادم از منجق دوزی و دستبند درست کردن و خیاطی و بافتنی و طراحی و غیره برای همینه که من کلی لوازم از این چیزها رو دارم و هنوز هم خیلی دوستشون دارم .. خلاصه اینکه مرتب و منظم بودند ولی مرتبتر و منظم ترشون کردم و جمع آوری کردم و فعلن گذاشتم داخل یک کارتن بزرگ گذاشتم داخل کمد !!!

    بچه ها تعجب نکنید !!! نگید چرا سه روز طول کشید!!! نگید اتاقی که همیشه تمیز و مرتب بوده پس چرا اینقدر طول کشیده ؟؟!

    الان براتون دلیلشو میگم ..

    آره درسته .. اگر میخواستم بطور ضربتی کار کنم جمعا داخل کمد سه دره و کشوهای داخل کمد و دراور و شستشوی پنجره و پرده ها و جارو کشیدن و تی کشیدن سرامیک اتاقم و شستشوی ملحفه و رو بالشی ها شاید یک روز یا شاید دو روز نباید بیشتر طول می کشید ولی من ایندفعه نه تنها داشتم این کارها رو ریز ریز انجام میدادم بلکه با دیدن این فایل ها و نوشتن کامنت و خواندن کامنت دوستانم یک همزمانی زیبایی برای پاک کردن درون ذهنم با پاک کردن بیرون و محیطم همراه شده بود هر چقدر داشتم به این پروژه خانه تکونی ذهن توجه میکردم و عمل می کردم می‌دیدم که دقیقا به همان اندازه تونستم تمیزی بیرونم رو ببینم و عمل کنم واقعا در این چند روز آنقدر احساسم عالی بود که حد نداشت . نه خسته شدم نه نگران چیزی بودم و نه عجله ای برای اتمام کارم داشتم .. نه برام مهم بود که دیر میشه اصلا و ابدا برام هیچ چیزی مهم نبود !!! تازه با عشق و حال زیادی به هوای ابری و باران های عاشقانه ی پاییزی نگاه می کردم و حال و هوای عاشقانه ای داشتم و با شنیدن و دیدن این فایل ها واقعا شاد بودم چون وسط همین کارام می‌نشستیم کامنت می نوشتم و کامنت می خوندم و همش با خودم حرف میزدم و با خودم اتمام حجت میکردم و برای ذهنم خط و نشون می کشیدم و دفترمو باز میکردم نکته های حساس رو می نوشتم و گاهی توی نت کیپ گوشیم نکته های کامنت ها ی بچه ها رو ثبت می کردم و از همه جالبتر یهویی می‌دیدم نقطه ی آبی رنگ خوش خبری سایت برام روش شده !!! واااای خدای من آنقدر با عشق کلیک میکردم و بازشون می کردم که وسط آن وسایل می‌پریدم توی رختخوابم دراز می‌کشیدم و با عشق پیام های خوش خبری بچه ها رو می خوندم و همین طور لبخند زیبایی روی چهره ام می نشست .. یعنی آنقدر با لذت و عشق و حال ؛؛ بیرون و درونم رو خانه تکونی کردم که شاید بهترین خاطره رو برای خودم بجای گذاشتم . و خدا رو سپاسگذارم و خدا رو سپاسگذارم بخاطر خانم شایسته ی نازنینم .. خانم شایسته ی عزیزم شما یک جواهر کمیاب هستید که خدا شما رو به ما و این سایت و استاد عباسمنش عزیزمون داد .. بخدا عاشقانه دستان طلا جواهرت رو می‌بوسم و به نرمی و به گرمی و صمیمانه می فشارم … عاشقتم بخدااا یعنی عاشق همه تونم و عاشقانه دوستون دارم مرسی مرسی که هستید !!! مرسی مرسی برای وجودتون . مرسی که خدا شما رو بما داد!! خدایااا شکرت

    اگه منم مثل 99درصد جامعه فکر کنم مثل اونها عمل می کنم و مثل اونا رفتار خواهم کرد ونتایجم هم صد در صد مثل اونها خواهد بود

    خب بچه های عزیزم برم چندتا کامنت دیگه بخونم و کمی هم توی دفترم بنویسم و بعد اظهر اتاقمو جارو کنم و تی بکشم و بیام داخل سالن و پذیرایی رو شروع کنم !!!! وووای خدای من !!! فکرم تا بخوام سالن پذیرایی و آشپزخانه رو کامل زیر و رو بشورم و بسابمو و تر تمیز کنم پروژه ی خانه تکونی ذهنی 30 روزه مون هم به اتمام میرسه!!؟؟؟

    بچه ها نخندید بهم !! الان ی چیزی میگم ولی می‌دونم می‌خندید !!! ولی عیبی نداره بخندید که دنیا بروت بخنده !!!

    کار زیادی ندارها چون سالن پذیرایی و آشپزخانه ام هم خیلی تمیز و مرتب زیاد کاری نداره!! خخخخخخخ مثل اتاقم!!!

    نگفتم الان میخندیدددددد!! خدا رو شکر

    بلطف خدای مهربانم لبخند زیباتون از شوق و ذوق و احساس خوب و عالی بچسبه به گوش تون تا انگیزه ای شود برای ادامه ی قدم به قدم برای مدارهای بالاتری از ثروت و نعمت و عشق و حال و سلامتی تمام موهبت های الهی ..

    به قول حافظ عزیز و نازنین

    من که در این دنیا بهشتم نقد حاصل میشود

    وعدهٔ فردای زاهد را چرا باور کنم

    الهی آمین

    خدایا خودت کمکم کن که همه ی کارها و همه ی برنامه ها و همه ی امورات زندگیم را با مدیریت خودت چیده مان و برنامه ریزی و هماهنگ و هندلش کنی و سروسامان ببخشی که والاترین نظم و هماهنگی و آرامش و آسایش و سلامتی و نعمت و پول و ثروت و برکت الهی در زندگیم حاکم است الهی آمین

    سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه با هدایت و حمایتش مرا از طریق این فایل های گرانبها و ارزشمند استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه می دارد برای رسیدن به اهداف و خواسته هایم.

    خدایااا خودت هدایتم کن و با من حرف بزن

    با بهترینع بهترین هدایت هایت و صدای بلند الهام و شهود و خواب و رویا .. چشم و دل من رو روشن کن تا بتوانم نشانه های واضح و آشکار پر رنگ ترا بوضوح و به روشنی ببینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاه شوم و بی درنگ اطاعت کنم

    خدایا شکرت

    لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ

    شکر نعمت به جای آرید شما رو می‌افزایم

    صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

    اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونی‌ها

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    سلام به همه عزیزانم

    گام هشتم از پروژه خونه تکونی

    و باز هم سپاسگزارم از مریم جان بابت عمل به الهامش و پروژه قدرتمند خونه تکونی که آماده دریافتش بودم و داره انقلابی در وجودم ایجاد میکنه

    الهی صدهزار بار شکرررر

    به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک میکنی و به ان درک عمل میکنی ، با خداوند هماهنگ میشوی

    توی هر زمان بنا به آگاهی ای که نیاز داریم خداوند ما رو هدایت میکنه و توی اون لحظه اون اگاهی بهترین آگاهی هست

    و این جمله طلایی استاد : اگاهی ای که بهش مطمئنیم و درکش کردیم و بهش عمل کردیم و ازش نتیجه گرفتیم رو اصلااا دیگه تلاش نمیکنیم کسی رو در این زمینه متقاعد کنیم

    دوست دارم تجربه خودم رو بگم که به قول استاد سعی میکنم اینجوری رفتار کنم و خداروشکر نتایجش رو هم دیدم البته بزار قبلش یه موضوعی رو بگم

    استاد توی آموزش هاش دو کلمه رو توی جملاتش خیلیییی تکرار میکنه و از اونجایی که همش گفتن چیزی که تکرار میشه اصله من خیلی بهش دارم توجه میکنم و توی تمام دوره هایی که از استاد تهیه کردم بارها و بارها تاکید شده روش اون هم اینه :

    آگاهانه سعی میکنم …….

    حالا جای خالی هم حرفهای مختلفی از قوانین است

    کلمه اگاهانه به من کمک کرده که تمرکزی توجه کنم و قانون رو به خودم یادآوری کنیم و مثل چراغ قوه نور بندازم روی درک خودم از قانون

    و کلمه سعی میکنم از استاد هم منو از ایده ال گرایی بیرون کشیده و کمک کرده که خودم رو سرزنش نکنم چون استاد مادام تاکید میکنه که ما انسانیم و خدا هم توی قران از انسانش به کفور بودن و عجول بودن و فراموشکار بودن یاد میکنه و خود خدا هم چون میدونه انسانش اینجوریه درکش میکنه و مادام در پی بخشیدنشه و این باعث شده من خودم رو ببخشم و از اشتباهاتم درس بگیرم و خودم رو رشد بدم

    الهی صد هزار بار شکرررر

    حالا تجربمو بگم و کارهایی که بعد از درک آگاهی ها دارم آگاهانه سعی میکنم بهشون عمل کنم

    من و همسرم طبق دوره سلامتی داریم پیش میریم و یه جاهایی تک و توک از مسیر خارج شدیم و من متوجه این موضوع شدم و دارم آگاهانه سعی میکنم خودم رو روی ریل درست نگه دارم و از جنس احساسم و بدنم میفهمم مسیرم درسته ولی همسرم با اصول خودش پیش میره و هی دوست دارم بهش بگم داره اشتباه میکنه ولی آگاهانه ذهنمو سعی میکنم کنترل کنم و چیزی نگم و اجازه بدم خودش متوجه بشه و خداوکیلی دارم خوب پیش میرم

    یا در مورد پسرام که یکیشون 20 سالشه یکی دیگه هم 14 سالشه قبلا توی ارتباطشون و چلنجی که داشتن مداخله میکردم الان سعی میکنم آگاهانه ذهنمو کنترل کنم و کاری نداشته باشم

    یه مثال از رفتارشون میزنم :

    مثلا پسر بزرگم هرزگاهی با جملاتش پسر کوچیکم رو تخریب میکنه من ذهنم رو با این منطق که استاد توی دوره عزت نفس گفتن اروم میکنم ، این که هیچکدوم ما توی محیط ایزوله بزرگ نشدیم و هر ادم موفق خودش روی عزت نفس خودش کار کرده و اگه پسر من هم توسط داداشش تخریب میشه خودش مسیرشو پیدا میکنه که عزت نفسشو رشد بده

    یا اینکه هر صدایی که از بیرون خونه میاد که ظاهرا نامناسبه سریع اعراض میکنم و خودمو مشغول کارهای مفید میکنم در صورتی که قبلا میپریدم روی پنجره

    و یه رشد دیگه ای هم داشتم اونم اینکه مقاومت کمتری نسبت به حرف بقیه دارم و جالب اینجاست دیگه خیلی کم حرفهای نامناسب میشنوم

    عااااالی بود

    استاد سپاسگزارم ازتون بابت این آگاهی های فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    فریبا فاضلی گفته:
    مدت عضویت: 2128 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استادان عزیزم سلام به دوستان خوبم

    پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام

    گام هشتم

    لایو |ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

    سرفصل آگاهی های این فصل

    شامل

    اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه تون مثل اونا عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛

    شرایط حساس کنونی همیشه بوده

    هر جایی که زندگی می‌کنی تو هر جامعه‌ای که هستی

    موضوع مهم اینه که اگه مثل بقیه مردم فکر می‌کنی مثل اونا عمل می‌کنی و مثل اونا هم نتیجه می‌گیری

    ما اگه بخواهیم ذهنمونو به سمت خبرهای بد ببریم همیشه تو همه جای دنیا خبرای بد هست و شرایط حساس کنونی

    من کلی رو خودم و رو ذهنم کار می‌کنم برای اینکه می‌خوام جور دیگه‌ای نتیجه بگیرم

    نمی‌خوام مثل بقیه نتیجه بگیرم

    من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛

    اگه دقت کنیم تو اینجور مسائل می‌بینیم که اصلاً انگاری که همه دوست دارن خودشونو بسپارن به یه جریانی و اونو تو زندگیشون اجرا کنن در موردش حرف بزنن مخصوصاً جریان‌هایی که زیاد خوشایند نیست

    ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛

    اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛

    و به همین دلیل وقتی فهمیدم که افکارمونه،

    کانون توجهمونه که زندگیمون رو می‌سازه

    تصمیم گرفتم که مثل بقیه فکر نکنم

    جور دیگه‌ای به قضایا نگاه کنم

    ذهنم رو کنترل کنم

    کانون توجهم رو کنترل کنم افکارم رو به سمتی ببرم که به من احساس بهتری میده

    احساس قدرت بهم میده احساس آرامش،

    احساسمو خوب می‌کنه

    به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه،

    کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛

    وقتی یه اتفاق ناخوشایندی در کشور می‌افته هرجا میری صحبت اینه

    تو خونه

    محل کار

    تو تاکسی

    و کلا همه جا از این قضیه صحبت می‌شه

    نباید خودتو به این جریان بسپاری نباید بزاری این جریان تو رو با خودش ببره

    باید بتونی خودت افکارت رو کنترل کنی

    و اونجوری که دوست داری زندگیت رو خلق کنی

    *حرف من اینه که اصلاً بادی طوفانی در کار نیست جریانی در کار نیست ما جریان رو تو زندگیمون خلق می‌کنیم هر کدوممون جریان زندگی خودمون رو خلق می‌کنیم

    تو همین شرایط حساس کنونی یه عده محدودی هستند که نتایج متفاوت می‌گیرند تو همون شرایط از لحاظ سلامتی از نظر مالی از نظر روحی از همه نظر شرایطشون با همه فرق می‌کنه و خیلی هم تعدادشون کمه هیچ سر و صدایی هم ندارند.

    منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛

    راهش اینه که ما باید تصمیم بگیریم که زندگیمون رو: جریان می‌خواد بسازه

    دولت‌ها می‌خوان بسازن

    یا خودمون می‌خوایم بسازیم

    کل اشتباهات فکری بشر از اونجایی شروع میشه که فکر می‌کنند

    هیچ قدرتی در خلق اتفاقات زندگیشون ندارند

    منم باید دقت کنم توجه کنم کانون توجهم رو بیشتر بهش توجه کنم

    و بدونم که همه چیز با افکارم خلق می‌شه

    با کانون توجهم خلق میشه

    و اینو باید تمرین کنم به این راحتی نیست به تمرین نیاز داره

    این عضله توجه به کانون توجه رو باید خیلی قوی کنیم

    با تمرین کردن

    دلیل اینکه این همه اتفاقات بد تو بعضی جوامع می‌افته

    اینه که اکثر افرادی که تو اون جامعه زندگی می‌کنند

    توجهشون روی نازیبایی‌هاست .

    این قانون خیلی مهمه که هر کسی هر جایی به موفقیتی رسیده این کسی بوده که تونسته ذهنشو کنترل کنه این یک قانونه و

    ما باید اینو با تمام وجودمون درک کتیم و بپذیریم .

    این قاعده بازیه

    حتی اگر فرد موفق بگه من به قانون جذب اعتقاد ندارم.

    با هر منطقی با هر دلیلی وقتی چیزی رو نمی‌خوای که تو زندگیت اتفاق بیفته

    وقتی بهش توجه می‌کنی

    داری شرایطی رو فراهم می‌کنی که اتفاقی از شباهت اون تو زندگیت به وجود بیاد

    هرچی دلیل و منطق درستم بیاری مهم نیست

    مثل اینه که دلیل بیاری

    که دستتو بکنی تو آتش

    هر دلیلی که بیاری وقتی دستت بره توی آتش دستت می‌سوزه

    خوب پس چرا هی بیایم بگیم چرا مملکت اینجوریه چرا اونجوریه

    مملکتو دوست نداری توجهت رو بذار روی زیبایی‌های اطرافت

    در این صورت هدایت میشی به جاهای زیباتر و کم حاشیه‌تر

    اصلاً هیچ مقاومتی هم نباید بکنیم

    فقط باید آگاهانه توجهت رو بذاری روی چیزهای بهتر

    روی چیزهای زیباتر با حس بهتر تا اون چیزا رو بتونی به زندگیت دعوت کنی

    اتفاقات مشابه اون رو بتونی به زندگیت دعوت کنی

    بدون هیچ تردیدی بدون هیچ شکی این کارِ خداوندِ

    تاکید می‌کنم

    بدون هیچ تردیدی بدون هیچ شکی

    این کار خداوند که

    وقتی از لحاظ فرکانسی مثل بقیه فکر نمی‌کنی

    جهان از لحاظ فیزیکی جات رو عوض می‌کنه

    اونوقت از لحاظ فیزیکی هم،

    تو اون جایی که بقیه مردم هستند

    نخواهی بود.

    هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛

    من هر وقت می‌خوام از آدما ایراد بگیرم اول به خودم میگم بزار ببینم اگر من جای اون بودم

    تو اون موقعیت قرار می‌گرفتم آیا اون اشتباهو انجام می‌دادم

    یا اون کارو می‌کردم

    هیچکس در جهان نمی‌تونه بگه که نه من هیچ وقت تو عمرم اشتباه نکردم

    هیچ وقت این کارو انجام ندادم

    این ایرادو ندارم

    اگرم ادعای اینو داشته باشه معلومه که خودشو نمی‌شناسه

    و بازی هم بلد نیست

    اصلاً ما از بچگی اشتباه کردیم با اشتباه بزرگ شدیم

    کشتی تایتانیک به خاطر یک اشتباه غرق شد و چند هزار نفر مردند ولی همون اشتباه باعث شد که کشتی‌های بعدی

    از نظر سازه‌ای طوردیگه‌ای طراحی بشن

    که اون اتفاق براشون رخ نده

    پیشرفت‌های بشر تو تمام حوزه‌ها از همین اشتباها

    به وجود اومده

    یه اشتباه رخ داده اومدن روش کار کردن و باعث پیشرفت در اون کار شده

    هواپیماها کلی تکامل طی کردند تا به اینجا رسیدن هر موضوعی که شما تصور کنید

    حاصل یک پروسه است

    حاصل پروسه‌ایه که احتمالاً توش خیلی خطا و اشتباه بوده و

    اینجوری باعث پیشرفتش شده و تکامل پیدا کرده

    کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن

    به اتفاقات نادلخواه؛

    وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی

    و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛

    وقتی مثل بقیه فکر نمی‌کنی وقتی تمرکزتو می‌ذاری روی زیبایی‌ها رو قشنگی‌ها

    بخدا نتیجه‌اش جور دیگه میشه و

    مثل بقیه نتیجه نمی‌گیری

    روابطتون، سلامتی‌تون، ثروتتون و آرامشتون همه

    تغییر می‌کنه چرا

    به یه دلیل ساده

    چون تو تغییر کردی

    مردم ایران زمانی زندگیشون تغییر می‌کنه که خودشونو تغییر بدن .نقطه سر خط .

    هر وقت چیزی منو ناراحت بکنه سعی می‌کنم تمرکزمو از روش بردارم

    انتقام نمی‌گیرم بهش توجه نمی‌کنم

    و خودش درست میشه

    یه کاری کنید تو زندگیتون به جای تمرکز روی خبرای بد خبرای خوب تو زندگیتون تمومی نداشته باشه

    یعنی مرتب تمرکزتون رو خبرای خوب باشه

    خبرای بد که همیشه هست

    اما ما می‌تونیم کاری کنیم که خبرهای خوب همیشگی باشند

    اتفاقات خوب، شرایط خوب ، روابط خوب

    در مورد نعمت‌ها ، زیبایی‌ها و ثروت‌ها صحبت کنید تا به امید الله مهربان

    ثروتتون بیشتر و بیشتر بشه

    خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛

    به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ

    می شوی

    چیزی به نام بهترین وجود نداره

    شما وقتی توی مسیر درست حرکت می‌کنین

    و دارین تغییر میدین خودتون رو هر زمان که نیاز داشته باشید به آگاهی که

    شما را بخواد یه مرحله بالاتر ببره

    خدا اون آگاهی رو توی مسیرتون میاره

    شما فکر می‌کنین که اون آگاهی بهترین آگاهی بوده که اون زمان بهتون الهام شده

    و چون تغییر می‌کنین دوباره در زمان بعد آگاهی بهتر

    و

    همینجور این سیکل مرتب ادامه پیدا می‌کنه

    به خاطر همینه که میگم که همه چی به خودمون برمی‌گرده چون خودمون داریم تغییر می‌کنیم ،

    فکر می‌کنیم

    این آگاهی اون زمان بهتر بوده ،بهترین بوده

    و

    دوباره در مرحله بعد اون آگاهی باز بهترینه

    وقتی شما توی مسیر حرکت می‌کنید هر زمان که

    نیاز داشته باشین به یه آگاهی که بخواد شما رو تغییر بده و ببره بالا اون آگاهی بهترین آگاهیه

    خدایا شکر من وقتی اینا رو می‌شنوم می‌بینم که خیلی پیشرفت کردم، خیلی تغییر کردم تغییر در جهت مثبت از همه مهمتر آرامش در زندگیم بیشتر شده رابطم با خدا عالی شده با خودم به صلح درونی بیشتر رسیدم بابت همه این‌ها شکرگزار خداوندم

    خدایا ممنونم به خاطر این سایت و این همه آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مریم بذرا گفته:
    مدت عضویت: 826 روز

    سلام براستادعزیزم ومریم جانم وتمام دوستان درسایت بهشتی.

    رسیدیم به گام هشتم:

    خدایا شکرت که به من توانایی حرکت کردن در این مسیر زیبا و توانایی گوش دادن به حرفهای استاد عزیزم رو دادی.

    استاد واقعا لذت میبرم از نگاه زیباو متفاوتی که به مسائل اطرافتون دارین.

    چه جمله ی زیبایی :اگر دارین مثل بقیه فکر میکنین پس مثل بقیه هم نتیجه میگیرین.

    من یک ادم خاصم یک ادم متفاوت پس باید نگاه و فکرم هم خاص و متفاوت باشه.

    اطرافمون پرشده از انسان هایی که از بیکاری دوست دارن دنبال هواشی ها بگردن پس من نباید همرنگ جماعت دور و برم بشم.

    از زمانی که شروع به تغییر باورهام کردم و دارم نگاهم رو به محیط اطرافم عوض میکنم وقتی اطرافیانم رومیبینم که سر چه مسائلی خودشون رو درگیرمیکنن اون موقع است که به خودم افرین میگم بابت تغییراتی که تونستم دروجودم به وجود بیارم.

    این منم که تصمیم به تغییر در زندگیم کردم و کسی منو مجبور به اومدن در این مسیر نکرده پس بایدازخودم واکنش به اتفاقات نادلخواه نشان ندهم و درهر شرایط حواسم باشه که ذهنمو کنترل کنم و به خواسته هام توجه کنم تا بیشتر دریافتشون کنم.

    استادواقعا شما تحسین برانگیز هستید چقدر خوب در مورد قضاوت کردن حرف زدید باید اعتراف کنم این از پاشنه اشیل های منه که خیلی باید روش کارکنم.

    هرموقع خواستی کسی رو قضاوت کنی و ازش ایراد بگیری اول ازخودت بپرس که ایا خودت تاحالا مرتکب چنین اشتباهی نشده ای .یا اگه خودت به جای اون شخص بودی اشتباه نمیکردی.

    این یک راه حل فوق العاده برای منه که بهتر بتونم قضاوت روکنار بزارم.

    این فایل نیم ساعته چه اگاهی های زیادی داره که ساعت ها میشه نوشت و تفکر کردو درس گرفت.

    از دواستادعزیزم سپاسگذارم.ازخدابراتون بهترینهارومیخوام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: