live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • خواسته‌های واقعی ما و انرژی لازم برای تحقق آن‌ها، از تضادهای زندگی پدید می‌آیند؛
  • به اندازه ای که مقاومت های ذهنی در برابر خواسته هایت را کم می کنی، از این تضادها به نفع خود بهره برداری می کنی؛
  • در مسیر تحقق اهداف، هرگز به ذهن اجازه نده که با تمرکز بر موانع احتمالی در آینده، انرژی سازنده تو را هدر بدهد؛
  • هر قدم ممکنی را بردار و ایمان داشته باش که درها باز می شود؛
  •  زندگی به شیوه دوره 12 قدم، ترس‌ها و نگرانی‌های بیهوده را از زندگی ما حذف می‌کند و چرخ زندگی‌مان را روان می‌سازد.
  • ورود به مسیر “هم جهت با هدف”، بوسیله کم کردن مقاومت های ذهنی اتفاق می افتد؛
  • به این توجه نکن که قوانین کلیشه ای دولت ها، چه موانعی بر سر راه اهدافت می گذارند؛
  • برای تحقق خواسته‌ها، نیاز به تقلای بیشتر نیست، بلکه نیاز به شناسایی مقاومت های ذهنی درباره خواسته ها و حذف آنهاست؛
  • دوره 12 قدم به ما کمک می‌کند تا این مقاومت‌های ذهنی را شناسایی کنیم و برای حذف آنها از ذهن، منطق بسازیم؛
  • مفهوم ثبات فرکانسی؛
  • چگونه انگیزه ایجاد کنیم؛

منابع مرتبط با آگاهی های این قسمت:

دوره 12 قدم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف
    176MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف
    26MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ندابشارتی» در این صفحه: 1
  1. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1420 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی نازنین

    گام دهم

    وقتی الان میرم به گذشته و زندگیمو از جایی ک تقریبا یادم میاد مرور میکنم میبنیم بچه تر ک بودم خیلی باور پذیری و ایمانم به تحقق خواسته هام بیشتر بود

    و اصلا درگیر چگونگی نبودم

    تا اینک کم کم بزرکتر شدم و مدرسه و محیطو تعامل با انسانها،کم کم منو از اون ایمان و باور دور کرد

    یادمه وقتی 11 12 سالم بود همه ی خواستم قبول شدن در مدرسه نمونه دولتی بود

    شب ها همیشه خودمو تصور میکردم ک سرویس مدرسه اومده دنبالم و من دارم پله های خونرو میرم پایین ک به موقع برسم

    به قدری عمیق میشدم در این تصویر سازی و به قدر باور داشتم ک اتفاق میفته ک همون موقع از ذوقش،بیخواب میشدم و خوابم میپریدو میرفتم دوباره سر درسام

    تا اینک من قبل ازمون،دو روز بیمارستان بستری شدم

    علنا اصلا امادگی امتحان و اون ازمون ورودی ک کلی براش تجسم کرده بودم و ذوق داشتم نداشتم

    اون موقع نمیدونستم چجوری شد ولی الان میفهمم

    اما من شدم نفر 25

    داداشم براش عجییب بود

    وقتی سوالارو اوردم خونه و جوابامو میخوندم،میپرسید تو چجوری همرو درست زدی!

    و دقیقا بعدش ک به اون مدرسه میرفتم،با همون یونیفرم با همون سرعت از پله ها میرفتم …

    من توی همون سنا،میتونستم از مقدار درامد ایندم حرف بزنم

    میتونستم از مدل ماشینایی ک میخوام حرف بزنم،میتونستم از جاهایی ک وقتی بزرگ شدم دوس دارم برم حرف بزنم

    میتونستم از اختراع کردن حرف بزنم

    ….

    اما کم کم در بازه زمانی ده ساله، سخت شد همه چی

    حتی نمیتونستم یه هفته بعدو تجسم کنم

    حتی نمیتونستم از ایندم حرف بزنم یا فکر کنم

    اما الان خداروشکر دوباره برگشتم به اون باورهام

    به اون ایمان

    به تصمیمات

    خدارو هزارمرتبه شکر ک هدایت شدم به این اگاهی ها

    یه دوره ده ساله،قاطی جامعه و باورهای اطرافیان شدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: