live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • اگر در شرایط به ظاهر سخت، از عهده کنترل بر آیی و به قول قرآن تقوا پیشه کنی، پاداش های جهان شگفت انگیز خواهد بود؛
  • اوضاع سخت گذراست اما وقتی کنترل ذهن میکنی، نه تنها شرایط سخت تبدیل به نعمت می شود بلکه نعمت های پایدار را وارد زندگی می کند؛
  • به اندازه ای که “قدرشناسی” جزو ویژگی های شخصیتی شما می شود، طبق قانون بدون تغییر خداوند، نعمت های بیشتری وارد زندگی شما می شود تا این احساس را باز هم تقویت کند؛
  • هماهنگی با قانون یعنی توانایی تمرکز بر آنچه شما را به احساس بهتری می رساند؛
  • ارتباط کاملی وجود دارد بین شخصیت سپاسگزار و میزان ورود نعمت ها به زندگی؛
  • رابطه مستقیم بین “شخصیت سپاسگزار” و “توانایی مالی خوب”؛
  • تضادهای قبلی تعهد برای “تغییر” را در شما می آفریند؛
  • اگر بتوانیم ذهن را روی خواسته ها معطوف کنیم، فارغ از اینکه بقیه چکار می کنند و در چه شرایطی هستند، ما به مسیر خواسته هایمان هدایت می شویم و در آن مدار قرار می گیریم؛
  • جنگیدن برای خواسته، با قوانین خداوند هماهنگ نیست؛
  • هماهنگی با قوانین یعنی “مسیر کمترین مقاومت”؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی
    259MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

896 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «قاصدک الهی» در این صفحه: 2
  1. -
    قاصدک الهی گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    و قسمت دوم گفتین :وقتی رو خودمون کار میکنیم نتایج علاوه بر اینکه تغییر میکنه موجب میشه اون روزها بشه روزهای خوب زندگیش چون باعث میشه سپاسگزارتر بشیم وای استاد من اینجا هم یه مقاومتهای داشتم وقتی به خواستم توجه میکردم شوقم یهو فروکش میکرو که فهمیدم الان علاوه بر باور عدم لیاقت و فراوانی و معنوی نبودن ثروت گمان بد هم نسبت به آینده داشتم چون درک نکرده بودم فراوانی جهون رو و اهمیت و نعمت ظرف وجودی رو میگفتم خب من مثلا به فلان خواستم رسیدم به فلان رویام رسیدم و چون میشه باباورها رسید من فکر میکردم به انتها رسیدم و به سکون و من قبل اینکه حقیقی تجربه کنم بی انگیزه شده بودم بخاطر عدم درکم از ظرف وجودی که دارم که خودش یه موهبته مثلا شما استاد شما با اینکه به این همه نعمت رسیدید بازم حرکت به سمت بهتر شدن رو دارین و بازم ایده هست که واقعا عملی بشه مثل همین سایت که روز به روز امکاناتش بهتر میشه با اینکه قبلا میدید ولی انگار تازه دارم میبینم درک میکنم و علتشم میتونه این باشه که خوب من سالیان زیادیه که الگوهای موفقیت همیشه اینطور معرفی شده بودن تو مصاحبهاشون در تلوریون میدم همس از اینکه بابا اون همه عمر گذاشتیم به فلان جا رسیدیم والانم چی شد یه جوری میگفتن انگار حسرت فقرو دارن ومن چقدر باور کرده بودمشون ولی یادمه یه روزایی که قبل ه ایتم به این سایت به این نتیجه رسیدم که دارن دروغ میگن چون میدیدم که تفاوت زندگی خودمون با اونا و خیلی حس بدی داشتم فکر میکردم ازم سو استفاده شده از اعتقاداتم چون یه چیزی میکفتن و یه چیزی دیگه عمل میکردن خودشون هرروز رشد میکردن و من گفتم اگه بده چرا متوقف نمیکنن خودشونو ودیدم این من هستم که به جایی نرسیدم .و نکته دیگه اینکه من اونقدر از خودم دور شده بودم و توجهم به احوال دیگران بود تا خودم اینطور شد که فکر میکردم ازم سواستفاده شده از اعتمادم چون یه چیزی می گفتند یه چیز دیگه ای عمل می کردند هر روز رشد می کردند و من گفتم اگه موفقیت بده چرا متوقف نمی‌کنند خودشونو ودیدم فقط این من هستم که به جایی نرسیدم بخاطر اعتمادو اعتقادی که به این افراد داشتم خود من این من بودم که حساب کردنم روشون اونا که دست منو نگرفتن من بودم که بندشون شده بودم و الگوم انتخاب کرده بودم وحال خدارو شکرکه تصمیم گرفتم الگوی ذهنیم رو تغیر بدم وخدترو شکر بابت الگویی مثل شما و تمام انسانهای راستینش .این جسارت که می‌خوادآگاهانه تفاوتی را بیان می کنید که به شما حس خوبی میده و خیلی هم خوشحالید واقعا من با شما چقدر تفاوت عقیده دارم چقدر فکر کاملا برعکس و نتیجه این می‌شود که شما سپاسگزار شدید نتیجه نعمات یشتری را گرفتید این روند موفقیت هر روز داره بیشتر میشه و من که به فکر خودم عملم درسته ناسپاستر شدم و فقط نعمت از کفت بیرون رفت .من همیشه این کار رو دوست داشتم که اقرار کنم به داشتهام ولی حس ترسم از گناه موجب میشد عمل نکنم به چیزی که دوست داشتم و حسم باهاش خوب میشد این عمل شما همون توجه به داشتهاست همون سبک شخصی اینجا که شما میگید: چون من فلان نعمت رو قبلاً نداشتم الان دارم خیلی ها هم دارن ولی من به نسبت خیلیها سپاسگزارترم چقدر اعتماد بنفس و عزت نفس شما حتی از دل هیچ میخواییید طوری نگاه کنید که تو ذهنتون خودتونو با کسی مقایسه نکنید و این همون باورسازی حالا دارم میفهمم که کاری نیست که فقط یه روز انجام بشه استمرار میخواد اصلا کلا باور سازی چیه همونیه کخ استاد میکفتن فقط 1درصدمردم میتونن انجام بدن همین که میگن خیلی هاتون میشنوین ولی بازم انگار نمیشنوین و فقط 1دهم اون 1درصدن که انجام میدن و باور همون رسیدن به حس خوب به خوده برای خوده فارق از دیگران حتی عزیزان دل کندن برای خود در راه رضای الهیه واقعا قربانی کردن میخوادبندگی خالص برای خدا میخوادو فهمیدم توفقط میتونی زمانی توحیددر عمل را داشته باشی که کاری که دوست داری را انجام بدی فارق از هر آنچه از قبل به تو گفتن وزمانیم میتونی بنده ی خالص خدا باشی وخدارا برای خودشخودش بخوای که باور داشته باشی که میشود و باورهای توام تکاملیس نه باورهایت انتهایی دارد نه بندگی تو خواستهای تو فقط باید قدم اول را برداری هرانچه به تو گفته میشودرا مثل وحی منزل بپذیری و عمل کنی و ادامه بدهی تا بینهایت

    وخلاصه که استادمن تازه متوجه دارم میشم حرفهای شمارو الانم که فهمیدم یاد حرف شما تو فایل افتادم گه میگفتین ما خالق زندگی خودمون هستیم اما همیناییم که تو این مدارین این تکیه رو خوب نمیپذیرین حتی خودتونم گفتین خودمم ادعا نمیکنم کامل باور کردم ولی به اندازه ای که درکش کردم و عمل کردم نتیجه گرفتم من الان فهمیدم چقدر واقعا سخته دادن این بهاا این طور عمل کردن واقعا تحسینتون میکنم خدارو شکر که میشود من فهمیدم سخته ولی با خدا اسان میشودصدق بلحسنی من آگاهانه از خدا میخوام به راحتی این مسیرو طی کنم منو به مسیری هدایت کنه تا بتونم به راحتی عمل کنم چون قراره اگه با خداام و ادعای یکتا پرستیم میشه این تحربه را داشته باشم و فهمیدم چقدر من تو شرایط سختی که بودم میتونستم همین نگاه شمارو داشته باشم به خودم حس خوب بدم خودمو از مقایسه رها کنم از داشتهایی که داشتم لذت ببرم وبا امید به انتظار روزهای که میخوام باشم ولی دقیقا من برعکس عمل کردم وانقدر ناسپاس بودم که خیلی به شدت کوشش کردم تا به یه حس خوب برسم این شد که هدایت شدم.

    و من فکر میکردم بخاطر این مقایسه برضد خودم که نتیجه نگاه منفی به دیگران شد برخلاف انچه که شنیده بودم ادم فروتن میشه ادم خوب میشه اتفاقا من از قبلم بدتر شده بودم طوری که خودمو به خدا نمیشنا ختم همه چی برام غریبه بود حتی خودم انقدر حس دوری وحشتناکی میکردم که نگو و من چقدر به اشتباه درک کرده بودم که برای اینکه ادم خوبی باشم رابطه خوبی داشته باشن باید از خودم بگدرم رضای بقیه را فراهم کنم که دیدم کاملا اشتباهه اینطوری من نه تنها ادم خوبی و الهی نمیشم بلکه به خودم ظلم میکنم حق الناس و حق النفسرو نق اللله هم به گردنم میشه .پس الان میدونم نفر اول زندگیم خودمم اگر میخوام خودواقعیم باشم بدون هیچ نفاقی با خلوص نیت کاری را برای بنده خدا بکنم بدون منت در راه رضای الهی که ارتباطمو با خودم و خدا درست کنم .

    این قسمتکه میگید به اینا فکرکن این اوضاع سخت گذراست ووقتی که من ازش بگذرم برم به مرحله بعدی زندگیم با تغییر باورهام اونوقت این اوضاع سخت تبدیل میشه به خاطرات خوب تبدیل میشه به ذوق و شوق بیشتر احساس خوب بیشترببین بابا چقدر اینا خوبه چقدر این نعمتها خوبه یه جورایی عادی نیست بی اهمیت نیست

    وای خدای من استادمن با اینکه میدونستم با تغییر باورهام شرایطم تغییر میکنه ولی چون نسبت به اقدام آگاهانه که بیام به خودم اقرار کنم اوضاع تغییر میکنه مثل نتایجی که گرفتم مثل استاد و هزاران نفر دیگه با اینکه به شدت بهم حس امیدوانگیزه و اعتماد بنفس میداد ولی بخاطر این نوع نگاه و تفکرم که میگفتم حالا من که میدونم با تغییر باورهام اوضاع فرق میکنه حالا بیام با خودم بگم معلومه حسم خوب میشه اینطوری من دارم سر خدا شیره میمالم ینی واقعا فکر میکردم خدا مثل یه ادمیه که من دارم بهش بد نیکنم و چون اون خداست و قانون گذاشته میگه ما که به همه نعمت میدیم به این بندم که داره از قانون استفاده میکنه با اینکه ادم بدیه و روراست نیست هم میدیم که این تفکرات همه ازعدم اعتماد به نفس میاد که باورهای درستی در مورد خودم و خدا ندارم که اصلا فکر حس گناه و فکر اینکه خدا منو دوست نداره یا ازم راضی نیست و…در من بیشتره پس اونجا که میکید من خوشحالم که تواون شرایط به دنیا امدم چون الان خیلی به نسبت خیلیها حسم و حالم بهتره قدردانترم و طبق قانون بدون تغییر خداوند نعمتهای بیشتری داده میشه .

    برخورد و نگاهتون به راهپیمایی دیگران :شما توجهتون به نکات +رفت اینکه گفتین چه آزادن که میتونن حرفشونو بزنن و پیلسم کاری باهاشون نداره وحتی در این بین توجه بیاد خاطرات خوب افتادین اینش برام جالب بود که اول شما چیزی که زیباس و میبینید را باور میکنیدو اونو خیلی بزرگ میکنین و بلدش میکنید انگار کل جهان در صلح و خوبیه دقیقا برعکس رسانهاا یه جنگ و یه کشته را طوری میگن که انگار کل دنیا در بدبختیه اینکه زمانی که چیزیکه حالا میشه گفت تضادمثل این راهپیمایی را میبینید بازم خودتون آگاهانه بدون اینکه بقیه چی میگن رسانهاا چی میگن بازم دارین طوری نگاه میکنین که بهتون حس خوبی میده در واقع شما خدا را باور دارید جایی که میگیم خدا نیروی خیره و یکیه و شر نیرو قدرتی نداره واگر تو به 2نیرو اعتقاد داری داری شرک میورزی درواقع شما استاد دارین خدارو میلینین حضور خدارو نه اونچه که دیگران ورسانهاا میگن بقیه دارن خدارو انکار میکنن حالا با هر نیتی وقتی توجهشون به شرو نازیبایهاس این موضوع خیلی سنگینه و عمل به اون شجاعت میخواد ولی فکر میکنم حقیقتم همینه . یادمه همیشه از ابر سیاه میترسیدم فکر میکروم نوید روز شوم را برام داره یه روز عصر گفتم بزار برم تودل ترس برار بهش زل بزنم مگه نمیگم خدا با منه بیشتر که بهش نگاه کردم انگار دیدم داره با من حرف میزنه میگه نگاه کن از ابر سیاه بارون میباره حیات و زیبای و سلامتی و نشاط و کلی برکت دیگه وواقعا دیدم چقدر خیره دیدم چقدر ابر سیاه زیباست .

    وباز شما برای حس خوبتون کاری به نظر دیگران ندارین حتی در ذهنتون ننیگید اگر من اینطور فکر کنم احمق به نظر میرسم یا مورد تمسخر و تحقیر قرار میگیرم بلکه نگاهتون اینه که من چون فلان چیزو نداشتم الان که دارم خیلی سپاسگزارترم پس نعمت بیشتری بهم داده میشه شما هربار اینطوری اعتماد به نفس و عزت نفستونو بالامیبرین ولی من بارها بوده که حتی همین الانشم میبینم خیلی چیزا را دارم نسبت به قبل آشناییم با این قوانین اوایل خیلی ذوق میکردم بعد رفته رفته دیدم این نعمتهایی که دارم برای خیلی ها عادیه یا اونا بیشتر از من دارن انقدر ذوق نمیکنن و حالا من بخاطر فلان چیز ساده و کوچک انقدر ذوق میکنم من اصلا حرفی برای گفتن تو جمع ندارم اصلا من بخاطر همین بیشتر حس تحقیر و احمق بودن میکردم چه خود سرزنشیها و خود یرکوب کردنهااا تو این میان من انجام دادم طوری که اصلا نمیتونم خودمو دیگه بخاطر موفقیتی تحسین کنم همش یه دلیل پیدا میشه که بهم بفهمونه کارت انقدرا ارزشمند وبا اهمیت نبوده به این دلیل توچون از فلانی بررگتری میدونی و میتونی وگرنه اینطور نبوده که تو باهوش و با استعداد و عاشق و لایق باشی و شما اینو در کتاب رویاهایی که رویا نیستن فصل سبک شهصی خودت رو داشته باش بیان کردین من اونجا خوب متوجه نشدم ولی تو این فایل دقیقا مشخص شد که شما چقدر عمل میکنین استاد واقعا تحسینتوت میکنم که استادی دارم که اول خودش عمل میکنه بعد به بقیه میگه همینه که خرفتون به دل میشینه این فرکانسه خدارو شکربابت قدرت فرکانس و اینکه شما واقعا خودتون شکارچیه نکات +برای سپاسگزاری در همه ابعاد هستین آفرین واقعا.

    وگفتین تعداد اتفاقات بد خیلی کمتره منتها ما یاد گرفتیم به شدت به این اتفتقات توجه کنیم و چشممونو به هزاران اتفتقات خوبی که هرروز میوفته ببندیم پس این انتخاب با توست به عنوان کسی که داره از قانون استفاده میکنی تصمیمت چیه اینه که توجهتو بزاری روی چی ؟ حالا شما استادباز گفتین اگر یه بار یه اتفاق خوب در کنار 100 ها اتفاق بدی که براتون رخ میده باید به خودت بگی منی که دارم از قانون استفاده میکنم (نهیب بزنی ) باید بتونم ذهنمو کنترل کنم اگر میخوام نتیجه بگیرم اگه میخوام از قانون استفاده کنم باید ذهنمو کنترل کنم و تمرکزمو بزارم روی همون یه اتفاق خوبه .

    و الان میفهمم که استاد شما می گفتیم مطمئناً خیلی چیزها داریم که به خاطرش سپاسگزار باشید واقعا همین طور مدام موضوع اینکه چون درک و فهم و آگاهی و باور کافی نداشتم نمی تونستم عمل کنم یا با حس خوب این عمل انجام بده و من یاد گرفتم فرق نمیکنه کجا که آدم ها در چه کشوری هستم این من هستم که میتونم انتخاب کنم سپاسگزار باشم یا سرباز و نکته مهم در جایی که من هستم چیزهایی هست که سپاسگزار باشند و این غیرقابل انکار چون باران همیشه می باره و هدایت همواره هست به مسیر خواسته‌های این قانون بدون تغییر خداونده و بیشتر مقاوتم بخاطر این بود که من هنوز قدرت اعتماد به نفس را متوجه نشده بودم من تمایزو تفاوهم بین باور توجیدی و اینکه بگم من خلق زندگیم هستم رو نمیدونستم و چه بسا که تازه از بیانش که میگعتم من خالق زندگیمم و ازطرفیمم میکفتم تنها قدرت خداست حسمو بد میکرد وبه لطف خدا بهتر درک کردم و متوجه سدم منو خدا خیلی یکی هستیم و این نام چیزیه که اون میخواد خودش منو خلیفه آفریده عنوانی نیست که دیگرام بهم دادا باشن یا ناحق باشه و خداونو با این خلقتش تازه به خودش آفرین هم گفته این خیلی لدت بخشه

    اینجاییم که گفتین بپزم که حالا به هر علتی نفر با من بد رفتار کردم حالا من اینکه قانون و می دونم آیا باید همه جا بذارم روش بیشتر از آن را ببینم یا اینکه بیام چیزهایی را به یاد بیارم خوبی میده افتاد دقیق من بهت چی خوردم در روابط ادعا هم میشد تو قانون و میتونم اولش که به خاطر اینکه یه مدینه فاضله ای تو ذهنم باز کرده بودم با برخورد به اولین تضاد با قانون بهتر بشم که در مرتبه دوم داده بود که مرا به اوج رسانده بود نتونستم میدونستم عمل کنم و توجه هم بیشتر به شرایط نا خواسته بود که ناخواسته بیشتر راهبر فراهم کرد خود و جذب کرده و این اتفاق را برام رقم زد که در قانون شب دهید و پارتی بازی در کار نبود و با بقیه هیچ فرقی نمی کنی قانون بر همه یکی و من با توجه به این همه مقاومت هایی که داشتم در مورد حس خوب ایجاد کردند سعی کردم به خودم دلداری میدادم در مورد موفقیت هایی که به دست آورده بودم حرف می‌زده و کامنت ها و نشانه ها و تکرار خودم حرف می زدم که مقداری به حس خوب رسیدم زیاد و خیلی کم به این نتیجه عالی بود به نفع من شد و ما موجب شد و همین قرنطینه بودنم دوباره به آرامش خود آدم کار کنم ازم شرایط تو افتاد فاصله بگیرم و بتونم یه کم به عمل فکر کنم به آرامش برسم خودم کار کنم خدا رو شکر تو این مدت هم از اون حس بد وحشتناک خبری نیست و به آرامش رسیدم که خیلی هدایتها شدم😊.

    نکته دیگه برام بود مثلاً فلان فرد فلان جایگاه بنا به هر دلیلی که رفتار بد کرده با توجه به کارهای خوبی که به تن کرده و همینطور کارهای خوبی که در حق دیگران هم کرده و تایید و تحسین کردن و توجه به شرایطی که خوب و موقعیت‌های این پلیس‌های بهتری را دیده اید و شما دیده چون بزرگه میگی مثل اینهمه دارم ها را می بینم میگه فقط این پول یک بار هم خوبی کرده یا بقیه بیشتر و بهتر بوده فراوانی به قوانین الهی زیاد باورهای توحیدی و اعتماد به نفستون خوب این دید بالا برده که شما میگید چون ای نداره من میتونم داشته باشم یکی از این فلانی که من ندارم حالا می خوام خدا بهم میده حالا قانون فلانی فلان معلوم می کنید شما به سمت شما به زندگیتون همه ابعاد جذب میشه و واقعاً هم خوب اینو تفاوت به قول استاد که نتیجه میاره خوب من دقیقا برعکس عمل می کردم منظورم اینه که توی بیشتر مواقع همین کنترل توجه در شرایط سبک خیلی هم عجیب به نظر میرسه و کار ساده و از بس ساده است که فکر می‌کنید که خودتون گول میزنی این کار و یک دهم درصدمردم جهان بازم نمی توانند به خوبی انجام دادن کاری که تمام انسانهای بزرگ در طول تاریخ انجام دادم به این همان تفاوت است عمل کننده به قوانین باشیم حتی با چشمان بسته با هر منطقه که دارد خدا کمک کن تا خوشنود باشی و مهم باشند در استحکام استاد آدم‌هایی که اینطور عمل می‌کنند فقط منتظر یه اتفاق بد بیفته بیا در موردش حرف بزنند اینجا بگم که یعنی خود منم این نگرانی و این استرس که نکنه فردا یه اتفاق بد بیفتد و غم دارم و چون فکر می کنم چه بخوام چه نخوام اتفاقات بد می‌افتد یعنی کنترل ذهن من فایده نداره خودمو بودجه حذف می کنم که فلان شدم نیکروم می کنم بد میشه توجه‌ها میزارم رو چیزی که نمیخوام بعد از ترمیم و تجسم می کنم خواستم و چون اهرم رنج ولذت برعکس الان درآمد و گاز یه پمپ ترمز و چرا پس نتیجه نشد چرا که می‌خواستند چرا هست و اینکه خود در واقع این قدر این اهرم خوب و انقدر این فکر می‌کنم اتفاق غیرمنتظره سطحش خوب از کوله نمیترسم میگه ولی فکر می‌کنم که این شرایط تغییر بدهد که من با او را مطرح می‌کنم با اعتماد به نفس با ایمان به ارامش با یکدیگر و باورهای مهارت بکنم تو ک* بزارم فارغ از این که تو هر شرایطی هستم کار بکنم از مردم پیدایشان کاری نداشته باشم چه جوری هدایت میشم به شرایط افراد و موقعیت‌هایی که خواست من اونو میخواستم می‌رسم و اینطور فکر کنم به نتیجه می‌رسم و استادم همین روش رفتن به نظر جنسی فکری که مانع حرکت من میشه ترس و نگرانی هم با توجه به این خواسته‌ها نمیشه کنترل ذهن کرد.

    اینکه بابا حواسم نیست که من به جای اینکه توجه می خواستم با شوروی ناخواسته از اوناییم که اینطوری از فقیرترین ۹۹ درصدشون که همه ابعاد و مثل تمام آدم‌هایی که منتظر یک اتفاقی در خانواده و جامعه بیفته یا در موردش حرف بزند چون یاد گرفتند تمرکز کن روی چیزهایی نازی با ذهنیت شون به شکل‌های مختلف ادی ذهنیت و آدم‌های فرهیخته‌ای هستند و آدم‌های خوبی هستند چون داریم به این شیوه ها و صحبت‌ها را داریم اعتراض می‌کنیم عزیز من تو با توجه به کردم به هر چیزی توی زندگی داره همون چیزی وارد زندگیت می کنی شما وقتی به چیزی که دوست نداری باشه توجه می کنی همان را وارد زندگیت می کنی بیشتر و بیشتر تمام این اخطار این همون انذار قران .

    چند نفر این جمله را باور می‌کند که کمتر از یک دهم یک درصد مردم جهان و کدومشون تو زندگی شوند تمام ابعاد خوبه همون کمتر از یک دهم درصد مردم جهان این همون چیزیه که استادم در همه فایل ها شون می گن با خدای من چقدر من دقیقا نمیدونم عمل میکردم و تو جمع حرف بود که دیگران را شنیدم بانکی میدونستم قانون هست همین که آگاهان عمل می‌کردم خلاف جریان درست خوب قربانی گفت مگه چی میشه هنوز فقط همین یه بار یه روز به خودم رسیدم که بابا رفت واسه همون اولی که تازه شروع کرده بودم عادت و رفتار را از انگاری یادم رفته بود که من وظیفمه اگه می خوام قانونو عمل کنم باید آگاهانه ی سری رفتار رو بذارم کنار یا به قولی اعراض کنم ولی خوب این کار را نمی‌کردم و تکرارش باعث شد تعهد اول آگاهی و درک موجب شده بود مدتی فاصله بگیرم فراموش کنم انقدر به خودم امروز فردا کردم و کم اهمیت پنداشتم کلاآگاهی انرژی که حس خوب می‌داد تا عمل متفاوت و درستم شده بود رو به فراموشی بسپارم ولی خداروشکر بابت الان که ادامه دادم و خیلی بهتر درک کردممثال واضح عمل به قانون نتیجه زندگی استاد که در همه ابعاد فوق العاده است که نتیجه این نوع تفکر و نگاه که میگه به جایی که بیایم بگیم فلانی اینطوریه بگیم بابا من نمی دونم اون پلیسه اون فرد توچه مداری بودن و در مورد زندگی شخصی نمیدونم خواهرم و همسرش تو چه مداری تو چه اتفاقی اصلا کاری ندارم ولی اینو میدونم هزاران بار نکته مثبتی دیدم از پلیس هزاران بار مثبتی دیدم از همسر خواهرم از خواهرم پس این طوری با توجه می‌کنیم به نکات مثبت خوب و باید بدانیم که این توجهات هستند که داره فرکانسهای میفرسته که تجربه زندگی میکنیم با هرمنطقی که می خواد باشه.

    توجه به خاطره مثبت دیگران نه منفیشون چون ما می‌خواهیم مثبت رخ بده چون میدونم قانونی به‌نام قابل توجه در جهانی که فرکانس میفرسته پس از نکات مثبت توجه می‌کنیم از خدا می‌خواهم که خوب همون ماتی مثلاً نداریم باور فراوانی همراه می رسد اشارت در قسمت بعدی سریال زندگی در بهشت که دارید میگید تو اونجا و تضادی خوردی به اگه خیلی ها جای شما بودند و نگاه می‌کردند چون کنم پس به شرایط بهتری هدایت میشم .الان دارین چکتونو را نشون میدید خداروشکر بابت این فراوانی منم از اینامیخوام خدایا.چطوری تمرکزمونو روی اهداف بعدی نگه داریم در دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها این پاسخ کاملا توضیح داده شده و پاسخ به تناسخ اعتقادی ندارم و فهمیدم صراط مستقیم از عمل به قوانین که تو حیاتمون امکان پذیره و نیازی نیست خیلی چیزاهارو بدونیم و ذهنمونو شلوغ کنیم ما باید کلی کار کنیم و به تمرکز نیاز داریم پس این مسیر مستقیم تمرکز و تقوا و تکرار میخواد در لحظه بودن میخوادو زمانمون برای این امور رسیدن به سعادت دنیا و اخرت برنامه ریزی شده وگرنه افکار مختلف فقط فرصتو از دست میدیم .

    سوال بعدی اگربه خواستمون نرسیم ممکنه الهی باشه یا نه: پاسخ ن هر خواسته ای که شما بخواهید بحث الهی و غیر الهی نیست خداوند برای ما هیچ چیز خاصی نمیخواد شما میتونید هر خواسته‌ای دارید برسید اگه که شما به دستش نمیارید به خاطر اینکه یه سری باورهایی داره که به دستش نمی آید و آنچه که ما می‌خواهیم بهش هدایتمون می کند جهان.

    نکته بعدی که افراد اعتراض کننده نبود چه طوری تغییر و تحولات رخ می‌داد از تضادها از تغییرات رو توی موضوعات مختلفی وجود می‌آید که بتونیم ذهنمون روی چیزهایی که میخوای بزاری اصلاً مهم نیست که بقیه چی کار می کنه اما تو مسیر رسیدن به خواسته ها و زیبایی ها قرار می‌گیریم چرا فکر می کنی این حرفارو همه گوش میکنن حتی بعضا سایتی ۹۹% مان که داری می‌شنویم در واقع نمی‌شنویم واقعاً این پذیرش کار یک تعهد تعهد می خواد ایمان قلبی میخواد ولی نسبت به خیلی ها خیلی خوب و استاد انجام میده و استاد میگند خوب فکر نکن الان بقیه میگن این حکم خدا خداست پس استاد داره میگه همه انجام میدیم حالا تو که داری میگی اگه این تضادها و افرادن که موجب میشه ساختار پلیس بهتر بشه بخاطر همین تضادهاست این حرف درستیه موضوع اینجاست که تو چرا میخوای جزو اون دسته از آدم هایی باشید که با استفاده نکردن از قانون یا برعکس استفاده کردن از قانون داره زندگیشو نابود میکند برای که ساختارها بهتر بشه در حالی که ساختار ها در هر صورت بهتر میشه الان این ملت دارند اعتراض میکنه چند میلیون سال که آدم به وجود نداشت این زمین بهتر شده این کره زمین که هستم قابل سکونت نبوده حتی یک یا دو شنبه بوده است که کره‌ای موضوع بوده که این الان چه جوری شده مردم رفتن اعتراض کردند به کره زمین این درخت هایی که مردم میگن قطع نکنیم که به وجود آورده است مردم اعتراض کردند قطع درخت بکارید و بعد به وجود آمدند ساختار کیهان طوری که هر روز بهبود پیدا میکنه تو نگران نباش این حرف‌ها را همه گوش نمی‌کنند حتی موقعی که عضو سایت این درست گوش نمی‌کنیم نگران این نباش که الان همه میرن و پلیسا سر همه مردم اگر را تحمیل بار نگران این نباش اگه دیده کلان به دنیا نگاه کنیم از این نگرانی‌ها وجود نداره اگه از زاویه دید خدا و به کیهان نگاه کنی تمامی نگرانی ها بی معناس

    در دنیای تو که تصمیم گرفتی تو این دنیای پر تضاد که تضاد جزیی از این جهان و نمیشه هیچ چیزی بگیم و اعتراض می‌کنیم اعتراض می‌کنیم یه روزی میشه که همه چی گل و بلبل میشه این امکان نداره و با ساختار دنیای مادی در تضاد کسی که داره اعتراض میکنه فکر میکنه میتونه دنیا را گلستان کنه برای همه دنیا الان گلستان هست اما نه برای هم هیچ وقت برای همه گلستان نخواهد شد قاعده جهان همین در قرآن در مورد بهشت و جهنم از یک اصطلاح خالدین فیها یعنی تا جاویدا تامین هایت استفاده شده ما در دنیای مادی فیها خالدون داریم جاویدان وجود نداره بلکه قضیه اینجاست که تضاد ها باعث پیشرفت می شوند که تو بخوای چه نخوای چیکو اعتراض کنند چه نکنند در هر صورت قاعده جهان داریم در مورد زمان صحبت می‌کنیم که انسان این کره زمین وجود داشته و نه کسی اعتراض کرده که به وجود آمدن الان این باره پرنده ها و پروانه‌ای چند رنگ این آب گوارا تک تک سلول ها تو بزرگترین هنگ های زیبایی هایی که توی طبیعت چشمان تیزبین و قاب هایی سرعت چیتا ها آیا مُردم اعتراض کردند به وجود آوردند قاعده جهان بر این بوده به علت تضادهای این پرنده‌ها بالا به خوردن این تغییرات به وجود آورده است پرنده ها که زیباتر تونست با ما در ارتباط برقرار کنه و نصب اون بی نهایت زیبا تر و همینطور ادامه همه پیدا کرده و اصل قضیه اینه (دوستان این قضیه خودش یک علمه که در درس زیست شناسی دروس علوم تجربی کاملا توضیح داده شده ) به اندازه ای که تو می توانید ایده را ببریم بالا می توانید بهتر دنیا را درک کنید این بخش به همون اندازه دیگه نگران نیستیم که آقا اگه این اعتراض نکنند پلیس ها میان همه رو میکشند چیزی تغییری نمیکنه در حالی که جهان تغییر میکنه و بهتر میشه یه عده ای هم هستند که همیشه اعتراض می‌کنند نگران نباش تو میخوای توی کدوم دست باشیم تصمیمتوبگیر دوستانی که نگران امر به معروف و نهی از منکرن برن این آیها را تو قران بخونن درک کنن نه چرتو پرتهایی که به اسم قران بهمون گفتن اونایی که واقعا میخوان بدونن خدا چی گفته .

    استاد یکم روحیه بده : مگه من وظیفم روحیه دادن به شماس وظیفم اینه که خودمو خوب کنم یعنی حال خودم خوب باشه و آدم‌هایی که حالشون خوبه تو دایره زندگی من هستن و اوناییم که خوب نیستن از دتیره زندگی من بیرون میرن تنهاکسی که میتونه حالتو خوب کنه خودتونید من الان حالم خوب میشه این صحبت‌ها را می کنم خودم از این کار لذت می‌برم و گر نه هر گز هرگززززز یه دونه فایل واقعا استاد سپاسگزارم از شما و دوست عزیزم بابت این سوال من واقعن فکر میکردم وقتی حالم خوبه وظیفمه حال دیگران رو هم خوب کنم مثلا حالم خوب بود یه نفر از یه نضادش میگفت مگه من ول مبکردمش تا حالشو خوب کنم اخر سرم نه اون اونقدر تغیرر میکرد نه من حالم بهتر میشد تازه اون انرژیمم انگار میرفت یه جورایب تمرکزم از چیری که میخواستم پراکنده میشد اصلا یادم میرفت چی میخواستم خودم . استاد اینجا اشاره کردن از وی گردیهاشون در مورد جدیدترین تکنولوژی ها اونم افرادی که بهشون حس خوب میده نه هرکسی فرق نمیکنه اون ادم کی باشه چه ملیت و چه جنسیت و دین و ظاهری داشته باشه بلکه توجه اینجا به وردیهای درسته حس خوب من دقیقا برعکس بودم اول بخاطر باور کمبودم که مثلا فلان چیزو میخواستم پیدا میکردم ولی حس خوب نمیگرفتم و میگفتم دیگه بهتر از اینم مگه هست و این موجب میشد اول نگردم دوم هدایت نشم به بهتر و ثانیا درکم از کنترل ورودیهاا تا این حد نبود که تمرکز روی حس خوبه بدون هیچ قضاوتی

    ذهنم پاک باشه وبیام روی چیزی که حسمو خوب میکنه تمرکز کنم .

    در پایان سپاسگزارم استاد بابت این لایو بینظیر واقعا مثل یه دوره برام بود یه وقتایی تعجب میکردم از اینکه میگفتم استاد دارن همه چی رو میگن که ولی گفتم بینهایت آگاهی هست از این بابت خوشحالم که میشه بهتر از اینام فهمید و از خدا میخوام محصولاتتونو هم داشته باشم خدا میدونه چیا توی اون دورها هست که میدونم اونم تکامل میخوادباامید برخدا منم به زودی دانشجوی دورهای بینظیرتون خواهم شد.

    دوستان من دو روز زمان گذاشتم این لایو گوش کردم و هر 3دقیقه استپ کردم روش فکر کردم و مثال پیدا کردم و نوشتم و 2روزم زمان گذتشتم تایپش کنم به امید حق که هم برای خودم باور بسازم و روپا بجا بزارم و هم برای دوستانم که الهام بخش و مفید باشه .

    در پناا الله یکتا شاد باشیدو رستگار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    قاصدک الهی گفته:
    مدت عضویت: 2503 روز

    سلام به همه دوستانم و استاد و مریم نازنینم بهترین رفیقهای دنیا قسمت اول

    خدایا پرودگارا ازتو بابت هدایتهات بینهایت سپاسگزارم و تو میدانی که من به شدت فقیرم به هر خیری از جانب تو ومن با افتخار از تو طلب خیرمیکنم و استاد خوبم هم ازشما سپاسگزارم و هم تحسینتون میکنم بابت این همه اگاهی در عمل سپاسگزارم .

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    این فایل برای من یک نعمت بزرگ بود چون طی این مدتی که توی سایت هستم و دادم رو خودم کار مبکنم مثل یک جمعبتدی بود مثل سعود به مرحله بالاتر این فایل برام مفهوم اعتماد به نفس و درک بهتری از قوانین بودکمک کرد تا قدمهای بهتر و نزدیکتر به قوانین بردارم ودریک کلام کمک کرد تا تصمیم بگیرم و بتونم مسیری را بدون تردید و شبه ای پیش برم که به لطف خداهم ان مسیر راه مستقیم اوست که انتخاب کردم .

    حالا موضوع چیه ؟موضوع اینه که من به شدت نسبت به شادی کردن و ذوق واشتیاق داشتن آگاهانه لذت بردن و حال خوب داشتن با وجود اینکه میدونستم قانون حس خوب =اتفاق خوبه به شدتتت مقاوت داشتم طوری که فکر میکنم بدتر از من توی این قضیه نیست حالا جلوتر میگم چرااا ولی خوب حالا شما فکر کنید به همچین فردی که از بچگی میتونم بگم از ۳یا ۴سالگیم من یه سری باورهارو داشتم و کلا این مدلی بودم حالا به جایی رسیدم که بهم گفته شده قانون حس خوب =اتفاق خوبه و حس بد=اتفاق بد  این سنت خداست راه سعادت دنیا و اخرت خوب من خب من در وهله اول فکر کردم و اون نتایج و نشانهاا منطقش جز اینو تایید نمیکردو واقعا هم پذیرفتم موضوع اینجا بود که من فکر میکردم تا گفتم پذیرفتم دیگه به تضادی نمیخوردم و شادمیشم منم که میدونم قانون چیه حس خوب =اتفاق خوب همینو تکرار کنم دیگه کافیه نمیدونستم این تکرارمیکنیم تا یکم درکمون بالابره تا عمل کنیم هدایت بشیم به عمل درست و هربار که تکرار میکنیم و عمل میکنیم درکمون به نسبت مداریه که توش هستیم و هربارش ما له مدار بالاتر ودرک بالاتر و عمل بهتری میرسیم و تین مسیر تکاملیه منتها من درک روشنی نداشتم با اینکه تو زبان همینا رو میگفتما ولی در ته ذهنم مثل یه ورد میدونستم که بگم دیگه حله که اینطورم نبودو نیست و نخواهد بود ولی خب این راه سعادت و سنت خدا بود که باید انجام میدادم حالا اونچه که باعث شادی میشه اینطور فهمیدم  که عبارتنداز :حس لیاقت داشتن و باور فراوانی فراوانی و معنوی دانستن ثروت و خواسته من با خواسته خداوند یکیه ورها باشم و به قوانین اعتماد کنم و راهی رو برم که دوستش دارم در تمام جنبها از پول و روابط و …خدابا منه و فهمیدم توحیدی بودن من در جایی تجلی پیدا میکنه که من راهی رو برم که دوست دارم فارف از همراهی روحی و مادی دیگران سبک خود داشتن و بدونم در مقابل کسی جز خودم و خدای واحد وظیفه ای ندارم

    اینکه وقتی ایمان دارم و باوردارم و شکرکزارم و امید دارم و اشتیاق دارم و انگیزه ینی من به خدا ایمان دارم اون زمان و لحظه است که دارم بندگی  خدارا میکنم و خلوص نیت دارم هر لحظه که من شادم دارم به جهان میگم خدایا من فقیرم به تو در هردم اگر حالم گرفتس و مسیر سخته دارم یه جایی رو اشتباه میرم یه جا خیلی به خودم و عقلم غره شدم این باورهاا مارو ساد میکنه

    ووابسته فقط به خدا بودن اینکه من باید در همه حال حالم خوب باشه ینی یاد خدا باشم حتی به استادوفایلهاا وابسته نباشم ینی بایاد خدا کاری رو بکنم فکر نکنم یه فایل خاص یه حرف خاص منو به خدامیرسونه بلکه اون خداونده که دارا منو هدایت میکنه من خودم این تجربه رو داشتم متوجه شدم دست خداوند حالا میخواد پیامبرشم باشه یا استاد عزیم که در حقانیتشون در درستیشون شکی نیست ولی این طور نیست که اونا بتونن منو هدایت کنن من زمانی هدایت میشم یا در مدارهدایتشون قرار میگیرم که اعتبار و قدرتی به خدا داده باشم در زندگیم وهسته اصلی اموزشهای استاد که اصل قران این موضوع مهم توحید نامیده شده که همواره مارا به عمل ان دعوت میکنه من خودم یک دوره به تضادی خوردم و فاصله گرفتم فایلها رو گوش میدادم و توسایت بودم و ادامه میدادم ولی خوب حسم بد بود اون حسی که اوایل داشتم نمیگرفتم قشنگ فاصله رو حس میکردم واون تضاد و این تضاد مثل این بود که انگار به یک باره همه چیو ازدست دادم و هیچ جوره هیچ فایلی نتوستن حالمو خوب  کنه تا اینکه رسیدم به خداا فهمیدم که همه چی خداست این خداست که دارا با من حرف میزنه پس نگام باید فقط به خدا باشه من بدون اون موفق نمیشم و تنهااا کسیم که میتونه بهم کمک کنه خداست و این تضادهاا در روند تکامل من بود.

    قوی بودن در شرایط سخت

     درادامه انچه از فایلهاا یادگرفتم

    قوی بودن(کنترل ذهن) در شرایط سخت :نگاه استاد این بود که میگه من الان بخاطر تضادهایی که داشتم نسبت به خیلیا که الان به خواستم رسیدم سپاسگزارترم بیشتر قدرمیدونم بیشتر ذوق میکنم و همین باعث میشه طبق قانون نعمات بیشتری را دریافت کنم (سپاسگزار بودن در همه شرایط باید در خودمون تقویت کنم تا بندگی خدارو بکنم اگر سپاسگزار نیستی راهت درست نیست این نوع نگاه نشون میده هدف خدا برای ما اینه که لذت ببریم اگر ثروت داریم میخوایم بیشتر لذت ببریم وتکراری نباشه چیزی باید سپاسگزارباشیم و اگرنداریم میخوایم بینهایت بیشتر از دیگران بهتر از بقیه داشته باشیم باید سپاسگزار باشیم اونوقت همه چیو باهم داریم من یاد گرفتم بدون رودربایسی و دلسوزی و خجالت=توحیده نه شرک بیشتر و بهتر از داشتهای دیگران رو از خدا بخوام و نگران موضوعی نباشم بدونم که اگرم من به بهترین انچه که میخوام با این نگاه برسم کسی که توومداره اونم میتونه بهتراز داشتها منو بخواد در کل من چه موفق بشم چه نشم افرادی که تومدارن به رشدشون ادامه میدن اونایم که نیستن توجه میکنن به ناخواستها و رشد نمیکنن و این نشون میده هرکسی خودش مسئول زندگیشه ).

    استاد نویدیم دادن گفتن اگر تواین شرایط سخت بتونی با تغییر باورهات ازش بگذری میشه موهبت

    موجب میشه شرایطط خیلی بهتر از بقیه بشه .پس این ۲نگاه هم به لذت بردن کمک میکنه توجه به نکات +الانت و توجه به پیشرفت که الان کردی

    استاد گفتن درسته که شرایط سخته اما اگر بتونم که ممممیتوانم با تغیر ذهنم شرایطو تغییر بدم اونوقت این شرایط سخت نکته +زندگی من میشه و جزخاطرات خوب من میشه.

    اینجا استاد از خاطره کفششون گفتن ،گفتن خدایااا من کلی با این کفش اتش خاموش کردم اصلا هیجی نشد صدای خنده و حس ذوق استادولی قبلا اون کفش بدرد نخور داشتم شرایط فلان بودو فقرو …ولی الان خدایاا شکرت عجب کفشی الان دارم من .نکته 😮مهم اگر با تغییر باورهات به خواستت برسی میتونی شوقشوو قدرشووبفهمی. حالا میخوام بگم من چطور عمل میکردم در تمام این مدتی که میگفتم قانونو میدونم ایا اینطور که استاد میکن عمل کردم :

    اینکه اولش من مقاومت داشتم از اینکه من خالق زندگیمم که این مقاومتم در انجام هرعمل +آگاهانه بودبه خاطر باورهای محدود کنندم و ترمزهام .

    دوم که حس گناه میکردم بخاطراز عمل به انچه که قانون گفته به دلیل درک نکردن قوانین .

    بخاطر این تفکراتم بود که وقتی اینطور فکر میکردم وباور داشتم که مسیر مسیردرستیه و میکفتم خدایا من قبلا یه چیزایی رو نداشتم الان دارم و ذو ق میکردم از درستی مسیر و خیلی چیزام هست که الان تدارم ولی یه زمانی خواهم داشت به هرچی که میخوام با این مسیر میرسم و دیدن و یاد اوری نشانهاا حس امیدو ذوق میداد بهم حالا این حس تا یه مدت بودولی از یه زمانی به بعدبخاطرآگاهی پاینم نجواها و دیدگاهای مختلف که میرسید و درک کمتر بخاطرزی تکاملم نتونستم این حسو ادامه بدم بدترررر خودمو سرزنشم میکردم و حس گناه داشتم و فکر میکردم ادم بدی میشم از خدا دور میشم و میگفتم بقیه چی تو خیلی داری بی تفاوت میشی و سنگدل میشی قاصدک این راهش نیس اصل و از فرع قاطی کرده بودم فکر میکردم این طوری آدم خوبه ام من یادم رفته بود که بگم به خودم بابا تو یه عمر همونی بودیدکه سنگ بقیه رو به سینه میزدی به راه و روش اونا زندگی کردی نه چیزی که دلت میخواست چیکار برای خودت کردی چیکارتونستی برای دیگران بکنی تو فقیر تر شدی و خانوادتم ناراحتر کردی و بقبه ام مثل تو قانون اینه اطرافیانتم همین کارو کردن که اوضاعشون تغییر نکرده ولی یادت باشه تو یه روزی تصمیم گرفتی طور دیگه ای فکر کنی و خودتوو تجربه کنی انچه بهت از قلبت گفته میشه تو تغییر کردی هم به خودت خیر رسوندی هم به دیگران تو با تغییر خودت بهبود خودت ففط میتونی ادم مفیدی باشی اونم نه برای همه برای کسانی که میخوان اونم نه به این دلیل که توووو فقط میتونی بلکه این قانون خداست پس هیچ منتی بر هیچ کس نیست تو فقط یه دستی که انتخاب کردی دست خدا باشی ذوقتم حس خوبتم اعتبارش به اینه که میتونی دست خدا باشی نه به اینکه تو قادری تو نباشی اون فرد بیچاره میشه هرکس به اندازه مداری که توش هس خیرومیبره .

    ومن چقدر مقاومت داشتم به شادی کردن دلیلم داشتمهااا ترسه نمیذاشت وای خدای من ،استاد من چقدر برعکس عمل میکردم با اینکه بارهاا به خودم میگم قانون حس خوب اتفاق خوبه قانون فلانه واینا همه زبانی بود بدون اینکه خودم بدونم چون فکرمیکردم من دارم از قانون استفادا میکنم یتی من میدونم قانون چیه خب این اگاهیها رو دارم پس طبق اینا هرچی به عقلم و منطقم میرسه درسته و خدا میدونه چقدر تضادهایی که نیخوردم میامدم بهشون فکر میکروم تا حلشون کنم با حساب کردن بر منطقم و عقلم حالا این حل میشد تضاد بعدی چون من داشتم بازم مثل گذشته روش فکر میکردم و فکرم این بود که من چون قانونو میدونم این فکره دیگه درسته و خلاصه که انقدردنبال جواب و حل مسعلهام بودم که خسته و درمانده شده بودم دیگه حس لذت و ارامشه نبود این فکر که من قانونو میدونم دیگه منو ارضا نمیکرد چون من انتظار نتیجه داشتم نه تضاد پشت هم نه سختی نه نگرانی و غم در واقع چون من داشتم مثل ثابق عمل میکردم و انتظار تغییر شرایطو داشتم ولی دست اخر ناامید شده بودم ولی به روی خودم نمیاوردم چون میترسیدم که نکنه همچین مسیری اصلا وجود نداره فقط خوشخیالیه و چرا دروغ این نجواهه هم بود با اینکه دستاوردهاییهم با این مسیر داشتم ولی خب اهرمم رنجم هنوز قوی تر بود نجوهاا زورشون یکم بیشتر بودحالا من بجای اینکه بیام با اعتماد و با باور که پاسخ حل مسئله در دل خودشه و خدا خودش به موقع پاسخ میده و خداوند مشتاق موفقیته منه و به خدا بسپارمش و توجهمو بزارم روی نعماتی که دارم و حس خوبم و ایمان داشته باشم که شرایط تغییر میکنه هدایت میشم به شرایط دلخواه و با امید و اشتیاق حرکت کنم زندگی کنم ودریک کلام به قانون اینطوری عمل کنم نه اینکه دوباره بیام مثل گذشته فکرررکنم دنبال چرایی و چگونگی بگردم و از مسیر بیرون برم به خدابسپارم به قوانین ثابتش و میخوام بگم من به احساسم به اون گفتگوی که به من حس خوب میداد اعتماد نداشتم و از عمل بهش نگران میشدم و اضطراب میگرفتم و برعکس اعتمادم به اون گفتگوی بود که نگران و مضطربم میکرد خلاصه که انقدر فکر میکردم تا منطقمو قانع کنم چه بسا یه جاهای درست میشدولی در کل اون قضیه اصلی که من با حل مسئله به حس بهتر برسم به ایمان بیشتر به اعتماد بیشترنبودچون روی چیز ثابتی حساب باز نکرده بودم بلکه به ذهن و عقلی حساب کرده بودم که هربار یه چیزی میکفت در واقع همون نکته ای استادکفتن اگربا تغییر باورهات ینی حساب کردن روی قوانین به خواستت برسی میتونی شوقو و قدروشو بفهممی البته که بگم این تحربه احساسی خودش نتیجه عمل به قانونه پس وقتی این حسو داری تجربه میکنی شادباش چون نشون میده که تو توی مسیری و از قانون استفاده میکنی .ولی خب حساب کردن روی حس خوب میدونی قانونه و عمل به اون تکامل میخوادبه اندازه ای که عمل کردم هرچند کم نتیجه گرفتم مثلا من با تونستم بدون کنکور در یک دانشگاه خوب و رشته عالی دانشگاه برم درسی رو بخونم که روحم میخواد منی که سالهاا پشت کنکور بودم و دانشگاه نرفته بودم و هربار نمیشد و تردید داشتم از رشتم ولی خب هدایت شدم به اونچه که میخواستم و ترس داشتم امیشه از بیانش از رفتن سمتش که اگر نبود من کلا مسیرمو همون اول انتخاب میکردم ولی خدارو شکر این تضادهاا منو به این مسیر هدایتم کرد😊و الان یادم اومد اون خیلی زمانتییم که عمل نمیکردم یه علتشم این بود که به چگونگی میاندیشیدم چطور میشه مثلا یه ایده میومد میکفتم اگه این کارو کنم فلانی اون حرفو بزنه چی ولی وقتی فهمیدم همه چیو به خدا بسمارم و بیام روی باورهام چیزایی که فقط میخوام توجه کنم و باور بسازم کلا شرایط طوری میشه که من میخوام حتی بهتر اصلا اینطوریه که نیتونم حرکت کنم وگرنه همون اول متوقف میشم . میدونید چیه استاد من به حسم همون خدای درونم اصلا اعتماد نداشتم چون نمیشناختمش اون کیه دقیقا چیه که بهش اعتماد کنم اصلا باید به چی اعتماد کنم این خدای درونی که استاد میگه اصلا چجوریه اون خدایی که با من حرف میزنه دقیقا کجاست مثلا من از خدا نشانه ای در موردی میخواستم واون نشانه همونی میشد که میخواستم بشنوم یا ببینم یه جور تایید جهان برام بودمسلما خیلی ذوق میکردم ولی چون آگاهی و شناختی نداشتم اون چیه فکر میکردم از وابستگیه و دارم خودمو از اصل دور میکنم ویا اینکه ویا میگفتم خوب معلومه دیگه چون من دوست دارم این چیزارو بشنوم و ببینم دارم به نفع خودم ازش الهام میکیرم و یه جورایی دارم خودمو گول میزنم اینطوری حسم به شدت بد میشد و اضطراب میگرفتم حس یه ادمی که چیزی نمیدونه و همش تو شک و تردید بودم واییی خدای من غافل بودم که تو خیلی روشن و واضح گفتی ای بنده من ،من نزدیکم و درخواست هر دعاکننده رو اجابت میکنم ای خدای حی و قیومم ای خدای که نزدیکتر از من به منی ای کریم ای وهاب ای مهربانم تو همون گفتگوی بودی در ذهنم که حالم رو خوب میکردی تو همون امیدهایی بودی که به من میدادی تو همون الهامی بودی که با دیدن و شنیدن یک تصویرو صدا به من میدادی تو همان دلگرمی بودی که در روزهای سخت به من میدادی تو همواره و همه جا در خواب و بیداری برمن نازل میشوی تو همانی که در روزهای ترسانم مرا ارام کردی برایم دستانی فرستادی که راه را نشانم بدهند تو همان شورو شوقی هستی که با نشان دادن الگوهاا مرا به وجو میاوری و تو خود خدا هستی چقدر نزدیک و مهربانی و ارام چقدر وهابی چون خدای و یکتاا در این همه صفات که کلماتتت کم یاورد به بیانش فراتر از ذهن و رویااا پس شکی نیستتت تو پاک و منزهی و خدایی فقط سزاوار و شایسته توست خدایاا ومن زمانی شقوط کردم که تو را انسانی دیدم همانند خود حال که تو منزهی و پایدار بر صفاتت خدایی رب است و چقدر قلبم ارامتر میشود اکنون با یاد تووو ای یگانه خدایا عاشق یگانه و یکتا بودن تو هستم این هست که به من قدرت میدهد و چه زیبا گفتی منو تو یکی هستیم من از روح خود بر تو دمیدم ای اشرف مخلوقات ای احسن الخالقین خدایا شکرت که تورا دیدم و اینگونه دیگرمنی نیست میشوم قاصدکی در دستان تو .

    درواقع من متوجه این قضیه نبودم که در ابتدا کار من پذیرشه نه باور ینی در ابتدا من باید بپذیرم نمیشه همون اول باورکنم ،باور یک فراینده ولی پذیرش در ابتدای امریک انتخابه اینکه من بپذیرم با نگاهی که این هست و جز این نیست به قول استاد مثل وحی منزل بپذیرم حس خوبو میده و نگاه توحیدی و تکرار جملات تاکیدی +در استمرارش کمک میکنه و وقتی ما اینطوری میپذیریم همون ثانیهای اول همون روزای اول نشانهامیان حالا میتونه درونی باشه حس ارامش و ذوق یا یک نشانه بیرونی مثل پیداکردن چیزی یا به چیزی فکر میکنم از همون به تعداد زیاد میبینم در جاهای مختلف اینایی که قبلا نبودینی من نمیدیدم در واقع غیب بر من پوشیده بود وحالا من به محض دیدن نشانهاا اونا رو تایید کنم و تحسین و سپاسگزاری کنم حالا هرچی میخواد باشه اونوقته که وارد روند باورسازی میشم تکرار این امر باور میشه و نتیجه که میخوام میاد خود به خودطوریکه ممکنه اصلا با اون نشانهایی که میدیدم هیچ قابل قیاس و مرتبط نباشه ولی در واقع عمل و واکنش ماست که از هیچ ثروت عظیم خلق میکنه حالا من به غیر اینکه این کارو نمیکردم میامدم به اون نگاهی بها میدادم که بهم حس بد میداددرواقع من با رد کردن نشانهاا داشتم شرک میورزیدم عملا نیروی شر را باور داشتم که میگفتم این وعده فقره واقعی تره منطقی تره تا بها دادن به این حس که نیرو داره ینی حقیقت ثابت در جهان همان غیب همان نعمتی که آمادس منتها نکته اینجاس که همه اونو باور ندارن و نمیکنن بخاطر همین نتیجه متفاوته واین یه ایمانی میخواد یه توکلی میخوادانگیزه ای میخواداعتماد به نفس و عزت نفسی میخوادتا این روند ادامه پیدا کنه برای هنیشه تا آخر عمر باید بهاشد داد داشتن حس خوب مهمترین بهایی که باید داد ومن یادمه که هرو من یادمه هر بار که به این نشانه ها ذوق میکردم و تحسین می‌کردم به شدت ذهنم مقاومت نشون میداد من را خیالباف و وابسته به غیر خدا (یعنی شیطان ذهنم از قانون بر ضد من استفاده می‌کرد) بیشترم به خاطر باورهای محدودی که در مورد ثروتمند شدن داشتم اینطورشده بود الان میفهمم که با با همه چی حس خوبه من باید روی موضوع سرمایه‌گذاری کنم در واقع مثالتون درباره پلیس ها و نگاه و تفکرتون استاد در مورد موفقیت این رو کاملا واضح داره نشون میدهو اینکه نه تاییدا و تحسینا براتون مهمه و نه تمسخرها و تحقیرها کلا حرف دیگران براتون مهم نیست اونچه که شما روش حساب میکنن و راهنمایی میگیرین و به قولی به حرفش گوش میدین حستون بوده فارق از هر نگاهی که الانم شما رو به این جایگاه رسونده درواقع شما مسیر ارزوها و رویاهاتون و سبک شخصیتونو برپایه توحید بنا کردید .و شما همیشه میگید باید بتونیم ذهنمونو کنترل کنیم که میتونیم ،اولا راستش نمیتونستم بپذیرم که همه میتونن و منم میتونم چون منظورو خوب متوجه نبودم ولی الان فهمیدم که همه این توانایی رو داریم ینی هم الهامات رو داریم هم نجواها رو قانون تکاملم که برای همه هست و قدرت انتخاب که بخوایم به چی توجه کنیم یا اعراض کنیم پس نکته اینجاست که وقتی میگیم ما میتوانیم ینی من الهاماتم هنون گفتگوهایی که به من حس خوب میدن را دارم فقط در وهله اول باید بپذیرمش و ادامه بدم مثل استاد مهم نیست الان تو چه شرایطیم ینی شرایط هرچی سختره معلومه که نجواها صداش بیشترهدو به اندازه ای که بتونم به همون یه دونه گفتگوی +نکته +که هست رو بپذیرم و عنل کنم و سپاسگزاری کنم کم کم هدایت میشم با مسیر بهتر به قول قران هرپی صدق بالحسنی بشم اسان میشم برای اسانیهاا تو شرایطی وارد میشم که انقدر نعمت اطرافم زیاد میشه که میتونم راحتر سپاسگزاری کنم و توجه کنم مس نتایجم بیشترو بزرگتر میشه و حس خوبم بیشتر میشه و این تا بینهایتهاا ادانه داره ینی روزی نیست که خواستهاا و ارزوهاا و حتی رویااا و خوبیهاا و ثروتهاا تموم بشه یا انتهایی داشته باشه وفکر کنم مثلا الان من به ته رویام رسیدم دیگه درمن رویای متولد نمیشه خیر بلکه هر اندازه که رشد میکنم ظرفم بزرگتر میشه و نعمات و ایدهای جدید واردزندگیمون میشه چون جهان هرروز در حال رشده در همه ابعادش واین یک خبر خوشحال گونس و یادمه همین رسیدن به رویام برام ترمز بود از یه طرف زود نیخواستم بهش برسم تجربش کنم از طرفی میگفتم اگه بهش برسم دیگه چیزی برای رسیدن بهش ندارم یه جورایی فکر میکردم راکد شدم ولی الان خوشحالم که هیچ انتهایی در هیچ چیز نیست .

    نکته بعدی کسی که هدف و انگیزه داره وقتی برای چرتو پرت و رسانها نداره اینکه تو وقت میکنی بخاطر اینه که هدف وانگیزه ای نداری چون باید انقدرکار برای هدفش انجام بده که وقت نمیکنه سرشو بخارونه حالا ما بجای اینکه حالا ما به جای اینکه تمرکزم رو بذارم به اتفاق بد هم میذاره روی اتفاقات خوبی و دوست برای کسی نمیدونه تنها گذاشتی رو بذار روی اتفاقات نادر ثبت اشکالی داره ،وای خدای من استاد شما اینجا گفتیم چه اشکالی دارد در حالی که ذهن من مدت ها سر این جنگ که اینقدر تلاش کردم تا تونستم تو بودی من میشکنم کاری به دیگران نداشته باشه چون به ایننگاه به شدت مشکل داشتم و همیشه با پاشنه آشیل من از بچگی روی این نگاه رو خودم می‌بینم که چقدر بخاطر یه لحظه حس خوب داشتن خودم را سرزنش می کردم به گناه داشت همه شما آرزوی موفقیت نداره خوب اونا آگاه و گناه داره اینقدر می رفتم تو نخ مشکلات این طرح گریه می کنم و تمام تمرکزم و انرژی داشتم تا یکم حالش خوب کنم نصیحت و مشاوره فکر کن یه بچه دوره ابتدایی درگیر مسائل باشه و رفته رفته شدیدتر شد که من میگفتم خدایا من دیگه موفقیتیالان ازت نمیخوام تاون عزیزانم به جایی برسم بعد من گفتم آخه گناه دارم ممکنه اون بدتر بشه شما بکنیم این تفکرات من که نتیجه این شد که همون آدم هایی که سنگش را به سینه میزدم در بدترین شرایط هم برام کاری نداره دستم بکنند هیچ اتفاقی که رخداده کردند که قلبم شکستمن بیشتر احساس حقارت کردم من که سعی می‌کردم با کلام محسن امید و بهشون بدم دیدم بابا اینا جزا دادن انرژی منفی به من کاری نمی کنم البته که او را از دقت خودشون به جای رسیدن به خودم اومدم دیدم زندگی شده شبیه گذشته آنرا هیچی ندارم هیچ موفقیتی به همه آدمهای زن دارم برام گذاشتم چقدر طرف خانواده سرزمین شده و مقایسه شدن بماند این نتیجه این نوع تفکر که منو حتی از خود واقعیم الهی گونم از خدا دورم کرد و این نتیجه تفکر استاد که الان درراین جایگاه هستن و خداکونه .استاد اونجایی هم که داشتین نه از دستشویی کردن توی طبیعت میگفتی نشون میده چقدر دیگران نگاهشون براتون مهم نیست شما خودتون باهاش راحتی و بقیه شما را همین طوری که هستی دوست دارند نگاهتون متفاوته و اینکه یه استاد بیاد این حرفو بزنه اون قدر خودش باشه نترسه به خاطر فالوور واقعا تحسین برانگیزه و این همه اعتماد به نفس و عزت نفس فوقالعادس خدارو شکر که قانون انقدر دقیق عمل میکنه وجواب میده چون خودمو بخوام بگم دقیقا برعکس شماام هرچیزی را عمرن بگم چون نگاه و نظر بقیه برام مهم بوده چه بسا که دروغهاییم که میگفتم ریشه در همین باور محدو کننده داره .

    ونکته دیگه که خیلی برام جالب بودش گفتین مثلا فلان رفتارخوب پلیس برای همه عادیه شما نیومدین بگین چون برای بقیه عادیه پس ینی این چیزی که الان دارم تجربه میکنم درسته قبلا تو زندگیم نبودولی چون برای همه عادیه نشون میده همچین چیز با اهمیتی هم نیست دلیلی نداره ذوق کنم مسخره س اصلا کسی بفهمه منو تحقیر میکنه و سرزنش و اینطوری همرنگ جماعت شین در حالی که شما نگاهی رو به نفع خودتون دارید که حس خوب و ذوق و سپاسگزاری میده. واقعا سپاسگزاری کردن همینه روشش در حالی که من دقیقا درهمین شرایط ناسپاسی می‌کردم و کم اهمیت میدم داشتهامو اونایی که روزی خواستهای بزرگ من بودن و من ارزوم بود داشتنشون وقتی با این مسیر رشد کردم وبهشون رسیدم خوب خواستهای منم رشدکردن یادم رفت اهمیتش که روزی چقدر برای داشتن لحظه از اون خدا خدا میکردم و حالا گه بهشون رسیدم فکر میوردم شانسی رسیدم نه که بابا عمل به قانون اینو اورده و این مسیر ادامه بدم به بینهایت میرسم و حال و کوچیک یا بزرگ فرقی نمی کرد اصلاً برای پر اهمیت دادنشون مقاومت داشتم فکر میکردم کار درستی نیست و فخرفروشی در حالی که تدبیر من اشتباه بود و این عمل سپاسگزاری از خداوند بود.

    ☺استاد وقتی اولا ازخاطراتتون میگفتین و میخندیدین من میگفتم شما مغرور شدید و مسخره میکنین 🙈حسم بد میشد خیلی ولی روم نمیشد اصلا باورکنم در موردتون همچین فکری میکنم واز طرفیم میترسیدم و فکر میکردم منم بجایی برسم مثل شما بقیه رو ادم حساب نمیکنم خب اینا تو ذهنم بود من سعی میکردم انکار کنم چون هم میترسیدم این مسیری که باهاش به خیلی چیزا رسیدم واون همه وعدههای زیبا منو ادم بدی کنه اصلا فکر میکردم هرچی از شما ببنم و ذهنم میکفت مثل مغرور بودن جز این مسیره یکی از دلایل موفقیته و چون عجله داشتم به خواستم برسم اومدم آگاهانه در مورد خودم تو تصویر ذهنیم خودمو مغرور میدیدم چون این مسیرو میخواستم ثروت و خدارو باهم پس قبل اینکه من مغرور بشم گفتم من که مغرور میشم پس مغرورم و همینطور رو خودم کار میکردم و فایل گوش میدادم و چیزای دیگر هم جز غرور اضافه میشه مثلا جای میگفتم جملات تاکیدی خدامنو دوست داره و من بنده خوب خدا هستم خودمم باورم نمیشد حس دوری داشتم و یه غمی داشتم که نمیفهمیدم از چیه مدتیه به لطف خدا متوجه شدم من داشتم موفقیتو روی یک خشت نادرست بنا میکردم فهمیدم از راه غلط مثل قضاوت و دروغ و غرور هیچ کس به موفقیتی نمیرسه و نمیشه رسید اصلا دیگه اون راه صراه مستقیم نیست و الان متوجه شدم که خوب درک کردم که شما فقط سپاسگزار بودین ولی من چقدر باورهام پایین و ضعیف بود که فکر میکردم شما بقیه رو ادم حساب نمیکنین بلکه مسخره و مغرورم نیستین این نشون میده چقدر به دروغ و اشتباه و اشتباه و اشتباه سپاسگزاری و اعتماد به نفس و عزت نفس را بهمون تعریف کردن و چقدر بخاطر این استباهات و کم کاری خودمون که هرچی میگفتن را گوش میدادیم و الکی حس گناه داشتیم الکی خودمونو از لذت محروم کردیم الان متوجه شدم این روحیه از کجا میاد از سپاسگزاریتون میاد از کارکردن رو خودتون در شرایط سخت میاد و نگاه مثبتتون و ذوقتون .دوستان بخاطر طولانی بودن در ۲قسمت فرستادم این قسمت اول است .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: