سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
- چطور بدون سرمایه، کار را شروع کنم؛
- اصول رونق کسب و کار؛
- سرمایه های درونی که لازمه شروع کسب و کار شخصی است؛
- اتفاقات به خودی خود هیچ معنایی ندارند، نگاه ما به آن اتفاقات است که به آنها معنا می بخشد؛
- اصول بهبود کسب و کار؛
- مهمترین باور برای اتصال به خداوند؛
- روی توانایی ها و علائقت سرمایه گذاری کن؛
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر رد پای شما در گام دوم هستیم
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | سودمندترین سرمایه گذاری207MB18 دقیقه
- فایل صوتی live | سودمندترین سرمایه گذاری17MB18 دقیقه
سلام آقای نوروزی
به امید خدا چندروزی هست که من و همسرم قدم اول رو شروع کردیم و فقط تمرکزمون رو گذاشتیم رو جلسات و کامنتهای اون دوره ولی چندنفری از اعضای سایت هستن که کامنتاشون رو دنبال میکنیم از جمله شما
چون من و همسرم هم تو کار املاک هستیم حرفها و باورهای شما جرقههای خوبی رو تو ذهن ما میزنه
چیزی که تو اکثر نوشتههای شما توجه من رو جلب کرد تکرار موفقیتاتونه و نحوه نگاه مثبت شما به ریزترین تا بزرگترین دستاوردهاتون تا به الان
شما اصل استمرار و سپاسگذاری و یادآوری نکات مثبت رو به خوبی تو وجود خودتون نهادینه کردین و اینو تو رفتار و نوشتههاتون انعکاس میدین
و بی شک همین موضوع یکی از دلایلیه که خداروشکر پیشرفت روزافزون دارین
آقای نوروزی همونطور که گفتم من و همسرم هم تو کار املاک هستیم
اما نه طبق اون باوری که وجود داره و تو ذهن عموم تعریف شده
سبک ما تا اونجایی که من تو دور و اطرافم دیدم متعلق به خودمونه
ما هم بازسازی خونه میکنیم
تو دوران نامزدیمون همسرم بعد از ده سال شراکتی که به اندازهای که زحمت میکشید سود نکرده بود از برادرش جدا شد و مغازه آبمیوه فروشی زد کل سرمایههمسرم تو سال 96 نزدیک به 120 میلیون پول بود که 50 میلیون برای مغازه و وسایلش داد و یه تیبا 2 خرید و 45 میلیون هم تو بانک بود اونروزا همه چی داشت گرون میشد و یه شب که داشتیم تلفنی صحبت میکردیم (من ساوه زندگی میکردم و همسرم قم) گفت که نگرانه چون پولش داره از ارزش میفته و میگفت کاش میتونست یه زمینی یا ملکی بخره که من بهش گفتم بیا خونه بخریم 45 میلیون که تو بانک 25 میلیون ماشین 15 میلیون وام ازدواج منه که بریم قسطی جهیزیه بخریم تو قسطشو بده منم وام ازدواج و میدم بهت و 10 میلیون از وام ازدواج خودت مونده و طلاهای منم حدود 5 میلیون میشد و روهم میشد 100 میلیون حدودا و مهم اینه که خونه باشه اسم خونه داشتن خیلی شیرینه خیلی لذت بزرگیه کوچیک و بزرگش اون موقع برای ما ملاک نبود و ما تا صبح حرف زدیم و رویا بافتیم و تجسم کردیم و این ایده مارو سرشار از حس خوب کرد و همسرم شروع کرد دنبال خونه گشتن و تو این بین گفت که طلاهای مادرشوهرم رو هم ازشون قرض میگیره و بعدها به گرمش بهش برمیگردونه(اون موقع ما به این صورت تو مدار نبودیم و نمیدونستیم قرض و وام تا این حد مخربه ) پولمون میشد حدود120 میلیون
خلاصه با وجود اینکه همه املاکیا میگفتن با این پول خونه پیدا نمیشه اما ((ما یه خونه 60 متری سه طبقه که دو طبقش مرحله سفت کاری و کاشیکاریش انجام شده بود و زیرزمینشهم آماده مستاجر دادن بود پیدا کردیم ))
همون 120 میلیون
و با پول رهن مستاجر که 20 میلیون میشد خونه رو تکمیل کردیم و مابقی هزینههام همسرم خورد خورد داد
و ما بعد از عروسیمون به لطف خدا رفتیم تو خونه نوساز که عوض اینکه مستاجر بشیم جایی خودمون مستاجر داشتیم
الان همیشه این اولین خونه برای ما هم مثل همون موضوع لاغری استاده با هم که حرف میزنیم میگیم یادته همه میگفتن محاله با این پول خونه پیدا کنین ولی ما بهترین خونه رو حتی از تصور خودمون هم بهتر پیدا کردیم پس باز هم میشه
دو سال بعدش ما خونمون رو عوض کردیم و یه خونه 76 متری قشنگ که خیلی قدیمی بود ولی تو یه محله خوب و عالی بود و خریدیم و بازسازی کردیم هیچکس باورش نمیشد این همون خونست انقدر که ماقشنگش کرده بودیم
همسرم به شدت از ساعت کاری شغلش(آبمیوه فروشی) و درآمد کمش نسبت به وقتی که میزاشت ناراضی بود و من هم از تنهایی زیاد تا آخر شب ناراضی بودم
باز هم یه شب تا صبح باهم حرف زدیم و دیدیم اصلا دوست نداریم تا آخر عمر این روال زندگیمون باشه که حتی وقت نکنیم یه مهمونی بریم یا یه پارک مسافرت و اینا که بماند در صورتی که ماعاشق سفریم
ما تصمیم گرفتیم خونه بخریم و بازسازی کنیم و بفروشیم و تنها سرمایه ما همون خونه 76 متری بود با یه موتور و( 80 گرم طلا و 50 میلیون وام هم بدهکار بودیم) ما خونمون و برای فروش گذاشتیم و دو روزه فروش رفت در عرض چند ماه 300 میلیون سود کردیم بدون تورم
قدم بعدی یه خونه 100 متری دو طبقه خریدیم
به بهترین شکل ممکن باز سازیش کردیم
یه پراید خریدیم
همچنان بدهکار بودیم فکر میکردیم این خونه هم زود به فروش میره اما 8 ماه طول کشید تا به فروش بره ولی برای ما این تاخیر به شدت لازم بود چون طی تضادهایی که دیدیم تصمیم گرفتیم که خونه که فروش رفت اول قرض و واممون رو بدیم و با باقی موندش خونه بخریم و چند روز بعد از این تصمیم ما خونه به قیمت عالی به فروش رفت و فرداش همسرم 80 گرم طلای مادرشوهرم رو خرید و بهشون داد و یه هفته بعد طلا گرمی یک میلیون گرون شد خدا به ما الهام کرد اول طلا و ما گوش کردیم و کلی به نفعمون شد بعد وام رو تسویه کردیم و بعد یه خونه 130 متری یه طبقه قدیمی خریدیم ما اینجا قانون تکامل رو خوب رعایت نکردیم و تموم پساندازمون و سودمون رو برای این خونه دادیم و فوقالعاده خشگلش کردیم و طبقه بالاش رو هم ساختیم به شدت دست و بالمون خالی شد
ولی از هیچکس قرض نگرفتیم و خدا چهل روز مونده به زایمان دوم من پول و رسوند و بیمه رایگانم رو جور کرد و من تو آرامش زایمان کردم
دو ماه بعد از زایمانم خونمون به فروش رفت و ما سود میلیاردی کردیم و تصمیم گرفتیم دو تا خونه کوچیک بخریم خونه دوممون رو دادیم رهن و خونهای توش مینشستیم و تو فاصله زمانی کوتاه با سود 400 میلیونی فروختیم و ماشینمون و از پراید مدل پایین به کوئیک مدل بالا ارتقا دادیم و محله بهتری اومدیم
یه چیزایی رو ما تو این جابجایی ها یلد گرفتیم که هیچ جای دیگه نمیشد یاد گرفت ما وابستگیمون به وسایل و خونه و محله کاملا از بین رفته و خیلی تو این زمینهها رها شدیم خیلی ساده و با کیفیت زندگی میکنیم و تجملات دست و پاگیر و گرچه از اول هم کم بود ولی حذف کردیم
تحت هیچ شرایطی قرض و وام نمیگیریم
هر خونه ای که تموم میشه کار بازسازیش انگار بچمونه انقدر که ما لذت میبریم
آزادی زمانی و مکانی داریم
رشد مالیمون هم به نسبت خوب بوده
دستای خدا خیلی جاها دقیقه 90 به یاریمون اومدن و معجزات خدارو دیدیم
شاید سالی دو سه بار اسباب کشی از نظر همه سخت باشه ولی برای ما خیلی قشنگه و تکاملمون رو و راحت تر شدن کار رو تو هر بار جابجایی میبینیم
و…
وقتی شما از خودتون نوشتین از خصوصیات خوبتون واقعا اینا ارزشه
من و همسرم هم مدتیه این ارزشها رو یادآوری میکنیم برای هم
همسر من به شدت آدم خوشقول و آنتایمی هست و من معتقدم همه باید از خداشون باشه که باهاشمعامله بکنن ایشون هم کار ساختمون رو عاشقانه دوست دارن تو روزای معمولی کلا سحرخیز نیستن ولی زمانی که کار ساختمونی داریم شبا دیر میخوابن و صبحا زود بیدار میشن فقط با آدمای خوشقول و حرفهای کار میکنن حتی اگه قیمت اون آدمها بالاتر از بقیه باشه چون به موقع و تمیز تموم شدن کار از اولویتهای مهم ماست یادمه سر یکی از خونههامون گچکار خیلی اذیت میکرد و پیشنهاد بقیه و حتی من این بود که چون 50 درصد کار رو پیش برده تحملش کنیم و دردسر به وجود نیاریم اما همسرم گفت که براش کار کردن با همچین آدمی خیلی سخته و رفت اتحادیه و طبق قانون بدون کوچکترین دردسری حق و حقوقش رو دادیم و آدم فوقالعاده خوشاخلاق و خوبی کارمون رو تموم کرد
من هم همیشه میگم واقعا هر کسی که با ما و به خصوص همسرم کار میکنه باید از خداش باشه چون فقط نقدی کار میکنیم به شدت راحتی و احترام کسایی که باهاشون کار میکنیم یا معامله میکنیم برامون مهمه
به خونه ها در حد توانمون میرسیم چون خودمون هم مدتی توش زندگی میکنیم سعی میکنیم همه چیز خوب باشه
حلال و حروم و صداقت برامون اولویته
دو بار پیش اومد که باید خونه رو تخلیه میکردیم ولی خونه ای که میخواستیم بریک کارش تموم نشده بود ولی ما تخلیه کردیم و سر قولمون موندیم و نخواستیم به قیمت راحتیه خودمون بقیه رو اذیت کنیم و خدا هم کمکمون کرد
آقای نوروزی من چند وقت پیش با شما برای خرید ویلا تو شمال تماس گرفتم و میدونم خدا بهترینهارو برامون در نظر گرفته و ما به قشنگ ترین جا هدایت میشیم
خیلی جالبه وقتی تو خیابون اسپورتیج میبینیم من و همسرم یاد آقای عطار روشن میفتیم
جک اس5 میبینیم یاد شما میفتیم
و همیشه بچهزرنگای سایت الگوی من و همسرم هستن
موفقیتاتون روزافزون آقای نوروزی