live | عمل به الهامات قلبی

سلام

72مین روز سفرنامه

ترس ها

دیدید دو تا بچه پیش هم هستن،بعد یکیشون مثلا یه پَر بالش توی خونه میبینه که با باد کولر جابجا میشه،یکی از اون بچه ها اون پر رو میبینه و الکی جیغ میزنه یه موجود سفید داره حرکت میکنه و اون یکی بچه اون پر رو ندیده و اونم الکی جیغ میزنه یا می‌ترسه که یه موجود سفید توی خونس،

دقیقا داستان کرونا و اون اتفاقات مشابه همین بچه بازیا و بعضا بدتر بود،

الان که فکرش رو میکنم میبینم چه رفتارهای زشتی کردیم و از بقیه هم دیدیم،آقا این ویروس در کسری از ثانیه وارد بدن میشه،مجال نمیده، دست به هر سطح عمومی بزنی میمیری،چقدر آدم داشتیم که تا فهمید کرونا گرفته از ترس سکته قلبی کرد و مرد،

مبحث دوم شنیدن الهامات،

من عاشق این قسمت از قانونم،

و هر روز از خدا میخوام که باهام صحبت کنه،ازش میخوام بهم الهام کنه،

چون من لایق هم صحبتی با خدا رو هستم،چون من از جنس خودشم،

من لیاقت دریافت راهنمایی های خداوند رو دارم،چون هر دو از جنس آگاهی و انرژی هستیم،

اقا فهم من،درک من،روح من،از جنس پروردگاره،روح من همون خداونده که از قبل همه چی رو میدونه،آگاهه به تمام جهان،و فقط این ذهن منطقی انسان هاست که با توجه به دیده ها و شواهد جامعه،مقاومت میکنه در مقابل فهمیدن واقعیت،

یه توضیح ساده با زبون ساده برا خودم دارم که اقا

واقعیت اینه که خداوند هر چیزی رو آفریده هم براش دلیل داشته و هم اون مخلوقش رو باید تغذیه کنه دیگه،تا اون مخلوق بتونا کارهایی بکنه برا پیشرفت یه مجموعه،که اون مجموعه توی تصویر بزرگ،جهان میشه،

ببینید وقتی یه کمپانی اتومبیل سازی یه اتومبیل رو خلق میکنه،که ماموریت اون اتومبیل هم پیشرفت و سرعت بخشیدن به امورات جهانه،قطعا برای رفاه و سلامت اون اتومبیل قطعات و شرایطی ساخته میشه،

مثلا میگه این اتومبیل برای اینکه بخواد جاده های بین ایالتی رو سفر کنه،نیاز به لاستیک خوب داره،و اون کمپانی سعی میکنه بهترین لاستیک رو براش طراحی کنه،

میگه این ماشین دماش میره بالا نیاز به خنک شدن داره،پس اون شرکت نمیزاره که موتور ماشین از حرارت بالا بترکه،میاد یه رادیاتور آب خنک و فن و سیستم آبرسان و هزار سنسور هوشمند تعبیر میکنه که این ماشین هنگام داغ شدن خودش خودش رو خنک کنه،

و بی نهایت قطعه برای رفاه این مخلوق،

حالا خداوند هم ما رو خلق کرده و یه ماموریت به ما داده،به نام پیشرفت و گسترش جهان،

و در این مسیر من باید یه چیزایی داشته باشم تا بتونم گسترش بدم جهان رو،

اول اینکه یه مغز فوق پیشرفته برام تعبیر کرد،بعد یه بدن سالم،بعد کل جهان رو مملو از نعمت کرد برای زندگی مرفه،

گفت حالا در عین حال که اینا رو به دست میاری به صورت خیلی ساده و ازشون لذت میبری،همینجوری هم جهان رو گسترش بده،

کاش،کاش کاش و کاش ،

من همین مثال خودم رو با گوشت و استخونم درک کنم،

اون وقته که زندگیم میشه گلستان،

همیشه این مثال رو میزنم برا خودم،اما درک عمیقش نیاز داره به تکامل،

عاشقتونم

شاد و ثروتمند باشید