live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/02/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-30 03:07:122024-09-30 06:53:47live | استمرار در مسیر هم جهت با هدفشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
هدف گذاری:
نیاز به تمرکز زیادی دارد
اگر قصد تحقق هدف خود را داریم باید توجه و تمرکزمان را :
تنها بر آن قرار دهیم
به دلیل داشتن باورهای نامناسب:
آرزو و خواسته های کم و محدودی داریم
اگر باورهای مناسب داشته باشیم و بدانیم می توانیم به راحتی به خواسته های خود دست یابیم:
خواسته ها و آرزوهای بزرگی خواهیم داشت
هیچ گاه نمی توانیم:
یک شبه و یک دفعه به اهداف بزرگ خود دست یابیم باید قانون تکامل را رعایت کرده و قدم به قدم خواسته ی بزرگ خود را محقق کنیم
می توانیم اهداف زیاد در حوزه های متفاوت داشته باشیم اما:
در نهایت به هدفی دست میابیم که بر روی آن تمرکز بیشتری قرار داده ایم
زمانی که هدفی داریم:
به موانع پیشرو قوانین و مرزها توجه نکنیم
توجه به موانع در شروع کار:
مانع حرکت ما خواهد شد بدانیم:
جهان به باورها و افکار ما پاسخ می دهد و مرزها و قوانین:
به هیچ وجه اهمیتی ندارد با قدرت حرکت کرده قدم برداریم ایمان و یقیین داشته باشیم که:
درها باز خواهد شد
کارآفرینان موفق:
باور و ایمان قوی داشته و فارغ از موانع پیشرو قدم برداشته و حرکت کرده اند
ثبات فرکانسی به معنای این است که:
افکار با تکرار مکرر توجه و دیدن الگوهای مناسب به صورت باور درآمده و جهان افراد شرایط موقعیت ها ایده های متناسب با باورها را به سمت ما هدایت می کند نتایج ما به ثبات رسیده و همیشه جریان ثابتی دارد
اگر بر روی باورهای خود بیشتر کار کنیم:
جریان آن بیشتر شده و با شیب ملایمی به سمت بالا ادامه میابد
انگیزه و اهداف ما:
اغلب از تضادها ناشی می شود
کسی که فقر را تجربه کرده: به دنبال ثروت است
کسی که روابط عاطفی نامناسب را تجربه کرده: به دنبال روابط عاطفی مناسب است
زمانی که باور و ایمان داشته باشیم تضادها باعث:
شکل گیری خواسته ها می شود با انگیزه و شور و شوق به سمت اهداف خود حرکت می کنیم
هر کسی به شیوه ای متفاوت :
با خداوند ارتباط برقرار می کند و شیوه ی یکسانی برای نماز در قرآن بیان نشده است
راه های ارتباط با خداوند: بی نهایت است
شیوه ی یکسان برای برقراری ارتباط با خداوند : وجود ندارد
در آیه :
اذا سالک عبادی انی فانی قریب اجیب الدعوت داع اذا دعان
خداوند 7 مرتبه از ضمیر من استفاده کرده در صورتی که در سایر آیات از ضمیر ما استفاده شده و استفاده از ضمیر من در قرآن به تعداد محدود است
خداوند تنها یک بار از کلمه ی سالک و در این آیه استفاده کرده است:
چون همه ی افراد تنها به موضوعات حاشیه ای توجه داشته و مسائل فرع را اصل می دانند
قریب:
به معنای نزدیک بودن خداوند است:
چون افراد باور داشتند خداوند از آنها دور است
نتورک مارکتینگ:
تنها برای بهبود مهارت های ارتباطی و افزایش عزت نفس کاربرد دارد تمرکز خود را بر یادگیری مهارت های فروش قرار دهیم به دنبال کسب ثروت در این شغل نباشیم
اگر به دنبال ثروت هستیم:
علایق خود را پیدا کرده در آن مهارت کسب کنیم و تبدیل به فردی حرفه ای در آن حوزه شویم و :
لازم نیست اقدام به فروش محصولات دیگران کنیم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام الله یکتا که هر آنچه دارم از آن اوست
ردپای گام 10 پروژه خانه تکانی ذهن
سلام خدمت اساتید بزرگوارم استاد عباس منش عزیز و بانو شایسته گرانقدر و دوستان هم فرکانسی
خدا رو سپاسگزارم به خاطر شنیدن این آگاهی ها
استاد عزیز عمل به قوانین و آگاهی ها در لحظات زندگی واقعا نیاز به تمرین و ممارست بسیار زیاد دارد، من چند وقتی هست که حس میکنم در عمل به قوانین و آگاهی ها از مسیر خارج شده ام، آخر شب ها یا در خلوت خودم وقتی به یکسری اتفاقات و رخدادهای اون روزم نگاه میکنم و برای خودم یادآوری میکنم میبینم در بعضی جاها اصلا قانون و آگاهی ها رو فراموش کرده ام. اما این به این معنی نیست که من نا امید بشم و ادامه ندم بلکه برام انگیزه و انرژی شده که بیشتر روی تمرکز ذهن ام و تمرین بیشتر کار کنم تا بتونم در اکثر لحظات زندگی ام عملگرا به قوانین هستی باشم. باید خیلی کار کنم خیلی تمرکز کنم و خیلی تمرین کنم و مهمتر از همه نا امید نشم و استمرار داشته باشم توی این مسیر. که مطمئنا راه سعادت و آرامش همین مسیر است.
از خداوند متعال برای خودم و همه دوستان هم مسیر ثابت قدمی و استمرار داشتن در این راه را خواستارم.
در پناه حق
الهی به امید تو
قدم 10
تمرکز و استمرار
سلاااااام
اینجاام به لطف خدای مهربونم.
تمرکز یعنی اینکه حواسم باشه ،یه هدف انتخاب کنم برای اینکه تمام نیرومو بزارم برای عمل کردن در جهت اون هدف ،،،،،وقتی تمام وقتمو بزارم براش و خودمو غرق کنم توی اون هدف نتیجه میگیرم.
تجربه خودم اینکه من قبلا چون این قانونو نمیدونستم تمرکزو میزاشتم همزمان برای چندتا کار و این باعث میشه خسته بشم و تمرکزم پخش بشه و نتیجه نگیرم،اما اومدم روشو تغییر دادم و تمرکزو مثه ذربین یه جا گذاشتم اینجوری آتیش به پا کرد.
عاشقتم استاد مگه میشه شما جایی باشی و آدما به سمتت جذب نشن ،،،،،من به اون پادگان حق میدادم که همه عاشق شما باشن و اسمتون یادشون باشه،،،،
استاد ما بهترینه ،،،،،،،استادی که خودش اهل حرف زدن نیست فقط بلکه اهل عمل کردنه:)
از همون اولم خداوند شمارو در زمان و مکان مناسب قرار داده ،،،،،و اینا همه پیش زمینه ای بوده برای کار کردن روی قانون.
توجه کردن به موانع باعث میشه ما همون قدم اولم برنداریم
ثبات فرکانسی،،،زمانی اتفاق میوفته که عمل ختم بشه،زمانی که باور هارو مدام تکرار کنیم و براش الگو پیدا کنیم به ثبات میرسن و خداوند مارو به سمت خواسته ها هدایت میکنه
هرکسی به شیوه خودشون با خدا ارتباط برقرار میکنند،هرچقدر میگذره بیشتر به این آگاهی میرسم که همه چیز در این جهان ساده است آسونه،،،،ارتباط با خداوند به این زرق و برقا احتیاجی نداره،،،،مهم احساس خوبه،،،،مهم این نیست که مثلا من شکرگزاری مکتوب میکنم یا زبونی میگم اینا همه نیست،مهم اینکه حالم چطوری بهتره،،،،،بعضی وقتا چنان غرق حرف زدن و عشق بازی با خدا هستم که بهتر از هزارتا نمازه برام، دینو خیلی ها سخت کردن اینکه با فلان قاعده آب بریز و وضوع بگیر در حالی این خبرا نیست ،خدای من خدای راحتی ها و آسونی هاست،،،ظاهر قضیه رو نمیخواد بلکه باطنو میخواد نیت درونی
هر کدوم از ما با یک رسالت به این دنیا اومدیم
وقتی عاشق کارت باشی و بری دنبال علاقت ،،،تو نمیخواد دنبال پول بری
پول دنیالت میاد:)
به شرط اینکه مداومت و استمرار داشته باشی
و ادامه بدی
توی کارت حرفه ای بشی،،،،،،،به ثروت و موفقیت میرسی.
خدایاشکرت
سلام ایول استاد عزیزم فقط همین امروز واقعا روز خوبی رو شروع کردم فایلو که دیدم دیگه بیست بیست شد ازت ممنونم
استاد عاشقتم
ب خدا ماهی ماه ه ه
سلام استاد عباسمنش نزدیک سه سال هست که بامباحثی همچون قانون جذب آشناشدم.اما یک سال هست که با فایلهای شما درکانال تلگرامی آشنا شدم وهرازچند گاهی گوش میکنم.مباحث شمارو بیشتر وعمیقتر ازدیگران حس میکنم .خیلی دوست دارم که بتوانم محصولات شمارو بخرم.
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان گرامی
چقدر زیبا بود تعریفی کاه خداوند از خودش ارائه کرد و چقدر دلنشین بود.
واقعا ارتباط بهتر و شناخت بهتر خداوند با ارزش ترین دستاوردی که من بعد از فایلها شما به دست آوردم و این دستاورد برای من آرامش بیشتر آورده .
من بخاطر این موضوع شکر خداوند مهربان هستم و همچین سپاسگزارم از شما استاد عزیزم و همه کسانی که در این آموزش سهیم هستند.
❤❤❤
کاش میتونستم حسم رو بیان کنم و بگم که این موضوع چقدر برای من با ارزشه….
بنام رب
سلام به استاد عزیزم، مریم عزیزم ودوستان همفرکانسیم
استاد سپاسگزارم برای این آگاهی ها و مریم جان از شما هم سپاسگزارم برای این پروژه ی عالی و آگاهی بخش
استاد جان در مورد اون قسمتی که گفتین قوانین دولت ها رو نادیده بگیرین و باور کنید خدایی که این کیهان رو مدیریت میکنه اتفاقات رو رقم میزنه و اونم با توجه ب افکار من، ن قانون دولت ها، میخام تجربه و مسیرمو بگم.
استاد من مهاجرتی رو که میخواستم چند روز پیش خلق کردم و خداوندم از فضل و رحمتش از جایی که فکر نمیکردم، برای من دری باز کرد.
مهاجرتم اکی شده، هنوز تاریخ رفتنم مشخص نشده ،ولی مهاجرته درست شده
و اما استاد مسیری که تو این راه رفتم، از صدتا مدرسه و دانشگاه بیشتر یاد گرفتم،تمام سالهای زندگیم یکطرف ،این مدت یکطرف
استاد به حق ک شما میگین، رسیدن به خواسته یک مسیره،یک نقطه نیست، اون هدفی که بهش میرسیم یک طرف، اون شخصیت و رشدی که در طول مسیر پیدا میکنیم صد طرف.
خیلی مسیر پر چالشی بود ولی خیلی شخصیت منو رشد داد، اگر بازم برگردم بین اینکه همون اول کارم اکی بشه تا اینکه این مسیر رو بیام، این مسیر رو انتخاب میکنم
استاد من وقتی که با خانواده م حرکت کردیم برای مهاجرت، بدون اینکه دقیقا راهی باشه یا تضمین یا قولی حرکت کردیم فقط بر پایه توکل و ایمان. باورام خیلی خالص بود، تو ذهنم بود میرم میشع خدا هدایت میکنه، هیچ قانون مهاجرتی رو هم نخونده بودم و اتفاقی که افتاد این بود که ب محض حرکت ما ب سمت یک کشوری برای رفتن به کشور دیگه خداوند دری رو باز کرد و همه چی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه من گمراه شدم و رفتم سایتای مهاجرتی و خوندن قوانین مهاجرت و سفارت. هر چی میخوندم تعجب میکردم ک چنین راهی ک برای ما باز شده، اصن مطابق این قوانین نیست و شک و تردید در من شروع شد شکل گرفتن.
در مداری اقتاده بودم که تحت تاثیر اون سایت ها و اطلاعات و هی بر ترمزام اضافه میشد و حس بد و ناامیدی، البته اون زمان نمیفهمیدم بنظرم کارم درست میومد، از مسیر فرکانسی دیدن جهان خارج شده بودم، چون از آشنایی من با استاد و آموزش هاش مدتی کمی میشد و من بیزنسمو فقط خلق کرده بودم و درکم از قوانین و اجرای قوانین خیلی کم بود.
تا این ترمزا ب جایی رسید و در شرک و تقلا و فزیکی دیدن جهان فرو رفتم و اون دری ک باز شده بود، بسته شد
به چه دلیل، گفتن ک نمیشه چون شما فلان شرایط رو ندارین، کدوم شرایط؟ همون شرایطی ک برای خودم ساخته بودم و ترمز ایجاد کردع بودم.
ما موندیم و در کشور غریب و دری ک بسته شد، هر چی بیشتر تقلا میکرذم ترمزا قویتر میشد، تا جایی ک شاید زبانی نه ولی قلبی گفتم نمیشود و چون چیزی برای برگشت هم نذاشتح بودیم ، بیزنس و خونه و وسایل رو هم جمع و فروخته بودیم، پل های پشت سرمونو خراب کرده بودیم ،راهی هم برای برگشت و جایی برای برگشت نبود.
اوضاع اینجا هم جالب نبود در شرایط بدی بوذیم از همه نظر
این تضادها چنین خواسته ی منو قوی کزد که تو اوج ناامیدی بلند شدم، حالا داستاتش خیلی مفصلتره، تصمیم دارم ب کشور مقصد ک رسیدم بنویسم با جزییات کامل از عملکردم و نگاهم و باورایی ک ساختم.
تصمیم گرفتم در دل جایی ک همه چی صفر شده بود شروع کنم از سایت استاد و فایل ها، انقدر ترمز در من ایجاد شده بوذ ک نمیتونستم تجسم کنم خواسته مو یا فکر کنم بهش،
گفتم من ی چیزی میدونم احساس خوب، تا حالا هم بصورت جدی عملیش نکردم، الان وقتشه ، چون مدام ب خودم میگفتم هاجر هیچکس ذر جهان نیست که بتونه کمکت کنه، حتی خدا تا تو درست نشی نمیتونه کمکت کنه
و این هم منو میترسونذ و هم انگیزه میداد، ک تا باورات درست نشه،قرار نیست اتفاقی بیفته
شروع کردم گوش دادن فایلای رایگان و فقط سپاسگزاری و تمرکز بر نکات مثبت و اوایل سخت بود چون از لحاظ مالی و روحی و رفاهی واقعا در شرایط بدی بودم.
قبلا خونه بیزنس کار اعتبار دوست آشنا ، رفته بودم جایی ک غقط دو جفت لباس برا خودم برده بودم از اونهمه زندگی،
خلاصه شروع کردمو و کم کم انقد حسم خوب میشد ک بعضی وقتها واقعا فکر میکردم تو بهشتم و خوشبت ترین آدم جهانم، در صورتی که کل خانواده پنج نفره تو یک اتاق کوچیک بوذیم، خونه ی کامل هم نه اتاق
ولی چون دیدمو عوض کرده بودم همون زو بهترین جای دنیا میدیدم، هر چی بیشتر سپاسگزار میشدم یاد قبلا میفتادم ک چ شخصیت ناسپاسی داشتم ،اونهمه امکانات و نعمت رو نمیدیدم، الان برای ی مایع ظرفشویی ک داشت و ظرف میشستم یا یدونه پیاز چنان ذوقی میکردم و ب احساس عالی میرسیدم ک نگو. همع چی رو نعمت و خدا میدیدم
حالم بهتر ش، حتی خیلی بهتر از شرایط خوبم، و از نظر مالی و خونه و رفاهی هم هی بهتر میشد، انقدر از یک خونه شکرکذاری میکردیم که چند وقت نشده یک اتفاقی میغتاد و مجبور میشدیم از اون خونه بریم و میزفتیم و هی میدیدیم جای جدید چقد بهتزه، وضعیت مالی،جنس احساس آرامش، روابط و آدمای اطراف هی بهتر میشد و مهاجرت رخ نداده بوذ هنوز، هنوزم نمیتونستم حس خوبی داشته باشم ب این قضیه
تا خواهرم دوره ی کشف قوانین و شیوه ی حل مسایل رو خرید و اونجا کم کم فهمیدم ترمزام چیا هستن،
جلسع دوم حل مسایل و دوم و سوم کشف قوانین بینظیرن، اون تمریتش طوری طراحی شده، ک هر ترمزی داشته باشی میفهمی
البته تکاملی، هربار گوش میکردم تمرینش انجام میدادم، ی ترمز میفهمیدم و میرفتم کار میکردم،چتد وقت باز انجام میدادم و حس میکردم ی چیز جدید دارن میگن استاد
و هر چی گوش میکردم و درونم و ذهنم رو میشناختم بیشتر برام منطقی میشد، بابا درسته من خودم داشتم ب جهان فرکانس میفرستادم این امکان نداره ، من شرایطش رو ندارم، من لیاقتش رو ندارم ، معلومع ک جهان هم کاری میکرد ک سه بار تا لحظه ی آخز پیش میرفت و کنسل میشد،
جمله ی مریم جان تو تمرین جلسه دوم کشف قوانین ک میگفتن ، جهان نگاهی رو که تو درباره ی امکان پذیری خواسته ت داری ،بصورت افراد ایده ها وشزایط برات پیش میارهو بله چقدر راست بود،
شروع کرده بودم ب برداشتن ترمزا، و این وسط چالش شزایط زندگی زیاد پیش میومد، درسته شرایط خداوکیلی بخاطر تمرکز بر نکات مثبت و سپاسگذاری همینطور مدار ب مدار بهتز میشد ولی باز تضادعای زیادی بودک نیاز ی کنترل ذهن قوی داشت.
شروع کرده بودم ب ترمزا ولی حس میکردم ی ترمز قویی هست ک دارع کار میکنه مخفیانه و قوی ، در مدار فهمیدنش هم نبوذم هنوز، از کجا میفهیدم ک یک ترمز قوی هست، یکی چون نتیجه رخ نداده بود هنوز و دیگه استاد شما میگین ک مثلا سپاسگزاری میکنید قلبتون باز میشع، بر عکسش هم هست وقتی باورای نامناسب داری ، ی حس بسته بودن قلب، ی حس بد وقتی داری ب خواسته ت فکر میکنی هست.
از خداوند بزرگ هدایت میخواستم ک بگه این ترمز رو ، همینطوری رو بقیه ی ترمزا کار میکردم و حسم بهتر و سپاسگزاری و تمرکز بر نکات مثبت تا اینکه چندتا اتفاق افتاد
استاد اینکه آموزه های شما با بقیه فرق دارع همینه، یک پیکج کامله، یک مسیری هست ک رفتین برا همین تمام چیزایی ک میگین در طول مسیر تجربه میکنم
استاد اگر بحث تسلیم بودن رو نداشته باشی، بنظرم ب موفقیت خیلی بزرگی نمیتونی برسی ،یک جای مسیر با یک تضاد استپ میشی
من کار میکردم و توقعی ک داشتم این بود ک طبق توقع من دری باز یشه ولی برعکس شد،،
چهارتا تضاد بدجور همزمان پیش اومد
یک مشکل پوستی ک کم و بیش داشتم ،خیلی شذیذ شد
دوم شرایط مالی داشت خوب پیش میرفت،یهو مشکل برخورد
سوم اون خانواده یی ک اومده بودیم کار مهاجرتشون اکی شد و داشتن میرفتن و حس عجله و مقایسه شدید شد در ما
و چهارم بدتر از همه، طبق قانون جذید اون کشور ما دیگه نمبتونستیم اونجا بمونیم و مجبور بودیم بریم،دری هم ک باز نشده بود بریم
اینجا دیگه کنترل ذهن سخت بود، ولی باور الخیر فی ما وقع اینجاهاست ک نجات میده آدمو
فقط یادمع فایل هفت کشف قوانین رو میذلشتم گوشم و پیاده روی میکردم
ذهن میگفت نرفتی ک هیچ، از اینجا هم باید بری، پولم ک نداری، پوستتم ک اینجوری،، تمسخر هم میکرد ک این آدمایی ک ن قانون بلد بودن ن شکر گذاری ،هی هم اخبار و نکات منفی ،الان دارن میرن تورنتو، تویی ک اینهمه کار کردی نرفتی هنوز
استاد تو اون فایل میگین ک بچه ها اون تضادای سنگین ،اونجاها ک همه میگن این دیگه خورد شد، صدای شکسته شدنت رو میشنوی ، همه میگن کارش تمومه ،اونجاها اگر بتونی ذهنت رو کنترل کنی، پاداش ها بزرگه، اینجا جایی هست یا نقطه ی پرشت هست یا سقوط، گفتین ک ولی من نصمیم گرفتم ک نقطه ی پرشم باشه
واقعا استمرار داشتم ،گفتم اگر مهاجرت فقط یک فرکانسه،پس من کاملا شرایط و تواناییش رو دارم، تنظیم میکنم بالاخره روی فرکانس مناسب
منم تصمیمم گرفتم ک اینجا نقطه ی پرشم باشه و ب حدی کنترل ذهن کزدمو و خواسته ی من قوی شد، ک چنان در دل اون طوفان ها احساسم حتی از شرایط عادی خوب بود ک خودم تعجب میکردم ،واقعا این منم انقدر آزام امیدوار و با ذوق شوق
و واقعا هم نتیجه ی کنترل ذهن تو اون شزایط بینظیر بود، واقعا خداوند ب من پاداش داد، تمام مسایل حل شد خیلی روون و ساده
و در مدار قانون سلامتی ک خواهرم خریده بود قرار گرفتم و مشکلم کامل حل شد
مشکل اقامت هم حل شد
وضع مالی هم اکی شد
و تو همین حین بود ک خونه یی ک بودیم رو هم شرایطی پیش اومد ک باید تخلیه میکردیمم،
برای این قضیه خونه من منطق داشتم چون چهار بار دیگع خداوند ب بهترین شکل انجام داده بود، آرام بودم ولی گفتم چزا حالا تو این اوضاع کوچ کشی هم بکنیم،
داشتم منطق ها رو درباره ی خونه ک خدا هدایت میکنه و کارها رو انجام میده تکرار میکردم که یهو از خودم سوال پرسیدم ک چزا خدایی که میتونه راحت خونه جور کنه چرا اینکارو درباره ی مهاجزت نمیتونه؟، ک جوابش اومد و اون ترمز اصلی پیدا شد ،در دل این اتفاق.
تازه فعمیدم مشکل اصلی چ باوری بوده، و بعد از اون آروم شذم و شروع کردم ب برداشتنش با الگو
بعدش دیگه هدایت ها سرعت گرفت، و هر مرحله خدا ی ترمز یا باوری رو میگفت و منم انجام میدادم
استاد شما تو داستان مهاجرتتون میگین ک من گفتم با ویزای توریستی اومدیم و میمونیم، بعد وکیل ب شماگفت نمیشه، قانون داره کشور
اونجا شما رو تحسین کردم ک چقدر باوراتون خالص بوده، چون اینو دیگه همه میدونن ک نمیشه، اونجا گفتم دم استاد گرم اینه آدم زرنگ، ک هیچ ورودی ب خودش نمیده
همینطور ک داشتم رو باورام کار میکردم و حس میکردم مقاومتی ندارم، چنان در مدار رفتن قرار گرفته بودم ک هر کسی زو میدیدم که ویزاش اومده، کارش درست شده، جهان ما رو احاطه کرده بود با آدمایی ک داشتن مهاجرت میکردن
هنوز دری باز نشده بود،هی تایید میکردم ببین نزدیکه میاد خدا هدایت میکنه
تا اینکه خداوند از جایی ک فکرش رو نمیکردم خیلی بدیهی و طبیعی دری باز شد
استاد من همیشه تحسین میکردم داستان شما رو ک اون آفیسری ک فارسی بلد بود و فقط گفت من دوست دارم شما رو بفرستم آمریکا.
خودمون ک رفتیم یک آفیسری ب ما افتاد ک سوالی ک پرسید و من چیزی ک گفتم ، تعجب کزد و گفت اینو تو فورمتون نوشتین، گفتم نه
گفت خیلی خوبه، پس اینو نگین کلا چون یا رد میشین یا کارتون خیلی طول میکشه، منم نشنیده میگیرم، بعد قشنگ توضیح داد ک چی بگین چی نگین
و فقط خدا رو شکر میکردم ک خدایا تو چیکار میکنی ،این آدما ظاهرا برای این هستن ک راست و دروغتو بفهمن،، ولی خود این آدم داره اینجوری اصلاح میکنه حرف ما رو
استاد فقط خدا رو شکر کردم ک خدایا وقتی افکار مناسب داری در مسیر درستی ،چطور خداوند آدمای خوب رو سر راهت میاره و همه چی روون پیش میره، کل انترویو بگو بخند شوخی بود
خونه ک اومدم تازه یادم افتاد چقد من اون داستان شما رو تحسین کرده بودم، نوشته بوذم با جزییات و میخوندمش ،
خودمو از نظر احساسی جای شما قرار میدادم ، میگفتم یعد این اتفاق استاد و مریم جان چقدر شکر میکردن،چقد ایمانشون ب قوانین بیشتر شدو کلی احساس های خوب از طرف شماتجسم میکردم
بخدا استاد تمام ش رو تجربه کرذم ، خداوند آفسیری رو در مسیر ما گذاشت ک شبیه داستان شما شد.
استاد الگو باورا رو خیلی آسون تغییر میده، من پاسپورتم اکسپایر شده، پول نداشتم و اون شرایط تعریف شده ی سفارت رو نداشتم ، با توحید و الگوهایی ک با این شرایط من تونستن باور پذیر کردم برای خودم
استاد میگین بچه ها رو باوراتون کار کنید خیلی وقتا جهان کارها رو انجام میده براتون،خودتون نمیخاد انجام بدین
برای من همین شد و دستان خداوندبرام کارها رو انجام دادن
و استاد در مورد قسمت آخر که درباره ی نحوه ی ارتباط با خداوند میگین،
منطق نماز رو ک درک کنیم، بفهمیم ک نماز قرارع چ کاری انجام بده، راحت میتونیم نحوه ی ارتباط خودمون با خدا رو تنظیم کنیم
خداوند یک تجربه ی شخصی هست و باید عمل کنی و تجربه کنی، و در دل مسیر خداوند رو میشناسی و راه ارتباط با خدا رو یاد میگیری و خدا رو حس میکنی تو لحظاتت، بزرگیش رو، فضلش رو
استاد سپاسگزارم برای هدایت ب این مسیر بهشتی،
بهترین ها رو براتون میخام با عشق
به نام خداوند بخشاینده مهربان
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین
وهمه ی دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی
این قسمت از لایو استاد در مورد نکته ای صحبت کردن که بینظیر بود
اینکه شما به موانع راه فکر نکنید قوانین تغییر میکنند ما با خدایی طرف هستیم که صاحب تمام جهانه وهمه چی دست اونه
نکته قابل توجه دیگه این بود که توی یک باور چطور به ثبات فرکانسی برسیم اینکه انقدر اون باور رو ادامه بدیم براش الگو پیدا کنیم منطقی کنیم که کم کم شواهدش بیاد نتایجش بیاد توی زندگیمون
توی دفتر هدف گذاریم وقتی میخواستم اهدافم رو بنویسم یه حسی بهم گفت که اول صفحه این ایه و اذا سالک عبادی رو بنویس
معنی این ایه درک عمیقی داره اینکه من اجابت میکنم درخواست هر درخواست کننده ای رو
خداوندخودش خودشو تعریف کرده اونم یک بار میخوای بدونی من کیم من اجابت کننده ام نگران نباش
من هستم که به درخواست های تو جواب بدم تو ایمان داشته باش من نزدیکم من دور نیستم چقدر این ایه ارامش میده بهم که نیاز نیست سراغ کس دیگه ای بری
نیاز نیست رو بندازی نیازنیست سر خم کنی نیاز نیست
رنج بکشی من اجابت میکنم من بهت میدمش تو اومدی تو این دنیا لذت ببری فقط از من بخواه وایمان داشته باش
استاد درمورد نت ورک صحبت کرد من این حرف استاد رو خیلی خوب درک میکنم چون 4سال رو توی این شرکت ها بودم وواقعا اونجا خیلی چیزها یاد گرفتم خیلی مهارت ها اما پول نه وتمام کسایی هم که میشناختم تو اون کار همه شکست خوردن از جمله خودم
کسی که توی اونجور جاها گیر میکنه فقط از نبود غزت نفس و ذهنیت فقیرشه تمام ادم هایی که اونجا بودن ادم های با ذهنیت فقیری بودن همه از دم همه
از خدا میخوام توی این مسیر هدایتمون کنه که همیشه متعهد بمونیم وانقدر ادامه بدیم که به بی نهایت برسیم
در پناه حق
به نام خدای مهربونم
خواستههای واقعی ما و انرژی لازم برای تحقق آنها، از تضادهای زندگی پدید میآیند؛
در مسیر تحقق اهداف، هرگز به ذهن اجازه نده که با تمرکز بر موانع احتمالی در آینده، انرژی سازنده تو را هدر بدهد؛
خدا در لحظه هر چی لازم باشه منو هدایت میکنه برای بهترین قدم، بهترین تصمیم، بهترین رفتار ، بهترین کلام، بهترین حس عاشقانه با عزیزمون
هر قدم ممکنی را بردار و ایمان داشته باش که درها باز می شود؛
ترسها و نگرانیهای بیهوده را از زندگی ما حذف میکند و چرخ زندگیمان را روان میسازد.
شناسایی مقاومت های ذهنی درباره خواسته ها و حذف آنهاست؛
ساختن منطق درست و حسابی برای شناسایی و حذف مقاومت ذهن
ثبات فرکانسی؛
چگونه انگیزه ایجاد کنیم
هدف: توجه
ثروت ساختن آسونِ
ازدواج زیبا ودلخواهم آسونِ
الگو
جریان ثابت به سمت بهتر شدن
نتایج وقتیِ که به ثبات فرکانسی برسیم
وقتی الهامات خدا رو درک و عمل کنید همه چی ساده و فوق العاده اس
باور و ایمان:انگیزه
شیوه عشق بازی با خدا هر جوری حس خوبی دارم همینجور که من شیوه عشقبازی دلخواهمو دارم برای عزیز دلم