live | کنترل ورودی های ذهن - صفحه 31

679 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1499 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته موحد و تمام دوستان همفرکانسی در تنها دانشگاه توحیدی کیهانی.

    قدم چهاردهم خانه تکانی الهی شکرت

    چه گنجهایی را شما خانم شایسته عزیز کشف کردید این فایلها زیر خاکی بودن اینو همون زمان دیده بودم واقعا درکش

    نکرده بودم به این وضوح امروز درکم خیلی بیشتر بود از این لایو وای خدای من کسی که مدارش بالاتر میره از یک موضوع

    برداشت کاملا متفاوتی دارد خیلی جای فکر داره چه قضاوتهایی کردیم از ناآگاهی ها از مداری که بودیم چیزهایی که

    در ان مدار بودیم دیدم گفتم شنیدم وای خدای من واقعا ما به خودمون به قول قران ظلم میکنیم خودمون همه چی به

    ما برمیگرده بعضی اوقات اوایل وقتی ادم یکم درک میکنه میخاد فریاد بزنه که مردم این راهش هست واقعا کنترل زهن

    همه چی هست وقتی میخایم به اصل برسیم به خدا به توحید برسیم فقط باید این اصل را همیشه بدانیم که کنترل زهن

    اگر داشته باشیم باید تکاملی تمرین های کوچک پیش بریم از یک موضوعات پیش پا افتاده بعضی اوقات خودم در مورد

    یک سری چیزهای به ظاهر پیش پا افتاده یهویی کاری میکنم که خودم تعجب میکنم که چیکار کردی دیدین بعضی اوقات

    از دستمون در میره ناخوداگاه یک کاری میکنیم که باعث تعجب خودت و اطرافیان میشی خودم همین طوری شده برام

    میگم خدایا من دارم کار میکنم این همه وقت این چی بود یکم ادم بهم میخوره ولی راهی نداریم راهی نیست همین

    فقط بتونی یک جاهایی کنترل کنی زهنتو دهنتو گوشتو چشماتو کنترل کنی پاهات نری یک جاهایی کلا باید جهاد

    اکبر به راه بندازیم خودمونو از نو بسازیم چون خودمون اگاهانه زندگی خودمون را نساختیم ساخته شده مردمیم اگر

    راضی نیستیم یک راه دارد اونم که از نو بازسازی کنیم اگر خودمون را دوست داریم برای خودمون ارزش قاِیل هستیم

    باید این کارو کنیم به نظرم کسی که خودشو واقعا دوست داشته باشه برای وجود خودش ارزش بداند برای خودش وقت

    میزاره خودشو جوری که دوست داره باشه بسازه مثل خمیر مجسمه سازی باید دست به کار بشه شروع کنه به بازسازی

    خودشناسی کنه مغزشون بریزه تو کاسه ببینه دلیل رفتارهاش اعمالش افکارش چیه به چه دلیلی این واکنش ها را

    داره خیلی باید کار کنیم اوایل کمی سختتر هست مثل تمام کارهایی که میخایم اول یادش بگیریم ارام ارام تکاملی

    یادش میگیریم به نظر خودم وقتی به درجه ای برسیم که واکنش نشون ندیم به اتفاقات حالا هر نوع اتفاقی اون دکمه

    حساسمون را به قول استاد فشار دادن واکنشمون چیه نشون میده ما چیکار کردیم حالا تو موضوعات مختلف من خودم

    با لطف خدا و اگاهی که از طریق استاد عزیزم دریافت کردم به اندازهای که استفاده کردم نتیجه داده ولی ببینید وقتی

    خوب کار میکنی من خودم اوایل خیلی تمرکزی اصلا به فکر کسب و کار نبودم چون دفترم شخصی بود و معاملات من

    اکثرا ملکهای ویلای قیمت بالاست و مثل شغلهای دیگه شلوغی و رفت و امد زیادی نداره و منم زمانم عالی داشتم

    خدا تمام شرایط برام فراهم کرده بود منم کار میکردم شاید بالای روزی 6 ساعت تمرکز داشتم و ساعات دیگه هندزفیری

    تو گوشم بود و این افکار تو سرم شروع میشد به تکرار اینو میخام بگم اوایل زور میخاد بزنی اراده کنی ولی مزه اش را

    گرفتی با احساس خوبی که بهت میده قلبت باز میشه نفسهای عمیق میکشی خیالت راحته ارامی در لحظه ای اینو

    وقتی درک میکنی دیگه ولش نمیکنی کسی نیست که این احساس خوب رهایی به دست بیاره بندازتش دور تمام

    مردم جهان دارن صبح تا شب کار میکنن سگ دو میزنن که اخرش برسن به این نقطه که ما داریم درکش میکنیم لمسش

    کردیم ما به اینجا رسیدیم ما همه چی را داریم چون به خودش رسیدیم به اصل منبع وصل شدیم حالا این اتصال

    اگر بتوانم غلبه کنم به نجواهای شیطان قسم خورده خودم را کنترل کنم زمانهای بیشتری در احساس خوب باشم

    قدم به قدم هدایت میشم به همه خواسته هام مثل استاد همه چی اخرش میرسه به توحید تسلیم در لحظه زندگی

    کردن که تمام کارهایی که داریم انجام میدیم اموزش ها میخاد ما را به این نقطه برسونه ما هر چقدر به این احساس

    خوبه وصل باشیم به خدا به منبع وصلیم و همه کارها انجام میشه من خودم در دوران اون ویروس با خانمم همش در سفر

    بودیم حالمون عالی بود همه ناراحت ترس داشتن من فقط داشتم لزت میبردم چند باری هم درگیرش شدم ولی با کمک خدا

    حالا انقدر ادمها همه جا حرف ازش میزدن و احتمال زیاد فرکانش را ارسال کرده بودم که درگیرش شدم ولی خدایی حالم

    عالی بود از نظر روحی و مالی و شرایط زندگی همه چی خوب بود همیشه بیرون بودم اصلا نفهمیدم کی تموم شد کلی

    خیر و برکت و پیشرفت و شغلهای جدید از نظر انلاین که جهش عالی بود کلا پیشرفت بود اون زمان تازه با استاد

    اشنا شده بودم فقط به این که حالم خوب باشه فکر میکردم درکی از فرکانس و این ریزه کاری نبود تو مدار درکش نبودم

    فقط اگاهانه داشتم حالمو خوب نگه میداشتم اولین چیزی که هر کس با استاد اشنا میشه چون بیشترین چیزی که در تمام

    سایت هست احساس خوب اتفاقات خوب تاکید فراوان شده به همین دلیل باورش زودتر از چیزهای دیگه ساخته میشه

    ادم ناخوداگاه داره اینو رعایت میکنه که واقعا هم اصل هست حالا در تمام مدارها برداشت بیشتر درک بیشتر هست به

    این قانون احساس خوب اتفاقات خوب میشه بیشتر استفاده کرد تا بی نهایت مدار درکش فرق دارد انتهایی نداره

    در مورد مرگ هم من زیاد نمیترسیدم از اولش این جوری بودم یادمه سه نفر از اعضای خانواده در حال خاک سپاری

    خیلی سال پیش این حرف من داوطلبانه طی تشریفاتی که بود من با یکی داخل قبر میرفتم و اون کارهایی که لازم

    بود انجام بشه میکردم نمیترسیدم خدارو شکر تقریبا باورم خوبه میدونم که یک روزی زمانش برای همه میاد فراری ندارد

    زمانش کسی نمیدونه خیلی جای کار داره که بتونم بیشتر درک کنم این مرگ رو چون احساس داریم و باید بتونیم

    باورهای توحیدی را تقویت کنم تا ارامتر باشم در مورد مرگ و خیلی چیزهای دیگه کنترل زهن کنترل همه چی زندگی

    هست که انشالله بتونیم بیشتر اوقات سربلند باشیم و با عزت نفس خدایی خودمون زندگی سرتاسر زیبایی و ارام را

    تا اخرین لحظه مرگ داشته باشیم و به قول استاد عزیزم شب بخابیم صبح بلند نشیم در زمانش که فقط خودش میدونه

    ما باید هر لحظه اماده اش باشیم کسی نمیدونه که برای اون چه زمانی هست الهی شکر

    ما از خداییم و به سوی خدا میرویم

    تشکر و سپاس فراوان از دو استاد بزرگ و مهربان و توحیدی همه شما را به خدای مهربان و بزرگ میسپرم

    خدا نگهداتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1411 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت همگی…

    اولین گام در کنترل ذهن،کنترل ورودی های ذهن هست!

    در ماههای اول که میخواستم کنترل کنم ورودی های ذهنم رو وقتی یکی از کسی حرفی می زد یا اخبار منفی می شنیدم خیلی خودم رو به این ور و اون ور میزدم تا مگر اعراض کنم و حتی بحث رو عوض میکردم تا نشنوم و عذاب وجدان نگیرم!

    ولی رفته رفته یاد گرفتم که وقتی در جمعی دارن در مورده چیزی نامناسب حرف میزنند زاویه ی دیدم رو نسبت به اون حرف که اکثرا اون طوری که دوست داشتند تجزیه و تحلیل میکردند ولی من یاد گرفتم از جنبه ی دیگه ای به اون موضوع نگاه کنم و این تغییر زاویه باعث میشد که احساسم نسبت به اون خبر یا حرف بدتر نشه و اکثرا تو جامعه ای زندگی میکنیم که پر است از آدم هایی که دوست دارند اخبار بد و نابجای روز رو به همدیگه انتقال بدن و انگار رسالتشون تو این دنیای به این زیبایی فقط حرف زدن درباره ی دیگران و قضاوتشون هست که خودشون رو به روز و اجتماعی و آگاه از مسائل روز میدونن ولی وقتی کمی آگاه تر میشی و توی هفته لااقل یه بار تو چنین جمع هایی هستی و شرایط اون طوری پیش میره چون داری روی خودت کار میکنی کمتر درباره ی اون اخبار و دیگران در جمعی که حضور داری میشنوی و وقتی یه چیزی رو هم شنیدی زاویه ی دیدت رو جوری به اون موضوع تغییر میدی و از جنبه ای به اون موضوع نگاه میکنی که نه تنها احساست بد نمیشه بلکه باور قویتری نسبت به عموم جامعه در ذهنت ایجاد میکنی!

    خدایا شکرت به خاطر این آگاهی ها و عمل کردن بهشون!

    از وقتی آگاهانه شبکه های مجازی رو کلا تعطیل کردم و به غیر از مورده واجب حتی هفته ها هم بهشون سر نمیزنم و هیچ خبری رو دنبال نمیکنم تا جایی که امکانش باشه و شرایط خونه طوری شده که انگار دیگه هیچ یک از اعضای خانواده ات هم دوست ندارند خلاف خواسته های تو عمل کندو شبکه هایی رو می بینند که بابه میله تو هست و این یعنی قدرت باور!

    تلویزیون هم فقط مستند حیوانات و طبیعت وحش و جهان گردی ها رو می بینم و کلی لذت میبرم و جاهایی که قلبم موافق رفتنش نباشه جوری شرایط تغییر میکنه به نفع من که کلا نمیرم و میدونم قانون داره درست عمل میکنه!

    خدا رو شکر!فقط کارم شده دیدن فایل ها،گوش دادن بهشون،نوشتن کامنت،خوندنشون،نکته برداری،خوندن با معنی قرآن،تمرکز بر زیبایی ها،سپاسگذاری ،تحسین و تجسم کردن رویاهام!

    و میدونم که هر چه بیشتر بتونم روی ورودی هام کنترل داشته باشم و فیلتر بزارم جلوشون،نتیجه ی

    بهتری رو خواهم دید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    هدی و مهنا گفته:
    مدت عضویت: 2253 روز

    گام چهاردهم خانه تکانی ذهن

    سلام و درود به همه عزیزانم

    اگه ذهن رو کنترل کنی، زندگی خودت رو در کنترل داری.

    قوی ترین قدم برای کنترل ذهن، حذف Tv, شبکه های اجتماعی و رسانه هاست.

    ورودی های نامناسب کشنده تر از غذاهای مسموم و فاسد است.

    فرکانس ها برای مبدل شدن به واقعیت فیزیکی لازمه که تکرار بشن.

    تغییر شرایط زندگی از تغییر ورودی های ذهنی شروع میشه.

    ارتباط بین افکار و اتفاقات زندگی رو وقتی درک می کنیم که در یک فرآیند زمانی مشخص، با تعهد ورودی های ذهنمون رو کنترل کنیم.

    خلاقیت در یافتن نکات مثبت، هر شرایطی رو به سمت شرایط بهتر تغییر میده.

    هر چه عزت نفس بالاتر باشه، ایمانت به خالق بودن زندگیت بیشتره و در تغییر شرایط تواناتری.

    فردی قدرتمند که خالق شرایطه، بجای تمرکز بریافتن مقصر ، مصمم به ساختن دوباره عزت نفس خودشه.

    تا وقتی ذهن ما به اتفاقات بیرونی واکنش نشون میده، از همون جنس اتفاقات وارد زندگی ما میشه.چون جهان به فرکانسهای ما پاسخ میده.

    اونایی که تونستن ذهن رو کنترل کنند, نتایج خوبی تو زندگی گرفتند.

    هر چه بیشتر تمرین کنی مثل خیلی از مهارتهای دیگه (گیتار و …) توی کنترل ذهن تواناتر می شی و کار واست راحتتر میشه.

    برای کنترل ذهن Tv رو حذف کن تا ذهنت آرومتر بشه نزار خوراک ذهنت رو دیگران بهت بدن. خروجی هماهنگه با ورودیهات.

    وقتی ورودی ها رو کنترل کنی کم کم ورودی های خوب خودشون وارد زندگیت میشن.

    ذهن انسان تاثیر کاملی داره بر جسم. اگه کسی احساس خوبی به جسمش داشته باشه و باورهای خوبی داشته باشه جسمش بهتر عمل می کنه.

    مهنا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    فروغ شمس گفته:
    مدت عضویت: 1778 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    درود بر استاد الهیم و مریم جان و دوستان عزیزم در پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام

    گام چهاردهم : کنترل ورودی‌های ذهن

    + تا وقتی که ذهنِ ما به اتفاقات بیرونی داره واکنش نشون میده، اتفاقات از همون جنس براش اتفاق می‌افته. چون زندگی ما رو داره ذهنمون، افکارمون، باورهامون، فرکانس‌هامون ایجاد می‌کنه.

    + یکی از بهترین کارهایی که به من کمک کرد این بود که تلویزیون رو توی زندگیم حذف کردم و همون موقع وقتی این کارو کردم خیلی ذهنم آروم‌تر شد.

    + وقتی که شما اجازه میدید که اخبار و رسانه‌ها و مردم، زیاد توی ذهنِ شما حرکت کنند و حرف بزنن، شما دیگه داری چیزی رو توی زندگیت خلق می‌کنی که اونا خوراکشو دارن بهت میدن.

    + چیزی توی زندگیِ ما خلق میشه و ایجاد میشه که ذهنِ ما داره بهش توجه می‌کنه. مثل ربات داریم در خدمت بقیه ی آدما زندگی می‌کنیم. این مسیر تمرکز می‌کنه بر روی نازیبایی‌ها.

    + خروجی هماهنگِ با ورودی ما. به یاد نکته‌ای توی کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم و هم در قانون آفرینش می‌افتم که میگه: نشانه هماهنگ بودن دیدگاه ذهن ما و روح ما = وجود احساس خوب است.

    + وقتی کنترل ذهن تون رو انجام میدین ورودی‌های بهتری میاد. به واسطه کنترل ذهن ، به واسطه ورودی‌های مناسب، اتفاقات می‌افته. کنترل ذهن فاصله ی بین عمل و نتیجه س. وقتی افکار مناسب داریم، فرکانس‌ها یه فاصله زمانی می‌خوان برای اینکه به یه قدرتی برسند و بعد نتیجه رو ایجاد کنن.

    + وقتی که سیستم ایمنی بدن قوی باشد، از پَسِ همه چی برمی‌آید. ذهنِ انسان تاثیر کاملی بر جِسمِش داره.

    + هر کسی به یک شکلی می‌میره، یه چیز کاملاً طبیعیه. ما باید اینو باهاش راحت باشیم، زمانش که فرا برسه این اتفاق می‌افته و هیچ ترسی هم نداره.

    + تضادها و اتفاقات باعث میشن که علم پیشرفت کنه.

    + توی هر اتفاقی میشه، نکات مثبتی رو دید. اگر که آدم ذهنِ مثبتی داشته باشه، از دِلِ هر اتفاقی می‌تونه زیبایی رو بکشه بیرون. اگر زیاد این کارو انجام بده دیگه اتفاقات مثبت رخ میدهند.

    خدایا شکرت که قانون کنترل ذهن رو بیشتر به یادم میاری.

    خدایا شکرت که گلبول های سفید من قوی هستن.

    خدایا شکرت که این سیستم فوق العاده ای که آفریدی عالی داره کار خودشو انجام میده.

    خدایا شکرت به دلیل نعمت سلامتی ایی که دارم

    خدایا شکرت که استاد سلامت هستن

    خدایا شکرت که این آگاهی های فوق العاده رو از زبان استاد‌ سبزم بر من جاری میکنی

    خدایا این خانه تکانی ذهنم، هدیه های بزرگی رو از سمت تو برای من داره و برای تمام آنچه که برام از رحمت و برکت میفرستی سپاسگزارم.

    خدایا شکرت برای حضور استاد و مریم جون

    خدایا تنها تو را می‌پرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    مرا به راه راست هدایت فرما، راه کسانی که به آنان نعمت داده‌ای.

    دوستتون دارم توحیدی وار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1147 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عزیز و نازنینم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گلم.

    کنترل ورودیهای ذهن بحث جدی و خیلی مهمی هستش که هر چقدر رو این موضوع بیشتر کار کنیم باز نیاز به ممارست بیشتری داریم چون چیزیه که در هر لحظه با دریافت ورودیهای نامناسب منجر به اتفاقات و واکنشهای اشتباهی میشه.

    در واقع اگه تمرکزمونو روی ورودیهایی که به ذهنمون میدیم بزاریم عملکردهای خیلی بهتری خواهیم داشت.

    در گذشته که کسی بودم که به هیچ وجه نمی‌تونستم ذهنمو کنترل کنم و خیلی راحت از طریق هر چیزی ورودیهای نامناسب به ذهنم وارد میکردم به همین جهت خیلی زود با عصبانیت و تندی واکنش نشون مید‌ادم.

    مثلاً راحت اجازه می‌دادم دیگران در مورد هر چیزی صحبت کنن و منو تحت تاثیر حرفهای خودشون که شامل علایق ،سلایق ،اعتقادات و نظرات شخصی خودشون بود ، در بیارن .

    خودمم خیلی راحت در مورد هر موضوعی بدون اینکه از قبل فکری کرده باشم ، صحبت میکردم.

    زیاد رسانه‌ای نبودم ولی بابت اخبار و حوادث کشور و و جهان هر کسی هر چیزی میگفت باور می‌کردم ولی خودم دنبال چیزی نمیرفتم ینی پیگیرش نمیشدم.

    خب اون موقع آگاهی نداشتم به اینکه صحبت کردن راجع به هر چیزی باعث میشه کانون توجهم سمتش بره و طبق اون افکار و باورهای من شکل بگیره. اینم نمی‌دونستم که دنیای بیرون منو ، همین افکار و باورهام خلق میکنه. بنابراین همه چیز دست به دست هم میداد تا یه زندگی ناموفق و پر از تنشی داشته باشم.

    از وقتی که با استاد آشنا شدم زندگیم شکل دیگه‌ای گرفت .شاید نتونستم از همون ابتدای شروع، تغییرات خوبی داشته باشم و بتونم راحت ذهنمو کنترل کنم اما همین که به این آگاهی دست پیدا کرده بودم و از اونجایی که فایلهای استاد رو هر روز گوش می‌کردم و خیلی از دوره‌هاشونو خریدمو و کار کردم خب به نسبت ، تغییرات خیلی بهتری کردم. تکرار و تمرین روزانه اونم پی در پی بالاخره جواب میده یعنی باید جواب بده و در مورد منم همین صدق میکرد الان بعد از گذشت چند سال به نسبت گذشته،میتونم به جرات بگم خیلی خیلی بهتر ذهنمو کنترل می‌کنم و قابل مقایسه با قبل خودم نیستم .شخصیتمم با توجه به کنترل ذهن خیلی تغییر کرد .

    هر فردی با کنترل ورودیهای ذهنش خیلی راحت می‌تونه شخصیت خودشو بهبود ببخشه . همه ی ایرادها و مشکلات و ندونستن برخوردمون در مقابل تضادها فقط و فقط به خاطر عدم آگاهی و کنترل نکردن ورودیهای ذهنمونه.

    هر چقدر بیشتر باور داشته باشیم که خودمون خالق اتفاقات زندگیمون هستیم بیشتر ورودیهای ذهنمونو کنترل می‌کنیم.

    پس باید بپذیریم که خودمون عامل همه ی اتفاقات زندگیمون هستیم و با این پذیرش سعی کنیم افکار و باورهای مثبتی رو تو ذهنمون پرورش بدیم و در مقابل گفتگوهای ذهنی و نجواها با دادن ورودیهای مناسب یعنی استفاده از تجارب و درسها و آگاهی هایی که کسب کردیم ذهنمونو جهت بدیم به هر افکار و باور مثبت !

    وقتی قصد و نیت خودمون تغییراتمون باشه آگاهانه تمرکز بیشتری روی موضوع می‌تونیم داشته باشیم و خیلی راحت‌تر در مقابل مشکلات و تضادهایی که برخورد می‌کنیم می‌تونیم زاویه ی دیدمون رو تغییر بدیم. می‌تونیم از تجربه‌های قبلی خودمون به عنوان یک درس بزرگ یاد کنیم و سعی کنیم کنترلی بر ذهنمون داشته باشیم .

    به رفتارها و واکنشهای الگوهای مناسب توجه داشته باشیم .

    هر چیزی رو که خودمون بخواهیم و تمایل داشته باشیم که تغییر بدیم می‌تونیم تغییرش بدیم مثلاً اینکه من خودم باور دارم و قبول کردم که خودم تمام اتفاقات ناخوشایند و ناجالب زندگیمو خلق کردم و کسی مقصر نبوده و نیست . از اونجایی که دلم یه زندگی خوب و با آرامش و ثروت زیاد رو میخواست باید تغییراتی در خودم صورت میدادم که صددرصد تغییراتم تو ذهنم باید اتفاق میفتاد .همین که بپذیری خودت مقصر اتفاقات زندگیتی و جایی دنبال مقصر نگردی. خودش کلی از افکار و باورهای تو رو مناسب مثبت کرده. این پذیرش یعنی ورودی مناسب!

    .ینی تونستم تا یه جایی ذهنمو کنترل کنم.

    ینی موفق شدم خیلی جاها گفتگوهای ذهنیمو کنترل کنم.

    مثلاً برای داشتن ثروت و آسایش و رفاه زندگیم همیشه نگاهم به همسرم بود. بقدری تو این زمینه ایشونو کنترل می‌کردم که مدام باعث بحث و جدلهای بی مورد و خشم و عصبانیت و در نهایت کینه و نفرت از ایشون منجر میشد. از وقتی که پذیرفتم اگه تو جایگاهی که میخوام نیستم به خاطر افکار و باورهای خودمه و کسی جز خودم عامل آرامش و آسایش زندگیم نمی‌تونه باشه ، دست از تمام کنترلهام نسبت به همسرم برداشتم. دیگه از اون بحث‌ها و از اون خشونت‌ها و احساسهای بدی که نسبت به ایشون به خاطر این قضیه پیدا می‌کردم خبری نیست .

    دیگه به هیچ وجه تو این زمینه سرزنشش نمی‌کنم و مورد محاکمه و قضاوت قرارش نمیدم. الان که فکرشو می‌کنم می‌بینم چ نگاه خودخواهانه و چ توقعات بی جایی‌ داشتم.

    هنوزم که هنوزه خودم یه خانم خانه‌دار هستم و هیچ درآمدی ندارم منتهی با نگاه درستی که به این قضیه پیدا کردم همسرمو دستی از دستان خداوند می‌بینم که متقابلاً به خدمت هم در اومدیم. این تغییر نگاه هم به خودم خیلی اعتماد به نفس داد و هم به همسرم .

    وقتی به خدا به قوانینش اعتماد کردم و خودمو از این موضوع رها کردم و دست از کنترل همسرم برداشتم همون آسایش و رفاهی که می‌خواستمو بدست اووردم بدون اینکه تلاشی کرده باشم . حالا می‌فهمم استاد وقتی میگن جایی تقلا و زور الکی نزنید ینی چی!!!!!

    البته کار و در آمد نداشتن من ،و نتیجه ی خوب گرفتنم به شرایط و موقعیت خودم ربط داره.

    با وجود اینکه هیچ تلاش فیزیکی نداشتم تنها کاری که کردم این بود که افکار و باورهامو نسبت به این قضیه تغییر دادم .وقتی من باور دارم خدای من رزق و روزی بی‌حساب میده و دنیای پر از فراوونی خلق کرده دیگه ترس و نگرانی از دست دادن چیزیو ندارم. این میشه یه ورودی مناسب دیگه که منو کلی از افکار وباورهای منفی نجات داد.

    زمانی که باور دارم همه ی قدرت ، از عان خداست .

    زمانی که باور دارم خداوند در هر لحظه مراقب و مواظب منه .

    زمانی که باور دارم بین منو و خدا تقسیم کار وجود داره و من توانایی بیش از حد نمی‌تونم داشته باشم ، باید هر جایی که نیاز پیدا کردم و احتیاج داشتم از خداوند درخواست کمک داشته باشم.

    زمانی که ترس و نگرانی‌هایی که نسبت به فرزندام دارم رو به خداوند می‌سپارم.

    همه ی اینا ینی دادن ورودیهای مناسب به ذهن .

    ایمان داشتن و پذیرفتن تمامی قوانین جهان یعنی دادن ورودیهای مناسب به ذهن.

    هممون چوب وابستگی به هر چیزیو خوردیم چ تو روابطهامون و چ تو زمینه ی مالی .

    با یادآوری خسارتهای زیادی که بابت وابستگی هامون خوردیم سعی می‌کنیم ذهنمون رو کنترل کنیم و ورودیهای مناسبی چون خداوند بهتر از من از فرد مقابلم حالا هرکی که میخاد باشه ،همسر ، فرزند ، مادر ،پدر و هر فرد دیگه ای که من به اون تعلق خاطر یا وابستگی شدیدی دارم مراقبت و مواظبت خواهد کرد منو آروم می‌کنه و باعث میشه وابستگیهامو کم کنم .

    مال دنیا هم که هر عان ممکنه از دستم بره .

    با دادن این ورودی که همه ثروت و دارایشونو به دنیای بعد نمیبرن و اینکه معلوم نیس فردایی برای ما باشه یا نه .اینکه هرچیزی موقتی و به صورت امانت پیش ماس باعث میشه در صورت حرص و طمع یا در مواقع از دست دادن و شکست مالی صبورتر باشیم و از داشته هامون درست استفاده کنیم و بیشتر از زندگی لذت ببریم.

    همین رهایی منو بخشنده تر و سخاوتمند تر می‌کنه .

    تمام افکار و باور های مثبت ، تو هر زمینه ای میشه ورودی مناسب به ذهن !

    دقیقا روح ما هم مثل جسممون نیاز به تغذیه ی مناسب داره .

    تا وقتی که با استاد آشنا نبودم درکی از مطلب نداشتم اما الان خیلی خوب می‌فهمم که چرا باید ذهن را کنترل کرد؟!

    داشتن آرامش و لذت بردن از هر لحظه ،مستلزمه کنترل ورودیهای ذهن هستش .

    به میزانی که عشق و علاقه ی واقعی نثار خودمون می‌کنیم به همون میزان راحتر ذهن رو کنترل می‌کنیم .

    چرا که دیگه دوست نداریم ورودیهای منفی تو ذهنمون باعث آزار و اذیت و رنجشمون بشه .

    اکثر ماها با داشتن افکار و باورهای منفی چنان زخمها به خودمون زدیم که نفهمیدیم چطور زندگی کردیم و روزها و ماهها و سالهای عمرمون چطور گذشت !!!!

    اتفاقاً من شروع سال جدید رو همین تغییر قرار دادم .

    اینکه کانون توجهم به هر چیزی که منو به خشم در بیاره نباشه .

    اجازه ندم هر کسی با هر طرز فکر یا هر نظر و ایده ای باعث ناراحتی من بشه .

    نه چیزیو به کسی تحمیل کنم و نه کسی چیزی به من تحمیل کنه .

    هر کسی آزاد و رها برای خودش زندگی کنه .

    بیشترین تمرکز آگاهانم، رو روی واکنش درست در مقابل تضادها گذاشتم .

    برای کنترل ذهن در برابر تضادها باید ورودی‌هایی مثل تغییر زاویه ی دید ،جهت دهی افکار مثبت ،در نظر گرفتن ایمان به قدرت خدا ،صبوری کردن ،یاد آوری اشتباهات گذشته ،دیدن نتایج در مقابل اتفاقات خوب زندگیم و…باید باشه تا من با آرامش ، اون مرحله رو بگذرونم .

    جملات و عبارتهای تاکیدی هم از ورودیهای خیلی عالی ای هستن برای کنترل ذهن .

    تکرار هر کدومشون تو هر زمینه چنان انرژی و باور قشنگی تو ذهنت میسازه که در برخورد با تضادها اگرچه تو همون لحظه نتونی خودتو کنترل کنی ولی دقایق یا ساعتی بعد حتمن میتونی خودتو آروم و متقاعد کنی و پذیرش اون اتفاق برات آسونتر و قابل فهم تر میشه .

    تو این شیش ماه تمام سعیمو کردم که به مشکلات واتفاقات ناگهانی و تضادها با استفاده از اصول قوانین جهان ، نگاه بهتری داشته باشم .اونم فقط به خاطر خودم!

    ب خاطر اینکه هرچی پیش میره بیشتر متوجه میشم هیچ چیزی ارزش غصه خوردن و حرص زدن نداره و اینکه فقط باید لذت برد.

    هیچ وقت فک نمی‌کردم به مرگ فک کنم و هر روز به ذهنم یاد آوری کنم که خوب زندگی کنم و از شرایط و موقعیتم بهترین لذتها رو ببرم چون ممکنه فردایی وجود نداشته باشه .

    که خداروشکر تا حدودی تونستم عملکرد خوبی داشته باشم .

    تو این مدت اتفاقات زیادی افتاده که عملکردهای خوبی از خودم دیدم .

    پذیرش هر اتفاق و هر آدمی از مهمترین ورودیهای مناسب ذهنه که هر کسی رعایت کرد بورد کرد.

    پذیرش پذیرش پذیرش .

    پذیرش ینی تسلیم بودن !

    وقتی می پذیری ، اتفاقات بعد، بیشتر بر وفق مردات میچرخن .

    همه اینا رو مدیون استاد عزیز هستم .

    صدای استاد عزیز همیشه باعث عملکرد درستم میشه .با دیدن هر مشکلی، شنیدن چن جمله از استاد در عرض چن دقیقه نگاهتو عوض می‌کنه .

    استاد جونم خیلی دوست داشتم توضیحات دقیق تر و بیشتری می‌دادم وقت نمیکنم که تمرکز کنم .

    اگه چیزیم ننویسم حالم خراب میشه دوس دارم تا جایی که می‌تونم به اندازه ای که وقت میکنم مطلب بنویسم .

    چون می‌دونم گوش کردن و تمرکز روی نوشته ها تو درک موضوعات، خیلی بهمون کمک می‌کنه.

    استاد جونم مرسی که هستی .

    الهی باشی همیشه .

    خیلی برام عزیزی .

    خداروشکر میکنم که طبق روش شما پیش رفتن ، منو به تغییرات مثبت فوق العاده ای کشونده .

    مرسی از وجودت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    به نام الله.سلام به همه عزیزان .

    الهی شکر که من در این شرایط حساس کنونی لذت بخش ودوست داشتنی عضو این سایت هستم ودارم هر روز بیشتر از دیروز از زندگیم لذت میبرم وآگاه تر میشم وآرامشم بیشتر میشه وبه یه ثبات حال خوب دائمی بیشتر از 95درصد مواقع رسیدم ودیگه یویو نیستم.

    الهی شکر که پاییز رو خیلی عالی شروع کردم که به خاطر مدرسه بچه ها ساعت شش صبح پامیشم وورزش میکنم و وقتم برای بودن در سایت بیشترشده واین پروژه گام به گام رو داریم پیش می‌بریم.

    خانم شایسته عزیز چقدر خوب میشه همین پروژه رو در مورد فایلهای توحیدی وگفتگو با دوستان هم درست کنید.

    اولین نکته این فایل صحبت همیشگی استاد عزیز کنترل ورودی های ذهن وکنترل زندگی بود .

    یکی از واجبترین کارها برای کنترل ورودی ها حذف رسانه ها که خدایاشکر من تو این مورد خیلی موفق بودم اصلا قبل از عضویت در سایت من اصلا اهل تلویزیون واخبار نبودم شبکه های اجتماعی ندارم.

    یه چیزجالب که اتفاق افتاد این بود که همسرم از زمانی که ازدواج کردیم به محض بیداری از خواب شبکه خبر میزد صبحانه نهار شام باشبکه خبر می‌خورد من اصلا توجه نمیکردم تا اینکه دوسالی میشه که کلن خودش بدون اینکه چیزی بگم تلویزیون رو بوسید وکنار گذاشت والان اگه روشن باشه به خاطر کارتن بچه هاست.واز این بابت خیلی خوشحال شدم که حذف شده.

    همون طور که به جسممون غذای فاسد نمی‌دهیم باید حواسمون به غذای روح هم باشد.فرکانسها وقتی به یک قدرتی برسند وزیاد تکرارشوند اتفاقات خلق می‌شوند ویک پروسه زمانی لازم هست.

    نکته بعدی اینکه بدن ما حاصل میلیون ها سال بهبود مستمر وتکامل هست واگه باور کنیم که سیستم ایمنی قوی داریم به خوبی از پس بیماری‌ها برمیاد.هرچقدر باورهات نسبت به بدنت بهتر باشد سالم‌تر هستی.

    مرگ تولد دوباره هست.مرگ یک امر کاملا طبیعی که هر کس تجربه می‌کند وهرموقع وقتش برسد هرکجاباشی دچارش می‌شود وهیچ گریزی نیست .

    من مادرم چندماه پیش به علت ایسکمی روده فوت شدن .همیشه مامانم میگفت من فکرمیکنم روده هام گیر داره (به علت یبوست دائمی که داشت اینو میگفت)منم هربار بهش میگفتم اینو نگو دچارش میشی که بالاخره درآخر هم به علت مشکلات روده طی چند روز فوت شدن .که خدایا شکر من خیلی خوب در این قضیه کنترل ذهن داشتم خیلی راحت از این قضیه عبور کردم که اون فایل (ما بی انتها هستیم)خیلی بهم کمک کرد.روز چهارم دیگه شروع کردم به فایل نوشتن وگوش کردن و ورزش رو شروع کردم .درصورتی که سالهای طولانی بود که ترس از دست دادن مادرمو داشتم فکرمیکردم فاجعه بزرگی هست ولی خیلی دیدم نسبت به مرگ تغییر کرده وخیلی راحت پذیرفتم.

    اگر سعی کنید از دل هر اتفاقی نکات مثبت رو بیرون بکشید ودر این کار مهارت پیدا کنی بعد یه مدت اصلا اتفاق بد نمی افتد زندگی مثل زندگی استاد همیشه زیبایی میشودکه استاد مثل بقیه فکر نکرد وعمل نکرد. زمانی که بقیه دچار افکارمنفی هستن بهترین زمان برای جداشدن از بدنه ی جامعه هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1872 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    پروژه خانه تکانی ذهن | گام چهاردهم

    خداروشکر بابت آگاهی های ناب این فایل به نظرم یه مینی دوره بسیار قدرتمند بود درباره کنترل ذهن و نحوه کارکرد جهان هستی که هرچقدر هم این فایل رو گوش بدم بازهم کم هست چون میتونم به یک درک بسیار مهم درباره عملکرد جهان و کنترل ذهن برسم….

    توی این کامنت می‌خوام از خاطرات خودم در زمان همه گیری کرونا بنویسم :

    من یک کمک پرستار هستم و از روز اول شروع همه گیری توی اون وضعیت بیمارستان ها حضور داشتم و اتفاقا مصادف شده بود با اولین ماه های عضویتم در این سایت الهی و یادمه اون موقع فایل های آرامش در پرتو آگاهی و فایل قانون جذب در قرآن رو گوش میدادم و توی یکی از فایل ها از استاد شنیدم که وقتی تو ذهنت رو کنترل می‌کنی از بدنه جامعه جدا میشی و درکت نسبت به مسائل متفاوت میشه اولش یه مقداری ناراحت شدم و با خودم گفتم من که دارم این فایل ها رو گوش میدم و توی سایت هستم پس وسط این مهلکه چیکار میکنم!!!!

    و یادمه که با پرسیدن این‌ سوال هدایت شدم به کامنت یکی از دوستان که وکیل دادگستری بود و اتفاقا نظری مشابه نظر من داشت اما یه راه خوب به ذهنش رسیده بود اون هم اینکه به قول استاد از زاویه ی دیگه ای به این مسئله اش نگاه کرده بود و همین کنترل ذهن و نگاه متفاوت نسبت به شغلش باعث ایجاد احساس بهتر و موفقیت شغلی ایشان شده بود من هم از خدا سپاسگزاری کردم و از این دیدگاه ایده گرفتم و به خودم گفتم این هم مسیر منه و حتما خیره و اتفاقا این یک محک جدی برای ذهنم هست که آیا میتونم وسط این بهبوهه ذهنم رو کنترل کنم یا نه که اگر بتونم خیلی کار بزرگی کردم و این تمرین می‌تونه زندگیم رو در تمام جنبه ها تغییر بده وقتی این قسمت از متن این فایل رو خوندم که نوشته بود

    زمانی که “اکثریت” بر نکات منفی تمرکز کرده اند، بهترین زمان برای جدا شدن از بدنه جامعه است

    خیلی به خودم افتخار کردم چون اون موقع من فقط روی سایت تمرکز کرده بودم و اصلا به حرف های دیگران و جامعه کاری نداشتم و هرگز اخبار مربوط به بیماری و اینکه چند نفر مردن و غیره هیچ توجهی نکردم حتی یکی از همکاران مون مبتلا شد و به رحمت خدا رفت و کل بیمارستان رفتن برای تشییع جنازه به جز یک نفر و اون یک نفر من بودم یه نجوایی در ذهنم می‌گفت چقدر بی رحمی چرا نرفتی اما یه حس قوی تر در قلبم ندا داد که اون همکار به پروردگار پیوسته طبق آیه ی انا لله و انا الیه راجعون و همه ی ما هم یک روزی به طریقی می‌میریم پس رفتن من هیچ کمکی به اون همکارم نمیکنه و اگر برم ممکنه از نظر ذهنی تحت تاثیر قرار بگیرم و از مسیر خارج بشم پس نمیرم‌ و نرفتم …و همچنین به لطف نوع پوششی که داشتیم که احتمالا در تصاویر و فضای مجازی دیدید اصلا نمیتونستیم با همکاران هم حرف بزنیم و باز این خودش کمک بزرگی برای کنترل ذهنم بود و نتیجه این بود که من وسط آی سی یو کویید کار میکردم اما به لطف الله و به لطف آموزش های استاد و به لطف کنترل ذهنم در اوج این بیماری اصلا مبتلا نشدم و فقط در اواخر همه گیری مقداری احساس سرما خوردگی داشتم و هرکس کوچکترین علامتی داشت باید به اجبار تست میداد وقتی تست دادم گفتن تستت مثبته اما من هیچ علائمی نداشتم و چند روز هم منو فرستادن مرخصی اجباری که اون روزهای مرخصی هم با خانواده کلی خوش گذراندیم و به نظرم این هم پاداش خدای مهربان بخاطر اون کنترل ذهن ارزشمندم‌ بود…

    به لطف کنترل ذهن اون دوران الان که چندین سال میگذره خداروشکر باورهای سلامتی من خیلی تقویت شده و به جز چند سرماخوردگی جزیی به لطف خدا هیچ مشکلی نداشتم.

    خداروشکر میکنم بابت اینکه به سایت عباسمنش دات کام هدایت شدم و در این مسیر الهی پیش میرم.

    ممنونم از استاد شایسته عزیز بابت این پروژه زیبا

    ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    حسن صالحی گفته:
    مدت عضویت: 597 روز

    به نام الله یکتای بی همتا

    سلام دوستان ویاران همراه

    جلسه چهاردهم ازخانه تکانی ذهن قدم به قدم

    بقول استاد ما یه دزدی توی خونه داریم که خودمون راهش دادیم وهی دزدی میکنه حالا دیگه وقتش هست که این دزد ی که گرانبهاترین چیز ارزشمند زندگیمون رو می دزده رو بیرونش کنیم تا واقعا به سعادت هم دنیا وهم اخرت برسیم چه کسی هست که نخواهد زندگی پراز لذت شادکامی وثروت بی حساب داشته باشه همه می خوایم اما بهایی دایره بهاش هم اینه که دلمون روازهرچیز بد وفکرمون از هرغذای ناسالم که توسط اخبارتلوزیون وسوشال میدا که واقعا خانواده هارریشه کن داره میکنه وفاصله های میلیارد کیلومتری بین افراد خانواده ها خصوصا بین والدین وفرزندان ایجاد کرده رو ازمسیر زندگیمون ازدورخارج کنیم

    خیلی کارها احساسات وبیماریهای مان منشا اون همین اطلاعات واخبارمضره هستش من زمانی که با تلوزیون خدا حافظی کردم واقعا تحولات خوب روتجربه کردم وازوقتم سعی کردم به بهترین شکلی که می تونستم استفاده کنم بهره برداری کردم

    اون هم زمانی بود که دست به یه کارعام المنفعه زده بودم ونیازبه تمرکز وتوکل داشتم درصورتی که شرایط نامساعد بود وبا افرادی سروکارپیدا کردم که کارشناس اموری بودند که به من توصیه هایی برای چگونگی انجام کاری که داشتم می کردم میدادند بعد طوری شد که گفتند بازمانی که تو داری غیرممکن هست اما وقتی من متمرکز بودم وتوکلم به الله بود وبس

    تونستم غیرممکن روممکن کنم درحالی که سه روز شب وروز داشتم کارسنگین میکردم وفشارظاهرا خیلی بود وباید یه مجموعه ای روکه تازه راه اندازی میکردیم برای افتتاح وبازدید یک سری افراد مهم ازجاهای مختلف درروزوساعت مشخصی دعوت وپذیرایی میکردیم اما همه میگفتند نمیشه اما من فقط تمرکز وفکرم روگذاشته بودم برروی انجام شدن وساعت وروز رواصلا بهش توجه نمی کردم وبه تیمم هم گفتم متاثر ازوضعیت فعلی نشید ما تا لحظه شروع افتتاح وقیچی کردن روبان توسط افراد میهان که خواهند امد وقت داریم وماتااخرین لحظه وردمیهمانان به ساختمان مورد نظر کار میکردیم ازدرب ورودی میهمانان وارد شدند ودرهمین لحظه کارتدارکات ودکورووسایل نمایشگاه تمام شد وتیم من از درب پشت ساختمان خارج شدند درحالی که کارشان کامل وتمام به نحواحسن انجام داده بودند بدون اینکه کسی هم متوجه شود حالا ببینید اگر ماتمرکز وتوجه نداشتیم وهواسمان به همی چیز بود به غیر از هدف وبرنامه ای که باید انجام میدادیم صدسال دیگه هم نمی تونستیم تواون شرایط کارمون رودرست وکامل انجام بدیم وقت زمان باور تمرکز وایمان هم نوا باهم براساس قانون خداوند به یاری شماخواهند امد اگر طبق قوانین زندگی کنیم حالا اگربیمارهم بشیم وقتی تمرکز روی بهبودی وسلامتی باشه وصبرداشته باشیم وازمرگ هم ترسی به دل راه ندیم چگونه جسم ما هم اهنگ برای درمان بیماریمان عمل خواهد کرد برخلاف اظهارات کارشناسان بهداشتی وپزشکی بهترین هارو برای همتون ارزو میکنم خصوصا استاد عزیز وخانم شایسته محترم پایداروسربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    خرم خمرنیا گفته:
    مدت عضویت: 1862 روز

    سلام و درود

    گام 14

    رسیدم به اصلی ترین موضوع پروژه « کنترل ورودی های ذهن

    به چه معناست: جهت دادن توجه و تمرکز به خواسته ها

    اگه بخوام از پس کنترل ذهنم بربیام باید مرتب تمرین کنم بصورت آگاهانه تا راحت تر بتونم انجامش بدم

    تا جای ممکن دوری از رسانه ها و حرف اکثریت مردم به نفعمه …

    چرا رسانه ها مرتب با اخبار منفی و اتفاقات منفی مانور میدن؟ چون مردم استقبال می کنن

    چطور می تونم ورودی های ذهنم رو درباره بیزینسم « ترید » کنترل کنم؟ ابتدا باید ذهنم رو با نکات مثبت کسب و کارم پر کنم و همین کارو مرتب تکرار کنم تا هدایت بشم به نتایج دلخواهم

    در صورت تکرار این رویه فرکانس هام در این مورد قدرت می گیرن و نتایج خلق میشن

    یادم باشه وقتی روی باورهام در هر زمینه « ثروت ، روابط ، سلامتی ، شادابی ، توحیدی » کار نکنم رفته .. رفته از قدرتشون کم میشه و از مسیر درست خارج شدم

    من ثروتمندم در تمام جنبه هااااااا

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  10. -
    مریم بذرا گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    سلام براستادعزیزم ومریم جانم وتمام دوستان درسایت بهشتی.

    رسیدیم به گام چهاردهم خانه تکانی ذهن:

    این فایل منو یاد زمان بیماری پندمیک انداخت اون موقع یادمه با اینکه توی مغازه من با همه در تماس بودم ولی به لطف خدا دچاراین مریضی نشدم بعدها که باشما استادعزیزم اشنا شدم فهمیدم که من باورهام در مورد سلامتی عالی بوده چون من این باور رو همیشه دارم که بدنم قویه و دچار هیچ مریضی نمیشه و بارها در زندگیم این بهم ثابت شده بود.خداروصد هزارمرتبه شکر

    واما برداشتهای من از این فایل،

    کنترل ورودی ها یک اصل مهم و اساسی در قانون است که باید بهش توجه زیادی داشت.

    چون زمانی میتوانیم زندگی خودمون رو تغییر بدهیم که بتونیم ورودی هابه ذهنمون رو کنترل کنیم ونزاریم هر حرفی و باور نامحدودی وارد ذهنمون بشه.

    اون موقع است که مااین باورهاو حرفهایی که از دیگران شنیدیم رو در ذهنمون بارها بهش فکر میکنیم و توجهمون رو روشون میزاریم وباعث فرکانس فرستادن به جهان هستی میشیم و این فرکانس باعث به وجود اومدن ناخواسته های بیشتر در ما میشه.

    ماباید بتونیم در هرشرایطی که به ظاهر بده طوری نگاه کنیم تا به احساس بهتری برسیم.

    مثال دیروز من : وقتی رفتم مغازه با کلی انرژی خوب رفتم ولی اصلامشتری نداشتم شب که میخواستم برگردم حالم خیلی بد شده بود و نجواها داشت میومد توی راه کلی با خودم حرف زدم که درسته امروز مشتری نیومدحتما این به نفع من بوده و فرداقراره مشتریای بهتری به سمت من هدایت بشن اینقدرباخودم حرف زدم تا احساسم بهتر شد خداشاهده که امروز وقتی از مغازه برمیگشتم دوبرابر دیروزم کارت کشیدم .

    ومن میدانم ورود مالی امروزم بخاطر کنترل ذهنم واحساس خوبم در دیروز بوده.

    از زمانی که با شما استادعزیزم همراه شدم یک بارهم سمت رسانه ها نرفتم وخیلی جاها در برخورد با افراد تونستم کنترل کنم و خیلی جاها هم نتونستم.

    امروز این فایل دوباره این اصل مهم رو بهم یاداوری کرد که باید بیشتر حواسم رو به ورودیهام جمع کنم و نزارم هر خوراک سمی وارد ذهنم بشه.

    خداروشکر به خاطر وجود شما دواستاد عزیزم .

    خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: