سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- تغییر شرایط را از تغییر عادت های روزانه ات شروع کن؛
- قدم های عملی برای هدایت شدن؛
- وقتی خداوند تعهد شما را می بیند، درها را باز می کند و نیازها را در لحظه، پاسخ می دهد؛
- جهان در هر لحظه به فرکانس های شما پاسخ می دهد؛
- وقتی فرکانس های شما متفاوت می شود، قطعا شرایط شما با فرکانس های جدید، بروزرسانی می شود؛
- تضادها فرصتی هستند برای غربالگری سره از ناسره؛
- ورودی های ذهنت را کنترل کن و هر ایده ی الهامی را اجرا کن؛
- روند تکاملی درک اصل و اولویت دادن به آن؛
- راهکار ریشه ای حل مسائل؛
- ذهن با ابزار ترس وارد می شود اما کار شما، همکاری کردن با ایمان درونی است نه با ترس های توهمی ذهن؛
- وقتی تغییرات بنیادین در ذهن ایجاد می شود، خیلی از ترس های واهی ناپدید می شوند؛
- خداوند مثل یک دستگاه فرستنده، مرتباً در حال ارسال الهامات است؛
- وقتی شما با فرکانس خداوند هماهنگ می شوی، قادر به دریافت الهامات می شوی؛
- تضادها، هدایت شدگان را از گمراهان سرند می کنند؛
- به اندازه ای که به وجه منفی تضاد تمرکز می کنی، گمراه می شوی؛
- به اندازه ای که به وجه مثبت و رشد دهنده تضاد تمرکز می کنی، به مسیر رشد بیشتر، هدایت می شوی؛
- فرکانس ایمان، با فرکانس نگرانی بیگانه است؛
- نمی توانی همزمان ایمان داشته باشی و نگران هم باشی؛
- نشانه ایمان، اطمینان قلبی است ؛
منابع مرتبط با آگاهی های این فایل:
دانشجویانی که به آگاهیهای دوره روانشناسی ثروت 3 عمل می کنند، این مفهوم را با پوست و خونشان تجربه کردهاند که:
- اتصال به جریان “هدایت”، چه جنسی دارد؛
- چه باورهایی این اتصال را باز نگه می دارد؛
- و چه باورهایی، به قول قرآن، فرد را در برابر درک هدایت ها، کور و کر و لال می کند؛
“پیرویِ بی چون و چرا از الهامات“، ما را در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می دهد و با شرایط و اتفاقات مناسب هم-نشین می کند.
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | عمل به الهامات قلبی214MB49 دقیقه
- فایل صوتی live | عمل به الهامات قلبی47MB49 دقیقه
بهنام خداوند مهربان
بهنام خداوند هادی و هدایتگرم
بهنام خداوند حامی و حمایتگرم
بهنام الله که رب العالمین است
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به خانم شایسته عزیزم
سلام به اعضای خانواده و همکلاسی هایم در این سایت بهشتی
استاد یک اتفاقی برام افتاد
استاد بعداز چند ماه شاید 10 ماه اومدم کامنت بنویسم چون قلبم و تمام وجودم میگه این کارو بکنم
راستش استاد اولش توی چهار برگه کاغذ نوشتم چیزی رو که اتفاق افتاده اما یک هو یاد شما افتادم توی چند تا فایل قبل توی این خانه تکانی ذهن گام به گام که داشتین صحبت می کردین نان استاپ و گفتین همین طوری داره میاد :الهام از جانب خدا .
و من هم همون لحظه از خدا درخواست کردم که منم میخوام همین طوری زبانم بشه و من هم بتونم این طوری صحبت کنم و توی دفترم نوشتم خواسته مو و این که اگر استاد تونسته پس منم میتونم
و خود استاد گفت با دیدن الگوها براتون باور پذیر تر میشه که شدنیه .مطمئن هستم که میشه
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است .
پس برگه هایی که نوشته بودم رو که همون و پاکنویس کنم توی این کامنت گذاشتم کنار با ایمان به هدایت خدا .
خدایا تنها تورو می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
خدایا هدایتم گردان به راه راست راه و مسیر کسانی که به آنها نعمت بخشیده ای
خدایا قلم و زبانم باش تا آنچه که باید را بنویسم
خدایا من نمیدونم تو می دونی خدایا تو بهم بگو چی بنویسم من تسلیم هستم
به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم
استاد می خوام برگردم به دوم بهمن ماه 1402 زمانی که در مدار شنیدن فایل 3 برابر کردن درآمد در یک سال قرار گرفتم من از طریق کمیته امداد و یارانه نزدیک 1 ملیون تومان ورودی مالی داشتم اما خودم مولد نبودم و درآمد خودم صفر مطلق بود و بعضی وقت ها با هدایت خدا خواهر هام و برادرم یه مبلغی رو به من هدیه می دادن و من عملا هیچ کاری نمی کردم پس پولی نداشتم از خودم .
زمانی که اون فایل رو شنیدم قلبم بهم گفت الان وقتشه خودت درآمد بسازی ومن سریع دفتر وخودکار آوردم به خودم نگاه کردم و از قلبم پرسیدم خوب من چیکار بکنم یا چیکار میتونم بکنم بهم گفت تو یک موتور داری باهاش کار کن گفتم چطوری گفت تو قبلآ با اپلیکیشن الو پیک و اسنپ مسافر و بسته جابجا می کردی الان برو نصب شون کن و فعالشون کن همون شب نصب شون کردم و تمرینات که استاد گفته بودین رو انجام دادم با ایمان و همون لحظه احساسی که داشتم بی نهایت عالی بود خدایا سپاسگزارم
صبح روز اول ساعت 8 صبح با ایمان کفش هامو توکل بر خدا پوشیدم من 3طبقه رفتم پایین تو پارکینگ موتورم را بردم بیرون همون لحظه پیامک اومد داداشم 200 تومان هدیه زد به کارتم خدایا شکرت این دومین نتیجه، خودشه این هدایت خداست و راه افتادم بهمن ماه ، ماه اول 7 ملیون درآمد داشتم برای اولین بار توی زندگی ام خدایا من تعهد دادم توی یک سال 3 برابر بشه تو توی یک ماه 7 برابرش کردی بی نهایت سپاسگزارم من لیاقت شو دارم
ماه دوم اسفند 11ملیون خدایا سپاسگزارم استاد برای اولین بار توی زندگی ام برای خودم کفش و لباس و شلوار خریدم کلی هدیه دریافت کردم کلی مشتری عالی داشتم . برای اولین بار توی زندگی ام یه تور یک روزه با هدایت خدا رفتم کویر سیاهزگه توی کاشان خدایا چقدر زیبا عالی و بهشتی بود خدایا این همه زیبایی رو تایید تصدیق و تحسین میکنم کلی خوراکی و مواد غذایی برای خونه خریدم به اعضای خانواده ام هدیه دادم و خیلی عالی بود خدایا سپاسگزارم. اما ماه سوم فروردین و درآمد نداشتم چون باور هام افت کرد
چون فکر می کردم نیاز نیست کار کنم و من دیگه عالی شدم اما استاد از شما یاد گرفتم نمی شود با یک دیگ غذا خوردن بگی دیگر نیازی به خوردن غذا ندارم
گفتم آقا رضا پاشو روی خودت کارکن وتوی ماه چهارم به 15 ملیون رسیدم خدایا سپاسگزارم
وقتی داشتم فایل نتایج دوستان از آموزه های استاد عباسمنش و گوش می دادم فایل آقا رضا رو و یک الهام دیگه از طرف خدا اومد : برای پاک شدن از قرض و قسط وام و بدهی قدم بردار 37 ملیون 400هزار تومان خیلی پول بود استاد خیلی : 3تا وام خودم + بدهی به 4 نفر +( اقساط بیمه بابام + اقساط بانک مسکن خونه که چون کارت یارانه و کمیته امداد دست من بود من پرداختشون می کردم و یه چیزی هم واسه خودم می موند )اما یاد حرف شما افتادم خدا خودش ایده رو داده پولشو میده .
گفتم خدایا چیکار کنم بهم بگو ، گفت : کارت یارانه رو پس بده و بیمه و بانک مسکن بگو من پرداخت نمی کنم مسئولیت شو قبول نمی کنم چون این کارت حقوق باعث شده تو وابسته بشی بهش و حرکتی نکنی وقتی اینو قطع کنی تازه رشدتو شروع میشه.
برام یکم سخت بود چون یه پولی که براش هیچ زحمتی نمی کشیدم رو از دست می دادم ( یک ملیون تومان ) ولی به الهامی که خدا گفت عمل کردم .
استاد یک قشقرقی و دعوا و برخورد نامناسبی باهام شد که نگم برات و اینو به عنوان بهای تغیرم پذیرفتم .
بعد خدا یک راه حلهایی بهم الهام کرد بخدا توی 10 روز3 تا وام خودم و صفر کردم 6910000 تومان رو خدایا سپاسگزارم. چقدر آرام شدم
بعد سه روز داداشم گفت می خوام موتور بفروشم آخه موتور مال داداشم بود منم باتوکل بر خدا گفتم باشه مال خودته هرچی توبگی و نمی دونستم چیکار کنم
گفتم خدایا چیکار کنم ؟ گفت برو توی این سایت های اینترنتی رزومه بنویس و ارسال کن . گفتم چی ؟؟؟!!!! رزومه بنویسم ؟؟؟؟!!!!!! من رزومه ام کجا بود خدا جونم ؟؟؟!!!!!! گفت همین سه ماهی که با این دوتا اپلیکیشن کار کردی رو و شب عید هم 10 روز کار کردی واسه یه خشکبار به عنوان رزومه بنویس گفتم به خدا این دیوانگی محض کی اینو نگاه میکنه آخه. قلبم گفت میگم بنویس مگه نمی خوای کمکت کنم پس بنویس منم گفتم چشم و نوشتم و واسه 5 تا شرکت که توی گوشی اومد بالا ارسال کردم بعد دو سه روز
پنجشنبه بود یه آقایی تماس گرفت گفت واسه ما رزومه فرستادی می تونی شنبه بیای واسه مصاحبه گفتم همین امروز میام ، گفت می تونی خودتو برسونی گفتم می رسونم ، خدایا چقدر اشک ریختم چقدر خوشحال شدم رفتم مصاحبه گفتم خدایا آشنا تو دست تو برام بفرست و رفتم ، رفتار مصاحبه کننده یه مدلی بود انگار هر طوری شده می خواست منو استخدام کنه با یک شرایط عالی حقوق بالای 20 ملیون با لباس و گارد محافظ و کلاه کاسکت و موتور از خود شرکت ، یعنی من که داداشم موتور رو فروخته واز صبح جمعه بی موتور می شدم و دیگه موتور ندارم ، خدایی که رب العالمین است عصر پنجشنبه یه روز قبلش یه کار عالی با شرایط عالی که خود شرکت یه موتور صفر کیلومتر همتاز 200 سی سی طرح باکسر با لباس ایمنی با حقوق بالای 20 ملیون بهم عطا کرد توی کجا توی خیابان فرشته تهران که همه میگن گرون ترین و عالی ترین و باکیفیت ترین نقطه تهران خدایا من چی بگم خدایا اشک امانم نمی ده بنویسم
بی نهایت سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
هرچی بگم بازم کمه اما بازم میگم خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
و استاد توی خرداد ماه 22ملیون 700 هزار تومان حقوق گرفتم خدایا بی نهایت سپاسگزارم یعنی ماه پنجم 22 برابر شد یعنی دریافتی من از درآمد اعضای خانواده ام بیشتر بود خدایا سپاسگزارم
ماه ششم 21 ملیون 900 خدایا سپاسگزارم
وبعد از 3 ماه از قرض و قسط وام بدهی با هدایت خدا کاملا پاک شدم خدایا سپاسگزارم
با عقل خودم دوست داشتم موتور بخرم اما گفتم خدایا چیکار کنم بهم گفت : برو دندون هاتو درست کن
چون نتیجه گرفته بودم از الهامات قبلی دیگه مقاومت نمی کردم و اعتماد به نفسم رفته بود بالا گفتم چشم
استاد خدا به صورت کاملا معجزه وار شرایط طوری واسم فراهم کرد: مثل کارت بیمه دندانپزشکی که خواهرم گفت برو این و بگیر + مشاور همون بیمه که خودش برام نوبت گرفت +دکتر دندان پزشکی که نه درموردش تحقیق کردم نه هیچی همین طوری رفتم زیر دستش + دکترم چقدر مهربون بود حالش خوب بود لبش خندان مثل خودم که زیر دستش فقط می خندیدم +پولش که حقوقم بود + بیمه تکمیلی شرکت و.. که دندون هام چقدر عالی درست شد دندونی که 13 سال از دردش رنج می بردم چقدر راحت درست شد ، توی2 جلسه توی 2 ماه با هدایت خدا 9 تا دندون و درست کردم . به خدا فقط خدا میتونه این طوری این همه رو کنار همدیگر بچینه و این نتیجه عالی رو رقم بزنه خدایا سپاسگزارم.
ودر ماه هفتم 23 ملیون و 240 هزار تومان حقوق دریافت کردم البته اینم بگم توی هرماه با انعام هایی که دریافت می کردم خالص 25 ملیون ورودی مالی داشتم توی این 3ماه در اون شرکت ، واین که چقدر آرام تر شدم ، چقدر شخصیتم تغییر کرد ،چقدر باخودم در صلح شدم ، چقدر خودم و می بوسیدم و بغل می کردم ، چقدر سپاسگزارم تر شدم ، چقدر مشتری های عالی نصیبم میشد در حالی که همکاران من همش مشتری هارو فحش می دادن ، چقدر موتور و کلاهم عالی بود ، چقدر آدم های زیبا دیدم چقدر ماشین و خونه های زیبا دیدم خدای من یک سری عمارت ها خونه ها و قصر هایی توی تهران خودمون هست که بخدا اگر قبلا فیلم شون رو بهم نشون می دادن باور نمی کردم این خونه ها توی ایران وجود داشته باشه البته من فقط لابی و راهرو هاشون رادیدم داخلشان خدا می دونه چقدر زیبا باشه به خدا قسم اگر فیلم وعکس شون روبه مردم نشون بدی 99 درصد شون باور نمی کنن این خونه ها داخل ایران باشه ، چقدر این فراوانی ثروت و نعمت رو تحسین کردم ، چقدر قانون رعایت کردم اینم بگم من حقوق خوندم اما اصلا قانون رعایت نمی کردم اما الان چقدر احترام میزاشتم به حقوق دیگران و چقدر ماشین ها عابرین و … هم به من احترام میگذاشتن ،چقدر چیز یاد گرفتم، چقدر انعام گرفتم، چقدر راضی بودم
چقدر آدرس هارو راحت و آسان پیدا می کردم ،
استاد همکارانم همش ازآدرس های غلت می نالیدن و فحش می دادن به زمین و زمان که چرا آدرس روی برگه با خونه مشتری هم خونی نداره و ما همش باید بگردیم و معطل بشیم تا پیداش کنیم اما منم همون آدرس هارو می بردم ولی می گفتم خدایا من اومدم بریم دستم دست توست پایم پای توست این موتور خود تویی جاده هم خود تویی مشتری هم خود تویی صاحب کارم خود تویی همکارانم هم خود تویی و این غذا یا بسته رو به تو می سپارم خودت برسونش به شیوه ای عالی ساده و آسان و می رفتم به خدا قسم همون جایی که ترمز می کردم یا نقشه گوشی مو یکم زوم می کردم دقیقا منو می برد همون جایی که باید برم یعنی به قول شما روی شونه های خدا می نشستم ، و کلی مشتری ها و مدیرم از من راضی بودند و انعام و پاداش بهم میدادن ، یه روز یکی از همکارانم ازم پرسید چطوریه تو همش میگی همه چی عالی و راضی هستی از همه چی در حالی که ما پاره شدیم
استاد با زبان و عقل نمی شد توجیه شون کنم فقط سکوت می کردم و هیچی نمی گفتم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
بعد سه ماه کار کردن توی اون شرکت یک تضاد برام پیش اومد راستش برام قابل هضم نبود
مدیرم می خواست منو تبدیل کنه به سر شیفت گفت لیاقت شو داری منم گفتم باشه اما انگار کل پیک موتوری های مجموعه باهام لج شدن ، نگاه ها و رفتارشون عوض شد
می گفتن این 3 ماه اومده ارتقا گرفته ما 2 سال اینجا هستیم اون نباید بشه ، حسادت و پشت سر حرف زدن و…. که برام قابل هضم نبود قابل تحمل نبود
هرچی فکر میکردم کجا اشتباه کردم بیشتر اذیت می شدم چون نمی دونستم دلیل شو و نمی تونستم دلیل شو پیدا کنم یا باید چکار کنم
وقتی از خدا راهنمایی خواستم که چیکار کنم نشانه های منو توی سایت زدم : بهم گفت استعفا بده
راستش خیلی اذیت شدم و ناراحت شدم بابت این که من تازه داشتم درآمد خوب رو تجربه می کردم ،من آرزو داشتم یه موتور بخرم من هنوز موتور نخریده بودم من کل پول مو بابت تصویه بدهی ها و وام و دندان هام خرج کردم و الان هیچی نداشتم واگر می رفتم تا 3 ماه دیگه منو تصویه می کردن واون 23 ملیون 240 هزار تومان که در بالا گفتم و 3 ماه دیگه بهم می دادن اصلا نمی دونستم چقدر بهم میدن و با خدا نشستم صحبت کردن و بحث کردن که خدا جونم یکم دیگه فکر کن تو قوی و دانایی یه راه دیگه بزار جلوی پام یه راهی بجز استعفا و تنها جوابی که بهم می داد این بود استعفا هرچی مقاومت و پافشاری می کردم می گفت استعفا
اینایی که میگم این مکالمه کلا شاید توی 3 ساعت بود
یاد کتاب رویا های شما افتادم استاد توی اون شب تاریک توی اون باغ و مکالمهی شما با خدا که میگفت از چادر بیا بیرون و شما می گفتی نه نمیام و اون می گفت ایمان نداری
اصلا خوندن این کتاب رویا ها مصادف شده بود با این اتفاق انگار من باید اون موقع این کتاب رو می خوندم
وبهم گفت ایمان تو ثابت کن ومنم می گفتم ایمان دارم اما استعفا ندم اما میگفت استعفا بده می گفتم الان پول ندارم جیبم خالیه بهم حقوق نمیدن تا 3ماه دیگه می گفت استعفا بده
بالاخره تصمیم گرفتم باتوکل برخداو با تجربه قبلی از عمل به الهامات الهی که داشتم تا حدودی تونستم خودم رو آروم کنم
اما استاد تا الان این سخت ترینش واسم بوده ولی گفتم خدایا کمکم کن انجامش بدم
و رفتم یه کاغذ آوردم تاریخ و روز 18 مرداد 1403
دستام میلرزید با یه دستم خودکار و محکم گرفته بودم و بایه دستم اشک هامو پاک می کردم که همکارانم متوجه اشک هام نشن 10 نفر توی یک اتاق 16 متری
و استعفا مو نوشتم خیلی برام سخت بود ولی انجامش دادم وقتی به مدیرم دادمش دستام پاهام کل بدنم داشت می لرزید
مدیرم طی دو روز 3 بار باهام طی مکالمه های طولانی مدت صحبت کرد که منصرف کنه با پیشنهاد های عالی
واقعا مرد مهربان بود وکلی ازش یاد گرفتم وخداوند بابت این مدیر عالی که داشتم بی نهایت سپاسگزارم
وکلی هم از خودش تشکر کردم و
گفتم نه
فقط جوابم این بود
نه من میخوام برم
نه من میخوام برم
بعد گفت باشه و یک پیشنهاد بهم داد گفت وایسا تا سر برج الان اگر بری تا 3 ماه حقوق بهت نمی دن
یهو دلم گفت باشه
چقدر با تمام وجودم این جمله شمارو درک کردم که قدم اول رو باید برداری تا قدم بعدی بهت گفته بشه
استاد عباسمنش عزیزم عاشقتم
عاشقتم
عاشقتم
و از اون کار اومدم بیرون و به پیشنهاد مدیرم رفتم یه جا دیگه چون فکر کردم این قدم بعدی منه هنوزم نمی دونم رفتنم به اونجا درست بوده یا غلت چون از یک طرف چند تا درس خیلی بزرگ یاد گرفتم یعنی چند تا الگوی عالی دیدم که تا حالا جایی ندیده بودم در مورد کسب و کار، و این که از من می پرسیدن تو کارشناس حقوق هستی اینجا چیکار می کنی که منم می گفتم به خودم قول دادم از یک جایی شروع کنم که حسابی ذهن من و درگیر کرد که منم کسب و کار شخصی خودم و داشته باشم، باور عالی در مورد ثروت ، در مورد روابط کاری و این که خدا خیلی هوامو داشت که باور هام خیلی قوی تر شد چون لمسش کردم باتمام وجودم و از طرف دیگر همه چیز برام خیلی سخت پیش می رفت و احساس می کردم از این جا باید برم ، چون نباید اینقدر سخت باشه ، چون من در کار قبلی آسان شدن برای آسانی رو تجربه کرده بودم ، ولی اینجا انگار خیلی سخت پیش می رفت اما چند تا باور مخرب رو شناسایی کردم که فکر می کردم اونا نقاط قوت منه و بهشون افتخار می کردم اما در واقع شرک بود و خودم خبر نداشتم بلکه بهش افتخار هم می کردم
من توی سوشی بار وغذای ژاپنی کار می کردم که
باید با موتور برسونم به خونه مشتری ، ماهیت سوشی و غذای ژاپنی این است که هر مدلی با موتور بری اون غذا زیبایی شو از دست میده و می ریزه در واقع خیلی ظریف، ومن بابت خراب شدن غذا ها خیلی اذیت می شدم اما چیزی بهم نمی گفتن وقتی تذکر میدادن می گفتم چشم و باهام خوب بودن
خیلی از خدا درخواست کردم راهشو ، راه حل شو بهم بگه
بعد از 13 روز من با الهام از طرف خدا به یک راهی هدایت شدم که با اون ترفند غذا رو سالم برسونم دست مشتری وبرای اولین بار سالم رسوندم و خیلی عالی شد اما یک هو ساعت 10 شب مدیر اونجا شروع کرد داد زدن سرم و از باکس موتورم ایراد گرفت در حالی که من کار درست رو انجام داده بودم و غذا سالم رسیده بود
(اینم بگم در کار قبلیم با توجه به کار خوبم وایده ها و ابتکار عمل هایی که با هدایت خدا انجام میدادم مدیر قبلی آزادی عملی بهم داده بود که اون کاری که می دونم درسته رو انجامش می دادم که نتیجه خیلی عالی می شد و می گفتم من با این مسئله رو به رو شدم و برای حلش این کارو کردم میگفتن عالیه دمت گرم ) اما اینجا من هرچی توضیح دادم که نتیجه کارو ببینید ایراد و پیدا کردم و حلش کردم غذا سالم می رسه می گفتن تو نباید این کارو می کردی ما تو رو استخدام کردیم و تو باید غذا رو سالم برسونی به ما ارتباطی نداره تو همش داری بحث می کنی و بر با برخورد نامناسبی از سمت مدیر اونجا مواجه شدم و همون شب گفتم خدانگهدار واز اونجا اومدم بیرون
و مدیر اونجا تهدیدم کرد که برات ترک کار می زنم و هرجا بری به اون شرکت اطلاع میدم که بیرونت کنن و نتونی کار گیر بیاری و از این حرف ها
اما من گفتم بابت تمام محبت هایی که داشتین سپاسگزارم و خدانگهدار
استاد عباسمنش گفته خداوند روزی رسان من
استاد عباسمنش گفته هیچ کس هیچ قدرتی در زندگی من نداره
هیچ کس نمی تونه به من آسیب برسون
هر اقدامی انجام بدن به نفع من
وقتی فردا با مدیر قبلیم صحبت کردم که این اتفاق افتاده و من اینو گفتم . گفتش آقای رستمی شما اشتباه کردی شما پیامبر خدا نیستی که دیگران و هدایت کنی یا اشتباهاتشان رااصلاح کنی ( ترمز مخفی شرک و اینجا پیدا کردم ) یه بار گفتی
وقتی گوش نکردن ولشون کن یه سری از آدما باید برن چک و لگد هاشون و بخورن بعد بیان بگن آقای رستمی درست می گفت من گوش ندادم و دفعه بعد به حرفت دقیق گوش میدن بزار غذا شون بریزه .
و دیدم چه شرک بزرگی توی وجودم هست ، استاد عباسمنش گفته فقط خداست که هدایت می کند
اینم بگم توی این 3 ماه و 13 روز که توی این دوتا مجموعه کارکردم نزدیک 95 تا باور محدود کننده و ترمز مخفی از خودم باتوجه به شرایطی که باهاش مواجه می شدم شناسایی کردم اما راستش نمی دونستم که دقیقا چطوری باید برای حذف اونا قدم بردارم یا چکارشون کنم همش می گفتم خدایا هدایت و یاری ام کن حذف شون کنم اما دیدم کاری از پیش نمی برم و رهاشون کردم چند روز خیلی حالم بد بود احساس بدی داشتم هی تلاش می کردم حال خودمو خوب کنم اما مثل مسکن بود و روز بعدش با یک تضاد دیگه توی خونه مواجه می شدم و حالم بد تر می شد یک ماه به این شکل گذشت
اما اینم بگم حقوق شرکت قبلی ام واریز شد
خدایا سپاسگزارم
اما این شرکت که 13 روز بودم هیچی بهم ندادن اما درس هایی که یاد گرفتم میلیارد ها دلار می ارزه
تا این که اومدم توی سایت وپروژ خانه تکانی ذهن رو دیدم وقتی حرف های خانم شایسته رو شنیدم یکم حالم بهتر شد واین که به خودم گفتم از این جا شروع کنم ذهنم و پاک سازی کنم چون ذهنم خیلی درگیر و مشغول بود و مسائلی که باهاشون در گیر بودم رو به قول خانم شایسته رها کنم تا با پاکسازی ذهنم برام اصلاح مسیر بشه و آگاهی هایی رو بشنوم که از جانب خدا واسم میاد و به سر راست ترین مسیر هدایت بشم توی 12 روز فقط 5 جلسه و تا دقیقه 9 جلسه 6 تونستم جلو برم انگار نمی تونستم بشنوم اونقدر حالم بد می شد که متوجه نمی شدم استاد چی می گن که روز 21 مهر 1403 اومدم با خودم نشستم و گفتم خدایا من نزدیک 50 روز وضعیت من بد دیگر حتی یک لحظه این وضعیت رو تحمل نمی کنم حتما یک راهی هست که از این احساس بد خارج بشم من نمی دونم تو می دونی تو راهشو بلدی بهم بگو من تسلیم هستم با تمام وجودم از خدای خودم خواستم و رفتم خونه
فرداش تصمیم گرفتم برم باغ کتاب و همین امروز این مسئله باید روشن و حل بشه و باتوجه به آموزه های استاد اومدم منشا حال بدم رو پیدا کنم چند مورد نوشتم بعد یهو به دلم افتاد هروقت حال من به این صورت بد میشه دارم از مسیر درست خارج میشم و خدا می خواد منو هدایتم کنه به مسیر درست و یه چیزی بهم بگه بعد دفترم رو نگاه کردم دوتا مورد خیلی خود نمایی می کردن که اشکال من از این جاست:
1_ ترس
2_ احساس قربانی شدن
و بعد اومدم توی سایت tasvirkhani.com
و همین طور تو فایل های مختلف می چرخیدم که هدایت شدم به آگاهی های دوره کشف قوانین زندگی و مقدمه دوره کشف قوانین زندگی رو شروع کردم به گوش دادن کم کم داشتم آرام تر می شدم که چند جمله از زبان استاد عباسمنش شنیدم که انگار کل وجودم خشک شد جمله 1_ بود ::: اگر الان داری این حرف ها رو می شنوی یک درخواستی داشتی و این اتفاقی نیست .
2- یک اتفاقی می افتد یک چیزی می شنوی یا می خونی که شبیه معجزه است در مورد این مسئله که توی زندگیت است
3-ما با قدرت بخشیدن به قلب مون سعی کنیم به این احساس آرامش برسیم که ما خالق شرایط زندگی خودمون هستیم
وقتی این جمله رو شنیدم به صورت کامل حالم تغییر کرد سریع ویدئو رو متوقف کردم وقتی به خودم و احساسم نگاه کردم به شدت قلبم آرام شد و احساسم بعد از نزدیک 50 روز آرامش واقعی بود وقتی به دفترم نگاه کردم دیدم یکی از مسائلی که نوشتم که منو داره خیلی اذیت می کنه احساس قربانی شدن .
همون لحظه از خدا پرسیدم این اون چیزی که می خواستی بهم بگی و من بشنوم یا نکنه منظورت اینه من این دوره رو بخرم ؟؟؟
توی باغ کتاب روی یک مبل زرشکی رنگ با میز سفید نشسته بودم از جام بلند شدم پشت سرم لوازم تحریر باغ کتاب بود همین که به دیوار نگاه کردم
خدای من نوشته بود ::::::: هر آنچه که نیاز دارید .
خدا بهم گفت هرچی که تو نیاز داری داخل کشف قوانین زندگی هست
وای خدای من بی نهایت سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
گفتم این مقدمه شو شنیدم اینقدر احساسم خوب شد اگر کل دوره رو داشته باشم و بهش عمل کنم خدا می دونه چه اتفاقاتی می افته
استاد همون لحظه حساب بانکی مو چک کردم دیدم 15 ملیون داخلش هست از کار قبلی و این کل پولی که دارم و یادم افتاد من از 2 سال پیش شروع کردم فعالیتم توی سایت به صورت متناوب اما استمرار نداشتم توی سایت ، من با شنیدن فایل های رایگان و 6 تا کتاب الکترونیکی رویا هایی که رویا نیستند تونستم از 8 ماه پیش به درآمد 25 ملیون در ماه برسم و توی این 8 ماه گذشته 85 ملیون پول ساختم خدایا بی نهایت سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
آلان کل پولی که دارم 15 ملیون تومان هست
استاد عباسمنش گفتش با پولی که از فایل های رایگان می سازی می تونی دوره های پولی رو بخری پس می خرم باتوکل برخدا و سریع بدون هیچ مقاومتی 8ملیون 800هزار تومان به سایت پرداخت کردم و خریدم استاد نوش جون تون به شادی استفاده کنید می دونم به این پول اصلا نیاز ندارین اما من باعشق پرداخت کردم بهای سرمایهگذاری روی خودم رو .(استاد اینم بگم من دو سال پیش از طریق نامشروع و بدون اجازه اکثر دوره های شما رو دریافت کرده بودم و داشتم با این دیدگاه که وقتی پولدار شدم بهاشو به شما پرداخت می کنم اما هیچ نتیجه ای از اونها نگرفتم ویا اصلا فرصت نمی شد روی اونها کار کنم یه مدت کار می کردم بعد رهاش می کردم عملا نتیجه ای برای من نداشت و هربار از زبان شما در اون فایل ها می شنیدم که می گفتین کسی که بهای محصولات و پرداخت نکرده من راضی نیستم استفاده کنه و یک روز تصمیم گرفتم که با خودم صادق باشم و از مسیر درست به خواسته های درست برسم با این ایمان و باور که نمی شود از مسیر نادرست به نتایج درست رسید و کل فایل هارو پاک کردم و از خدا هدایت و کمک خواستم و همین جا ازتون عذر خواهی میکنم )
و این دوره برام خیلی با ارزش چون اولین دوره من هست که می خرم از سایت tasvirkhani.com
باپول خودم و از راه درست و با رضایت کامل استاد عباسمنش .
استاد بعد از خرید در قدم اول یک احساس عالی دریافت کردم و در قدم دوم استاد شما مبلغ 1,318,337 تومان بابت این خرید به من هدیه دادین و الان توی کیف پول سایت هست
بی نهایت سپاسگزارم
استاد نمی دونم توی دوره کشف قوانین زندگی چه نعمات بزرگی هست اما خدای من به من الهام کرد این دوره همون چیزی که من بهش نیاز دارم و منم باتمام وجودم می خوام بشنوم و از خدا می خواهم منو در مدار شنیدن این آگاهی ها قرار بده و زمانی که شنیدم آنها را درک و باور کنم وزمانی که درک و باور کردم با تعهدی غیر قابل مذاکره و ایمان بسیار قوی به آن ها عمل کنم و به شیوه ای عالی ساده و آسان زندگی مو خلق کنم و ترمز های مخفی وباور های محدود کننده مو با بهبود مستمر و طی کردن تکامل حذف کنم و باور های قدرتمند بسازم
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
خدایا هدایتم گردان به راه راست راه و مسیر کسانی که به آنها نعمت بخشیده
خدایا به هر خیر و نعمتی از جانب تو محتاج و فقیر و تسلیم هستم
استاد عزیزم بابت این سایت خدایی از شما و خانم شایسته بی نهایت سپاسگزارم
خدایا بابت هدایتم سپاسگزارم
استاد انگار من باید مغزم و ذهنم با شنیدن این چند جلسه از خانه تکانی ذهن آماده می شد و این که از زبان شما باید می شنیدم اگر الان من بی کارم وآزادی زمانی دارم این یک موهبت از طرف خدا و این که الان من 5ملیون توی حسابم هست که یک آرامش نسبی داشته باشم و باخیال راحت روی خودم و باور هام کار کنم اینم یک موهبت .
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
استاد نوشتن این کامنت با هدایت خدای هدایتگرمن 2 روز طول کشید چون خودم رو به جریان هدایت سپردم آخه من چهار تا برگه نوشته بودم که توی کامنت پاکنویس کنم اما گفتم نه خدایا تو بهم بگو چی بنویسم
و استاد نمی دونستم چی میشه اما خودم و به جریان هدایت سپردم
و استاد یک نتیجه خیلی خیلی بزرگ تر نوشتن این کامنت برام داشت اونم این بود که توی چند ماه گذشته شاکی بودم از خدا که چرا بامن صحبت نمی کنی و به من الهام نمی کنی چرا هوامو نداری ؟؟
بعد از خوندن این کامنت با تمام وجودم درک کردم که چقدر خدا خدای شو خوب بلده اگر من بنده خوبی باشم وبا ایمان حرکت کنم ، چقدر خدا هوامو داشته ، چقدر خدا بهم الهام کرده ، چقدر خدا باهام صحبت کرده ، چقدر نتایج من عالی بوده اما من عجله می کردم چون برام عادی شده و من دو سال پیشو یادم رفته که فقط 2700 تومان تک تومانی توی کارتم پول بود
من این نتایج رو داشتم اما فراموش شون کردم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
استاد می خوام با هدایت و یاری خدا با تمام توانم فقط روی کشف قوانین زندگی کار کنم و
از نتایجم توی کشف قوانین زندگی هم براتون می نویسم
و می خوام به این الهام عمل کنم چون تجارب قبلی از عمل به الهامات در های بزرگ نعمت رو به روم باز کرد و هر روز برام معجزه اتفاق افتاده
می خوام به مسیر برگردم
خدایا من تسلیم هستم
خدایامن نمی دونم تو می دونی تو بهم بگو
سلام به همگی توی این دوسه روز که این کامنت و نوشتم برای چندمین بار احساسم بهم می گفت کامنتم رو بخونم و چند بار خوندمش و هر بار بیشتر احساسم عالی تر می شد از این همه اتفاقات عالی امروز هم دلم گفت دوباره بخونش و باز دوباره کامنتم رو خوندم و بعداز 2 ساعت یک سوال ازم پرسید
آیا نتیجه مالی یا ورودی مالی تو فقط همین بوده ؟
وقتی این وشنیدم بلافاصله شروع کردم به حساب کردن دیدم نه خیلی بیشتر از این بوده من توی این 8 ماه 118 ملیون تومان ورودی مالی داشتم (33 ملیون 4 ماه اول + 85 ملیون 4 ماه دوم ) اصلا یک هو خودم شکه شدم
یعنی من توی 8 ماه 118 ملیون تومان خدای رزاق و وهابم بهم عطا کرده
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا من لیاقت و شایستگی دریافت نعمت های تو رو دارم
خدایا من ارزشمند هستم
خدایا سپاسگزارم
و این باعث شد به فکر فرو برم که من این کامنت و با هدایت خدا نوشتم چطور ممکن خداوندی که به همه چیز آگاه و دانای مطلق چطوری هواسش به این موضوع نبوده که من این مبلغ رو درست بنویسم
وقتی خودم والان خودم رو نگاه کردم دیدم بعد از متوجه شدن این موضوع من کل وجودم پرشده از شور و شوق و به قول خانم شایسته امید به روز های خوش آینده و این که استاد عباسمنش توی مقدمه دوره کشف قوانین زندگی میگه 6 ماه به من فرصت بدین و بامن باشین بعد از 6 ماه نتایج خودتون رو با قبل بسنجین و مقایسه کنید بعد تصمیم بگیرید که می خواهی به این شیوه زندگی کنی یا نه و من از 2 سال پیش که فایل های رایگان رو شروع کردم از 8 ماه پیش نتایج مالی من به صورت واضح خودشون رو نشون دادن ( البته اینم بگم من در این دوسال استمرار و مداومت نداشتم در این مسیر که اگر مداومت می داشتم خدا میدونه چقدر بزرگ تر می بود نتایج من )
حالا اگر من خودم و بسپارم به این آگاهی ها و کلام الهی که خیلی مشتاق بودم تجربه اش بکنم به صورت کاملا اصولی و واضح تر در قالب دوره ها چی میشه ؟!
وای خدای من یعنی چی میشه ؟!
هیچ کار تو بی حکمت نیست ؟!
تو هواست به همه چی هست
تو می خواستی منو به فکر ببری
به فکر کردن وادارم کنی که ببینم توی 8 ماه این شده نتیجه ام حالا با این حساب اگر 6 ماه خودم رو به این آگاهی ها که به صورت کامل ، واضح ، با توضیحات بیشتر و همراه با تمرین آماده شده بسپارم و بهشون عمل کنم چی میشه؟
چه اتفاقاتی توی زندگی من پیش میاد ؟
تو درخواست منو برای حذف ترمز های مخفی و باور های محدود کننده ام اجابت کرده ای که وقتی پام رو از روی اون ترمز ها بردارم باسرعت به سمت خواسته هایم حرکت می کنم و اون هارو به دست میارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم