سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- تغییر شرایط را از تغییر عادت های روزانه ات شروع کن؛
- قدم های عملی برای هدایت شدن؛
- وقتی خداوند تعهد شما را می بیند، درها را باز می کند و نیازها را در لحظه، پاسخ می دهد؛
- جهان در هر لحظه به فرکانس های شما پاسخ می دهد؛
- وقتی فرکانس های شما متفاوت می شود، قطعا شرایط شما با فرکانس های جدید، بروزرسانی می شود؛
- تضادها فرصتی هستند برای غربالگری سره از ناسره؛
- ورودی های ذهنت را کنترل کن و هر ایده ی الهامی را اجرا کن؛
- روند تکاملی درک اصل و اولویت دادن به آن؛
- راهکار ریشه ای حل مسائل؛
- ذهن با ابزار ترس وارد می شود اما کار شما، همکاری کردن با ایمان درونی است نه با ترس های توهمی ذهن؛
- وقتی تغییرات بنیادین در ذهن ایجاد می شود، خیلی از ترس های واهی ناپدید می شوند؛
- خداوند مثل یک دستگاه فرستنده، مرتباً در حال ارسال الهامات است؛
- وقتی شما با فرکانس خداوند هماهنگ می شوی، قادر به دریافت الهامات می شوی؛
- تضادها، هدایت شدگان را از گمراهان سرند می کنند؛
- به اندازه ای که به وجه منفی تضاد تمرکز می کنی، گمراه می شوی؛
- به اندازه ای که به وجه مثبت و رشد دهنده تضاد تمرکز می کنی، به مسیر رشد بیشتر، هدایت می شوی؛
- فرکانس ایمان، با فرکانس نگرانی بیگانه است؛
- نمی توانی همزمان ایمان داشته باشی و نگران هم باشی؛
- نشانه ایمان، اطمینان قلبی است ؛
منابع مرتبط با آگاهی های این فایل:
دانشجویانی که به آگاهیهای دوره روانشناسی ثروت 3 عمل می کنند، این مفهوم را با پوست و خونشان تجربه کردهاند که:
- اتصال به جریان “هدایت”، چه جنسی دارد؛
- چه باورهایی این اتصال را باز نگه می دارد؛
- و چه باورهایی، به قول قرآن، فرد را در برابر درک هدایت ها، کور و کر و لال می کند؛
“پیرویِ بی چون و چرا از الهامات“، ما را در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می دهد و با شرایط و اتفاقات مناسب هم-نشین می کند.
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | عمل به الهامات قلبی214MB49 دقیقه
- فایل صوتی live | عمل به الهامات قلبی47MB49 دقیقه
سلام ساناز،
الان داشتم کامنتت رو که میخوندم ، تو پارو نشسته ام، اینجا پیامت که رسیدم که آره برگ درختها و… رو توصیف میکردی، سرم رو آوردم بالا تا بتونم رقص برگ رو روی درختها ببینم،
دیدم آره برگ درختها با باد پاییزی چقدر قشنگ میرقصن،
وفتی هم داشتم وارد پارک میشدم، یکهو یه باد لطیف زد و کلی برگ رنگی رنگی ریخت سر راهم ، آنقدر حسش ب بود که نگو،
به صدای پرندها دقت کردم( کانون توجه ام رو تنظیم کردم روی صدای پرنده ها که بهم حس خوب میداد)
به پروانه سفیدی که برای خودش میره،
به دو تا فندوق کا توی باعچه پارک دارند خاک بازی میکنند و با هم حرف میزنند( دو تو فندوق، فندوق های خودم هستند ،الان که فکر میکنم، همیشه دوست داشتم که یا دختر و یه پسر داشته باشم اونم دو قلو، اما دوقلو نشد بجاششیر به شیر شد، جالبه که وقتی این اتفاق افتاد تا یا مدتی حالم خوب بود واما چون کم کم کانون توجه ام رو گذاشتم روی اینکه زمان شخصی برای خودم کم شده بود، کم کم از این خواسته ام لذت نبردم و فقط و فقط احساس بد ازشون گرفتم ، اما تو یکجا به خودم نهیب زدم و خودم رو به راه راست هدایت کردمو الان شاکرم که هر دو شون رو با این سن دارم شکر)
خلاصه که این شکر گزاری چقدر حال آدم رو خوب میکنه و نعمت های بیشتری به رومون باز میکنه،
و ایم ناسپاسی چقدر حال آدم رو بد میکنه و چیزهای با حسبد بیشتر و بیشتر به سراغ ما میاره،
برای یاد آوری به خودم،
شکر گزاری یعنی اینکه زاویه کانون توجه مون رو تنظیم کنیم به روی روی چیزهای که بهمون حس خوب میده،
ناسپاسی یعنی اینکه زاویه کانون توجه مون رو تنظیم کنیم به روی چیزهای که بهمون حس بد بد میده ،
ساناز جان موفق باشی عزیزم