live | سودمندترین سرمایه گذاری

سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:

  • چطور بدون سرمایه، کار را شروع کنم؛
  • اصول رونق کسب و کار؛
  • سرمایه های درونی که لازمه شروع کسب و کار شخصی است؛
  • اتفاقات به خودی خود هیچ معنایی ندارند، نگاه ما به آن اتفاقات است که به آنها معنا می بخشد؛
  • اصول بهبود کسب و کار؛
  • مهمترین باور برای اتصال به خداوند؛
  • روی توانایی ها و علائقت سرمایه گذاری کن؛

 

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر رد پای شما در گام دوم هستیم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | سودمندترین سرمایه گذاری
    207MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی live | سودمندترین سرمایه گذاری
    17MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

739 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «میلاد عصمتی» در این صفحه: 1
  1. -
    میلاد عصمتی گفته:
    مدت عضویت: 829 روز

    به نام خالق هستی و قدرت مطلق کیهان

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی عزیز که واقعا یه خداقوت مشتی باید بهتون گفت که این همه وقت و تمرکز و انرژی میذارید و این برنامه های عالی رو بر اساس نیازها و خوراک های فکری ماها آماده میکنید …

    نکات و مطالب و آگاهی هایی که از این فایل (گام دوم: سودمندترین سرمایه گذاری) من نکته برداری کردم و نوشتم رو اینجا هم مینویسم تا هم رد پایی برای خودم باشه و هم اینکه برای دیگران هم مفید باشه …

    سوال: بدون سرمایه چه کاری میشه شروع کرد؟؟؟

    یه الگوی موفقی هست بنام آقای ایوب پایداری که شاید اسمش براتون آشنا نباشه ولی امکان نداره که شما امروز توی هررر نقطه ای از این کشور خودمون برید حتی توی روستاها و یه سوپر مارکت و یا بقالی کوچیک باشه و یخچال داشته باشه ولی اثر و رد پایی از محصول آقای پایداری رو اونجا نبینید… آره ایشون صاحب و رئیس برند میهن هستند … داستان و بیوگرافی ایشون رو که میخونید دیگه دنبال هیییچ بهانه ای نمیگردید برای اینکه بگید با فلان شرایطم نمیشه… این آقا اهل روستایی در آذربایجان شرقی هست که در دوران جوانی قبل از انقلاب از روستاشون میان اطراف کرج برای کارگری در شیرینی پزی با هم ولایتی هاشون و بعد از یکی دو سال کار کردن و دیدن فراوانی ها و ایجاد خواسته ای درونی قوی برای ثروتمند شدن از اجاره کردن چرخ دستی بستنی فروشی و فروش بستنی بصورت عبوری و دستفروشی شروع میکنن ( رعایت تکامل ) و بعد یه مغازه اجاره میکنن و به بچه های مدرسه ای در فصل تابستان گاری های مخصوص بستنی رو اجاره میدن که اونا ببرن و بفروشن و بعدش نیسان میخرن و بستنی هاشون رو به شهرهای اطراف میبرن و بعد ….. این بیوگرافی رو برید دقیق بخونید که گمونم از استارت کارگری تا احداث کارخونه شون کلا 10 سال طول کشیده دیگه از صفر مطلق هم شروع کردن و خیلی نکته آموزشی برای ما داره این وسط

    نکته اول: بدون سرمایه و با پولی که از دستمزد کارگری جمع کرده شروع کرده ( یعنی وام نگرفته)

    نکته دوم: بعد از 10 سال زحمت به محض اینکه کارخونه و کارگاهش رو احداث میکنه میخوره به انقلاب و بهم ریختگی مملکت ( دیگه میتونید تصور کنید چه اوضاعی بوده ) حالا چی باعث شد این زمین نخوره؟؟؟ کنترل ذهن و توجه به اهداف و خواسته ها …

    نکته سوم: باز دوباره بعد از یکی رو سالش یهویی جنگ تحمیلی راه میوفته و 8 سال طول میکشه ولی باز هم ادامه میده و این هم باور قوی در ما ایجاد میکنه که عوامل بیرونی مثل اغتشاشات و بهم ریختگی نمیتونه به کسب و کار ما آسیب بزنه …

    نکته چهارم: ایشون هم توی نظام قبلی یعنی شاهنشاهی کارش رو شروع کرده و بعدش هم توی همین نظام فعلی به کارش ادامه داده و این باید یه باور قوی در ما ایجاد کنه که عوامل بیرونی مثل نظام و حکومت و سیستم و این چیزا نمیتونه بهانه ای باشه برای جا زدن …

    این داستان آقای ایوب پایداری کلی درس داره بچه ها من که توی دوره ی روانشناسی ثروت یک توی باورهایی که ساختم از این مثال خیلی استفاده کردم برای جوابهای منطقی به نجواهای ذهنم راجب مسائل بیرونی و پیشنهاد میکنم که یکمی راجبش تحقیق کنید ….

    یکی دیگه از مثال های تکاملی و رعایت قانون تکامل روند خود استاد عزیزمون هم هست و یه جمله همیشه به من خیلی کمک کرده توی این زمینه که اگر تونستی 1000 تومن خودت رو بکنی 2000 تومن قطعا تو میتونی اون 2000 خودت رو بکنیش 4000 تومن و همینطور تصاعدی بری بالا و بشرط اینکه اون سرمایه ی ریز اولیه بدهی نباشه یعنی قرض و وام نباشه … این خیلی مهمه …

    برای اینکه این تیکه اول فایل و بحث تکامل رو بهتر درک کنید پیشنهاد میکنم صحبتهای رزا ی عزیز در فایل 37 گفتگوی استاد با دوستان رو حتما گوش بدید که از دقیقه ی 15 به بعد اون فایل رزای عزیز داستان زندگیش رو تعریف میکنه و امکان نداره اون فایل رو بشنوید و تکامل رو درک نکنید و مطمئنم توی لحظات شنیدن اون فایل اشک شوق خواهید ریخت و من الان بعد از صدها بار گوش کردن هم هروقت میشینم اون فایل رو گوش میکنم قلبم آروم میشه و رد پای خدا رو اوجا قشنگ احساسش میکنم و حتما برید گوش بدید عزیزان …

    راجب بحث شکر گذاری : توی همین فایل صحبتهای رزای عزیز دیگه میتونید مثال شرایط سخت و اینکه چطوری شکر گذاری کنیم حتی بخاطر اون سیب توی یخچال و سقف بالای سرمون که هست و … شروع کنیم و نوع شکر گذاری رو هم الان توی سریال سفر به دور امریکا میبینیم که مریم جان عزیزمون دفتر 400 صفحه ای دارن و هر روز صبح مکتوب میکنن شکر گذاری رو و استاد عزیز هم دائما در حال صحبت کردن با خداوند هستند و زبانی و ذهنی دارن این کار رو میکنن و این بستگی به خودمون داره که با کدومش راحت تریم و نیایم الکی ترمز درست کنیم که وااااای امروز شکر گذاری هام رو ننوشتم و احساس بد ندیم به خودمون و چه خوبه عادت کنیم در هر لحظه ذکر زیر لبمون شکر گذاری باشه واسه همه چی ، واسه لباسی که تنمون هست، واسه چشمهای سالمی که داریم واسه گوشهایی که میشنویم واسه بودن خورشید و گرمای اون واسه پکیج رادیاتور که گرمای آب حمام و خونه رو تامین میکنه والا بخدا هیچ کدوم از پیامبرا توی دوران خودشون یه ابسیلون نعمتهای اینجوری نداشتن فقط فکر کنیم اون بیچاره ها توی سرما چطوری حموم میکردن و یا توی گرما چطوری خودشون رو خنک میکردن از هر طرف هم نگاه کنیم ما باید میلیون ها بار شاکر باشیم که در این برهه به زمین فرستاده شدیم …

    برای لذت بردن از زندگی بهترین حالتش اینه که هر کسی برای خودش سبک شخصی زندگی رو داشته باشه و نگاه به جامعه نکنه و حرف مردم هم براش اهمیت نداشته باشه و اون طوری که خودش راحته زندگی کنه و به کسی هم کاری نداشته باشه و ملاغلط گیر دیگران هم نباشه و نشتی انرژی ایجاد نکنه برای خودش این خیلی مهمه تا میتونیم باید برای خودمون و خلوتمون ارزش قائل باشیم …

    تبلیغات: من یادمه که سال 91 دقیقا 15 مهر ماه من مغازه رو باز کردم و جایی هم بود که مگس رد نمیشد و من هیچ وقت توی این باغ ها نبودم که جای مغازه فلان جا باشه و با کمترین سرمایه و بهتره بگم از صفر شروع کردم و فقط احساس خوبی داشتم و شوغ و ذوق داشتم ساعت 15 بشه و من برم در مغازه رو باز کنم (چون من سرباز بودم و امریه داشتم و صبح تا ساعت 14 اداره بودم و بعدش میومدم خونه ) و شاید باورتون نشه هیییچ تبلیغاتی نداشتم ولی در کمتر از دو سال 500 تا مشتری ثابت داشتم و این کار رو خداوند و جهان برای من کرد و من رد پای خداوند رو در تمام روزهای خوب زندگیم دیدم و هنوزم دیگه با دونستن قانون هر روز دارم بیشتر میبینم … خدایا شکرت ….

    شراکت:

    خدا رو شاکرم که من از بچگی وقتی حرفهای افراد موفق و کسایی که با تجربه بودن تو زندگیشون موفق بودن رو میشنیدم همونجا توی ذهنم حک میکردم و من پدرم یه دایی داره که سرهنگ بازنشسته ی ارتش هست و مشهد زندگی میکنه و انسانی بسیار ثروتمند و خوش قلب و متین و بااحترام و با شخصیت هست و خدا همیشه نگهدارش باشه یادمه بچه بودم گهگاهی از افرادی که مث ایشون بودن و خوشم میومد مینشستم پای حرفاشون که با بقیه میزدن و یادمه بابام یه جایی پیشنهاد شراکت بهش داد راجب یه کاری و ایشون خیلی رک و راحت جواب داد که ::: شریک اگر خوب میبود خداوند برای خودش شریکی میذاشت … الله اکبر من شاید اون موقع ها کمتر از 10 سال سن داشتم ولی این جمله رفت توی مغز استخونم و خدا رو شکر بارها و بارها توی مسیرم پیشنهاد شراکت از بهترین و قابل اعتماد ترین افراد زندگیم میشد برای تزریق پول اونها توی کارم ولی من تا اسم شراکت میومد موهای تنم سیخ میشد و اصلا جهان اجازه نمیداد که شریک بگیرم چون این باور توی مغز استخونم بود … خدایا شکرت ….

    یه مثال میزنم برای بحث فروش و اینکه خداوند چطور به وعده اش عمل میکنه:

    یادمه سال 96 که من حدودا 5 سال از کسب و کارم گذشته بود اون موقع ها من نهایتا ماهی 35 میلیون فروشم بود یه دوستی داشتم از بچه های بالا بود ( خخخ ) این اومد و گفت فلانی بیشترین دخلی که در یک روز زدی چقدر بوده و من گفتم مثلا 3 میلیون ،،، و گفتم چرا؟؟؟ گفت ما یه کیسی رو رصد کردیم روزی 10 ای 12 میلیون داره پول میاد به حسابش !!!! گفتم طلا فروشه؟؟؟ گفت نه گاری فلافل فروشیه !!!!!! من بررررگهام ریخت خخخ گفتش ما رفتیم چک کنیم ببینیم این موادی چیزی داره میفروشه و دیدیم نه بابا این داره توی خونه زن و بچه اش فلافل درست میکنن و اینم سر کوچه با گاری میفروشه و قیمت مناسب هم میده و اتفاقا فلافل های خوشمزه ای هم داره شاید باکلاس و لاکچری نباشه ولی خداییش خوشمزه است … من هر وقت ذهنم میخواد زر بزنه بهش میگم اون گاری فلافلیه رو یادته؟؟؟؟ میگه آره … میگم خب تا نزدم تو دهنت که خون بالا بیاری لطفا هییییس …. خخخخ والا شوخی ندارم من خخخخ

    خود خداوند توی قرآن میگه که شما صالح باش و عمل صالح انجام بده منم که مشتری ها رو برات هدایت میکنم خودم بازاریابت هستم و خودم بلدم برات تبلیغ کنم نگران نباش و سمت خودت رو درست انجام بده …

    این یعنی درستکار باش یعنی کارت رو درست انجام بده … فلانی خودت میدونی چکاره ای و توی کارت و برای کسب و کارت توئی که میدونی داری چکار میکنی…. داری صادقانه کاسبی میکنی یا داری کم فروشی میکنی یا داری کلک میزنی واسه دو قرون فروش بیشتر یا اینکه با صداقت و باور فراوانی به کارت ادامه میدی خیلی وقتا شاید مشتری و مردم اصلا هیچی سر در نیارن از کا رتو ه چی به چیه ولی خودت که میدونی … پس همیشه مراقب باش که درستکار باشی و درستکار هم بمونی و اگر با صداقت پیش بری هیچ وقت کسی سرت کلاه نمیذاره درستکار باش و باورهای خوب بساز راجب انسانها تا در مدار درست باشی و بمونی …

    اتصال به خداوند :

    خدا رو شکر که ما به این دانشگاه توحیدی هدایت شدیم و برای من که اینطور بوده که یک بااااار سنگین باورهای مذخرف مذهبی از دوشم برداشته شد که 33 سال با احساس گناه زندگی میکردم و همیشه درگیر این بودم نکنه کناه باشه فلان عملم و … یه چیزی که همش یادم میاد کلی میخندم اینه که اولین باری که از روی دوشم برداشته شد توی روزای اولی که به اینجا هدایت شدم این بود که دیگه نیازی نیست نمازهای قضای پدرم رو من بخونم … خخخخخخ واااااااااای که چقدر من خندیدم واقعا از خنده پرواااااز کردم و گفتم ماها تو چه جهلی بودیم و خدا رو شاکرم که اینجا برای تمام باورها و اثبات قانون سندهای قرآنی هست و چیزهایی که استاد عزیزمون به لطف خداوند زحمت کشیدن و بهش رسیدن و رایگان هم در اختیار ما قرار دادن و ای کاش که ما قدر این آگاهی ها رو بدونیم و توی تک تک لحظه هامون ازش استفاده کینم …

    تعریف از خود:

    من یادمه از بچگی چونکه عزت نفسم پائین بود و باورهای مذهبی مسخره داشتم همیشه تا مامانم میخواست جایی ازم تعریف کنه باهاش دعوا میکردم که نگوووو از من تعریف نکن شاید من دو روز دیگه بد بشم و عوض بشم …. خخخخخخ واااااای خدای من ما عجب موجودات خنده داری بویدم خخخخخخخخخخخخ آقا من دارم قلللل میخورم از خنده یکمی برگردیم واسه فان هم که شده به پت و مت بودن قبلا خودمون بخندیم و خدا رو شکر کنیم که الان میتونیم بهتر از وقتی که خداوند در اختیارمون قرار داده استفاده کینم و از زندگی لذت ببریم …

    یه چیزی پیش اومد چند روز پیش من پسرم تازه 4 سالش شده و اون روز داشتم به چشمهای زیباش که به باباش رفته نگاه میکردم و توی دلم از خدا سپاسگذاری میکردم که فرشته های زیبایی بهم بخشیده و بهش گفتم تو چقدر زیبایی پسرم و با کمال تعجب گفت آره هستم !!! تعجب برای من که عزت نفس پائینی داشتم از بچگی و اینقدر خوشحال شدم از این جمله اش که مثل پسر کوچیک رایان ( دوست خانوادگی استاد توی آمریکا که توی سریال زندگی در بهشت دیدیم ) که اسمشم هم لیوای هست وقتی مریم عزیز ازش تعریف کرد اونم با عزت نفس بالا گفت: یسسس آی ام …. آره من هستم …. خدای من این نسل جدید جهان رو هزاران بار متحول تر خواهند کرد با این عزت نفس بالا و سرعت پیشرفت جهان به سرعت نور میرسه اگر اینها همینطور خود باوریشون رو بیشتر کنن … خدایا شکرت …

    میزان سرمایه برای شروع کار:

    من یادمه که وقتی جدی جدی تصمیم گرفتم این کار رو راه بندازم جهان از طریق دستانش بهم کمک کرد و شرایط رو برام فراهم کرد مثلا پدرم اون موقع کلا 8 میل پس انداز بانکی داشت بهم داد و یه 4 تومنم دامادمون بهم کمک کرد و من خودمم یه مبلغ کمی داشتم و از این 13 میلیون من 9 میلیون خرج پول پیش مغازه و قفسه و تابلو و میز و تجهیزات خود فروشگاه کردم و کلا 4 میلیون موند که باهاش جنس و ماهی آوردم ( فروشگاه آکواریوم و ماهی زینتی ) و به لطف خداوند کارم رو همون موقع شروع کردم و اتفاقات عالی برام رخ داد تا جاهایی که با باورهای نادرست رفتم سراغ وام بانکی و … بماند …. که خدا رو شکر الان اینجا هستم و این هم لطف خداوند بود که من رو هدایت کرد به این دانشگاه توحیدی و حالم خیلی خوبه و همه چی داره روز به روز بهتر و بهتر و بهتر میشه … خدایا شکرت …

    سرعت رسیدن به خواسته ها:

    تجربه ی من بعد از 530 روز بودن توی این مسیر اینه که تمام آگاهی ها رو گوش بدین و ببینید سریال های سایت رو و کنترل ذهن و توجه به خواسته ها و تمرکز ذره بینی و تجسم تجسم تجسم کوووولاک میکنه واقعا توی این دو هفته من دارم معجزات استفاده از قدرت تجسم خواسته ها رو میبینم و پیشنهاد میکنم شما هم انجامش بدید با احساس خووووووب تاکید میکنم با احساااااس خوووووووب….

    ترجمه قران:

    من بین ترجمه های قرآنی که توی این مدت میخوندم آقای انصاریان ترجمه اش نزدیک تر بود و در کل حالا هر جایی هم که ترجمه رو میخونم اون موارد داخل کروشه ها و پرانتز ها رو نمیخونم چونکه برداشت های مترجم هست و نه ترجمه ی اصلی کلمات قرآن …

    بالا نگه داشتن سطح انرژی:

    نزدیکترین فرکانس با منبع فرکانس سپاسگذاری هست و به نظرم بهترین حالت اینه که آگاهانه در شرایطی قرار بگیریم که زیبایی ها و نعمتها رو ببینیم و عادت بشه برای ما گفتن و تائید کردن زیبایی ها و تحسین کردن نعمتهایی که خودمون داریم و دیگران دارند و این باید جزوی از شخصیت ما بشه تا یاد بگیریم در مدار و فرکانس خوب بمونیم و هر بار لول بالاتری رو تجربه کنیم …

    چی بخریم بهتره:

    به نظر من اگر کاسب هستی بهترین سرمایه گذاری پیشرفته تر کردن کسب و کار خودت هست که علاقه هم داری و داری ادامه میدیش و وقتی به لول خوبی رسیدیم میتونیم از مازاد و سرریز پولی که داریم خواسته هامون رو محقق کنیم و ملک و جاهایی که فراغت خودمون رو بتونیم اونجا بگذرونیم خوبه مث زندگی که الان استاد توی پرادایس دارن تجربه میکنن که چقدر هم آرامش بخشه ….

    در آخر هم سپاسگذارم از خداوند عزیز که فرصت زندگی کردن و تجربه ی لذت و سلامتی وثروت و شادی و خوشبختی رو به ما در این دنیای مادی عطا کرده …

    در پناه الله مهربان

    شاد

    سالم

    ثروتمند

    و سعادتمند باشید …

    خدا نگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: