live | سودمندترین سرمایه گذاری

به نام خداوند بخشنده و مهربان

سلام خدمت استاد عباسمش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده

و سپاسگذار خانم شایسته هستم برای این بخش از سایت تحت عنوان خانه تکانی ذهن

حقیقتا من حدودا ماه قبل یه ایده ایی اومد برام: بشینم شبانه روزی فایل گوش بدم

تموم کارامو گذاشتم کنار؛ هیچ کاری انجام نمیدادم و شبانه روز شروع کردم به گوش دادن

گفت و گو با دوستان رو تو 4 روز کل قسمت هارو گوش دادم و اتفاقات شگفت انگیز برام رقم خورد، بعدش توحید عملی گوش دادم، گفتم خدایا حالا چی رو گوش بدم؟ که خانم شایسته لطف کردن این امکان رو تحت عنوان خانه تکانی ذهن راه اندازی کردن

خانه تکانی ذهن؛ قسمت دوم

راستش من این فایل رو‌ چند بار گوش دادم

راجب شراکت تجربه خودمو بگم؛ من سال گذشته یه پروژه خیلی عالی داشتم که بقول استاد به خاطر باورهام با دوستم شریک شدم برای انجام این پروژه که خداروشکر درسشم گرفتم؛ کسب و‌کار دقیقا مثل ماشین میمونه؛ نمیشه دو نفر پشت فرمون بشینه؛ یکی میخواد بپیچه به چپ، یکی میخاد بپیچه به راست؛ نمیشه دیگه

من یه سری ایده ها دارم، که شریکم باهاش موافق نیست؛ شاید میتونم بگم بزرگترین چالش دوران کاریم، همین دورانی بود که من شریک داشتم و بماند کلی داستان و سردرد داشتیم؛ هم اون و هم من، برای همین تصمیم گرفتم اون کارهایی که دوستم توش متخصص بوده رو خودم یاد بگیرم و‌نیاز نباشه که کسی رو شریک بگیرم و اینکه ادم باید صفر تا صد کسب و کارشو خودش بلد باشه؛ نیاز نباشه از کسی خط بگیره

برای همین من تصمیم گرفتم؛ طراحی داخلی رو یاد بگیرم، چون اصولا پروژه هامو دوستم طراحی میکرد و‌اجرا با من بود؛ از این رو تصمیم گرفتم خودم طراحی رو یاد بگیرم و تو‌ 2 تا پروژه اخیر هم بهش دست مزد دادم که کاره طراحی رو برتم انجام بده؛ نه اینکه شریک بگیرمش.

من درسشو گرفتم؛ اتفاقا یکی از آشناها چند وقت قبل بهم پیشنهاد شراکت داد؛ باهم ملک بخریم بازسازی کنیم بفروشیم؛ تا حرفش تموم نشده محکم گفتم نه؛ از من ناراحت شد که تو چرا محکم گفتی نه؟ تا کی میخوای پیمانکاری کنی؟ چرا برا خودت نمیخای کار کنی؟ گفتم به وقتش برا خودم کار میکنم؛ حالا من براش توضیح ندادم که شراکت شرکه و من یکبار شراکت کردم؛ درسشو گرفتم؛ گفتم فقط نه؛ که خیلی دلخور شد از من

من خودمم کسب و‌کارمو از صفر شروع کردم؛ از 12 سالگی وارد این حوزه شدم ولی خب اون موقع هیچ وقت فکر نمیکردم من روزی قراره سازنده بشم ولی خب همون روزا من داشتم تکاملمو طی کردم؛ هر پروژه ایی برام هم ورودی مالی داره و هم اینکه در کنارش تکاملم تو حوزه کاریم طی میکنم؛ پله پله رشد کردم و از روز اولی که اولین ویلا رو استارشو زدم تا الان که حدودا 20 تا ویلا بازسازی کردم و ساختم از هر لحاظ رشد داشتم؛ هم تو حوزه کاری خودم، هم مذاکره با شخصی که قراره باهاش کار کنم، هم قرارداد نوشتن، هم استا کارا؛ همه و همه رشد کرده؛ من تو هر پروژه ایی به تضادی مواجه میشدم و تو پروژه بعدی خواسته من از خدا این بوده که اون تضاده نباشه

من اویل فقط میخاستم یه کار داشته باشم

بعدش گفتم خدایا میخام چندتا کارداشته باشم

بعدش گفتم خدایا میخام کارای با کیفیت داشته باشم

بعدش گفتم خدایا میخام با آدمای با کیفیت کارکنم

بعدش گفتم خدایا میخام اول پولو بگیرم بعد کار کنم؛ من اوایل کارم؛ اول کار میکردم بعد پول خودمو میگرفتم

الان پول پروژه و پول خودمو جلو میگیرم بعد استارت میزنم؛ دقیقا دوتا پروژه آخرمو که قرارداد بستم؛ و الانم مشغولم؛ تو پروژه قبلی برام تضادی به وجود اومده که من گفتم‌خدایا کل هزینه پروژه و دست مزد خودمو میخام شروع کار بگیرم؛ اتفاقا تو پروژه قبلی من همچین برنامه ایی داشتم که شریکم میگفت نه مگه میشه بیای کل پول پروژه رو یه جا بگیری؟ گفتم آره تا به حساب دکتر پول واریزنکنی میاد تو اتاق عمل؟ تا به طلا فروش پول ندی بهت طلا میده، کلاس میخای ثبت نام کنی: اول پول میدی بعد ثبت نام میکنی: گفت نه اصلا کسی اینجوری کارنمیکنه؛ تو باید خونه بیکار بشینی؛ تو اگه بتونی قراردادی ببندی که کل پول پروژه رو یه جا بگیری: قانون و قوائد پیمانکاری رو جابه جا میکنی

و دقیقا من دوتا پروژه قرارداد بستم که اول پول خودمو گرفتم بعد کارو استارت زدم

الانم برای پروژه های دیگه امم برنامه دارم که دارم خودمو ارتقا میدم

و اینکه تو‌ منطقه ایی که ما داریم کار میکنیم؛ این پکیجی که من تو‌ کار دارم؛ هیچ کس نداره

اول اینکه من آدم به شدت مسئولیت پذیری هستم تو کارم؛ به شدت حساسم که کارم دقیق و اصولی انجام بشه؛ هم بحث ظاهری و زیبایی و معماری و هم بحث مقاوم سازی و در کنارش اجازه نمیدم مصالح هیف و میل بشه

به شدت رو زمان بندی حساسم؛ تو منطقه ما وقتی قرارداد 2 ماهه میبندن؛ کارو 4 ماهه تحویل میدن و این باب شده، این شده یه باور که طبیعیه کاره ساختمونی عقب بیوفته، طبیعیه استاد کار تورو قال بذاره؛ امروز و فردا کنه ولی من به شدت رو تایم و زمان حساسم و استا کار؛ اگه یک روز؛ زیر قولش بزنه من از کاراگاهم اخراجش میکنم و پروژه قبلی من بخش اول کارو گفتم 30 روزه تحویل میدم که 20 روزه تحویل دادم

من سر پروژه هام خودم هستم از صبح‌ تا غروب بالا سره کارم هستم، کارو چک میکنم، برسی میکنم، و کارو تحویل میگیرم

به کاره خودم مسلطم: هم کاره خوب تحویل میدم، هم مسئولیت پذیرم، تو مباحث مالی به شدت حساسم، به موقع کارو تحویل میدم، تو کار آدم صبور و با حوصله ایی هستم، به شدت به جزئیات دقت میکنم، تو اجرا آدم منظم، منضبط و حواس جمعی هستم، زمان بندی بسیار قوی دارم، کارو به موقع تحویل میدم، آدم صادقی هستم تو کارم، هنگام کار تمرکزم صد درصد رو کاره، کل کارهارو خودم تحویل میگرم، کل کارهارو خودم چک میکنم؛ بحث اندازه ها، گونیا، شاقولی، تراز، و تموم جزئیاتو خودم برسی میکنم و چک میکنم؛ و آدم بسیار خوش ذوقی هستم تو کار

تو منطقه ایی که ما داریم کار میکنیم: این پکیج من سبب میشه؛ اونایی که من یکبار باهاشون کار کردم: صد درصد باره دوم میان سراغ من و امکان نداره برن سراغ شخص دیگری و اینکه دیگرانو هم به من معرفی میکنن؛ همون بحث تبلیغات دهان به دهانی که استاد فرمودن

تو همین پروژه؛ اون شخصی که من دارم ویلاشو بازسازی میکنم؛ که چقدر آدم محترم و دوست داشتنی هست، بهم میگفت دوستام میگفتن تو چطور تو‌ داری تو شمال کار میکنی؟ اذیت نمیشی بابت این بد قولی ها( گفت بهشون گفتم نه اتفاقا با یکی دارم همکاری میکنم؛ به شدت منظم هست، کاربلده، دقیقه) گفت اینا تو شهرک پزشکان ویلا دارن و من وقتی راجبت اینطوری گفتم، گفت هماهنگ‌ کن بیاد ویلای مارو ببینه برای بازسازی( شهرک پزشکان یکی از گرون ترین و برند ترین شهرکای مازندرانه که قیمت ویلاهاش از 80 میلیارد استارت میخوره)

از وقتی دوره عزت نفسو گذروندم؛ راحت تر میتونم از توان مندی هام صحبت کنم و این سبب شده توان مندی هایی که قبلا داشتم به چشم نمی اومده؛ همین مسئولیت پذیری رو من همیشه داشتم ولی برا من عادی بوده؛ ولی دیدم نه همین مسئولیت پذیری من؛ بزرگترین وجه تمایز من، نسبت به دیگرانه که الان راحت تر راجبش صحبت میکنم و این باعث شده که در وجود خودم احساس لیاقت کنم که من لایق بهترین پروژه ها با ورودی مالی با شرایط عالی میتونم بگیرم

و به یکی از رفیقام بهم گفت تو چرا باید شرایطت خاص باشه؟ این همه پیمانکار هست: طرف میره سراغ اون؛ گفتم پرایدم ماشینه راه میره، بنزم ماشینه راه میره؛ من تو‌کاره خودم بنزم

گفتم آیفونم موبایله، سامسونگم موبایله؛ من تو کاره خودم آیفونم

استاد این فایل خیلی عالی و بی نظیر بود؛ دوست داشتم راجب این مطالب صحبت کنم، از شما متشکرم که این باورهامو از آموزش های شما دارم و این باورهام تو شخصیم، تو کسب و کارم خیلی زیاد به من کمک کرده

بریم انشالله برای قسمت بعدی پروژه فوق العاده خانه تکانی ذهن

خدایا شکرت

به نام خداوند بخشنده و مهربان

نوید جان سلام دوست عزیزم

نوید جان با تموم وجودم سپاسگذارتم بابت کامنت فوق العاده ایی که برام نوشتی، بابت حال خوب و احساس فوق العاده ایی که بهم انتقال دادی

و چقدر سپاسگذار خداوندم که اینجام نوید جان، کنار شما دوستان عزیزم، خدایی از اعماق وجودم میگم، شما واقعا انسان فوق العاده ایی هستین، مهربان، زلال، شریف؛ خیلی خیلی خیلی دوستون دارم

من به این درک رسیدم: که آدم به یه دلیلی اومده به این دنیا، یه ماموریتی داره؛ بره توش، عاشقانه توش مهارت کسب کنه، باورای خوب بسازه؛ پول میاد، بخدا میاد

من با منفی 250 استارت زدم، سال گذشته 1 میلیارد نقد دادم ماشین خریدم، الان میخام اولین ملک خودمو نقد بخرم؛ نه اینکه ملک بخرم پولم چند برابر بشه ها: دارم میخرم چون کارم ملکه، دوست دارم تکاملم تو خرید و فروش ملک طی کنم

نه اینکه کل سرمایمو دارم ملک میخرما: نه بخشی شو؛ چون منو پول باهم دوستیم، منو سیخ نمیده که من حتما خرجش کنم

نه اینکه با رقم خیییلی بزرگی دارم میخرما: با یک رقم خیلی کم دارم استارت میزنم؛ چون میخام تکاملمو طی کنم و من عاشق خونه، ویلا، زمینم دوست دارم کم کم برا خودم ویلا بسازم، بازسازی کنم و بفروشم

من 17 سال قبل اولین بار که پا گذاشتم تو ساختمون مزدم بوده روزی 2000 تومان؛ فکر نمیکردم قراره روزی سازنده بشم، فکر نمیکردم اون کار کردن ها قراره تکامل من بشه؛ من میرفتم سره کار که اون 2000 تومن، 2000 تومن رو جمع کنم برا خودم لباس بخرم

نه اینکه خانوادم نداشتنا؛ نه ولی لباسی که خودم میخرم بهم میچسبید؛ آره تو همون 12 سالگی، لباسامو خودم میخریدم، هزینه تحصیل با خودم بود، اولین خواسته عمرمو با همون پولا خریدم؛ لپ تاپ دل( اولین بار که کامپیوتر رو تو حرفه و فن دیدم عکسشو شبا با این تصور که دارم با کیبور کامپیوتر کار میکنم میخابیدم) دوم دبیرستان یک میلیون هشتصد هزار تومان دادم لپ تاپ خریدم

با همون پولا دادم 5/500/000 تومان برای خودم پراید مدل 79 خریدم؛ این دومین خواسته ایی بود که من شبا تجسمش میکردم، حتی تو تجسماتم آهنگ گوش میدادم(سوسن گوش میکردم؛خخخخ)

آره نوید جان خدا منو هل داده تو این شغل و الان تازه درک کردم من به چه دلیل پا گذاشتم به این جهان مادی: از 12 سالگی خدا منو به این مسیر هدایت کرده

بخدا قسم من اصلا نمیدونم چرا تو این حوزه درسشو خوندم: عموم بهم گفت من معاون هنرستانم میای هنرستان ما؟ گفتم برام فرق نداره: رفت پروندمو گرفت برد هنرستان خودش رشته ساختمان انتخاب کرد، حتی دانشگاهم رفتم، رشته ساختمان خوندم ولی نمیدونستم قراره روزی به کارم بیاد

رفتم تو حوزه املاک

رفتم تو بازار کارش: میلیاردی تو این کار پول درآوردم؛ ولی تازه درک کردم نوید جان اتفاقی نبود من 12 سالم بود رفتم کاشیکاری، 15 سالم بود رفتم سنگکاری، 16 سالم بود رفتم بنایی، هنرستان و دانشگاه رشته ساختمان خوندم

20 سالگی وارد املاک شدم

25 سالگی اولین ساختمان رو به عنوان پیمانکار گرفتم

الان درک میکنم من چرا دلم میخاد همین الان هوا روشن بشه من برم سره ساختمونم

اصلا سره ساختمون خسته نمیشم

نوید جان الان دیگه عدد و رقم برام مهم نیس؛ نه اینکه ظرفم پر شده باشه ها؛ نه؛ ولی الان دلم میخاد تو کارم متخصص تر و حرفه ایی تر بشم، خوده انجام اون کاره برام لذت بخشه: البته که درآمدمم عالی هست

الان من استقلال زمانی و‌مکانی دارم: چون کارم و تفریحم یکیه، الان دیگه مثل قبل رستوران رفتنو پول خرج کردنو، لباس خریدن، مسافرت آنچنانی رفتن برام تو اولویت نیست؛ الان من تموم این لذت هارو دارم تو کارم کسب میکنم.

به نظر من این با کیفیت ترین زندگیه برای من

بازم مرسی برام نوشتی نوید جان: از صمیم قلبم دوست دارم

بهترین هارو برات آرزو میکنم

به نام خداوند بخشنده و‌مهربان

سلام میکنم خدمت لیلا خانم

وقت شماهم بخیر باشه

سپاسگذار شمام که محبت کردین و برام کامنت نوشتین؛ انرژی مثبت کامنت شمارو دریافت کردم و از خداوند میخام هزار برابره این انرژی مثبت و حال خوبی که شما با کامنت نوشتن برای من فرستادین: برکتش به زندگیتون برگرده و از خدا میخام هر چی تو زندگیتون میخواین بهتون بده

و بازم سپاسگذار اون خدایی هستم که منو به این مسیر الهی هدایت کرده و من در جمع شما دوستان، در جمع شما خوبان، در جمع بهترین و مهربان ترین آدمای روی کره زمین هستم؛ شما بهترینین، شما فوق العاده ایین، شما بی نظیرین

از صمیم قلبم مجدد ازتون سپاسگذارم که برام نوشتین؛

خدایا هزار بار شکرت

به نام خداوند بخشنده و مهربان

سلام میکنم خدمت سپیده خانم دوست و همکلاسی عزیز

بینهایت سپاسگذارتونم بابت کامنت فوق العاده ایی که برام نوشتین

بینهایت سپاسگذار خداوندم منو به این مسیر الهی و پر ازآگاهی هدایت کرده و من اینجام کنار شما خوبان؛ بهترین و مهربون ترین آدم های روی کره زمین

منم شمارو تحسین میکنم که دارین روی خودتون کار میکنین؛ وقت گرانبهای خودتون رو تو این سایت میذارین: قطعا شمام نتایج شگفت انگیز گرفتین: بهترین هارو از خداوند وهابم براتون خواستارم

آرامش روز افزون خدایی و نعمت و ثروت آسمونی نصیب قلب مهربونتون

به نام خداوند بخشنده و مهربان

سلام میکنم خدمت دوست عزیز و ارجمندم؛ بسار سپاسگذارتونم بابت کامنت فوق العاده ایی که برام نوشتین

منم تحسین میکنم شمارو که در مقابل نجواهاتون پیروز شدین برام کامنت نوشتین؛ اینکه بتونین از دستاورد های دیگران خوشحال بشین و تحسینشون کنین و بهشون بگین: این یک شخصیت بسیار قوی و توحیدی رو‌ میطلبه و خوشحالم با افرادی چون شما، با همچین ویژگی با افراد قدرت مندی در ارتباطم

خوشحالم با افرادی چون شما که برای خودشون و برای شخصیتشون و برای زندگیشون ارزش قائلن و وقت خودشون رو صرف یادگیری و آموزش میکنن و استاندارد های بالایی دارن در ارتباطم

خوشحالم با افراد نازنینی چون شما دوستم

شما بهترین و مهربان ترین آدم های روی کره زمین هستین

حتما اگر از موفقیت کسی خوشحال میشین بهشون بگین؛ چون من خودم خیییلی احساس فوق العاده ایی با کامنت شما بهم دست داده حس خیلی خوبی بهم دادین و از خدا میخام 1000 برابر این انرژی مثبت و‌ احساس فوق العاده ایی که شما با کامنتتون بهم دادین به زندگی خودتون برگرده

چقدر خوبه که من اینجام

خدایا هزار بار شکرت

بهترین هارو از خداوند وخابم براتون خواستارم؛ آرامش روزافزون خدایی، نعمت و ثروت آسمونی نصیب قلب مهربونتون