سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
- رشد شخصیت = بهبودهای مستمر در « تقویت نقاط قوت شخصیتی» و «اصلاح نقاط ضعف شخصیتی»؛
- اگر اهمیت کنترل ذهن را درک کنیم، کنترل ذهن کاری عملی تر می شود؛
- هدفگذاری، ساختن باورهای هماهنگ با اهداف، تقسیم هدف به قدم های کوچک و قابل اجرا؛
- عادت های روزانه قدرتمندکننده، اهداف به ظاهر بزرگ را نیز محقق می کنند؛
- با این ایمان هدفگذاری کن که: تحقق این هدف، برای من امکان پذیر است؛
- زندگی شما وقتی تغییر می کند که عادت های رفتاری شما تغییر کند؛
- شور و شوق و استمرار در مسیر هدف، نشات گرفته است از «باور به امکان پذیر بودن»؛
- ساختن انگیزه دائمی برای حرکت در مسیر هدف؛
- بزرگترین عامل از دست دادن نعمت در زندگی، ناسپاسی است؛
- “ناسپاسی”، انسان را گمراه می کند و اوضاع زندگی را بدتر می کند؛
- اگر قدر نعمت ها را ندانید، فقط به مدار “بدتر شدن شرایط” دسترسی دارید؛
- دیدن نعمت ها و سپاسگزاری برای آنها، اوضاع را هر روز بهتر می کند؛
- وقتی سپاسگزار می شوی، هدایت می شوی؛
- اگر می خواهی فردا از امروز بهتر شود، هدف خود را تمرکز بر نعمت های امروز بگذار؛
- سپاسگزاری یعنی: توجه به نکات مثبت و نعمت های موجود در زندگی؛
- وقتی روند سپاسگزاری ادامه پیدا کند، وارد مدار نعمت های بیشتر می شوی؛
- علاقه”، کشش به سمت تجربه یک موضوع است که در هر برهه می تواند تغییر کند اما در هر صورت سازنده و رشد دهنده است؛
- پیروی از شور و شوق درونی برای تجربه و قدم برداشتن در آن مسیر-به صورت تکاملی-به علائق شما جهت می دهد و باعث رشد شما می شود؛
- تغییر بنیادین یعنی: “من خودم باید مولد باشم”
منابع کامل تر درباره آگاهی های این فایل
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | باور به «امکان پذیری»201MB40 دقیقه
- فایل صوتی live | باور به «امکان پذیری»39MB40 دقیقه
بنام خدا
سلام
درباره شغل مورد علاقه، همونطور که استاد گفتن واقعا باید به مدارش رسید، حکایت اون بنده خداییه که دایم از خدا درخواست برنده شدن در قرعه کشی رو داشته درحالی که اصلا توی قرعه کشی ثبت نام نکرده! در مورد خودم مثال بزنم… من سالهاست کارمندم و مدام در جستجوی شغل مورد علاقه ام بودم و هر کاری بگید شخم زدم اما در بستر کار اداری! یعنی پیش زمینه ام این بود که من مهارت مورد علاقه ام رو پیدا کنم بعد برم دنبال کسب وکار شخصیم..در حالی که این فکر اشتباهه..مثل پادشاهان بنی اسرائیل که اول چاه های ذخیره آب رو حفر کردن بعد باراان اومد و خشکسالی تمام شد داستان ما هم این مدلیه..یعنی به اندازه قابلیت ظرف وجودمون دریافت میکنیم..پس اول تکاملی بریم سراغ کسب و کار شخصیمون و آرام آرام قدم هایی که بر میداریم، در زمان مناسب ما رو به اون درک میرسونه که در چه کاری تمرکز کنیم و چه کاری مورد علاقه ماست که البته این هم بگم که ماها اینطوری نیست که بگیم به یه شغل خاص علاقه داریم..بلکه همیشه متناسب با رشدمون یه سری شغل هایی هستن که به بهترین نحو میتونن توانایی ما رو پوشش بدن..مثلا طرف نقاشه..بعد مثلا میره یاد میگیره روی سنگ های صاف طرح میزنه..بعد میره با این سنگها طرح های هنری میزنه و همینجوری تکاملو طی میکنه..شاید باور نکنید ولی سالهای قبل که تلویزیون نگاه میکردم شبکه دو یه مستند نشون داد از کسی که فقیر بوده و از ایده رنگ آمیزی سنگ های رودخونه به ثروت میلیاردی رسیده بود!!
در مورد بحث شکر گذاری هم یه نکته خیلی مهم هست که بهش رسیدم..شکرگذاری یعنی حرکت از نگاه ذهنی به نگاه قلبی..اونم با تکامل..یعنی انسان با تکرار توجه و تمرکز بر روی نعمت ها برسه به جایی که با قلبش نعمت ها رو درک کنه نه با ذهنش…مثال عرض میکنم..مثلا ما یه مسیر مترو رو اولین بار که میریم با آگاهی میریم و ذهنمون اون مسیر رو ذخیره میکنه و بعدها دیگه ناآگاهانه به طور خودکار اون مسیر رو میریم بدون نیاز به آگاهیی…یا مثلا وقتی اولین بار یه گل رو میبینیم و بوش میکنیم ازش خیلی لذت میبریم اما دفعات بعدی چون دیتاش در ذهنمون ذخیره میشه مثل دفعه اول ازش لذت نمیبریم…خوب ذهن این کار رو میکنه برای اینکه انرژی کمتری توسط مغز سوزونده بشه و ما از مغزمون کمتر کار بکشیم..و دیگه نیاز به پردازش چندباره اون اطلاعات نباشه و فقط بخش حافظه ران میشه… خوب چرا باید با شکرگذاری روندو معکوس کنیم و موضوعات رو با آگاهی تجربه کنیم؟ بخاطر اینکه آگاهی کلید خلق خواسته ها و برنامه ریزی کردن ذهنه..زمان هایی که ما آگاه هستیم میتونیم ذهنمونو برنامه ریزی کنیم..زمان هایی که آگاه هستیم فرکانسمونو آگاهانه ارسال میکنیم.. خوب وقتی آگاه هستیم فارغ از اینکه چه چیزهایی در ذهنمون ذخیره شده سیگنال ارسال میکنیم و طبیعتا دریافت های بهتری خواهیم داشت و ذهنمونو قوی تر میتونیم برنامه ریزی کنیم.. اما وقتی شرطی میشیم و ناآگاهانه زندگی میکنیم ما فقط دیتاهای گذشته رو نشخوار میکنیم و زندگیمون تغییر نمیکنه…و کوچکترین نشانه آگاهی احساس خوب و نزدیک شدن به منبعه..پس اگر خواستیم ببینیم چقدر شخصیتمون شکرگذار شده و چقدر با قلبمون نعمت ها رو درک میکنیم و حق شکرگذاری رو ادا میکنیم باید ببینیم چقدر حالمون خوبه و احساسمون عالیه و صد البته این تکامل میخواد…من خودم یه دوره با شکرگذاری و توجه به نعمتها به جایی رسیدم که از حال خوب اشک میریختم..یه راهکار هم بگم برای اینکه شکرگذاری رو بتونیم قلبی کنیم… اونم اینه که نعمت ها رو خوب بررسی کنیم که اگر نبود چی میشد و چرا باید بابتش شاکر باشیم و عمیقا درباره فواید و بودنش فکر کنیم.