live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف - صفحه 30

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام و درود بر استاد،خانم شایسته،دوستان عزیزم در سایت

    چگونگی عبادت کردن خدا

    به تعداد 8 میلیارد انسانی که در این جهان وجود داره 8 میلیارد شیوه و راه عبادت خداوند بزرگ وجود حتی ممکنه انسان هر ساعت شیوه عبادتش تغییر پیدا کنه و نباید خودش را محدود کنه نسبت به راه و روش خداپرستی،چون ممکنه من در این لحظه به درکی از خدا برسم که روی نوع عبادت و درک و فهم من از خداوند بزرگ اثر بزاره

    هر جا که تواضع و فروتنی بیشتر و دلی تری نسبت به خدا و هدایتش دارم اونجا راه سعادت و درک من از خدا بیشتر میشه و اون زمان و اون مکانی که من اعتباری به خودم و ذهنم و منم منم ها میدم راه سقوط چند پله ای من از درک خداوند هست

    من دوست دارم و بر این عقیده ام که هر جور و به هر روشی که دوست دارم خدا را پرستش کنم و اجازه بدهم هر کس به هر شیوه ای که مایل است خدا را بپرستد معنی آزادی همین هست ما بتوانیم فارغ از رنگ پوست،نژاد،کشور،مذهب،زبان و … آزادنه با خدا خود ارتباط داشته باشیم و با دیگران در صلح باشیم

    خداوند نه رنگ خاصی دارد و نه شکل خاصی،نه در ذهن می‌گنجد و نه در جسم ،نه می‌برید و نه می‌ زاید پس هر طور که تو درک کنی به همان شکل در می آید و خداوند فقط در دل مومن خانه دارد یا دل مومن خانه خداست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 980 روز

    به نام خدای عاشق واقعی

    سپاس از این اگاهی این ارتباط جادویی پر از ارامش میشه قلبم با ورد وباورسازی پر از شور نشاط میکنی خدایی جون برای تک تک دستای مهربونت تو زندگیم شکررر

    دوس دارم تمرکزی باشه این کامنتم فقط هدایتی همه جوره خودش باشه

    یه ایه داریم انقددد انقد شیرین همینجور که در مورد مسال زندگی جور واجور میگه سوال هارو جواب میده

    خودش میگه بزار بگم خودم شاید میدونسته ما انسانیم باهامون انقد مهربونه میگه بهشون بگو اگه بنده ها از من پرسیدن در مورد من تعریف کنم

    ینی چی

    ینی انقد عاشقمون انقد باهامون مهربونه

    میگه بهشون بگو من نزدیکتونم همراهتونم چقد لذت داره همیشه یه یار یه دوست کنارت باشه واقعا من گاهی سرم انقد خلوته گاهی انقد شلوغ

    چجوری بگم من ارامشم به خاطر هر لحظه حظورشه ایمانم به زندگی که حرکت میکنم ارومم هر مسله ای بیاد هر اتفاقی بیوفته خیره چون من خودشو دارم بهم الهام میکنه باهام مهربون قلبم همیشه عشق میخاد همیشه بی منت قرین عشقه ویژه اش هست انقد قلبمو باز میکنه احساس خوب لذت برام میسازه که دیگه به حظور کسی وابسته نباشم کاری میکنه همیشه کلی عشق کنم

    نشونه

    الان یه تلفن عاشقانه با مامانم عجیب بود الان گفت یادت افتادم تا الان مهمون داشتم شکرت خدا میدونم پشته این عشق کیه شکرت

    خلاصه همینجا میخام ازش یه سپاسگزاری تپل کنم

    خداجون فرمانروا که برگی بدون ازنت نمیوفته دمت گرم که انقد نعمت افریدی دمت گرم همیشه کنارمو دمت گرم قلبمو پر از لذته همیشه دمت گرم که برای بنده تو تنهایی معنایی نداره افسردگی معنایی نداره تو رو داره دلیل بی نهایت لذت سپاسگزاری هاشی

    امروز کلی بدون توقع اینکه کسی بهم عشق بده به خودم کلی عشق دادم

    امروز جلوی اینه کلی اهنگ گزاشتم شادی کردم

    چقد جیگرم حال اومد

    تو لحظه لحظه هام یه دلیل یه قدم شیرین پیدا میکنی برای عشقبازی بنده خدا

    خدایی تو خیلی بزرگی

    حالا

    میریم سراغ چی گفتی چی من نزدیکتم من قدرتشو دارم اجابت کنم هر چه زهنت بتونه باور کنه ببینه

    اخیش چقد قشنگ خدایی دارم انقد بزرگه من نموتونم ببینمش ولی لذت هاش نعمتاش خیلیه

    خدایی که میتونه برای من کوچولو بشه یه جوری که درکش کنم

    برای من میشه یه رابطه عاشقانه زنگ حرفای پر از شور با مامانم

    میشه دونه دونه هدایت ها وانجام اسووون کارها

    یه برنامه میخام بریزم

    برنامه اینکه هر روز باشه یکوچولو

    یکی اختل های منو خدایی

    یکیش بهبود خانه تکانی

    اخه خدایی میخام تمرکزی هدف اصلیم خلق ارزشم هست دیگه میخام تو هدایته تو باشم دیگه

    دونه دونه قدم بگی انجام بشه ساده وتوی دفتر اهدافم ثبتش کنم با عشق

    خداروشکر مرحله خانه تکانی ام با دوره قدم یک بهم دیگه خوردن عالیهه

    طراحیم میکنم

    یه چیزی بگم خدایی جدیدا فک میکنم کارها مسلله هارو عجیب دوس دارم وبرام لذت بخش هستن خدایی حرف زدن باهات شیرین ترین کاره دنیاس میخام عادت اختل باهاتو برام ثابت کنی

    تو اجابت کننده هم هستی هر چه قدر بتونم باور کنم

    رب تو هدایتگرم هستی چیزیو برام میاری که بیشترین سوده برام داره پس همین ارتباطم هدایته خودته

    همین خیلی عادت هارو هم کوچو کوچول در من نهادینه کردی برام اسون کردی وهمیشگی

    مثل غذا پختن خانه داری مثل خیلی عادتها که بهبودم میدی میدونم بزرگترین نعمت ارتباط با ربه اونم بهترش میکنی

    چقد باهات عشقبازی کنم چقد لذت ببرم چقد از اینکه یه فرمانروا پشتمه عاشقمه لذت ببرم پشته همه ماس

    چقد با همچین نگاهی زندگی کردن زندگی ساده شیرین میشه

    چقد دلم برای ارزو کردن بزرگتر میشه چقد دلم میخاد وقتی همچین خدای بزرگی قدرتمندی دارم باورهامم قویتر بشه حالا جدا از عجله که همه چیو سپردم دسته خودش وبرام به وقتش پله پله رشدم میده

    کاری که میکنه هنوزم که هنوزه منو به خودش نزدیکتر میکنه

    مثلا الان منو خیلی خوشگل با لیاقت خلق کرده و کلی باورهامو بهتر بهتر میکنه چون دوباره مثل اون موقعه که تازه متولد بودم همه چیو سپردم دسته خودش کله شقی مو میشناسی غرورمو من سعی میکنم اروم باشم هرکاریو بپرسم وازت بخاهم بیشترین هدایت بیشترین لدتو ببرم باهات

    و دیگه خودمونو میسپرم به اغوش و قدم های هدایتی خفنش

    شکرت

    1403/7/18

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهتاب امینی گفته:
    مدت عضویت: 935 روز

    چقدر دوست دارم نکات این جلسه رو …بارها گوش میدم و باز تشنه شنیدن آگاهی هاشم …خدای من تو من رو ب این استاد این آکاهی ها هدایت کردی.

    از بچگی حسم بهم میگفت خدا آرزوهاتو برآورده می‌کنه همیشه به خودم میگفتم این خدا خیییییلی بزرگه اگه خواسته هات واقعی نشده دلیل این نیست ک خدا نمی‌خواد بلکه دلیلش اینه ک تو نتونستی ازش بگیری…تو نتونستی خواسته هاتو ازش بگیری وگرنه خدا خیلی بخشنده است…خیلی جالبه از بچگی همیشه اینو میگفتم تا وقتی یه روز شنیدم هر چی بخوای میتونی به دست بیاری…شنیدم یه قانونی هست ب نام قانون جذب که میگه هر آرزویی داشته باشی میتونی ب دست بیاری…وای خدای من چ عجیب بود برام ب خودم گفتم انقدر ایمان داشتم ک خدا برام مسیر جدید باز کرد ..یه پرده ای از جلو چشمام برداشته شد ک می گفت این دنیا پر از مسیره و چون تو ایمان به رسیدن ب خواسته ها داشتی برو این مسیر رو برو …این مسیریه ک برای تو ایجاد شده ..تو لایق این مسیری تو لایق رسیدن به هر چی میخوای هستی تو به خدا باور داری و خدا بخاطر ایمانت تو رو ب این مسیر هدایت کرده.. خیلی برام عجیب بود درونم پر از شادی بود و ب خودم می گفتم دیدی نتیجه ایمانت به خداست این قانون جذب…

    خدایا شکرت ک یکی هست که اینقدر خوب این قانون رو برای ما توضیح میده…یکی ک مثل فرشته هاست…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    سیده فاطمه حسینی فر گفته:
    مدت عضویت: 1884 روز

    سلام استاد محترم و دوستان همراه

    الهی هدایتم را سپاس، الهامات را سپاس، میل به تحولم را سپاس، آگاهی ها را سپاس

    ” تجربه شخصی ”

    تمام سالهای عمرم از سن به اصطلاح تکلیف اعمالی که گفته شده رو تا حالا انجام دادم و تا به امروز به شیوه گذشتگان عبادت کردم، نماز و روزه و اعمال شب های خاص، مثل شب قدر و ….یادمه یکسال نمیتونستم مسجد برم و صد رکعت نماز رو سه شب قدر تنهایی و تو خونه خوندم بعلاوه سایر اعمال اون شب ها. ولی انگار طبق عادت، اینکه دیکته شده و انجام ندم انگار گناهی مرتکب شدم یا در انجام دادنشون کوتاهی کردم. یا زیارتگاه ها میرفتم اشک میریختم برا رسیدن به خواسته ها و یا ختم قرآن میگرفتم. نمیگم اصلا اثری نداشت. انگار یه کم سبک میشدم، یه کم منتظر اجابت میشدم.

    تا اینکه با دیدن عکس های طبیعت بکر و ناب، خواسته و رویای سفر و دیدن زیبایی ها در من شکل گرفت، به خدا گفتم میخوام زیبایی های جهانت رو ببینم، میخوام ایمانم قویتر شه، با طبیعتگردی و کوهنوردی شروع کردم، حتما باورتون میشه که با دیدن یه گل، کوه و دشت و دره، آبشار و جنگل و دریا چه حسی بهم دست میده. گاهی اشک شوق، گاهی بغض شرمندگی از خداوند بابت خلق اینهمه نعمت و ناسپاسی خودم، گاهی امید، گاهی حضور خدا و گاهی همه با هم رو حس میکنم. نمیدونین با چه ذوقی کوله میبندم، با چه حالی عکس میگیرم، با چه حسی روی کوه، غرق در غروب و طلوع خورشید میشم، انگار اولین باره که میبینم و زمان رو فراموش میکنم. انگار از اصلم دور بودم و تازه به اصل وصل شدم، و با همین طبیعت ایمانم خیلی خیلی بیشتر شده، باورم و امیدم صد برابر شده، اینکه خدا هست، میبینه، خلق کرده، به تسخیر دراوده، هدایت میکنه.

    و این جمله استاد رو بیشتر و بهتر درک کردم که شیوه های ارتباط با خدا بی نهایته. هر کسی با روش خودش به خدا میرسه. نماز خوندن تنها شیوه نیست.

    ما اهداف و خواسته های متفاوتی داریم که با تضادها شکل میگیرن اما به سمت خواسته ای میریم که توجه و تمرکزمون روی اونه. در مسیر خواسته ها به محدودیت، ممنوعیت و قوانین دولت ها و شرکت ها توجه نکنیم و فقط روی باورها کار کنیم، جهان به باورهامون پاسخ میده، قوانین عوض میشن.

    و دنبال علائق مون بریم، دلیل بدنیا اومدنمون رو پیدا کنیم. کاری که با انجام دادنش نه خسته میشیم نه تشنه و نه گرسنه و نه متوجه گذشت زمان میشیم. و در اون کار مهارت کسب کنیم و حرفه ای بشیم و به بهترین شکل کار کنیم، ثروت به دنبالش میاد.

    سپاس بابت آگاهی های دوره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    نیلوفر فرزین گفته:
    مدت عضویت: 549 روز

    سلامممم بر استاد عزیزم و مریم نازنین

    و دوستای هم فرکانسی من

    هرروز حریص تر از دیروز برای دریافت آگاهی

    کافیه فقط بی محلی کنیم

    خودمونو تغییر ندیم

    خودمونو فراموش نکنیم

    هرچیو دوس داریم انجام بدیم

    من هیلی خوشحالم بابت این ارامش مطلقم

    و سپاسگزارم از استادمون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    زینب اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1759 روز

    به نام ربّ یگانه هدایتگر جهان هستی

    گام دهم از پروژه “خانه تکانی ذهن، گام به گام”

    سلام به همه دوستان عزیزم در این پروژه هدایتی

    برای من این جلسه یادآور این نکته بود، که وقتی یک هدفی رو برای خودم مشخص می‌کنم دیگه تمرکز لیزری بزارم روی اون هدف و هر قدمی که فکر می کنم من رو به هدفم نزدیکتر میکنه براش بردارم و تا زمانی که به نتیجه مدنظرم نرسیدم این مسیر رو ادامه بدم اما نکته اصلیش اون کانون توجهی هست که باید در راستای هدف باشه نه فرع و حاشیه های مربوط به اون هدف چون درگیر حاشیه شدن خیلی آسونه!

    خیلی مواقع من خودم درگیر حواشی مربوط به هدف میشم یعنی تشریفات شروع کردنش، ددلاین دادن، و چگووونگی انجامش، اگر این کار رو کنم؟ اگر اون کار رو کنم؟ محاسبات و… بعد می بینم نتیجه و بازدهی کمه اونجاست که متوجه میشم یه چیزی درست نیست و اون هم کانون توجهی بوده که زده بودم جاده خاکی!! ولی وقتی کانون توجهم رو روی خود هدف و اون قدم هایی که می‌دونم باید برداشته بشه متمرکز می کنم،، نتیجه و کیفیت بازدهی رو همون لحظه احساس می کنم تغییر میکنه و اینه قدرت کانون توجه اینکه باید در لحظه بود اصلا نه کاری به قدم بعدی داشته باشی و نه کاری به قدم قبل! و مهمتر از همه اصلا کار به چگووونگی نداشته باش! چون همین فکر کردن ها، همین احتمالات و محاسباتی که یک هزارمش هم اونطور که فکر می‌کنی پیش نمیره به جز نشتی انرژی چیز دیگه ای نیستند،، چگونگی به من چه! من اگر هدف دارم دغدغه‌ام فقط باید عمل کردن و در مسیر حرکت کردن باشه نه هیچ چیز دیگه!

    احساس می‌کنم ما خیلی فراموش می‌کنیم که تقسیم کار کردن با خداوند رو، یعنی یکسری موضوعات خیلی چیپِ فکر کردن بهشون مثل همین چگونگی، اینکه چه زمانی می‌رسم به نتیجه، چطور باید انجام بشه و.. و اینها همش بخاطر اینه که فکر می‌کنیم قراره کل کار رو ما انجام بدیم! پس می‌خوایم نقش خدا رو هم بازی کنیم که به هر جزئیاتی دقت می‌کنیم و حساس میشیم و اصل بازی رو فراموش می‌کنیم و توی فرع غرق میشیم و طبیعتا هم همه چیز سخت میره جلو چون کل بار رو فکر می‌کنیم این ما هستیم که باید حمل کنیم!! درصورتی که وقتی خداوند و نقشش رو پر رنگ می‌بینیم دیگه فقط تقسیم کاره،، میدونی که کار من فقط عمل کردن و قدم برداشتن در مسیر هست دیگه هر چی موند بقیش با خداست!! یعنی اون کر اصلی با خداست، اون طرف سنگینه که برای من حملش غیرقابل تحملِ با خداست بخش سبک‌تر قضیه با منه یعنی متمرکز کردن کانون توجهم روی اصللل و قدم برداشتن، ایمان داشتن و ادامه دادن؛

    یعنی از هر طرف قضیه رو آنالیز می‌کنم می بینم از دو حالت بیشتر خارج نیست:

    1. یا ما فکر می‌کنیم که ته توانمندی هستیم که می‌خوایم تمام جوانب و زوایای یک مسیر رو بررسی کنیم که همه این کار ها هم به جز وقت هدر دادن چیزی نیست!!

    2. یا انقدر با خدا تعارف داریم و خودمون رو نالایق برای دریافت کمک از خداوند می‌بینیم و باورها و دیدگاه ضعیفی از خداوند برای خودمون ساختیم که فکر کردیم دیگه ‘رها شدیم! خدا که کاری بهمون نداره، باید توی یک مسیر سختی بکشی!! درخواست کردن از خدا هم حدی داره!’ اصلا کل دیدگاه موفقیتِ هم از بیس مشکل داره انقدر که محدوده؛ حتی اجازه فکر کردن به خودمون هم نمیدیم که “من که هیچ قدرت و توانی از خودم ندارم که”،، بیام از یه قدرت و نیروی برتر از خودم بخوام و اصلا کلل پروژه و رسیدن به هدف رو ازش بخوام! کلل پروژه رسیدن به هدفم رو بسپارم به خودش،، مگه من به یک نیروی برتر از خودم اعتقاد ندارم؟ مگه من خدا رو به عنوان تنها قدرت نمی‌بینم؟ پس کل کار به عهده خودش اصلا.. منم کارم بشه لذت بردن از مسیر،، انقدر باور کردنش سخت و دور از ذهنه که نمی تونم همچین درخواستی کنم؟ مگه وقتی من هدفی رو مشخص می‌کنم من دارم بهش میرسم؟ مگه من دارم مسیر رو باز می کنم؟ مگه من دارم هماهنگی ها رو انجام میدم؟ مگه من افراد مناسب رو وارد مسیر می کنم؟ مگه من توانایی این همه حساب کتاب و درگیری ذهنی و همزمان متمرکز بودن روی هدف و انجام دادن کارهایی که می‌دونم رو باهم دارم؟ نه، ندارم؛ چون خدایی کردن کار من نیست، از توان من خارجه، خدایی کردن رو بسپارم به اونی که خیلی خوب میدونه چطور خدایی کنه برای کسی که باورش کرده از اینطرف من بیام یکم باورهام رو روش کار کنم، روی یکسری کارهای دیگه، وظایف دیگه در حد خودم که میدونم از پسش بر میام کار کنم و بچسبم انجام دادن سمت خودم با کیفیت بالا و لذت بردن.. اینه تقسیم کار با خدا، درخواست کردن، تسلیم بودن، اعتماد کردن به خداوند، توکل کردن و سپردن کارها به خودش، اینه مسیر هم جهت با هدف…

    خیلی مهمه که در لحظه حال باشی، متمرکز روی چیزی که درحال حاضر می‌تونی تغییرش بدی و کیفیتش رو بهتر کنی.. بیخیال قدم قبل اگر اونطور که می‌خواستی پرفکت نبوده یا اشتباه کردی یا هرچیز دیگه!! اون تموم شد رفت رهاش کن؛ یا گاهی اوقات انقدر درگیر قدم های بعد، مسائلی که هنوز اتفاق نیفتادند، موانع و.. میشیم که باز تمرکز کانون توجه میره روی فرع؛ درصورتی که من باید الان رو ببینم، الان الان الان ببینم چیکار می‌تونم بکنم تا از این به بعدش رو بهتر کنم.. گذشته رو رها کنم از تجربیاتش استفاده کنم، آینده و موانع و مسائل احتمالی و قوانین فلان منطقه و شهر و کشور و.. رو هم رها کنم یعنی یاد بگیرم من توانایی کنترل یکسری چیزها رو ندارم و اون چیزها هر عامل بیرونی هستند که در قالب حواشی هدف ظاهر میشن و خیلی جاها سؤبرداشت میشه که “نه، ما داریم شرایط رو بررسی می‌کنیم و تمام جوانب رو می‌سنجیم و این سنجیده حرکت کردنه!” سؤال من از خودم اینه که بررسی و تلاش برای کنترل روی چیزی که هیچ توانایی برای تغییرش ندارم سنجیده ست آیا؟! یا شرک و از ضعف و هدر دادن انرژی و زمان برای بزرگ جلوه دادنشِ؟

    هی به خودم این رو یادآوری می کنم که من قدرت تغییر عوامل بیرونی رو ندارم که بتونم کانون توجهم رو روی اصل قضیه روی هدفم متمرکز کنم و این انرژی رو که انقدر راحت برای فرع چه گذشته چه آینده هدر(!) میدم رو بزارم روی خود اصل هدف،، یعنی هر هدفی انقدر انرژی و تمرکز و زمان می‌خواد که اصلا به نظرم کسی نمی‌تونه بیاد انقدر راحت این انرژی و زمان رو برای کارای بیهوده هدر بده؛ انقدر منابع و رفرنس بروز شده در هر حیطه و حوزه ای وجود داره که من منطبق با هدفی که انتخاب کردم باید برم بخونم و یاد بگیرم و ازش توی عمل استفاده کنم تازه بعضی جاهاش رو اصلاح کنم و حتی به سبک و شیوه خودم تغییرش بدم تا بتونم نتیجه‌ای که می‌خوام رو ازش بگیرم اصلا نباید ذهنم حتی با احتمالاتی که قرار نیست یک هزارم در آینده اتفاق بیفته نگران یا درگیر کنم! که اگر اینکار رو بکنم بدونم اینا نشتی انرژیِ همش بعد متعجب نشم اگر نتیجه با چیزی که انتظار داشتم مطابقت نداشت چون ورودیم رو نتونستم تنظیم و کنترل کنم! چون کانون توجهم رو نتونستم ثابت روی یک موضوع نگه دارم..

    این موضوع متمرکز نگه داشتن کانون توجه روی یک حوزه، یک هدف چقدررر مهمه که نمیشه همزمان روی دو موضوع مختلف متمرکز بود و بگی من می‌خوام 50 50 کار کنم و از هر دو موضوع هم اتفاقا به نتیجه برسم! چون ذهن نمی‌تونه همزمان روی دو موضوع مختلف متمرکز باشه حتی اگر یکیش بیشتر بشه یکیش کمتر بازم هیچ کدوم به نتیجه خیلی بزرگی نمیرسه،، اینه بحث تمرکز گذاشتن روی یک هدف که من

    اولا قدرت کانون توجه رو یاد بگیرم که برای نتیجه گرفتن همزمان باید کانون توجهم روی یک هدف و اصل متمرکز کنم

    دوما هر قدمی که می‌دونم باید برداشته بشه و در راستا و هم جهت با هدفم هست رو بردارم و حتی هر زمینه ای که مربوط میشه به اون خواسته رو برم دربارش مطالعه کنم، یاد بگیرم، مهارت هام رو بالا تر ببرم

    سوم از نشتی انرژی با هر اسمی که توی ذهنم میاد جلوگیری کنم تا مهم‌ترین و با ارزش‌ترین منابعی که در در دسترس دارم یعنی زمان و انرژیم رو به جای فرع روی اصل و ساختن باورهای بهتر متمرکز کنم

    چهارم بیام تقسیم کار کنم با خداوند، برای لایق تر دیدن خودم برای دریافت کمک، الهامات، هدایت ها و قدم های بعدی و حساب کنم روی یک انرژی و قدرت برتر از خودم که کار رو راحت و به آسانی جلو می‌بره و من رو به هدفم با لذت میتونه برسونه فقط اگر من بتونم باورهای مناسب همراستا با این نیرو رو بسازم

    خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا این گام رو هم با تعهد بردارم^^

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 2259 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

    دیروز باید گام هشتم را کار میکردم اما حالت بدی که حدودا سه ساله گاهی باهاش مواجه میشم اومد سراغم خیلی تلاش کردم حالم بهتر کنم نتونستم برا همین حس انجام گام هشتم را ننوشتم حتی نتونستم کامنت بنویسم

    الان اومدم گام نهم حالم کمی بهتر

    هدف من از شرکت در دوره خوب شدن حالم هست که سه ساله برام دوران سختی شده

    الان تو شرایطی هستم که دوست ندارم دربارش بگم خلاصه یه جورایی نمی‌دونم چیکار کنم….

    خدایا من این دوره را شروع کردم که حالم خوب بشه و هر روز بهتر

    خدایا منو از خودم از این مسیر ناامید نکن خدایا منو تنها نزار خدایا مرا از مسیر همواز سلامتی روحیم را بهم برگردون و کمکم کن حالم خوب بشه بصورت پایدار و به اون خواسته ای که دارم بعدش براحتی

    از خدا میخام حالم بهتر بشه و این پروژه خانه تکانی را من منشا خیر و برکت باشه به خوب شدن حالم و خیرات دیگه منجر بشه

    خدایا دوست داشتم مثل شبای قبل با حال خوب کامنت مینوشتم اما طبق تعهدم گفتم بیام بنویسم خدایا مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت داده ای خدایا مرا در دنیا و آخرت رستگار کن

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مریم درویشی گفته:
      مدت عضویت: 2849 روز

      سلام زهرا عزیز

      اول میخواستم بگم این فایل گام دهم است

      دوم اینکه تو همین الانم توی مسیری حتی اگر حالت بد بشه

      هر بار احساس بد و حال بد اومد که نتونستی خودت رها کنی ازش

      یادت باشه استاد توی گام های قبل چندین بار درمورد احساس بد و اینکه قرار نیست همیشه حالمون خوب باشه صحبت کرد اینکه ما سعیمون براین باشه که هر بار کمی بهتر از قبل باشیم

      اندازه یه نخود یک صدم درصد یا نصف قاشق چای خوری و..

      اینو گفتم که یادت باشه مسیرو از خودت ناامید نشی ول کنی

      من هر روز کامنتهای شما و بقیه بچها میخونم

      دوم، صحبت کردن با خودت خیلی میتونه بهت کمک کنه

      اگر فضایی داری میتونی با خودت صحبت کنی و یه در گوشی به ذهنت بزنی خیلی خوب میشه

      یعنی اینقدر صحبت کن و یادآوری کن منطقی کن که چرا اینجایی و برای چی داری برای زندگیت تلاش میکنی (که این تلاش میتونه گوش دادن به فایلها باشه) خیلی خوب میشه

      یا هدفت آرزوتو و تمام تلاش هایی که براش کردی که ممکن یکسری هاش نتیجه نداده باشه یاد اوری کنی خیلی خوب میشه

      بعضی موقع کار کردن روی ذهن همین وایستادن جلو ذهن و صحبت کردن با خودته

      امیدوارم حالت خوب باشه عزیزم

      در پناه خدا باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Zahra گفته:
        مدت عضویت: 2259 روز

        سلام دوست عزیزم سپاسگزارم یک دنیا از شما که کامنت منو خوندی و برام کامنت نوشتی چقدر کامنتت به من حس خوبی داد اشکم جاری شد چقدر خوب گفتی بهم که نگران حالم نباشم و دلم روشن شد و امیدوارتر به ادامه مسیر کامنت شما باعث شد من تصمیم بگیرم امشب بعد ازیبک وقفه یک روزه بیام و دوباره کامنت بنویسم و برم سراغ گام بعدی به امید خدا

        ممنونم عزیزم بهترین هارو برات آرزو دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مرضیه قدیری گفته:
    مدت عضویت: 3073 روز

    به نام خدای که مرا خالق هدفهای آفرید

    سپاس و درود بر استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین

    خدارو شکر که ایمان دارم به رویاهام میرسم با اینکه الان شرایط برام سخته ولی توجه ام به داشته هام و ایمانم و توکلم به خدایم و رسیدن به آرزوهام هست قدم به قدم

    خدایا یاری ام کن به ثبات فرکانسی برسم برای اینکه به خودم بفهمونم من میتونم و هر روز دارم رشد میکنم فعلا توی بعضی از باورهام در حد یک جمله هست و امید وارم خیلی زود و در زمان درست به باور و یقینم تبدیل می‌شود.

    ترمز م:من الگو ندارم و نمی دونم وچطور تمرکز کنم .

    باور درست :گوش دادن یه این فایل ها و دیدن استاد خودش الگو هست.

    ترمز :گوش دادن به این فایل ها زمان من رو میگیره

    باور درست :من برنامه ریزی درست میکنم و با گوش دادن به فایل ها باورهای که دوست دارم قوی تر می سازم والگوی مناسب هم میبینم چون استاد از خودش مثال میزند..

    من به ارزش هام به کارهای که میتونم انجام دهم توجه می‌کنم من به راه حلهام تمرکز میکنم .

    من تشخیص می‌دهم مقاوتهای ذهنم را و چون اختیار دست خودم و اراده‌ام هست به راحتی دستش را می‌خوانم و حذفش میکنم .

    خداروشکر الان خیلی هم جهت با اهدافم دارم حرکت میکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 399 روز

    به نام خداوندی که نزدیکترین من است

    سلام به استاد عزیزم ومریم جان نازنین ودوستان هم فرکانسی عزیز

    ردپای من در گام دهم

    واقعا خداروشکر می کنم که دراین سایت زیبا وتوحیدی قرار گرفتم و همیشه این تصور رو میکنم همون طور که خدای من خودش منو هدایت کرد به این سایت همونطور هم اززبان استاد داره باهام حرف میزنه

    من هدفام کوچیکه چون باورام هنوز اونقدری قوی نیست ولی من همین هدفهای کوچیکم رو میزارم پیش درآمدی برای هدفای بزرگم ،من تجربه خودم تو همین مدتی که تو سایتم اینجا برای خودم زیرفایل دهم مینویسم تا بعدها ببینم و درس بگیرم ازش طبق تجربه من برای من که اول راهم کوچیک کردن هدفام خیلی مهمه چون اگه من الان هدف بزرگ انتخاب کنم باتوجه به باورهام که هنوز محدودن احتمالا نمیرسم واین منو دلسرد میکنه واز مسیر دور میکنه ،من خودم اوایل یه هدف که به شرایط الانم اصلا نمی خورد رو انتخاب میکردم و میگفتم دیدی نشد دیدی فلان وبدتر باورام منفی میشد ولی الان برای خودم برنامه جدیدی ریختم من الان خواسته های کوچکی رو میزارم مبنای هدف مثلا یه جایی رو دوست دارم که نزدیکه ولی رفتن به اونجا برام عادی نیست وخیلی کم وبا چندبار درخواست وبرنامه ریزی پیش بیاد که بریم مثلا بازاریه یاخونه عزیزی یاهرچیزی میگم خداجونم من میخوام برم اونجا بعد دیگ فقط به رفتنم فکر میکنم و واقعا بزودی بطور جالبی بدون اینکه حرفی بزنم برام اتفاق افتاده و همینجور چیزای کوچیک ولی خیلی بمن کمک کرده وحالم خیلی بهتره و دارم واقعا قانون تکامل رو درک میکنم و واقعا دوست دارم بیشتر وبیشتر درک کنم ولی آرومم و میدونم که آرام رفتن وپیوسته رفتن خیلی بهتر بهم کمک میکنه تادوروز تخته گاز رفتن و یه ماه بی حرکت موندن

    منم واقعا مثل استاد آدم خیلی شیطونیم خداروشکر هرجامیرم همه منو میشناسن وازم به خوبی یاد میکنن وهمه میگن جمعی که من باشم خیلی خوش میگذره وخیلی دوسم دارن بابت این خداروشکر می کنم وخودمو تحسین می کنم که نرم خو ام

    منم باورم اینه که هرکس هرجور که میخواد میتونه باخدا ارتباط بگیره ،به هر زبانی حتی میتونه تو دلش حرف بزنه خدایا شکرت که ازوقتی باورکردم هرجا تو هرحالت کنارمی حالم خیلی بهتره مثلا من قبلا وقتی میرقصیدم میگفتم این کار خوبی نیست لهو ولعب آدمو دور میکنه از خدا و اینا بااین که عاشق رقصیدن برای خودم بودم ولی الان یه مدته وقتی میرقصم و خوشحالم حس میکنم خداهم خوشحاله وتشویقم میکنه حالم عالی میشه

    خدایا دوستت دارم

    خدای من ازت سپاسگزارم که منو هدایت کردی

    خدایا شکرت که متعهد شدم هرجورشده حتی اگه یک بار تونستم این فایلهاروبشنوم درروز بیام و گوش بدم وحتی اگه دوکلمه هم متوجه شدم برای خودم ردپا بزارم

    خدایا عاشقتم

    دوستان عزیزم و استاد عزیزو مریم جان عاشقتونم

    عاشق خودمم

    عاشق این سایتم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    زهره زیدآبادی گفته:
    مدت عضویت: 1385 روز

    زیبای من ، ای سکوت همواره جاری در تلاطم روزگارم ، شکر به درگاهت ،

    تو مرا همچون خودت خالق قرار دادی شکر به بودنت .

    وقتی از جایگاه یک خالق قدرتمند و با لیاقت به خودم و زندگیم نگاه میکنم : هم شاکر تر میشوم و هم امیدوارتر

    من همان زهره ای هستم که توانستم خلق کنم هجرتم را

    من همان زهره ای هستم که توانستم خلق کنم سه فرشته ی نازنینی را که در صحت و سلامتی کامل و الان  مثل چهار خواهر و دوست پایه به لحظات روزگار  لبخند میزنیم و شاکریم

    من همان زهره ای هستم که عزیز دلم را خلق کردم ، مردی از جنس نور و مهربانی

    من همان زهره ای هستم که خلق کردم آرامش را و شکر گزاری را

    من همان زهره ای هستم که خلق کردم بیزینس جدیدم را و قدم گذاشتم به دنیای زیبای خارج از محیط کارمندی را

    من همان زهره ای هستم که خلق کردم مدرسه ی خوب و عالی دخترکانم را

    من همان زهره ای هستم که خلق کردم  پاره کردن زنجیر پوسیده ی وابستگی و دلبستگی را

    من همان زهره ای هستم که خلق میکنم مشتری های قدردان و دست به نقد و آسان گیر را

    من همان زهره ای هستم که خلق کردم ماشین مهربانم را

    من همان زهره ای هستم که خلق کردم واحد 200متری کلید نخورده در برجی زیبا را

    من همان زهره ای هستم که خلق کردم افراد دور و برم را نورهایی از جنس خدا : شهرزاد ، افلاطون نوروزی  ، رضا عطار روشن ، میلاد آمای ، زهرا مهدوی فر ، سعیده شهریاری ، بهار بختیاری ، سارا مرادی همت ، حسن کفاش دوست ، سعیده رضایی ، علی بردبار ، سعیده شهریاری ، عادل مولانی ، نسرین سیفی ، مرضیه ، سعیده شهریاری ، سید مهدی جزایری و ….

    من همان زهره ای هستم که خلق کردم کیفیت خلوت سحرم را

    من همان زهره ای هستم که هستم و همواره در تلاشم تا به او آگاه باشم

    و چقدر عاشقانه خودم را دوست دارم الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      Zahra گفته:
      مدت عضویت: 2259 روز

      سلام زهره جان تبریک میگم به این همه قدرت خلق کنندگی

      زهره جان بیشتر بگو مثلا در مسیر خلق عزیز دلت چطوری عمل کردی من سال‌ها در خلق این مورد برا خودم مونده طوری که اعتماد به نفسم را تحت تاثیر قرار داده و من را در شرایط سختی قرار داده احساس خوبی ندارم احساس ناتوانی که سایر جنبه های زندگیم را هم تحت تاثیر قرار داده

      ممنونم ازت زهره جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: