سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
- رشد شخصیت = بهبودهای مستمر در « تقویت نقاط قوت شخصیتی» و «اصلاح نقاط ضعف شخصیتی»؛
- اگر اهمیت کنترل ذهن را درک کنیم، کنترل ذهن کاری عملی تر می شود؛
- هدفگذاری، ساختن باورهای هماهنگ با اهداف، تقسیم هدف به قدم های کوچک و قابل اجرا؛
- عادت های روزانه قدرتمندکننده، اهداف به ظاهر بزرگ را نیز محقق می کنند؛
- با این ایمان هدفگذاری کن که: تحقق این هدف، برای من امکان پذیر است؛
- زندگی شما وقتی تغییر می کند که عادت های رفتاری شما تغییر کند؛
- شور و شوق و استمرار در مسیر هدف، نشات گرفته است از «باور به امکان پذیر بودن»؛
- ساختن انگیزه دائمی برای حرکت در مسیر هدف؛
- بزرگترین عامل از دست دادن نعمت در زندگی، ناسپاسی است؛
- “ناسپاسی”، انسان را گمراه می کند و اوضاع زندگی را بدتر می کند؛
- اگر قدر نعمت ها را ندانید، فقط به مدار “بدتر شدن شرایط” دسترسی دارید؛
- دیدن نعمت ها و سپاسگزاری برای آنها، اوضاع را هر روز بهتر می کند؛
- وقتی سپاسگزار می شوی، هدایت می شوی؛
- اگر می خواهی فردا از امروز بهتر شود، هدف خود را تمرکز بر نعمت های امروز بگذار؛
- سپاسگزاری یعنی: توجه به نکات مثبت و نعمت های موجود در زندگی؛
- وقتی روند سپاسگزاری ادامه پیدا کند، وارد مدار نعمت های بیشتر می شوی؛
- علاقه”، کشش به سمت تجربه یک موضوع است که در هر برهه می تواند تغییر کند اما در هر صورت سازنده و رشد دهنده است؛
- پیروی از شور و شوق درونی برای تجربه و قدم برداشتن در آن مسیر-به صورت تکاملی-به علائق شما جهت می دهد و باعث رشد شما می شود؛
- تغییر بنیادین یعنی: “من خودم باید مولد باشم”
منابع کامل تر درباره آگاهی های این فایل
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | باور به «امکان پذیری»201MB40 دقیقه
- فایل صوتی live | باور به «امکان پذیری»39MB40 دقیقه
به نام خالق هستی تنها عشق شور برای زندگی
خداجون برای بینهایت عشقت وبینهایت نعمتت شکر
برای این درگ این اگاهی واین قدم هدایتی شکرت
خدایی اومدم با یه کنترل زهن مشتی وداستانی واقعی عجیب رویایی
زهرای قصه ما یه اتفاق تلخ براش افتاد نه که تلخ مزه اش مثل قهوه تلخ هست خیلی خوشمزه هست
مزش مثل تضادهاس تلخ ولی شیرین
مزش مثل خاطرات سختیای قدیم واشک اور ولی اشک شوقه
دیگه میرم ساده میگم دیگه اب تاب بسته
اقا ما کافه دعوت شدیم
خخخ هنوزم زهنم میگه چیزی نیس حالا شوق میکنی یه کافه رفتی هیچیم نخوردیخخخخخ ای جووون
داستان از این قراره بعد از یه شب تالار عقد فامیل رفتیم عجیب بخابی زنگ زدن توی بارون میاید کافه
حالا ما که بعد از کلی مهمونی خرج مرج به اقایی گفتن بیاید کافه اقا چیشد ما هدایت شدیم
به مولا به روحم هدایت شدیم
من اصلا بعد این همه خرید دیگه جرات درخواست کافه رو نمیتونستم بگم ولی ارزوها کاری به نوشتن نداره یکم که میری جلو خوده ارزوها مثل رودی میشه میان ومیبرنت حالا درک هدایت از یه تضاد ترش ولی ملس هست
حالا اقا من ارزو هامه برم کافه چند بار رفتیم ولی دیگه جزه ارزوهامه که یه اتفاقی میوفته ومارو میکشه کافه یه خواسته ای بوده زمانی به خدا گفتم ودارم وهمسریم خلاصه تا حالا کشیده
چجوری بگم فقط بااید لمسش کنی درکش کنی هم اتفاق ها توهم زنجیر میشن تورو به خواسته ات لباس وکافه اینا برسونن نکته هم داره
اقا ما تا رفتیم اورده بودن دیگه با چایی خفن یه کافه دنج یه بیسکویت شکلات مشتی رویایی سوپرایز شدیم …زهنم الانم میگه چیه مگه
من ارزوم بوده برم کافه و دوباره تکرار شد بسیار ساده بدون اینکه به کسی درخواست بدم راحت هدایت شدم همش دستای خداونده اونا مارو دعوت کنن همسریم حساب کنه
ما اونجا رفتیم منو رو دیدم اون لحظه چیزی دلم نخاست گفتم صبر میکنم بعد که میخاستیم بیایم همشون کلی خرید زدن من دیدم چقد سختم چیزی از منو گرون سفارش بدم اخه کی حساب کنه وخلاصه ما حساب کردیم ولی به این درک رسیدم من یه ترمز دارم که باید خودم پول تو جیبم باشه ارزش ساز باشم تا درخواست داشته باشم
که ارزش سازیم تکامل داره هنوز اول راهم و پول یه خورده پس جم کردم ولی از روی جنازه ام رد بشی تا خرجش کنی باید بسازی بیاد روش نه که بخوری بخوری حالا اقاما
زهن اول گفت تو تاج بندگیت الکیه تو قدرت درخواست نداری تو حامی نداری از اول نداشتی ونخاهی داشتن ومیخاست احسساسمو بد کنه وکرد ولی یه جارو اشتباه کرد که این کافه ام که دعوت شدیم از حساب بانکی خدا پرداخت شد وبا قدرت هدایت خدا مارو کشوندن کافه وکافه ای که ارزوم بود ومطمنم خدا میخاست شب ویژه امو ویژه تر کنه کافه ای دنج با چای بیسکوییت و تابلو کاکتوسی که جز طرحام کشیدمش و به عنوان نشونه توی قلبم جیرینگ کرد و همین جا توی قلبم چشمامو میبدم ومیرم توی دونه دونه لحظه های شیرین کافم وازش قدر دانم
لبخند که روی لبمه وارومه ارومم این اتفاقیه که هم میشد اشکتو در بیاره هم باهاش عشق کنی وبگی هزاران مرتبه شکرت میدونی چه منطقی میاد پشتش که تبدیل به عشق به فرمانروا میشه چون اگه بخام سپاسگزار باشم و خوبیهاشو ببینم مثلا اصلا همینجوری کم کم الکی فقط بریم یه چایی سی تومنی بخوریم میگم اصلا تاحالا بهش فک نکرده بودم حالا فک کن بریم جیرینگ ببین همینم تو تصورت دور بود میگفتی کافه جای دختر پسرهاس ما ازدواج کردیم متاهلیم اخ نصف شب معلوم نیس کجا باز باشه چهخبر چه کارایی تو کافه هابکنن ساعته سه ولی هدایت شیرینی اش به این منطق هاشه که چقد واضح معلوم بود هدایت لذت بخش واقعا جز ارزوهام بود که رب کشوندم توش البته یه تضاد خواسته هایی شکل گرفته میرم به ربم بگم
بای در پناه رب 24 ابان 1403
به نام خالقی که هر قدم هدایتم میکنه
خداجووون عاشقتم از این راه از این خورشید اگاهی سایتت عباس منش قران همشون مثل زنجیر های به هم متصل اگاهی نور وتغذیه درسته زهنیو بهم میبخشه
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
الان داشتم فک میکردم الهامی اومد دیگه
من از این نصیحت ارزشمند از این ارث عظیم تو زندگیم شکررررت که برای الان زندگیم شاهکاره واقعا سعیمو میکنم به کارش ببندم قانونو
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
درس ساده طلایی
سپاسگزاری
مثالشو میگم توی زهنم بمونه
یه فقیر بد بخت بی نون بی دندون بی هیچ چیز توی نون کپک زده میزده تو جوب میخورده بعدش میگفته خدایا شکرت میگن اخه تو که هیچ چیزی نداری چتوری میگی خدایا شکرت میگه اخه این خدایی شکرت از صدتا فشم بد تره
خخخ من رب واقعا ازت سپاسگزارم
میخام این رفتار سپاسگزاریو خالصانه رو همیشگی توی خودم قویو قویترش کنم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
میخای سال دیگت از امسالت بهتر باشه میخای فردات از امروزت بهتر باشه میخای یه ثانیه دیگه ات از الانت بهتر باشه سپاااااسگزار باش لذت ببر
میخای به خدا نزدیکتر بشی هدف اصلی زندگیت
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
درس دوم
دوستی با کار
دیروز هدایتی رفتیم اپاراتی
خداروشکر برای این نشونه وهدایت که همون موقعه که من تو ماشین ماشین یه عیب کوچیک پیدا کنه که دوتایی بریم مکانیکی که اتفاقی شد وگرنه احتمالش کم بود اقایی منو ببره با خودش
حالا اونجا دونفر دیدم یکی عاشق کارش و دیگه فراری از کارش
یکی مشغول به کار با عشق و سادگی بی منت عذاب
خداروشکر برای این درک واین اگاهی که قبلا نداشتم انقد ساده باور احساس افراد از چهره نحوه کارشون بفهمم ساده
حالا تو دلم چی میگززش میگفت هااان زنت خرجات بهت فشار اوردن هاااان مجبوری کار کنی الکی بخندی و احساس بی ارزشی کارهای سختو بکنی اونجا تو دلم فهمیدم با اینکه مکانیکی بود خلاصه بدون اینکه صاحبکار بالا سرش باشه یا برای جلب توجه اون باشه کارشو میکرد دمت گرم مرد
حالا یکی دیگه ما که اومدیم با تلفن اینا بود اصلا انگار تو این بادیا نبود بعد احساس کردم خیلی سخت کار میکنه به زور و انقد این کار براش احساس بی ارزشی میاره با کارش رفیق نبود هر لحظه میترسید کثیف شه تیپشو خراب کنه
حالا درس ساده برای تو عشقم بنده عشق خدا
عاشق کارت باش باهاش دوس باش راحت انجامش بده راحت با ارزش
ببین تو ارزشمندی درس این کاره هم دوس داشتنی وارزشمنده
اهرم رنجو لدت
چقد عاشق افرادی هستم کاری که عاشقش هستنو دارند با عشق انجام میدن
چقد لذت داره ببینی کسی با عشق کاریو انجام میده به جای اینکه به زور باشه
چقد لذت داری کاریو به سادگیو راحتی انجام میشه به جای اینکه به زور سختی باشه
چقدر لدت داره وقتت که میگزره روزهات زندگیت باهاشونو یه کارایی میکنی یه گنجایی میسازی
چقدر لدت داره وعاشق استادم کلی دوره خفن عشق مودت سلامتی ثروت هر چی که فکرشو بکنی زده بازهم داره میزنه
چه لدتی داره افراد روشن با نور الهی
من باوردارم ماهمه مثل لامپ هایی درونمون برق هست خدا همه لامپارو سالم وصل کرده اونی که میخاد روشن باشه وروشن میشه عاشق کارشه ثروت میسازه چقدر لذت داره&
به جای کسی که وصله ولی کارش ترسه من لیاقت ندارم اماده حسرت خوردنه غر زدنه
1403/7/9ردپا با عشق