live | سودمندترین سرمایه گذاری - صفحه 20
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/02/abasmanesh-7.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-21 20:32:442024-09-24 19:23:02live | سودمندترین سرمایه گذاریشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به نام الله یکتای بی همتا
من امروز روز دوم هست که دارم روی خانه تکانی ذهنی گام به گام تمرکز می کنم ودارم کار میکنم امروزروم وقتی فایلهارو میبینم هربار ازیک زاویه جدید به باورهام نگاه میکنم مثل کسی که تکه های پازل رو که هنوز براش واضح نیست اما ازیک جایی شروع میکنه مهم هم نیست ازکجاش باشه اما باید دست به اقدام بزنه وشروع کنه بعد سیستم فکری واحساسی ما شروع میکنن به یاری وهمکاری وکم کم تصاویرمبهمی درذهن شکل میگیره وکم کم شروع میکنه به واضح شدن وبعد ازیکجایی قدرت وضوح وسرعت عمل ما سیر سعودی پیدا میکنه من دردیدگاه جلسه قبل که ازتجربیاتم نوشتم یه تصویرناواضحی ازخودم بود اما هرچقدردراین مسیراقدام داشته باشم هم خودم وهم دوستان عزیز بهتربه روند تکامل من پی میبرن من البته اول راه هستم ومنظورم یه تلنگری به خودم هست وهم به سایردوستان که نمی دونن چه جوری شروع کنند البته این تجربه من هست وبه گفته استاد مسیرهمه مثل هم نیست وهرکس براساس فرهنگ خانواده موقعیت اجتماعی وهزارویک فاکتوردیگه باورهاش شکل گرفته اما اصل واصول قانون جهان یکی هست وبرای همه باهرشرایط وباوری که داشته باشه اگه به قانون عمل کند صددرصد جواب می گیرد واصل دانستن به تنهایی کافی نیست وبلکه همراه بااقدام و عمل هست من یک زمانی خیلی ناامید بودم بادستان خدا هدایت شدم وقتی دراوج ناامیدی که مغزم دیگه اصلا جواب نمی داد وبه مدت یک هفته توی رخت خواب افتاده بودم به طوری که همه شاکی بودن ازخانواده تا دروهمسایه البته زمان اول جوانی ومجردیم بود یه روز پسرهمسایه درخونه رومیزنه وازمن پرسو جو میکنه وخانواده میگن که وضع من چه جوریه واون اصرارمیکنه من روببینه اماوقتی به من اطلاع دادند من اصلا میل نداشتم با هیچ کس صحیت کنم اینقدر وضع خرابی داشتم که فقط به خودکشی فکرمیکردم اما جرات این رونداشتم خلاصه پسرهمسایه به هرروشی بود من روبه کوچه کشوند وبامن شروع کرد به صحبت اما من یک کلمه حتی به حرفاش گوش نمی دادم ویه کتابی توی دستش بود ودرباره اش صحبت می کرد دراخرمن برگشتم به سمت خونه اما پسرهمسایه به دنبالم اومد وکتاب روتوی دستانم گذاشت ورفت اما من وقتی به خودم اومدم دیدم کتاب دردست تنها وایسادم رفتم داخل خونه وکتاب روگوشه ای انداختم بعد از24 ساعت روی تختخوابم توی اتاقم پهلویی عوض کردم ویه هم چشمم به عکس روی جلد کتاب افتاد که عکس دستی بود به حالت دعا کنجکاو شدم رفتم سمت کتاب وقتی کتاب روبرداشتم شروع کردم به خوندن وقتی متوجه شدم کتاب روتموم کرده بودم ویک معجزه رخ داده بودرعرض همین زمان مطالعه کتاب من صددرصد حال واحساس وباورم عوض شده بود وفورا به سجده افتادم کاری ندارم اون کتاب چی بود ومن چی خوندم چون مسیرهدایت هرکسی بادیگری متفاوت هست اصلا اون خواست خود ادم هست که بخواد تغییرکنه هرچند راهش روندونه مهم اصل تغییروتقاضا هست ((ادعونی استجب لکم )) الله فرموده بخوانید مراتااجابت کنم شما را شاید همون لحظه نشه بنا به مصلحت ما چراکه خداوند خودش بهتر می داند باید واگزارکرد تاخودش هدایت راانجام دهد من بعد ازاون خیلی تغییر کردم دیدگاهم ذهنم احساسم زیاد مطالعه می کردم وبعد ازاون دست به اقداماتی زدم که زندگیم عوض شد موقعیت هایی برام پیش مییومد که ازوقتی با استاد اشنا شدم می دونم علتش چی بوده بحث مدار وفرکانس قانون هست که تا زمانی که مامرتب روی باورها کارمیکنیم واقدام وعمل داریم درمسیرقانون هستیم جواب میگیریم اما ازجایی که اکتفا به جمع اوری تنها اگاهی به تنهایی می کنیم ودرمقام سخن ران تنها هستیم ودیگه عمل نمیکنیم روزازنو وروزی ازنو دوباره همون مشکلات وحوادث نادلخواه اگه به روایت من دردیدگاه جلسه قبل نگاه بندازید وحالا اینجا روهم بخونید نسبت به من وگذشته واگاهیم نظرتون عوض میشه ودید تفسیری تون با قبل ازخوندن این مطالب متفاوت ترخواهد بود ولذا درتحت هرشرایط وحالی ما باید برروی باورهایمان مرتبا کارکنییم که صد البته این سایت واستاد ومریم جان دستانی ازدستان خداهستند والبته این اگاهی که اکنون به دست اوردم رومدیون لطف (((الله ))) وبعد زحمات استاد سید حسین عباس منش ومریم شایسته به حق شایسته هستم وما نیاز به قطب نما داریم تا درمسیرهدف به سمت درست حرکت کنیم وبه نوعی میشه گفت من دارم ازاین قطب نمای رایگان استفاده میکنم ممنون الله متعالم هستم بابت این قطب نما وهم اکنون برای رسیدن به یک هدف بزرگ وجهانی قدمهایی برداشتم وازهمون جایی که هستم وبا همون چیزهایی که دارم کوچک شورع کردم اما بزرک فکرمیکنم یادیه تجربه درهمین رابطه افتادم زمانی که ازمنطقه خودمون به جایی دیگه رفته بودم وزیاد ازاستاد میگفتم وهمش دوست داشتم حرف بزنم ویه جورایی شرک مخفیم روکه نمی دونستم دارم به عنوان یک برگ برنده میدیدم اشنایی بااگاهی های استاد و همش به فکروخیال خودم مشغول هدایت وراهنامایی دیگران بودم وخودم روفراموش کردم تا اینکه اگه یادتون باشه درروایت قبلی چه بلاهایی سرم اومد حتی زندان وجریمه دادگاه وافراد ناجورمستاجر ی که باعث دادگاهی شدن وزندان رفتنم شد پس خیلی مهم هست گه ما برروی خانه تکانی ذهن گام به گام داشته باشیم واگرنداریم فکری برایش بکنییم من هم اکنون درمحل کارم هستم واخرشب هست ودارم کارم راانجام میدم وازکارم لذت میبرم وپول می سازم وهم دارم گام های خانه تکانی ذهنم رو برمیدارم وتمام این اگاهی ها یی که دارم به اشتراک میذارم رو فقط به سبب یه پرسش ودرخواستی که ازالله داشتم و وقتی وارد سایت شدم درقسمت مرابه سوی نشانه ها هدایت کن روزدم ووارد خانه تکانی ذهنی گام به گام شدم که جواب درخواست من بود وفوق العاده عالی هستش من درگذشته وقتی تازه بادوره ها اشنا شده بودم ومشکل مالی داشتم وبه دنبال کاربودم یه فایل ازاستاد بود که می گفت ازهمون جایی که هستی شروع کن باهمون چیزی که داری با همون وسایل دوربرت که هست نیازنیست ازکسی قرض بگیری بری وام بگیری بادستان خالی شروع کن من هم باخودم گفتم چه جوری اخه کمی فکرکردم فکرم به جایی نرسید ولش کردم وبعد ازساعتی دوباره فکرکردم ببینم اصلا چی دارم وچی ندارم تا اینکه به یاد مبلغی پول که مقدارش نمی دونم دقیقا چقدر بود وبرای خورد وخوراکم بود برای یک مدتی وگفتم باهمین شروع میکنم ترس سراغم اومد که پس چی میخوری البته خودم تنها بودم وبرای کارازخانواده دوربودم وتنها بودم بعد گفتم خداکریمه اینم سرمیشه بعد دوباره فکرم مشغول شد گفتم بااین پول چی بخرم یاد فایلی ازاستاد افتادم که میگفت پولم رو وقتی توشرکت توبندرعباس ندادند تصمیم گرفتم برم قشم جوراب بخرم بفروشم همین جمله توی ذهنم جرقه ای زد گفتم اره من هم می تونم حتا جوراب بخرم وبفروشم خودش یک کاری هست ازاینکه دست رودست بزارم بهتره وبعد گفتم خب دیگه چی میشه خرید حساب کردم پولم خیلی نیست اما تصمیم گرفتم فردا صبح برم بازارتوشهربندرعباس یه چیزی انتخاب کنم وخرید کنم فردا صبح باخوشحالی واحساس خوب رفتم بازار حالا هرچی فکرمیکنم چی بخرم که بتونم بفروشم فکرم به جایی قد نمی داد یه هویاد یه صحبتی افتادم که نمی دونم جایی خوندم کسی بهم کفته بود یا خلاصه این توذهنم بود که مردم همیشه یه چیزهایی لازم دارن که بخرن حالا هرچی من بخرم مردم لازمش دارن دیگه هرچی باشه مهم کالا هست برای فروش رفتم بازارچه شهاب بندرعاس مال پوشاک هست فصل تابستون بود باخودم گفتم بچه ها تعطیل هستند وشلوارراحتی هم مناسب بچه ها هست وتقاضا تواین صنف توی منطقه وجود داره رفتم سراغ همین کالا باچندتا فروشنده عمده صحبت کردم اتفاقا پولی که داشتم به اندازه یک جین ازهمون کالا بود گرفتم ورفتم به همون منطقه استقرارم حالا نمی دونستم چه جوری بفروشم با یه شوق وذوقی رفتم خونه یکی ازفامیل هام که اونجا زندگی میکرد رفتم وکالا رومعرفی کردم وتوقع داشتم ازم بخرن که برعکس شد نخریدن که هیج ناامیدم هم کردن وگفتن کسی ازت نمیخره جنس خوبی نیست ویه نفردیگه هست که همیشه این جنسارومیاره من که باهزاران شوق واحساس فوق العاده شروع کرده بودم مثل اتیشی شدم که اب سرد روش ریخته باشند خیلی حالم بد شد باناامیدی ازجایی که فکر امید وهمکاری داشتم بیرون شدم کمی بدون هدف تومنطقه قدم زدم چاره ای جز فروش نداشتم چون تمام پولی بود که داشتم وباید می فروختم تا حداقل غذای یک وعده داشته باشم یک فروشگاه معروفی اونجا بود رفتم جلو درفروشگاه مواد غذایی که بود وایستادم وشروع کردم به تبلیغ جنسم به یاد م افتاد که هرکالایی همیشه خریدارمخصوص به خودش روداره که به اون نیاز داره رفتم داخل فروشگاه به صاحب فروشگاه گفتم من شلوارراحتی برای بچه ها دارم می فروشم نمی خوایی یکی برای بچه هات بخری واون نگاهی کرد وگفت قیمتش چنده ومن هم گفتم ارزون هست من عمده خریدم اون هم دوتا برداشت این اولین فروشم بود خلاصه تا شب نصف کالاهام روتونستم به همین صورت بفروشم وقتی حساب کردم بافروش نصف اونها پول کل اجناس صاف شد وفردا رفتم مرکزشهر ومقداری کالای دیگه خریدم وهمین جورمی خریدم ومی فروختم ببینید پس همانطورکه استاد فرمودند شما دست به اقدام بزنید باهمون چیز کمی که دارید ازصفرشروع کن بقیه خودش درست میشه این یک روند تکاملی هست که باید طی بشه تا حرکت نکردی وبه چالشی برنخوردی که مسیر بهت گفته نمیشه وقتی همتت روگذاشتی سرمایه ات وتوکل به الله کردی مسیربهت گفته میشه البته من چون باورهام هنوز کامل نبود وهنوز شرک مخفی داشتم دوباره زمین خوردم اما الله بهم فهموند که نباید به کسی یا چیزی اونقدروابسته باشم که باید فقط روی اون حساب کنم واگه اون نباشه حالم روبد کنه که من این درس روگرفتم وحالا حدود یک سالی بیشترنیست که دوباره سرپا شدم وبا تقاضا و درخواست ازالله دوباره به مسیر برگشتم من عضو سایت بودم اما گاهی شل وگاهی سفت ولی تااین هد ازاگاهی که اکنون رسیدم نرسیده بودم البته قبلا فکرمیکردم خیلی جلو هستم اما حالا میفهمم نیاز به خانه تکانی دوباره ذهنم دارم وچقدر شرک های مخفی دردرذهنمان هنوز وجود دارد وباید پاک شوند پس تا جلسه بعد وتکامل واگاهی جدید ترخدایارونگهدارهمه ((شرک مانند راه رفتن مورچه سیاه دردل تاریک شب درته چاه برروی سنگ سیاه مخفی است ))
به نام خداوند بخشنده و مهربان
بدون سرمایه میشه چه کاری رو شروع کرد؟
کار آفرین های موفق دنیا که کارشون رو شروع کردن 90 تا 99 درصدشون بدون سرمایه شروع کردند.
بیلگتس،استیو جابز،ایلان ماسک.
آدم ها نمی خواهند تکامل رو بپذیرند.
وابستگی در روابط:
یعنی من نمیتونم لذت ببرم از زندگیم یا فردی که دوسش دارم و اون فردی که تو رابطه باهاش هستم پیشم باشه و دوسم داشته باشه،هر شکلی از منتظر بودن برای لذت بردن از زندگی یا یک عامل بیرونی میتونه آدم باشه و یا ماده مخدر باشه حتی میتونه فرزندت باشه.
نحوه اتصال به خداوند:
خداوند همواره به ما وصل هست مگر اینکه ما باورهای ایراد داری داشته باشیم اون هم باور اینکه خودم رو لایق هم صحبتی با الله یکتا نبینم.
عزت نفس:
باید بتونی از خودت تعریف کنی از توانایی هات تعریف کنی انسانی که عزت نفس بالایی داره میتونه از توانایی هاش صحبت کنه میتونه نتایجشو بگه.
قرآن:
قران رو نمیشه ترجمه کرد بنظر من قرآن هر کلمش و هر جملش یه مفهمومی داره که میشه چندین جمله در موردش نوشت.
چطور پر انرژی باشیم:
اگر میخوای در 90 تا 95 درصد مواقع پر انرژی باشی توجه کن روی نکات مثبت خودت و پیرامونت.
استاد روی چی سرمایه گزاری کنیم تا سود کنیم:
سرمایه گزاری روی کار و مهارت مورد علاقت و بهبود همیشگیش باعث میشه همواره رشد کنی و ثروت بیشتری خلق کنی ،سرمایه گزاری روی ملک،ماشین،بورس و هر چیز دیگه ای به عنوان اینکه درامدم بیشتر بشه درست نیست .درامدتو باید در کارت رشد بدی با ایده ها و الهاماتت در کار مورد علاقت.
برداشت من از این صحبت شما اینه سرمایه گزاری روی بورس ،ملک،و هر چیز دیگه ای به عنوان اضافه شدن به دارایی هام مورد قبول است به عنوان اینکه تا بالا رفت نفروشمش که درامدم بیشتر بشه ،به این نگاه سرمایه گزاری کنم که 1 ارزش پولم حفظ بشه و دو به دارایی هام اضافه کنم.
خدایا شکرت برای این آگاهی ممنونم استادشکرگزار وجودتونم
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در مسیر حقیقت که نشانه اش احساس خوب من است
توی همین دوروز چقدر نجواهای ذهنم ساکت شده ،خدایا شکرت
یه فایل فوقالعاده ی دیگه وسه بار گوشش دادم و نت برداری کردم و نمیدونم از کجا شروع کنم و ایده ای ندارم و طبق معمول از خداوند میخوام که چیزهایی که نیازه رو به یاد من بیاره
قدم اول برای تغییر زندگی و حرکت به سمت شرایط ایده آل مد نظر ما چیه ؟؟؟
پذیرفتن مسئولیت تمام زندگی و اتفاقات و شرایطی که داشتیم
رو چه حسابی ما انتخاب کردیم که وارد یک دنیای پراز تضاد بشیم ،در حالی که بدون هیچ تضادی داشتیم زندگی میکردیم ؟؟؟
روی حساب اینکه خداوند پشتیبان ماست و به پشتوانه ی این نیرو و قدرتی که در وجود ما نهاده ما وارد این دنیای مادی شدیم ،
قدم دوم : اینکه خداوند قدرت تمام و کمال خلق زندگی منو به خودم داده و جهان هیچ چاره ای ندارد جز اینکه به فرکانس های من پاسخ بده و این یعنی نهایت قدرت برای کسی که درک کنه این عظمت و جایگاهشو در جهان هستی
پس چی شد ،خداوند فرموده تو خالقی
یعنی چی ؟؟؟
آیا گفته خالقی به شرط اینکه در فلان کشور به دنیا بیای ؟؟؟؟
آیا گفته خالقی به شرط اینکه در فلان خانواده بزرگ بشی ؟؟؟
آیا گفته خالقی به شرط اینکه رنگ پوستت این شکلی باشه ؟؟؟
آیا گفته تو خالقی به شرط اینکه موهات رنگی باشه ؟؟؟
آیا گفته تو خالقی به شرط اینکه برای مدرسه ؟؟؟
آیا گفته تو خالقی به شرط اینکه پول برای شروع کار داشته باشی ؟؟؟
آیا گفته تو خالقی به شرط اینکه سرمایه اولیه و پارتی داشته باشی برای شروع کار ؟؟؟
مسلما خیر ، فقط گفته تو خالقی ،
حالا این تو کیه ؟؟؟ اینکه وقتی صحبت میکنیم میگیم ، دست من پای من گوش من چشمای من پوست من ذهن من
این من کیه ؟؟؟
این من کیه ؟؟؟
این من کیه ؟؟؟
این من همون آگاهیه که فقط چند صباحی داره جسم رو و این دنیارو تجربه میکنه
خوده خداست
میگه تو خالق شرایطی با باورهایی که داری و جهان بیرون انعکاس درون توا
اگر توی روابط مشکل داری ،راه حل درون توا
اگر پول به سمتت نمیاد راه حل درون توا
اگر سلامتی نداری راه حل درون توا و باورهای توا
جهان انعکاس باورهای توا ،اینه ی باورهای توا
یعنی چی ؟؟؟
یعنی اگه من یه زخم و یه جوش ناجور تو صورتم باشه و تو آینه نگاه کنم و بزنم اینه رو خرد کنم و بگم خوشم نمیاد !!! آیا مشکل از اینه بود ؟؟؟ مسلما خیر اینه داره اون چیزی رو به من نشون میده که واقعا هست
میگه تو خالق شرایط خودت هستی و یه آیه ای توی ذهنم مرور میشه :
وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا
و او را از جائی که گمان ندارد روزی میدهد، و هر کس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را میکند، خداوند فرمان خود را به انجام میرساند
خب این آیه چه ربطی داره به خالق بودن ما ؟؟؟
خداوند میگه که از جایی که تو فکرش رو نمیکنی بهت روزی میدم ،بهت میرسونم ، خواستت رو بهت میدم ،از جاااااااااااایی که فکرش رو نمیکنی
حالا ما توی تجسم چی میگیم و تجسم درست یعنی چی ؟؟؟یعنی اینکه تو فقط نقطهی پایانی رو تجسم کن و به چگونگی فکر نکن ،اقا فکر نکن ،فکر نکن ، فکر درست به ما کمک میکنه نه فکر به چگونگی رسیدن به خواسته ،اونش به ما ربطی نداره ، دیگه خدا چجوری بگه که بهش فکر نکن ؟؟؟؟!!!!!!!
حالا دوتا مسیر هست برای رسیدن به خواسته
یکی اینکه با زجر و سختی به خواسته ها برسی
و یکی اینکه وقتی باورمون شد که خالقیم و جهان داره به باور ما شکل میده ،بیایم با دادن ورودی مناسب و الگوهای مناسب ،کسایی که با عشق و لذت به خواسته ها رسیدن ،افرادی که دارن عشق و حال میکنن و ثروت هرروز بیشتر به زندگیشون روان میشه ،و همهی اینها بیایم از راه آسان و لذت بخش بریم و نپذیریم تمام اون معیارهایی که جامعه تعریف کرده برای رسیدن به خواسته ،به ما ربطی نداره مسیر ،فقط روی باورها کار کنیم و درک کنیم که ما یک دستگاه تولید فرکانس و ارسال انرژی هستیم در یک جهانی که به باور ما پاسخ میده نه به اعمال فیزیکی ما
من خالقم یعنی چی ؟؟؟
یعنی اینکه تو خواستت رو در نظر بگیر و هدایت میشوی قدم به قدم ،اگر در هر لحظه طوری سعی کنی یه جهان نگاه کنی که احساست خوب باشه تو هدایت میشی
یعنی تو خالقی از دل هیچ ،از دل هیچ
یعنی حرفی که استاد میزنع ،اجرای اولین ایده و قدم به قدم تو دل همون کارا سرمایه میشه برات .
یه کلام وقتی آدم در مسیر درست باشه و روی خودش کار کنه و بزاره که این فرکانس ها و باور خالق بودن و باورهای قدرتمند کننده توی وجودش رشد کنه ، سرمایه ی اولیه ما میشه باورهای قدرتمند کننده
سرمایه اولیه ما میشه صداقت و درستی
سرمایه اولیه ما میشه عشق به کار
همهی اینها سرمایه ی اولیس
کی گفته سرمایه اولیه پوله ؟؟؟
کی ادعا میکنه که سرمایه اولیه پوله ؟؟؟
آیا اونی که هیچ کدوم از این فاکتورها رو نداشته باشه و با پولی که بدن بهش میتونه کسب و کار راه بندازه ؟؟؟
سرمایه ی اولیه ما همین آگاهی هاس
همین درک کارکرد جهان بزرگترین سرمایه ماست
اینها سرمایه ی اولیس
باز دوباره من خالقم یعنی چی ؟؟؟
یعنی آقا تو درمسیر علایق و عشقت قدم بردار
بقیش با خدا
من خالقم یعنی چی
جهان داره به باور من واکنش نشون میده یعنی چی ؟؟؟
یعنی آقا منطقی فکر نکن
یعنی استاد فقط نقطه ی پایانی که داشت سمینار برگزار میکرد رو میدید و بسیاری از اون حرف و حدیث ها و نشدن ها که باید مدرک روانشناسی داشته باشی و مجوز نمیدن و فلان براش پیش نیومد ،چرا ؟؟؟ چون باور نداشت که نیازی باشه و نمیشه و اینا ، میدونست که هر وی بسازه رخ میده فارغ از تمام قواعد انسانها
ایلان ماسک خب یک فردیه که داره کارهایی میکنه تو جهان که کسی جرات فک کردن بهش رو نداره ،در زمینه هوا فضا که ناسا باید جلوش لنگ بندازه با کارهایی که ماسک کرده
حالا سوال ؟؟؟ آیا ایلان ماسک مدرک از ناسا داره ؟؟؟ آیا توی ناسا آموزش دیده ؟؟؟
خیر به گفته ی خودش فقط علاقش باعث شده که مطالعات کنه و تحقیق کنه و کار کنه
یعنی چی ؟؟؟ یعنی فقط توانایی هاشو باور کرده
آیا محمدی که دنیارو تکون داد مدرک روانشناسی داشت ؟؟؟ نه حتی سواد هم نداشت ،سواد هم نداشت ،ایا باعث شد که به هدفش نرسه ؟؟؟ آیا خودش رو باخت ؟؟؟ نه
اینها و هزاران مثال دیگه افرادین که بسیاری از باورهای مزخرف بدنه جامعه رو نپذیرفتن و به درون وصل شدن و توانایی های خودشون رو باور کردن ،
یادمه آرنولد توی یک پادکستی گفت که قوانین رو نمیتونید بشکونید ،اما قواعد رو بشکونید ،قواعدی که انسانها تعریف کردن ،
اما قوانین خداوند میگه که تو هر چی بسازی توذهنت اتفاق میوفته ،پس بقیش بستگی به تو داره که چقدر به درون وصل میشی ،چقدر ورودی هاتو کنترل میکنی و بهای موفقیت رو میپردازی
و بهای موفقیت در دو کلمه یعنی «کنترل ذهن »
کنترل ورودی ها بهای موفقیته
و به اندازهای که در عمل اجرا میکنیم اینارو نتیجه میاد ،به قول استاد سرعت رسیدن به خواسته ها به اندازهی سرعت تغییر ماست ،عجب جمله ای ،و تغییر یک بحثه و ادامه دادن یک بحث دیگه چون اگه بعد از تغییر ادامه ندیم و تکرار نکنیم این آگاهی هارو دوباره نتایج برمیگرده
الهی شکرت بابت این همه آگاهی نابی که به یاد آوردیم
سپاس گزارم که مرا خالق زندگی خودم قرار دادی و چقدر این حس قدرتی که تجربه میکنیم خوبه
و همین احساسات خوب درونی سرمایه های ماست و اگر انسان از درون ثروتمند نباشه ،حتی اگه ثروت رو از بیرون هم تزریق کنن ،امکان نداره این ثروت پایدار باشه ،چون این شخص یاد نگرفته پولسازی رو ظرف وجودش رشد نکرده و همه چیز جهان با حساب و کتابه
الهی شکرت
خدایا هدایت کن تا عملگرا به این آگاهی ها باشیم و تعهد مارو در این مسیر هرروز بیشتر و بیشتر کن که تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم .
در پناه الله یکتا .
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گام دوم سرمایه گزاری روی خودم یعنی باید مهارت خودم رو زیادکنم من خیاط هستم البته تازه کارم را شروع کردم خدارو شکردرآمدهم دارم ولی زیاد نیست من با استفاده از آموزه های استادبدونه سرمایه شروع کردم 4 ماه پیش ازیک خیاط باتجربه خواستم که من رابه عنوان شاگرد بپذیرد خداروشکر الان به درآمدم دارم میخواهم در آینده برای خودم یک کارگاه خیاطی داشته باشم ولی صادقانه بگم گاهی وقتهایی وام گرفتن فکر میکنم اما گوش دادن بااین فایلها دوباره من رابه مسیرهدایت میکند استاد جان میخوام توی کل فامیل اولین کسی باشم که از صفر شروع کرد بسیار موفق شد دلم میخواد ی روزی از خیاطی خودم فیلم بگیرم وتوی سایت برای بچه های هم فرکانس بزارم استاد خیلی فکر میکنم که واقعا شما اعتماد به خدا و توحید عملی را خیلی خوب اجرا کر دی ایشالا منم این کارو میکنم وام نمیگیرن قرض نمی کنم تبلیغ هم نمیکنم حتما خدا هدایت میکنه متشکرم که این بستر را فراهم کردین که من رشد کنم من از خدا خواسته بودم که رشد کنم و چه خوب داره اجابت میکنه
با سلام خدمت استاد عزیزم و همه همراهان گرامی
گام دوم : سودمندترین سرمایه گذاری:
1 – سرمایه از حرکت های خود ادم به وجود میاد
2 – وابستگی یعنی اینکه من نمیتونم لذت ببرم از زندگی م یکی باید با من خوب باشه من دوست داشته باشه
تا من لذت ببرم از زندگی م
نکته : هر شکلی از منتظر بودن برای لذت بردن از زندگی که وابسته باشه به یک عامل بیرونی که هر چیزی یا هرکسی میتونه باشه
و خیلی وقت ها ما به خواستمون وابسته هستیم که باعث میشه بهش نرسیم چون وابستگی از احساس کمبود میاد
آدم وابستگی داشته باشه تا ابد نمیتونه از زندگیش لذت ببره مگر اینکه باورهاش عوض کنه برای خودش ارزش قایل باشه تجدید نظر کنه در روابط زندگی ش
در واقع این کاری هست که من دارم انجام میدم و هم بیشتر از خودم زندگی م خلوت م لذت میبرم
دیگه بهش اسم و برچسب تنهایی نمیدم تنهایی حس منفی داره ولی خلوت یک بار مثبت داره که در این خلوت گذینی ما خودمون انتخاب میکنیم با خودمون به گوشه ای از دنیا بریم تا زمان مون به طور کامل به خودمون اختصاص بدیم و از این زمان لذت ببریم
3- کسی که به خداوند اعتقاد داره به توانایی هاش اعتقاد داره باورش اینکه هر کسی که نیاز داره خداوند تو زندگی ش میاره و نیاز به شریک نیست
نکته : تمرکز بر وابستگی در رابطه و اینکه خداوند ادم های مورد نیاز میاره در هر دو گام روش تاکید شده پس این نکاتی که من بیشتر باید روش تمرکز کنم و بیشتر این باورها رو در خودم ایجاد کنم
4 – کار با کیفیت باشه هر جایی باشه محل کار مهم نیست تبلیغات مهم نیست
عاشق کارت که باشی باورهای درست داشته باشی که این نکته مهمی هست میشه یکی عاشق کارش باشه ولی باور خوبی در مورد درامد زایی اون کار نداشته باشه میتونه بهترین های موسیقی باشه ولی باز بره کنار خیابون اهنگ بنوازه
پس باورهای مناسب مالی هم خیلی مهمه که خدا همه چیز هدایت میکنه خدا همه رو به سمت شما هدایت میکنه
5 – تبلیغ دهان به دهان
من خودم به شدت به این نوع تبلیغ اعتقاد دارم و از زمان های خیلی قدیم یادمه که کتاب های موفقیت دنبال میکردم و مطالعه میکردم همه جا از این تبلیغ صحبت میکردن حتی میگفتن اگه مثلا 10 دلار درامد داری 9 دلار تبلیغ کن و یک دلار مواد اولیه بخر
یعنی تا این حد
و من هم به شدت مخالف این باور بودم همیشه کلا مخالف تبلیغات برای پیدا کردن مشتری بیشتر هستم
و زمانی که استاد اومدن این باور بیان کردن من خیلی حس خوبی پیدا کردم و یکی از اون جملاتی بود که من با شنیدنش بیشتر اعتماد کردم به این مسیر
چون درون من از ابتدا همچین نگاهی داشت که دیگران باید تبلیغ من انجام بدن در واقع تبلیغ بدون هزینه باید باشه
6- وابسته نباشید که همین الان مشتری بیاد شما کار درست ادامه بدید
این نکته ای هست که الان برای من خیلی مهم و بلد شده چون من نگاه کردم فایل که قرار دادم حتی یک نفر هم فایل نگاه نکرده و این یعنی من وابسته هستم به دیگری که ایا کارم دیده میشه یا نه و اینکه اعتماد نمیکنم که خداوند در زمانش افراد هم فرکانس هدایت میکنه به سمت من
درسته که من این کلمات بارها هی تکرار کردم ولی هنوز تغییری در روند کار من ایجاد نکرده پس هنوز این باور در من نهادینه نشده که الان باز تکرار شده تا به من یاداوری بشه که معصومه تو کاری نداشته باش به اینکه کارت دیده نشده ادامه بده
7 – خداوند غذای مورچه رو تو دل خاک بهش میرسونه نمیتونه برای ما اینکار بکنه؟
من گاهی میگم اره ولی اینکه ما خیلی بیشتر بخوایم این زیاده خواهی هست
این نشون میده که من هنوز باور نکردم که خداوند بیشتر از من میخواد من ثروتمند بشم اینکه هنوز ذهن من فقیره در مورد اینکه خداوند قدرت مطلق کیهان و دوست داره ما نماینده خوبی ازش بر روی زمین باشیم
بارها به خودم میگم معصومه ما نماینده خداوند هستیم و خداوند قدرتمند پس ما هم باید قدرتمند باشیم و ثروت هم یک نمادی از قدرت هست
اما خب باورهایی که میلیون ها بار تو ذهن نکرار شده باید خیلی بیشتر روش کار کرد
نکته دیگه اینکه مورچه مقاومتی نداره ولی ما فکر میکنیم همه کارها رو خودمون درایم انجام میدیم در حالیکه این خداوند که که داره کارها رو میکنه
8 – نحوه اتصال به خداوند اینکه ما همیشه به خداوند وصل هستیم
برام جالبه تو روزی که رفتم و کتاب وصل با خدا رو پیدا کردم تو کتاب خونه این جمله هم همزمانی شد با این کتاب
یک نکته انحرافی اینکه در زمانی که من فایل نگه داشتم در بین نوشتن در همین لحظه در بین غر زدن های برادرم یک جمله ای به مادر گفت که درسته به عنوان غر زدن بود ولی جمله خیلی جالبی گفت که با خودکار قرمز داخل دفترم نوشتم اینکه گفت : انقدری که به من تکیه میکنی به خدا تکیه نمیکنی!!!!!
وای خدای من عجب جمله ای و میبینم که همیشه مادرم محتاج برادرم هست حتی در این لحظه و منی که بیرون از این ماجرا ایستادم خیلی راحت میتونم تشخیص بدم که خود مادرم اینکار و با خودش کرده
اینکه دست نیاز به سوی غیر خدا دراز کرده
یک نکته در مورد خودم که خیلی خوشحالم میکنه اینکه من در مورد احساس لیاقت در مورد ارتباط با خدا و نزدیکی به خداوند از همون دوران نونهالی که فهمیدم خدا چه چیزی هست همیشه داشتم
بخاطر همین الان خیلی راحت الهامات دریافت میکنم چون باور کردم که خدا با من حرف میزنه و هرگز وقتی این از استاد شنیدم تعجب نکردم که خداوند با ما حرف میزنه و هرگز نمیتونستم درک کنم چرا دیگران خودشون انقدر دور از خداوند میدونن اینکه یک ارتباط دوستانه نیست و بیشتر انگار بین برده و مالک هست این ارتباط
در این مورد خوشحالم و افرین میگم و تشکر میکنم از روح خودم که در مورد یکی از اصلی ترین مسایل درست رفته راه از همون ابتدا
9 – تعریف از خود وقتی از خود تعریف میکنیم انسان با عزت نفس بالا هستیم
ادمی که نمیتونه از خودش تعریف کنه به جایی نمیرسه
این جمله هم خیلی تو گوشم زنگ زد
10 – سرعت رسیدن به خواسته به اندازه سرعت تغییر ماست
که مقاومت ها رو باید کنار بزاریم
11- بالا نگه داشتن سطح انرژی : الف) تکرار باورهای مناسب ب) صحبت کردن با خود ج ) سپاسگذاری کردن د ) آگاهانه تمرکز کردن بروی نکات مثبت
این خیلی سوال کلیدی هست یعنی با انجام این 4 کار ما میتونیم به همه چیز برسیم
12- سرمایه گذاری اصلی باید روی خودمون استعدادمون علایقمون باشه نه اینکه یک پولی در چیزی و جایی سرمایه گذاری کنیم که اون برای ما درامدزایی کنه
ما خودمون با توانایی هامون درامدزایی میکنیم
13- باور بنیادینی که من ادم پولسازی هستم توانایی حلق ثروت دارم
14 – ثروتمندان از مسیر علایقشون ثروتمند شدن.
بنام خدای بخشنده ی امید بخش .
بنام خدایی که به باران فرمان باریدن میده .
بنام خدای پاییز طلایی.
به نام خدایی که برای هر مسئله یک راهکار تدارک دیده .
بنام خدایی که هرلحظه از طریق قلب مارو هدایت میکنه و بهمون امید و انگیزه میده .
به نام خدای هدایتگری که کمکمون میکنه تا مسیر توشبختی و خوشحالیو طی کنیم و یاد بگیریم که چطوری بهتر زندگی کنیم .
سلام به همه اساتید و دوستان عزیزم .
امروز بعد از ظهر یکی از دوستای عزیزم که خیلیم دوستش دارم باهام تماس گرفت گفت من پایینم تو ام بیا باهم قدم بزنیم .
حالا این دوستم یکی از خوش انرژیترینهاست که گاها من فکر میکنم نکنه قوانینو بلده و داره اجرا میکنه؟ نکنه با سایت عباسمنش آشناست ؟
نکنه ،نکنه، نکنه …
رفتم یکم قدم زدیم و شروع کرد به صحبت کردن بابت این که همسایه ها تصمیم گرفتن چیکار کنن و ما میخوایم چیکار کنیم و یکم از مسائل پیش اومده صحبت کردو من گوش دادم
بعدش بهش گفتم من کلا اهل غر زدن نیستم . همه این روزها که داریم تقلی میکنیم یه کاری انجام بدیم که از بقیه جا نمونیم و برامون بهتر باشه ، روزهای عمرمونه که داره میگذره، پس چه بهتر که به همه نعمتهایی که داریم توجه کنیم تا خوشحالتر باشیم و لذت ببریم . نه این که همش وجه منفیو به یادمون بیاریم . بعدش گفت آره این کار خیلی خوبیه اگر آدم بتونه انجامش بده .
شب داشتم فکر میکردم به حرفش . به این که اگر آدم بتونه توجهشو کنترل کنه وقتی تضادها هستن …
دیدم چه توانایی بزرگیه . چقدرررر توانایی ارزشمندیه .
چقدر باعث میشه زندگی قشنگتر باشه .
چقدر حس سپاسگزاری آدم بیشتر میشه .
قلبش داشتم فکر میکردم به این که وااای انقدر موهبتهای زندگی زیادن که من نمیتونم بشمارمشون . نمیتونم توجهمو جلب کنم به بدیا (مگه اینکه از مسیر خارج شده باشم) انقدر که زندگی شگفت انگیزه که اصلا خجالت میکشم بگم فلان تضاد داره منو اذیت میکنه. بعد اینا چطوری نمیتونن اییییینهمه زیباییو شکوهو نبینن؟
تو این یک هفته ای که ما اومدیم خونه هرروزش قشنگتر و زیباتر بوده .
یه عالمه ابرو مه و بارون و سرسبزیو ، برگای طلایی جدید درختا و آدمای خوب و شرایط عالی و خونه های زیبا دیدیم . یه عالمه بار تونستیم از امکاناتی که داریم استفاده کنیم ،غذاهای خوب نوش جان کردیم. از اتفاقای خوب شنیدیم. هر شب خواب عالی داشتیم .هرروز صبح سلامت از خواب بیدار شدیم .
چقدر عجیبه که آدما نمیبینن !
خدارو شکر میکنم و بینهایت سپاسگزار وجود این سایت الهی هستم که دستی از طرف خداوند شده برای بودن در این مسیر و به دست آوردن این تواناییها …
قانون اول قانون تکامل :
هیچ آدم موفقی یک شبه ره صدساله رو نرفته که اگر رفته باشه موفقیتش قطعااا پایدار نخواهد بود چون یکشبه نمیشه شخصیت و عادتهای جدید ساخته بشه.
همه آدمای موفق و ثروتمند از کم شروع کردن. از همون چیزی که داشتن. اما اقدام کردن. عمل کردن خیلی مهمه. نمیتوتی بشینی و منتظر شانس باشی و اینطوری تکاملتو طی کنی. باید عمل کنی و در کنارش رو خودت و باورات کار کنی.
هیچ کسی از شروع کارش چیز خاصی نداشته اما با روندی که طی کرده و پیش رفته ، رشد کرده
سرمایه از حرکتهای خود آدم پیش میاد .
یادمه ده دوازده سال پیش که واسه کنکور میخوندم یه برنامه ای نشون میداد که یه مشاور کنکور اونجا صحبت میکرد. یکی سوال پرسیده بود میتونم دراز بکشم درس بخونم؟ نمیتونم مدت طولانی پشت میز بشینم. مشاوره گفت عزیزم الان دیگه شرایط طوریه که تو هرطور که میتونی باید بخونی. بمیر ولی بخون:)
حالا وقتی یکی سوال میپرسه که آیا من میتونم با فلان شیوه اینکارو انجام بدم، یاد اون برنامه میفتم.
به خودت نگاه کن ببین تو چطوری میتونی فلان کارو انجام بدی. اینکه اون کار انجام بشه مهمه. چطوری مهم نیست فقط اصل خود اون کار مهمه.
یه کتابی میخوندم درباره آدمای مختلف یا شایدم یه مقاله بود یادم نیست …
میگفت آدما چند دسته ن اما ترکیبی. آدمای سمعی باید یه چیزیو گوش بدن یا صحبت کنن درباره چیزی..
اینا با گوش دادن به ویس تمرکز هم دارن حتی اگر ننویسن.
آدمای بصری آدمایین که باید یه چیزیو ببینن تا باور کنن یا بهشون بچسبه . اینا اگر نت برداری داشته باشن خیلی بیشتر بهشون میچسبه و یادشونم میمونه.
یه سری دیگه ام هستن که باید لمسی هستن . اینا شنیدن و دیدن کارشون راه نمیفته . حتما باید خودشون تجربه کنن تا بفهمن و به قلبشون بشینه .
و چه خوبه که هرآدمی خودشو بشناسه و طبق خلقیاتی که داره پیش بره .
مهم اینه که قانونودرک کنی و انجام بدی به شیوه ی خودت .
وابستگی یعنی چی؟ هرچیزی که آدم منتظرش باشه تا خوشحالیو به واسطه اون تجربه کنه وابستگیه.
این تعریف خیلی جدید و دلنشین بود برام.
اینطوری ، من به خیلی چیزا وابسته م …
وابسته به دستکش آشپزخونه … وابسته به آب گرم… وابسته به صندل طبی… وابسته به کرم رطوبت رسان… وابسته به هندزفری… وابسته به موبایل …
شاید خیلی سطحی و خنده دار باشه این وابستگیا اماا همینا باعث میشه انرژی به جریان درنیاد.
باعث میشه که منِ غزل ضعیف عمل کنم و فکرم درگیر بشه یا حسم میزون نباشه و نشتی انرژی داشته باشم و عقب بمونم از جریان ناب زندگی.
چند وقت پیش داشتم با یکی از دوستای موفقم صحبت میکردم که خییلی عالی میتونه مدیریت بحران داشته باشه. میگفت وقتی یه مسئله ی بزرگی پیش میاد من همون لحظه به جای اینکه گیج شم یا بترسم یا گریه کنم ، باخودم میگم الان برای حل این مسئله چیکار میتونی انجام بدی ؟ و سعی میکنم مسلط باشم و کارو انجام بدم و پیش برم.
تاالانم کلی مسائل بزرگو تو زندگیش حل کرده و به نظرم خیلی آدم قوی و توانمندیه.
وابسته بودن به چیزی باعث میشه که لذت ها از بین برن ..
درباره تبلیغات : تو کارتو با کیفیت انجام بده تو مستمر انجام بده کارتو . تو باورای درست داشته باش ، خدا خودش کارارو پیش میبره .
چند وقت پیش یه داستان واقعی شنیدم که خیلی جالب بود. یه دختر خانوم بیست و چهار پنج ساله ی هنرمند سعودی ، خیلی علاقه داشت به منجوق دوزی و با این که همه خانواده ش تحصیلات بالای آکادمیک در بهترین دانشگاههای سطح جهان داشتن، این تصمیم میگیره که کار هنری انجام بده و تو این حوزه پیش بره . خواهرش تعریف میکرد و میگفت جیل هربار میرفت لباسای ساده میخرید میاورد روش ملیله دوزی میکرد و عکاسی میکرد و میذاشت اینستاگرام. یکسال تمام این کارو انجام داد و هیچ مشتری نداشت . همه خونه هم پر شده بودن از لباسای کار شده . تا این که یک نفر سفارش میده و چون از کار جیل خوشش میاد میره به یکی از دوستاش که تو یه شرکت هواپیمایی کار میکرده تعریف میکنه.
ازون جا یه فردی میبینه کارای جیل رو ، بهش پیام میده میگه من برای همه کارمندای شرکتم میخوام بهت سفارش کار بدم . میتونی قبول مسئولیت کنی ؟ جیل قبول میکنه و انجام میده. شرکت هواپیماییه هم وقتی سفارشهای باکیفیتشو تحویل میگیره عکس میندازه و توی اینستا جیل رو منشن میکنه و چون این شرکت یکی از شرکتهای هواپیمایی معروف سعودی بوده و کلی مخاطب داشته یه عالمه آدم اینطوری با جیل آشنا میشن و مشتریش میشن .
کار اگر باکیفیت باشه خودش خودشو تبلیغ میکنه وقتی درست پیش بری و استمرار داشته باشی و قانونو اجرا کنی راهها باز میشن. خداوند خودش تبلیغت میکنه و آدمهارو برات میاره .
خداوند همیشه بهمون وصله. اون هرلحظه داره باهامون صحبت میکنه . هرلحظه جاریترینه در همه لحظه ها و در همه شرایط و اگر بهش ایمان داشته باشیم فارغ ازینکه شرایطش هست یا نه ، اون کارهارو انجام میده و راههارو باز میکنه و گشایش ایجاد میکنه و ما رو از راههایی که اصلا تصورشو هم نمیکنیم به خواسته هامون میرسونه. خواسته هایی که تو ذهن ما اگر به عدد صد برسه خوبه، اما اون هزارو برامون میخواد و اگررر بهش ایمان داشته باشیم برامون فراهم میکنه .
به نام خدای نور و روشنایی
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
خدایا مرا براه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی هدایت کن و نه گمراهان
گام دوم خانه تکانی ذهن
سلام و درود خدمت اساتید گرانقدرم و دوستان همفرکانسی ام
میخوام از تجربیات خودم بگم البته تاجایی که ذهنم مرا در یاداوری انها یاری کنه .
سرمایه اولیه
استاد من و همسرم پنج سال پیش با ی ایده ساده کار خودمون رو شروع کردیم .زمان پندمیک بود و شوهرم و من به اجبار هردو بیکار شدیم چون کیب و کار صاحبکارامون خوابید .اما ما ناامید نشدیم و با استفاده از تواناییهامون شروع کردیم .اول ی ایده بسیار ساده و بعد دستان خداوند وارد شدند و درامد ما بطرز جادویی ده برابر شد در عرض سه یا چهار ماه و ما کلن مستقل شدیم .هیچ سرمایه ایی نداشتیم کل پول ما 270هزارتومان بود و ما مواد اولیه خریدیم و توکل کردیم . اونموقع مثل الان زیاد قوانین رو نمیشناختم اما این باور رو داشتم که ما میتونیم بسادگی پول بسازیم .از اونروز تاالان ما کلی پیشرفت کردیم و دستگاهها و تجهیزات خریدیم .کارگاه زدیم و نیروی کار داریم .حتی در این پنج سال لحظه ای ناامید نشدیم و هرروز پیشرفت بود و سوپرایز .
در مورد وابستگی بگم که من بشدت وابسته بودم (هنوزم هستم )اما دارم تمرکزی کار میکنم روی خودم .استاد قبلنا کافی بود با شوهرم ی بحث یا اختلاف نظر پیش بیاد من بشدت بهم میریختم .اما الان بسیااااار تعدادش کم شده اما گلهی هم که پیش بیاد سریع بابت شرایط بوجود اومده سپاسگزاری میکنم و با خودم مدام میگم و مینویسم که الان چه شرایطی رو میخوام تجربه کنم .و اینکه خداوند برای اینکه من شاد باشم و اززندگیم لذت ببرم کافیه و او همیشه همراه منه و اینکه من اونقدر از بودن با خودم لذت میبرم که نیاز به عوامل بیرونی ندارم .
وابستگی به پول که بسیار در وجودم ریشه داره و اگر حسابم رقمش کم میشد بشدت حال و احساسم بد میشد و من از این وابستگی بسیااااار رنج میبردم ولی الان دارم بشدت کمش میکنم و سعی میکنم بخودم این باور رو بدم که من از زندگیم لذت میبرم و پول وارد زندگیم میشه و من خودم بتنهایی برای شاد بودن و احساس خوب داشتن کافیم .
انصفا بسیار هم به ارامش رسیدم و دراین کار دارم به موفقیت میرسم .
در مورد تبلیغات در کار که اصلا اینکار رو نکردیم و این باور رو دارم میسازم که خداوند بلده که مشتریهای ثروتمند و پرفروش رو بسمت من هدایت کنه و خداوند تمام کار منو مدیریت میکنه .خداوند همه ی کارهای منو بسادگی برام انجام میده .
در مورد کار با کیفیت بگم که استاد من اونقدر عاشق محصولمون هستم که هر بسته ایی رو که درست میکنم اگر ی کوچولو ایراد داشته باشه کنار میزارم .و بهترینشو برای مشتری میزارم .و چقدر از خودم راضیم .و بخودم افتخار میکنم که اینقدر صادقانه و با کیفیت کار میکنم .حتی اون زمان که برای دیگران کار میکردم هم همین روحیه رو داشتم و خداییش هم همیشه صاحبکارام ازم تعریف میکردن و منو مثال میزدن در صداقت و درستی و خوش قولی که اصل بسیار مهمی هست در کار .
در مورد تعریف از خودم بگم که این روزا دارم خودخواهانه از خوبیهام میگم از تواناییهام و چقدر عاشق خودم شدم و چقدر بنظرم اینروزا زیباتر و تواناتر شدم ️این در صورتی بوده که در گذشته نه چندان دور حتی جلوی آیینه نمیتونستم باخودم حرف بزنم . اصلا فقط عیبهامو میدیدم و خودم رو سرزنش میکردم بابت رفتارهای خودم و دیگران .
در مورد اتصال به خداوند که بصورت تکاملی دارم کوچولو کوچولو درک میکنم حضور هر لحظه خداوند در وجودم و بسیار هم نتیجه گرفتم از این درک و باور .
خداروشکر میکنم که تااین لحظه تونستم فایل رو دو بار گوش بدم و اینکه امروز متعهدانه تلاش کردم که به دغدغه هام فکر نکنم و در لحظه باشم و توجه کنم بزیبایی های اطرافم .
تلاش کردم در مورد پاشنه های آشیلم از خداوند هدایت بخوام و با تعهد جهاد اکبر راه بندازم و رها کنم خودم رو و با جریان الهی حرکت کنم .
خداوند کارساز من است
خداوند برای من کافیست
خداوند حامی و هدایتگر منه
من لیاقت هم صحبتی با خداوند رو دارم
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
با سپاس فراوان از شما دو ستاره درخشان زندگیم
بنام خدا
گام دوم
و دوباره این فایل موضوع درگیری ذهنی این مدت من
خسته از درامد سینوسی ک خوب میشه و خوب میشه
بعد صفر میشه
تا یادمه از بچگی از کارهای مختلف پول دراوردم
گلدوزی
گل چینی
نمد دوزی
سنگ دوزی لباس
دستیار خیاط ( کمک مادرم بودم و بابتش مادرم ب من پول میداد)
خیاطی
پیمانکاری تجهیز کتابخانه یکی از شرکت های پتروشیمی
کارمزد دانشجویی
بعد در رشته تحصیلیم:
مترجم شرکت
مترجم ازاد
مدرس زبان
بعد از جداشدن از زبانسرا :
کشیدن تابلو نقاشی
فروش دوره نقاشی
فروش دفتر نقاشی کارِدست
انجام تبلیغات اینستاگرامی
و چندین کار دیگه
ی لیست بلند بالا از کارهای مختلفی ک انجام دادم
پول ساختم ولی موقتی بود
پروژه ای بوده
توی تمام این مشاغل من منتظر کسی نبودم
همش خودم اقدام کردم
مثلا تو دانشگاه وقتی دیدم میشه ب عنوان کارمزد دانشجویی تو دانشگاه کار کنم
سریع اقدام کردم و راحت هم بهش رسیدم و توش خیلیم موفق بودم
ولی ی کد خراب هست که نمیذاره من ب ی درامد درست و درمون رو ب پیشرفت برسم
ب اندازه خرجم دستم میاد و تمام
مدت تو فکر افتادم ک ی مغازه کرایه کنم و گالری نقاشی داشته باشم
اومدم تو دیوار سرچ کردم ببینم نرخها چقدر ،
دسته کم باید ١۵٠ تومن پیشداشته باشم
با حداقل ماهی ۴۵٠٠ تا ١٠ تومن اجاره
خب قضیه منتفی
چون الان پولش ندارم
از طرفی هم من ی ترس درونی و میدونم واهی دارم ک این همه مدت اقدامی نکردم مثل اینا :
اگه نتونم خوب سفارش رو در بیارم چی
اکه کرایه مغازه در نیاد چی
اگه والدین از روند پیشرفت مثلا فرزندشون راضی نیودن چی
چطور همون اول محکم عنوان کنم ب اشناها که هزینه کلاس همون اول باید پرداخت بشه
و کلی فکر دیگه که مانع قدم برداشتن من میشه
( در پرانتز : بنظر خودم ب لطف خدا من دراموزش دادن توانا هستم
این در زمینه تدریس زبان دریافتم
حالا چرا فکر میکنم ک اموزش نقاشی متفاوت و ممکنه نتونم
؟؟؟)
تنها راه هایی ک با شرایط الانم بدونه هیچ هزینه ای از دستم برمیاد :
ب ذهنم اومد فعلا با همون دوره های افلاینی ک دارم کار کنم
چندتا تابلو اماده کنم ( ک اگه هم شرایط مغازه جور شد ی چندتا کار داشته باشم ب درو دیوار نصب کنم)
تا حالا هرچی کشیدم فروختم
٢) مدل های مختلف تمرین کنم
٣) یوتیوب دنیال کنم و اموزش ها رو ببینم و اجرا کنم ( هفته پیش ی اموزش دیدم که قبلا فقط نقاشی کاملش رو تو اینستا دیده بود
ب اسم نوروگرافی
که هم ساده اس و هم زیبا
و هرکس ب سبک خودش میتونه انجامش بده و برای اموزش دادن عالی)
۴)میتونم مجدد دوره اموزش نقاشی درست کنم و بفروشم
و هر روز در کد نوبسی از خدا میخوام ک مسیر رسالتم رو برام روشن کنه و من در اون مسیر هدایت کنه
و امروز صب با باز کردن واتس اپ پیام دو سفارش نقاشی رو دریافت کردم
که هم ی تمرین برام و هم درامد زاست
خدارو هزار مرتبه شکر
به نام خدایی که هرچی داریم از اوست و هرچی که میخوایم تقدیممون میکنه
سلام و درود
–رد پای من از گام دوم–
خداوندا ممنونم
خدایا شکرت
خدایا سپاسگذارم
من از بچگی این عجول بودن و زود به نتیجه رسیدن در وجودم بوده و خیلی دارم روش کار میکنم
استاد خیلی قشنگ اشاره کردن که باید پله پله جلو بریم و از گام های کوچک و از (همون شرایط و پولی که در همان لحظه داریم) شروع کنیم و بعد پولی هم که درمیاریم سریع خرج چیزهایی که لازم نیست نکنیم یا برای خود نمایی و چشم هم چشمی بریم کلی لباس و اینا بخریم بلکه خرج کسب و کار و آموزش بکنیم و هی قدم به قدم بریم بالاتر و تکامل هم طی میشه و خدا هم کمک میکنه،
به نظرم بحث تبلیغات در کل اشتباهه چون بهترین تبلیغ برای یک محصول مشتری راضیه
اگه ما کارمون خوب باشه و خودمون راضی باشیم به خدا هر جایی باشیم مشتری پیدامون میکنه
مثل تک تک ما که با سایت استاد آشنا شدیم
راستی منم فقط عاشق سرمایه گذاری روی ملک هستم و به خدا اینقدر بهش فک کردم که چند سال پیش به طور معجزه آسایی خودم اولین ملکم رو خریدم
و به عنوان آخرین نکته میخوام بگم تمام هواسمون به اتفاقات باشه اونوقت خیلی راحت میدونیم خدا چه قدر هوامونو داره و چه قدر داره هر لحظه کمکمون میکنه و برامون کار انجام میده..
ممنون از توجه زیباتون
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم
وهمه ی دوستای بهشتیم
گام دوم
سودمندترین سرمایه گذاری:
روی خودمون وتوانایی هامون
سرمایه گذاری کنیم
روی رشد باورهامون
روی تغییرات مثبت هرروزه مون
مدیریت احساس مون
ارزشمند دونستن خودمون
کنترل ورودی هامون
تمرین عزت نفس مون
بیاییم و سرمایه گذاری کنیم
وقتی من با فرکانسهام زندگی مو خلق میکنم پس باید آگاهانه افکارمو جهت دهی مثبت کنم
پس باید بیشتر حواسم به افکارم باشه
نتایج بهبود شخصیتم مرور کنم هرروز
توانایی هامو مرور کنم هرروز و اتفاقا قدردان توانمندی هام باشم
شکرگزار داشته هام باشم
عزت نفسم بالاتر ببرم
جرات تعریف از خودمو داشته باشم
و همچنان تمرین آگهی تبلیغاتی انجام بدم
که خیلی لذت بخشه مخصوصا بعداز اگاهی های دوره احساس لیاقت (خودشناسی محض)
تجسم با حال خوب داشته باشم
لذت بردن از زندگی مو به عوامل بیرونی گره نزنم
نکته مهم این فایل
سرعت رسیدن به خواسته هامون به اندازه ی
سرعت تغییر باورهامونه
من هرچی دارم متعهدتر تمرینات انجام میدم و حواسم آگاهانه به افکارم هست
و مراقب ورودی هام هستم
نتایج هم دارم میبینم
نشونه های بیشتر هم میبینم
متوجه تغییر مدارخودم میشم
متوجه درصلح بودن بیشتر باخودم میشم
متوجه میشم چه میزان آرامش درونیم داره رشد میکنه و دیگه آدم واکنشی قبل نیستم
وقتی خدارو منبع قدرت کل کیهان بدونم
معلومه که مدارم پایدارترمیشه
معلومه که رشد فرکانسیم صعودی ترمیشه
معلومه چه قدر خودخواه ترمیشم که با هر ننه قمری نشست وبرخاست نکنم
و برا تنهایی هام ارزش قائل باشم
معلومه از وجود خودم لذت میبرم
به میزانی که احساس گناه من کمتر میشه
دریافت هدایتهای خدا بیشتر میشه و جریان روان تری پیدا میکنه ..
اینکه باعشق وعلاقه و کیفیت بیشتر هرکاری رو هرروز انجام میدیم خودمون شاهد نتایج بهتر وعالی تر هستیم
حتی تو کارهای روزانه خودمون
چه خونه داری چه آشپزی چه نظافت
چه خرید کردن …
وقتی دقت میکنیم
وقتی با عشق انجامش میدیم
وقتی با احساس خوشبختی کاری انجام میدیم
حتی یه کارساده
مثل بازی با بچه مون
جهان فرکانس شادی مارو دریافت میکنه و نتایج وارد زندگی مون میشن
من یادمه بارها حتی درحال نقاشی کشیدن باهلیسا یا کتاب داستان خوندن براش بودم که چندساعت بعد هدایت شدیم به سفر رفتن ، یا ورودی ورزق مالی دریافت کردیم ، یا هدیه دریافت کردیم ، یا یه خبر خوب شنیدم ، یا حتی لبخند بیشتری اون روز دریافت کردم ..
به همین راحتی و سادگی جهان به فرکانس ما پاسخ میده
خب از دیروز وگام اول یه جمله رو مرور میکردم آگاهانه که
خدایا هرچی دارم از خودته
و هرچی هم میخوام از خودته
امروز اتفاقات خوبی رقم خورد .ومن هربار گفتم
خدایا از خودته ها ..
رفتم خوراکی برا بچه ها بخرم
کارت کشیدم گفتم خدایا شکرت..
رفتم مدرسه دنبال هلیسا و چندتا از مادرها
خیلی پرانرژی احوال پرسی کردن بامن که اولین بار منو میدیدن و گفتم خدایا خودتی ها..
برای ناهار ماهی گذاشتم برخلاف تصورم
محمدحسن نخورد واکنش نشون ندادم
و رفتم سراغ شستن ظرفهاو جمع کردن میز
و دقیقا در حال خشک کردن ظرفها
بابام سرزده اومد خونه مون
و گفت مامانم فسنجون زیاد گذاشته و براتون آوردم ودیگه غذای محمدحسن به راحتی به دستش رسید از دستهای خداوند ، خدایا شکرت هزاران بار شکر
به میزانی که من دارم رو ذهنم کارمیکنم
نتایج میان ومتوجه میشم
معلم هلیسا جان پیام داد که
احساس کردم شما شاغل هستین
نیاز نیست برا جلسه شرکت کنین
ویس کلی حرفامو بهتون فرستادم
من حتی ورودی از جلسه مدرسه هم نگرفتم
اونم بدون هیچ تلاشی..
قرار بود برم بیرون چندتا خرید انجام بدم
اومدم فایلهارو خلاصه نویسی کنم که
محمدحسن اومد وگفت مامان خریدهاتو بنویس تو کاغذ و من میرم میخرم وبه همین راحتی بازهم خدا به زمان من برکت داد …
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم و
خانم شایسته مهربونم
بابت پروژه ی خانه تکانی ذهن
خیلی دوستتون دارم وعاشقتونم
خدا حفظ تون کنه ان شاالله