سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- تغییر شرایط را از تغییر عادت های روزانه ات شروع کن؛
- قدم های عملی برای هدایت شدن؛
- وقتی خداوند تعهد شما را می بیند، درها را باز می کند و نیازها را در لحظه، پاسخ می دهد؛
- جهان در هر لحظه به فرکانس های شما پاسخ می دهد؛
- وقتی فرکانس های شما متفاوت می شود، قطعا شرایط شما با فرکانس های جدید، بروزرسانی می شود؛
- تضادها فرصتی هستند برای غربالگری سره از ناسره؛
- ورودی های ذهنت را کنترل کن و هر ایده ی الهامی را اجرا کن؛
- روند تکاملی درک اصل و اولویت دادن به آن؛
- راهکار ریشه ای حل مسائل؛
- ذهن با ابزار ترس وارد می شود اما کار شما، همکاری کردن با ایمان درونی است نه با ترس های توهمی ذهن؛
- وقتی تغییرات بنیادین در ذهن ایجاد می شود، خیلی از ترس های واهی ناپدید می شوند؛
- خداوند مثل یک دستگاه فرستنده، مرتباً در حال ارسال الهامات است؛
- وقتی شما با فرکانس خداوند هماهنگ می شوی، قادر به دریافت الهامات می شوی؛
- تضادها، هدایت شدگان را از گمراهان سرند می کنند؛
- به اندازه ای که به وجه منفی تضاد تمرکز می کنی، گمراه می شوی؛
- به اندازه ای که به وجه مثبت و رشد دهنده تضاد تمرکز می کنی، به مسیر رشد بیشتر، هدایت می شوی؛
- فرکانس ایمان، با فرکانس نگرانی بیگانه است؛
- نمی توانی همزمان ایمان داشته باشی و نگران هم باشی؛
- نشانه ایمان، اطمینان قلبی است ؛
منابع مرتبط با آگاهی های این فایل:
دانشجویانی که به آگاهیهای دوره روانشناسی ثروت 3 عمل می کنند، این مفهوم را با پوست و خونشان تجربه کردهاند که:
- اتصال به جریان “هدایت”، چه جنسی دارد؛
- چه باورهایی این اتصال را باز نگه می دارد؛
- و چه باورهایی، به قول قرآن، فرد را در برابر درک هدایت ها، کور و کر و لال می کند؛
“پیرویِ بی چون و چرا از الهامات“، ما را در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می دهد و با شرایط و اتفاقات مناسب هم-نشین می کند.
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | عمل به الهامات قلبی214MB49 دقیقه
- فایل صوتی live | عمل به الهامات قلبی47MB49 دقیقه
امروز صبح نوشتم که:
شیرین احساس خوشبختی میکنی امروز؟ چون تو فرمانده ذهن و افکارت هستی باید بتونی جواب بدی و جوابت رو بررسی کامل کنی هر چی که باشه چه مثبت چه منفی…
_ جواب آنی ذهن منطقیم:
نه نیستم، چون فلان درآمد رو ندارم
فلان کار رو هنوز انجام ندادم
از خودم و عملکردم راضی نیستم
_جواب روحم که خدای درون منه و خیلی دوستم داره و میخواد می موفق بشم، از این حال در بیام:
تو مگه به خدا اعتقاد نداری؟ به اینکه هرچی بخوای بهت میده، نگو x رو ندارم،
بگو همونطور که الانy رو دارم، ممنونم و میبینمش و ارزش و قدرش رو میدونم، پس x رو هم میخوام.
و شروع کردم به اجرا کردن این تمرین:
• من امروز سلامت هستم، خداوندم ممنونم عزیزم میخوام همیشه همینطور سالم و سرحال باشم
•من امروز آزادانه اومدم استدیو خودم و دارم یک قدم رو با ۱۰۰۰ قدم خدا برای خودم معامله میکنم، میخوام همیشه برای رفتن سر کارم آزاد باشم و همیشه در حال بزرگتر شدن و رشد کردن و پولسازی باشم.
• من امروز میوه خوردم که تازه، خوشمزه و با کیفیت هستند،میخوام همیشه مواد سالم و خوشمزه و لذت بخش بخورم
•من امروز نشانه درآمد ۳۰۰ برابری دریافت کردم و چون در حال پیشرفت در کارم هستم پس میخوام امروز ۵ برابر درآمد این ماه م تا به امروز رو پول بهم بدی
• من امروز خوشحال و سپاسگزارم که سرمایه انسانی و مهارتی به روز دارم، میخوام همیشه سرمایه هام به روز و در حال سوددهی باشه برام
میخوام درآمد ارزی دلاری داشته باشم
•من میخوام آرامش قلبی و ذهنی داشته باشم در همه جنبه های زندگیم
• من یک روزه آموزشی فوق العاده خریدم که آفلاین هست و براحتی میبینم و یاد میگیرم (آزادی زمانی و مکانی که برام آزادی مالی و مهارتی میاره) و میخوام همیشه پیشرفتهام راحت و لذت بخش باشه برام
• من یک شاگرد های دارم و صد هزار برابر هم خودم های و حرفه ای هستم و دارم بی نظیر عمل میکنم، میخوام همیشه در حال آموزش به دیگران باشم و براحتی باهاش پول بسازم تا یادم بمونه که این یکی از راه های رایگان که خدا بهم داده برای پولسازی
• من الان امنیت مالی دارم، برای همین الانم، و خداروشکر میکنم که هدایتم کرد به آموزش و عمل کردم و این امنیت مالی الانم رو بهم داد، میخوام همیشه بیشتر از اتمام خواسته هام پول داشته باشم همیشه
• من دارم آگاهانه روی خودم کار میکنم و خدا هم برام نشونه میفرسته و من دریافت میکنم
پس چون راهم درسته دارم دریافت میکنم و خدای من به من حرف میزنه و تنهام نگذاشته، پس این راهِ درست برای من پر از نعمته
من مطططططمینم.
بعد از این ها نشستم سرکلاس و درس جدیدم رو یاد گرفتم.
تایم استراحت، تصمیم گرفتم که یک نشانه از سایت بگیرم، و به دلیل یکسری مسایل فنی، اومدم از فایل های که توی سیستم کامپیوترم داشتم از قبل دانلود شده یکی رو انتخاب کردم بدون اینکه به اسم فایل دقت کنم…
و هدایت شدم به این فایل
ادامه بده و ببین که چه اتفاقات عالی میفته( این قانون بدون تغییر خداوند) ادامه دادن در مسیر درست صد در صد نتیجه دلخواه رو داره
و خدای من خدای من من اصلا یادم نبود که صبح چیا نوشتم، و الان میبینم که صبح به خودم یادآوری کردم که بخاطر دریافت نشانه ها پس راهم درسته…
الان دقیقه ۷/۴۴ رو استپ کردم و دارم میتویسم:
وقتی تغییر میکنی
خودت
شخصیتت
افکارت
تغییــــر میکنه
نتایج صد در صد تغییر میکنه
وقتی با تمام نشانهها و الهاماتی که دریافت میکنم و نتایجی که بدست آوردن از اول این راه، هنـــوز نگرانی، ناراحتی، ناراضی هستی
صددرصد
نتیجه ای که میگیری برات ناراحتی نارضایتی و نگرانی بیشتر به همراه داره…
پس اومدم این تمرین رو برای خودم طراحی کردم:
نتایج خودتو هرچی هرچی هرچی داری از اول راه تغییر تا الان بنویس و تکرار کن با خودت:
( اینم بگم که اول اومدم توی دفترم بنویسم، بعد یه حسی بهم گفت، برو همه رو توی سایت بنویس، خود افشایی کن، بعد خودت رو پرزنت کن، به خودت ارزش بده و با اعلام عمومی نتایج و افکارت توی سایت خودسرزنشگری مخربت رو سرکوب کن
چون هرچی که بعضی چیزها رو فقط توی دفترم بنویسم، میتونه یکی از دلایلش این باشه که فقط خودم خبر داشته باشم از نقصهام، و چون نقص هام قراره هیچوقت تغییر نکنه و همیشه باعث آبروریزی و شکستم باشه، پس همون بهتر که ننویسم و کسی غیر از خودم بخونه…
تا اینو متوجه شدم،
دفترم رو گذاشتم کنار و اومدم توی سایت بنویسم، من برای اینکه خدای خودم رو خوشحال کنم از پیشرفتم و خودم هم راضی باشم، از هیچ کاری نمیترسم،
و چون این ضعف ها و افکار دارن تغییر میکنن پس ازشون خجالت نمیکشم و بلند و عمومی ابرازشون میکنم)
خدایا شکرت
تمرین:
من از مهرماه ۱۳۹۸ از کار قبلیم که نه درآمد زایی داشت برام، و نه هیچ آرامشی، استعفا دادم، گفتم دیگه نمیام، اینکه مونده بودم هم بخاطر حرف مردم و وجه ش بود و راضی نگه داشتن والدینم، و ترسی که از ترک کردن نقطه امن داشتم، که الان هم بهش نگاه میکنم، میبینم نقطه امنی هم نبوده ها، نقطه امنی که نه پول داشته باشی و نه سابقه و نه احترام و عزت، چیه دیگه؟؟
اومدم بیرون و به هیچ کس هم نگفتم، و بعدها که مامان اینا متوجه شدن خیلی اعتراض کردن و الان بعد از گذشت اینهمه مدت هنوز مامانم نپذیرفته…
این استعفا دادن و شجاعت، باعث شد خدا بهم پاداش بده، چی؟
من تابستون تصمیم گرفتم که دیگه ادامه ندم کارم رو، خدا بهم گفت آفرین، پس میبرمت مسافرت، کیف کن
آخر شهریور با یه اکیپ بیییییینظیر رفتیم شمال، بدون هیچ هزینه ای، همه رو خدا داد و من کیف کردم، برگشتیم از شمال تهران، کلی هم اونجا گردش و تفریح و خرید و اومدیم خونه.
آذرماه عروسی دوستم بود، خدا من و یکی دیگه از دوستانم رو براحتی برد شیراز برای عروسی و چقدر که اونجا خوش گذشت و سراسر خوشگذرونی بود
برگشتیم
دی ماه، یک همایش بین المللی ثبت نام کرده بودیم با دوستم، دوباره به اکیپ خفن شدیم رفتیم تهران، بی نهایت خوشگذرونی، و برگشتیم و دیگه استراحت کردم
سکوت کامل
خدا کمکم کرد شرکت تبلیغاتم رو ثبت کردم، و ادامه سکوت
دوستم هم که قبلا با هم همکار بودیم، اونم استعفا داد.
پندمی شد و دنیا رو خدا برام تعطیل کرد
گفت حالا که میخوای موفق بشی، پس چند وقت استراحت کامل کن، خودتو پیدا کن ، هدفتو بشناس و بعد باهم دوباره حرکت میکنیم،
یعنی اینقدر تصمیم و قدمی که برداشته بودم درست بود، که خدا دنیا رو برام نگه داشت، گفت نگران نباش، برای هیچ چیز و هیچ کاری دیر نمیشه، قشنگگگ خودتو پیدا کن.
بعد از مدتی سفارش کارها رو برام فرستاد و درامدم شروع شد،
توی دوره سکوتم طراحی میکردم، در حوزه زیورآلات، یه مدت دنبال کسی میگشتم که بسازه برام طرح هام رو، نبود، همه میگفتن فقط طراحی خودمونو میسازیم
خدا منو بردتوی یک کارگاه مشهور توی شهرمون، که از قضا نیرو میخواستن، من رفتم اونجا که خیلی هم به محل زندگیم نزدیک بود و برای رفت و آمد مشکلی نداشتم
خدا من رو برای آسانی ها آسان کرد، چون خواستم و قدم برداشتم و پاداشش آسان شدن برای آسانی ها بود.
اونجا هم کار یاد گرفتم خصوصی، هم پول کلاس خصوصی ندادم هم یک درآمدی هم داشتم.
تا مدتی، دیدم که نه، به نسبت زمانی که دارم صرف میکنم توی کارگاه، پول دریافت نمیکنم و هنوز هم کارهای خودم رو نساختم، چون داشتم سفارش های کارگاه رو کار میکردم و عملا وقتی برای ساخت طراحی های خودم نبود.
از خدا خواستم بهم نشونه بده که ادامه بدم یا نه، چون دیگه متوجه شده بودم که به هدفی که داشتم، نمیرسیم اینطوری که بخوام برای کسب کار کنم، میخواستم مطمین بشم که تصمیم درستی گرفتم، هیجانی تصمیم نگرفتم.
نشونه فرستاد
عجیب…!
(( کامنتمشبیه کتاب هزارویکشب شد،،، داستان تو در تو،،، کتاب هزارویکشب شد،،، داستان تو در تو،،، ))
اینم بگم که از فروردین ۹۹ سفارش میلیونی برای شرکتم میفرستاد خدا، و بخاطر شرایط پندمی لازم هم نبود مکان اجاره کنم، و یک فضای مستقل داشتم که رایگان داشتم استفاده میکردم، سفارش ها هم که آنلاین بود…
آسان شدن بودم برای آسانیها
خرداد ماه
یک قرارکاری خدا برامون جور کرد، من برای حضور در اون جلسه کاری یک روز از کارگاه مرخصی گرفتم، رفتیم و قرارداد چندین میلیون تومنی بسته شد.
فردا صبح از کارگاه بهم خبر دادن که کارگاه نیا امروز تعطیلیم،
روز بعدش، بهم خبر داد مربی و مسیول کارگاهم که فعلا تعطیلیم چند نفر مبتلا به ویروس شدن.
الله اکبر
این فقط میتونه برنامه ریزی خدا باشه ها، اگر من رفته بودم اونروز کارگاه، ممکن بود من هم …
این اتفاق نتیجه ناراحت کننده ای داشت برای مربی م و خانواده ش و دو ماه تقریبا کارگاه تعطیل بود
این نشونه ای بود که از خدا خواسته بودم،
در زمان تعطیلی کارگاه فایل های استاد رو گوش میکردم و تونستم با درآمدی که از طریق شرکت تبلیغاتیم داشتم وارد دوره دوازده قدم بشم تا قدم سوم، و در راستای هدف مهاجرتم هم با یکی از بهترین اساتید که خارج از ایران زندگی میکردند کلاس خصوصی گرون قیمتی برداشته بودم. این در حالی بود که از لحاظ مالی از زمانی که از کار قبلیم خارج شده بودم، درآمد خاصی نداشتم و چون از سن خیلی پایین عادت کرده بود استقلال مالی داشته باشم، حتی در دورانی که کار نداشتم و پس اندازم هم تمام شده بود، هیچکس جز خودم و خدای خودم از شرایط مالی من خبر نداشت.
اواخر سال۹۸ من پولی که داشتم فقط در حد خریدن چند تا شارژ ایرانسل بود، شارژ ۲۰۰۰ تومنی، و یک مقدار پولی که توی بانک داشتم و سود خیلی کمی که داشت خرج بدهی و قسط وام هام میشد، که همون هم کامل پرداخت نمیشدند. *
از فروردین ماه ۹۹ من از طریق کار طراحی تبلیغاتی که با دوستم انجام میدادیم، به درآمد حدودا ۱/۵۰۰/۰۰۰ رسیدم.
از همون ابتدای سال هم تصمیم قطعی گرفتم که دیگه هیچ چیزی که پولشو ندارم رو نخرم و زیر بار قرض و قسط نرم. و خدا هم کمک کرد و همه بدهی های گذشته و وام و … رو تسویه کردم به مرور، الان پاک پاکم…
در نهایت زمانی که کارگاه دوباره شروع به کار کرد، اعلام کردم که من دیگه نمیتونم ادامه بدم یا گروه و نیاز به تمرکز روی مهاجرت م دارم،،،
در حد دو یا سه ماه ورودی مالی مون دوباره صفر شد و ما ادامه دادیم، میرفتیم استدیو و کار میکردیم برای دل خودمون، چون هر دو نفرمون هنر با شاخه های متفاوت خوندیم
توی این دوره ایده تولید یک محصول جدید به ذهنمون رسید که تلفیقی از تخصص گرافیکی من و فرش دستباف دوستم بود. شروع کردیم به است زدن محصول و در نهایت به اون چیزی که میخواستیم رسیدیم و شروع به کار کردیم، عکاسی از محصولات برامون شده بود اصل اشتباهی، یعنی یک موضوع حاشیه ای بود ولی ما به اشتباه اونقدر بزرگش کرده بودیم بخاطر کمالگرایی که یک مدت شروع کار بازار به تعویق افتاد، بعد خدایا شدیم به اینکه با گوشی خودم عکاسی کنیم و حقیقتا عالی شد عالی…
مشتری میومد و ما کیف میکردیم.
همزمان چند تا اتفاق افتاد اواخر پاییز
شروع دوباره مشتری های طراحی تبلیغات
و شروع همکاری مون با یک سایت فروش صنایع دستی نوپا که کار بازاریابی و فروش رو انجام میدادند…
چند وقت قبل از شروع این همکاری از نیویورک یک پیشنهاد از یک سایت فروش آثار ایرانی داشتیم، که خیلی از محصول ما خوششون اومده بود، ما سریعا شروع به تولید کردیم و گفتیم کن کم راه ارسال رو هم به آمریکا پیدا میکنیم، خدا بزرگه
بعد از مدتی پرس و جو بدلیل تحریم ها و … دیدیم اینقدر پیچیدگی وجود داره برای ارسال و انتقال پول از سمت اونها به ما ، که من گفتم این راهش نیست، چون راه درست آسون و راحته
همون وقت که تسلیم شدم و گفتم ایشالا سر وقتش با آمریکا هم کار میکنیم براحتی، با این سایت صنایع دستی آشنا شدیم و …
درآمد هامون دوباره شروع شد
هم طراحی هم صنایع دستی، اصلا به مشتری های میومد که نمیدونستم چطوری ما رو پیدا کرده میگفتن شما رو به ما معرفی کردند…
توی اواخر دی ماه اوج موفقیتتون و پولسازی مون بود، یک سفارش ۱۱۰ عددی گرفتیم نقد برای محصولاتمون، که ما سه نفر دستیار رو بصورت پروژه ای استخدام کردیم، و کارها رو آماده کردیم.
سفارش های طراحی تبلیغات مون هم از ۶۰/۰۰۰ تومن رسید به ۷/۵۰۰/۰۰۰ فقط برای یک پروژه
با باور به اینکه میزان درآمد من به تعداد مشتری م ربطی نداره … و مشتری میومد و عمده خرید میکرد
محصول جدیدی بهمون الهام شد و عملیش کردیم و خدا یک دوست هنرمند دیگه رو هم به ما معرفی کرد که ما کار مشترک انجام دادیم، ما قفل چوبی های کیف رو نقاشی دستی میکردیم و اون دوستمون کیف رو میدوخت به دسته ها…
چندین کیف بفروش رفت و تعدادی از اونها هم اصلا فروش عمده بودند…
خدایا شکرت
طوری شد که ما فقط از یک مشتری و سفارش عمده حدودا ۴۵/۰۰۰/۰۰۰ تومن پول به زندگیمون سرازیر شد و اینها همه لطف خدای من بود
دستیارهام بخش اعظم کار رو انجام میدادن
سایت کار بازاریابی و ارتباط با مشتری رو انجام میداد و من فقط از کاری که توش ماهر بودم و بخش علاقه داشتم لذت میبردم
بلوری که بهش هدایت شدم:
هر چی پول بیشتری بسازی کار فیزیکی کمتری لازمه انجام بدی
در واقع
کار ذهنی بسیار کار فیزیکی کمتر
.
پروژه طراحی هم که گرفته بودیم برای من انجام ش مثل آب خوردن بود، و در ابتدای کار از خدا خواستم بهم ایده کار رو بده، و تا ایده رو دریافت کردم اجراش کردم و نتیجه بی نظیر شد، عالی عالی
آسان شدم برای آسانیها
خدایا شکرت
اواخر اسفند ماه ۱۴۰۰ چنان برکت و فصل و رحمت خدا به زندگیم سرازیر شد که براحتی خرید کردم
هدیه خریدم
شاد بودم و لذت بردم
✓تراز مالی سال ۱۴۰۰ م به حدود ۲۴/۰۰۰/۰۰۰ رسید
فروردین ماه به یک سفر های و مرفه دعوت شدم شیراز با یک اکیپ های و شدیدا خوش گذشت و سرشار از فراونی و ثروت بود
برگشتیم
توی این مدت که شیراز بودیم هدیه دریافت کردم، تجربه های جدید داشتیم و فراوانی های که میدیدم رو تایید میکردم.
از فروردین سفارش هامون کمتر شد،
شروع کردم به گوش کردن به فایلهای که توی گروه باورهای ثروت ساز در سایت قرار داره…
روزی که قسمت سوم فایل چگونه درآمد خود را سه برابر کنیم گوش کردم و چون توی استدیو بودیم با دوستم راجع به فایل و آگاهی ها صحبت کردیم، همون لحظه پیام اومد روی گوشی م ، و تمام موجودی محصولاتمون توی انبار سایت صنایع دستی یکجا بفروش رسیده بود.
خدایا شکرت
برای شارژ مجدد انبار شروع به کار کردیم و تعداد رو دوبرابر کردیم، چون حس درونی م بهم اینو گفت و من هم دیدم با شرایط و امکانات که دارم جور درمیاد پس عمل کردم.
داشتیم کارها رو آماده میکردیم که خداوند از طریق یکی از بندگانش به ما پیشنهاد شرکت در یک نمایشگاه خارج از استان رو داد که فروش تضمینی داشت. ما هم به فال نیک گرفتیم و گفتم پس آماده کردن این تعداد کار قطعا خدایا خدا بوده،
زمان رفتن به نمایشگاه، همه گزینه ها آماده بود ، که ماشینمون به دلایلی جور نشد و روز قبل از نمایشگاه رفتن ما کنسل شد،
من گفتم
الخیر فی ما وقع
پافشاری روی چیزی که از دست من خارج هست خلاف قانون، رسیدم به هر چیزی باید راحت باشه، هر پیچیدگی راه اشتباه…
تابلوها رو طبق برنامه فرستادیم انبار.
چندین مشتری خیلی عالی و با پیش فاکتورهای چند میلیونی با ما تماس گرفتند و قبل از عقد نهایی قرارداد دیگه تماس نگرفتند .
من مدتی قابل گوش میکردم و توی فکر بودم،
ماشینهای دریافت کردم
و یک تصمیم گرفتم
گفتم من سال گذشته در زمینه مهاجرتم و نوع درآمد م همه ش خودم دست و پا میزدم و دنبال راه حل و چگونگی بودم
امسال میخوام تسلیم باشم
و عین این جمله رو نوشتم: «میخوام موسیوار تسلیم باشم»
میخواستم راحت باشم، میخواستم آسان بشم برای آسانی ها…
و
سکوت کردم
.
.
قدم های بهم گفته شد و اقدام کردم، یک روز که داشتم فایل گوش میکردم، بهم گفت یه پوستر دوره آموزشی بزن تو که استعدادش رو داری، امکانات خاصی هم که نمیخواد، من همون لحظه اجرا کردم و پوستر رو منتشر کردم، تماس های متعدد داشتیم
دوره رو تبدیل به دو دوره با محتوا ی متفاوت کردیم و منتظر شدیم…
اشتباه
منتظر بودن، چشم انتظار بودن، نگران بودم، لحظه شماری کردن،،،
اشتباهه و هدف رو از من دور میکنه…
دوباره با خودم گفتم
الخیر فی ما وقع
من که
قدم برداشتم و عمل کردم، پس این عمل صالح محسوب میشه و من کاری ندارم از چه راهی، من پاداش این عمل صالح م رو از صاحبش میگیرم..
رهاش کردم چون یادم اومد که دیگه نمیخوام دست و پا بزنم، میخوام آرامش داشته باشم.
این موقع بود که یکنفر از همکاران قدیمی که در ارتباط بودیم با هم تماس گرفت، ثبت نام کرد و کلاس رو با هم شروع کردیم.
برای پولی که دریافت کردم سپاسگزاری کردم، واقعی، و امروز که اینجا هستم و نوشتم که امنیت مالی برای همین الان م دارم بخاطر همون پوله چون توی چند ماه گذشته از اول سال درآمدی نداشتم زیاد.
از یک تایمی دیگه صبح ها که از خواب بیدار میشدم با اضطراب شدید چه کنم چه کنم بیدار میشدم، میگفتم اگر نوبت سفارت م برسه و من آماده نباشه مدارک و و پولم و … چه کنم، دنیا به آخر میرسه، بعدش چه کنم…
تضادی هم در آماده سازی مدارک تحصیلی م پیش اومد برام که مدرسه ای که توش درس خونده بودم مدرک دیپلم و … رو گم کرده بود بخاطر بی نظمی و من باید یک پروسه طولانی هزینه بردار رو انجام میدادم تا المثنی بگیرم، مدیر زیربار هزینه ها نمیرفت و …
من همه ش با خودم میگفتم
الخیر فی ما وقع
خدایا چه حکمتیه که من نمیبینمش و نمیفهمم ش
پس با خودم گفتم شیرین آرام باش و دست و پا نزن، این شرایط رو به خدا بسپار، هر کاری که الان طبق شرایطت میتونی انجام بدی، بده و نتیجه رو از خدا بگیر نه هیچ شخص و ارگان دولتی دیگه
بعد از یک مدت متوجه شدم و گفتم من حاضر نیستم این شیوه زندگی رو ادامه بدم و باید تغییر ش بدم…
خدا بهم کمک کرد
و اون روزی رسید که من با صدای بلند اعلام کردم که من اضطراب رو نمیخوام ، من لایق آرامش و تجربه شادی و ثروت هستم و ثروت نمیاد مگر اینکه من در آرامش باشم، حالم خوب باشه…
و اگر فکر کردن به مهاجرت م اینطور من رو از آرامش دور میکنه پیش قطعا هنوز در مدارش نیستم،،، اومدم مقصدم رو تغییر دادم
و اعلام کردم که من طبق شرایط الانم و امکاناتی که الان دارم به این مقصد مهاجرت میکنم و بعد از اونجا برای مقصد بعدی م تصمیم میگیرم…
خدایا این تو بودی که این تصمیم رو برام گرفتی، ممنونم
باورتون نمیشه
از زمانی که این تصمیم رو گرفتم چنان آرام شد روحم که فقط خودم میدونم و خدای خودم
البته این بین نجوا هم میاد که اگر پولت برای همین هم کم باشه ولی، اگر رفتی اونجا فلان اتفاق افتاد یا نیفتاد چی؟!
ولی من به خدا توکل کرده ام و همچنان روی تصمیمم هستم
خدا قدم به قدم داره منو راه میبره، توی مسیری که خودش آمده کرده و دارم پا جای پای خودش میگذارم.
عملگراتر شدم
کامنت بیشتر مینویسیم و این تمرینی در راستای اینکه میخوام عملگرا باشم نه فقط کسی باشم که حرف مفت میزنه و قدمی برنمیداره.
الان که اینجا نشستم و مینویسم
تصمیم مهاجرت دارم، به مشاور املاک گفتم برام توی اون شهر خونه پیدا کنه، تاریخ مشخص کردم،
نوع خونه و هزینه و امکانات و همه چیز رو هم به خدا اعلام کردم تا طبق برنامه و بهتر از اون پیش بریم باهم.
من از دل تضادی که داشتم خواستم که نتیجه دلخواهم رو بسازم و این تصمیم جدیدم هم میدونم که درسته.
«««همین الان به کامنتی از یکی از دوستان در سایت هدایت شدم که نوشته:
برای هدفی که دارم تمرکزی استارت بزنم و داشتههای الانم رو شکر کنم و ایدههایی که در حال حاضر موجود هست ازشون استفاده کنم و مطمئنم نشانههای زیادی برای من در طول مسیر ظاهر میشود که این راه زیبا را زیبا تر و لذت بخش تر و هموارتر میکند.»»»
و چه چیز دلنشینتر از هم صحبتی با خدای خودم میتونه وجود داشته باشه، من مینویسیم و خداوندم از هزاران طریق با من حرف میزنه و جوابم رو میده.
خدایا شکرت
و خداوند قدم به قدم داره بهم میگه که
من شجاعان رو دوست دارن
من در مهاجرت کردن برای تو گشایشها و نعمت ها قرار دادم، به شرط ایمان و توکل
.
خدای من سپاسگزارم
امیدوارم که با دریافت هدایت و حمایت تو بتونم عملگرا باشم و مومن موحد باشم و نه ترسی از آینده داشته باشم و نه غمی از گذشته… خدای من ممننونم عزیزم ممنونم عزیزم
.
الان اومدم ادامه فایل رو گوش کنم
میبینم فایل در ابتدای قرنطینه عمومی ضبط شده و استاد داره راجع به استفاده از این شرایط و تعطیلیهای پیش آماده به نفع خودمون استفاده کنیم صحبت میکنن
خدایا
خدایا
دقیقا من هم فایل رو استاپ کردم که همین ها رو بنویسم
خدایا شکرت
و میگه که هرکس تعهد و پشتکار خودش رو با برداشتن یک قدم نشون بده جهان برایش همه شرایط رو براحتی آماده میکنه
خدایا شکرت خدایا شکرت که اینقدر زیبا و آنی جواب میدی خدایا شکرت
میگه تو عوض شو جهان روی متفاوتی به تو نشون میده
ادامه فایل، دقیقه ۲۸:۱۷
بله دقیقا درسته
هر فایلی رو من برای چندمین بار که گوش میکنم یک نکات و جمله های رو میشنوم که سری قبل نشنیدم، حتی محصولات
چرا؟ چون مدار من بالاتر رفته و درک بیشتری دارم
چون شخصیتم رشد کرده.
جالب اینجاست که قبل از رسیدن به این جمله من داشتم توی دفترم مینوشتم که: « من دیروز یک برنامه تخصصی مربوط به کارم رو روی لپتاپم آپدیت کردم برخلاف تمام نجواهای ذهن تنبل و ترسو ، که میکنم نه سیستم لپتاپت نمیکشه، اینترنت نمیکشه، نصبش سخته، من گفتم نه میخوام اینکار رو بکنم، و محدودیتی در استفاده از نرم افزار نداشته باشم، براحتی دانلود و نصب شد و من کیفیت م رفت بالا، مهارت م به روز شد، و اینها همه بخاطر قدرت اراده و عملگرا بودنیه که خدا بهم داده.
من دیگه شیرین قبل نیستم، من عملگراتر شدم به لطف قانون و هر لحظه دارم بهتر و بهتر میشه و همینطور نتایجم هم بهتر و بزرگتر داره میشه، کامنت نوشتنم توی سایت یکی از نشانه های عملگرا بودنم شده، و خیلی خیلی خیلی خوشحالم..
همین که با قدرت و اعتماد به نفس مینویسیم
خدایا من خیلی خوشحالم که نرم افزار کارم به روز و بدون محدودیت شده، چقدر لذت بخشه واقعا این آزادی
من میخوام این به روز بودن رو توی تمام جنبه های زندگیم داشته باشم، سلامتی ثروت خرید مدلباس خونه م ماشینم هلدینگم، همه چی، همه چی… همین خواسته م نشون میده که من چقدر بزرگتر شدم
خدایا خیلی ممنونم خیلی ممنونم
دقیقه ۵۸:۱۶
من داشتم ستاره قطبیم رو مینوشتم و فایل در حال پخش بود
الله اکبر از این نزدیکی خدا به من… نه نه وجود خدا در درون من
اینکه میگه تو قبل از اینکه بگی من میشنوم و قبل از اینکه بنویسی من میخونم…
خدای عزیزم
من نوشتم که :
« خدای من امروز یکی از بهترین روزهای زندگی کنه و بهترین روز زندگی من تا به امروزه
چون من با قدم برداشتن م دارم به تو نزدیکتر میشم، به مومن ایده آل تو دارم نزدیکتر میشم و من میییخوام صد در صد مومن خوبی برای تو باشم
من میخوام همیشه هر چیزی میخوام داشته باشم
میخوام پادشاه وار زندگی کنم
میخوام اونقدر راحت زندگی کنم که بگم من روی غلتک حرکت میکنم زندگی من صاف راحت مستقیم و لذت بخش
من میخوام همیشه به روز و پیشرفته زندگی کنم
میخوام هرجای دنیا که میرم پولی که دارم قدرت داشته باشه
میخوام همه جا آزادانه پول خرج کنم
من میخوام به دلار و یورو درآمد داشته باشم
من لایق این آزادی و لذت هستم
من لایق بودن در بازار جهانی هستم
من میخوام
من مهاجرت میکنم با تکیه به هدایت و حمایت و وهابیت تو که مطمینم چون میخوام به بازار جهانی وصل باشه گفتی اوکی پس این قدم رو بردار تا بهت بگم بعدش چکار کنی
_من آماده م تو هم قدم بردار شیرین
_چشم
تو اونقدر به من ثروت بده که همیشه راحت و در رفاه زندگی و کار و سفر کنم
من باور دارم که تو کمکم میکنی هدایت و حمایت م میکنی»
همینجای جمله بودم که استاد گفت« خدا به من گفت باید بروی از اینجا، من گفتم چجوری، گفت برو، حرکت کن من بهت میگم، من همه چیز رو جمع کردم و افتادن توی جاده و حرکت کردم، رفتیم کشورهای مختلف بعد دیدیم بهمون گفته شد چه کنیم، نه وکیل مهاجرتی گرفتیم نه هیچی، قلب من به من میگه چکار کنم، رفتم و همه اتفاقات افتاد، ۹۹ درصد دوستان به من میگفتن که تو از کجا میدونستی که چه اتفاقی میخواد بیفته که رفتی و مهاجرت کردی؟ تو که همه چی توی این کشور داشتی و وضعت خوب بود؟! گفتم قلبم به من گفت باید بری، خودم هم دوست داشتم، و به من گفت همین الان باید بری، چجوری باید برم؟ گفت برو قدم اول رو بردار من بهت میگم»
خدای من
خدای یکی یدونه ی من
عزیزم
تو اینقدر زیبا داری بهم نشون میدی که تصمیمی که گرفتم درسته که راهیه که تو توش حضور داری برای رسوندن من به هر آنچه که میخوام.
خدای من واقعا واقعا واقعا ممنونم
چقدر قلبم محکم میشه وقتی که این نشونه های مستقیم رو دریافت میکنم
خیلی
خیلی آروم میشم
من که از نقطه امن و استدیو رایگان که دارم توش کار میکنم و خانواده تصمیم گرفتم به خدا توکل کنم و حرکت کنم و منتظر ایده آل شدن یه سری مسائل نشم برای حرکت کردن به سمت خواسته هام، و خدا اینطوری تصمیم من رو تایید میکنه
خدایا ممنونم عزیزم ممنونم
استاد میگه « نتایجی که الان در زندگی من میبینید حاصل اون اقدامات و عمل کردنها و تعهد و توکلِ، که الان من دارم اینقدر آزادانه و لذت بخش و راحت زندگی میکنم و همیشه برای همه شرایط آماده هستم از قبل، است شرایط این اتفاقها این موقعیت ها برای همه بد نیست، (پیروز میدان اون کسیه که از هر شرایطی به نفع خودش استفاده کنه، جهان شجاعت میانه و هزار برابر شجاعت پاداش میده, من ایمان دارم، من مطمینم) برای یکسریها خیلی نتایج بزرگی داره »
خدای من ممنونم عزیزم ممنونم
من لذت میبرم وقتی بهم میگی تو نتایج بزرگی در انتظار برداشتن این قدمت بوده که حالا که اقدام کردی و داری شجاعانه قدم برمیداری همه چیز آماده رسیدن توعه که دریافت کتاب و لذت ببری
.
خدای من ممنونم که چند سال پیش، استاد رو هدایت کردی که این لایو رو بگذاره روی سایت و این حرفها رو بهش گفتی که بزنه، تا امروز که من آمده دریافتشون هستم، بعد از چندین بار گوش دادن به این فایل در گذشته، امروز درکش کنم و ببینم که چقدر با موقعیت و تصمیم الانم یکیه، که تو اونقدر برای من فراوانی آفریدی که من هرجای دنیا باشم هر فاصله زمانی که داشته باشم هم دریافتش کنم، در بهترین زمان و بهترین مکان
پس
فراوانی محدودیت زمانی و مکانی نداره
فراوانی
فراوانی
خدای من ممنونم عزیزم