سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
- چطور بدون سرمایه، کار را شروع کنم؛
- اصول رونق کسب و کار؛
- سرمایه های درونی که لازمه شروع کسب و کار شخصی است؛
- اتفاقات به خودی خود هیچ معنایی ندارند، نگاه ما به آن اتفاقات است که به آنها معنا می بخشد؛
- اصول بهبود کسب و کار؛
- مهمترین باور برای اتصال به خداوند؛
- روی توانایی ها و علائقت سرمایه گذاری کن؛
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر رد پای شما در گام دوم هستیم
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | سودمندترین سرمایه گذاری207MB18 دقیقه
- فایل صوتی live | سودمندترین سرمایه گذاری17MB18 دقیقه
به نام ربّ یگانه هدایتگر جهان هستی
گام دوم از پروژه “خانه تکانی ذهن، گام به گام”
~||استفاده از مهارت ها و توانایی هام و سرمایهگذاری کردن روی خودم سودمندترین سرمایه گذاری زندگیم هست||
=> جدی گرفتن “شروع کار و برداشتن قدم اول” در ابتدای مسیر کسب و کار؛ خیلی مهمه که این درک رو داشته باشم که سرمایه از حرکت انسان در مسیر بوجود میاد و اگر ذهنیت این رو دارم که استارت کار حتما باید با یک سرمایه اولیه باشه لازمه که باور و دیدگاهم عوض بشه؛ باید قانون تکامل رو در مسیر و طی کردن روند به خودمون یادآور بشیم تا انتظار نداشته باشیم که از ابتدای کار بخوایم سنگ بزرگ برداریم!! و از همون قدم های کوچیک اما مستمر و ادامه دار شروع کنیم برای گسترش دادن کسب و کار و ایجاد ورودی مالی؛ این خیلی خوبه که از افراد ثروتمند الگوبرداری کنیم اما موضوع مهم تری که وجود داره اینه که روند تکاملی که اونها طی کردن و هم مدنظر بگیریم و ردپاهاشون رو به درستی دنبال کنیم مثلا عجله کردن و انتظار بیجا برای نتایج بزرگ گرفتن بعد از دیدن نتایج افراد ثروتمند، نشون میده که ما نه تنها قانون تکامل رو درک نکردیم بلکه بک گراند فردی که نتایجش رو دیدیم رو درنظر نگرفتیم که اون هم از یه جایی شروع کرده بدون سرمایه خاصی با همون چیزی که بلد بوده قدم هاش رو برداشته، ادامه داده و اون سرمایه رو هی با قدم برداشتن و جلو رفتن در مسیرش ساخته و هی نتایجش بزرگ شده و شده چیزی که ما میبینیم
=> تشخیص اصل از فرع در موضوع شکرگزاری؛ نیاز نیست حساسیت به خرج بدیم که آقا حتما شکرگزاری من باید توی دفترم نوشته بشه، روزانه nتا باشه یا..! اصل موضوع رو بهش بپردازیم که رسیدن به احساس خوب با حالا نوشتن این شکرگزاری هاست یا اصلا گفتن شون پوینت قضیه اینه که من با شکرگزاری و توجه کردن به نکات و اتفاقات مثبت و زیبایی ها بتونم احساسم رو بهتر کنم و این سپاسگزاری برای در مدار زیبایی ها و نعمت ها بودن رو ابراز و احساس کنم؛ از طرفی قانون فرکانس رو به خودمون یادآوری کنیم که این جهان با فرکانس های ما کار داره با چیزی که داریم از خودمون ارسال میکنیم با اون باورها و احساسات پشت عمل مون و نه نوع عملی که حالا نوشتن باشه یا گفتار یا.. و بقیش هم کار جهانه دیگه که ورودی های ما رو تبدیل میکنه به همون جنس از خروجی ها و به زندگی مون وارد میکنه
=> بحث وابستگی، اولا ببینیم وابستگی چیه؟! وابستگی یعنی من نگاهم این باشه که تا اون شرایط خاص، اون آدم خاص، اون ثروت خاص، اون خونه یا ماشین خاص، اون نتیجه خاص رو نداشته باشم نمیتونم از زندگی لذت ببرم!!
وابستگی در روابط یعنی اینکه من نمیتونم به تنهایی از زندگیم و ارتباطی که با خودم دارم لذت ببرم و نیاز دارم یک دوستی، همراهی، پایهای یا اون کسی که در رابطه با من قرار داره کنارم باشه، رفتار خوبی با من داشته باشه، دوستم داشته باشه و انتظار دارم اون ‘عامل بیرونی’ حال من رو خوب کنه تا بتونم از زندگی لذت ببرم!!
وابستگی در بحث روابط، اینه که ما این لذت بردن رو وصل کرده باشیم به یک آدم خاص یعنی کسی که خودش رو دوست نداره و دوست داشتن خودش رو در گروی دوست داشته شدن از طرف دیگری میدونه تا بتونه از زندگیش لذت ببره و مسلما همچین فردی هیچوقت نمیتونه از زندگیش لذت ببره مگر اینکه شروع کنه برای خودش ارزش قائل شدن، دوست داشتن خودش، تغییر دادن باورهاش و کار کردن روی اونها
=> بحث تبلیغات و شراکت در گسترش کسب و کار؛ اگر ما قوانین رو خوب درک کنیم شراکت در کار رو کنار میگذاریم، منطقش هم اینه که با کنار گذاشتن شراکت ما یاد میگیریم که مسئولیت تمام کارمون رو به عهده بگیریم؛ هرآنچه که برای گسترش دادن کارمون نیاز داریم رو خودمون یاد بگیریم؛ کلی انرژی و زمان سیو میشه و نمیخواد چیزی رو برای کسی توجیه کنیم یا توضیح بدیم بلکه راضی شه ایده های ما رو عملی کنه؛ دست مون بازه برای اجرا کردن شیوه ها و باورهای خودمون مثل تبلیغ نداشتن در کار و جلوگیری از هزینه ها و در راستای اون قدرتمند کردن باورهای فراوانی مون برای اینکه بتونیم بیشتر به خداوند اعتماد و کارهامون رو با همکاری با این نیروی هدایتگر پیش ببریم و مطمئنیم خداوند کارها رو به راحتی جلو میبره و هرکسی رو که نیاز داشته باشیم در زمان مناسبش وارد زندگی مون میکنه
=> اهمیت علاقه داشتن و انجام دادن با کیفیت کار؛ در این موضوع مهمه که درک کنیم اصلا بحث داشتن استانداردهای لازم نیست! بحث داشتن علاقه به کار که منجر میشه به کیفیت زبانزد هست طوری که افراد با عشق برای کارِت هزینه میپردازند؛ درواقع این خداوند هست که افراد رو به سمت کسب و کار هدایت میکنه و خود خداوند میشه تبلیغ برای ما! اون هم از طریق مؤثرترین شیوه یعنی تبلیغات دهان به دهان.. استاد چقدر من میتونم تایید کنم این شیوه از تبلیغات رو ازبس که مواجه شدم باهاش و به چشم خودم دیدم چقدررر روی ذهنیت من اثر گذاشته و ازش استفاده کردم مثلا یه کافی شاپی که اتفاقا یه گوشهای یه جایی از شهر بوده که اصلا کسی هم فکرش رو نمیکرد انقدر خلاق باشند، فضای داخلش زیبا باشه و کیفیت محصولاتش عالی باشه اما تبلیغ دهان به دهان چقدر اطمینان میده به آدم که با خیال راحت و ذهن مثبت بره به سمت چیزی که از بقیه تعریف کیفیت کار اون کسب و کار رو شنیده و به همین راحتی و با اطمینان هم لذتش رو ببره و هم با عشق هزینه بپردازه
=> نحوه اتصال به خداوند؛ در رابطهای که ما با خداوند داریم، خداوند همیشه با ما در اتصالِ موضوع اصلی اینه که من خودم رو انسان لایقی میبینم برای این اتصال؟! و احساسات محدودکننده ای که جلوی احساس لیاقت من رو میگیرند مثل رو روشون تمرکزی کار کنم تا جنس این رابطه با کیفیت تر بشه تا خودم رو در فرکانس شنیدن و استفاده از الهامات و هدایت خداوند قرار بدم
=> اهمیت موضوع عزتنفس برای دیدن توانایی هامون و تبلیغ کردن خودمون و دیدن کارهایی که تونستیم انجام بدیم.. این بحث رو خیلی ها (از جمله خودم) درش ایراد دارند که نمیتونن به راحتی و اطمینان از خودشون تعریف کنند و آشیلش هم برمیگرده به {اهمیت حرف مردم} که
‘حالا اگر من از خودم و توانایی هام تعریف کنم بقیه چی میگن؟’
‘از نظر دیگران چه آدم مغرور و نا متواضعی هستم!’
یعنی انقدر نظر بقیه براش اهمیت پیدا میکنه که ندیدن توانایی ها و کارهایی که تونسته از پسش بر بیاد رو با این جمله توجیه میکنه که ‘حالا کار خاص و بزرگی هم نبوده ها!’
و این ناتوانی در تعریف کردن از خودمون، توانایی ها و کارها و موفقیت هایی که داشتیم رو میایم اینطوری توجیه میکنیم و نادیده میگیریم!! و جالبتر اینه که تعجب میکنیم وقتی کسی رو با این توانایی میبینیم که از خودش و کارهایی که انجام داده تعریف میکنه:)) اینجاست که نقش کارکردن روی دوره عزتنفس با اقتدار پر رنگ میشه
=> سرعت رسیدن به خواسته ها به اندازه سرعت تغییر منه که این نیاز داره به تکامل و زمان! درک کنیم که ما نیاز داریم به زمان برای تغییر شخصیتی که یک شبه ساخته نشده که انتظار یک شبه تغییرش رو هم داشته باشیم! اما به اندازهای که مقاومت نداشته باشیم درباره یکسری موارد خیلی راحت و سریع نتیجه هاش رو هم میبینیم و در مواردی که مقاومت داشته باشیم و زمان نیاز داشته باشیم برای تغییر باورها مون، تکامل مون رو طی کنیم برای جایگزین کردن باورهای درست و تمرین کردن شون برای ایجاد و دیدن نتایج دلخواه درباره خواسته موردنظرمون
=> نحوه بالا نگه داشتن احساسات و انرژی؛ توی این مورد برمیگرده به تکرار کردن باورهایی که روشون کار میکنیم، شکرگزاری کردن و توجه کردن به نکات مثبت اطراف مون، صحبت کردن با خودمون درباره قوانین و نتایجی که تونستیم با عمل کردن به قوانین در زندگی خلق کنیم و تایید کردن مسیر از کارهایی هست که احساس مون رو خیلی خوب نگه میداره و به نسبتی که ما از روحیه و احساس خوب بالایی برخوردار هستیم به همون اندازه هم نتایج هم بهتر و بهتر میشه چون این یک قانون است
=> سودمندترین سرمایه گذاری، سرمایه گذاری روی خودمونِ برای گسترش دادن اون کار و توانایی که خیلی خوب بلدیم، کار کردن و سرمایه گذاری کردن روی علایق خودمون و نه اینکه بخوایم به عنوان درآمد و سود کردن روی سرمایه گذاری خرید ملک، طلا، دلار یا هرچیز دیگه حساب باز کنیم و منتظر سود حاصل از اونها باشیم بلکه ورودی مالی مون رو بیشتر کنیم؛ دیدگاه ما باید این باشه که من از علایق و توانایی های خودم کسب ثروت میکنم و بعد اگر دوست داشتم این سرمایه رو تبدیل کنم به چیزهای مختلف و اونجا دیگه عملا برام پول یا سود مهم نیست چون انقدر توانایی و کار خودم برام ثروت و ورودی ایجاد میکنه که دیگه عملا نه نیازی دارم و نه نگرانی برای تبدیل سرمایهام
خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا ذهنم رو با بهترین و قدرتمندترین ورودی ها تغذیه کنم، و این گام رو هم با تعهد بردارم^^