live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • خواسته‌های واقعی ما و انرژی لازم برای تحقق آن‌ها، از تضادهای زندگی پدید می‌آیند؛
  • به اندازه ای که مقاومت های ذهنی در برابر خواسته هایت را کم می کنی، از این تضادها به نفع خود بهره برداری می کنی؛
  • در مسیر تحقق اهداف، هرگز به ذهن اجازه نده که با تمرکز بر موانع احتمالی در آینده، انرژی سازنده تو را هدر بدهد؛
  • هر قدم ممکنی را بردار و ایمان داشته باش که درها باز می شود؛
  •  زندگی به شیوه دوره 12 قدم، ترس‌ها و نگرانی‌های بیهوده را از زندگی ما حذف می‌کند و چرخ زندگی‌مان را روان می‌سازد.
  • ورود به مسیر “هم جهت با هدف”، بوسیله کم کردن مقاومت های ذهنی اتفاق می افتد؛
  • به این توجه نکن که قوانین کلیشه ای دولت ها، چه موانعی بر سر راه اهدافت می گذارند؛
  • برای تحقق خواسته‌ها، نیاز به تقلای بیشتر نیست، بلکه نیاز به شناسایی مقاومت های ذهنی درباره خواسته ها و حذف آنهاست؛
  • دوره 12 قدم به ما کمک می‌کند تا این مقاومت‌های ذهنی را شناسایی کنیم و برای حذف آنها از ذهن، منطق بسازیم؛
  • مفهوم ثبات فرکانسی؛
  • چگونه انگیزه ایجاد کنیم؛

منابع مرتبط با آگاهی های این قسمت:

دوره 12 قدم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف
    176MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف
    26MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمدعلی مهرجوی» در این صفحه: 3
  1. -
    محمدعلی مهرجوی گفته:
    مدت عضویت: 2174 روز

    ‌سلام خدمت استاد عزیزم 🌹 دلیل این نوشتن این دیدگاه خوابی بود که یکم جلوتر دیدم الان ساعت ۶/۲۷دقیقه صبح هست که دارم می‌نویسم ساعت فلوریدا را نگاه کردم دیدم ساعت ۵دقیقه مونده به ۱۰شب …استاد بهترین خواب عمرم را دیدم مخطاب این دیدگاه فقط خود شما هستید شاید یک نامه به شما باشد ..

    دیروز بعد ظهر به همراه همسرم شروع به دیدن فایل لایو ۹کردیم چقدر زیبا شروع شد بهترین جایی که من دوست دارم اون برکه ،اون خونه چوبی ،یه دنیا زیبایی ..چندروز بود همش به این فکر میکردم استاد کی میره به این ملک سر بزنه ،گوسفندها ،اون دریاچه زیبا ببینم که محقق شد و نشون دادن داخل خونه منو بینهایت خوشحال کرد در کمال سادگی ،خلوت بودن ،بدور از هر شلوغی اضافی ،،هر گوشه خونه یه قاپ عکس بسیار زیبا 👏👏👍استاداگه راست بگم خیلی از فایلو که گوش میدادم تمرکزم روی اون منظره‌های زیبا بود ،خونه چوبی ،همون یه دونه مرغابی ،ماهی ها ،گوسفندها،اون جنگل زیبا منظره روبه رو ،اون میز و صندلی چوبی بیرون ،و باز هم تصاویر دیوانه کننده داخل خونه،از داخل پنجره اون منظره رویایی دریاچه ودرختان روبه رو ،،در کل الان تمام حرفهای فایل یادم نمیاد ولی چند جا خیلی خوب یادم میاد ودلیل خوابی که دیدم شد ،اونجا که گفتید وقتی بیام ایران من با کسانی ارتباط برقرار میکنم ،که از نظر مالی رشد کرده باشن،از کارخانه ،بیزینس ،و….استاد یه لحظه غصه خوردم گفتم پس من نمیتونم استاد از نزدیک ببینم ،،بغلش کنم ،با هم خصوصی حرف بزنیم ،،واقعا یه لحظه دلم شکست الان حالت بغض دارم ، یه جای دیگه تقریبا آخرهای لایو به یه سری جاها اشاره کردید که تایید می‌کردید اونجا میشه خیلی آدمها را دید به حرفاشون گوش داد ودرس گرفت …….،استاد انرژی بالایی گرفتم وقتی گفتی الان خودتون یه حالتی شدید من کامل اون احساس درک کردم چون تو اون جمعها بودم و…..بعد دیدن فایل هدایت شدم به یه جشن تولدی که ادامه احساسات خوب دیروزم بعد دیدن لایو شد ..ولی خوابی که دیدم 😍🤩

    توخواب مهمون شما و خانم شایسته و مایک عزیز بودم ..استاد یه جا دیدم تو یه فایلهای قبلی از زیبایی های کشورهای اطراف ایران گفتیید ولی گفتید تا حالا عراق نرفته آید …جالب اینه که خونه شما تو نجف بود نمی‌دونم چرا مکان این خواب اونجا بود،،این بغض گلوم امانم بریده،،،من پارسال همین موقع برای اولین بار و آخرین بار کربلا بودم همراه برادر کوچکترم با کاروان ،زیارتی..برادر کوچک من یکم از لحاظ ذهنی مشکل داره و خیلی عاشق کربلا رفتن بود ،و این زیارت بواسطه همراهی من با برادرم نصیبم شد ،،پدرم تمام هزینه ما را داد تا هم من و هم برادرم به زیارت بریم مخصوصا خواسته برادرم اجابت بشود …یه سفر تنهایی با برادر بینهایت دوست داشتنیم💐🙏

    خلاصه تو خواب مهمونت بودم استاد با هم رفتیم بیرون تو بازار بهم پول دادی ،گفتی برو خوراکی بخر ،،داشتم بال در میاوردم بغل استادم راه میرفتم ،خیلی راحت و صمیمی حرف می‌زدیم ،،یه دفعه بغضم گرفت تو حرف زدن اومدم بگم استاد من تو زندگیم سختی زیاد کشیدم ،،بیراهه زیاد رفتم ،دیگه میخام راحت زندگی کنم ،ثروتمند ،ولی الان هیچ ثرمایه ای،شغلی ندارم ،،من یه نجات یافته از یه زندگی بسیار وحشتناک هستم و…که استاد منو بغل کردی همون‌جوری که تو سفرنامه بارها مایک از بغل می‌گرفتی دست روی سرش میکشیدی،،گفتی محمد همه چی درست میشه پسر،، بخدا تو فکر نباش همه چی خوب میشه ومن گریه میکردم …رسیدیم خونه خانم شایسته عزیز برامون یه نهار عالی درست کرده بوده برام تو بشقاب آورد مرغ سرخ شده و سیب زمینی ،،چقدر زیبا و خوشگل بودید خانم شایسته ،،من یه پیراهن با خط های سیاه تنم بود این لباس چندسال دارم ،،همون لباسی که تو عکس پروفایلم تنم هست واقعیت هیچ وقت برای خودم لباس نمیخرم و همیشه اولویت همسرم بوده به خاطر همون نداشتن اعتماد بنفس،، خانم شایسته گفت یه پیرهن دیگه بپوش ،،این رنگ مشکی داره بهت نمیاد ،،گفتم چشم ولی در واقع من همش ۲پیرهن بیشتر باهام نبود ،یه ساک جمع جور که لباس شخصی آنچنان خوبی داخلش نبودهمین لباسهایی که الان دارم …یکم هم با مایک حرف زدم یه جورایی بیدار شده بودم ولی مقاومت میکردم میخاستم بخوابم میخاستم با استادم باشم ،ازش سوال بپرسم ،،راهنمایی بگیرم ،،ولی یه صدا می‌شنیدم آره اول گفتم اذان هست ولی یکم دقت کردم دیدم قرآن میخونه صدای بلند گو مسجد نزدیک خونمون بود منم تمام تلاشم میکردم که چشمهام باز نشه ،شاید ادامه خواب ببینم ،،حالا من تو شوک دیدن استاد عزیزم ،مهمون خونش بودم ،چقدر راحت و صمیمی ،،یه لحظه یه صدایی بلند تو گوشم نشست ،آره اذان بود 😍

    اشهد ان لا اله الا الله…اولین و واضح ترین کلمه ها همین بود واقعیت دقیق نمی‌دونستم معنیش چیه ،،من نماز نمیخونم ،،و ترجمه خیلیها را دقیق نمی‌دونم و بعد ادامه اذان شنیدم …خیلی با خودم کلنجار رفتم که بخوابم نشد که نشد ،،حالا همون موقع زیر پتو به دلیل دیدن این خواب فکر میکردم ،،به جمله دیشب استاد عزیزم که گفت وقتی ایران بیام یه سری افراد خاص میبینم و دلم شکست ،،به این که الان مهمون شخصیش تو خونش ،در کنار خانواده عزیزش بودم ،،بغل کردن استادم ،آرومم میکرد ،بهم پول داد،,… میخاستم ترجمه این قسمت اذان دقیق بدونم ،،،استاد بلند شدم گفتم معنی را از تو اینترنت پیدا کنم و بعد این دیدگاه و یا نامه را به شما بنویسم وقتی سرچ کردم ،،،معنی این اومد

    اشهد ان لا اله الا الله ،،شهادت میدهم خدایی جز خدای یکتا وجود ندارد..

    استاد وقتی چشمم به کلمه یکتا افتاد یه لحظه گریم گرفت تمام صداهای شما که میگفتید الله یکتا هست برام زنده میشدن..

    استاد چرا من باید دقیقا این جای اذان می‌شنیدم با صدای بلند شنیدم ،این خواب ،این صمیمیت تو خواب و اون لحظه که آرومم کردی گفتی محمد بخدا همه چی درست میشه و من گریه میکردم 😞🥺🥺🥺الان ساعت ۷/۲۵دقیقه شده ومن دارم می‌نویسم ،تاریک بود که شروع به نوشتن کردم ولی الان سرم بالا آوردم صبح شده ،،هوا روشن یه روز بسیار زیبا ،،یه روز پر از امید …

    استادم دوست داشتم بنویسم چه خوابی دیدم ،چقدر زود دل به ظاهر شکستم آروم شد ،،منو بردید تو خونه شخصی خودتون ،تو یه شهر خوب ،با هم غذا خوردیم ،،با هم بیرون رفتیم قدم زدیم ،،استاد چقدر زود جوابم دادی چقدر زود کلام خدا تو اذان به من گفته شد ..استاد به همون قدرت که فقط الله یکتا قابل ستایش هست من تو این مسیر تمام تلاشم را می‌کنم دنبال راه شما باشم ..به امید روزی که بیام بنویسم استاد من الان به چه جایگاه و پیشرفتی رسیدم استاد الان موقعش هست که من از شما درخواست کنم مهمون خونه من باشید ..به امید روزهای روشن خدانگهدار استاد خوبم🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
  2. -
    محمدعلی مهرجوی گفته:
    مدت عضویت: 2174 روز

    سلام خدمت شما دوست عزیزم 🌹

    اول خدا را شکر که تونستم با این نوشته ها شما را خوشحال کنم ولی من یه تشکر بینهایت زیاد از شما دارم 🤩😍🙏

    ۳بار هست متن برا شما ومی‌نویسمو هی به هر طریقی پاک میشه و الان یه درک کامل پیدا کردم بابت اون خواب ،من هنوز خودم دنبال اون خواب بودم والان با نوشتن این جواب متوجه شدم دلیل اون خواب بسیار زیبا ،,,این بود که خدا گفت یادته پارسال همین موقع چقدر دعا کردی ببین الان دوباره آوردمت کربلا ،نجف ،این استاد عباس منش فرستاده من هست برای هدایت تو 💐💖

    اون همزمانی بیدار شدن با اذان هم میگه ببین این همون کسی که همیشه میگه خداوند یکتا هست پس شک نکن دنبال رو سید عزیز باش ..

    خدایا تو چقدر خوبی ،💓💓💓فرنگیس عزیزم مرررسی که منو به این درک هدایت کردی …امیدوارم به هر آنچه دوست داری برسی 🙏💐🙏💖💓💓

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محمدعلی مهرجوی گفته:
    مدت عضویت: 2174 روز

    سلام دوست عزیز و هم فرکانسی 🌹🌹🌹🌹

    واقعا این دیدگاه را هر موقع خودم میخونم مو به تنم سیخ میشه ،،اصلا یه حال هوای عجیبی داشتم ،یک خوابی که تا حالا برام اتفاق نیافتاده بود ،،من دقیقا یکسال پیشش کربلا. بودم و الان میهمان استاد و خانم شایسته تو همونجا ،اصلا حس حال عجیبی بعد همزمان شدن با صدای اذان صبح ⁦❤️⁩💓اون حس حال زیبا را برای شما به آفرین عزیزم آرزومندم ..حس زیبایی بود سبک شده بودم سبک …بهترین احساسات را برایتان آرزومندم 🌹🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: