live | عمل به الهامات قلبی - صفحه 59 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-25 01:32:382024-09-26 04:23:02live | عمل به الهامات قلبیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند که مرا هدایت کرد وبه خودم افتخار میکنم وسپاسگزاری میکنم که خداوند درخواست من پذیرفت و مرا هدایت کرد به این مسیر خوشبختی مسیر درستی مسیر توحید مسیر اینکه خداوند رفیق خوب میشه مسیری که باعث رشد پیشرفت شخصت می شود مسیری کع باعث می شود قدر خودت بدونی مسیری که باعث جایگاه خودت رو توی این جهان مادی پیدا کنی مسیری که باعث نی شود با هر تضاد رشد وپیشرفت وقدر خودت رو بیشتر بدونی خدایا شکرت بابت اینکه مرا هدایت کردی خدایا بدون مقاومت آمادگی دریافت الهمات تو رو دارم مسیری که سال برای رسیدن به خداوند باید هزارن سختی به دل میکشیدی تا خداوند احساحس کنی اون. هم روی ترس،خدا به پرستی مسیری که. هر با ایمان تر میشوی عشق بیشتری رو از خداوند دریافت میکنی خدایا شکرت تضادهای در زندگی پیش اومد که اول،بخ خاطر عدآگاهی واکنش،نشون دادم بهشون باهاشون جنگیدم ولی امروز همون تزادها باعث شدن به من ارزش درونی خودم پی ببرم که چقدر ارزشمندم که خداوند مرا هدایت کرده ارزشمندی رو گره نزنم به هیچ عوامل بیرونی خدایا شکر که تضاد ها باعث شدن که باورهای مثبتی نسبت ثروت پیدا کنم که من هر چه ثروتمند باشم پاک درستکار ومعنوی تر می شدم وباور نسب به ثروتمند شدن یک باور معنوی وروحانی شده واز این بابت این تضادی قبلن نسبت به ثروت داشتم برطرف شد خدایا شکرت توحضور رابط اینقدر خداوند توی رابط کمک وابستگی ها خداوند طوری در درون شکل گرفته ارزشمندی خودم رو به هیچ واول بیرونی وهیچ وابستگی گره نمی زنم واز این بابت از خداوند سپاسگزارم که خودش همیشه هوامو داره خدایا شکرت با بت این ایمان تو بحث شرک خدایا شکرت که تضادی که تو زندگی پیش اومد با توجه به خداوندی هدایت کرد وتوانایی که روح خودم دیدم وشجاعت خداوند دردرون من موقع تولد به این دنیا همه چیز رو پذیرفتم وبه دنیا اومد باعث شد ایمان به تنها یک قدرت در عالم غیب باشه اون خداوند مهربان وتنها منیع ثروت جهان اون با درک این آگاهی ها خدایا شکرت در ک این آگاهی ها باعث شده فضای رو ذهنم خودم شکل بدم که این تضاد که پیش اومد با خودشون یک سریع خیر برکعت بودن برای من آین که به توانایی های درون خودم پی ببرم که خداوندچقدر توانایی در درون من ایجاد کرده واین به درک درستی از خداوندرسیدم وخدای که سال فکر مثل خودم داره قضاوتم میکنه وحکم صادر میکه به خدای تبدیل شد که هیچ وقت وهیچ موقع مرا قضاوت نکرده به نیرو وقدرت تبدیل شد که رفیق خوب منه که جز عشق ثروت سلامتی وخوشبختی چیزی رو برای من نمی خواهد همون خداوندایمانی رو در وجودم شکل داده کهدر پی تمام امتحانات الهی که در پی تضادها به وجود میاد رو به خداوند کنم وبگم خدایا شکرت همچون ایمانی رو در وجودم خودم تصور میکنم واز ابابت از خداوند یکتا سپاس بیکران دارم همین شناخت از خداونددرمان کرد کمال گرای که سال به خاطر عدم آگاهی با خودم حمل کردم وبهبود ی گرای شخصتم رو شروع کروم
سلام بعد از یک روز نبودن ! استاد از نتیجه های قشنگ این پروژه و کنترل ذهن یه چیز قشنگی براتون بگم!
استاد تا الان دو سه تا نتیجه عالی از این پروژه دارم که قراره براتون تعریف کنم! ولی اول از زیبایی این فایل بگم ! استاد اول اینکه چقد اینکع الان توی خونم و فایل گوش میدم و هنوز نه دانشگاهم نه کارم شروع نشده بهترین تایم برای کار کردن روی خود
یادمه قبلا ها من کلا خونه بودم و کارام همش توی خونه بود و قبلا میگفتم چرا من همش خونم؟ چرا هیچ کاری نیست و… الان میفهمن بهترین فرصت بود برای کار ولی خب گذشت و خودمو سرزنش نمیکنم
استاد من استاددددد فیلم دیدن تو تایم های مختلفم حتی الان ولی الان چون کار کردن روی سایت و خودم بیشتر شده فقط شبا قبل خواب فیلم میبینم و قراره همونم کمتر کنم و چقد عالی که این تایم ازادم بیشتره و میتونم کل تایممو بزارم برای خودم چقد خوبه که خدا اتقد هوای منو داشته من یادمه برای اینکه بیکارم توی خونم مینالیدم الان میفهمم خدا داشته برام تایم ازاد میکرده من کار کنم ولی…
خدایاشکر هنوزم دیر نشده و من هنوزم همون تایم های ازاد رو دارم!
استاد این داستان الهامات واقعا عالیه من سع سال پیش برای گواهی نامه اقدام کردم و یادمه همون روزا بود که بعدش هزینه ثبت نامش انقد بالا رفت که اصلا نمیشد ثبت نام کرد و من راحت شدم یا حتی وقتایی که خدا بهم الهام کرده از اسانسور استفاده نکنم میدونم این ربطی به مثال شما نداره ولی برام درس داشته بعد دقیقا دو دقیقه بعدش برق رفته بود و اسانسور ادما به مدت 2 ساعت توش گیر افتادن یا حتی دیروز رفتیم یه مجتمع تجاری خیلی بزرگ و ما رفتیم کلی خرید هامونو حساب کردیم و بعدش که داشتیم میرفتیم یهو گفتن دستگاه عابرش خراب شده کلا! و من فعمیدم ما چقد در زمان و مکان درستیم خدایاشکرت !
استاد بزارید از نتیجه این چند روزم بگم!! دقیقا نمیدونم تو کدوم فایلتون بود که گفتید شما تلوزیون های قدیمی رو درستش میکردید پیش رعیس تون و بعد از چند وقتی خودتون یه کار جداگونه برای خودتون زدید
حالا دقیقا داستان منم اینه! این سمت شهر که ما هستیم کلا یه سری کلاس های اموزشی کودکان و… نیست و من وقتی مردکم رو گرفتم با شجاعت رفتم یه موسسه ایی و درخواست کار دادم و چقد استقبال کردن ازم ولی خب گفتن بهت خبر میدیم استاد کلا 1 ماه ازشون خبری نبود من پوسترم رو درست کردم همه کاراشو کردم و رها کردم اولاش تو فکر بودم چرا زنگ نمیزنن! ولی رهاش کردم گفتم خدا درسش میکنه بعد که گذشت داشتم کارامو میکردم و درگیر بودم گوشیم زنگ خورد گفتن از همون موسسه هست و گفتن بیا تا قراردادو بنویسیم این خودش قشنگ ترین نتیجه بود بعد که رفتم بعد از کلی حرف و توضیح و … مربیه بهم گفت خب در رابطه با هزینه هم ( استاد کلا اکثر جاها و باشگاه ها 30 درصد هزینه رو به مربی میدن حتی مربی فعال و با تجربه و من قبل اینکه کارم اوکی شه همش میگفتم اینا به من میگن 50 درصد برای تو 50 ما. و انقد اینو تکرار میکردم و تجسم میکردم که باورم شده بود ) بعد دقیقا همون حرفایی که تجسم کرده بودم بهم گفت!! استاد باورتون نمیشه خانومه برگشت بهم گفت هزینه هم همون پنجاه درصد برای شما و ماست استاد انقد بغض کردم که حت نداشت خدا داشت به باور هام به چیزایی که کفتم به ایمانم پاداش میداد انقد خوشحال شدم و تشکر کردمو اومدم خونه چقد خوشحال کنننده وقتی ادم توی مکان زمان درسته وقتی روی خودش کار میکنه بایددددد نتیجه عالی بیاد
عاشقتونم استاد هر کجا هستید یادتون باشه کلی براتون دعای خیر میکنم بابت اینکه منو با خودم با خدا با مسیر عالی اشنا کردید و چه عالی که این پروژه عالی قرار گرفته خدایاشکرت
هرکجا هستید در پناه خدا شاد و سالم باشید
ششمین ردپای اسما
1403/7/5
به نام خداسلام به رفیق شفیقم باباخدا.
وسلام به پدرومادرخانواده واعضای خانواده صادق سایت الهی استادم.خداراشاکرم که مدام هندزفری توگوشمه،ظرف میشورم. ،غذادرست میکنم،غذایاهرچیزی میخورم باخداشریکم حتی توی حمام لباس میشورم اگه تنهاباشم،پیاده روی والی آخرفقط میگم به قول استادالخیروفی ماوقع ومن توی فایلهای دیگه اعتراف کردم که من هیچکاری بلدنیستم فقط رفت وآمدهاباهمه به 1٪رسیده بارضایت ولی باخواهرم که قبل خودمه بانارضایتی اونم من همیشه سلامش میکنم ودخترهاشودرآغوش میگیرم. آخه خواسته من این بودوکارکائنات.خداروشکرمیکنم زمانی که شوهرم بازنشسته شدبعداین نعمت پندمیک راخدابه ماهدیه دادبادستای قدرتمندش فرستادولی من که نمیشناختم.ودرحین این پندمیک دنبال خانه اجاره ای بودیم وپول قرعه کشی روتوی مسیربه حساب صندوقدارمیخواستم بریزم که زنگزدم اطلاع بدم گفت نه الان واریزنکن تاروزقرعه کشی منم به پسرم گفتم دوربزن قسط واریزنمیکنم پسرم گفت منومسخره کردین بااین حرف من خیلی ناراحت شدم اشکهام سرازیرشدگفتم منوببرخانه همسایه که 100٪به همسایه وابسته بودم پسرم لبخندزدومنم عصبانی شدم ومرابردخانه همسایه وازدیدن من حالمو پرسید.پریشان بودم میگم پریشان شماتصورکنیدپرسیدچه شده گفتم دنبال خانه ام وصبحت وگریه وازدهان خداوقدوبالای خداواجدادواولادی که میدونستم نداره ولی من آآآآآبااااااادش کردم وصاحب صنوق هم رسیداونم دیدچه حالی دارم چی بود100٪مظلوم نمایی روزبعد،روزبعدوروزهای ماه رمضان پی خانه تااینکه یک روزنزدیک افطاریک خانه پیداکردیم درحال بنایی بودن،و کرایه خانه قبلی50هزارتومان هرماه و50میلیون تومان پول رهن داشتیم هرچی گفتندکرایه رو500زارتومان کن بشین گفتم الابالله تخلیه حاضرم3برابرکرایه راجای دیگه بدم ولی ازاینجامیریم من4تاپسردارم خیلی مردم دارن وآقاوخانم صاحب خانه ازبس که تعریف خانواده مارومیکردن یکجورایی احساس پسرهاشون نصبت به مابدبودحالابرج50هزارتومان روشوهرم به زورمیدادالان خانه دیدیم10میلیون رهن فکرکنم600هزارتومان کرایه شوهرم هرروزحالش منقلب میشدقصدش ازاول روستابود20سال توی شرکت اتوبوسرانی کارکردهمیشه میگفت کیف میکنی توشهرزندگی میکنی چون نقطه ضعف مرابه دست آورده بودکه زندگی روستایی راحتریم حالامیدونست من نمیرم روستاوالان رهن واجاره روستاازشهرهم گرونتره چون روستای ماتوریستی هست. بالاخره جابجاشدیم توی اثاث کشی پسرداییم آمددنبال شوهرم برای کارکردن روی کامیون مصالح خداراشکربه محض اضافه شدن کرایه خانه شغل دوباره براشوهردرست شدقبل ازآشنایی باقانون جذب خدااول محله ماراتغییردادوکرایه خانه وقسط همه باهم شوهرم حق داشت شکایت کنه چون بچه هابه خاطرپندمیک بیکاربودن کارشون شرکت نظافتی بودولی خودشون بازحمت کارمیکردن دستهای پسر25ساله ازیک پیرمرد120ساله کشاورزبدتربودشب به شب شوهرم دستاشوباگریسرین چرب وبه پلاستیک تاصبح بازروزازنوروزی ازنو خدایاشکرت جابه جاشدیم پسرم گفت مامان این محله مثل مرز میمونه چپ بی بضاعتهاراست ثروتمندنشین گفتم سال دیگه محله ثروت نشین رفتیم دوتایی گفتیم آمین حالابرای اقساط وکرایه خونه دعواهرروزکه دیگه آرزوی مرگ شوهرم یاخودموداشتم درتاریخ به یادماندنیم تولددوباره 1399/11/4پسرم گفت مامان بابادوست دارین سخنرانی این آقای روحانی روصوتی بودگوش کنین ماهم گفتیم یک شیخ دلقک بازی دیگه بااین روان خرابمون نمیدانم بگم زیرآب اقیانوسهای یخ زده تاریک وظلمات به خواب غفلت بودم که دستای خدارسیدوناجی کل خانواده شد.باشروع صحبتهای استاد ناله هاداشتم ببخشیدهمگی مثل شیرنعره میزدم دیگه کم آورده بودم ازیکطرف صدای عشقم خدادرابعاداستادنازنینم سیدبحال عرشیانفروازطرفی دلداری پسردومم انیس ومونسم شده بودن استادشمامنودرک میکنی چی میگم کم کم خریدین دورههای استادکه پسرم بلدنبوده ازجای دیگه خریده بودکه بااستاددرمیون گذاشت گفتنداگه روشمااثرگذاشته اشکال نداره وباخریددورهای دیگه جبران کردیم من این نجات یافتنم رامدیون پسرم واستادم سیدعرشیانفرهستم .که بازدوباره پسرم گفت مامان این آقاراننده تاکسی بوده وبالباس پلنگی ومرغ وخروس آشناشدم ولی بالایواستادعزیزم بیشترآشناشدم.دیگه توی اینستاسرگردون بودم اصلامن اهل این کارباگوشی نبودم خدایاشکرت اینستاقطع شدمن موندمونیمه ی گمشده ام راننده تاکسی کجاست؟فهمیدم استادسایت داره ازگوشی فقط پیام ساده وزنگزدن وجواب دادن رویادگرفته بودم میترسیدم دست به گوشی بزنم یکجایی برم ازمن سواستفاده بشه به قول بچهها چی داری میگفتم نه دوست ندارم کسی بفهمه من توزندگیم چکارمیکنم وسرازکارکسی هم درنیارم ازاول تنهایی روترجیح میدادم الهی شکرت .وبه پسرم گفتم منوواردسایت کن که اینجابود1401/12اوایلش بودگفتم زندگی تکرای رفته خدایاچکارکنم دستموگرفت انداخت توی اقیانوس جدیداینوبگم که پندمیگ فرشته ی نجات منوخانواده ام تااولادخاتممون هست خدایاشکرت وبی منت بگم اینهارونوشتم که خانم رحیمی ازخودت دلسردنشو دمنم اوایل شروع هیچی نمیفهمیدم والان هم هیچ ادعایی ندارم ولی اینوبگم همش میگفتم علی جان مامان شرایط،وبقیه ش چی بودمیگفت موقعیت افرادامکانات مثل بچه مهدکودکی رفتارمیکردتایک روزیکی ازبچه هاگفت یکم روخودت کارکن خیلی سوال میکنی مامان منم گریه کردم ازاعماق قلب من چیزی یادنمیگیرم خوب کسی نبودبه من بگه خانم خوشگله مگرچی میخوای یادبگیری؟شب خوابیدم استادعرشیانفررادیدم که گفت حرفهای اینهارولش کن به هم لجه ی مشهدی خودم بالاخره آخرش مجبوره درست بشه خدادرست میکنه ادامه بده ازفرداش انگارآبی روی آتش ریختن وحالاهم تاخودموبابچه های سایت مقایسه میکنم میرم قعرجهنم ولی خودموبادیروزم مقایسه میکنم بازجون میگرم وکامنتهامواگه کسی هم نخونه اصلامهم نیست مهم اینه که من وقت میزارم مینویسم ولذت میبرم وقت شامه بفرماییدبه امیدروزهای موفقیت وسلامتی وثروت سازی آسان شبخیر.همه تونودوست دارم.
به نام یزدان پاک
سلام به خانم شایسته ی نازنینم
و استاد بزرگوارم
رد پای من درگام ششم:
استاد جان چققققد خوووشحال شدم امروز دیدمتون تو اینستا
یامن یادم نیست یا اولین باره دارم ترکیب هیبت جدیدتون با آر وی رو میبینم
همیشه شما رو با آر وی تو سریال ها قبل از قانون سلامتی دیده بودم
وااااقعا زیبا و باشکوه هستین
چقد این پیوستگی و هم هدف بودنتون با خانم شایسته رو تحسین میکنم
چقدررررر فوق العادست که دارین باعث خلق معجزه ها میشید
این پروژه ی 30روزه خودش یک دوره ی جدیده ک به رایگان دراختیارمون قراردادین و بهترین گیفته برای ما
من خودم رو متعهد کردم ک ادامه بدم و هروقت ک میخوام سست بشم یاده این فرصت فوووق طلایی میوفتم و بعددیگه نمیتونم لذت چشیدن طعم شیرینه انتهای این مسیر رو از خودم دریغ کنم وادامه میدم
عاشقانه دوستتون دارم و عاااااشقانه ازتون سپاسگزارم
واقعا فایل های شما همیشه و همیشه هدایتگره
چقدرررر فووووق العاده بود کلامتون درمورد خبردادن خدااز اینده
چقدررر مطابقت داره باالانه من
ینی بهتره اینطوربگم ک من حدودا 7ماه پیش بهم یچیزایی الهام شد ک خیییلی انجام دادنشون برام عجیب بود ولی از اونجایی ک من واقعا به اون صدااعتماد داشتم انجامشون دادم
و الان بعد از 7ماه تازه دارم دلیلش رو میفهمم
و بقول استادخدامیدونه چه چیزهایی ک بعدها خواهم فهمید
خلاصه ی داستانم رو روایت میکنم:
من شهریور پارسال باورودم به سایت یعنی( به محض ورودم به سایت) به مسیرعلایقم ک دندانپزشکی هست هدایت شدم از شرکتی ک داشتم دراون استخدام رسمی میشدم کاملا هدایتی اومدم بیرون وقتی تصمیم گرفتم برم سراغ عشق و علاقم هدایت شدم به دوره های دستیاری.
درخلال کار درمطب یه ایده ای بم گفته شد که وقتی در درونم شنیدمش خشکم زد و برای چندثانیه از این جهان کنده شدم
تابه اونموقع هررررررگز حتی یکبار بش فکر نکرده بودم اصلا هیییییچوقت حتی درحد یه خیال ساده!!!
ولی اون صدا گفت انجامش بده
اما من جز اون دسته افرادی بودم ک نفهمیدم باید چیکارش کنم و چجوری انجامش بدم وفقط برام شد یه هدف و همیشه درخواستش کردم چون ازش خوشم اومد(بعدا میگم ک دقیقا چی بوده)
من واااااقعا درگیر مسائل مالی بودم
هیچ شغل و پولی نداشتم
فقط وفقط خوشحال بودم ک تو مشهدم شهر رویاهام و هرروز تو مطب دندانپزشکیم در شغل رویاهام
حالا اینکه دستیار بودم و فرق دستیار با دکتر بودن مثل پادشاه و پیشخدمته که هردو درقصر هستند برام خیلی اذیت کننده نبود
فقط از محیط وتمااام اتفاقای درون اون محیط عاشقانه لذت میبردم و تو درونمم هرلحظه تمنای بیزینس شخصی وپول و ثروت میکردم
دی ماه پارسال دوره ی عزت نفس رو تهیه کردم و دیگه رفتم تو دنیای خودم
چقددددر لذتبخش بود
پیدا کردن خودم
پیدا کردن رسالتم
ولی خب واضح نبود
ولی خدا بهم ثابت کرده بود ک حرکت کردن و قدم برداشتن واضحترش میکنه
من نمیدونستم باید چیکار کنم ولی میدونستم چیکار نباید کنم
سعی کردم اون نباید ها رو ازشون اجتناب کنم بااینکه بعضیاشون اصلا باعقل و منطق جوردرنمیومد
اینا اون خبرهایی از اینده هستن ک خدا میگه و ماشاید اونموقع نفهمیم وقطعا نمیفهمیم فقط باید بشون عمل کنیم
مثلا یکی از کارایی ک فهمیدم نباید انجام بدم ادامه دادن کار دستیاری بود
واقعا عجیب بود بقول استاد همه مسخرم میکردن
من در به در دنبال کار تو کلینیکا و مطبا بودم چون هییییچ پولی نداشتم تو اون مشهد درن دشت حتی پول مترو هم نداشتم ومیدونستم باید کار کنم ولی خدا خیلی واضح میگفت نباید ادامش بدی
فک کنین از کلینیکای عالی درخواستم رو قبول کردن ولی چون حسم میگفت نباید ادامش بدم بشون گفتم نمیام
این هیچ
از این عجیبتر این بود که من تمااااام خوشحالیم این بود ک تو مشهد بودم و از هوای خوب و زیبایی هاش داشتم لذت میبرم
حتی وقتی پول نداشتم از دیدن مغازه های قشنگ طبیعت قشنگ تمیزیه شهر و مردم قشنگ حرم و هوای عالی واااقعا لذت میبردم
و دقیقا همون روزی ک من درخواست کلینیک مورد علاقمو ریجکت کردم خداوند بم گفت ک باید مهاجرت کنی از مشهد
به کجااااااااااااااااااااا؟!!!!؟؟؟؟!!!!!!؟؟؟
به خرمشهر:-/
وای ک بیزار بودم ازش فرار کرده بودم ازش از محرومیتش از گرمای مذخرفش از ادماش از خاکش از همه چیش
حالا خدا میگه باید برگردی
من میخواستم برم تهران تاتوتهران یه مسیری برام باز شه
چرا؟چون تو مخیلم مهاجرت از جایی به جای بهتر تعریف شده بود نه به یه جای وحشتناک !!!!
ولی خدا ینی اون صدا واااضح میگفت ک نه جایی ک باید بری خرمشهره وباید برگردی
تو یکی دوروز کارای رفتنم رو کردم
این اتفاق در بهمن 1402افتاد
برای هرکی من رو میشناخت یه شوک بزرگ بود
همه از تعجب شاخ دراورده بودن
چون همه میدونستن مائده شاید جنازش بره خرمشهر ولی خودش نمیره
حالا چی شده ک الان ک کار عالی داره کلللی تلاش کرده و کلاس رفته و کارورزی گذرونده و کارتومحیط مورد علاقش بش داده شده باحقوقخوب میخوات بره اونم کجا ؟خرمشهر!!
همین الانم دارم بش فک میکنم برام خیلی جالبه اون تسلیم بودنم
خلاصه برگشتم و بایه هجومی از تضادهای بزرگ و کوچیک مواجه شدم
و حرکت کردم و حرکت کردم و کار کردم و هی پیشرفتم و از صفر واقعا شاید از زیر صفر ساختم وکارکردم ده ها بار تو دل ترسهام رفتم تااینکه یک ماه و نیم پیش بعد از تجربه کاردر دوتاحوزه ی کاری درخرمشهر خییییلی معجزه وار به کاری هدایت شدم ک میرسونتم به همون ایده ای ک تو مطب دندانپزشکی بم الهام شد و من رو از این جهان کَند !!!!!
اینکار درخرمشهر خیییلی راحتتر انجام میشه بخاطر اینکه خرمشهر ابادان منطقه ازاده
و راحتترین جا برای اجرایی کردن اون ایده خرمشهره و من اینو تازه فهمیدم
تازه فهمیدم ک بهترین جا برای شروع فعالیتم فعالیت من ک ن ایده ی خدا،گمرکه خرمشهره!!!!
من همه ی اینا رو تو همین چندروزه فهمیدم
تو این مدت یکماه و نیم خدا منو به ادمایی وصل کرده ک همه از کله گنده های اداره بندر و منطقه ازاد و اتاق بازرگانی خرمشهرن
و این رو مدیون تمرین فوق العاده ی استادم
تمرین اگهی تبلیغاتی!!!!!!
خلاصه ک دلیل اومدنم به خرمشهر تازه بعد از تقریبا7 ماه برام داره روشن میشه
الان تازه یذرررره برام روشن شده
خیلی فوق العادست واقعا
البته بگم ک خانوادم خرمشهرن و من الان پیش خانوادم هستم
و ایضا دوسدارم این رو هم بگم ک حسم همون حسی ک گفت باید بری خرمشهر داره بم میگه ک ملکه طوری برمیگردی مشهد مائده خانوووم!میری در ناز و نعمت مستقل و باشکوه وسربلند و ثروتمند تو مشهد زندگی میکنی
زندگیه لوکس و راحت
چون من خیییلی تو مشهد اوارگی کشیدم اون اواخر
خیییلی بی پولی کشیدم
پول کارت مترو و اتوبوسم نداشتم
از ایستگاه مترو غدیر تاااااااااااااا خیام پیاده میرفتم
ینی سه ساعت بیشتر هرروز راه میرفتم
از غدیر میرفتم فدائیان اسلام بعد نخریسی بعد فلکه برق بعد چهارراه لشکر بعد تقی اباد بعد احمداباد بعد راهنمایی بعد فلسطین بعد میرسیدم خیام
بچه های مشهد میدونن چقدددد راهه
اونجا یه کلیلنکه دندونپزشکیه خیلی خوشگلی هست به نام دکتر نیک کنار ایستگاه متروعه اونجا یمدت میرفتم
خلاصه ک خدا سعی و تلاش و سختیای من رو دیده
درواقع تعهد من رو به اجرای الهاماتم دیده
و بهم قول داده ک دست پر برمیگردم
باماشین خوشگل خودم باعزت از همونجاهایی رد میشم که یک عالمه تو سرما پیاده میرفتم!
و تو خونه هایی ک ارزو داشتم یه لحظه برم تا یکم گرم بشم یا چیزی بخورم و ارزومیکردم کاش مال من بود،زندگی میکنم.حتی اجاره نمیکنم ،میخرم
برا خودم
خودم براخودم میخرم
الله لایخلف المیعاد
من رو قولش حساب کردم
اییییمان دارم ک بزودی اتفاق میوفته ومن میام مینویسم همینجا ک بله!!اتفاق افتاد!!!شد!!
والبته من درقدم دوم هم هستم و ایضا دوره ی فووق العاده ی ثروت1 رو هم کار میکنم ک داره ب تغییر مدارم خیییییییلی کمک میکنه به شرط اینکه بیشتر و بیشتر باورش کنم و بیشتر و بیشتر عمل کنم به اگاهی هاش!
راجب اون ایده یچیزی یادم اومد
اون ایده ک الان بخاطرش خرمشهر هستم کااااااااملا مرتبط به رشته ایی ک عاشقشم و دندانپزشکیه هست
ینی یک کارخیللللی باحال درهمین حوزه هست
به خوده علاقمم درمسیر خواهم رسید
عجله ای نیست
من به برنامه و زمانبندی های خدااعتماددارم
انشالله ک خیییره
عاشقتونم
درپناه الله یکتا باشید
مائده سازگار
6/7/1403
خرمشهر
به نام خدای مهربانم
روز ششم خانه تکانی زهن الهی شکرت
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان هم فرکانسی در این دانشگاه برتر کیهانی .
چه لایو عالی پر از اگاهی بود الهی شکرت که تو مسیر درست هستم و تعهدی که میدیم مارا هدایت میکنه در مسیر درست و با سرعت بیشتر حرکت کنیم و چند کلاسه بزنیم و بالا بریم رشد کنیم
هدایت واقعا برای کسی که باورش کرده باشه کار میکنه و انجام میشه من در زندگیم تا حدودی از زمانی که از استاد این جمله هدایت را شنیدم در مدارش نبودم فقط شنیدم برام جالب بود چون دلم منو به این مسیر میکشوند و کلا از ابتدای ورودم به این مسیر از مثبت اندیشی جمله های انگیزشی که در تلگرام مرسوم بود کانالهای مثبت اندشی را ناخوداگاه عضو میشدم چیزی درونم اینارو میخاست در واقع روحم برای تغزیه خودش منو به این مسیر و جملات هدایت میکرد ولی ناخودآگاه انجام میشد من بدون اینکه بدونم نا آگاهانه به این سمت هدایت شدم از استادهای مختلف همش آگاهی هایی که در ان سطح مدارم بودن سیراب میشدم و دوباره یکی دیگه همینطور تکاملی هدایت شدم به دنیای شگفت انگیز استاد عباس منش اولین با که صدای استاد را شنیدم در کانال تلگرامی بود یهویی قلبم باز شد و برام رضایت بخش تر از صداهای قبلی بود منو جزب کردو و ارام ارام در تلگرام تا مدتی بودم و دیگه هدایت شدم به سایت و تکاملی گوش میکردم هر از گاهی چون حالمو به شدت خوب میکرد صدای استاد گلوی خداوند بود برام خیلی گیرا بود که تا امروز دیگه همین عادت گوش کردن روزانه هدایت خدا بود مرجله به مرحله تا این چند سال با لطف خودش که در مسیر هدایتش بودم اینجام و هر روز که پیوسته تر کار میکنم حالم دگرگون میشه کلا تمرکزی کار کردن رو این اگاهی ها خیلی مهمه نباید حالمون خوب شد مدارمون داره بالا میره ول کنیم شل کنیم هیچ اثری ندارد فقط مثل مسکن میشه بایدحال خوبتو احساس عالیتو بالاتر ببری کار کنی ول کنی مثل اینه که میری تو جاده به سمت مثلا مشهد چند کیلومتر که میری دوباره برمیگردی به جای اولت و دوباره همین چرخه تکرار میشه برای منم بوده کاملا درکش کردم با تمام وجودم درک کرم برای دوستانی که ابتدای راه هستن میگم از این تجربه استفاده کنن هی عقب جلو نرین مثال همون اب خوردن هست امروز سیراب شدی دلیل بر این نیست که دیگه تا هفته بعد سیراب باشی باید ادامه بدیم تا احساس خوب پایدارمون به صورت پیوسته ادامه دار باشه تا مدارمون را کاملتر کنه به سمت یک درجه بالاتر من اینو به تازگی خودم درکش کردم بعد چند سال کار کردن رو قوانین باید مداوم کار کنی همون احساس خوب را به صورت مداوم ادامه دار کنمی نتایج میان بذای من بوده اون بوم بوم بوم که استاد میگن برای من شده اصلا شوک میمونی وقتی تمرکزت رو نتیجه نیست فقط داری خالص رو خودت کار میکنی اتفاق های خوب بیگ بنگ ها میان چنان ورودی مالی برام داشت وقتی تمرکزی رفتم رو کار کردن قوانین ارامشم زیاد شده بوداصلا برام هیچی جز ارامش و درک این قوانین شیرین بود انگاری تازه داری راه میری تاتی تاتی میکنی خوشت میاد که داری راه میری زوق داری و یهویی میدویی کلی راه رو خدا هولت میده کوانتومی رشد میکنی نا امیدی سم تو این مسیر تایید اتفاقات حتی به ظاهر کوچه شکر گزاری و دیدن زیبایی ها ورودی را هم که داری با این قوانین ساعتها زمان میزاری کنترل میکنی دیگه چیزی نمیتونه ازارت بده چون افسارش را به دست گرفتی و تو داری دستور بهش میدی که به چی فکر کنه تصویر سازی کنه فقط بهش فرصت ندیم کارش بعد مدتی تموم هست افسارشو دست بگیری اتفاقا این زهن چموش سواری خوبی بهت میده حرف گوش کن میشه و باهات در مسیر همراه میشه چون این هست به ما خدمت کنه دوست ماست هوای مارو داره فقط میخاد ازت محافظت کنه با ورودی های قبلی برنامه قبل داره کار خودش را درست انجام میده وقتی ما برنامه نوسی جدید انجام میدیم اونم طبق برنامه ما شروع میکنه به کار فقط باید مستمر انجام یدیم تا اون به برنامه قبلی پلی نشه زهن رو ولش میکنی به حال خودش میره به سمت قبل و احساست را بد میکنه الارم میاد که داره مسیر عوض میشه این کار ماست تا اخر عمرمون رو این موارد کار کنیم با کمک و هدایت خدا که تعهد مارا میبینه هدایتمون میکنه کارها اسانتر میشه راها باز میشه ادمها میان دستان خداوند اگاهی ها داده میشه فقط باید عمل کنیم به الهاما مرحله به مرحله پیش بریم با این باور که خدا هدایت میکنه این میزان باور داشتن به ایمان به هدایت همه کار میکنه ما باید ایمانمون را با شنیدن داستانهای قرانی و زندگی نامه استاد که بهترین الگوی ماست خوندن کامنت همه کسایی که از این مسیر نتایج گرفتن ایمانمان را همواره زنده نگه داریم باورهامون را به صورت ریشه ای بنیادین بسازیم ترمزها خودشون برداشته میشن بعضی از ترمزهای ما نمیزارن هدایت را بشنویم تا اون ترمز برداشته نشه الهامی نمیاد پس یکی از مهمترین کاری که باید انجام بدیم برداشتن ترمزهاست کار کردن روی نقطه ضعفها و ساخت باورهای قوی با توکل به خدا کمک میکنه در این مسیر زیبا و تکاملی
در دوران پندمیک من داشتم خیلی خوب کار میکردم یادمه همه نگران بودن من و همسرم بدون نگرانی اصلا یک انرژی در من ایجاد شده بود که چیزی جلودارم نبودم از نظر مالی در نقطه خوبی نبودم الان یادم میاد به خانمم میگم چه جرعت و جسارت و نوری بود که مارا حرکت میداد تمام محدودیتهای جاده ای بود من فقط میرفتم تو کوه و جنگل و ابشارها را پیدا میکرم فقط کیف میکردم و روزی هم خدا میرسوند اصلا معجزه بود همه دنبال ماسک الکل بودن ما دنبال جنگلو کوه و طبیعت بودیم بهترین دورانی بود که یادم میاد کیف میکنم این باورها چه میکنه وقتی باورش کنیم الهی شکرت
اگر تغییر نکنیم از دور خارج میشیم خدارو شکر من در کسب و کار خودم از تقریبا حدود ده سال پیش با همکاری و ایده برادرم به سمت سایت و انلاین رفتیم من خود به خود این را برام جهان مهیا کرد به واسطه برادرم کسی واقعا باور نداشت ما از یک وبلاگ املاک شروع کردیم در زمینه خرید و فروش املاک یادمه هرچی فایل برادرم قرا میداد اون موقع میهن بلاگ بود فردای اون روز تماس میگرفتن با من اصلا یک زوق و شوقی داشتیم که نگو ایمانمان بیشتر میشد با اینکه زیاد در زمینه خرید و فروش املاک تازه کار بودم ادمهای خیلی لول بالاتر از موقعیت من تماس میگرفتن که باعث افزایش اعتماد به نفسم شده بود انگار خدا منو داشت اماده میکرد برای یک پله بالاتر با همون تماس ها و صحبت ها با ادمها در مورد ملکهای میلیادی که اون زمان اپارتمانها صد و دویت میلیون بود اگهی های میلیاردی لوکس قرار میدادیم اصلا انگار یک نیرویی منو به اون ملکهای گران قیمت لوکس هدایت میکرد که کلا بعد مدتی لوکیشن کاریم تغییر دادم و با شراکت شرک رفتم میترسیدم کم تجربه بودم و چک و لگد ها خورده شد تنها شدم حتی از داداش و شریک و سایت همه رو هوا رفت خدا هدایت کرد برای سایت خودم اقدام کردم دیگه تنهایی مغازه اجاره کردم سایت جدید زدم و خدا مشتری هایی اورد که منو به اندازه ده سال جلوتر پرتاب کرد تا به امروز از لطف و مرحمت خدای خودم به اندازه ایمانم تعهدم بهره مند شدم الهی شکرت
تا روز بعدی و ردپای دیگه همه شما را به خدای یکتا میسپرم
خدا نگهدار
به نام خالق هستی یخوام شروع بکنم من هم گام ششم
سلام میکنم به استاد عزیزم و خانم شایسته محترم
همیشه برای من جالب بوده که توی گفتگوهای استاد مرکز بر زیباییها و چه خوبی رو داره همین که میگن سبز فسفری برگها که دارم به طبیعت اشاره میکنند این خودش خیلی بحث مهمیه که واقعاً من هم همین جایی که هستم و دارم رام ششمم رو انجام میدم دقیقاً توی پارک هستم و شب هستش و این سکوت زیبا این نسیم خنک این درختچهها و درختهای زیبایی که هست لذت ببرم و تحسینشون کنم
اینجا مهمه که ما تمرکز کنیم بر نکات مثبت
بریم سراغ کنترل ذهن
من واقعا سپاسگزارم از خداوند که باز داره استاد اینجا در مورد کنترل ذهن در اول ایو صحبت میکنم اشاره مثبت هستش بعد از اون به کنترل ذهن اشاره دارم خیلی مهمه و دقتی که در کنترل ذهن رو باز اشاره میکنند و من دوباره یاد توصیه استاد میافتم که در لایوهای قبلی و در گامهای قبلی گفته بودند که شما کنترل ذهن میکنی کنترل زندگیتو کردی
کنترل ذهن کنترل زندگی نقطه سر خط
چقدر زیبا در خصوص زمانی که استاد این لایو رو ضبط کردن همان زمانی هستش که قرنطینه اعلام میشه و خب چقدر اینجا قشنگ تمرکز بر نکات مثبت رو میگن خاطرهای میگن که از بندرعباس زمانی که تمرکز میکردن روی فایلها و روی کتابهایی که مطالعه میکردند دوست داشتن یه زمانی رو داشته باشند ه بیشتر به این آگاهیها برسند و آنها را مطالعه کنم این یعنی اینکه واقعاً اینقدر شوق و علاقه باشه و باور باشه ه این آگاهیهایی که بهشون رسیدن و تمرکز با تمام وجود
تمرین کردن تکرار کردن در طول روز واقعاً عالیه سپاسگزارم استاد که بهمون یاد میدی استاد که روی خودمون کار بکنیم و از هر فرصتی استفاده بکنیم برای تمرین کردن
و همین جا هم من که دارم مینویسم و از گام ششمم دارم پیام میذارم اینم بگم که واقعاً برای من خیلی محبت خوبیه ه از این فرصت دارم استفاده میکنم و ذهن هم همیشه گیر داده تا الانم البته خب کمرنگتر شده ولی بازم هست که میگه نتیجه نداریم انون تکامل داریم طی میکنیم و نتیجه یعنی همین آرامش قلبی همین لذت بردن همین که رابطم با خانوادهام بهتر شده همین که رابطم با خودم داره بهتر میشه نتایج کوچیک که نباید ثل همون تمرینهای کوچیکیه که در طول روز به صورت روتین نباید راحت از کنارشون رد بشیم
در گام قبلی اشاره کردید نتایج از تمرینات متوالی میاد از کارهای روتین کوچک روزانه است که اتفاق میافته
وقتی خداوند تعهد شما را میبیند جهان پاسخ میدهد! جهان در ها رو باز می کند!
این یعنی دیگه واقعاً عالیه که وقتی خداوند ببینه من نوعی دارم روی خودم کار میکنم متعهد شدم که باورهای جدیدی بیارم حرکتی بکنم جهان هم به من پاسخ میده این خیلی جالبه خداوند میبینه که ما داریم روی خودمون کار میکنیم و این دیسیپلین این تکرار این تمرین ادامه داره خب جهان هستی پاسخ میدهد سر خط
مثلاً منی که دارم روی خودم روی باورهای مالیم دارم کار میکنم و دارم تکرار میکنم یه سری عبارتها رو برای خودم وصل کردم حتی روی صفحه گوشیم نوشتم استاد اونا رو تکرار میکنم حالا چه یک روز کامل همشو پشت سر هم و چه شاید دوتاشو کامل پشت سرم تکرار کنم خب جهان به من پاسخ میده به اندازهای که تمرین کردم به اندازهای که دارم تزریق میکنم تغییر میکنم واقعاً این باور داره منو شکل میگیره که جواب میدهد.
تاکید میکنم تعهد من باعث شد این اتفاق بیوفته…!
بسیار امر مهمی که که ما هر لحظه آماده ی این باشیم که و متعهد به تمرین و تغییر باشیم و به خودمون و خدای وجودمون ثابت کنیم که جدی هستیم.
تو تغییر بکن خداوند یک روی دیگه رو یا جهان یک روی دیگر را به تو نشون میده
واقعا دقیقا همینطوره که وقتی تغییر کنی شخصیتت تغییر بکنه جهان تغییر میکنه و نشونههاش میاد
جهان واکنش متفاوتی به تو نشون میده اگر تغییر کنیم.
واقعا وقتی که تغییر بکنیم هان یه واکنش دیگهای به ما نشون میده چرا چون باورهامون تغییر کرده چرا چون اون دید ما اون باورهای ما تغییر کرده روی دیدگاه ماست
اگر مثل دیگران داری فکر میکنی مثل دیگرانم نتیجه میگیری حواسمون جمع باشه که تفکرات ما دیدگاه ما باورهای ما گاهانه طبق چه چیزیه و مثل اکثریت نباشه یعنی همون دیدگاههای منفی بلکه مثبت باشه بلکه تغییرشون بدیم بلکه جهت ایشون بدیم
و چقدر جالب به کسایی که دورهها رو خریدن میگن که بشینید فایلها رو بارها و بارها گوش بدید
خدا را شکر که دوره 12 قدمم خودم دارم واقعاً یه دوره عالی و غنیه آپدیت هست اصلاً خودش قعاً متشکرم استاد من واقعاً افتخار میکنم که دارم همچین دورههایی رو و روشون کار خواهم کرد و الان به نوشتن افتادم
منظور با گوش دادن فایل چه دوره چه فایلهای دانلودی که ماشاالله زیاد هستش این تکرار را انجام بدیم این روتین رو انجام بدیم و حالا تکلیف من توی انجام و تکرار روتین چقدر مشخص شده که در گام قبلی فقط در انجام کارهای روتین بشینم از هر فرصتم استفاده بکنم و روی خودم کار بکنم
و این سریالهای سفر به دور آمریکا واقعاً یک دستگاه یا یک فرصت تولید فرکانس خوبه و چقدر خوبه که این فرکانس خوب فرستادن خیلی مهمه
مخصوصاً مخصوصاً اینکه بنویسید و فکر کنید چه جوری میتونم استفاده کنم از این آگاهیها و چطور میتونم شخصیت خودمو تغییر بدم خیلی اینجا برای من مهمه که استاد به نوشتن تاکید دارند و اینجا تاکید داره بر اینکه روی قسمت تامل و تعقل کنیم و تفکر کنیم ببینیم چطوری میتونیم استفاده کنیم برای تغییر دادن شخصیتمون
حرفای منو بعداً میفهمید خیلیاتون!
واقعا اینجا استاد حرفشون رو من درک میکنم چون واقعاً ما نیستیم در مداری که بخوایم حالا همه اکثریت نیستند متوجه شدم متوجه شدم که من با کار کردن روی خودم تمرین بکنم اون باورهام رو تقویت بکنم نتیجه خواهم گرفت و این رو خیلیا نمیفهمند وز درک نمیکنند و خیلی راحت از کنارش رد میشن تا برسه روزی که آخر به مدارش میرسند و میفهمند که هر لحظهشون گرانبهائه هر لحظهشون تکرار هر عبارتی که میکنند خودش یه فرصت یه ما هر لحظه داریم ارسال فرکانس هستیم و حتی میدونم که بعداً اگر دوباره این فایل رو گوش بدم باز دوباره یک هدایت هایی رو میشنوم ه تو مدار خودش باید بشنوم الان شاید نمیتونم درک کنم باز هم خدا را شکر میکنم که تو مسیر هستم و رشد کرده ندارم من که اصلاً کامنت نمینوشتم منی که اصلاً تایپ نمیکرد منی که اصلاً پوز نمیکردم فایل رو
وقتی من شخصیتم رو تغییر میدم تبدیل میشه به یک اعمالی به یک رفتاری به یک نوع شخصیت جدیدی و وقتی یک سری ایدهها رو خداوند به من الهام میکنه اون ایدههای الهامی رو انجام میدهم
همین لایوی که دارم برگزار میشه جز الهامات الهیه
اینجا برای من جالبه که وقتی ما رو خودمون کار میکنیم الهامات و هدایتها میاد و باور میکنم که آقا منی که شروع کردم دارم کار میکنم و تمرین میکنم و تکرار عبارت میکنم رو خودم کار میکنم هدایت میشوم نقطه سر خط که همین الانم به من یه ایدههای کوچیکی گفته شده که لذت میبرم ازشون و باید انجام بدم و انجام میدم.
و من انجام میدهم نتایج میآید بارها قویتر میشه و ایدهها یتر میشه و این تکرار وجود دارد
جالبه که این سلسله مراتب باز به قانون تکامل اشاره داره باز به تکرار و تمرین اشاره داره باز پیگیری روزانه باز به تمرکز و کنترل ذهن و احساس اون رو کنترل کنیم اشاره داره واقعاً متشکرم استاد
باورهای خوب باید منطق درست رو به ذهن بدی نقطه سر خط.
یعنی اگه میخوای یه باور خوب بسازی باید بهش یک نوع مستندات رو نشون بدی که آقا میشود اتفاق میافتد مثل کی مثل خود استاد من توی کسب و کارم میخوام یه باورسازی بکنم که اتفاق میفته و شده خب میبینم خیلی کسایی که تو کارشون موفق شدن
بهش ثابت کنم (به ذهنم ثابت کنم)که درست فکر میکنم باور میسازد
راه حل مسائل ریشهای نه فقط یک دست شستن! نقطه سر خط
خب خیلی میشه در مورد این کلمه هم این جمله هم صحبت کرد که ما اگر شخصیتمون تغییر کنه حتی تفکرمون در مورد سلامتی اون تغییر کنه و بهتر بشه خب معلومه بدنمون واکنش نشون میده وقتی ترسی توی وجودمون باشه معلومه سیستم ایمنی بدن افت میکنه باز هم برمیگرده به همون ریشه یعنی باورها به اون افکار ما
ترس که انسان رو از هر کاری باز میداره
ترس که عامل همه بدبختیهای بشره
بدونیم که اگر تغییر باورها را انجام بدیم ترسهامون از بین میره با ترسامون روبرو بشیم و از بین ببریمشون
اینجا در مورد هدایت صحبت میکنند که خداوند شما را هدایت میکند مثالی از حضرت نوح میزند
تمام ما به یک اندازه وصلیم به خداوند
اینجا یک مثال استاد در مورد پاسپورت که قلبشون بهشون گفته بود که بره پاسپورت بگیره پاسپورت رو تمدید کنه واقعاً ن تحسین میکنم چون برای خودمم اتفاق افتاده استاد که قلبم بهم گفت که برم پاسپورت بگیرم پلیس بعلاوه 10 و اون روزی که بهم الهام شد صلاً انگار یک هدایتی بود که اصلاً خودم قبل از اون هیچ فکری بهش نمیکردم و نکرده بودم اون قلب به من گفته بود که برو این کارو انجام بده با اینکه من هیچ تفکری برای سفر به خارج نداشتم و هیچ تفکری برای مهاجرت نداشتم هنوزم در ایران هستم بعداً میدونم اون هدایت اون الهام رو مفهومش رو و حتی خوابهایی که دیدم در موردش
واقعا خدا را سپاسگزارم که هدایتمون میکنه در هر لحظه
خداوند مثل دستگاه فرستنده رادیوی است که داره هر لحظه هدایت میکنه پس پس باید اینو باید به خودمون باور بدیم که واقعاً ما در مسیر هدایت شدنیم و خداوند داره هدایتمون میکنه تحسین سپاسگزارم استاد عزیزم
و چه مثالهایی از شرکتهای بزرگی زدی که واقعاً از قبل هدایت شده انگار مثل ایلان ماسک مثل آمازون مثل تسلا واقعاً اینها واقعاً به هدایتهاشون گوش دادن و حتی از تکنولوژی و علم جلو افتادن و الان ابرقدرت تکنولوژی هستند و خیلی نوآوری به وجود آوردن انگار اینها از قبل بازی رو میدونستند ولی نه اونها به قلبشون عمل کردن
واقعا اینجا من دیگه جدی شدم برای اینکه صدای قلبم رو واضحتر بشنوم و واقعاً هم توی ستاره قطبی امروز بودم که چه جور میتونم صدای قلبم رو واضحتر بشنوم چقدر زیباست که گامی که در امروز باهات کار میکردند و الان دارم انجامش میدم مرتبط با شنیدن صدای قلب و الهامات و عمل کردن به اونها
واقعاً با تمام وجودم ازت متشکرم استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
خدای یگانه سپاسگزارم که همین الانم داره منو هدایت میکنه
و با اتفاقاتی که در گذشته افتاده مثل همون قرنطینهای و پندمیکی که به وجود اومد خداوند ثابت کرد که میتونه بنیادین اتفاقها تغییر کنه و جهان چیز ثابتی نیست چه کسانی تو این مسیر و تو این اتفاقها پیشرفت میکنند کسانی که ایمان دارند که خداوند هدایتشون میکنه به راه درست
واقعاً تسلیم بودن به خداوند مهمترین گزینه است سپاسگزارم استاد درس بزرگی گرفتم که مدیتیشن کنم روی خودم کار کنم در لحظه باشم و تمریناتم را انجام بدم صدای خداوند رو بشنوم در مدار بالاتر هی واضحتر بشنوم و به الهاماتش عمل کنم
قدم اول رو بردار بهت گفته می شود
نتیجه گیری:
+تمرکز بر نکات مثبت اولویت کارهاست
+کنترل ذهن مهمترین و پرتکرارترین عمل در لحظه برای کسانی که قانون رو درک کردند و عمل میکنند و نتیجه میگیرند
+وقتی خداوند تعهد شما را میبیند جهان پاسخ میدهد! جهان در ها رو باز می کند!
+اگر مثل دیگران داری فکر میکنی مثل دیگرانم نتیجه میگیری
+از هر فرصت و زمانی که داشتید برای کار کردن روی خودتون استفاده کنید
+فایل ها و یا دوره هایی که دارید رو بار ها و بارها گوش بدید و تاکیید میکنم بنویسید و درموردش فکر کنید و بگیدئ چجوری میتونم روی خودم پیاده سازی کنم
+باورهای خوب باید منطق درست رو به ذهن بدی نقطه سر خط.
+ترس که انسان رو از هر کاری باز میداره
+تمام ما به یک اندازه وصلیم به خداوند
+خداوند مثل دستگاه فرستنده رادیوی است که داره هر لحظه هدایت میکنه
استاد با تمام وجوودم استون متشکرم
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
گام ششم بنده
6 مهر 1403
علی وزیری وصال
سلام بر عزیزانم
گام ششم
واقعا خدارو شکر میکنم که اینجا هستم
امروز با گوش دادن به این فایل انقدر حالم عجیب بود انقدر احساس رهایی داشتم احساس نگران نبودن که داشتم از اون حس عالی اشک میریختم
مهمترین نکته برای من ترس بود ذهن با ابزار ترس وارد میشود اما کار تو همکاری با ایمان درونی است نه با ترسهای توهمی واقعا ترس ها انسان رو از حرکت باز میدارند من اینو خیلی تجربه کردم استاد در یکی از فایلهاشون میگن که با ترسبدن از خدا نمیتونی عاشق خدا شی و این باور خیلی تاحالا بهم کمک کرده برای رابطه بهترم با خداوند و نکته بعدی مهم تضاد بود اینکه تضادها میتونن خیلی برای ما خیر برکت داشته باشن که بعدا متوجه خیر و برکتشون میشیم
وقتی این فایلو گوش کردم. نکته برداری کردم توو خط آخر نوشتم ،حال عجیبی دارم انگار دروازه ای از دروازه های بهشت به روی من باز شده
استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم خیلی ازتون ممنونم برای این فایلها که واقعا تاثیرات عالی دارن
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عباسمنش عزیز
سلام به خانم شایسته عزیز
و سلام به دوستان عزیزم در سایت شگفت انگیز عباسمنش دات گام
خداروشکر که ششمین گام از خانه تکانی ذهن رو هم گوش دادم و الان در حال کامنت گذاشتن هستم
چقدر الان بیشتر درک میکنم این فایل رو
اواخر همین سال 99 که هنوز داستان این بیماری ادامه داشت و همه جا همچنان تعطیل بود خداوند الهام کرد و هدایت شدیم که با عزیز دلم مهاجرت کنیم تهران و همین مهاجرت اتفاقات خیلی بزرگی در زندگیم رقم زد از جمله رشد مالی و در آمدی ، یاد گرفتن یک حرفه جدید که خیلی بهش علاقه داشتم هم برای من هم عزیز دلم، و از همه مهمتر شجاعتمون که بیشتر شد برای قدمگذاشتن در دل ناشناخته ها و مهاجرت که این قطعا مهاجرتمون به خارج از کشور رو راحتتر میکنه
و کلی اتفاقات و موقعیت های کوچیک و بزرگ دیگه که تو این مسیر تجربه کردیم
اولش متوجه نشدم چرا تو اون شرایط اتفاق افتاد ولی باعث شد براحتی بیام تهران کار مورد علاقمو پیدا کنم و بعد از چند ماه متوجه شدم از کار قبلی که اومدم بیرون بشدت در آمدش کم شد و باعث شد اون مغازه رو جمع کنن که کار مبل بود و با پدرم شریک شده بودیم که اینم دقیقا بخاطر هدایت و الهامی بود از طرف خدای مهربان گفته شد
این فایل یادآوری بود تا یکسری از ترس های واهی که الان درگیرشم رو کنار بزارم و برم تو دل ناشناخته ها و به الهامات همون لحظه که هدایت میشم عمل کنم
عاشقتونم انشالا در پناه خدای مهربان شاد باشید
خدانگهدار
درود و عشق بر یاران جان
چه قدر این فایل بوی آینده میده…
آینده ایی درخشان و پیشرفته و سیستمی…
چقدر نشون میده جهان داره تغییر میکند…
ما هم باید با این ارتعاش تغییر کنیم…
آگاه شدن کافی نیست به آگاهیی ها عمل کردن مهمه
الهام دریافت کردن مهم نیست به الهام عمل کردن مهمه…
من در این لحظه نه چیزی میدونم و کاری میتونم کنم…
توی یک پیچ تاریخ قرار داریم یک جهش کوانتمی زمین
که خیلی دوست ندارند تغییر کنند و هنوز همون آدم قبلین و لا چرخ های جهان له میشوند…
پس تنها توکلم به خداست و شنیدار الهاماتش
باشد که توسط الهام ما را راهنمایی کند و توسط قدرتش در ما عمل کن…
ما خودمان را وا به پناه خدا میزاریم و عاشقانه
مسیر تکاملمونو طی میکنیم…
روی خودمون سرمایه گذاری کنیم
هم از نظر ذهنی و جسمی و روحی آماده باشیم…
که غربال گری های بعدی در راه هست
کی و چه موقع نمیدونیم…
باشد که جاری باشیم و موفق…
دوستارتون سهند(:
به نام خدای که هر لحظه به وعده اس عمل میکنه و داره ایمانمو بیشتر میکنه
داره آرامش واطمینان قلبی میده هر لحظه بیشتر و بیشتر …
تغییر شرایط را از تغییر عادت های روزانه ات شروع کن؛
قدم های عملی برای هدایت شدن؛
وقتی خداوند تعهد شما را می بیند، درها را باز می کند و نیازها را در لحظه، پاسخ می دهد؛
جهان در هر لحظه به فرکانس های شما پاسخ می دهد؛
وقتی فرکانس های شما متفاوت می شود، قطعا شرایط شما با فرکانس های جدید، بروزرسانی می شود؛
تضادها فرصتی هستند برای غربالگری سره از ناسره؛
ورودی های ذهنت را کنترل کن و هر
ایده ی الهامی را اجرا کن؛
الگو، باور پرقدرت بامنطق
به ذهنم ثابت میکنم درست فکر میکنم
روند تکاملی درک اصل و اولویت دادن به آن؛
راهکار ریشه ای حل مسائل؛
ذهن با ابزار ترس وارد می شود اما کار شما، همکاری کردن با ایمان درونی است نه با ترس های توهمی ذهن؛
وقتی تغییرات بنیادین در ذهن ایجاد می شود، خیلی از ترس های واهی ناپدید می شوند؛
خداوند مثل یک دستگاه فرستنده، مرتباً در حال ارسال الهامات است؛
وقتی شما با فرکانس خداوند هماهنگ می شوی، قادر به دریافت الهامات می شوی؛
تضادها، هدایت شدگان را از گمراهان سرند می کنند؛
به اندازه ای که به وجه منفی تضاد تمرکز می کنی، گمراه می شوی؛
به اندازه ای که به وجه مثبت و رشد دهنده تضاد تمرکز می کنی، به مسیر رشد بیشتر، هدایت می شوی؛
فرکانس ایمان، با فرکانس نگرانی بیگانه است؛
نمی توانی همزمان ایمان داشته باشی و نگران هم باشی؛
نشانه ایمان، اطمینان قلبی است ؛
منابع مرتبط با آگاهی های این فایل:
اتصال به جریان “هدایت”، چه جنسی دارد؛
چه باورهایی این اتصال را باز نگه می دارد؛
و چه باورهایی، به قول قرآن، فرد را در برابر درک هدایت ها، کور و کر و لال می کند؛
“پیرویِ بی چون و چرا از الهامات“، ما را در زمان مناسب در مکان مناسب قرار می دهد و با شرایط و اتفاقات مناسب هم-نشین می کند.
وقتی الهامی میشه عمل میکنم منو داره آماده میکنه براى شرایط عالی که اون لحظه ممکن متوجه نباشم