live | باور به «امکان پذیری»

سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:

  • رشد شخصیت = بهبودهای مستمر در « تقویت نقاط قوت شخصیتی» و «اصلاح نقاط ضعف شخصیتی»؛
  • اگر اهمیت کنترل ذهن را درک کنیم، کنترل ذهن کاری عملی تر می شود؛
  • هدفگذاری، ساختن باورهای هماهنگ با اهداف، تقسیم هدف به قدم های کوچک و قابل اجرا؛
  • عادت های روزانه قدرتمندکننده، اهداف به ظاهر بزرگ را نیز محقق می کنند؛
  • با این ایمان هدفگذاری کن که: تحقق این هدف، برای من امکان پذیر است؛
  • زندگی شما وقتی تغییر می کند که عادت های رفتاری شما تغییر کند؛
  • شور و شوق و استمرار در مسیر هدف، نشات گرفته است از «باور به امکان پذیر بودن»؛
  • ساختن انگیزه دائمی برای حرکت در مسیر هدف؛
  • بزرگترین عامل از دست دادن نعمت در زندگی، ناسپاسی است؛
  • “ناسپاسی”، انسان را گمراه می کند و اوضاع زندگی را بدتر می کند؛
  • اگر قدر نعمت ها را ندانید، فقط به مدار “بدتر شدن شرایط” دسترسی دارید؛
  • دیدن نعمت ها و سپاسگزاری برای آنها، اوضاع را هر روز بهتر می کند؛
  • وقتی سپاسگزار می شوی، هدایت می شوی؛
  • اگر می خواهی فردا از امروز بهتر شود، هدف خود را تمرکز بر نعمت های امروز بگذار؛
  • سپاسگزاری یعنی: توجه به نکات مثبت و  نعمت های موجود در زندگی؛
  • وقتی روند سپاسگزاری ادامه پیدا کند، وارد مدار نعمت های بیشتر می شوی؛
  • علاقه”، کشش به سمت تجربه یک موضوع است که در هر برهه می تواند تغییر کند اما در هر صورت سازنده و رشد دهنده است؛
  • پیروی از شور و شوق درونی برای تجربه و قدم برداشتن در آن مسیر-به صورت تکاملی-به علائق شما جهت می دهد و باعث رشد شما می شود؛
  • تغییر بنیادین یعنی: “من خودم باید مولد باشم”

منابع کامل تر درباره آگاهی های این فایل

دوره 12 قدم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | باور به «امکان پذیری»
    201MB
    40 دقیقه
  • فایل صوتی live | باور به «امکان پذیری»
    39MB
    40 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

866 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «باران ناصر» در این صفحه: 2
  1. -
    باران ناصر گفته:
    مدت عضویت: 1387 روز

    در ادامه..

    اما در قبال تمام کارهایی که برای زندگیمون انجام میدم احساس لیاقت نمی کنم و همیشه سرم به خاطر وابستگی مالی به همسرم پایینه و همسرم هم نا خودآگاه از این مورد در بحثهامون به نفع خودش استفاده می کنه حتی به من پول توجیبی نمیده من در قبال تمام تلاشی که تو خونه می کنم حتی یه تشکر خالی دریافت نمی کنم هم تو خونه به بهترین نحو کارها را انجام میدم هم تو شرکتی که کار می کنم همه راضی‌اند و هم به بچمون به نحو عالی میرسم هم خرج خودمو درمیارم و هم بیشتر وقتها خرج بچمون رو میدم اما باز خودمو لایق نمی دونم و فکر می کنم حق با همسرم حتی وقتی به ناحق باهام بد رفتار میکنه

    امروز یه حسی به من گفت که من در اشتباهم اینکه می ترسم از همسرم که یه وقت به من بگه برو من چیکار کنم! امروز حسم گفت حتی اگه بهت بگه برو تو چیزی را از دست نمیدی بلکه اونه که یه گنج بزرگ را تو زندگیش از دست میده تو توی زندگی اون مثل یه نعمت بزرگی و باید قدر خودتو بدونی اگه بری اونه که زندگیش بالا و پایین میشه نه تو تو می تونی برگردی به زندگی قبلیت و می تونی بدون اون هم زندگیتو مدیریت کنی مطمئنن خدا هیچوقت رهات نمی کنه و همیشه حامی تو هست پس از هیچ بنده ای نترس و شرک نورز

    این فکر به من آرامش داد و یه گردگیری به ذهنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    باران ناصر گفته:
    مدت عضویت: 1387 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته عزیزم و تمامی دوستان گل سایت

    ممنون خانم شایسته عزیز بابت این دسته بندی جدیدتون

    امروز به خاطر تضادی که این اواخر بهش برخوردم تصمیم داشتم توی ذهنم یه موضوع را بررسی کنم و به قول شما خانه تکانی انجام بدم

    راستش یکی از ترسهای شرک آلود من برمیگرده به وابستگی مالی من مشکلی که خیلی از خانومها باهاش درگیرند

    درسته که من به کمک آموزه های شما از جایی که فکرش را نمی کردم برای اولین بار یه کار خوب بهم پیشنهاد شد و الان 2، 3 سال هست من برای اولین بار در عمرم بعد 34 سال به درآمد رسیدم حتی درآمد ماهانه ام بیشتر از همسرم هست چیزی که تمام این سالها منو آزار میداد این شغل و درآمد خیلی باعث شد اعتماد به نفسم بالا بره. اما چون شغلی نیست که من بتونم تمام عمر روش حساب کنم و به احتمال زیاد مجبور بشم به خاطر شرایط جدیدم که قراره مادر بشم کنار بذارم و دوباره درآمدم به صفر برسه و از لحاظ مالی باز وابسته تر بشم باز نگرانم

    این وابستگی مالی که من نه خونه نه ماشین و نه درآمدی دارم باعث شده من گهگاهی مجبور بشم به همسرم باج بدم یا اینکه از طرف اون شخصیتم تخریب بشه و در برابر ظلمی که بهم میشه مجبور به سکوت بشم و تو تنهایی اشک بریزم و این برام خیلی آزار دهنده است

    خوب من می دونم این ترسم باعث این رفتار هست و فرقی نمی کنه این آدم تو زندگیم باشه یا آدم دیگه ای من تا زمانی که این ترس باهامه این رفتار را در مورد خودم خواهم دید

    اما راه چیه؟ تو دوره احساس لیاقت استاد میگه نباید ما احساس لیاقتمون وابسته باشه به عوامل بیرونی الان من وابسته پول همسرم هستم و اگر به لطف خدا بتونم از لحاظ مالی به استقلال برسم وابستگی من برمیگرده به پول خودم انگار! اینم یه ترمز هست که البته زیادقوی نیست و خیلی بهتر از وضعیت الان من میشه .

    من به همسرم به خاطر امنیت مالی کمی که ایجاد کرده برامون باج میدم و این خاطر ترسم هست و من می دونم هر ترسی از شرک میاد پس مسلمه که من تا این ترس را برطرف نکم ضربه های این شرک را خواهم خورد قلبم مدام درد خواهد کشید

    یکی دو موردی که همسرم طی بحثهای پیش اومده مستقیم و غیر مستقیم به من گفته که از خونه برم من خیلی ضربه خوردم رفتم خونه پدریم ولی به کسی چیزی نگفتم ولی خیلی درد کشیدم با اینکه می دونم در بدترین شرایط پدرو و بردارهای عزیزم حامی من میشن می دونم که اونا منو رها نمی کنند اما من نمی خوام از یه دست به دست دیگه ای وابسته شم این با درون من منافات داره و من تنها کسی که می خوام وابسته اش باشم خود خداست نه هیچ بنده ای

    برای خودم مثال میارم که یکی از فامیلهای نزدیکمون با همسرش مهاجرت کرد به یه کشور دیگه همسرش رهاش کرد و اون تنها موند با تمام این اوصاف داره زندگیشو به تنهایی توی یه کشور غریب مدیریت می کنه پس من هم می تونم

    ممنون میشم از دوستان اگر مثال‌هایی دیگه ای دارید منو راهنمایی کنید تا بتونم بر این ترسم غلبه کنم

    دوستان عزیزم بعد ارسال این نظر یه حسی آرامشی بهم دست داد حس ارزشمندی امودم احساسم را اینجا بنویسم تا هم رد پایی برای خودم باشه و هم شاید برای دوستانی که احساساتی مثل من را تجربه کردند

    خوب از دلایلی که باعث می‌شد من جلوی همسرم یه احساس عدم لیاقت داشته باشم این بود که اون داره خرج زندگی را میده خونه برامون فراهم کرده و یه آسایش نسبی پس من باید جلوش سر خم کنم فارغ از تمام تلاش‌های بی مزدی که برای زندگیمون میکشم من آسایش نظم و.. را به خونه و بچه ها میدم بعضی وقتها واقعا از خودم مایه میذارم که همه چی درست و منظم و به موقع باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: