سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
- چطور بدون سرمایه، کار را شروع کنم؛
- اصول رونق کسب و کار؛
- سرمایه های درونی که لازمه شروع کسب و کار شخصی است؛
- اتفاقات به خودی خود هیچ معنایی ندارند، نگاه ما به آن اتفاقات است که به آنها معنا می بخشد؛
- اصول بهبود کسب و کار؛
- مهمترین باور برای اتصال به خداوند؛
- روی توانایی ها و علائقت سرمایه گذاری کن؛
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر رد پای شما در گام دوم هستیم
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | سودمندترین سرمایه گذاری207MB18 دقیقه
- فایل صوتی live | سودمندترین سرمایه گذاری17MB18 دقیقه
سلام معصومه.
این جمله که روی خودم حساب باز کنم، جمله نابیه،
و پاشنه آشیل همه بخصوص، پاشنه آشیل اصلی منه،
چقدر اینکه به خودمون تکه و حساب کنیم ، چقدر از عواقب خیلی چیزها رو کم میکنه،
مثلا انسانی که فقط بخاطر اینکه کمبود محبت( خلا درونی) داره ، به دنبال جفت هست،
تا اون رو به آرامش برسونه،
امیدوارم که خداوند بهمون کمک کنه که خیلی خیلی راحت تو این مسیر ادامه بدیم، و اینکه فقط روی خودمون کار کنیم،
الان خدا یه چیزی به قلبم گفت، اینو گفت که،
مریم فایل آخر استاد رو دیدی؟ دیدی که استاد و مریم جان ، سه ماهه از هم دورن،
نه مریم جان وصله به استاده نه استاد وصله به مریم جانه،
در حالی که این دو عزیز، بارها سفر های سه ماهه با هم رفتن ،
و با ابن وجود وابسته نیستن به هم ، باز روی خودشون کار کردن،
و باز الان خدا له دلم گفت که…
که تو فایل شروع گام به گام صدای مریم جان، مریم جان گفتن که از وقتی روی فایل ها کار کردم از تنهاییم لذت میبرم،
ببین مریم بانو ، مریم جان زمانی که تنها شد ، آرامش و برای دریافت حس آرامش خودش رو وصله به استاد نکرد و هی مدام زنگ زنگ زنگ، بلکه بجاش نشست و برای حس آرامش خودش یه چیزی پیدا کرد،
یه داستانی برای بچه هام میخوندم که اسب آبی ناراحت شده بود، و برای دریافت حس شادی ، کارهایی که بهش حس خوب میداد رو انجام میداد و کانون توجه اش رو روی اون گذاشته بود.
الان هم مریم جان هم بجای حس دلتنگی و….. کانون توجه اش رو گذاشته بود روی نظم دهی فایل ها ، تا اینجا که من مریم جان رو متوجه شدم ایشون عاشق نظم دهیه،
و تو این چند ماه دوری هم ایشون ذهنش رو گذاشتن توی نظم دهی .
پس مریم بانو ، زمانی که شرکت نیست ذهنت رو بزار روی چیزی که بهت حس خوب میده، نه لینکه مدام زنگ زنگ زنگ…….
چه قدم خوبیه برای شروع کردن به حساب کردن روی خودمون برای احساس خوب.
فقط من الان یه چیزی ذهنم رو درگیر کرده یعنی چند وقته،
اینکه اگر ما خودمون باید باعث آرامش خودمون باشیم، و از شریکتان نباید انتظار پر کردن این خلأ رو داشته باشیم،
پس چرا تو یه ایه استاد گفتن که ازدواج عین مسکنه و باعث آرامش میشه،
من فعلا این سوال رو دارم ، امیدوارم خدا در زمان مناسب و در کمترین زمان پاسخ من رو بده.
معصومه موفق باشی عزیزم
سلام میثم.
این جمله که نوشتی زور فیزیکی،
من رد خیلی به فکر فرو برد، و به یاد پیج خودم افتادم که همه نکات مثبت برای داشتن یه پیج ایده آل رو دارم اما فروش هیچ، اما دوستم اصلا به پیج شلوغ و…. اما بسیار بسیار پر روزی،
دقیقا حرفت ، حرف استاده که گفت یه مغازه تو جای تاریک اما حتی یه صندلی هم نداره برای نشستن، اما فروش عالی,
جالب خیلی خیلی دیدم این مدلی، همیشه میگفتم که بخاطر باورشون که ثروت دارن و مشتری،
به ظاهر باور دارم که آره، ذهن درست بشه ثروت میاد، اما الان که نگاه میکنم ، باطنا بر این باورم که حتما باید یه کاری کنم که پیج جذاب بشه تا ملت بیان سمتم یا باید تبلیغات برم،
همین الان دو تا از پاشنه آشیل هام رو پیدا کردم،
یکی اینکه که خدا روزی رسان هست و من لایق ثروتم .
دوم این که کارهای من عالین و نیازی نیست براشون کاری کنم که که بهتر دیده بشن.
پس خداوند روزی رسانه و ایمان به محصول خود.
میثم جان موفق باشی
سلام امیر.
این قسمت کامنتت که نوشتی روند تکاملی، واقعا من رو به فکر فرو برد،
روند تکاملی، واقعا یعنی چی؟ یعنی استمرار را داشتن،
خوب استمرار اوکی ، اما چطوری؟
مشکلی که ممکنه همه ما داشته باشیم اینه یکهو بخواییم حجم بالایی از آگاهی رو روزانه به صورت مستمر استمرار وارد ذهنمون کنیم،،
و یکهو یکجا از این حجم زیاد خسته بشیم و کلا دور بشیم.
پس استمرار به معنای صد خود رو گذاشتن نیست. بلکه به معنای آهسته آهسته هست،
جوری که لذت ببریم نه اینکه از سر وظیفه بدونیم که آقا امروز حتما باید مثلا سه صفحه کامنت بخونم یا حتما دو ساعت فایل گوش بدم،
شاید یک صفحه کامنت و تأمل تو بیست دقیقه از یه فایل دو ساعته برای ارزش بیشتری داشته باش،
که این ریشه در کمال گرایی مونه،
و اینجا که گفتید که ما در نهایت به خواسته میرسیم پس از مسیر لذت ببریم برام جای تأمل داشت، دقیقا
ما در زمان مناسب ، در نهایت به همه خواسته هامون میرسیم( چه خواسته های بدمون چه خواسته های خوبمون) اونم از یه مسیر کاملا هموار،
پس بهتره که از مسیر لذت ببریم، تا مسیر هموارتر و هموارتر بشه
سلام فاطمه.
اینجا که نوقتی برای شکر گزاری باید حس خوب داشت….
گاهی آدم تو یه مداری هست که خود جهنمه ، جوری که چشمت بهترین نعمت ها رو که قبلا آرزوشو داشتی و الان داری رو نمیبینی ، مثلا فرزند اونم دو جنس یا خونه با نقشه دلخواهت و….
الان شاید آنقدر توجه آدم روی منفی ها باشه که حتی همون آرزوها مثلا دو فرزندی هم به عنوان یه عامل پس رفت و مزاحمت بهشون نگاه کنیم،
همین جاست که میگه کفر نعمت …..
تو این مدار که ، همش حس منفیه ، راحت نمیشه شکر گزاری کرد ، اصلا انگار هیچ چیزی به چشم نمیاد ، حتی چیزهایی که قبلا میخواستیم و الان داریم،
بهترین کاری که من میکردم ، میرفتم سراغ کاری بهم حس خوب میده ، مثلا اومدن به سایت ، یا نظم دهی ، نظم دهی بسیار بسیار حس خوب بهم میده،
بعد از حس خوبی که پیدا میکنم تازه میتونم برم سراغ شکر گزاری،
یعنی حرفت درسته، برای شکر گزاری باید کانون توجه مون رو بزاریم روی چیزی که بهمون حس خوب ممیدا،
مثلا نظم دهی ، مثلا گربه حیاطمون ، بعد کم کم حسمون بهتر و شکر گزاریمون بیشتر میشه.
پس کلا همه چیز در کانون توجه خلاصه میشه
فاطمه جان موفق باشی،
کامنتت این پیام رو برام داشت خداوند
سلام فاطمه.
اینجا که نوقتی برای شکر گزاری باید حس خوب داشت….
گاهی آدم تو یه مداری هست که خود جهنمه ، جوری که چشمت بهترین نعمت ها رو که قبلا آرزوشو داشتی و الان داری رو نمیبینی ، مثلا فرزند اونم دو جنس یا خونه با نقشه دلخواهت و….
الان شاید آنقدر توجه آدم روی منفی ها باشه که حتی همون آرزوها مثلا دو فرزندی هم به عنوان یه عامل پس رفت و مزاحمت بهشون نگاه کنیم،
همین جاست که میگه کفر نعمت …..
تو این مدار که ، همش حس منفیه ، راحت نمیشه شکر گزاری کرد ، اصلا انگار هیچ چیزی به چشم نمیاد ، حتی چیزهایی که قبلا میخواستیم و الان داریم،
بهترین کاری که من میکردم ، میرفتم سراغ کاری بهم حس خوب میده ، مثلا اومدن به سایت ، یا نظم دهی ، نظم دهی بسیار بسیار حس خوب بهم میده،
بعد از حس خوبی که پیدا میکنم تازه میتونم برم سراغ شکر گزاری،
یعنی حرفت درسته، برای شکر گزاری باید کانون توجه مون رو بزاریم روی چیزی که بهمون حس خوب ممیدا،
مثلا نظم دهی ، مثلا گربه حیاطمون ، بعد کم کم حسمون بهتر و شکر گزاریمون بیشتر میشه.
پس کلا همه چیز در کانون توجه خلاصه میشه فاطمه جان موفق باشی،
کامنتت این پیام رو برام داشت خداوند
سلام طیبه
این قسمت که نوشتی هدفت از این دوره میخوای چی باشه.
یکهو به من گوش زد کرد که مریم هدف تو در این دوره چیه؟
که یه مدتی بود که دوست داشتم با خودم در صلح باشم خودم خودم رو قبول داشته باشم ، خودم خودم رو محبت بلد باشم کنم، و اصلا به معنی عشق برسم، که یکهو با فایل شکر گزاری که درباره کامنت لیلا بود بر خوردم و از اون طریق به این دوره رسیدم ، و از اونجا به کامنت ها،
جالبه بارها برام سوال بود کامنت ها کجاست؟
و جالب بود که اولین مراحل خانه تکانی رو روزهای اول دیده بودم اما ازش گذر کرده بودم،
الان انگار زمان مناسبش بوده، که به این دوره بیام،
و از همه بیشتر کامنت ها برام خیلی خیلی ارزشمنده ، چون با هر کامنت خدا یه چیزی بهم الهام میکنه و من اون الهام رو در سمت پاسخ مینویسم
موفق باشی طیبه
سلام مهدی و زهرا جان،
اینجا که نوشتید که کسانی که از کارکری شروع کردند و به کجاها که نرسیدن، واقعا برای من جای تأمل داشت،
بخصوص اگر کمال گرایی باشی ، این نکته خیلی مهمه که الگو هایی پیدا کنیم که ، آهسته آهسته پیشرفت کردن، که الان که نگاه میکنم اطرافم آدم هایی که به ثروت بی نهایت رسیدن ، دقیقا از کارگری شروع کردند.
و اینجا که نوشتید ، که برای سپاسگزارم حتما نوشتن مهم نیست ، احساس خوب مهمه،
راستش رو بخوای من وقتی یه چیزی رو میبینم به اصلاح کانون توجه ام روشه و اون لحظه احساس خوب میگیرم، میگم شکر.
اما واقعا نمیدونم اون احساس شکرگزاری رو چطور بنویسم،
مثلا وقتی دارم میبینم پروانه رو میگم وای چقدر سفید عین برنامه کودکاس، و کلی حس دیگه دارم که به زبون نمیارم ، فقط حسه ، نمیدونم متوجه منظورم میشید یا نه،
فقط رو کاغذ مینویسم پروانه و اون حس رو تو دلم مرور میکنم و بعد از مرور اون حس ، کنار پروانه مینویسم شکر
فکر میکردم که باید خیلی آب و تاب بدم تو نوشتم که اون حس قشنگ نمیشد نمیزارشت ،انگار که اون حس تو قلبم مرور میشد قشنگتره،
الان متوجه شدم و این باورم با نوشته شما بیشتر تو من ریشه زد که ، شکر گزاری همون حسه،
و فقط با نوشتن دو تا کلمه خلاصه هم کفاف میده،
و الان چیزی بهم الهام شد که گفت بنویسم
اینکه ، اگر کانون توجه مون رو بزاریم روی چیزهای که بهمون حس خوب میده ، معنیش میشه شکر گزاری،
و هر چه بیشتر کانون توجه مون رو بزاریم رو چیز های که حسمون رو بهتر و بهتر میکنه،
خدا هم چیزی های خوب بیشتری رو رو به رومون میزاره تا بیشتر حسمون خوب بشه،
پس باز در همه چیز برمیگردیم به کانون توجه که روی چی باشه.؟
روی چیزهای که حس بد میده،
یا روی چیزهایی که حس خوب میده،
هر کامنتی برای من از جانب خدا پیامی داره.
ممنون بابتکامنت قشنگتون ،
موفق باشید مهد و زهرا جان