سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- تغییر شرایط را از تغییر عادت های روزانه ات شروع کن؛
- قدم های عملی برای هدایت شدن؛
- وقتی خداوند تعهد شما را می بیند، درها را باز می کند و نیازها را در لحظه، پاسخ می دهد؛
- جهان در هر لحظه به فرکانس های شما پاسخ می دهد؛
- وقتی فرکانس های شما متفاوت می شود، قطعا شرایط شما با فرکانس های جدید، بروزرسانی می شود؛
- تضادها فرصتی هستند برای غربالگری سره از ناسره؛
- ورودی های ذهنت را کنترل کن و هر ایده ی الهامی را اجرا کن؛
- روند تکاملی درک اصل و اولویت دادن به آن؛
- راهکار ریشه ای حل مسائل؛
- ذهن با ابزار ترس وارد می شود اما کار شما، همکاری کردن با ایمان درونی است نه با ترس های توهمی ذهن؛
- وقتی تغییرات بنیادین در ذهن ایجاد می شود، خیلی از ترس های واهی ناپدید می شوند؛
- خداوند مثل یک دستگاه فرستنده، مرتباً در حال ارسال الهامات است؛
- وقتی شما با فرکانس خداوند هماهنگ می شوی، قادر به دریافت الهامات می شوی؛
- تضادها، هدایت شدگان را از گمراهان سرند می کنند؛
- به اندازه ای که به وجه منفی تضاد تمرکز می کنی، گمراه می شوی؛
- به اندازه ای که به وجه مثبت و رشد دهنده تضاد تمرکز می کنی، به مسیر رشد بیشتر، هدایت می شوی؛
- فرکانس ایمان، با فرکانس نگرانی بیگانه است؛
- نمی توانی همزمان ایمان داشته باشی و نگران هم باشی؛
- نشانه ایمان، اطمینان قلبی است ؛
منابع مرتبط با آگاهی های این فایل:
دانشجویانی که به آگاهیهای دوره روانشناسی ثروت 3 عمل می کنند، این مفهوم را با پوست و خونشان تجربه کردهاند که:
- اتصال به جریان “هدایت”، چه جنسی دارد؛
- چه باورهایی این اتصال را باز نگه می دارد؛
- و چه باورهایی، به قول قرآن، فرد را در برابر درک هدایت ها، کور و کر و لال می کند؛
“پیرویِ بی چون و چرا از الهامات“، ما را در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می دهد و با شرایط و اتفاقات مناسب هم-نشین می کند.
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | عمل به الهامات قلبی214MB49 دقیقه
- فایل صوتی live | عمل به الهامات قلبی47MB49 دقیقه
سلام استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی
این فکر کنم اولین کامنتی باشه که بدون اینکه تصویر یا صدایی از استاد بشنوم دارم مینویسم
فقط به دلیل احساس فوق العاده ای که از پاسخ های دوستان هم فرکانسی ام گرفتم
الان که دارم مینویسم ساعت 4 صبح هست و من همچنان داشتم با عشقی که استاد ازش صحبت میکنه روی سایت و موضوعات مرتبط کار میکنم
خواستم لب تاب رو خاموش کنم که احساس همیشگی منو به سمت این مکان هدایت کرد
انگار دلم میخواست بعد از سپری کردن روزی پر فکر و حاشیه ، روح و ذهن من جلا پیدا کنه و بعد برم بخوابم که فردا رو بهتر از امروز برای خودم بسازم
از صبح که بیدار شدم مشغول گوش کردن به دوره ای مربوط به سئول سایت بودم
هرچه پیش میرفتم علاوه بر مطالبی که یاد میگرفتم احساسم بدتر میشد
همش با خودم میگفتم پس تا الان من چیکار میکردم؟
همه نوشته های سایتم رو با قلبم نوشته بودم و نکاتی که در دوره آموزشی گفته میشد رو رعایت نکرده بودم
خلاصه غافل از اینکه اینبار شیطان از راه جدید داره به من وارد میشه و حال منو بد میکنه دنبالش راه افتاده بودم و خودم حس کردم چقدر حالم داره بد میشه از اینکه بیش از یک ساله دارم دارم بدون توجه به این اصول کار میکنم و اگه درست و اصولی کار کرده بودم چقدر بیشتر پیشرفت کرده بودم
و همینطور داشتم به اینکه چه فرصتی رو از دست دادم فکر میکردم و احساس من در مسیر سقوط قرار گرفته بود
از آنجایی که هر روز یک فایل از محتوای آموزشی که از استاد دارم رو گوش میدم روز قبلش کی از جلسات قدم اول رو گوش میدادم که استاد درباره روند پیشرفت آمازون توضیح میداد و گفت که بعد از اینکه یه مدت روی زمین کتاب بسته بندی میکردند و پادرد و کمردرد گرفته بودند و دوستش پیشنهاد تهیه کردن یک میز پکیج رو داده بود و وقتی روی میز این کار رو ادامه داده بودند جف بزوز گفته بود چقدر راحت شدیم و چرا زودتر این به ذهنمنون نرسیده بود و استاد گفت این قدم بعدیشون بود که به الهاماتش عمل کرده بود و اون میز رو تهیه کرده بود
وقتی این حرف ها در ذهنم مرور شد به خودم اومد که پس چرا من در مسیر قدم بعدی قرار گرفتم با حسرت گذشته خوردن دارم حسم رو بد میکنم
و همین فکر جدید کافی بود که طی چند دقیقه به احساس خوب برسم که این قدم بعدی که من باید دارم یادش میگیرم و نتیجه این قدم به من داده خواهد شد و نباید با حسرت و عجله کردن لذت برداشتن این قدم رو از خودم بگیرم
و نکته خیلی مهمی که بهش فکر کردم و فکر میکنم برای دوستانم الهام بخش باشه اینه که
هر کاری شروع شده خودبخود پیشرفت کرده
هم من و هم شما کلی مثال داریم از افرادی که میشناسیم و چند وقت قبل کسب و کاری رو شروع کردن
یه نفر که تو محله ما مغازه زده
یه دوست که کسب و کارش رو شروع کرده
یه نفر که برای یادگیری مهارتی اقدام کرده
یه شخصی که تازه رانندگی رو شروع کرده بود و چقدر ترس داشت و بد رانندگی میکرد
و کلی مثال دیگه
که اگه الان بهشون توجه کنیم می بینیم همه اونها پیشرفت داشتند
حتی یه مثال عالی تر یادم اومد که لذذذذذت بردم
حتی افراد یا شرکت هایی که به هر دلیلی ورشکست شدند روزی که ورشکست شدند از روزی که شروع کرده بودند خیلی جلوتر بودند
همون فردی که کل دارایی من دستش بود که بهم سود بده شرکت ساختمانی داشت، روزی که ورشکست شد و راهی زندان شد حدود 130 تا پروژه آپارتمانی در حال ساخت داشت در حالی که من روزی که پولم رو دادم دستش ساختمان هفتم رو شروع کرده بود و چند سال بعد شماره مجتمع ها به 130 رسیده بود
خود من روزی که مغازه رو جمع کردم با اینکه کفاف زندگی من رو نمیداد ولی خیلی جلوتر از روزی بودم که شروع کرده بودم
یعنی هر انسانی هر فعالیتی یا خواسته ای یا مسیری رو شروع کنه توسط جهان پیشرفت داده میشه
حالا اگه افکار و باورهای درستی نداشته باشه اون پیشرفت کفاف بی نیاز کردن اون فرد رو نداره و یه جورایی حداقل پیشرفت از طرف جهان رو دریافت کرده
اونی که افکار و باورهای درستی داره به پیشرفت جهان به کسب و کار و مسیر زندگیش سرعت می بخشه
وقتی به مسیری که خودم شروع کردم دقت میکنم به دلیل اینکه از همون اول من از آگاهی استاد عباس منش شروع کردم به نسبت مدت زمانی که از شروع کسب و کارم میگذره موفقیت من از موفقیت استاد در زمان خودش بیشتر بوده و این ثابت میکنه که وقتی کاری رو شروع کنی و افکارت رو تغییر بدی پیشرفتت حتمی و چندبرابر حداقلی است که جهان برای هر فردی در نظر گرفته
تازه فکرش رو کنید من در شروع کار چقدر افکار و باورهای غلط داشتم و این همه پیشرفت داشتم و الان هم کلی هنوز افکار و باورهای اشتباه دارم ولی همون تصمیم من برای تغییر دادن و عمل کردن و استمرار داشتن باعث پیشرفت من شده که این میتونه برای همه دوستانم تکرار بشه
بخدا چیزی بیشتر از آنچه در این سایت هست من ندارم و استفاده نکردم
تازه همین دوره سئو که دارم کار میکنم مثال های عملیش رو میام سایت استاد عباس منش بررسی میکنم
یعنی کلا منبع و مثال و هرچی که شما بگی برای من این سایت و استاد عباس منشه
پس شما دوست عزیزی که یه روزی وارد این مسیر شدی
چه بخوای و چه نخوای امروز خیلی جلوتر از روزی هستی که شروع کردی
چون یه روز تصمیم گرفتی و شروع کردی
همین قانون در مورد عمل کردن شما هم صدق میکنه
اگه ایده ای داری، مهارتی داری، عشق و علاقه ای داری باید شروعش کنی
همین که شروعش کنی استارت پیشرفتش از طرف جهان هستی زده میشه
فکر کنید سایت من با این همه اشکلاتی که از نظر سئو داره در بعضی عبارت هایی که مدنظرم بوده در صفحه اول گوگل و نه فقط در ردیف اول بلکه دو سه ردیف رو به خودش اختصاص داده
یعنی با اینکه مهارت در سایت ندارم و اصلا رعایت نکردم و فقط با قلبم و عشق و علاقه این مسیر رو دنیال کردم این همه نتیجه عالی گرفتم و الان هدایت شدم به قدم بعدی که یادگیری اصولی تر کار کردن بود
شروع کنید
شروع کنید
شروع کنید
شما شروع کنید، مطمئن باشید پیشرفت میکنید
همین که با مثال آوردن به اطمینان برسی که پیشرفت میکنی ترس شما رو از شکست خوردن کم تر میکنه، نجوای شیطان کم اثر میشه
وقتی باور کنی هرکاری شروع شده خودبخود پیشرفت کرده
بخدا انقدر میتونید مثال پیدا کنید از هرکاری که شروع شده و بعد از چند وقت پیشرفت داشته
یعنی هر انسانی با همه افکار و باورهای اشتباه و ترس هایی که داشته بازم پیشرفت کرده
همین برنامه استیج رو بهش فکر کنید
اونی که 4 تا ضربدر قرمز میگیره و اوت میشه بازم پیشرفت میکنه و از قبل از حضور در برنامه شرایط بهتری پیدا میکنه
کلی آدم اونو می بینند و میشناسند و اگه بلد باشه و افکار درستی داشته باشه از همون به ظاهر گند زدن و حذف شدن میتونه انگیزه و اشتیاق در خودش ایجاد کنه که ادامه بده
یعنی اونی که گند میزنه و 4 تا قرمز میگیره بازم پیشرفت میکنه و شرایطش بهتر از روزهای قبل از حضور در برنامه است
یه مثال واضح تر
کرونا یه روزی شروع شده و پیشرفت کرد و در دنیا گسترش پیدا کرد
چند روز بعد از اون عده ای به فکر یافتن واکسن و داروی مهار اون افتادند و اونها هم کلی پیشرفت کردند در پیدا کردن مقابله با ویروس کرونا
حالا جالب اینه که ویروس خلاق نیست ولی انسان ها خلاق هستند و بالاخره با پیشرفت کردن در این مسیر از کرونا جلو میزنند و بر اون غلبه میکنند
تا میتونیم باید مثال واضح از پیشرفت کردن هر موضوعی که شروع شده پیدا کنیم تا برامون پیشرفت کردن خودمون منطقی و باورپذیر بشه
این سایت رو در نظر بگیرید چقدر پیشرفت کرده
استاد که دیگه نمونه واضح از پیشرفت کردن سریع از حداقل های جهان هستیه
من و دیگر دنبال کننده های استاد و خود شما که داری این نوشته رو میخونی و شاید فکر میکنی در این مسیر موفقیتی نداشتی باید نشانه های پیشرفتت رو پیدا کنی و بهشون توجه کنی که اشتیاق ادامه دادن داشته باشی
روزی که من دوست داشتم مثل استاد عباس منش باشم و موفقیت های زیادی رو تجربه کنم باور کردم که استاد روزی جای من ایستاده بوده
و همین باور کردن استاد باعث شد ادامه بدم و ادامه خواهم داد
شما دوست عزیزی که در این مسیر و همراه هم هستیم
از هرکجا شروع کردی مطمئن باش الان جلوتر از روزی هستی که شروع کردی
پس ادامه بده
و مطمئن باش با کار کردن روی افکار و باورهای خودت سرعت پیشرفتی که از جهان دریافت میکنی و وارد تجربه زندگیت میشه بیشتر و بیشتر میشه
چقدر شوق دارم برای نتایج سال 99 خودم
مطمئنم که پیشرفت عالی خواهم داشت
چون هم این قانون پیشرفت کردن رو باور کردم و هم اینکه دارم هر روز در این مسیر حرکت میکنم و ایمان دارم پاداش من سرعت بخشیدن جهان به پیشرفت دادن خودش در زندگی من خواهد بود
منتظر گزارشات بعدی باشید
این مستند تغییر کردن ادامه خواهد داشت
سلام استاد عزیز و دوستان هم خانواده
این جلسه لایو رو به صورت زنده از اینستا دیدم و انقدر لذت بردم که چند روزه منتظرم روی سایت قرار بگیره و دوباره با دقت بیشتری از آگاهی های این جلسه استفاده کنم.
استاد عزیز یکی از تغییراتی بنیادی که در من ایجاد کردید، اینه که انتظارم از خداوند رو هربار بالاتر می برید. یادمه روزی که با شما آشنا شدم انتظارم از خدا فقط مشکلات، امتحان و قضابلا بود و امروز چقدر انتظارات متفاوتی از خداوند دارم.
خدایا شکرت و استاد عزیز سپاسگزارم از شما که انقدر بنیادی انتظارم از خالقم رو تغییر دادی
یکی دیگه از عادت های بسیار عالی و تاثیرگذار که در من ایجاد شده رسیدن به طریق تاثیرگذار باورسازی است
در ابتدای مسیر همیشه سعی میکردم با رویاپردازی و فکر کردن به آنچه ندارم در خودم احساس خوب ایجاد کنم که من هم میتونم زندگی متفاوتی داشته باشم
اما این روزها با استفاده از قوانینی که از شما آموختم سعی میکنم تغییراتی که در زندگیم رخ داده و دارم تجربه اش میکنم رو با گذشته خودم مقایسه کنم و لذت ببرم از قدرتی که خداوند در ما انسانها قرار داده که خالق زندگی خودمون باشیم و اطمینانم به خدا بیشتر میشه و با خودم میگم این خدایی که سبب شد این همه تغییرات در زندگی من ایجاد بشه بازهم منو هدایت و حمایت میکنه تا تجربه های بیشتری داشته باشم.
توضیحات شما درباره آدم هایی که انگار قبل از رخ دادن تغییری در جهان به اونها گفته شده باید چطور آماده این تغییر باشند خیلی به دلم نشست
انقدر این توضیحات خالص و تاثیرگذار بود که ساعتها ذهن منو مشغول کرد
کلی از حرفهای شما برای خودم باورهای جدید ساختم و انتظارم از خدا خیلی بیشتر شد و گفتم خوب پس، از امروز باید جز این دسته از افراد باشم که همیشه از قبل آماده مواجه شدن با تغییرات باشم و چه احساس آرامشی داره وقتی آدم به این درک و اطمینان برسه که الهامات الهی همیشه بهترین مسیر برای تجربه زندگی در جهان مادیه
داشتم به گفته های شما فکر میکردم، به مثال حضرت نوح در هزاران سال قبل تا مثال از افرادی که در حال حاظر در حال زندگی در جهان مادی هستند و با خودم گفتم، هدایت خدا تغییر نمیکنه، و همیشه داره صورت میگیره که البته به این موضوع اشاره کردید و برام حرف شما تایید شد.
بعد با خودم گفتم پس تفاوتی بین پیامبران و دیگر انسانها در دریافت الهامات نیست، اون زمان نیاز بود حضرت نوح کشتی بسازه، این زمان نیاز بود آمازون سیستم ارسال سریع رو بسازه
هر دو نیازی بود که در زمان وقوع اصلا اهمیت و نیاز نبود و از نظر خیلی ها کار اشتباهی بوده ولی لحظه موعود فرار رسیده و تازه مشخص شده که اون اقدام چقدر صحیح و به موقع بوده
فکر کردن به این آگاهی ها و منطقی کردنش در ذهنم منو به سمت اتفاقاتی که در این چندساله در زندگیم رخ داده هدایت کرد
تازه برام روشن شد چرا برخی تصمیمات رو در مسیر زندگی گرفتم
تازه تونستم ارتباط بین اون تصمیمات و الهامات الهی رو درک کنم
و متوجه شدم در خیلی از مواقع من از قبل برای آینده آماده شده بودم بدون این که خودم خبر داشته باشم
میخوام با نوشتن درباره این آمادگی ها و الهامات الهی علاوه بر به یادآوری و سپاسگزاری از خداوند، ایمان و اعتمادم به خداوند رو تقویت کنم چرا که زندگی به این طریق بسیار لذت بخش تر خواهد بود.
1- مهر ماه سال 1395 بود که بهم گفته شد مغازه ابزار و یراق رو جمع کنم و کسب و کار تلگرامی خودم رو ادامه بدم
اون روز حدود دو سال از آشنایی من با استاد عباس منش می گذشت و درک امروزم از قوانین رو نداشتم
یک ماه زمان برد تا بر ترسهام غلبه کردم و 20 مهرماه به صاحب مغازه اعلام کردم که ماه بعد مغازه رو تخلیه میکنم
تصمیمی که موجب تعجب همه اطرافیانم شد، از خانواده تا همسایه ها و غیره
و نکته جالب این بود که همسرم با این تصمیم من موافق بود، بدون اینکه نتیجه خاصی از کسب و کار اینترنتی گرفته باشم، بدون اینکه همسرم اهل دنبال کردن مسیر من باشه، در حالی که خانواداش به شدت سرزنشش میکردن که چرا جلوی من رو نمی گیره و ساکت مونده
ولی امروز درک میکنم که تسلط خداوند بر قلب ها چگونه است
امروز درک میکنم وقتی استاد میگه روی خودت کار کنی جهان اطراف تو برای رسیدن به خواسته ات با تو هماهنگ میشه یعنی چی، وقتی خدا در قرآن به پیامبر میگه ما قلب های انسانها رو برای تو نرم کردیم یعنی چی و درک میکنم چرا قلب همسر من که هیچ دلیلی نداشت با من موافقت کنه مغازه ای که بعد از شش سال تازه داشت سروسامون میگرفت رو جمع کنم و دوباره همه چی رو از اول بسازم
ظرف یک ماه همه اجناس روبه یک سوم قیمت فاکتور فروختم و دقیقا 20 آبان ماه 95 مغازه رو شستم و کلید رو تحویل صاحب مغازه دادم و تصمیمم عملی شد.
چند ماه بعد از اون ماجرا بود که روند رو به رشد قیمت ها شروع شد و قیمت همه اجناس چند برابر شد و بارها از زبان همکارام میشنیدم که می گفتن خوش بحالت خیلی به موقع از بازار اومدی بیرون
چون تهیه اجناس نیاز به سرمایه بیشتری داشت و قطعا برای من که پس اندازی نداشتم کار سخت میشد ولی من چندماه قبل از وقوع این حادثه مغازه رو جمع کرده بودم و مشغول کسب و کاری بودم که ازش لذت می بردم و زمانم برای کار کردن روی فایل های استاد خیلی بیشتر شده بود
2- چند ماه قبل از اینکه تلگرام فیلتر بشه، حسم به من گفت که باید سایت اینترنتی داشته باشی و از طریق سایت کسب و کارت رو دنبال کنی
هیچ اطلاعی از سایت نداشتم و به نظر غیرمنطقی میومد که در شرایطی که همه چی در تلگرام داشت عالی پیش میرفت من بخوام برم سراغ یادگیری داشتن سایت و با مسائل ناآشنایی مواجه بشم. ولی اون حس قوی بود و همون روزها بود که در یکی از جلسات ثروت 3 استاد درباره تغییر کردن صحبت کردند که تا وقتی همه چی خوبه و در اوج قرار داری باید به فکر تغییر باشی و مثال فروشگاهی رو زد که درب برقی داره و ما از دور نگاه میکنیم در بسته است درحالی که باید از جایی که هستی حرکت کنی و به سمت در بری که باز بشه
وقتی اینها رو شنیدم متحول شدم و گفتم این همزمانی الهامات من با گفته های استاد یعنی باید انجامش بدم
طی چند روز فردی رو پیدا کردم که اولین سایت رو برای من تاسیس کرد و طی چند ماه دست و پا شکسته یه چیزهایی یاد گرفتم و ایده های بعدی رو اجرا کردم و دوره های آموزشی رو همزمان در تلگرام و سایت با هم اجرا میکردم و دیگه حساب کار دستم اومده بود و دوره های روی سایت به خوبی کار میکرد که خبر فیلتر شدن تلگرام پخش شد
خیلی از اطرافیانم منو می ترسوندن که حالا چیکار میکنی، کسب و کارت چی میشه و خدا شاهده انقدر آرامش داشتم که خودم هم باورم نمیشد، چون منبع اصلی درآمد من از دسترس عموم خارج شده بود ولی من با آرامش کارم رو از سایت ادامه دادم و چقدر فیلتر شدن تلگرام برای من خوب شد چون مجبور شدم بیشتر روی سایت تمرکز کنم و شاید دو سه ماه اوضاع یه کم تغییر کرد ولی بعد از اون رشد عالی داشتم و الان درک میکنم که اون روزها هم من از قبل برای مساله فیلتر شدن تلگرام آماده شده بودم
3- خرداد 97 بود که یه مستند درباره خونه های لوکس دیدم و خواسته داشتن همچین خونه ای در من شکل گرفت، از آموزشهای استاد یاد گرفته بودم که وقتی دلم چیزی رو میخواد و می بینم دیگران دارند اونها رو تحسین کنم و خوشحال باشم که در زندگی میشه به این خواسته ها رسید و تجربه اشون کرد.
برای داشتنش اقدام کردم، چند واحد آپارتمانی رو دیدم ولی هیچکدوم لوکس نبود و من میگفتم این اونی نیست که من میخوام، یادم میاد به همسرم گفتم دوست دارم یه خونه بخرم که فقط کلیدش رو تحویل بگیرم و بدون اسباب کشی و جابجایی بریم اونجا زندگی کنیم.
همسرم خندید و گفت بالاخره این عباس منش تو رو دیوونه میکنه، البته به قدرت ذهن باور داشت چون نتاجی در زندگیمون شکل گرفته بود ولی نه دیگه تا این حد که از یه خونه معمولی به همچین خونه ای برسیم.
زمستان همون سال بود که همسرم در سایت دیوار یه خونه رو دید که برای فروش گذاشتن، دقیقا یادمه گفت نیم ساعت قبل گذاشته و از من خواست بریم ببینیم
راستش یه کم مردد بودم چون از عکسهاش معلوم بود خونه لوکسی باشه و با خودم گفتم پول اینو که ندارم واس چی برم ببینم
ولی یاد حرف استاد افتادم که باید ایمانم رو عملی نشون بدم و با شماره موبایل تماس گرفتم و وقت بازدید تنظیم کردم
وقتی برای بازدید رفتم انگار سالها بود اون فرد رو میشناختم، آرامش خاصی داشت و خیلی مثبت اندیش بود و حرف های مثبت می زد چند دقیقه خونه رو دیدیم و حدود یک ساعت درباره موضوعات مختلف صحبت کردیم که اصلا ربطی به خونه نداشت و لذت می بردیم
دقیقا همون خونه ای بود که درخواستش رو داده بودم، حتی یک دیوار اون پنجره شیشه ای داشت دکوری داشت که در یکی از خونه های همون مستند دیده بودم
قیمتش یه مقدار بالاتر از کل دارایی من بود ولی احساسم خوب بود و قرار ملاقات بعدی رو گذاشتم
بار دوم که رفتیم و درباره شرایط معامله صحبت کردیم پیشنهاد داد که اگه دوست دارید با تمام وسایل خونه رو می فروشم چون میخوام مهاجرت کنم
اصلا باورم نمیشد، گفتم یعنی چه چیزهایی روی خونه میذارید گفت هرچی الان هست رو میذارم چون میخوام مهاجرت کنم و به هیچکدومش نیاز ندارم و همه وسایل نو نو بود و همون سال همه وسایل رو با هم خریده بود این خونه رو تجهیز کرده بود، هنوز مبلمان پلاستیک گرفته بود چون تازه بهش تحویل شده بود
خلاصه خونه رو با تمام وسایل به قیمت یه خونه بدون وسایل معامله کردیم و هیچکی باورش نمیشد و میگفتن مراقب باش سرت کلاه نذاشته باشه، اصلا امکان نداره کسی به این شکل معامله کنه و با این قیمت
خلاصه هرکی یه حرفی می زد و به من هشدار میداد ولی من قلبم آروم بود چون در تمام پروسه معامله توجهم به احساسم بود و در همه موارد احساس خوبی داشتم
دستان خداوند از راه رسید و مقدار پولی رو که کم داشتم به من قرض دادند، 40 میلیون تومان به من قرض دادند، افرادی که هیچ شناختی از من نداشتند، و آشناییشون با من بخاطر خرید کولر دوتیکه دست دومی بود که من برای فروش گذاشته بودم، همون ها از ماجرای من مطلع شدند و به من این مبلغ رو برای چند ماه قرض دادند و این ماجرا رو هم هیچکی باور نمیکرد که الان باز درک میکنم چطور خداوند قلب ها را برای تو نرم میکند یعنی چی
واقعا خدا به دلش انداخته بود به من کمک کنه، میگفتم چک ندارم گفت اشکال نداره، گفتم شاید نتونم دوماهه بر گردونم، گفت اشکال نداره، گفتم کسی ندارم ضامن من بشه، گفت دلم میخواد کمک کنم و این چیزها برام مهم نیست
همون موقع باخودم فکر کردم و دیدم واقعا من این کار رو برای کسی نمیتونستم انجام بدم، ولی اون فرد که خودش بنگاه دار بود ولی بخاطر خرید کولر دست دوم با من اشنا شده بود در همون روز آشنایی این تصمیم رو گرفت و به من کمک کرد و هنوزم با اطمینان میگم فقط کار خدا بود چون بعد از قرض دادن پول ندیدمش تا زمانی که پولش رو براش حوال کردم و بعد از اون هم دیگه ندیدمش
اومده بود که به من کمک کنه و بعد ناپدید شد
دو سه روز قبل از سال نو 98 کلید انداختم و با لباس هامون رفتیم خونه جدید
و دقیقا بعد از عید نوروز بود که قیمت املاک شروع به پیشرفت کرد و اگه من اون واحد رو نخریده بودم بعد از عید سرمایه من نصف پول این واحد هم نمیشد
برای خرید ماشین هم این اتفاق به شکل دیگری تکرار شد، خیلی از تصمیماتم در این چند ساله ردپای خدا رو میشه درش پیدا کرد که به من از قبل گفته چه حرکتی باید بزنی و من عمل کردم به اون ایده ها و الهامات. حتی در تولد فرزند سوم این ردپا وجود داره چون دقیقا یک ماه قبل از اینکه ماجرای کرونا اوج بگیره فرزند من متولد شد و الان فکر میکنم اگه فقط یک ماه تولد همسرم جابجا شده بود و قرار بود در این شرایط قرنطینه همسرم در بیمارستان بستری بشه چه حال و احوالی داشتیم
مثال های ریز و درشت زیادی یادم اومد که همه ثابت میکرد من از قبل برای روبرو شدن با تغییرات جهان هستی آماده شده بودم
همینکه چرا من کسب و کارم از روز اول به صورت غیرحضوری شروع شد، از صفر من غیرحضوری کار کردم بدون اینکه یک دقیقه کلاس یا سمینار حضوری داشته باشم
حتی در مقطعی از مسیر گرفتار باور اشتباهی شدم که اگه عباس منش انقدر رشد کرده بخاطر اینه که سالها سمینار برگزار کرده و خیلی ها از اون زمانی میشناسنش
انقدر این فکر قوی شد که برای برگزاری کلاس حضوری اقدام کردم و خیلی سریع کلاسش در تهران جور شد و تاریخش رو هم اعلام کردم و عده ای مشتاق حضور در این کلاس بودند
ولی به لطف خدا به باورهای بهتر رسیدم و اون تصمیم رو عملی نکردم و الان می فهمم که دراین شرایط چطور میخواستم کار حضوری داشته باشم وقتی به کسی اجازه برگزاری هیچ گردهمایی رو نمیدن و من از قبل برای این رویدادها آماده شده بودم و این روزها با شدت بیشتری داره کسب و کار من رشد میکنه
یادم میاد چند سال قبل در ثروت 3 بود که استاد درباره عمل به الهاماتش میگفت که وقتی نتایج رخ میده نمیدونه چطور باید سپاسگزاری کنه
و الان درک میکنم دقیقا استاد منظورش چی بود
چطور میتونم سپاسگزار باشم؟
چی بگم که بشه این هوشمندی خداوند در همزمانی ها رو پاسخ داده باشم.
چند ساعت سر بر سجده بذارم که بتونم پاسخگوی این قدرت خالقم باشم
واقعا نمیشه
ولی من همچین مواقعی سپاسگزاری واقعی رو در ادامه دادن می دونم، در آرامش بیشتر داشتن و در به یادآوردن حرکتی که خدا در زندگی من زده و من به راحتی دارم نتایج اون رو زندگی میکنم
استاد عزیز ازت ممنونم که به الهاماتت عمل کردی و این حرف ها رو زدی
یعنی دریچه ای از آگاهی برای من باز کردی
اینکه آگاه شدم چه روندی در زندگیم رخ داده که اصلا بهش توجه نداشتم و درکی از اینکه خدا چطور من رو هدایت کرده نداشتم
درکی که با شنیدن حرفهای شما از روند تغییر زندگیم پیدا کردم لذتش بیشتر از خود نعمتهاست
آرامشی که الان پیدا کردم از اینکه پا به پای من خدا داره قدم بر میداره و به من میگه چیکار کنم به من احساس قدرت و اطمینان میده و یه پله منو بالاتر از افکار و نجواهای شیطان قرار داد
یعنی این یکی دو روزه به وضوح میبینم که نجواهای ذهنم کمرنگ شده گرچه میدونم بازم راهش رو پیدا میکنه ولی دیگه باور دارم شیطان هم داره تلاش میکنه منو رشد بده
نجوا میاد که من باورهای خالص تری پیدا کنم و باهاش به آرامش برسم
و باز نجوای حرفه ای تر و باز باور خالص تر
استاد عزیز با توشتن آنچه در حال تجربه هستم خیلی خوب باورهای بهتر در من شکل میگیره و به احساس بهتر میرسم و این راه و روش رو از شما یاد گرفتم و خدا رو شکر در این مسیر استمرار دارم.
بارها پیش اومده که همه نتایج نشون میداد که من شکست خوردم و هفته ها هیچ نتیجه مادی در زندگی من وجود نداشت ولی ادامه دادن منو از شکست نجات داد
و در تمام اون روزها که نجواهای ذهنم فریاد میکشید که شکست خوردی و هیچ نتیجه ای نخواهی گرفت مشغول شدن به فایل های شما منو امیدوار میکرد و سرپا نگه میداشت
برای من بین فایل های رایگان و محصول شما هیچ تفاوتی نیست
از خیلی از فایل های رایگان شما برای خودم فایل جدید درست کردم و بارها گوش دادم
با اطمینان میگم که در این چند سال نشده یک فایل شما رو از دست داده باشم، امکان نداره
خدا رو شکر میکنم که در زمانی پا به دنیا گذاشتم که از قبل استادی به نام سیدحسین مسیری را شروع کرده بود که مقصدش نور بود و در بهترین زمان و در تاریک ترین روزهای زندگیم پرتوی از این نور به من تابیده شد و خدا رو شکر که آن پرتو نور را تا به امروز دنبال میکنم.
این مستند ادامه خواهد داشت ….