live | سودمندترین سرمایه گذاری

سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:

  • چطور بدون سرمایه، کار را شروع کنم؛
  • اصول رونق کسب و کار؛
  • سرمایه های درونی که لازمه شروع کسب و کار شخصی است؛
  • اتفاقات به خودی خود هیچ معنایی ندارند، نگاه ما به آن اتفاقات است که به آنها معنا می بخشد؛
  • اصول بهبود کسب و کار؛
  • مهمترین باور برای اتصال به خداوند؛
  • روی توانایی ها و علائقت سرمایه گذاری کن؛

 

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر رد پای شما در گام دوم هستیم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | سودمندترین سرمایه گذاری
    207MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی live | سودمندترین سرمایه گذاری
    17MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

739 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سینا محمدی» در این صفحه: 1
  1. -
    سینا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    سلام به هم فرکانسی های عزیزم سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز که این دوره رو برای ما آماده کرده.

    چقد حالم خوبه چقد با انرژی دارم این کامنتو مینویسم خداروشکر میکنم واقعا که منو هدایت کرد تا بتونم عمل کنم و آگاهی های این لایو هارو با گوشت و پوست و استخونم درک کنم

    الهی هزار مرتبه شکرت که منو هدایت کردی چون مشکل اصلی من عمل کردن به آگاهی ها بود مشکل من تنبلی و گفتن جمله «فعلا وقت دارم» بود الان با شوق و لذت دارم این کامنتو مینویسم براتون چون خانم شایسته تو معرفی دوره گفتن توی هرجلسه یه رد پا از خودتون توی کامنتا بزارید منم گفتم چشم

    یعنی من لایو رو دیدم نکته برداری کردم و سعی میکنم هر لحظه به آگاهی ها عمل کنم اما تا وقتی کامنت نزاشتم به خودم اجازه ندادم وارد جلسه بعدی بشم چون میدونستم این شگرد شیطانه برای اینکه من عمل نکنم و بهم میگفت چه اشکالی داره جلسه بعدیم گوش بده حالا بعدا کامنت میزاری اما من از خدای خودم هدایت خواستم که منو از شر وسوسه های شیطان حفظ کنه و از خودش خواستم هدایتم کنه پس الان با لذت درونی دارم اینکارو انجام میدم چون احساس میکنم تونستم شیطانو شکست بدم و یه قدم توحیدی به سمت رب خودم بردارم.من موفق شدم و چقد الان خوشحالم الهی شکرت واقعا.

    خب بریم سراغ آگاهی های این لایو پر از آگاهی

    1.مسیری که ما انتخاب میکنیم برای زندگی باید قدم قدم و تکاملی باشه و بقول استاد هرچقد که ما خودمونو بتونیم تغییر بدیم شرایط تغییر میکنه یعنی اینجوری نیست که من همون سینای قبلی باشم اما اتفاقات و شرایط زندگیم تغییر کنه.برای خلق اتفاقات جدید باید یه سینای جدید بشم و این نیاز به تکامل داره نیاز به صبر داره نیاز به عمل داره نیاز به تقوا یا همون کنترل ورودی های ذهن داره.نباید عجله کرد چون فرکانس عجله یعنی فرکانس ترس،فرکانس کمبود،فرکانس محدودیت،فرکانس اینکه زود باش همه چی تموم شد به تو چیزی نمیرسه،فرکانس ناراحتی و استرس و کلی فرکانس مخرب که عجله کردن به همراه خودش داره‌.بقول استاد ایمان داشتن یعنی احساس آرامش احساس امید احساس تسلیم شدن در برابر رب یعنی انقدر از احساسات ترس و ناراحتی رها بشیم که مثل یه برگ سبک توی رودخانه سعادت جاری بشیم به سمت خواسته هامون یعنی خدایا نه من نه هیچ کس و هیچ قدرتی توی این دنیا نمیتونه منو به خواسته هام حتی نزدیک کنه جز تو که میگی هرکس بر من توکل کند من برایش کافی هستم و اینجوریه که دل آدم قرص میشه.خدایا شکرت که هر لحظه در حال هدایت تمام هستی و کهکشانات هستی تو روزی خودتو به دونه ای که لای یه سنگ زخیم و محکمه و هیچ راه نفوذی نداره میرسونی و اونو رشد میدی و سبزش میکنی،یه حکایتی هست که میگن پیرمردی توی یه کوچه دور و تنگ و تاریک دکانی باز میکنه و اونجا کسب درآمد میکنه بهش میگن این همه جا هست برای دکان باز کردن چرا تو این کوچه که یه نفر رد نمیشه،پیرمرد جواب میده همونجوری که فرشته مرگ همه آدمایی که روز مرگشون رسیده رو پیدا میکنه فرشته های روزی هم منو پیدا میکنن.خیلی دلم میخواد در مورد ایمان و آرام آرام حرکت کردن بنویسم اما نمیخوام خیلی طولانی بشه چون هرچقد که صحبت کنی تمومی نداره بقول استاد ایمان همه چیزه…

    2.وابسته بودن به معنای از دست دادن،بچه ها به نظر شما فرکانس وابستگی چه فرکانسی داره؟من اینجوری درک کردم که فرکانس وابستگی یعنی قدرت رو از خدا گرفتن و دادن به شخص یا شئ خاصی مثلا من عاشق فلان شخص هستم و اگه بهم محبت کنه فک میکنم از سمت اون داره بهم محبت میشه در صورتی که دست خداوند بوده برای محبت کردن به من یا من عاشق فلان ماشین هستم و فک میکنم این ماشینه که بهم لذت میده و خواسته دلی منو ارضا میکنه در صورتی که بقول قرآن آیه 79 سوره نساهٔ «آنچه از نیکى به تو مى‌رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى‌رسد، از سوى خود توست».خدا میخواد به ما بگه هرچی خوشگلی و خوبی تو دنیا هست مال منه تو از من بخوا اما اگه فک میکنی کس دیگه میتونه اینکارو بکنه برو ببینم میتونن چیزی بهت بدن!!!خدا اینجوری قدرتشو نشون میده که بنده ی من تنها قدرت هستی خودمم بقول استاد که آخر لایو میگن من کارایی کردم که تو دنیا انجام نشده اما اعتبارشو به خدا میدم و اون این کارارو برای من کرده.

    خود من به شخصه توی زندگیم وابسته خانوادم بودم و بزرگترین ضربه رو از خانوادم خوردم و چقد اینو دیر فهمیدم…اعتبار روزی خودمو داده بودم دست خانوادم و به خودم میگفتم خدایا کدوم پسری همسن من انقدر کار میکنه و انقدر برای خانوادش خودشو فدا میکنه اما چرا خانوادم همیشه حق منو میخورن اما وقتی این دوره رو شروع کردم با جلسه اول فهمیدم که من مشرک خدا و وابسته خانوادم بودم…خداروشکر درک کردم و هرلحظه به یاد خودم میارم که این دیدگاه توحیدی رو توی ذهنم جا بدم و خدارو قدرت تمام عالم بدونم.

    3.نباید توی کار شریک بشی چون این عمل هم باز مساوی با شرک هست.خدایا ما آدما چرا انقد مشرکیم چرا اکثر عمل هایی که انجام میدیم فرکانس شرک دارن بقول استاد من هرچقد دنیارو گشتم هرچقد آدمارو بیشتر شناختم متوجه شدم مشکل اکثریت جامعه شرک به خداونده(شمام صدای استاد تو ذهنتون پخش شد نه؟!)به نظر من این فایل رو بارها و بارها باید گوش کرد چون یه فایل هجده دقیقه ای به اندازه ساعت ها آگاهی های ناااب داخلش فشرده شده مثل یه طلای خالص میمونه این فایل.برگردیم به موضوع،من زمانی بود که با برادرم کار میکردم و یه جورایی شریک برادرم بودم هرموقع که میخواستیم یه تصمیم برای کارمون بگیریم به مشکل برمیخوردیم چون نظر من چیز دیگه ای بود نظر برادرم چیز دیگه همیشه من تمام انرژیمو برای کار میزاشتم و بردارم چون سنش از منم بزرگتر بود و اختلاف سنی داشتم یجورایی خیالش راحت بود که سینا هست و میرفت به کارای دیگش میرسید منم همش گله و شکایت که خودت نیستی و همشو به من سپردی.همیشه جر و بحث سر این موضوع و ناراحتی که همه زحمتارو من میکشم مثل رسیدگی فیلمبرداری معرفی کردن و…اما تو فقط سرکشی میکنی و آخرسرم تو تصمیم میگیری،خلاصه بعد از سه سال با ناراحتی کارمون از هم جدا شد و گفتم من دیگه نیستم همه کار با خودت و من رفتم سراغ زندگی خودم و تا شروع جلسات این دوره مشکلاتمو نمیدونستم الهی شکر که الان دارم آگاهی پیدا میکنم امیدوارم خدا منو هدایت کنه که عمل کنم.

    4.دلسوزی کردن یکی از بزرگترین اشتباهاتی که انسان میتونه انجام بده.به نظر من دلسوزی کردن یعنی دست بردن توی کار خدا به همین خاطر وقتی دلسوزی میکنی اولین کسی که ضربه میخوره خودمونیم چون ته ته ضمیر ناخودآگاهمون فکر میکنیم اینا مظلوم واقع شدن و خدا کمکشون نمیکنه اعوذ بالله خودمونو خدا تصور میکنیم و فکر میکنیم که ما باید بجای خدا کمکشون کنیم.من هروقت تو زندگیم بخاطر هرکسی دلسوزی کردم بدجوری ضربه خوردم چون بعدش توقع داشتم اونم جبران کنه و کارم بخاطر خدا نبود از اونجاییم که فرکانس شرک داشت و بجای خدا از کس دیگه توقع داشتم نتیجه برخلاف میلم رقم خورد.بعضی وقتاهم هست که ما برای خودمون ارزش قائل نیستیم و دیگرانو بر خودمونیم ترجیح میدیم یعنی کارایی که باید خودشون انجام بدن و وظیفه خودشونه ما براشون بهتر از خودشون انجام میدیم چون احساس میکنیم اونا از ما بهترن و یجورایی هم دلسوزی میکنیم هم عزت نفس خودمونو خورد میکنیم مثلا من زمانی که با برادرام کار میکردم همیشه اونارو بالاتر و بهتر از خودم میدیدم و تو دلم میگفتم زندگیمو فدای هر سه تاشون میکنم اما بدترین ضربه ای که خوردم از خودشون بود و بعدش با دلخوری تمام و احساسات خیلی خیلی بد ازشون جدا شدم جوری که یکسال با همشون قطع ارتباط کردم.دوست دارم کامنت منو بیشتر کسایی بخونن که مثل من تو خیال خودشون دلسوزن نه عزیزم نه دوست من نه برادر من نه خواهر من ما دلسوز نیستم ما برای خودمون برای روحمون که از خداست ارزش قائل نیستیم تمااام.

    5.«توی کارت باید متخصص باشی و کارت خیلی با کیفیت باشه یعنی انقدری باورت قوی باشه که مطمئن باشی توی کارت بهترینی»من این جمله رو با تمام وجودم درک کردم و میتونم بگم چه لذتی داره،خب اون زمانی که من با برادرم وارد کار شدم(فعلا نمیخوام بگم چه کاری انشالله خدمت سربازیم تموم بشه استارتشو بزنم ازش صحبت میکنم)خیلی به کارم علاقه مند بودم یعنی احساس میکردم رسالتمو پیدا کردم استاد توی یه فایلی میگن باید رسالتتونو پیدا کنید من وقتی با کارم آشنا شدم مطمئن بودم رسالتمو پیدا کردم یعنی انقدری خوشحال بودم که نمیتونستم خودمو کنترل کنم.دیدید نهایت خوشحالی بچه ها چطوره!؟یجوری ذوق میکنن و از ته دل جیغ خوشحالی میکشن انگار که تمام دنیارو دارن،منم دقیقا همینجوری شدم وقتی با یکی از قدیمی های اون کار رو به رو شدم و کارشو دیدم روحم واقعا ارضا شد یعنی الانم بهش فکر میکنم حالم خوب میشه از ذوقش دوست دارم داد بزنم و فقط به اون کار بپردازم اما حیف الان خونه نشستم اگه اینکارو بکنم مامانم پرتم میکنه بیرون.استاد یعنی یجوری بود که شبو روز ذهنم درگیرش شده بود و هر روز راجبش تحقیق و مطالعه میکردم بعد یکسال وقتی وارد محیط کاری پیشکسوتای اون حرفه میشدم از ته دلم احساس میکردم خیلی از اونا حرفه ای ترم و اطلاعاتم بیشتره واقعا هم همینجوری بود چون به خودم و اطلاعاتی که بدست آورده بودم مطمئن بودم اما بخاطر باورای شرک آلودی که داشتم هیچوقت نتونستم خودم استارت کار خودمو بزنم.خلاصه اینکه چون خودمم درگیر همون کار بودم با برادرم و همزمان با اضافه شدن اطلاعات روی کارم آزمون و خطا میکردم،خیلی پیشرفت کردم جوری شده بود که خیلی از آدمای معروف اون حرفه منو میشناختن ولی برادرم که صاحب اصلی کار بود نمیشناختن.منی که ماشین نداشتم خدا برام ردیف کرد از شهرستان تا اصفهان و شهرهای اطرافش حتی استان خودم یعنی کرمانشاه و شهرای اطرافشو کامل گشتم که با کارم بیشتر آشنا بشم.الان که سربازم یه حس ترسی ته دلم میگفت سینا بعد خدمت میخوای چیکار کنی و فلان و اینا…منم همیشه یه راه سخت به ذهنم میومد تا به این فایل رسیدم.الان به خودم متعهد شدم که توی حوزه علاقمندی خودم جلو برم و بقول استاد که توی همین فایل گفت اگه علاقتو دنبال کنی از نیازت خیلی خیلی بیشتر پول میسازی.فقط باید باورامو درست کنمو هر روز خودمو بهتر کنم.

    6. خب نکته بعدی که استاد اشاره کردن یکی از دلایل مهم که مارو از خدا و الهامات خدا دور میکنه عدم احساس لیاقته.ما خودمونیم که خودمونو از خدا دور میکنیم اما خدا هیچوقت از ما دور نمیشه خدا هر لحظه منتظر توبه ماست حتی اگه هزاران بار زیر قولمون بزنیم اشتباه کنیم گناه کنیم و…یه حکایت هست میگن که شیطان وقتی میفهمه خدا گزینه توبه کردن رو گزاشته برای بنده هاش خیلی عصبی میشه و همه فرمانده هاش رو جمع میکنه تا چاره ای پیدا کنن آدما توبه نکنن و به گناه ادامه بدن هرکسی یه چیزی میگه شیطان قبول نمیکنه تا یکیشون میگه من وسوسشون میکنم که بهشون بگم هنوز وقت دارن دیر نشده میتونن گناه کنن و لحظه آخر توبه کنن،شیطان قبول میکنه و اینجوری انسانها با گفتن این جمله گول میخورن و وارد فرکانس های مخرب میشن.همون جمله ای که اول کامنتم گفتم.ما موجودات بسیار ارزشمندی هستیم اگه خودمونو باور کنیم و به خودمون ارزش بدیم.از من یه نفر تو دنیا هست از توانایی های من از استعداد من یه دونش تو دنیا هست من میتونم با توانایی هام دنیارو به وجد بیارم میتونم کارایی انجام بدم که هیچکس قادر به انجامش نیست من فرزند ارشد خدای عالمیان هستم من کسیم که خدا موقع خلقت من به خودش آفرین گفته میدونی این جمله یعنی چی سیناااا!؟؟؟؟میدونی خدا موقع خلقت تو به خودش آفرین گفته؟؟این نسخه ای که الان هستی به نظرت همون نسخه ایه که خدا بهش آفرین بگه؟؟؟آره عزیزم آره دقیقا همونه فقط مراقبت میخواد سم پاشی میخواد کود دادن میخواد باید علفای هرز ذهنتو بچینی باید هر روز بهش غذا بدی تا برسه به اون چیزی که خدا بهش آفرین گفته.درسته شاید الان آش دهن سوزی نباشه اما از یه دونه بگیر تا جنین تو شکم مادرش تا … با قانون تکامل رشد میکنن یهویی چیزی که بوجود نمیاد پس عجله نکن آرامش داشته باش خودتو دوست داشته باش عاشق خودت باش و فقط حرکت کن چرخه تکامل یعنی حرکت + ایمان حرکت + ایمان و همینجوری تا آخر…

    دیگه نمیخوام بیشتر از این بشه کامنتم چون اولین کامنتی هست که انقدر زیاد نوشتم و حرفای دلمو زدم.خب من برم جلسه بعدی رو شروع کنم که خیلی ذوق دارم براش.

    قدم دوم از خانه تکانی ذهن ــــ عاشق هم فرکانسی های خودم هستم و استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: