سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
- چطور بدون سرمایه، کار را شروع کنم؛
- اصول رونق کسب و کار؛
- سرمایه های درونی که لازمه شروع کسب و کار شخصی است؛
- اتفاقات به خودی خود هیچ معنایی ندارند، نگاه ما به آن اتفاقات است که به آنها معنا می بخشد؛
- اصول بهبود کسب و کار؛
- مهمترین باور برای اتصال به خداوند؛
- روی توانایی ها و علائقت سرمایه گذاری کن؛
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر رد پای شما در گام دوم هستیم
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | سودمندترین سرمایه گذاری207MB18 دقیقه
- فایل صوتی live | سودمندترین سرمایه گذاری17MB18 دقیقه
به یاد و نام الله یکتا،
و درود به بندگان خوب خدا، استاد گرانقدر، سرکارخانم شایسته عزیز، و دوستانِ همراه و عزیزم که این نظر رو مطالعه میکنن، سپاسگزارم ازتون.
توحید، یعنی بی نیازی از هرچیز و هرکسی و هرعامل بیرونی، و نیازمندی به یک چیز و یک منبع و یک نیرو، به اسم الله.
یادمه توی یکی از فایلها استاد میگفتن اگه قرارباشه کل قرآن رو در یک کلمه خلاصه کنیم، و اگر بتونیم که این کار رو انجام بدیم، قطعاً اون کلمه توحید خواهد بود.
با شنیدن این فایل بیش از ده بار، نتیجهی کلی من اینه که
اگر بخوایم اصول موفقیت و سعادت در تمام جوانب زندگی رو در یک کلمه خلاصه کنیم، و اگر بتونیم که این کار رو انجام بدیم، قطعاً اون کلمه توحید خواهد بود.
به وضوح در پاسخ همه سوالات این فایل این کلمه مشهوده، از تمام سرفصلها که فاکتور میگیریم، مثل بهترین سرمایهگذاری، تشخیص اصل از فرع، سرمایههای درونی لازمه موفقیت، اصول رونق کسب و کار، شروع بدون سرمایه مادی، شراکت یا به عهده گرفتن مسئولیتها، و حتی وابستگی به افراد و چیزهای مختلف، حالا جواب هرکدوم رو که میخوایم فقط کافیه که اونو با توحید جمع کنیم، جواب خودش رو نشون میده…
اگر توحید رو به تک تک مسائل زندگیمون اضافه نکنیم انگار که بصورت اتوماتیک « نیاز و وابستگی » رو به اون مسأله وارد کردیم.
بنظرم زیباترین اصل درجهان توحیده و چاشنیِ « باور به توحید » به هر مسألهای که اضافه بشه نتیجه به بهترین شکل پیش خواهد رفت، هرجا که توحید نیست، نیازمندی هست و وابستگی به این و اون و شرایط فلان و چنان، و هرجا که نیازمندی و وابستگی هست خواری و خفت و بیچارگی و استیصال هست.
مفهوم همهی جوابهای این سوالات برای من توحیده،
• بدون سرمایه چه کاری شروع کنم؟
سرمایه منم و باورِ توحیدی منه و خداوندی هست که میپرستمش، این باوره که باعث میشه آرام باشم، نترسم، به رسیدن ایمان داشته باشم و عجله نکنم، دست به عمل بزنم و تکاملم رو طی کنم تا درهای مناسب در زمان مناسب برام باز بشه.
• شکرگزاری باید حتما مکتوب باشه؟
این سوال دقیقا مشابه سوالاتیه که مذهبیهای افراطی توی خیلی از مسائل میپرسن و دنبال جوابشن، وضو چطور باشه تا کدوم نقطه آبِ وضو برسه؟ نماز چیه چطور باید خونده بشه؟ نظر شما درمورد حجاب چیه؟ تا کجا باید پوشیده باشه کجا باید آشکار باشه؟
توجه به فرعیاتی که بعضاً صحبتی از اونها هم در قران نیست،
به جای توجه به اصل و اساسی که دین و روشی به نام اسلام نامگذاری شده و به وضوح در قرآن این اصل رو به عنوان تسلیم بودن دربرابر خداوند ذکر کرده،
حتی در بعضی آیات خداوند میگه کسانی که خوابیده و نشسته و ایستاده خدا را یاد میکنند، اصلِ یادِ خدا کردن در هر لحظه رو بیان کرده، یعنی اون ایمان و باوری که ایجاد شده و هرلحظه همراه ماست و درقلب ماست،
ولی ما دنبال اینیم که بفهمیم ایا باید این یاد رو نوشت؟ یا خواند؟ یا …
• وابستگی در روابط.
بازهم برمیگردیم به توحید، که من و باور قلبیم و آفریدگار من برای یک زندگی شاد و سراسر رحمت و نعمت کافی هستیم، و نیازی به هیچ چیز و هیچ کس دیگری نیست (که به زور وارد زندگی خودمون کنیم یا در کنار خودمون نگه داریم یا لازمهی رسیدن به احساس یا خواستهای در ما باشه) بلکه افراد و شرایط و سرمایه مناسب رو خداوند در جایی و زمانی که برای شخصیت اون لحظهی ما مناسبه و نیاز ما هست، به زندگی ما میاره، و چیزها و افراد و شرایطی که در اون لحظه برای ما نامناسب هستند میرن، و با ایمان به خداست که ما برای نگه داشتن اونها یا وارد کردنشون به زندگیمون متوسل به اجبار نمیشیم ، چون انچه که واقعا بهش نیاز داریم هرلحظه با ما هست.
• تبلیغات و شراکت و .. هم بنظرمن دقیقا همون مسأله وابستگی هست.
• نحوه اتصال به خداوند.
1ـ وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
2- وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا، فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا، وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا
3ـ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
• سرعت رسیدن به خواستهها چقدره؟
استاد پاسخ میدن به اندازهی سرعت تغییرات ما، چقدر قشنگه… بازهم توحید، بازهم تکامل.
لازمهی تغییر عمله، و لازمهی عمل، ایمان…
حالا هرچقدر این ایمان بیشتر بشه، این تغییر سریعتر اتفاق میافته، و سریعتر خواستهها محقق میشن،
یاد صحبت استاد با آقا عرشیا افتادم،
که وقتی میگیم تکامل، الزاماً به معنی این نیست که فاصله زمانی خاصی رو باید طی کرد، نه، بلکه تغییر ما هرچقدر سریعتر باشه، تکامل ما هم سریعتر اتفاق می افته، و مثالی زدن که،
مثلا اگر برای اینکه بخوایم ساعتساز خوبی بشیم باید 50 تا ساعت رو بسازیم،
این بستگی به ما داره که روزی یک دونه ساعت رو بسازیم؟ یعنی 50 تا ساعت توی 50 روز ساخته بشن و مهارت ما تکمیل بشه،
یا سالی یک دونه ساعت؟ یعنی 50 سال طول بکشه تا مهارتش رو کسب کنیم.
• بالا نگهداشتن سطح انرژی.
تجربهی خودم در زندگیم رو میگم، هروقت در مدار باور بودم، در مدار قرآن و عمل کردن به دستوراتش بودم، هروقت درمدار سپاسگزاری از خداوند بودم، هروقت توجهم به داشتههام بوده، هروقت آرام بودم و نگران نبودم و متوکل بودم، هروقت نگاهم به خدا بوده نه به دیگران، حااااالم عالی بوده، پر شور، سرشار از حس زیستن، حس شعف، حس توانایی،
میدونید،
انگار که همهی اینا باهم اتفاق میافته، یجورایی انگار، نمیشه متوکل بود و نگران هم بود، یعنی مثلا وقتی سپاسگزاری ناخوداگاه مرکز توجهت به داشته هاته، یا وقتی مرکز توجهت به داشته هاته ناخوداگاه سپاسگزاری، انگار همهی اینا با هم یک فرکانس خالصه، و اون نزدیکی به خداست.
ولی هروقت از این فرکانس دور شدم، بسته به اینکه چقدر از این فرکانس فاصله گرفتم، حااالم بد شده، احساس ناتوانی کردم، عاجز بودم، حتی احساس پوچی و پایان دادن به زندگی بهم دست داده، برای گذران زندگی به هر دری زدم، همه جوره دست و پا زدم که نجات پیدا کنم و راهی پیدا نکردم، ادمها بامن هرجور که خواستن رفتار کردن، و زندگی من رو به هر سمتی که دلش خواسته کشونده، دقیقا مثل یک برگ روی آب…