live | عمل به الهامات قلبی - صفحه 60
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-25 01:32:382024-09-26 04:23:02live | عمل به الهامات قلبیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خدای هدایتگر.
سلام به استادان گرانقدر .
سلام به هم فرکانسیهای عزیز.
گام ششم.
استاد عزیز قشنگ یادم هست اون زمان که این لایو گذاشتید دقیقا تمام توجه من روی کنترل ورودیهای ذهنم بود روی خودم کار می کردم واون تعطیلات واقعا یه موهبت بود برای من که 100 درصد روی فایلها کار کنم توجه کنم به زیبایی ها یه خواسته ای از خدا داشتم که خداوند چقدر قشنگ پاسخ داد من به اون خواسته رسیدم در کمال سلامتی وزیبایی همون طور که می خواستم بی نقص عالی خدایا شکرت.
کارهای که باید انجام میدادم تا به یه خواسته دیگه برسم همون شرایط تعطیلی چنان کارها عالی به موقع راحت انجام شد هدایت شدم به قانونهای که اون موقع گذاشتن راحترگرفتن شرایط وانجام شدن که هرکسی بعد می شنید می گفتن مگه اشنا داشتی پارتی داشتی گفتم پارتی من خدا بود همون خدایی که می دونست من بجای توجه به بیماری اخبار وحرف مردم توجهم به فایلهای استاد وکانون توجهم به سمت سلامتی زیبایی بود خیلی خیلی برام اتفاقهای زیبای رخ داد از راحترین مسیر خدایا واقعا سپاسگزارم که پاسخ میدی تو هرشرایطی هدایت می کنی از راحترین آسونترین مسیر وقتی که به تو وصل بشیم تو همیشه هستی.
تکرار همین الان باعث شد باز ایمانم قوی تر وذهنم بره به سمت زیبایی که خداوند چقدر زیبا حواسش به همه چی هست انجام میده غیر ممکن رو ممکن می کنه الله اکبر.
درپناه الله مهربان باشید🫡
سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و قوی
سلام خدمت دوستان عزیز
یک دنیا سپاس بابت این دوره بابت حضورم در این دوره بابت کامنتای الهام بخش دوستان عزیز
امروز گام ششم
به نکته استاد فرمودن و اون اینکه به وجه منفی تضاد توجه نکنید که به گمراهی منجر میشه سبحان الله از این کلام بخدا که واقعیت محضه حداقل برا من اینجور بوده در مسیر درست بودم حالم خوب بود تضاد اومد و من به وجه منفیش تمرکز کردم و به گمراهی و سقوط فرکانس من منجر شد بخام بگم خیلی زیاد میشه اما خدای من هزاران بار شکرت برای شنیدن این کلام از استاد
در این چند روز پروژه من با سه تضاد مواجه شدم این ذهن منفی نجواگر بخصوص در مورد یکیشان کلیک میکرد رو موارد منفی از خدا خیلی کمک خاستم هی نوشتم در این اتفاقات برایم خیر کثیر است و الان با این کلام استاد انشاالله حجت بر من تمام میشود و من پرونده شو در ذهنم میبندم
نکته شگفت انگیز دیگه که استاد در این فایل فرمودن این بود که خدا خبر از اتفاق اینده به نوح نداد بلکه از نوح خاست که آماده بشه و نوح در حالیکه منطقی نبود اون الهام در حالیکه مسخره شد به الهامش عمل کرد و بعد طوفان نوح وای استاد من کیف میکنم با مثال های قرانی شما که چ درک عظیمی دارید از قرآن و چقدر کاربردی قرآن را فهمیدین و برا ما میگید خدایا شکرت
امروز به خودم گفتم من باید برا چی آماده باشم
خدا جونم کمکم کن ذهن و روحم به هماهنگی برسه که میدونم برا این کار باید کنترل ذهن کنم تا به ارامش درونی برسم تا صدای تو را بشنوم
خدا جونم در مسیر رسیدن به ارامش درونی مرا آسان کن
امروز نجواها منو اذیت کرد از خدا یاری طلبیدم این فایل جواب روشنی بود که دختر جان گیر نده به وجه منفی تضاد حتما خیری درش هست
هر اتفاقی بیفتد برای من خیر است
در این اتفاقات به ظاهر بد برایم خیر کثیر است
باید مدام بنویسم تکرار کنم تا باور کنم تا نهادینه بشه
تا تغییر کنم
سپاسگزارم از استاد نازنین بابت این فایل پر از آگاهی
خدایا شکرت مرا در این مسیر الهی در راه رسیدن به ارامش و خلق زندگی دلخواهم ثابت قدم کن
خدا به تعهد و تلاش شما پاسخ میدهد و درها را باز میکند یعنی الهامات میاد و تو بعدش باید عمل کنی
خدایا کمکم کن اول به ارامش برسم تا صداتو بشنوم
خدایا شکرت مرا در مسیر هدایت به راه راست آسان کن
دوستتون دارم
به نام خداوند هدایتگر
سلام به همه دوستان عزیزم و استاد عزیزو مریم جان نازنین
ردپای من درگام ششم
خب من امروز تو یه شرایطی بودم که اصلا نشده بود که بیام واین فایل رو. گوش بدم خب تنها نبودم تو خونه و همسرم خونه بود وایشون اصلا تو فرکانس شنیدن این حرفها نیست چون قبلا چندبار بصورت اتفاقی که شنیدن بشدت من رو مورد تمسخر وقتیکه انداختن قراردادن واسه همون سعی میکنم وقتایی که خونه نیستن گوش کنم وخدارا شکر اکثرا روزها تنهام وبالاخره امشب وقت شام درست کردن هندزفری زدم وگوش کردم فایل رو شاید نتونستم اندازه وقتهایی که تنهام وقت بزارم رو فایل ولی خواستم به ذهنم بفهمونم متعهدم به سایت و تغییر حتی اگه خیلی کوچیک وکوتاه هم باشه کارم ولی انجام میدم
خب این فایل مربوط بود به دوران بیماری کرونا و واقعا اونموقع من به قوانین آشنا نبودم ولی واقعا ترسی نداشتم ولی من تازه ازدواج کرده بودم دقیقا چندروز بعد ازدواجم قرنطینه شد ازونجا که ما طبقه بالای خونه پدرشوهرم ساکن بودیم به طبع خیلی باهم بودیم ومن اونموقع به قوانین آشنا نبودم که ازشون اعراض کنم وحس میکنم. بشدت همنشینی بیشتر با اونها مدارمو خیلی پایین برد چون اونها بشدت میترسیدند تا یه سرفه کوچیک میکردم سری میگفتن ماسک بزن و فلانو وای کجارفتینو اینها و من ناراحت میشدم ولی بخاطر این که همسرم رو خیلی دوست داشتم و ایشون بشدت وابسته خانواده اش بود همیشه اونجا بودیم دیگ خودم عادت کرده بودم که الان بعد5 سال که ماهنوزم همونجاییم ولی تضادهایی بوجود اومد بینمون که بشدت همه چیز خراب شد دعوا و سه چهار بار تا پای طلاق رفتنو اینها ولی نه طلاقم انجام میشد نه درست میتونستم زندگی کنم بشدت از همه اعضای خانواده شوهرم متنفر شدم حالم ازدیدنشون بد میشد اصلا ولی هرچی به همسرم میگفتم که ازینجا بریم وهرچه تلاش میکردم ایشون بدتر مصمم میشد واخرم نرفتیم ومن مجبور کرده بودم خودمو برای اینکه همسرم حرفمو قبول کنه بهش باج بدم هی و حسابی شخصیتم رو خورد کرده بودم و….بهرحال طولانیه والان من اصلا نمی خوام به اون نکات توجه کنم تااینکه خداروشکر به این سایت هدایت شدم وفهمیدم که تمام این اتفاقات که برام افتادوجایی که الان هستم رابطه ای که الان درش هستم حالی که الان دارم همه وهمه ساخت باور وافکارخودمه و هیچ کس نه پدرم نه مادرم نه همسر ونه پدرومادر وخانواده همسرم هیچ نقشی تو وضعیت الانم ندارن و خداروشکر الان شاید کمتر ازیک ماهه به این موضوع واقف شدم وباورکردم که خودم و افکارم وخدای من فقط تو زندگیم موثره و سعی کردم ذهنمو کنترل کنم که کاربسیار سختیه بسیار سخت ولی همون قدر که تونستم به مقدار خیلی کم کنترل کنم ذهنمو وتوجه کنم به نکات مثبت واقعا به همون مقدار که کوچیک ولی هرروز دارم تغییر رو میبینم واسه همون الان از تنهاییم لذت میبرم چون سریع میام تو سایت و سریال میبینم. فایلارو میبینم به گلهام و زندگیمو خودم میرسم وحالم روز بروز بهترمیشه دقیقا همین الان من روزای اول به بعضی از افراد نزدیکم گفتم رفتم به این سایت ومن زندگیمو درست میکنم همه بهم میگن دیوانه شدیو مسخرم میکنن ولی من ازخدا میخوام که مثل نوح هدایتم کنه و منو تو مسیر زیباش نگه داره و خداروشکر می کنم برای همه چیز هایی که درزندگیم هست وازخدابهترینهاشو میخوام و میخوام که روحم آسون بشه برای آسونی ها.
عاشقتونم
در پناه الله شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام دوست عزیزم
خیلی خوشحالم اینجا میبینمت
باید تبریک بگم بهت بابت تعهدی که برای ساختن زندگیت به خودت دادی و بهش پایبندی
دقیقا درسته یادمه وقتی فایل های استاد به معلم پرورشی مدرسمون دادم و رفت گوش بده گویا همسرش متوجه تغییر رفتار ایشون میشه و بهش میگه خیلی عوض شدی و اونو میترسونه یادم خیلی سوالها توی ذهنش بود
یکبار توی اتاق پرورشی بودم و ایشون چون به من اجازه داده بود میگفت هروقت خواستی بیا از سیستم استفاده کن که فایلهای استاد ببینم (فرض کن توی مدرسه فایلهای استاد عباسمنش میذاشتم)
بعد یه روز یه فایلی براش گذاشتم دقیقا همون فایلی که استاد توی کنار درختای بلند ایستاد بود و در مورد اسرائیل و یهودیا صحبت کرد و اینکه چه دیدگاهی داشته باشیم در مورد ادمها و قوم ها بهمون کمک میکنه ایشون با اینکه زنی مذهبی بود ولی همون لحظه حرفهای استاد تایید کرد میگفت راست میگه..
بخاطر همین ترسهایی که از همسرش دریافت کرده بود هرگز تا وقتی که مدرسه بودم نتونست به سایت عضو بشه بخاطر ایمیلش که گویا مشکل داشت نمیدونم جریان چی بود ولی نمیشد که عضو سایتش کنم
الان سالهاست ازشون خبر ندارم
امیدوارم حالشون خوب باشه شایدم الان عضو سایت شده برای رسیدن به جواب سوالات
اما من اون تایم ادامه دادم، من مدرسه شاهد درس میخوندم و توی یه خانواده مذهبی ام بزرگ شدم ولی سال اخر دبیرستان خیلی تغییر کردم دیگه مدرسه برام بازی شده بود و خیلی شرایط اونجا و باورهای دوستام نذاشتم روم تأثیر بذاره
میدونید نگار جان اوایل یادمه وقتی روی خودم کار میکردم هیچ کس اون جوری که باید متوجه نمیشد که من دارم فایل گوش میدم چون اغلب توی تنهایی گوش میدادم و خیلی موقع ام میگفتم درس دارم نمیام بیرون میشستم فایلهای استاد میدیدم
تا اینکه تصمیم گرفتم برم سراغ علاقم اونجا وقتی پدر و مادرم فهمیدن خیلیی ناراحت شدن و مخالفت کردن و شروع کردن به تخریب این مسیری که اومدم
شنیدم هم کلاسی هم پشت سرم حرف زده بود که این دختر کلا کاراش عجیب غریب بود دیونه بود یا یه سری حرفها میشنیدم که شاخ در میآوردم اینکه به مسیرم شک کنم از اون جا که تفکرم با پدر و مادرم فرق کرده بود من به عشق و علاقم فکر میکردم اونا به اینکه مردم چی دوست دارن یا چه شغلی تاییدیه بیشتری داره توی جامعه فکر میکردن بخاطر همین این تفاوت در نحوه نگاه من با خودشون چون توسط اونا اصلا ابدا قابل درک نبودفکر میکردن من عضو یه گروهی چیزی شدم اونا دارن کاری میکنن من از اسلام و جامعه وپیشرفت دور کنن درحالی که من از فکر کردن به علاقه جدیدم کلی شوق و ذوق پیدا میکردم
میدونی اولش ممکن تنها بشی بعد که تنها میشی بهت حرفهایی میزنن که به مسیرت شک کنی چون داری جدا میشی ازشون چیزایی میگن که احساس خطر کنی برای من این اتفاق افتاد
از ریشه و اساس باورهام در مورد خیلی چیزا تغییر کرد و دیگه شبیه شون نبود اما اینکه شبیهشون نبود دلیل بر این نبود که لذت نمیبردم از زندگی یا نتیجه نمیگرفتم توی زندگی
خداروشکر
همه اینا رو گفتم چون وقتی کامنتت خوندن یاد خودم و یکسال اول آشناییم با سایت استاد افتادم
اینکه ادامه بده و خودت باش و خودت راضی نگه دار که این بهترررین حس دنیاست
سلام به شما مریم عزیز
ازخوندن کامنتتون خیلی حس خوبی گرفتم خداروشکر واقعا منم به وضوح دارم میبینم غربال شدن آدمای اطرافمو من دوستی داشتم که هرروز بهم زنگ میزد یامنو میدید یا اگر من بهش زنگ نمی زدم یااون زنگ نمی زد خیلی حس بدی میگرفتم سریع میرفتم پیشش یا اون میومد پیشم وحسابی هم غیبت و درد دلو خلاصه ازهمه چیز هم آگاه بودیم واصلا فکر میکردم فقط اونو که منو درک میکنه و فقط باهمون در ارتباط بودم ولی ازوقتی داخل سایت شدم اصلا باورم نمیشه خودش بهم دیگ زنگ نزد دیگ نیومد ومن اصلا دیگه به اون صورت که بخوام باهاش حرف بزنم یا برم پیشش نیستم نه اینکه خدای نکرده ازش بدم بیاد یامتنفربشم ولی دورشد ومن واقعا حالم بهتره وحتی خانوادمم قبلا همش زنگ میزدم و ازتمام اتفاقات که برام رخ داده میگفتم ویجورایی توجه میخریدم ولی خدای خوبم راهو برام هموار کرد واز وقتی تعهد دادم برای تغییرم به خودم از وقتی قانون رو شناختم خداروشناختم خودش یکاری کرد دیگه اصلا درمورد ناخواسته هام کسی نه حرفی میزنه نه چیزی میپرسه وواقعا حالم خیلی خوبه از تنهابودنم لذت میبرم چون فایل گوش میدمو رو خودم کارمی کنمو باخدای خودم بیشتر وقت میگذرونم
از خدا میخوام تو این مسیرکنارم باشه وبه بهترینها هدایت بشم
مریم جان ممنونم ازت برای حس خوبی که بهم دادی بهترینارو برات ازخدا میخوام
سلام دوست گلم نگار جان
من هم در برحه ای از زندگی همین مشکل شمارو داشتم و کلی مشکلات ریزودرشت دیگه که بزرگترین ارزوم طلاقم بود که تازمانی که داشتم زور میزدم جدابشم هیچ فایده ای نداشت انجام نمیشد که نمیشد هربار میگفتم جدابشیم ازمن اصرار از جانب همسرم انکار و نه شنیدن تا اینکه من رها کردم گفتم خداجونم تو بشو قاضی وکیل من تو خودت حکم دلخواه مو صادرکن و بعد از یکماه مردی که به هیچوجه راضی به طلاق نمیشد بدون هیچ حرفی و اصراری خودش با زبون خودش گفت برو وقت بگیر برا طلاق میگفت موهات باید عین دندونات سفید بشه به خواب ببینی طلاق دادم یه سری اتفاقاتی افتاد و جهان تو مسیر ی قرار داد که به سادگی رخ داد من هاج واج مونده بودم و ته دلم خوشحال وراضی وتوافقی جداشدیم و منم ازاون زندگی اجباری کنده شدم به یکباره اگه خودم میخاستم پلن طلاق بچینم به این سادگی نمیشد همه چیز عین آب خوردن انجام شد نگارجانم نیاز به تقلاوزور زدن نیست و اصرار به جدایی نکن تو فقط تمرکز تو بذار روی خودت و بسپار بقیه شو به خدا اینقدر قشنگ میچینه برات خودت مبهوت میمونی روی خودت شخصیتت کارکن زمانی که فرکانست بره بالا خودبخود شرایطی پیش میاد که زمینه طلاق فراهم میشه یا اینکه تو با رشد کردنت اون روی خوش زندگی رو میبینی و همسرت تغییر میکنه میشه همونی که میخاستی و درکنار هم لذت فراتر از انتظار میبرید از زندگی مطمئنم همچین روزی رو میبینی و تجربه میکنی نگارجان .
سلام لیلا جان
بله دقیقا بازور زدن نمیشد ولی واقعا تویک ماه که روخودم دارم بطورمستمر کارمیکنم همسرم نسبت به یک ماه پیش عالی شده خداروشکر
ومن با آرامش وتوجه به نکات مثبت زندگیم بزرگترین ترمز ذهنمو فهمیدم واون ندونستن قانون تکامل بود واسه همون من دوروز که میگذشت خودم سریعا احساسمو خراب میکردم وبه طبع بحث ودعوا پیش میومد ولی الان با باور ودونستن همین قانون تکامل و داشتن احساس خوب به وضوح دارم میبینم وضعیت از چند هفته قبلم عالی تره خداروشکر
ممنونم از شما عزیزم که تجربیاتونو با همه به اشتراک میزارین وهمه درکنار هم به سمت بهترینها به لطف خدا و موندن دراین مسیرخدایی هدایت میشیم
بهترینهارو برات میخوام عزیزم
بنام خداوند بخشنده مهربان صاحب اختیار من و همه آنچه در آسمان ها و زمین است
“خانه تکانی ذهن”
“گام ششم”
با کسب اجازه از خداوند برای نوشتن…. از آگاهی الهی طلب هدایت میکنم تا چیزی بنویسم که به شناخت بهتر خودم وقوانین کمک کنه و راهکارهای عملی باشه برای استفاده بهتر از قوانین در عمل
کمی قبل کلام نورانی قرآن رو باز کردم و این آیات توجه منو جلب کرد و در گوشم زنگ زد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
سوره ص آیه ١٧
اصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ
بر آنچه میگویند شکیبا باش، و بنده ما داود را که دارای نیرومندی بود یاد کن. او بسیار رجوع کننده [به سوی خدا] بود.
در ادامه
سوره ص آیه ٣٠
وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ
و سلیمان را به داود بخشیدیم، چه نیکو بندهای بود به راستی او بسیار رجوع کننده [به خدا] بود.
این ویژگی تواب یا اواب بسیار رجوع کننده به درگاه خدا عامل اساسی قدرت داود و سلیمان معرفی شده
هیچ کدوم از ما هستیم که دلمون نخواد قدرت و ثروتی مثل داود و سلیمان داشته باشیم؟! حالا چقدر منتونستم این توانایی و مهارت رو در خودم ایجاد کنم؟! اصلا وقتی به این واژه توبه یا تواب یا اواب فکر میکنم چی میاد تویذهنم؟
حقیقتا تا سالها توبه رو کاری زجراور میدونستم…چون شنیده بودن باید گوشتت به استخوان برسه و شبها رو با حالت تضرع به صبح برسونی که بخوای توبه ای داشته باشی که مورد قبول خداوند قرار بگیره….اون زمان درک من این بود که توبه معادل خاک بر سری هست و باید خودت رو بسیار ذلیل درگاه خدا کنی و تمام مدت به حالت تضرع روی خاک بیافتی و کلا توی این فضاها….و من همیشه میگفتم خوب من فعلا سنم کمه زندگی شادی دارم وقتی کم کم سنم رفت بالاتر اون وقت توبه میکنم…و همیشه وقتی کسی جوون فوت میکرد من تا مدتی دچار عذاب وجدان میشدم که توام ممکنه جوون مرگ بشی و فرصت توبه نداشته باشی
اما وقتی به این آیه توجه میکنیم میبینیم که داود و سلیمان نه تنها ذلتی نداشتند بلکه خیلی هم لاکچری زندگی میکردن و سلیمان حتی پا رو فراتر گذاشته و درخواست بهترین ملک رو از خدا میکنه که به احدی نداده وقتی تازه داره توبه میکنه….یعنی در حین توبه میاد درخواست میکنه
اینا باید یکم برای من سوال ایجاد کنه توبه عامل موفقیت این افراد از دیدگاه خداست…خدایی که افریننده جهان و قوانینه و از هر کسی بهتر میدونه که ساز و کار جهان چیه
این آیات میدونی مثل این هست که خدا بجای اینکه بیاد با داوود و سلیمان مصاحبه کنه بگه بنده های من شما دلایل موفقیت خودتون رو به بقیه هم که میخوان مثل شما موفق و خوشبخت باشند و به رزق بی حساب برسن چیه….بدون وارد شدن به هیچ حاشیه ای اصل داستان رو بهمون میگه که دلیل اصلی اش توبه بوده
میگه اینا دایم به درگاه خداوند رجوع میکردن…هر چی میخواستن میگفتن خدا میدونه چجوری بهش برسم….هر مسئله ای پیش می اومد میگفتن من نمیدونم خدا میدونه ازش میپرسم…هر خطایی میکردن میگفتن ایرادی نداره خدا میبخشه کاملا درک میکنه من بنده هستم و اشتباه پذیره ازش طلب بخشش میکنم و او میبخشه…هر چیزی میدیدن خوششون می اومده میگفتن خدا میدونه بریم بهش بگیم اینو میخوایم اون که وهابه بهمون میده….
خدا یک نیروی دقیق و پایداره که از بین نمیره به خواب نمیره اشتباه نمیکنه بی نیازه داننده همه چیزه منطقی هست توانا به هر چیزی هست منم بهش وصل هستم وظیفه این نیرو اجابت خواسته های من هست هدایت من هست
حالا من باید ازین چه راهکارهایی و عملکردی برای خودم بسازم و چطوری خودم رو در مدار تواب بودن قرار بدم؟ چون به نظرم تواب بودن یه باوری هست که من باهاش همیشه یه منبعی دارم که دانا وتوانا به همه چیزه و خیالم رو راحت کرده هر وقت هر زمان هر ساعت هر چیزی خواستی من هستم. حالا چطور بیام توی این فضا؟
خوب توضیحات استاد در مورد همین موضوع هست….که من خودم رو باید آماده شنیدن کنم…من کی میشنوم؟ زمانی که گوشم رو تیز کنم…و خودم رو روی موج خدا تنظیم کنم وگرنه ذهن ما در هر زمان داره بی نهایت موج رو دریافت میکنه من چطور میتونم روی موج خداوند تنظیم بشم؟ وقتی احساسم خوب باشه من بهتر ندای الهی خداوند رو دریافت میکنم واضح تر از صداهای دیگه…این کار منه که روی موج خداوند تنظیم بشم…این کار منه که احساسم رو خوب نگه دارم
از توضیحات استاد….احساس خوب با هیچ عامل بیرونی ایجاد نمیشه…احساس خوب با تغییر زاویه دید و بهبود باورها ایجاد میشه…چه باورهایی؟ باورهای توحیدی
باور به تواب بودن خداوند یک باور توحیدی بسیار ریشه ای در مورد خداونده….که بهم میگه خداوند دارای قوانین و ثابت هست…اگه خداوند قانونمند نباشه که هر بار دل بخواهی رفتار میکنه اما این خدا میگه هر چند بار اشتباه وخطا کردی برگردی باز میبینی خدا همونجاست و پذیرای شماست….ثابته چون میگه همیشه اینجوری عمل میکنه و در طی زمان یا موقعیتهای مختلف رفتارش تغییر نمیکنه
پس من باید مثل استادم با تعهد مسیرم رو درست ادامه بدم…حالا من امروز میزان شور و اشتیاقم مثل روزهای قبل نیست…چون این چند روز باز به خاطر زیاد در معرض ورودی های نامناسب جامعه بودن کمی افت فرکانس داشتم….اما من کوتاه میام؟ کم میارم؟ منتظر هستم که معجزه ای آسمانی بیاد تا من حالم خوب بشه؟ خیر
من میدونم خدایی دارم تواب
میگم خدایا من کمی در کنترل ورودی های ذهنم ناتوان شدم و افسار ذهنم یکم شل شده…شما که توابی و توبه پذیر خدایا راه چیه؟ چیکار کنم؟ خوب یکی از بهترین راه ها برای من شکرگزاری هست وخوندن کامنتهای سایت که تکرار باورهای خوب توحیدی هست و میام ذهنم رو در معرض آگاهی های قشنگ توحیدی قرار میدم تا اجازه بدم تا خدای توبه پذیرم دوباره با هدایتهای نورانی اش دست منو بگیره به سمت مدارهای نزدیک تر به خودش ببره
الهامات خداوند واقعا عجیب و غریب و پیچیده نیستند بلکه از مسیر همین مجراهای طبیعی رخ میدن مثلا من میگم بیام فلان کامنت رو بخونم یهو از دل اون کامنت یه اگاهی هست که توجهم رو میبره به چیزی و بعد به چیزی دیگه و یهو میبینم کلی حالم بهتر شده باز اون شور و شوقم رو بدست آوردم و با لذت دارم جرعه جرعه زندگی رو احساس میکنم و دوباره زندگی پر از رنگهای قشنگ میشه
آخی خدای عزیزم چقدر با مرور دوباره توضیحات خانم شایسته در فایل توضیحات پروژه باز به مراتب حالم بهتر شد…
حمد و سپاس از آن یکتا پرودگار جهان است که هر لحظه میتونم به او رجوع کنم و از هدایتهای نورانی اش بهره مند بشم
خدایا شکرت که در کلاس امروز هم حاضر خوردم :)
سلام و عرض ادب
من برای کامنت بالا یه پاسخ نوشتم که توی اون پاسخ یاد یه فایل افتادم که استاد اینو چند سال پیش توی مزرعه ضبط کرده بود
اومدم کامنت شما رو خوندم دیدم از حضرت داوود و سلیمان گفتید
یهو این توی ذهنم اومد پس دلیل اینکه اینقدر یهودی ها طی سالیان دراز ثروتمند بودن و همیشه شنیدم که بزرگترین بنگاه های اقتصادی توسط یهودی ها اداره میشه بخاطر وجود الگوها و بهتر بگیم پیامبر ها و پیغام رسان هایی مثل حضرت داوود و سلیمان بوده که ثروت دنیا رو از خدا طلب داشتن
حضرت سلیمانی که جوری درخواست میکنه از خدا که ما از اصلا خودمون در حد این دعاها هم نمیبینیم
یادم استاد توی اون فایل از برخورد زیبایی که با رئیس یک بانک که یهودی بوده صحبت میکنن و حرفهایی که رئیس بانک به میکائیل پسر استاد میزنه در مورد تاریخ و ایران میزنه
سپاس از کامنت شما
به نام خدا و سلام به استاد عباسمنش عزیزم از شما و خانم شایسته بزرگوار بینهایت سپاسگزارم بابت این فایلهای طلای ناب. آگاهی ها رگباری به استاد عباسمنش الهام میشد و نان استاپ میگفتن و من تقریبا همه صحبت های استاد رو برای خودم توی فایل ورد یادداشت کردم. حتی یک جمله این آگاهی ها اضافه نیست و من سعی کردم همه رو بنویسم و بعد دوباره که فایل گوش دادم انگار خیلی بهتر درکش کردم.
نکاتی که توی این فایل گفته شد منو مصمم تر کرد که کسب و کار آنلاین خودم رو که قبل از پاندمی راه انداخته بودم رو بیشتر گسترش بدم و بیشتر جدی بگیرم و روش بیشتر کار کنم و تمرکز کنم.
چون منم آزادی زمانی و مکانی و مالی رو میخوام و میخوام کسب و کارم طوری باشه که زمانش دست خودم باشه و هم اینکه در هر کجای دنیا بتونم انجامش بدم. کسب و کار آنلاین میتونه منو به این خواسته و هدف برسونه.
ولی الان تو این مداری که هستم هر کاری که از دستم بربیاد رو انجام میدم کلاس های حضوری دارم تا کم کم این تکاملم طی بشه و به سمت آنلاین حرکت کنم و احتمالا دیگه فقط آنلاین کار کنم.
چون کسب و کار من طوریه که کاملا قابلیت آنلاین شدن رو داره خداروشکر.
همین پاندمیک باعث شد حوزه انلاین کسب و کار من خیلی تو دنیا بیشتر بشه البته مثل خیلی از حوزه های دیگه.
من باید با تعهد بیشتر هم روی کسب و کارم و اهدافم کار کنم و هم روی باورهام. با تعهد بیشتر ورودی هامو کنترل کنم و اجازه ندم ذهنم به بیراهه بره. این پروژه خانه تکانی ذهن باعث شد فایل های ارزشمند استاد دوباره برام مدور بشه. خداروشکر.
برای ساختن باورها ما باید به ذهنمون منطق بدیم. ذهن بدون سند و مدرک و دلیل و شاهد و الگو و مثال چیزی رو باور نمیکنه. مثلا این باور که دنیا پر از فراوانیه یا پول درآوردن راحته باید الگوهایی رو برای ذهنت بیاری که بهش ثابت بشه و خلع صلاح بشه.
وقتی ما روی باورمون کار میکنیم و هم روی کسب و کارمون تمرکز میکنیم هدایت میشیم یعنی خداوند ایده هایی رو به ما الهام میکنه برای بهبود کسب و کار و زندگیمون. حالا ما بایددددد به ابن ایده ها عملللل کنیم.
خداوند مثل یک دستگاه فرستنده رادیوییه که داره در هر لحظه نان استاپ با همه ما صحبت میکنه و الهام میکنه و آگاهی ها رو تو کل جهان منتشر میکنه. مثل نور آفتاب. ولی خیلی از ما گوش نمیکنیم یعنی همین منطق ماست که نمیذاره درک کنیم. وقتی انسان خدا رو باور میکنه خداوند بهش الهام میکنه.
پس اگه میخوایم درک کنیم باید بریم تو فرکانس خداوند. با این باور که خداوند داره هر لحظه با من هم صحبت میکنه و من هم دریافت میکنم و عمل میکنم.
مثال از کسانی که به الهاماتشون عمل کردن: حضرت نوح، جف بزوس، ایلان ماسک و استاد عباسمنش. این افراد ایده هایی رو اجرا کردن که اون موقع شاید مسخره به نظر میونده ولی بعد که عمل کردن متوجه شدن که چقدر این ایده ها نجات دهنده اس.
همه اتفاقات به ظاهر بد که در جهان میفته نعمت و موهبت هستن. همین پاندمیک چقدر باعث رشد و گسترش کسب و کارها شد. تمام کسب و کارها اینترنتی شد. یعنی انگار یه سریا از قبل خودشونو برای این اتفاق آماده کرده بودن. و یک سریا هم این اتفاق مجبورشون کرد که تغییر کنن.
خدایا شکرت که منو هدایتم کردی به سمت گسترش کسب و کار آنلاینم.
سلام و درود خدمت استاد عزیز و مریم جان وتمامی هم گروهی های عزیزم
روز ششم از خانه تکانی ذهن 2403/07/12
خدایا هر آنچه دارم از آن توست
به احترام زندگی صبور می مانم و رها میکنم رها کردنی ها را
من ایمان دارم آنچه را که باید اتفاق بیفتد در زمان و مکان مناسب خود با زیباترین شکل ممکن به وقوع می پیوندد
خدایا به من آرامشی عطا کن آرامشی که من بودن را کنار بگذارم و در آغوش تو رها شوم نگرانی هایم را کنار بگذارم و به تو تکیه کنم میدانم همه چیز به واسطه ی عشق الهی به موقع انجام میشود
ای مهربان ترین یاریم کن تا از افکار منفی دوری کنم چرا که به شدت سطح انرژی و ارتعاش مرا پایین میآورد و باعث میشود که نتوانم هدایت و حمایت های الهی و امواج مثبت را جذب و دریافت کنم
خدایا شکرت که حال دلم با تو خوبه
استاد عزیزم،مریم جانم بینهایت ازتون سپاسگزارم بابت تمام کارهایی که برای ما میکنید و دوست دارید ماهم مثل شما باشیم و بتوانیم توحیدی عمل کنیم
گام ششم : عمل به الهامات قلبی
سه تا نکته مهم رو استاد در این فایل گفتن:
1.تعهد و دیسیپلین روزانه برای عمل کردن به این آگاهی
و کار کردن بر روی شخصیتمون( سرمایه گذاری روی خود)
2.رفتن تو دل ترس ها و حفظ ایمان قلبی
3.دنبال کردن هدایت ها و الهامات قلبی
که از جنس آرامش هستند.
یادمه…
تو اون زمان که بخاطر بیماری…. همه جا تعطیل شده بود
دوره ی پولسازی یکی از اساتید رو خریده بودم و روی خودم کار کردم سعی میکردم از یوتیوب فایلهای آموزشی در مورد موفقیت وکسب و کارم ببینم اونموقع به این تمرکز توی سایت و با استاد نبودم اما همون ورودی های خوب و مثبت باعث شد حالم خوب و قوی باشم و از تو خونه موندن حوصله ام سر نره و استفاده کنم.
یه روز بهم الهام شد که یک پیج آنلاین شاپ بزنم و ادکلن اسمارت توش بفروشم
دوباره بهم الهام شد که تو که طبیعتگردی میکردی بیا از المانهای
طبیعی مثل سنگ برگ ساقه گل و ویو طبیعت برای عکاسی محصولاتت استفاده کن و چقدر این ایده برام پولساز بود و نسبت به دیگر آنلاین شاپ های که ادکلن اسمارت میفروختن متفاوت و زیباتر بود…
در هر بره از زندگیم آگاهانه یا نا آگاهانه به ندای قلبم به این الهامات خداگونه گوش دادم به آرامش ثروت خوشبختی و حال بهتر رسیدم
گاهی وقتا یه پیشنهاد به ظاهر ساده میده که خیلی وقتا ماها به راحتی ازش گذشتیم
اما الان که یاد گرفتم همیشه سعی میکنم آماده دریافت
باشم
به نام خدای متعهدها
سلام و درود بر استاد و خانم شایسته عزیز
چقدر اجرا کردن و متداول حرکت کردن و متعهد بودن را دوست دارم و همیشه جز خواسته هام بوده و هست و یه زمانی عال انجام دادم با نتایج خوب ولی یواش یواش این ها کم رنگ شد و نتایج هم دقیقا مثل عملکرد من شد و واقعا الان برام کار راحتی نیست که سر تعهد بمونم ولی وقتی یادم مییاد به درد و رنج های که باعث ش بی تعهدی هام بود به یاری خدا ولطفش تا حالا جلو آمدم و مطمئنم میتونم و این تعهد سی روزه را به پایان میرسونم و تغیر اساسی و ریشه درم اتفاق میافتد.
الان دارم حرکت میکنم و این فایل برایم پر از درس بود و امیدوارم خداوند لطفش چنان شامل حالم میشه که به راحتی درست به تمام الخاماتش گوش میدهم و درکشون میکنم و زندگی ام رو اون طوری که میخواهم میسازم به یاری خودش.
ترمزم :توجه و تمرکز بر نکات مثبت سخته .
باور درستم: من هر چه را بخواهم میتونم انجام دهم بهشت را به بها دهند نه بهانه ها
ترمزم نکنه من تغیر کنم و نتایج تغیر نکنه
باور درستم: جهان در هر لحظه به فرکانس های غالب من جواب میدهد.
ترمزم :میترسم نشه
باور درست : ایمان دارم وقتی فرکانسم تغیر کنه شرایط با فرکانس های جدید به روز رسانی میشه .
ترمز م:تضادها نباید به وجود بیان و من رو خسته کنند.
باور درستم:تضاد ها فرصتی هستند برای غربال گری سره از ناسره.
ترمزم:ظرف وجودم احساس میکنم کوچک هست چون خیلی سختم شده ادامه دادن .
باور درستم: روند تکاملی درک اصل و اولویت دادن به آن را هر روز زندگی میکنم و نتایج را برای خودم گلد میکنم .
ترمزم :زیاد به حاشیه ها میپردازم:
باور درست من با گوش دادن به هدایت ها راهکار های اصلی و ریشه ای را زندگی میکنم تکاملی.
ترمزم: ذهنم مدام به دلم ترس می اندازه.
باور درستم:من همکاری میکنم با ایمان درونم نه ترس های توهمی ام.
من تغییرات بنیادی در خودم به لطف خدا به وجود می یارم .
ترمزم :من باید در حالت خواصی باشم تا الهامات خداوند را بشنوم .
باوردرست ؛ خداوند مثل یک دستگاه فرستنده در حال ارسال الهامات هست و من با فرکانس خدا خودم راتنظیم میکنم و هماهنگ میشوم و لیاقت شنیدن الهامات را دارم .
ترمزم: وقتی یه روز خسته ام نگران میشم اگه خیلی کارهام را انجام ندهم که از مدار خداوند خارج شوم.
باور درستم :من خستگی را میپذیرم و به خودم و بدنم احترام میزارم و این خودش بهترین مدار درست هست .
به اندازه ای که به منفی ها توجه میکنم گمراه میشوم و باندازه که به وجه مثبت و رشد دهنده تضادها تمرکز کنم به مسیر رشد بیشتر هدایت میشوم.
نشانه ایمان اطمینان هست نمی تونی ایمان داشته باشی و نگران هم باشی.
ترمزم :مشتری هام کم هستند.
باور درستم:من از این فرصت استفاده میکنم و باورها و مهارت هام را بالا میبرم.
الهی بر امید تو
به نام خداوند بخشنده و مهربان
الله اکبر به این قانون
درود به شرفت استاد عباس منش و خانم شایسته مهربان من هم گام ششم رو دارم کار میکنم.
خدایا ممنون از این همه لطف از این همه آگاهی از این همه نعمت و فراوانی بابا 6 روز شده من دارم روی خودم کار میکنم بخدا خنده داره قبل از این 6 روز حدود یک ماه بود که لنگ هزار تومان پول بودم اما از روز سوم شروع شده از یک میلیون دو میلیون 30 میلیون و امروز شد 80 میلیون به خودم میگم بابا آدم عاقل تو که میبینی چندین و چند بار امتحان کردی چرا روی ذهن خودت کار نمیکنی همه دغدغهها فکرهای مزاحم بعضی از مشکلات رو رها کن و و فقط و فقط روی کنترل ذهن تمرکز کن نتیجهاش میشه همین که بالا گفتم
استاد دستت درد نکنه ممنونم بابت اینکه سوره حمد رو یه جورایی به من یاد دادی که چه جوری بخونیم چطوری استفاده کنیم برای من همین ایاکنعبدو و ایاکنستعین کافیست چه معجزهای میکنی چقدر زود جواب میدی خالصانه ازت میخواهم که فقط تو را میپرستم و از تو یاری میجویم ا به قول خودم از تو کمک میخواهم زودتر از آنکه من فکر میکردم جواب دادی الهی شکر اونم با این فایلهای رایگان با خانه تکانی ذهن خانم شایسته مهربان دستت درد نکنه الهی همیشه سالم سلامت تندرست و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
همین جا به خودم تعهد میدم که این رو رها نکنم و مصمم باشم فقط روی ذهن و این قانون کار کار کنم مثل قبل تایک سری نتایجی رو گرفتم فراموش نکنم که دلیل این نتایج چه بوده است میخواهم ادامه بدم نه فقط برای رفع نیازها م برای ساختن دنیای بهتر برای اینکه در بهبودی جهان من سهم داشته باشم و این راه را با قدرت با کمک خدا و دستان قشنگ خدا استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان ادامه خواهم داد. الهی با ذره ذره ی وجودم سپاسگزارم ممنونم متشکرم همتون رو دوست دارم عباس منشیهای عزیز و دوست داشتنی را ه راست همین است و بس راه نعمتها همین جا ست.
گام 6 ، خونه تکونی ذهنم
عمل به الهامات
سلام و درود بیکران به بهترین های خداوند که همگی در این خانواده عالی دور هم جمع شدند
این قسمت یکی از لایوهای دلنشین و مورد علاقه من است که قبلا هم بارها و بارها گوش داده بودم ،
ولی این بار تصویری دیدم و لذت فراوان نوش جان کردم. برررق چشمهای استاد وااقعااا می گفت از چه چیز حیرت انگیز و قدرتمندی داره حرف میزنه
یادمه سال 1399 و با همه گیری کرونا، با شیفتی کردن ادارات خداوند فرصت بیشتری را برای کار روی خودشناسی در دسترسم قرار داده بود.
من از سال 1397 عضو سایت بودم ولی شاید به غیر از فایل خوشامدگویی یادم نمیاد فایلی رو از سایت گرفته و شنیده بودم. با سبک و سیاق استاد ارتباط نمی گرفتم.
ولی چون در مسیر خودشناسی بودم با یکی از اساتید عالی دیگه و با یک متد کاملا متفاوت که البته فوق العاده برای من مفید فایده بود، خودشناسی را پیگیری کردم.
اون آموزه ها خدا را شکر من را که حال و احوال درستی نداشتم آماده ارتباط با استاد عباس منش عزیز کرد.
وقتی از تابستان 1400 شروع به دیدن و شنیدن فایل های زندگی در بهشت، سفر دور آمریکا و… کردم و از مهر ماه هم روزشمار تحول زندگی من را شروع کردم،،،
من هم دقیقا مثل استاد ولی در اسکیل کوچیکتر همین تجربه مشابه را داشتم.
به طرز عجیبی من حدود 3 ماه تقریبا اصلا کاری تو اداره نداشتم شاید روزی نیم ساعت .
از آنجایی که جزو معدود کسایی بودم که به اینترنت دسترسی داشتم. در تمام اون زمان ها، خودم بودم و هندزفری و سیستم و اینترنت… و کامنت ها و فایل های توی سایترو درو کردم. می خوندم و صفحه ها و صفحه ها باورهای خوب رو استخراج می کردم .
بعدها ویسشون کردم و همدم ادامه مسیرم شد.
خیلی بهم مزه میداد که شبیه استاد ، ورودی مالی داری، همه حقوق و مزایات را میگیری، کسی هم کاری به کارت نداره و ساعتها و ساعتها داری می خونی و تایپ می کنی . و روی خودت کار می کنی.
درک می کنم که به قول استاد عزیز:
وقتی جهان خواسته ات رو به شکل تعهد و اقدام می بینه بهت پاسخ می دهد. و پاداش فراوان هم میده
اون تایم کوتاه و اون فضا و اقدام دقیقاً سکوی پرش من به جلو شد و خیلی از تغییرات و اتفاقات دیگه ای پشت بندش برام اتفاق افتاد.
در اون زمان با محدود کردن جلسات اداری بی اثر، دیگه عصرها عموما جلسه ای نمی رفتم. کلاس های بیرون، مهمونی و مسافرت هم کم و محدود شده بود، ادارات شیفتی شده بود، یک سری کارهای غیرمفید وقت گیر هم کنسل شده بود.
چند ماه بعد از شروع پندمیک شرکت نت ورکی که باهاش کار می کردم هم در سال 1399 تعلیق شد.
قبلا اگر گاهی سرماخوردگی می گرفتم نه خودم اهل دکتر و استعلاجی بودم و نه دکترها به راحتی استعلاجی می دادند، منم خدا را شکر هم سالم و قوی هستم و هم از فیلم بازی کردن و موش مردگی متنفر بودم
اما توی اون دوران تا یک دونه عطسه می کردی ، راحت 5 روز رو به اجبار به اداره راهت نمیدادن….
یک روزی به التماس و منت میخوای نری ، یک روزی میاد که به زور و با مزایا راهت نمیدن….
عجب جهان جالبی هست.. هیچ چیز ایستا نیست..
خدااای من ، وااقعاا یعنی فراغت از در و دیوار برامون میومد، برای همه میومد.
خدا را شکرررر که ما قدر دونستیم و تو مسیر آگاهی بودیم و بهره بردیم.
خیییلی زمان باحالی یود.. خیییلی با برکت بود
ولی بر خلاف ما ملت عموما می گفتند: ویروس منحوس یا دوران منحوس و به اینهمه برکت نگاه کثیف داشتند
ترس سراپای وجودشون رو گرفته بود، یا افسرده شده بودن یا به کارهای بیهوده مشغول
خدا را سپاس که به ما توفیق داد که از این خلوتی برای کارکردن روی آموزه ها و رشد و تعالی خودمون استفاده کنیم و کلی هم پاداش خوب از جهان نوش جااان کنیم.
وقتی به خودمنگاه می کنم، می بینم زهرای بعد از کرونا در خیلی جهات و در خیلی شرایط با زهرای قبل متفاوت و رشد یافته تر هست.
خدا را همیشه شاکر و سپاسگزارم.
و قدر این توسعه یافتگی رو میدونم.. برای همین هست که الان هم همچنان در اینجا هستم
خدایا شکررررت
در مورد عمل به الهامات ، عملگرا بودن و ایمان داشتن و از اول دنبال نتیجه نبودن مهمه
خداوند قدرت بیکرانی رو در ما قرار داده
الهامات و دیدن نتایج مثل رعد و برق است..
اول برقش میاد و برای کسایی که به فضای بیرون از چهارچوب ذهنی خودشون ارتباط دارند قابل دیدن هست.. ولی صداش بعدا احتمالا اکثر افراد می شنوند.
در همین یکی هفته اخیر متوجه شدم شهودم بیشتر رشد کرده، با یک فاصله زمانی زودتر از وقوع، یک چیزهایی در موردش به ذهنم میاد که یک مدت زمان کوتاهی بعدش متوجه اش میشم و برقش برام قابل رویت بوده ، باید حواس جمع تر شم و نشینم منتظر رعدش..
انجام بدم… بگم.. برم... بیام.. هر کاری رو که لازمه در لحظه بی فکر و حساب کتاب و با ایمان به درستی اش انجام بدم
این موردها رو می نویسم و لیست می کنم تا بازم بخونم و یادم باشه دارم جلوتر و فراتر از اتفاقات میرم..
پس بهشون هوشیارتر باشم ..
تا آنچه را که به ذهن و قلبم اومده رو، بی قضاوت و منطق و سریع انجامش بدم.
و آسون بشم برای آسونی ها
خدایا شکرت