live | عمل به الهامات قلبی

به نام خدا

سلام به استاد عزیزم و مریم جان

سلام به دوستای همفرکانسیم

دیروز با این سوال از خواب بیدار شدم

که چطور میتونم کاری کنم که درگیر روزمرگی نباشم و تایم هایی رو به کار کردن روی خودم اختصاص بدم ، چون ذهنم همش میگفت وقت نداری ، کلی کار داری ، درسای بچه ها هست و اگر چیزی رو فراموش میکردم کلی حسم بد میشد که چرا فراموش کردی !

این فایل رو پلی کردم و شما استاد عزیزم در اولین صحبت هاتون جواب منو دادین و اونم این بود که :

تو آگاهانه تصمیم به کارکردن روی خودت بگیر و از هر فرصتی برای گوش دادن و نت برداری کردن و عمل به آگاهی ها استفاده کن و بعد خواهی دید که جهان (خداوند) بعد از دیدن تعهد تو چطور بهت پاداش میده و بهت فرصت های بیشتری میده .

آره چطور یادم رفته بود ، تعهد اون چیزیه که باعث باز شدن درها میشه با حلوا حلوا گفتن که دهن شیرین نمیشه .

خداوند باید تعهد تو رو ببینه و تو باید از همون فرصت کمی که داری استفاده کنی تا فرصت های بیشتری بهت داده بشه .

فکر کردم و دیدم اگر تایم دو ساعته بعد از نهار رو به خوابیدن اختصاص ندم میتونم ازش به عنوان یه تایم عالی استفاده کنم . چون هم پسرا خوابن هم قرار نیست تو این تایم غذا درست کنم یا درسای بچه ها رو کار کنم .

و الان دو روزه که من نخوابیدم ظهر و یاداشت برداری میکردم .

در مورد یه رازی هم بگم که هنوز به کسی نگفتم و اونم اینکه من دوره احساس لیاقت رو از سایت خریدم زمانی که استاد تخفیف گذاشتن ، یعنی همون چند ساعت باقی مانده آخر خریدم . خیلی خیلی خوشحالم چون تصمیم شجاعانه ای گرفتم .

چند ماه پیش اوایل اینکه استاد دوره احساس لیاقت رو گذاشته بودن من با پول پس اندازم میتونستم بخرم ولی یه حسی در وجودم بود که دوس داشت یه انگشتر طلا داشته باشه چون من آخرین بار انگشتر طلامو گم کردم و دیگه هم انگشتر نخریده بودم و میل شدیدی به داشتن انگشتر داشتم و خریدم و کاملا آگاهم که چرا همون موقع به جای انگشتر دوره رو نخریدم در حالی که کاملا میدونستم این دوره دوای درد منه ؛ چشم و همچشمی یا مقایسه خود با دیگران ، مهم بودن نظر و دیدگاه دیگران و …..

توی این مدتی که گذشت من خیلی روی احساس ارزشمندی کار میکردم و گوشامو تیز کرده بودم که هر جا صحبت از حس ارزشمندی هست بفهمم که این حس چه طعمی داره و چه ویژگی هایی داره و یواش یواش رو خودم امتحان میکردم تا اینکه من فهمیدم دیگه اون انگشتر اهمیتی نداره برام و حس ارزشمندی رو در وجود من اضافه نمیکنه بلکه چیزای دیگه هست که منو ارزشمند میکنه .

خلاصه با بالا رفتن قیمت طلا من اونو فروختم و توش 2 تومن سود هم کردم یعنی همون روز آخرین فرصت تخفیف فروختم و دوره رو خریدم ، خودم تنهایی این تصمیم رو واسه زندگی خودم گرفتم .

هنوز شروع نکردم و منتظر فرصت مناسب بودم و هر روز وقتی یادم میاد دوره ای که آرزوشو داشتم رو تو پروفایلم دارم ، هی میرم سراغش و نگاش میکنم و ذوق مرگ میشم : )

انگار کسیم که یه گنج پیدا کرده و هر روز میره ازش سر میزنه ببینه که هست و سر جاشه و منتظر یه فرصت مناسبه که بره سراغش و ….

ایمان دارم که این دوره میتونه بهم کمک کنه تا من دوباره حس ارزشمندی رو در وجود خودم پیدا کنم و خوبتر زندگی کنم .

خدایا شکرت

خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .

استاد عزیزم بینهایت از شما سپاسگذارم

برای همه چیز که در موردش آگاهم کردین .