live | کنترل ورودی های ذهن - صفحه 45 (به ترتیب امتیاز)

679 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1409 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت همگی…

    اولین گام در کنترل ذهن،کنترل ورودی های ذهن هست!

    در ماههای اول که میخواستم کنترل کنم ورودی های ذهنم رو وقتی یکی از کسی حرفی می زد یا اخبار منفی می شنیدم خیلی خودم رو به این ور و اون ور میزدم تا مگر اعراض کنم و حتی بحث رو عوض میکردم تا نشنوم و عذاب وجدان نگیرم!

    ولی رفته رفته یاد گرفتم که وقتی در جمعی دارن در مورده چیزی نامناسب حرف میزنند زاویه ی دیدم رو نسبت به اون حرف که اکثرا اون طوری که دوست داشتند تجزیه و تحلیل میکردند ولی من یاد گرفتم از جنبه ی دیگه ای به اون موضوع نگاه کنم و این تغییر زاویه باعث میشد که احساسم نسبت به اون خبر یا حرف بدتر نشه و اکثرا تو جامعه ای زندگی میکنیم که پر است از آدم هایی که دوست دارند اخبار بد و نابجای روز رو به همدیگه انتقال بدن و انگار رسالتشون تو این دنیای به این زیبایی فقط حرف زدن درباره ی دیگران و قضاوتشون هست که خودشون رو به روز و اجتماعی و آگاه از مسائل روز میدونن ولی وقتی کمی آگاه تر میشی و توی هفته لااقل یه بار تو چنین جمع هایی هستی و شرایط اون طوری پیش میره چون داری روی خودت کار میکنی کمتر درباره ی اون اخبار و دیگران در جمعی که حضور داری میشنوی و وقتی یه چیزی رو هم شنیدی زاویه ی دیدت رو جوری به اون موضوع تغییر میدی و از جنبه ای به اون موضوع نگاه میکنی که نه تنها احساست بد نمیشه بلکه باور قویتری نسبت به عموم جامعه در ذهنت ایجاد میکنی!

    خدایا شکرت به خاطر این آگاهی ها و عمل کردن بهشون!

    از وقتی آگاهانه شبکه های مجازی رو کلا تعطیل کردم و به غیر از مورده واجب حتی هفته ها هم بهشون سر نمیزنم و هیچ خبری رو دنبال نمیکنم تا جایی که امکانش باشه و شرایط خونه طوری شده که انگار دیگه هیچ یک از اعضای خانواده ات هم دوست ندارند خلاف خواسته های تو عمل کندو شبکه هایی رو می بینند که بابه میله تو هست و این یعنی قدرت باور!

    تلویزیون هم فقط مستند حیوانات و طبیعت وحش و جهان گردی ها رو می بینم و کلی لذت میبرم و جاهایی که قلبم موافق رفتنش نباشه جوری شرایط تغییر میکنه به نفع من که کلا نمیرم و میدونم قانون داره درست عمل میکنه!

    خدا رو شکر!فقط کارم شده دیدن فایل ها،گوش دادن بهشون،نوشتن کامنت،خوندنشون،نکته برداری،خوندن با معنی قرآن،تمرکز بر زیبایی ها،سپاسگذاری ،تحسین و تجسم کردن رویاهام!

    و میدونم که هر چه بیشتر بتونم روی ورودی هام کنترل داشته باشم و فیلتر بزارم جلوشون،نتیجه ی

    بهتری رو خواهم دید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    به نام خدای مهربانم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته موحد و تمام دوستان همفرکانسی در تنها دانشگاه توحیدی کیهانی.

    قدم چهاردهم خانه تکانی الهی شکرت

    چه گنجهایی را شما خانم شایسته عزیز کشف کردید این فایلها زیر خاکی بودن اینو همون زمان دیده بودم واقعا درکش

    نکرده بودم به این وضوح امروز درکم خیلی بیشتر بود از این لایو وای خدای من کسی که مدارش بالاتر میره از یک موضوع

    برداشت کاملا متفاوتی دارد خیلی جای فکر داره چه قضاوتهایی کردیم از ناآگاهی ها از مداری که بودیم چیزهایی که

    در ان مدار بودیم دیدم گفتم شنیدم وای خدای من واقعا ما به خودمون به قول قران ظلم میکنیم خودمون همه چی به

    ما برمیگرده بعضی اوقات اوایل وقتی ادم یکم درک میکنه میخاد فریاد بزنه که مردم این راهش هست واقعا کنترل زهن

    همه چی هست وقتی میخایم به اصل برسیم به خدا به توحید برسیم فقط باید این اصل را همیشه بدانیم که کنترل زهن

    اگر داشته باشیم باید تکاملی تمرین های کوچک پیش بریم از یک موضوعات پیش پا افتاده بعضی اوقات خودم در مورد

    یک سری چیزهای به ظاهر پیش پا افتاده یهویی کاری میکنم که خودم تعجب میکنم که چیکار کردی دیدین بعضی اوقات

    از دستمون در میره ناخوداگاه یک کاری میکنیم که باعث تعجب خودت و اطرافیان میشی خودم همین طوری شده برام

    میگم خدایا من دارم کار میکنم این همه وقت این چی بود یکم ادم بهم میخوره ولی راهی نداریم راهی نیست همین

    فقط بتونی یک جاهایی کنترل کنی زهنتو دهنتو گوشتو چشماتو کنترل کنی پاهات نری یک جاهایی کلا باید جهاد

    اکبر به راه بندازیم خودمونو از نو بسازیم چون خودمون اگاهانه زندگی خودمون را نساختیم ساخته شده مردمیم اگر

    راضی نیستیم یک راه دارد اونم که از نو بازسازی کنیم اگر خودمون را دوست داریم برای خودمون ارزش قاِیل هستیم

    باید این کارو کنیم به نظرم کسی که خودشو واقعا دوست داشته باشه برای وجود خودش ارزش بداند برای خودش وقت

    میزاره خودشو جوری که دوست داره باشه بسازه مثل خمیر مجسمه سازی باید دست به کار بشه شروع کنه به بازسازی

    خودشناسی کنه مغزشون بریزه تو کاسه ببینه دلیل رفتارهاش اعمالش افکارش چیه به چه دلیلی این واکنش ها را

    داره خیلی باید کار کنیم اوایل کمی سختتر هست مثل تمام کارهایی که میخایم اول یادش بگیریم ارام ارام تکاملی

    یادش میگیریم به نظر خودم وقتی به درجه ای برسیم که واکنش نشون ندیم به اتفاقات حالا هر نوع اتفاقی اون دکمه

    حساسمون را به قول استاد فشار دادن واکنشمون چیه نشون میده ما چیکار کردیم حالا تو موضوعات مختلف من خودم

    با لطف خدا و اگاهی که از طریق استاد عزیزم دریافت کردم به اندازهای که استفاده کردم نتیجه داده ولی ببینید وقتی

    خوب کار میکنی من خودم اوایل خیلی تمرکزی اصلا به فکر کسب و کار نبودم چون دفترم شخصی بود و معاملات من

    اکثرا ملکهای ویلای قیمت بالاست و مثل شغلهای دیگه شلوغی و رفت و امد زیادی نداره و منم زمانم عالی داشتم

    خدا تمام شرایط برام فراهم کرده بود منم کار میکردم شاید بالای روزی 6 ساعت تمرکز داشتم و ساعات دیگه هندزفیری

    تو گوشم بود و این افکار تو سرم شروع میشد به تکرار اینو میخام بگم اوایل زور میخاد بزنی اراده کنی ولی مزه اش را

    گرفتی با احساس خوبی که بهت میده قلبت باز میشه نفسهای عمیق میکشی خیالت راحته ارامی در لحظه ای اینو

    وقتی درک میکنی دیگه ولش نمیکنی کسی نیست که این احساس خوب رهایی به دست بیاره بندازتش دور تمام

    مردم جهان دارن صبح تا شب کار میکنن سگ دو میزنن که اخرش برسن به این نقطه که ما داریم درکش میکنیم لمسش

    کردیم ما به اینجا رسیدیم ما همه چی را داریم چون به خودش رسیدیم به اصل منبع وصل شدیم حالا این اتصال

    اگر بتوانم غلبه کنم به نجواهای شیطان قسم خورده خودم را کنترل کنم زمانهای بیشتری در احساس خوب باشم

    قدم به قدم هدایت میشم به همه خواسته هام مثل استاد همه چی اخرش میرسه به توحید تسلیم در لحظه زندگی

    کردن که تمام کارهایی که داریم انجام میدیم اموزش ها میخاد ما را به این نقطه برسونه ما هر چقدر به این احساس

    خوبه وصل باشیم به خدا به منبع وصلیم و همه کارها انجام میشه من خودم در دوران اون ویروس با خانمم همش در سفر

    بودیم حالمون عالی بود همه ناراحت ترس داشتن من فقط داشتم لزت میبردم چند باری هم درگیرش شدم ولی با کمک خدا

    حالا انقدر ادمها همه جا حرف ازش میزدن و احتمال زیاد فرکانش را ارسال کرده بودم که درگیرش شدم ولی خدایی حالم

    عالی بود از نظر روحی و مالی و شرایط زندگی همه چی خوب بود همیشه بیرون بودم اصلا نفهمیدم کی تموم شد کلی

    خیر و برکت و پیشرفت و شغلهای جدید از نظر انلاین که جهش عالی بود کلا پیشرفت بود اون زمان تازه با استاد

    اشنا شده بودم فقط به این که حالم خوب باشه فکر میکردم درکی از فرکانس و این ریزه کاری نبود تو مدار درکش نبودم

    فقط اگاهانه داشتم حالمو خوب نگه میداشتم اولین چیزی که هر کس با استاد اشنا میشه چون بیشترین چیزی که در تمام

    سایت هست احساس خوب اتفاقات خوب تاکید فراوان شده به همین دلیل باورش زودتر از چیزهای دیگه ساخته میشه

    ادم ناخوداگاه داره اینو رعایت میکنه که واقعا هم اصل هست حالا در تمام مدارها برداشت بیشتر درک بیشتر هست به

    این قانون احساس خوب اتفاقات خوب میشه بیشتر استفاده کرد تا بی نهایت مدار درکش فرق دارد انتهایی نداره

    در مورد مرگ هم من زیاد نمیترسیدم از اولش این جوری بودم یادمه سه نفر از اعضای خانواده در حال خاک سپاری

    خیلی سال پیش این حرف من داوطلبانه طی تشریفاتی که بود من با یکی داخل قبر میرفتم و اون کارهایی که لازم

    بود انجام بشه میکردم نمیترسیدم خدارو شکر تقریبا باورم خوبه میدونم که یک روزی زمانش برای همه میاد فراری ندارد

    زمانش کسی نمیدونه خیلی جای کار داره که بتونم بیشتر درک کنم این مرگ رو چون احساس داریم و باید بتونیم

    باورهای توحیدی را تقویت کنم تا ارامتر باشم در مورد مرگ و خیلی چیزهای دیگه کنترل زهن کنترل همه چی زندگی

    هست که انشالله بتونیم بیشتر اوقات سربلند باشیم و با عزت نفس خدایی خودمون زندگی سرتاسر زیبایی و ارام را

    تا اخرین لحظه مرگ داشته باشیم و به قول استاد عزیزم شب بخابیم صبح بلند نشیم در زمانش که فقط خودش میدونه

    ما باید هر لحظه اماده اش باشیم کسی نمیدونه که برای اون چه زمانی هست الهی شکر

    ما از خداییم و به سوی خدا میرویم

    تشکر و سپاس فراوان از دو استاد بزرگ و مهربان و توحیدی همه شما را به خدای مهربان و بزرگ میسپرم

    خدا نگهداتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    فاطمه پارسا گفته:
    مدت عضویت: 2254 روز

    به نام الله یکتا

    تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم

    سلام به استاد نازنینم نور قلبم

    سلام به مریم بانوی دوست داشتنی

    و سلام به همکلاسی های درس عشق و توحید

    یاد اون روزهای پر از خاطرات شیرین بخیر چقدررر وقتی هدایت میشی و آگاه اتفاقات به ظاهر تلخ برات شیرین و پر از درس میشه اون روزا یطورایی خونه نشین شده بودیم و من خوسحالترین که زمان بیشتری دارم برای کارکردن روی خودم مدام صدای آرام بخش استاد گوشم بود …حین کارای خونه آشپزی کردن حتی موقع خواب.. از خواب که بیدار میشدم رندوم فایلهای دیگه استاد پلی شده بودو با صدای قشنگ استاد چشام باز می‌شد همراه با حسی خوب

    یادمه تمام اعضای خونواده مبتلا شدن الا من و این برام مصداقی بود از باورهای ناب استاد که وقتی روی خودت کار کنی جدا میشی حتی اگر کنار هم باشید

    انرژیت، سیستم بدنی ت ،فرکانست همه چی تغییر میکنه الله اکبر از قدرت قوانین

    خدایاهزاران مرتبه شکرت برای هدایت ها

    اهدنا الصراط المستقیم

    صراط الذین انعمت علیهم

    و مرگ چقدر برام درکش آسان شده وقتی سعی کنی در لحظه زندگی کنی از تک تک لحظات زندگی لذت ببری با نفس هات خداروشاکر باشی باهاش خلوت کنی و ساعتها و روزها ازش سرشار از عشق بشی دیگه هر زمانی که خودش مقرر کرده با روی باز میپذیری …

    گاهی در مورد اتفاقی کسی صحبت میکنه برمبنای اینکه تو این کشور جونمون در خطر خندم میگیره که چطور غرق رسانه ها شدن اینگار مرگ رو رسانه ها رقم میزنن البته که اگر دنبال کننده های پر پا قرص داشته باشن و باورکرده باشن اتفاق میوفته ولی با کنترل ورودی ها و باورهای درست میتونی اون زمان رو بسپاری به خالق که در بهترین زمانش رقم میزنه…

    فقط باید از مسیر لذت برد مقصد با خداست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سمیه منیری گفته:
    مدت عضویت: 1872 روز

    سلام استاد عزیزم، و خانم شایسته عزیز.

    ربم سپاسگزارم از اینکه برام فرصت دادی و هدایتم دادی، تا بیام توی سایت کمنت بزارم، من زیاد توی سایت کمنت نزاشتم چون همش تنبلیم می‌آمد و هی ذهنم مقاومت داشت و همچنین تو خوندن کمنت ها، و به این خاطر کلی نتایج زندگیم بالا و پایین شده، استاد در سمت کنترل ورودی ذهن میخام بگم جایی که به بهترین شکل ممکن من ورودی ذهنم رو انجام دادم وقتی بود ک دولت افغانستان تغییر کرد، اون زمان شایعاتی بود ک مردم کلی خبر های بد، کلی اتفاقات نامناسب هم از رسانه ها می‌آمد هم از خانواده و هم از مردم و هم از دوستان، ولی من ورودیم رو به روی همگی بسته بودم و فقط خودم بودم و فایل های با ارزشمند شما واقعا سپاسگزارم، بخاطر همین نتایج من کاملا متفاوت بود با اکثریت مردم فرصت هایی ک برای مان به وجود آمد، رویای اکثریت مردم بود، ولی تا اینکه بعد از مدتی ورودی های ذهنم رو کنترل نکردم و دیدم که نتایج آهسته آهسته داره تغییر میکنه، دیدم دارم زود عصبی میشم، ذهنم بعد منفی هر اتفاقی رو میبینه، آدما رو ویژه گی های نادرست شون رو میبینم، خوبی ها رو ذهنم نادیده میگیره، دیدم ذهنم داره وحشی میشه، واقعا جالبه برام این ذهن به چرت و پرتای ک از خانواده میشنوه خیلی خوب حواسش هست و تمرکز میکنه، ولی وقتی که میاد حرفای استاد رو میشنوه و حرفای ارزشمند استاد رو ک آنقدر نتایج برام ایجاد کرده رو در وقت شنیدنش خوابش میگیره، صحبت بی منطق و پوچ اطرافیان رو به سادگی باور میکنه و نیازی به دلیل های منطقی نداره ولی حرف های منطقی و درست استاد رو به سختی باور میکنه و نیاز داره براش کلی مثال بزنم کلی تحلیل کنم تا باورش کنه.

    واقعا که اگر انسان این ذهن اش رو نشناسه، خیلی ظلم بزرگی در حقش انجام داده.

    سپاسگزارم از اینکه تونستم کامنت بزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 583 روز

    بنام خداوند مهربان بنام خداوندی که مرا هدایت می‌کند از خداوند سپاسگزارم خدایا شکرت بابت این خداوند توانایی،جسمانی بهم داده که از بابت از خداوند سپاسگزارم خدایا شکرت از توانایی جسمانی خودم با خبرم که از پس هر مسئله بر می آیم واز،بابت از خداوند سپاسگزارم خدایا شکرت استاد اصلن برای جای تعجب نداره که چرا نتیحه درستی از دورهای شما نگرفتم اصلن جای هیچ گونه عیب وایراد از دروه های شما نیست برعکس به این باور رسیدم که هرکس فقط،یک دوره شما رو درست درک کنه وفهم کنه عمل کنه کلی زندگیش،متحول میشه یعنی شک ندارم واز بابت از خداوند سپاسگزارم که همچنان نگاه مثبتی دارم وصداقت دارم با خودم ودیگه دنبال مقصر گشتن ودنبال تعغیر دادن چیزی بیرون از خودم نباشم بلکه دنبال تغغیر شخصتم باشم ومقاومت بزارم کنار برای تعغیر هر چند با تمام وجودم دوست دارم که هیچ گونه مقاومتی نشون ندم وقطعا خداوند صدای درون مرا هم از درون این کامنت متوجه می شود وخواسته پاسخ میده خدایا شکرت اول از هرچیزی اگر صادقانه من هنوز یاد نگرفتم که چطور وردهای ذهنم رو کنترل کنم من خودم ضربه سنگینی خوردم چیزی،که من متوجه شدم که از کجا ضربه خوردم چون نمی دونستم چطور باید برخورد بکنی با دنیای بیرون از خودت اون کاری من باید می کردم نکردم من به خاطر عدم آگاهی واز ترس توجه نکردن برعکس،به تمام اتفاقات بیرونی واکنش نشون می دادم یعنی کلن ذهن حساحس،شده بود افکار منی دیگران وهمین خاطر وهمین خاطر هر چی که اتاق ناجالب وحرف ها شنیده ها وصحنه ها ناجالب رو جذب ذهن خودم کرده بودم وترس از دنیای بیرون خودم داشتم چون اول این آگاهی ها اصلن شناختی روی ذهنم خودم نداشتم وچون شنیده بودم که به هر چه توجه کنی وارد زندگی می شود چون اون من خودم چندتا فور منفی داشتم اون موقع بود به جای بی توجهی به آین افکار منفی،با هر بار گوش داده ونگاه کردن نازیبایی ها واتفاقات ناجالب باعث شده بود که شکاف انچان بزرک بشود که کنترل رو ی وردی های ذهنم نداشته یعنی راه کنترل ذهنم رو بلد نبودم وتوی رابط،در دنیای بیرون وهمیشه یاد داشتم به ذهن خودم توجه می کردم ویا طرف مقابل وفور می کردم من باید با توجه کردن به ذهن خودم ذهنم کنترل کنم والاندمتوجه شدم برعکس عمل میکردم واصلن باید توجه ذهنم خودم نمی کردم وتوجه به طرف مقابل هم نمی کردم وباید توجه ام روی درون خودم می ذاشتم واقع چیزی،کاعث کج فهمی من شده بودم این بودم که فکر می کردم با توجه کرده به ذهنم باید ذهنم رو کنترل می کردم وهر بار با دیدن افکار منفی ذهنم بیشتر می ترسیدم که دیگه این اتفاق می خواد برام بیوفته وقول شما ایقدر شکل های دیگه این اتفاق برآم می افتاد که اصلن متوجه نمی شدم ‌وفکر می کردم مثلن باید ضربه ای سنگینی برخورد که متوجه بشی،ولی خدایا شکرت توی تصورم این شراط،رد به عنوان شراط دلخواه خودنمی پذیرفتم واینقدر این واکنش،گرا شده واینقدر کانون توجه رو ذهنم در دست گرفته بود ومثل یک مسئله رو توی ذهنم خودم حل کرده بودم ولی دوباره با وردهای نامناسب دوباره تکرار می شد خدایا شکرت زندگی من از زمانی شروع به تعغیر کرد که شراط،ترسناک زندگی رو به عنوان شراط دلخواه خودم نپذیرفتم واین شراط،رو قابل تعغیر می دونستم واون هم به لطف رب به راحتی نه به سختی واین هم لطف خداوند بود کهدهمیشه شامل حال من شده بوده چون بی شک مطمعن بودم که خداوند از درون من آگاه هست وهمیشه خدایا شکرت با درک این آگاهی،هم بیدار شدم که اصلن دیگه برام مهم نیست مثل گذشته بیام ومرگ کسی رو مورد قضاوت قرار بدم وخدایا شکرت طعم عشق رو دارم از درونم خودم احساحس میکنم جون از همین امشب علاقه ام به مرگ هم رو با عشق نوشتم وخواسته ام رو درگاه خداوند ارسال کردم خدایا شکرت متوجه شدم که چطور به خاطر عدم آگاهی واز خداوند وبه خاطر عدم شناخت از شخصت حقیقی خودم وتوانمندی های خداوند بهم داده به درک درستی خداوند پیدا کردم خیر مطلق بودن خداوندرو توی درون تایید میکنم وچطور شیطان به خاطر عدم آگاهی باعث شده با ترسوندن من از خداوند با سلاح احساحس گناه باعث شده بهدخدای خودم واکنش،نشون بدم وخلاف میل باطنیم و به خاطر وردهای نامناسب وباورهای نامناسبی رو درذهنم خوندم ساخته بودم که اصلن به شخصت حقیقی من نمی خوردن والان دارم متوجه شدم توجه کردن بیش از به ذهن خودم ار روی ترس بوده وهر چقدر این کار بیشتر میکردم ودرواقع داشتم به این افکار منفی بیشتر توجه میکردم وچون اصلن نمی دونستم راهکار اینها رجوع کردن به درون هست واعتماد قلبی به خداوند هست وخدایا شکرت پیش زمینه ذهنم رو الگوی ذهنم قرار دادم که من مسیر استاد روبرم خدایا شکرت این افکار نا امید کننده رو تبدیل به گفتگوهای امیدوار کننده کنم وخدایا شکرت این باور من هست من میگم اگر خداوند مرا هدایت گرده واز امور عالم آگاه هست بی شک این توانای درون من دیده که می توانم ذهن کنترل کنم درسته الان شاید کنترلی رو ذهنم نداشته باشم وخداوند با ور مدار قرار دادن من در پرتو آگاهی خودش در این فایل ها باعث می‌شود که ذهنم کنترل کنم ونیاز نیست تعغیر دنیای بیرون واینقدر دنبال بی نقص عمل کردن در رابطم بودم وهر جای انتظار بی نقص،عمل کردن از دنیای بیرون داشتم وبه همین خاطر همیشه بهبودی. من به تعویض می افتاد وبه خاطر یک موضوع بی خود که اصلن ربطی به شخصت حقیقی من نمیخور اونقدر ترسیده بودم که چون علاقمندی به اون کار نبودم چون ارزشم بالاتر از اون کار بود وبه خاطر همون موضوع دوچار واسواسی وشک کاکی شدم کهدخدایا شکرت همین ریشه وعلت کارم پیدا کردم چون موقع اصلن نمی دونستم که قوانین چیه وچون فکر می کردم این فرکانس رو فرستادم دیگه این زندگی من اتفاق می افته همین ترس باعث شده فرکانس های زیادی رو از روی ترس به جهان هستی بفرستم وریشه اش مثل سال وفقط محدویت واتفاقات وهزینه های الکی بوده وریشه اش،عدم رضایت مندی وهیچ وقت رجوع کنم به درون به شخصتم درونی که آیا این چیزی،من توی ذهنم ساختم توی ذهنم وتصور میکنم آیا درست آیا واقعن من علاقه ای به موضوع دارم وقتی نشتم فکر کردم دیدم اصلن من بدون اینکه ترسی از دست دادن چیزی داشته باشم اصلن علاقه ای به این چیزی،ندارم یعنی ذاتن اصلن این موضوعات ندارم وقتی متوجه شدم کسی باید علاقه مندی یک موضوعی بشود که دنبال لو موضوع رو بگیره ولی خدایا شکرت ولز خداوند سپاسگزارم بیشتر از هرچیزی دوست دارم باورهای توحیدی باشم با درون خودم در صلح باشم صدای خداوند رو در درون بهتر واضع تر تشخص بدهم تا صدای ذهنم واینکه اید درکی که از خداوند دریافت کردم رو پیش زمینه ذهنم کنم خداوند خیر مطلق هست الان دارم متوجه شدم دلیل اینکه استاد میگه به چیزی که نمی خواهید توجه نکنید منظور استاد این نبوده یعنی اگر به یک مریض فکر کنم مریض میشم یا اگر به یک تصادف فکر کنم تصادف میکنم منظور استاد اینکه به این تو موضوعی توجه کنی واحساحست رو بد کنی در واقع اون احساحس،بد اتفاق بدی ر و برات رقم می زنه ومن اگر نگاه بهداصل باشه توی هر زمینه ای خیلی اتفاقات درست بهتری برام رقم می خوره دیگه نسبت به دنیای بیرون رقم واکنش نشون نمیدم خدایا شکرت خدایا تو که راهکار تمام مسائل ذهنی رو داری می خوام این جریان فکری ووردی نخواسته به ذهنم قط کنم خودت کمک کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1265 روز

    به نام خدای مهربان

    با سلام خدمت دوستان عزیز

    چهاردهمین روز خانه تکانی ذهن

    توی این چند روز که گام به گام در پروژه خانه تکانی ذهن جلو اومدم و سعی کردم کنترل ذهنم دست خودم باشه،هرچقدر که تونستم ذهنم رو کنترل کنم همونقدر شرایط زندگی برام خوب بوده و هر موقع که توی این امر زیاد خوب نبودم تغییر شرایط رو احساس کردم،به خدا که درک و لمس بین این دو کار رو خوب احساس کردم وقتی که تونستم ذهنم رو کنترل کنم و وقتی که نتوستم و امروز با اینکه هزار بار واژه ورودی ذهن رو شنیده بود انگار که امروز برای اولین بار معنی اون رو فهمیدم و دونستم که چقدر مهمه

    اما در مورد حالم واقعا تو این مدت که دارم رو خودم کار میکنم حالم خوبه خداروشکر و اتفاقات خوب و مثبت برام میفته،امیدوارم که همیشه تو این مسیر باقی بمونم، آن شاءالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    به نام رب جهانیان

    سلام

    گام چهاردهم

    کنترل ورودیهای ذهن

    چیزی که باید اعتراف کنم جای تعهد بیشتری برام داره تا کنترل بیشتری داشته باشم.

    حالا من اخبار رو واقعا گذاشتم کنار و اصلا پی گیری نمیکنم.

    اما در مورد نتایج مثلا عه چرا نمیشه چرا نشد و ………

    از یک طرف فکر میکنی داری کار خوبی میکنی دنبال ایراداتت میگردی

    اما نه توجه و تمرکزت روی نشدن ها است

    و تو این مواقع میگم نگاه کن فلانی اصلا بویی از این قوانین نبرده اما شرایطش بهتر از منه

    به خدا منم تغییر کردم و نتایج خوبی گرفتم

    اما این ذهن چموش می خواد به هر شکلی شده منو ببره تو شرایط نارضایتی

    و در نهایت احساسم رو بد کنه

    خدایا کمکم کن ذهنم رو بیشتر و بیشتر کنترل کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    فرزانه حری گفته:
    مدت عضویت: 2658 روز

    به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم

    خانه تکانی ذهنی، گام چهاردهم

    کنترل ورودی های ذهن

    دلیل تفاوت بین افراد کنترل ذهن و واکنش نشون ندادن به شرایط بیرونی هستش که افراد کمی میتونن این کار رو انجام بدن در تمام زمینه ها. تا وقتی که ذهن من به اتفاقات بیرونی واکنش میده از همون جنس اتفاقات بیشتر وارد زندگیم میشه و فرکانس ها درخواست میدن.

    کسانی که نتیجه خوب گرفتن افرادی بودن که تونستن ذهن خودشون رو کنترل کنم که در ابتدا کار سختی نیس و با تمرین و تکرار راحت تر میشه.

    اگه آگاهانه سعی کنم توجهم رو اتفاقات و شرایط نامناسب قرار ندم باعث میشه که افراد کمتری سمت من بیان و در مورد اون اتفاقات صحبت کنن و توی فرکانسش قرار نمیگیرم.

    یه مثال بزنم از همین چندوقت پیش و ماجرای موشک و این چیزا، اولا که من اصلا و ابدا اخبار نگاه نمیکنم و این موضوع رو از یه نفر توی سوپرمارکتی شنیدم. دوما توی همین شرایط که هرجا بری بحث این اتفاقات هست، خدا شاهده فقط یه نفر اومد پیش من و در موردش صحبت کرد که همون شروع حرفش بهش گفتم من از این جور صحبتا خوشم نمیاد و بحث رو عوض کن، اونم خیلی محترمانه قبول کرد. این در حالیه که من روزانه بالای 50نفر آدم میان پیشم و چای میخرن اما هیچکدوم حتی اشاره ای هم نکردن،الهی شکرت.

    چیزی توی زندگی ما خلق میشه که ذهن ما بهش توجه می‌کنه. وقتی تمرکزمون رو بدیم سمت رسانه ها و اطراف و توجه روی نازیبایی ها باشه، در نتیجه نتایج نامطلوب هم وارد زندگیمون میشه. چون اخبار هیچوقت در مورد زیبایی ها صحبت نمیکنه و فقط نکات منفی رو گسترش میده و خیلی خوشحالم که به مدت تقریبا 4سال هستش که آگاهانه هیچ اخباری رو پیگیری نمیکنم و 2سال هست که آنتن تلویزیون وصل نیس.

    وقتی ذهن و ورودی ها رو کنترل کنم، ورودی های بهتری سمتم میاد. ورودی های مناسب، خروجی های مناسب رو رقم می‌زنه.

    اگه غذایی فاسد باشه، سوک داشته باشه و… هیچ موقع حاضر نیستیم اون غذارو بخوریم. دقیقا ورودی های نامناسب شبیه غذای فاسد هستتش با این تفاوت که غذای نامناسب بخورم همون موقع آثارش رو میبینم اما در مورد افکار نامناسب اینطوری نیس و فرکانس ها یه فاصله زمانی نیاز دارن که به قدرت برسند و اتفاق میفتن.

    باید به جایی برسم که حتی اگه ورودی های نامناسب هم وارد ذهنم میشه طوری پردازشش کنم که به باور درست تبدیل بشه و حالم خوب بشه.

    مرگ هرگز به معنای نابودی نیس و هرکسی به شکلی این اتفاق براش میفته و کاملا طبیعی هستش.

    زمانی که بقیه مردم دچار افکار منفی هستن بهترین زمان برای جدا شدن از جامعه و حرکت کردن و قوی تر شدن هستش.

    اگه میخوام متفاوت باشم و متفاوت نتیجه ببینم نباید مثل بقیه مردم فکر کنم.

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    Ms Mohadese گفته:
    مدت عضویت: 2502 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانواده عزیز دوست داشتنی

    به نام خدا

    کنترل ذهن و‌واکنش نشان ندادن به شرایط بیرونی عده کمی می توانند کنترل کنند . زندگی مارا افکار فرکانس های کنونی ما رقم می زند .

    گاهی کنترل ذهن واقعا کار سختی است و کسانی که نتیجه خوب گرفتن توانستند خوب ذهنشان را کنترل کنند اما شدنی است و مثل هر مهارت دیگری می شود به راحتی جزو عادات خودمان شود به شرط استمرار و تکرار و تمرین .

    اگر آگاهانه توجه خود را در موارد منفی نگذاریم افراد کمی به مرور زمان با ما در مورد این موضوعات صحبت خواهند کرد.

    چیزی در زندگی ما خلق و ایجاد می شود که که ما به آنها توجه کردیم و جزو ورودی های ذهنمان شده است .

    اخبار موضوعات منفی را پوشش می دهند که افراد دوست دارند این اخبار را بشنوند و دوست دارن راجع به بدبختی ها صحبت کنند و به عبارتی طرفداران این نوع صحبت ها زیاد هستند.

    چیزی که ما دریافت می کنیم طبق آن خروجی هماهنگ با ورود های ذهن ما هستند و نتایج ما حاصل ورودی های ذهنمان است .

    دلیل هدایت افراد به به جاهای زیبا و افراد زیبا کنترل ورود های ذهن و کنترل ذهن است دقیقا مثل مثال غذا که ورودی جسم ما است که اگر غذای بد باشد مارا مسموم می کند ورودی ها نا مناسب نیز به این شکل است با این تفاوت که با استمرار و تکرار شنیدن تبدیل به باور های ما می شوند به عبارتی به قدرتی تبدیل می شوند که نتایج مارا رقم می زنند.

    اکثر افراد تفاوت را نمی بینند ولی اگر اتفاقات روزانه با ورودی ها تطبیق دهیم کاملا درک خواهیم کرد اگر اتفاقات خوب نمیوفتد به خودمان بگوییم که چه ورودی های به ذهنمان دادیم که این اتفاقات رقم خورده است .

    بدن ما طی ملیون ها سال تکامل ایجاد شده است و سیستم ایمنی ما ناملایمات بسیاری دیده است تا تبدیل به شرایط کنونی شده به شرط باور که اگر احساس خوب به بدن داشته باشیم و باور قوی بودن بدن داشته باشیم چونکه سلول های بدن ما واکنش نشان می دهد به افکار و احساسات ما .

    سعی کنیم در هر شرایطی از زندگی خود لذت ببریم و از وجود یکدیگر لذت ببریم و از کنار هم بودن خانواده لذت ببریم .

    انسان توانایی این مورد را دارد که در همه شرایط حتا به ظاهر بد اتفاقات عالی را از آن بیرون بکشند و باطن زیبای این قضایا را ببینند .

    زمانی که اکثریت بر نکات منفی توجه کرده اند بهترین زمان برای بهبود خود و تبدیل شرایط حساس کنونی به شرایط عالی کنونی است و به عبارتی جدا شدن از بدنه جامعه است .

    تغییر زندگی ما از تغییر ورودی های ذهنمان شروع می شود .

    برای اینکه فرکانسی تبدیل به باور شود نیاز به تکرار و استمرار دارد.

    درپناه حق باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    sajjad karimi گفته:
    مدت عضویت: 317 روز

    به نام الله یکتا که هر آنچه دارم از آن اوست

    ردپای گام 14 خانه تکانی ذهن

    خدا رو سپاسگزارم که هدایت شدم به این آگاهی های ناب

    سلام خدمت استاد عباس منش بزرگوار و دوستان هم فرکانسی

    استاد دقیقا مطابق گفته های شما من هم حدود 4 ماه هست که تلوزیون و اخبار رو از زندگی ام حذف کرده ام و خدا رو بینهایت شکر که از این بابت خیلی توانسته ام ورودی های ذهنم رو کنترل کنم، تقریبا من هم کاملا بی اطلاع از اخبار روز دنیای اطرافم هستم و تمرکز کرده ام بر روی خود سازی.

    امیدوارم بتونیم در این مسیر الهی و زیبا ثابت قدم و استوار باشیم.

    در پناه الله مهربان و هدایتگر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: