سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- خواستههای واقعی ما و انرژی لازم برای تحقق آنها، از تضادهای زندگی پدید میآیند؛
- به اندازه ای که مقاومت های ذهنی در برابر خواسته هایت را کم می کنی، از این تضادها به نفع خود بهره برداری می کنی؛
- در مسیر تحقق اهداف، هرگز به ذهن اجازه نده که با تمرکز بر موانع احتمالی در آینده، انرژی سازنده تو را هدر بدهد؛
- هر قدم ممکنی را بردار و ایمان داشته باش که درها باز می شود؛
- زندگی به شیوه دوره 12 قدم، ترسها و نگرانیهای بیهوده را از زندگی ما حذف میکند و چرخ زندگیمان را روان میسازد.
- ورود به مسیر “هم جهت با هدف”، بوسیله کم کردن مقاومت های ذهنی اتفاق می افتد؛
- به این توجه نکن که قوانین کلیشه ای دولت ها، چه موانعی بر سر راه اهدافت می گذارند؛
- برای تحقق خواستهها، نیاز به تقلای بیشتر نیست، بلکه نیاز به شناسایی مقاومت های ذهنی درباره خواسته ها و حذف آنهاست؛
- دوره 12 قدم به ما کمک میکند تا این مقاومتهای ذهنی را شناسایی کنیم و برای حذف آنها از ذهن، منطق بسازیم؛
- مفهوم ثبات فرکانسی؛
- چگونه انگیزه ایجاد کنیم؛
منابع مرتبط با آگاهی های این قسمت:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف176MB27 دقیقه
- فایل صوتی live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف26MB27 دقیقه
سلام و درود به استاد عزیزم و همه عزیزانی که متعهد به تغییر زندگیشون هستند
چند مدتی هست که احساس میکنم اوضاع بیرونیم تغییر کرده انگار مدارم جابه جایی داشته:))) این فایل نشونه امروزم بود وقتی متنش رو میخوندم فهمیدم که قبلا هم این فایل رو دیده بودم ولی درک الانم کجا و اون موقع کجا…. بخدا قسم همین نگاه به تضاد ها چنان تغییری در زندگی بوجود میاره که تفاوتش اصلا زمین تا آسمونه چنان برکت در دل تضاد هست که بعدش آدم میگه خداااا دمت گرم برای این تضاد!! همین قدر عجیب ولی واقعی!
چند مدت قبل رفته بودم برج میلاد وقتی از بالای برج به پایین نگاه میکردم انقدر همه چیز ریز و کوچیک بود که نه آدمی رو میشد شناخت نه ماشینی و نه هیچ چیز یاد حرف استاد افتادم که میگفت بیگ پیکچر رو نگاه کن واقعا همه چیز اونچه به چشم ما میاد نیست وقتی از بالا به مسائل نگاه میکنیم خیلی قوی تر برخورد میکنیم با تضاد الهی شکر که چه نعمت بزرگیه که آدم میتونه تغییر کنه و رشد کنه وگرنه چقدر همه چیز تاریک و بیخود غیر قابل درک میشد
و اما…
الان در مرحله ای هستم که با اتفاقات اطرافم زیادی ذوق میکنم و میگممم ااااا بیییننن اینطوری شد اونطوری شد:)))
خب این از یه طرف خوبه که من دارم تغییر میکنم ولیییی از، یه طرف به قول استاد عزیزم در قدم اول وقتی داری ذوق میکنی…..
وقتی خیلی برات عجیبه…..
وقتی داری ذوق میکنی(با تاکید فراوان)
پس یعنی هنوز باورت تثبیت نشده فقط داره کمی تکون میخوره پس حواست باشه ادامه بدی…..
حالا چرا؟….
امروز که برای خرید کتونی رفتم تجریش چون تو یه سایتی کتونی هاش رو خوشم اومد رفتم که از نزدیک ببینم ولی اونی که میخواستم نبود بعد گفتم حالا که اینهمه راه اومدم حداقل برم این پاساژهای لوکس و بذارم در مدارش قرار بگیرم خلاصه کلی گشتم وگشتم و بی نهایت ثروتمند و مشتری دیدم و تحسین کردم یهویی ته دلم جمله کتاب فلورانس نواش اومد:
چه بسا به دنبال خواسته ای می روی ولی چیز دیگری می یابی!
خلاصه در این گشت و گذار یهو یکی از، بازیگرای آقای ایرانی که خیلی مشهور هستن رو دیدم و یه حسی بهم گفت برو سلام کن منم رفتم… اتفاقا خیلی خوش برخورد و گرم برخورد کردن و بعد ازشون خداحافظی کردم و با احترام اومدم…
بعدش فکر کردم به کارم گفتم چییی؟؟؟
من چیکار کردم؟؟ خخخخ هنگ بودم اصلا:))))
شاید این یه موضوع ساده برای خیلی ها باشه ولی برای من پیشرفت کوانتومیه:))))
یادم میاد چندین سال قبل من حتی نمیتونستم تو چشمای بقال سرکوچه صاف نگاه کنم و حرفم رو بزنم انقدر که اعتماد بنفسم ضعیف بود و انقدر باورهای محدود مذهبی داشتم….. ولی
الان خودم میرم جلو ارتباط میگیرم اونم با یه آدم مشهور که تا قبلا فکر میکردم اینا خیلی خاصن یا اینا خودشون رو میگیرن نباید سمتشون رفت!!!!!
و فلان تا باور غلط!!!!
البته هنوز در مرحله ذوق کردنم برای کاری که امروز انجام دادم و پیشرفتی که به چشم دیدم از خودم امیدوارم خدا راضی باشد:)))))
اما اتفاقات اطرافم عجیب زیبا و جذاب شدن:)))) خدایا تو این جنس اتفاقات قشنگ رو بیشترش کن منم قول میدم ادامه بدم