live | شباهت باورهای محدود کننده با علف های هرز - صفحه 37
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-29 02:02:592024-09-29 06:45:40live | شباهت باورهای محدود کننده با علف های هرزشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام ربّ یگانه هدایتگر جهان هستی
گام نهم از پروژه “خانه تکانی ذهن، گام به گام”
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته نازنین و دوستان خوبم در این پروژه هدایتی
وقتی میخوای یک درخت تنومند از هر چیزی داشته باشی، میدونی که باید بری یا نهالش رو بکاری یا بذرش رو اگر خاکت به قدری حاصلخیز و آماده باشه میدونی نهال کاشتن برات بهترین گزینه ست اما وقتی میدونی خاکت اونقدرا داخلش درخت های خوب کاشته نشده و ازش استفاده مفید نکردی و بهش رسیدگی نکردی خب میدونی که باید انرژی و زمان بیشتر و حتی مضاعف بگذاری و اصلا یه پروژه بزاری تا درخت های موریانه خورده، علف هرز ها و.. رو از جا در بیاری و کل زمین رو صاف کنی و از بذر کاشتن شروع کنی؛ در هر صورت چه نهال رو بکاری چه بذر رو خیلی ازش مراقبت میکنی، اینکه کم و زیاد نشه براش همه چیز به اندازه باشه، خیلی لطیف باهاش برخورد میکنی و ‘توقعی هم ازش نداری’ که خب یه هفته انرژی و زمان گذاشتم پس زود باید به ثمر بشینه نه! میدونی که هنوز نهاله هنوز بذره => نیاز داره روش کار بشه؛ => هنوز نیاز داره بهش سخت نگیری؛ => توی طوفان و سرما بهش امید داشته باشی تا مقاوم بشه؛ => بازم ازش مراقبت کنی تا ریشه هاش محکم بشه و مسیرش رو از دل خاک به سمت آب و مواد معدنی باز کنه تا بتونه روی پای خودش بایسته؛ => بدونی که هنوز زمان نیاز داره و قدم به قدم نهالت رشد میکنه و شروع میکنه به میوه دادن؛ => نیاز داره که حتی وقتی می بینی بعضی از نهال هات دارن رشد میکنند، زود متوقع نشی و بخوای تماام نهال هات رو به یک شکل ببینی و بگی پس چرا بقیه شون رشد نداشتن؟! => بدونی که هر نهال شرایطش فرق میکنه یکی زود تر رشد میکنی و به ثمر میشینه یکی دیر تر => نیاز داره که خودت هم اونقدر قوی باشی که به انتخابی که کردی برای کاشتن نهال شک نکنی، سرزنش نکنی و به بقیه شون هم امید داشته باشی؛ => خودت رو با افراد دیگه مقایسه نکنی و به خودت یادآوری کنی که به اندازه حاصلخیز و آماده بودن خاکت داری نتیجه میگیری؛ => به اندازه رسیدگی خودت برای باز کردن جا برای رشد نهال و نه علف های هرز کنارش.. همون زمان که نهال رو میکاری، بعد از یه مدت کنارش علف های هرز مخصوص اون نهال هم یکم یکم شروع میکنند رشد کردن خیلیی جالبه ها هر نهالی یسری علف های هرز مخصوص خودش رو داره! شاید اون نوع علف هرز که کنار یه نهال میبینی رو هیچوقت کنار نهال دیگه نبینی یا بعضی علف هرز ها رو کنار بیشتر نهال هایی که کاشتی میبینی که اتفاقا شرایط رو ایجاد کرده برای رشد یسری دیگه از علف های هرز دیگه،، خدای مننن میبینیی؟ چقدر این شباهت به جاست؟
مثل باورهای محدودکننده ای که توی زمینه های مختلف هر باور قدرتمندکننده ای رو بخوای بسازی و روش کار کنی یسری نجواها و باورهای محدود هم در اون حوزه کنارش هست؛ یسری باورهای محدود ریشهای هستند هر زمینهای از زندگیت رو نگاه کنی یه ردی ازش میبینی که راه باز کرده برای بقیه باورهای محدود بعضی هاشون هم اونقدر قوی نیستن و مختص به یک بُعد هستند که اگر هرس بشن و روشون کار بشه، کار ذهن رو راحت تر میکنه تا باورهای قدرتمند و خوب بیشتر رشد کنند و از تمام فضای ذهن استفاده کنند برای گسترش پیدا کردن چون نمیشه که توی یه خاک هم علف هرز باشه هم درخت یا نهال! بالاخره یکی شون بیشتر از منابع استفاده میکنند و دیگری رو کنار میزنند، ریشه دیگری خشک میشه یا حتی اون علف هرز میاد ریشهاش رو میزنه به ساقه نهال و از اون شروع میکنه تغذیه کردن تا ضعیفش کنه و از پا درش بیاره،، اینجاست که متوجه میشی اون علف هرزه قرار نیست با یه بار هرس کردنش برای همیشه از بین بره! میدونی بازم رشد میکنه بازم باید تا قوی نشده هرسش کنی و به نهالت رسیدگی بیشتر کنی تا وقتی درخت بشه و ثمر بده حتی اونموقع هم که نهالت به درخت تبدیل شد و هم از ثمرش استفاده کردی نباید خیالت راحت باشه چون میدونی این علف هرز ها هستن! آره نسبت به درختی که ساختی و ریشهاش چند کیلومتر رفته زیر خاک اونقدر قوی نیستن اما میدونی هم که نمیتونی بزاری به رشد شون ادامه بدن و باید هی کار کنی روشون اما نه به اندازه قبل! چون الان درخت تنومندی رشد دادی با ریشه های قوی و عملا نیاز نیست اونقدر زمان و انرژی که قبلا صرف میکردی رو الان هم صرف کنی اما تا آخرش میدونی که هرچقدر هم درختت تنومند، با ثمر و سایه خوب باشه ولی بازم در معرض رشد علف های هرز هست و کار تو هم هرس کردن و این یک روند مستمر و همیشگی هست..
من وقتی توضیحات این جلسه رو خوندم خیلی تجربه های مشابه داشتم اگر بخوام یکی از اونها رو بگم:
یکی از دوستان پدرم توی دانشگاه آمریکا و ایتالیا درس میدن و داشتم باهاشون صحبت میکردم گویا بابام بهشون گفته بود که زبانم خوبه و مسلطم که ایشون از وسطای گفتگو یهو شروع کردن انگلیسی حرف زدن و من انقدرر ذوق کردم و جواب شون رو میدادم که متوجه نشدم چقدر صحبت مون طول کشید ولی ایشون یه موضوعی رو میگفت و من ادامه می دادم.. بعد از مکالمه ای که داشتیم مامانم داشت برام روند زبان یاد گرفتنم رو توضیح میداد که همین زبانی که الان انقدر عاشقشم و هر روز بخش روتین زندگیمه بهتر کردنش، ترم های اول یه بار انقدر برام سخت شده بود که بعد از کلاس با گریه رسیدم خونه و به مامانم میگفتم ‘نمیتونم از پسش بر بیام و من یاد نمیگیرم!’ و بعد مامانم بهم هدف هام و اون تصویر آخر رو نشون میداد که اصلا چرا من خواسته یاد گرفتن زبان و کلاس زبان رفتن رو از 9سالگی شروع کردم! بعد از اون مامانم گفت وقتی هدف هایی که همیشه میگفتی با یاد گرفتن زبان می خوام بهشون برسم رو برات یادآوری کردم بلند شدی رفتی تکالیفت رو نوشتی؛ و دیگه کل 7سالی که زبانم رو تمام کردم دیگه یادم نمیاد یکبار هم نه گله کرده باشم و نه اعتراض از سخت بودن روند.. من وقتی این داستان رو شنیدم خب یکم طول کشید تا یادم اومد همچین تجربهای داشتم چون تنها چیزی که از روند زبان خوندن توی ذهنم هست، فقط پیشرفت هام بوده و روان و آسون بودن همه چیز
میخوام بگم درک داشتن روند و استقامت داشتن در عمل چقدر کمک کنندست تا خودمون رو اذیت نکنیم و فشار ذهنی الکی روی خودمون نزاریم،، توی همین روند زبان من قششنگ به یاد آوردم چه اتفاقاتی برام افتاده و هر چالش و مسئله رو چطور سعی کردم هندل کنم و واقعا همین قدم برداشتن ها و ادامه دادن ها و پشتکار داشتن و نا امید نشدن از اون ویژنی که داری، نتایج بعدی رو رقم میزنه حالا هرچقدر هم میخواد اول کار احساس کنی کم میاری ولی وقتی استارت کار رو میزنی و یکی یکی قدم ها رو بر میداری و این تکاملِ طی میشه هربار که یه لول بالاتر میری احساس میکنی که چقدرر توانمند هستم چقدرر این روند رو دوست دارم و دارم ازش لذت می برم.. اصلا وقتی داخل روندی و قدم ها رو طی میکنی خودت نوآور میشی و دوست داری خلاقیت و سبک خودت رو پیدا کنی، مثلا داخل همین روند موضوع هندرایتینگ خب داخل هیچ کلاسی به ما یاد ندادن اما خودم گفتم بیام از این ترم سعی کنم یکم قشنگتر بنویسم و به حروف شکل های مختلف میدادم و واقعا عالی میشد یه مدت بعد آخر فیلمای انگلیسی میدیدم اسم عوامل رو با یه هندرایتینگ قشنگتر مینویسه رفتم خودم یاد گرفتم و روش کار کردم؛ یه ترم دیگه اومدم گفتم میخوام فقط تمرکزم رو بزارم روی لهجه امریکن و ته توی داستان رو در آوردم؛ یه ترم دیگه گفتم لهجه امریکنم خیلی خوبه میخوام کلا لهجهام رو عوض کنم یه لهجه پر چالش تر روش کار کنم که عاشقش باشم و نیم ساعت قبل از شروع جلسه اول ترم جدیدم لهجه ام رو تغییر دادم به بریتیش و کلیی حرکت و پیشرفت دیگه یعنی همهه چیز تکاملی جلو رفت قدم قدم توی مسیر باتوجه به شرایطم ایده می اومد و انجامش دادم و درونم همینطور بنیه اعتماد به نفس محکم تر ساخته میشد اینکه “من می تونم” “از پسش بر میام” و هی ایده های جدید بعدی و قدم های بعدی اشتیاق برای ادامه دادنم رو بیشتر میکرد اما ابدا هیچکدوم از این قدم ها و بهبودهایی که ایجاد شد و برداشته شد از اول مسیر برام مشخص نبود که! فکر کنم حتی اگر بر میگشتیم به اون روزی که مامانم میگفت خیلی ناراحت بودم بهم میگفتن بابا هنوز کلی تجربه دیگه هست میخوای بری هندرایتینگ کرسیو و کاپرلیت یاد بگیری، لهجه های جدید یاد بگیری و عوض کنی و مدرکت رو با 90.6 بالاترین استیج یعنی outstanding تموم کنی و.. میگفتم من این ترم رو بگذرونم بیگ شات زدم بقیش که دیگه هیچی!!
اما الان که به این مسیر نگاه میکنم میبینم چه اتفاقی داخلش افتاده و چطور درونم رو رشد داده و راه رو برای کلیی توانایی دیگه برام باز کرده و باور “امکان پذیری و توانمندی” کارهای دیگه رو بهم داده فقط سود بوده و سود که از برکاتش هرچقدر بگم کم گفتم و البته که هنوزم ادامه داره و هر روز من دارم روش کار میکنم و باید همین روند رو به حوزه های مختلف تعمیم بدم؛ خیلی مثال دیگه برام یادآوری شد اما دوست داشتم این روند قشنگی که داشتم رو با شما به اشتراک بزارم و به عنوان تمرین این جلسه بنویسم، خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا این گام رو هم با تعهد بردارم^^
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلااااااام خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم
بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر العی و پر از آگاهی هدایت کرده
بینهایت سپاسگذار خانم شایسته هستم بابت این دوره فوق العاده تحت عنوان خانه تکانی ذهن
و سپاسگذار دوستان عزیزم هستم بابت کامنت های فوق العادشون
خانه تکانی ذهن؛ جلسه 9
از وقتی وارد این سایت شدم؛ از سازو کار یه سری چیز ها که مطلع شدم؛ شرایط زندگی کلا برام تغییر کرده؛ الان میدونم اگر قراره به هدفی برسم، اول اینکه شرایط حال حاظرمو ثبت میکنم، یه زمان براش در نظر میگیرم و قانون تکامل و تصاعد رو در نظر میگیرم و استارت میزنم
مثل تناسب اندامم که اومدم عکس گرفتم از خودم، ثبت کردم اندازه هارو و طی شش ماه تونستم به تناسب اندام برسم
با خودم گفتم همین کارو میتونم تو تموم کارام انجام دادم؛ آهسته و پیوسته به خواسته هام برسم؛ دیگه عجله نمیکنم، دیگه نمیخام یه شبه به اهدافم برسم، دیگه لذت بردن از مسیر برام اهمیت داره تا اینکه بخام به ته مسیر زود برسم
و الان یه سری اهداف برای خودم در نظر گرفتم و میخام با همین قانونی که استاد فرمودن و من از این قانون تو تناسب اندام استفاده کردم پیش برم
اولیش خرید ملک هست؛ خب من با توجه به شغلم و فعالیتم تو این حوزه خیلی دوست دارم برای خودم ملک بخرم؛ بازسازی کنم و بفروشم ولی تصمیم گرفتم برای شروع با پایین ترین عدد ممکن یه زمین بخرم تا تکامل خودمو تو خرید ملک طی کنم؛ بعد بیام برای خودم یه خونه قدیمی بخرم و بازسازی کنم.
خداروشکر تو حوزه بازسازی تکامل خودمو طی کردم؛ تا الان 20 تا ویلا بازسازی کردم و حتی ویلا از صفر ساختم و میدونم یه خونه برای بازسازی چقدر هزینش میشه، میدونم کجا باید هزینه کرد، میدونم چه تغییراتی باید اعمال کنم تا ارزش افزوده بیشتر بیاره، حتی همین الانم 2 تا ویلا دارم بازسازی میکنم؛ یک ویلا قدمتی بیش از 50 ساله داره؛ که هرکی دید گفت چطور میخوای بازسازی کنی؟ لودر بنداز زیرش از نو بساز؛ گفتم وقتی تموم کار شد بیاین ببینین چه ویلای شیکی میشه
دومین هدفمم اینه که طراحی 2 بعدی و سه بعدی رو توش مهارت کسب کنم؛ از اونجایی که استاد فرمودن بهتره آدم تموم موارد کسب و کار خودشو وارد باشه تصمیم به انجام این کار گرفتم: من خب تو اجرا خیلی قوی هستم، اینکه برم تو کاراگاه؛ نظارت کنم، و هر کاری که به اجرا ربط داره؛ از قرارداد بستن با پیمانکار های جز و استاد کارها گرفته، تا خرید مصالح، نظارت و کنترل کار، اجرای دقیق و اصولی کار، مذاکره و قرارداد بستن با کارفرما، زمان بندی دقیق که کدوم استاد کار کی بیاد و چه تایمی میشود همزمان چندتا استاد کار توساختمون باشه؛ مثلا گاهی اوقات 10 الی 12 نفر تو یک ویلای 100 متری مشغول میشن همزمان
گفتم حالا که تو اجرا خیلی قوی هستم و هر روزم داری قوی تر میشم و تجربه کسب میکنم؛ تو طراحی هم ورود کنم؛ الان طرح هامو یکی از همکارام برام میزنه: بهش پول میدم وبرام طراحی میکنه و خب اگر من بتونم خودم طراحی کنم برام خیلی خوبه دیگه؛ یه سری چالش هایی که بین منو طراح هست کلا از بین میره و از خدا میخام منو هدایت کنه تا بتونم این مهارت رو به خوبی کسب کنم
البته کلاس ثبت نام کردم و چند جلسه ام رفتم و دارم : آروم آروم رو خودم کار میکنم تا تو این حوزه رشد کنم؛ انشالله میام و از نتایج خودم تو این حوزه میگم براتون
راستش در خصوص بخش دوم صحبت های استاد؛ من خودمم قبلا اینطوری بودم؛ پولدار بشم، چندتا ویلا بسازم، بدم اجاره، دیگه نیاز نباشه کار کنم
بعد خدارو شکر به یه سری آگاهی هایی رسیدم که الان امروزجمعه بود؛ من صبح رفتم سره ساختمون و لذت میبرم از انجام این کار بقول استاد اصلا نمیتونم این کار رو انجام ندم
اوایل که استاد میفرمودن من آزادی مکانی و زمانی دارم؛ من میگفتم منم مثل استاد پولدار بشم آزادای زمانی و مکانی داشته باشم ولی دقت نمیکردم همین فایلی که استاد داره ضبط میکنه و راجب استقلال زمانی و مکانی میگه؛ استاد داره تو حوزه مورد علاقه خودش فعالیت میکنه واین برام بزرگترین رمز گشایی بوده که خوشبختی یعنی بدونی واسه چی پا گذاشتی به این دنیا و تو اون حوزه فعالیت کنی؛ من دیگه مثل قبل فکر نمیکنم؛ الان فقط دلم میخاد تو حوزه کاریم رشد کنم، پیشرفت کنم، متخصص تر بشم؛ همه اون چیزایی که دنبالشم پشت بندش میاد
ولی خیلی الان حالم خوبه که به این درک رسیدم که دارایی من رسیده به هزار میلیارد هم من تو حوزه مورد علاقم فعالیت میکنم و حتی بیشتر فعالیت میکنم و با لذت
قبلا یه پولداری رو میدیدم که کار میکرد؛ تو دلم میگفتم تو که انقدر پولداری دیگه چرا کار میکنی؟ الان به جواب سوالم رسیدم
و الان هدفم اینه که به بهترین شکل ممکن ماموریت خودمو تو این دنیا به درستی انجام بدم و اونم چیزی نیست جز خلق کردن رویاهام و آرزوهام در مسیری که عاشقشم وقتی بهش فکر میکنم تموم وجودم سرشار از آرامش و حال خوب میشه
خیلی خوشحالم که به این درک رسیدم؛ الان اصلا عجله ایی ندارم، الان اصلا درگیر اعداد و ارقام نیستم؛ فقط میخام تو حوزه مورد علاقم رشد کنم: البته اینم بگما با تغییر این باور و تغغیر رفتارم با توجه به این باورها؛ درآمدم چشم گیر افزایش یافته
استاد عزیزم؛ تموم این صحبت ها، تموم این باورها، تموم این طرز فکرها، تموم این نگرش هارو من از کار کردن رو دوره های شما دارم، خوشحالم که پیگیر صحبت های شما بودم؛ خوب درکشون کردم و عملشون کردم و کلییییی نتیجه تو دستمه؛ از احساس آرامش و حال خوب گرفته تا رابطه عاطفی رویایی که دارم: پیشرفت چشم گیر تو حوزه کاری و مالی و ……….
خدایا شکرت
جناب افلاطون عزیز،
با سلام و احترام،
ابتدا مایلم از تعهد و تکاملی که در این مسیر طی کردهاید تقدیر و تشکر کنم. اینکه قدم به قدم و بدون عجله فرایند ساختوساز را آموختهاید و در نتیجه نیز موفقیتهای خوبی کسب کردهاید، بسیار تحسینبرانگیز است.
اما در خصوص بخش دوم صحبتهای جنابعالی که اشاره کردید برای رشد بیشتر در کسبوکارتان به یادگیری نرمافزارهای معماری علاقهمند شدهاید، باید عرض کنم که این حرکت مثبت و بسیار ارزشمندی است. هرچند از رشته تحصیلی دانشگاهی شما مطلع نیستم، اما با توجه به محتوای نوشته شما، گمانم بر این بردم که در حوزه معماری تحصیل نکردهاید. در هر حال، تمایل داشتم نکاتی را خدمت حضرتعالی عرض کنم.
فرمودهاید که علاقهمند هستید طراحی معماری پروژههای خود را شخصاً بر عهده بگیرید.(انشاالله این تصمیم فقط به دلیل پرداخت نکردن هزینه طراحی به معمار تان نبوده باشد) از اینرو، لازم میبینم به عنوان یک معمار و طراح شهری با بیش از 10 سال سابقه در طراحی، نظارت، اجرا و همکاری با شرکتهای معتبر داخلی و خارجی، و همچنین تجربه تدریس و کسب جوایز داخلی در این حوزه، توضیحاتی ارائه کنم.
اگرچه تجربه شما در حوزه ساختوساز بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است، اما جنابعالی نیک می دانید که
“طراحی معماری”یک فرآیند چند وجهی و پیچیده است که فراتر از تسلط بر نرمافزارها یا تجربیات ساخت میباشد. همچنین تجربیات نشان میدهد اشخاصی که رشته تحصیلی آنها معماری و یا زیرمجموعه آن بوده است، درک عمیقتری در حوزه نرمافزارهای معماری داشته اند، باری.
از طرفی معماری نیازمند دانشی عمیق از مبانی نظری، علمی و هنری است که با دورههای تحصیلی و تجربه عملی در کنار هم به دست میآید. و آنچه را که در حال حاضر در بخش از جامعه ایرانی شاهد آنیم شوربختانه نه تنها معماری کردن نیست بلکه مجسمه سازی و کپی کاری از غرب است بدون درنظر گرفتن نقش هویتی و تاریخی و… صد البته معمارانی هم هستند که رسالت آنها حفظ ساختار و هویت ایرانی در کنار نگاه مدرن و تلفیق درست و اصولی آن است که بناهایی فاخر را خلق کرده اند، بنابراین تسلط بر نرمافزارهای طراحی تنها بخشی کوچکی از ماجراست.
درک مفاهیم پیچیدهای چون زیباییشناسی، تاریخ، هندسه، روانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه معماری و … در کنار توجه به هویت، بافت فرهنگی منطقه، اقلیم و … از جمله بخشی از مواردی است که به اختصار بیان شد را حتما نمیتوان تنها فقط با تجربه ساخت به آنها تسلط یافت.
با توجه به تجربه شما در ساختوساز، بدون شک نظراتی ارزشمند در این بخش خواهید داشت اما با این حال، تقاضا دارم برای اطمینان از کیفیت طراحی های معماری پروژه هایتان که منجر به خلق آثاری فاخر، ماندگار، بشود انشالله با معماری حرفهای و کارآزموده مشورت و تعامل بفرمایید، همانطور که استاد در فایل های متعددی از تسلط خودشان بر سایت و برنامه نویسی گفته اند، اما از آقا ابراهیم مدیر فنی محترم سایت که متخصص و کارشناس این امر هستند کاملا بهره میبرند و با نظر استاد کارها رو انجام میدهند که کیفیت این سایت بینظیر هم گویای همین نکته است.
با احترام
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام میکنم خدمت شما دوست عزیزم
بینهایت سپاسگذارم از شما بابت کامنت ارزشمندی که برام فرستادین
و بینهایت سپاسگذار خداوندی هستم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده
کاملا و صد درصد حرف های شمارو قبول دارم؛ تک تک کلماتی که فرمودین کاملا منطقی هست
اتفاقا چند روز گذشته برای مشورت گرفتن رفته بودم دفتر یکی از مهندسان به نام شهرمون، شخصی که حدود 30 سال سابقه دارن تو حوزه ساخت
بعد اینکه صحبتمون تموم شد بهش گفتم مهندس جایی رو میشناسی بهم معرفی کنی میخام برم کلاس طراحی؛ گفت آره میشناسم بهت معرفی میکنم
بعد بهم گفت من یک رفیق دارم معماره؛ یه معمار خیلی حرفه ایی، اونقدر تو کارش مسلطه؛ داری باهاش حرف میزنی عکستو میکشه.
گفت بهش گفتم تو چرا بهت پیشنهاد کار میشه برای ساخت انجام نمیدی؟ گفت تمرکزمو میگیره و راندمان کاریمو فکریم میاد پایین، من باید ذهنم درگیر طراحی باشه نه اجرا و ساخت
منم بهش گفتم بله مهندس جان حق با شماست؛ چون میدونم انرژی جایی میره که تمرکز هست.
حالا بذارین راجب خودم بهتون بگم: من فوق دیپلم ساختمان دارم
از سن 12 سالگی نه از علاقه؛ به هاطر شرایط مالی رفتم تو کاره ساختمون( شاگرد کاشی کار، سنگ کار، بنا)
رشته تحصیلیمو ساختمان انتخاب کردم؛ نه به خاطر علاقه، یه سری اتفاق افتاد من رفتم
دانشگاه هم به خاطر علاقه و یادگیری نرفتم؛ رفتم به خاطر ادامه تحصیل
پروژه پیمانکاری گرفتم: نه به خاطر علاقه به خاطر پولش
ولی الان میبینم خدا داره باهام حرف میزنه؛ دارم میبینم از 12 سالگی یه سری اتفاقاتی افتاد که من وارد این حوزه شدم؛ الان به شدت به این حوزه علاقه مند شدم
من حدودا 8 سال هم تو حوزه املاک و مستغلات فعالیت کردم که الان دارم میبینم؛ علاوه بر درآمدی که برام داشته تو حوزه ساخت هم بهم غیر مستقیم خیلی کمک کرده؛ مثلا در حوزه مذاکره، تو قرارداد نوشتن پروژه ها
چون به مشتری های زیادی ویلا نشون دادم و نظراتشون رو شنیدم؛ درک بالایی دارم برای نوع معماری ویلایی که قراره ساخته بشه برای فروش و سرمایه گذاری؛ میدونم ویلا باید چه ویژگی هایی داشته باشه تا راحت تر و با ارزش افزوده بهتری به فروش برسه و همکاری های خوبی داشته باشم با افرادی که تو این حوزه میخواستن سرمایه گذاری کنن؛ زمین خریدیم و ویلا ساختیم و فروختیم
ابعاد و اندازه کاره من: ساخت و بازسازی ویلاهای 100 الی 200 متری هست.
اتفاقا طرحی ویلاهامو یکی از رفیقام انجام میده تو این سال ها: که رفاقتمون از دوران دانشگاه هست
ایشون هم رشته معماریش ساختمان هست؛ اما تسلط بسیار بالایی در حوزه طراحی و معماری دارن
و دیدم افرادی که تو حوزه طراحی و معماری تحصیل کردن و داشتن کار میکردن؛ به اندازه این شخص تسلط نداشتن
این شخص هم تو حوزه طراحی و هم تو حوزه ساخت تسلط و درک بسیار بالایی داره، آدم بسیار فنی و متخصص تو این حوزه هستن.
حالا بریم از ابعاد خیلی بزرگتر راجب این موضوعی که شما فرمودین صحبت کنیم
من با توجه به صحبت های استاد و چالش هایی که باهاش مواجه شدم به این درک رسیدم که باید به تموم ابعاد کسب و کارم مسلط باشم
مثال هایی هم استاد در این زمینه زدن که برام الگو شده و خودمم تو کار درکش کردم؛ اینکه رفتن خودشون ادیت کردن رو یادگرفتن و هر چیزی که مربوط به کسب و کارشون بوده رو آروم آروم تو این سال ها فرا گرفتن و منم مطمعنم آروم آروم با طی کردن تکامل میتونم مسلط بشم تو این حوزه و مطمعنم بهم خیلی کمک میکنه؛ مثل کمکی که فعالیت تو حوزه املاک و مستغلات بهم کرده؛ تعامل کردن رو یاد گرفتم، تو روابط کاری من خیلی قوی ام که فعالیت حوزه املاک خیلی بهم کمک کرده؛ استاد کارام عاشق منن و بهم میگن ما دوست داریم برات کار کنیم، ما دوست داریم هر روز سره پروژه های شما باشیم؛ هر ساعت از شبانه روز باهاشون تماس بگیرم خودشون رو به من میرسونن کارمو حل میکنن
یاد مثال استیو جابز میوفتم که میگفت کلاس خطاطی که دوران تحصیلم میرفتم بعد ها بهم تو موفقیت اپل موثر بود خیلی( فونت هایی که میزدن)
بخوام از ابعاد بزرگتر بگم؛ اگر موفقیت تو حوزه ایی به تحصیل مرتبط باشه؛ استاد عباسمنش تو حوزه پزشکی چه تحصیلاتی دارن؟ ولی قانون سلامتیش هزاران هزار نفر رو درمان کرده؛ کاری که افرادی که فوق دکتری این رشته رو دارن نتونستن انجام بدن؛ انقدر راجب مسائل پزشکی اطلاعات دارن که خوده پزشکاش با سال ها تحصیل و فعالیت تو این حوزه ندارن
و حتی منی که از این دوره استفاده کردم الان میتونم یک مشاور تغذیه باشم؛ به اندازه یک پزشک من راجب ساز و کار بدن اطلاعات پزشکی دارم
استاد هم خودشون خوب تونستن موفق عمل کنن هم اینکه خوب به دیگران آموزش بدن؛ اتفاقا داشتم میگفتم افرادی که تو حوزه آموزش فعال هستن اگر تسلط بالای استاد رو داشته باشن مثلا در زمینه آموزش معماری؛ یا آموزش هر چیزی رو بتونن مثل استاد اصل رو درک کنن و آموزش بدن، کمک زیادی میتونن به من بکنن که علاقه دارم معماری رو یاد بگیرم
ایلان ماسک کارایی توهوا و فضا انجام داده که ناسا با اون قدمت و با اون همه دانشمند نتونسته انجام بده
یا شرکت تسلاش؛ انقلابی به پا کرده که بنز و بی ام و با اون همه قدمت و سابقه ایی که داشتن به گرد پاش نمیرسن
پژمان جمشیدی شخصی که نه تحصیل کرده توحوزه هنر و نه سابقه ایی داشته اما ترکونده؛ تبدیل شده به گرون ترین بازیگر سینمای ایران؛ تو تموم فیلم های پر فروش هسته؛ من خودم از منتقدینش بودم میگفتم فوتبالیستو چه به بازیگری
آرنولد تو حوزه بدن سازی ترکونده؛ بعدش رفته تو صنعت سینما وبازیگری؛ تحصیلم نکرده، اما با طی کردن تکاملش تونسته همون موفقیتی که توحوزه ورزش داشته تو صنعت بازیگری هم کسب کنه و بعدش رفته تو سیاست اونجا هم عالی عمل کرده
اینایی که گفتم و هزاران مثال که زدم تو حوزه های غیر مرتبط ترکوندن
از اونجایی که من شاگرد دوره 12 قدم، عزت نفس، روانشناسی ثروت و شیوه حل مسائل هستم؛ استاد فرمودن آدم باید بره مهارت جدید کسب کنه و منم تصمیم گرفتم تو حوزه کاری خودم مهارت کسب کنم؛ فعلا برای اینکه تسلط داشته باشم به تموم جوانب کسب و کارم، فعلا برای اینکه چالش هایی که دارم تو این حوزه برطرف بشه که من کارو میدم به شخصی برام انجام بده و یه سری بدقولی هایی میشه؛ اگه خودم با طی کردن تکامل بتونم کاره خودمو راه بندازم نیاز به شخص دیگه ایی ندارم
ولی چه بسا بعد ها با طی کردن تکامل تو این حوزه هم بترکونم؛ من توحوزه ساخت موفقیت هایی کسب کردم که افرادی با سابقه و تحصیلات عالیه نتونستم انجام بدن؛ خصوصا از نظر درآمد
و مطمعنم این تمرکز و انرژی که رو مهارت های قبلیم گذاشتم و تو این حوزه بذارم؛ منم تو این حوزه انقلابی به پا میکنم؛ منم مثل آقای سلیمان زاده که یکی از نماد های شهر تهران ساختن منم تو این ابعاد بتونم موفقیت کسب کنم
من تکامل خودمو این طوری طی کرم؛ رفتم کلاس اتوکد ثبت نام کردم؛ از سطح کاملا مبتدی شروع کردم؛ اتفاقا اون آموزش هارو میتونستم تو یوتیوب یاد بگیرم ولی پول دادم، بهاشو پرداخت کردم رفتم به شهر دیگه ایی کلاس با توجه به مشغله ایی که داشتم تا بتونم براش ارزش قائل باشم
بعد اینکه 2 جلسه کلاس رفتم؛ اول یکی از ویلاهایی که دوستم برای یکی از پروژه های انجام داد رو کشیدم تا دستم روون بشه
بعد خونه خودمو برداشت کردم و 2 بعدیشو تو اتوکد کشیدم
دیروزم یه ویلای 60 متری تو یک زمین 96 متری طراحی کردم و خیلی راضی ام از روند تکاملی ام و خومو با کسی مقایسه نمیکنم؛ فعلا راضی ام از عملکردم و روند کاریم و مطمعنم تو حوزه معماری، مثل سایر حوزه ها موفقیت های عظیمی کسب میکنم
بازم ازتون سپاسگذارم که برام کامنت نوشتین و سبب شده این حرف های گرانبها زده بشه
بهترین هارو براتون آرزو دارم؛ و خیلی خوشحالم با یکی از استاید حرفه ایی تو این حوزه آشنا شدم موفق باشید دوست خوبم
سلام آقا افلاطون
واقعا استادچه شاگردفوق العاده ای داره
این کامنت شما
چقدرزیبا جواب انتقاد رودادین
طوری که اون شخص بی احترامی بهش نشه
ودرعین حال متوجه صحبتی که کردباشه
تعریف ازانتقاد کننده بعد حرف خودتون رو زدین و درنهایت بازهم تعریف از انتقاد کننده
چقدردوست دارم این مهارت رو هم درآموزشهای استاد یاد بگیرم
لطفا اگه دوره ای از آموزشهای استاد این مطالب داخلش هست راهنمایی کنید
دوست دارم تواین زمینه که پاشنه آشیلم هست عالی بشم
بعداینکه چقدرعالی خودتون و مهارت وتوانایی هاتون رو عنوان کردین
وکاملا مشخصه احساس لیاقتتون بالاس
هرزمان کامنت شما رو میخونم و ی سری از بچه های دیگه
بسیار خوشحال میشم
ودوست دارم تکاملم طی بشه
ورشد کنم
درپناه خداوند یکتا شادوسلامت و موفق وثروتمندباشین.
سلام به اساتید فوق العاده و تمام دوستان بالیاقتم
آقا افلاطون عزیزسلام
چقدرمهارت شما در پاسخ به انتقادکننده زیبا هست
اول تحسین انتقادکننده
بعد اصل مطلبی که میخوای بگی
وبازتحسین انتقاد کننده
این پاشنه آشیل من هست
دلم میخواد بدونم استاد این مورددرکدوم آموزشها یادمیدن
لطفا راهنماییم کنید
دوست دارم یادبگیرم وقتی کسی ناراحتم میکنه یا حرفی میزنه که که درست نیست چطور این مهارت رو روش پیاده کنم
لابه لای صحبتهاتون چقدرزیبا خودتون و مهارت و تخصصتون رو عنوان کردین
چقدرمثالهاتون
از بزرگانی که درکسب و کارخودشون نام و نشانی دارن فوق العاده بود
کاملا مشخصه احساس لیاقت بالا دارین
براتون بهترینهایی که انتظار دارین درراهه
سرافرازو پیروز باشید
به نام خدای هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه دوستانم در این خانه تکانی ذهن
درسهای فایل امروز:
مسیر موفقیت رو خودمون و فقط خودمون هموار میکنیم؛ با استمرار در کار، تمرکز روزانه روی کار، پیگیری و ناامید نشدن. هر بار قسمتی از کار رو انجام میدیم.
ممکنه در مسیر به سختیها و دشواریهایی بربخوریم. راهحلها به ما گفته میشه و به نسبت قدمهایی چه برمیداریم رشد میکنیم. یکسری باورهای جدید و مسیرهای عصبی جدید در مغز ما ایجاد میشه.
نتایج در ابتدا یکی یکی بدست میاد ولی بعد از مدتی سریعتر و در حجم بالاتر وارد زندگیمون میشه (تصاعد)
هر فردی در هر جایگاهی نیاز به فعالیت داره در هر زمینهای. چون زندگی یعنی حرکت بدون حرکت مثل آب میگندیم.
استمرار در مسیر منجر به نتایج دلخواه میشه که الگو و نمونهی خوبی برای غلبه بر نجواها در مسیرهای دیگه میشه. چون نتیجه دستمونه و برای ذهنمون منطقیتر و قابل باورتر میشه که موفقیت در زمینههای دیگه هم امکانپذیره.
موفقیت، موفقیت میاره
رسیدن به هر موفقیت، سوخت رسیدن به موفقیتهای بعدیه.
وقتی اول کاریم فقط به قدم اول فکر کنیم و تمرکز کنیم روی آنچه که میتونیم در همون لحظه انجام بدیم.
موفقیت اولش آهستهاس ولی بعد که متعهد میشیم و ادامه میدیم سرعت رشد بیشتر و بیشتر میشه. موفقیت تساعدی هست.
هر قدمی که برمیداریم در مسیر موفقیت قویتر میشیم.
مقایسه قدمهای اول خودمون با قدمهای هزارم دیگران باعث میشه ادامه ندیدم و در تله کمالگرایی میوفتیم و به راحتی دست از تلاش برمیداریم.
هر حرفهای یه روزی مبتدی بوده. هر کارشناسی یه روزی کارآموز بوده پس مقایسه خودمون با فردی که تکاملش رو طی کرده و نتایج خوبی داره جز ناامیدی و یأس نتیجهای نداره.
اگر میخوایید صبح تا شب هیچ کاری نکنید و در و دیوار رو نگاه کنید برید زندان. چقدر این مثال حرفها داره برای گفتن.
کسی که دنبال هیچ کاری نکردنه به نیروی خالق درونش ایمان نداره در نتیجه از خودش چیزی نداره. مولد نیست. ارزشی خلق نمیکنه. در نتیجه محتاج دیگرانه. زندانی خوشایندها و خواستهها و رضایت دیگرانه تا مثلاً بهش غذا بدن یا یه پولی بهش بدن و… دقیقاً مثل یه زندانی. آزادی عمل نداره. از خودش هیچ رأی و نظری نداره. اصلا خودش رو زندگی نمیکنه. برده دیگرانه. اینها نتیجه باور نداشتن به خداوند و شرکه.
خدایا شکرت که این آگاهیها رو روزی من کردی
خانم شایسته عزیز خدا قوت
در پناه تنها فرمانروای قدرتمند جهان ، خدای همیشه حی و حاضر باشیم.
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و تمام دوستان.
گام نهم از خانه تکانی ذهن.
موفقیت، موفقیت میاره.
وقتی که آدم یه کاری رو شروع میکنه، نباید کل پروژه رو باهم شروع کنه، بلکه باید قطعه قطعه کنه.یعنی اون پروژه رو ، اون کار رو به چند قسمت تقسیم کنه و دونه دونه به ترتیب انجام بده.
وقتی از اول به کل کار نگاه میکنیم، اون کار خیلی پیچیده و سخت به نظر میاد و ممکنه حتی از شروع انجام دادنش منصرف بشیم.
موفقیت به صورت تصاعدی رشد میکنه. اولش آهسته هست ولی وقتی که ادامه میدی، وقتی که متعهد میشی،وقتی که قدم ها رو برمیداری، بعد که حرکت میکنی ، سرعت رشد بیشتر میشه.
خیلی ها خودشون رو مقایسه میکنن با کسی که ده سال یه مسیری رو رفته، اما باید تکامل رو در نظر بگیری و بدونی که اون چه مسیری رو طی کرده.
من خودم همیشه خودمو مقایسه میکردم ، اونم با کی؟ با کسی که مدت ها بود توی یه مسیری داشت حرکت میکرد و من تازه وارد اون مسیر شده بودم. ذهنم مدام منو با اون مقایسه میکرد. خب اون طرف سه ساله تو این مسیره ، من تازه یک ساله که وارد شدم. خب معلومه نتایج اون بیشتره، و منم به اندازه همین یک سال نتایج دارم، و وقتی که تکاملم رو طی کنم قطعا حتی بیشتر از اون رشد میکنم چون من میدونم که موفقیت تصاعدی هست.
واقعا باید معنی تکامل رو درک کنیم، چون خیلی وقت ها این ذهن میاد ما رو با کسی که سال هاست تو یه کاری هست مقایسه میکنه و باعث میشه ناامید بشیم. کنترل ذهن اینجا خیلی مهمه، درک معنی تکامل خیلی مهمه، اینکه بتونیم نتایج کوچک رو ببینیم و تایید کنیم خیلی مهمه.
خدا رو شکر که در مدار این آگاهی ها قرار گرفتم.
گام نهم از خانه تکانی ذهن
لایو “شباهت باورهای محدودکننده با علفهای هرز”
طبیعت همیشه و همیشه اولین معلم برای بشریت بوده و درسهای زیادی داشته و قطعا تا ابد هم همینطور خواهد بود، من این موضوع رو خیلی درک نمیکردم یا بهتره بگم اصلا بهش توجه نمیکردم تا بعد از هدایت شدن به سایت و شنیدن حرفهای الهی استاد، تازه شروع کردم به توجه بیشتر به محیط اطرافم و طبیعتی که هر روزه میدیدم ولی گویا نمیدیدم…
ذهن ما دقیقا شبیه به یه باغچه میمونه که توش هم پر از گل و گیاه های زیبا و خوش عطر و بو هست و هم پر از علف های هرز حرص نشده که همش همون باورهای پوسیده و قدیمی هست که با تمرکز و توجه نکردن بهشون باعث شدیم رشد کنن و فضای زیادی رو اشغال کنن، ولی وقتی با افتادن تو مسیر آگاهی و رشد ،شروع به تعمق و تفکرو ساختن باورهای جدید میکنیم، دقیقا مثل اینه که دست به کار شدیم و داریم تمام علف های هرزو ریشه کن میکنیم تا به جاش گیاهان زیبا بکاریم…
قطعا این تغییرات یک شبه و یکهویی اتفاق نمیفته، همونطور که یک شبه هم باورها ساخته نشدن و در طول زمان ایجاد شدن، پس باید اینو یادمون باشه که به مرور زمان باورها تغییر میکنن و باید به خودمون زمان بدیم و هرگز خودمون رو با کس دیگه ای مقایسه نکنیم…
دقت کردین با تغییر باورها چقدر حس و حال درونیمون تغییر میکنه و همزمان نتایج بیرونی هم بهتر میشه؟
بسیار خوشحال و خرسند و شاکرم که در این مسیر زیبا قرار گرفتم و دارم هر روز روی خودمو باورهام کار میکنم و خداروشکر که قوانین هم به خوبی دارن کارشون رو انجام میدن و نتایج بیرونی بی نظیری هم تو زندگیم داره اتفاق میفته…
استاد عزیزم و مریم بانوی مهربون سپاس از تمام زحماتتون و مرسی که هستین و مارو در این راه راست و توحیدی راهنمایی میکنید…
خدایا شکرت…
خدایا شکرت…
خدایا شکرت…
در پناه ایزد منان شاد و سلامت و توحیدی و خردمند باشیم…
با عشق سپیده️
سلام ب استاد عزیز و بانو شایسته
سلام ب روی ماه خودم
امروز ک داشتم گام نهم رو میدیدم برام یجورایی لذت بخش بود متوجه شدم معنی تکرار رو معنی استمرار داشتن
چون تا وقتی اینجا هستی و داری فایل میبینی نکته برداری میکنی
تا وقتی کامنت ها رو میخونی حالت خوبه انگیزه هدف گذاری ، قدم برداشتن و خلاصه هر کاری رو داری
اما
ب محض اینکه از این فضا دور میشی همچیز عوض میشه انگار
ذهن شروع میکنم تو رو بردن تو یک عالم دیگه
گاهی اوقات ی چیزایی یادم میاره ی اتفاقات عجیب و غریب گذشته مال چند سال قبل رو جوری واضح و روشن یادم میاره ک میمونم توش و فقطم قسمت های بدش رو بهم نشون میده
میشینم با ذهنم حرف میزنم میگم خب پدر بیامرز اگه بلدی یچیزی یادم بیار حالم خوب کنه
ن اتفاقات تلخی ک بدتر حالم رو خراب کنه
اگر هنری داری حالم رو خوب کن مثلا هرچی فشار میارم لحظات خوش رو اینطور با جزئیات. بیاد بیارم یادم نمیاد ولی خاطره های بد 10 سال قبل رو یجوری بیادم میاره ک خودم توش میمونم از این هنرمندیش
و اینجاست ک متوجه کنترل ذهن میشم متوجه آگاهانه نگه داشتن حال خوب میشم
خدایا سپاس گذارم برای این فایل های الهی برای این لحظات ناب خداکمکم کن ثابت قدم باشم کمکم کن ایده ها و الهامات رو ببینم و بشنوم
سلام به دوستای عزیز
اول از همه بینهایت سپاسگزارم استاد که این زیبایی ها رو با ما به اشتراک میگذارید این طبیعت چیزیه که من عاشقشم و دوست دارم یه هم چین فضایی زندگی کنم و هر بار که این فایل ها رو می بینم میگم خدایا شکرت برا استاد شده پس برا من هم امکان پذیری و شدنیه و باورهای تقویت میشن و ایمانم نسبت به مسیری که درش هستم تبدیل به یقین میشه.
مهم نیست که قبلاً چقدر روی باورها کار کردیم
مهم نیست که چقدر قدرتمند ساختیم شون
مهم نیست که تبدیل به چه کسی شدیم
وقتی که و از روزی که :
دیگه روی ورودی های ذهنمون کار نکنیم
حواسمون به خورد و خوراک ذهن نباشه
شکرگزاری رو یادمون بره
به جای بهبود روزانه بدنبال تأیید دیگران بریم
یادمون بره از کجا به کجا رسیدیم و از چه مسیری
اینجاست که به همون سرعتی که رشد کردیم افت میکنیم
دچار از دست دادن نعمتها میشیم
از اصل مون دور میشیم و الهاماتی که بواسطه وصل شدن به اصل مون دریافت میکردیم کم رنگ تر و کم رنگ تر میشه و تشخیص اصل از فرع برامون سخت تر میشه
و وای به روزی که در زمره گمراهان قرار بگیریم
و خوشا به روزی که قدرتمندانه رهبری این سلسله افکار رو بدست بگیریم
پا روی ترس ها بگذاریم
اعتماد کنیم به جریان هدایت
ایمان داشته باشیم به خدایی که الهام میکنه
قدم برداریم و عمل کنیم
و نوش جان کنیم از لذت بردن در سایه این درخت هرس شده و پربار.
کار کردن روی باورها مون باید ادامه دار باشه تا زمان مرگ . من که سعی می کنم این کار رو به درستی انجام بدم چون دوست دارم تا لحظه آخر عمر لذت ببرم از زندگی کردنم
برای حل مسائل من دارم یاد میگیرم که یک مسئله بزرگ رو کوچیک کنم و قطعه قطعه کنم
مثلاً در مورد بدهی مالی من اومدم اون مبلغ زیاد رو تبدیل کردم به مبلغ های کوچیک و به حالت قسط بندی و خدا رو شکر تونستم تا الآن تعدادی از اون ها رو تسویه کنم
(ضمنا خودم رو فقط و فقط با دیروز خودم مقایسه کنم)
فاطمه سادات
سلام به همه ی عزیزانم
ما کلی از کارها رو شروع نمیکردیم ،چون قدم آخر رو میدیدیم.
حالا میفهمیم که اگر این مدت هرروز اگه فقط ده دقیقه واسش وقت میذاشتیم ، اوضاع الان کلی تفاوت داشت.
از همین اتفاق کلی درس گرفتیم و برای زبان انگلیسی ، اهداف، خوندن قرآن ،ورزش ،مطالعه دروس لازم واسه اهداف و کارکردن فایلهای سایت روزانه حدود یک ساله که وقت میذاریم.
ما همون 24 ساعت قدیم رو در شبانه روزمون داریم و زور زیادی و اذیتی لازم نداشتیم متحمل بشیم ولی الان کلا دوتا آدم دیگه شدیم با همین قطره قطره جلو رفتن ها.
سلام و درود بر همه خوبان و سلام و درود بر همه جویندگان نور
سلام ودرود بر استاد باعشق و مریم جان عزیز
خداروشکر میکنم که باز در نهمین روز از گام نهم با جویندگان نور به سمت نور در حرکتم و الهی شکرررر که از حرکت نیایستادم این از لطف خداست که کمکم میکنه تا در جاده عشق در حرکت باشم الهی شکرررر
ردپای من در گام نهم در روز نهم
از درس امروزم فهمیدم که جهان ،جهان باورهاست و بقول آنتونی رابینز که ما انسانها ماشین اثبات باورهامون هستیم.
استاد باعشقم با آگاهیی امروزت چراغ ایجاد باورهای مثبت بیشتر در من روشن شد بیشتر مجاب شدم که تنها راه موفقیت اینه که باورهای محدود کنندمو تا حدودی بشناسم و اگه هم نتونستم همه رو شناسایی کنم فقط با ایجاد باورهای مثبتی که دوست دارم میتونم بهش حمله کنم و به کمک خدا دونه دونه اون باورهای قدیمی پوسیده محدودکننده رو از بین ببرم
من امرور فهمیدم که دیگه راهی جز تسلیم ندارم راهی جز ساختن باورهای خوب و سازنده ندارم و خدا هم با ما اتمام حجت کرده که به هر چی فکر کنی بزرگش کنی باورش کنی طبق سیستم من قانون من مشابه همونو در زندگی تجربه میکنی و منم دقیقا دارم همونو تجربه میکنم فهمیدم باورهای محدودکننده در درون من هست که دارم فقر و بی پولی و حسرت و تجربه میکنم باور حسادت ورزیدن باور براحتی دیگری رو قضاوت کردن غیبت کردن همه اینا که دوست ندارم و چاره ای نیست جز تحمل کردنش و رنج بردن یا درصدد تغییرش باشم فهمیدم که من یکعمر از پولدارها بد شنیدم فیلمهایی که برعلیه ثروتمندان و پولدارا بود زیاد دیدم از مبلغین دینی از فضیلت داشتن فقیری شنیدم داستانهای فراوان ازاینکه پول باعث میشه سرم شلوع بشه و از مسجد و نماز و درنهایت خدا دور بشم همه جا هر پولدارو دیدیم پشت سرشون حرفا بود که داره قاچاق میکنه یا نزول خوره یا کلاه مردم و گرفته یا کم فروشی کرده یا رانت خواری کرده که همه اینا در نهایت باعث فقیری امروز من شده همه اینا همون علفای هرزی هستن که پرودایس و گرفته و چهره مخوف بهش داده که استاد عزیز به جان اونا افتاده و همه را تیروتپر کرد و راه هموار کرد برای موتور سواریش برای تفریحات روح بخشش بله فهمیدم که منم اگه میخوام عشق دنیا رو بکنم لذت ببرم از زندگیم باید دست بکار بشم باید بیل و داس و تبر بردارم بجان این علف های هرز درونم بیوفتم با باورهای اینچنینی خدا گفته هر چیو باور کنی همون اتفاق میوفته یعنی اگه بگیم خدا رزاق واینو در ضمیرناخودآگاهمون نهادینه کنیم خیلی راحت زندگی میکنیم و از درودیوار روزی برامون جاری میشه مجیدم مجید قشنگم یکعمر گفتی نمیشه پول خوب نیست پول چرک کف دسته پول براحتی بدست نمیاد پول شیطانیه پول خبثه پولدارا ادمای متفی هستن پولدارا خون مردم تو شیشه کردن پولدارا اهل درک نیستن بی عاطفه هستن پولدارا خسیس هستن پولدارا خیرشون به کسی نمیرسه و ازاینجور حرفا فکرها رو تکرار کردیم و شنیدیم و دیدیم و باور کردیم برای همین ضمیرناخودآگاهمون که وظیفش محافطت از ماست برای اینکه ما ادم بد و جنایتکار و شیطانی نشیم نمیزاره پولدار بشیم و خیلی راحت آسان شدیم برای سختی ها ببین با باورهای پوسیده بدون اینکه هیج تلاشی کنم فقیر وفقیرتر میشم اصلا هیچ تقلایی نمیکنم فقیر و بی پول تر میشم خوب پس فقیر شدن اینقد راحته پس حتمااااااا ثروتمندشدنم بایدددد راحت باشه وقتی باورهامون این باشه اره خیلیییی سخته ولی وقتی باورم این باشه که ثروتمند شدن تنها راه رسیدن به خداست
که ثروتمندشدن باشکوه ترین و الهی ترین کار دنیاست
که پولدار شدن راحت ترین و خیرخواهانه ترین کار دنیاست
که پول یعنی ظهور خدا برای رهایی از هرگونه نیاز وتنگنا
که پول وسیله ای است پاک ومعنوی برای شاد زیستن و برای درست و عالی زندگی کردن
باور اینکه ثروتمندشدن فضیلت و هیج مومن واقعی نمیتونه فقیر باشه چون قانون خدا اینکه هرکی مومن واقعی باشه و منو بعنوان قدرت مطلق باور داشته باشه و به وجود من ایمان داشته باشه ایمان در عمل من فصل ورحمتم و برش واجب کردم یعنی روزی مومن واقعی دست منه خداست پس نمیزارم فقیر بمونه چون فقیری با من خدا هیج سنخیتی نداره
حالا اگه یکی ازاین اگاهی ها فکرها در درونم نهادینه بشه یعنی در ضمیرناخوداگاهم بشینه حک بشه دیگه تمومه تمام علفهای هرز ریشه شون یکی یکی کنده میشه و خشکیده میشه مثل آب خوردن ایده های پولساز از آسمان بر من میباره و در ذهنم قرار میگیره و راه انجام آن هم بهم گفته میشه و براحتی از درودیوار پول و ثروت و نعمت میباره پس فقط باید باور کنم که خدایی هست که منتطره اینه که ما ورودی های خوب براش بفرستیم البته هر باوری رو هر ورودی و بفرستیم خدا وظیفش دونسته که جوابشو بما بده ولی ذات خدا برای ما ثروتمند شدنه چون فقیری توهم ذهن ماست و یکعمر این ذهن حاکم زندگیم بود برام جز حسرت حسادت قضاوت توقع ضعف ناتوانی بی پولی محتاج غیرخداشدن که همه شرکه برام نداشته که دیگه نباید بزارم اون حکومت کنه دیگه با ایجاد باورهای مثبت و سازنده و کار کردن روی خودم با عمل کردن عمل عمل عمل عمل به هر انچه تا امروز آموختم به خدا یاری میرسانم تا مرا یاری کنه برای قرارگرفتن در مدارثروت و براحتی مثل آب خوردن پولدار بشم میلیاردر بشم خوشبخت بشم شادو پرانرژی بشم چون با ایجاد باورهای سازنده و مثبت انرزی خدا در من جاری میشه که این انرژی حیاته باعث نیرومندی ماست و باور محدود کننده انرزی شیطانی هست که باعث ضعف و ناتوانی و فلج شدن تنبل شدن میشه
الهی شکرررررر برای درس امروزم الهی شکرررررت که اینروزها دارم باورمو میسازم الگوهای بسیاااااری رو پیدا کردم نوشتم هر روز تکرار میکنم و میگم تا باورم بشه که برای عباسمنش عزیز شد که هم خدا رو داره هم خرما رو هم خداروداره هم خوشبختی همه جانبه رو پس قطعاااا برای منم میشع وقتی برای رونالد شد برای مسی شد برای زاکربرک شد برای کنتاکی میانسال شد برای بیل گیتس شد واسه موسس آمازون موسس دیجی کالا شد پس قطعاااا برام میشه و آدمایی رو پیدا کردم تو شهر خودم نزدیک خودم که من دلم میخواد تو مغازم بشینم و پول پارو کنم همشون دارن تو محل کارشون در چند قدمی من شهر من همسایگی من پول درمیازن و پول پارو میکنن تا حالا فکر میکردم الگو پیدا کردن خیلی سخته و دهنم خیلی مقاومت کرد ولی الان بعد اون فایلی که استاد گفتن باید برای ذهن الگو آورد و براش راحت پول دراوردن و منطقی کرد زیر این فایل با کامنت یکی از دوستان که ایده فلانی رو ببین مثلا است استادمونو ببین رونالدو رو ببین کافی بود که موتور ذهن من راه بیوفته که داره برام کولاک میکنه واقعاااا دمشگرم ایده خوبی رو به ذهنم انداخت و هرروز دارم یا اینو مینویسم یا با خودم تکرار میکنم در ذهنم و اینو بزودی برا خودم منطقی خواهم کرد و نتیجه شو همینجا میام مینویسم که چیجوری تونستم باورهای پولسازی رو جایگزین پول سوزی کنم و براحتی از فقر برای همیشه رها شوم و بسمت نور بیشتر در حرکت باشم .
الهی شکرررررت مریم جان عزیز دمتگررررم خیرت قبول واقعاااا خیلی تاثیر مثبتی گذاشتی در ذهن ما در نهمین روز حالم خیلیییی خوبه خیلی اشتیاق دارم برای زندگی کردن هر رور ورزش کششیمو دارم که انرزی خدارو در من آزاد میکنه اینقددد سرحال میام که نگو لایف استایل مو دارم تغییر میدم چون قراره ثروتمند بشم یک ثروتمند قوی با انرزی نیرومند توانمند خوشتیپ و دوست داشتنی و ورزشکار بله اینم از معدل این دوره تا روز نهم خدایااااا شکرت مریم جان عزیز دوستتون دارم یک عالمه .
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازاوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازاوست
اینم از حال هم اکنونم که دارم ردپای روز نهم ام و میزارم شادم به شادی همه دوستان شادم به خدا که همه ازاوییم و به سوی او می رویم.
نمیدونم چرا دلم نمیاد تمومش کنم چقد این روزا نوشتن کامتت گذاشتن داره بهم حال میده انرژی میده خدایااااا شکررررت که نیروی خوشبختی داره درونم جاری میشه فریادشو میشنوم احساس خوبشو حس میکنم الهی شکررررت که برای استاد عباسمنش شد برای ایلان ماسک شد برای زاکربرک شد برای جف بزوس شد برای رونالد مسی شد برای همه اونایی که در شهرم هستن در نزدیکیه من دارن پول پارو میکنن شد اونم براحتی شدددد چرا شد تفاوت من با اونا چیه اونا هم ادم هستن منم آدمم اونا رو خدا خلق کرده منم خدا خلق کرده هیج برتری بین من و بیل گیتس یا استاد عباسمنش نیست فقط در یک چیزی تفاوت داریم اونم ایمان و باور که من روی این نعمتم کار نکردم شدم این اونا شدن اینی که هستن دستان پرتوان خدا برای گسترش خویش و جهان خدا که منم بزودی با کارکردن روی خودم و ایمانم و باورهام میشم مثل اونا ولی منحصر فرد چون هر انسانی منحصر بفرد خودش برای انجام وطیفه خودش بدنیا اومد من اون کار منحصر بفرد خودمو میخوام خدایا ازتو هم میخوام.
الهی شکرررررت حالا مجید آقا باورت شد که میشه که پولدار شدن منفی نیست ببن هر کدومی که ازاینا نام بردم دارن به کلی از همنوعانمون روزی میرسونن خیرات میکنن انفاق میکنن هیچکدوم نه قاچاق کردن نه کلاه کسی و گرفتن ته کم فروشی کردن نه جنایت همشون از راه حلال مولتی میلیاردر شدن و تو هم چاره ای جز باور این موضوع نداری چون یکراه داری اونم ثروتمندشدنه یا مردن.
الهی شکرررررت که درس امروزم برام خیر فراوان داشت راه وروش منطقی کردن ذهن و آموختم الهی شکر راه ایجاد باورهای نامحدود و ازبین بردن علفهای هرز درونم و اموختم خدایا کمکمکن تا در عمل به درس چند روزم بسیااااار مصمم و بااشتیاق باشم.
الهی آمین
امضا مجید دوست داشتنی
مجید مهربون
مجید بامعرفت
مجید خوش ذات
مجید صبور وبااستقامت
مجید باانگیزه و امیدوار
مجید مثبت اندیش….
در پایان کامنت گام نهم در روز نهم
پیروز باشید و پرتوان
به نام خداوند هدایتگر
سلام به اساتید عزیزم و دوستان گرامی
گام نهم: شباهت باورهای محدود کننده با علف های هرز
هدف های بزرگ ، با قدم های کوچک اما متوالی محقق میشوند. مثل استاد عزیز که روز اول یه تعدادی درخت رو قطع کرد، بعد روز دوم بیشتر. هم کمکم ورزیده تر میشه بدنش هم انگیزه میگیره واسه انجام بقیه کار. وقتی هم که کل جاده رو پاک سازی کرد از درختان خشکیده ،چقدر اعتماد به نفس پیدا کردند واسه کارهای بعدی.
به طور مستمر اما تکاملی از دایره محدودیت های ذهنت، فراتر برو.
اگه من بخوام زبان انگلیسی رو خوب صحبت کنم، باید هر روز یک قدم کوچک اما مستمر برای یادگیری بردارم. این جوری اونو دور از دسترس نمیبینم
نتیجه پشتکار و ادامه دادن ، رسیدن به خواسته هامونه.
وقتی مقاومت های ذهن درباره امکان پذیر بودن خواسته ها رو کم کنیم، با باور درست و منطق، اون وقت ذهن نسبت به اجرای ایده های الهامی در راستای خواسته ، دست به کار میشود.
همیشه قدم بعدی وقتی به ما گفته میشود که قدم اول رو برداریم. چون توانایی لازم برای برداشتن قدم بعدی در طی اجرای قدم اول در وجود ما ساخته میشود.
ما نباید در طول مسیر هدف ، خودمون رو با دیگران مقایسه کنیم. بلکه قدم کنونی رو با قدم های قبلی خود مقایسه کنیم.
اشتباهه اگه من خودم رو با بچهها های سایت مقایسه کنم در مورد رسیدن به خواسته
همینکه حالم خوبه ، آرامش دارم ، رابطم با خونوادم عالیه، تازگی ها هم روابطم با دیگران عالی شده ، برکت از در و دیوار وارد زندگیم شده ، هر چقدر خرج میکنیم بازم پول هست. در صورتیکه قبلاً اصلاً اینطور نبود. خوب این یعنی من دارم در مسیر هدف خودم خوب پیش میرم من باید خودمو با گذشته خودم مقایسه کنم نه دیگران. باید تکامل خودمو طی کنم . به اندازه ای که روی خودم کار میکنم نتیجه میگیرم نه بیشتر نه کمتر.
ما باید ذهن خودمون رو از علف های هرز پاک کنیم تا جلو رشد و پیشرفت ما رو نگیره.
در پناه الله