سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر در شرایط به ظاهر سخت، از عهده کنترل بر آیی و به قول قرآن تقوا پیشه کنی، پاداش های جهان شگفت انگیز خواهد بود؛
- اوضاع سخت گذراست اما وقتی کنترل ذهن میکنی، نه تنها شرایط سخت تبدیل به نعمت می شود بلکه نعمت های پایدار را وارد زندگی می کند؛
- به اندازه ای که “قدرشناسی” جزو ویژگی های شخصیتی شما می شود، طبق قانون بدون تغییر خداوند، نعمت های بیشتری وارد زندگی شما می شود تا این احساس را باز هم تقویت کند؛
- هماهنگی با قانون یعنی توانایی تمرکز بر آنچه شما را به احساس بهتری می رساند؛
- ارتباط کاملی وجود دارد بین شخصیت سپاسگزار و میزان ورود نعمت ها به زندگی؛
- رابطه مستقیم بین “شخصیت سپاسگزار” و “توانایی مالی خوب”؛
- تضادهای قبلی تعهد برای “تغییر” را در شما می آفریند؛
- اگر بتوانیم ذهن را روی خواسته ها معطوف کنیم، فارغ از اینکه بقیه چکار می کنند و در چه شرایطی هستند، ما به مسیر خواسته هایمان هدایت می شویم و در آن مدار قرار می گیریم؛
- جنگیدن برای خواسته، با قوانین خداوند هماهنگ نیست؛
- هماهنگی با قوانین یعنی “مسیر کمترین مقاومت”؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی259MB41 دقیقه
- فایل صوتی live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی40MB41 دقیقه
سلام سلام !
انقدر از چیزهای زیادی صحبت شد که هر کدومو بخوام درباره ش بنویسم یک عالمه میشه اما من درباره چیزهایی می نویسم که توجه منو بیشتر جلب کرد.
استاد اینکه گفتی من چون اون سختی ها رو دیدم و به عبارتی جهنمو دیدم حالا بهشت واسم خیلی با ارزشه و هیچ جوره حاضر نیستین از دستش بدین . فکر میکنم علت ش فقط دیدن و زندگی در جهنم نبوده شما کلا آدم با عشقی هستی! چون خیلیا یعنی خیلیا یکی ش خودم جهنمو با پوست و استخوان حس کردیم اما الان که اوضاع کمی بهتر شده دیگه زیاد کنترل افکار نداریم یعنی خودم اون زمانی که عضو سایت شدم زندگی م جهنم واقعی بود . یعنی زندگی نه ذهن، ذهنم جهنم بود.
روش کار کردم سپاسگزاری سپاس گزاری سپاس گزاری این کار خیلی بهبود بخشید زندگی منو. من ۹ ماه تلاش کردم تمرین کردم کنترل افکار داشتم و در آخر یک تضاد خیلی آزار دهنده پیش اومد که اشکمو حسابی درآورد اما….. تلاش کردم تا نکات مثبت اون اتفاق رو ببینم هر چند خیلی مشکل بود شروع کردم به سپاسگزاری برای چیزهایی مثبتی که تو اون اتفاق بود ولی به سادگی قابل دیدن نبود این نکات مثبت . بعدش زندگیم زیر و رو شد 😍😍 خدایا شکر واقعا. ❤❤
از اون جهنم خلاص شدم اما زیاد به سمت بهشت ندویدم با این حال. هربار هم یک بهانه ای وجود داشت تاکید میکنم بهانه بود.
خداوند در قرآن می فرماید (انسان وقتی بخاطر گناهان خودش بلا سرش میاد ناله میکنه ابراز ناراحتی میکنه اما وقتی بهش نعمت میدیم مغرور میشه و رو برمیگردونه . )
دقیقا همینه استاد دسته کمی از مردم هستند که مثل شما وقتی در جهنم بودن خیلی قدر بهشت رو میفهمن اکثرا تا یه کم فشار کمتر میشه دیگه بیخیال تمرین و کنترل ذهن و سپاسگزاری میشن. همون داستانی که گفتید باید تغییر رو قبل اینکه جهان ما رو مجبور کنه شروع کنیم یعنی خودمون وقتی وضع خوبه باید تلاش کنیم برای تغییر و بهبود.
خدا رحمت کنه آقا بزرگمو چقدر آدم با عشقی بود چقدر سپاسگزار! یادمه همسایه ها هر وقت یک مشکلی داشتن میومدن یه کم تو حیاط خونه اقابزرگ می نشستن از این در و اون در حرف میزدن بعد حال روحی شون خوب میشد و میرفتن . جالب اینجاست بعد از فوت آقا بزرگ هم میگفتن ما وقتی ناراحتیم میریم سر مزار آقا حالمون خوب میشه. و از اون جالب تر اینکه چون ادم نالانی نبود و همیشه سپاسگزار بود مردم هیچوقت پیشش ناله نمیکردن درد و دل نمیکردن و فقط از مسایل عادی روزمره حرف میزدن . طبق قانون وقتی مثبت فکر کنی افراد روی مثبت و خوبشونو نشونت میدن! بس که این مرد سپاسگزار و انرژی مثبت و با عشق بود. یادمه از سرطان فوت کرد سرطان خیلی دردناکه . اما هر وقت می گفتیم آقایی خوبی؟؟ میگفت خدا رو شکر !!!❤
نه مورفین زد نه مواد نه هیچ چیز دیگه فقط چون خیلی ضعیف شده بود گاهی آمپول و داروی تقویتی و ویتامین استفاده میکرد.
مامانم اون موقع ها میگفت واقعا آقایی درد نمی کشه چون هم ناله نمیکنه هم زیاد میخوابه آدمی که درد بکشه خواب ش نمیبره اصلا ! اون موقع ها مامان میگفت چون آقام مومنه اینجوریه . راست هم میگفت آقایی واقعا مومن بود. آقایی قوانین رو خوب درک کرده بود ناخود آگاه بدون اینکه این درس ها رو خونده باشه شکر میکرد و همیشه سپاس گزار بود سپاس گزار خداوند سپاس گزار آدم ها . همین آقایی رو تبدیل کرده بود به یک منبع بی نهایت انرژی مثبت . آقایی ماه های آخر عمرش میرفت به امام زاده های شهرهای اطراف اونم نه گریه و زاری کنه و دخیل ببنده .میرفت زیارت میکرد نماز میخوند بعدم تو طبیعت اطراف امام زاده می نشست و قدم میزد و مقدار خیلی کمی غذا میخورد و خیلی زیاد شکرگزاری میکرد .
واقعا وقتی میخوام بنویسم خیلی به این جزئیات دقیق میشم به الگوهایی که درست جلو چشمم بود اما شاید توجه میکردم اما وقتی کامنت میزارم روشون دقیق تر میشم خدایا شکرت ❤❤
استاد جون سپاس گزارم که چشم منو بازار کردید تا اطراف خودمو بهتر ببینم .
در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید 😍😍
واااای عالی بود که . ۳۰ روز رو خودم کار کردم. در واقع ۳۰ روز کل تمرکزت بوده روی خودت . واقعا چه سریع انسان جواب میگیره .
خدایا شکرت
امروز ۲۳ تیر ماهه من ۳۱ تیر دنیا اومدم . و اون روز تولدمه . یعنی هشت روز دیگه . امید به خدا میخوام کل این هشت روز تمرکز خودمو بزارم روی کنترل ذهنم و هر اتفاقی افتاد هر اتفاقی ،اونو خیری از جانب خدا بدونم . امیدوارم موفق بشم و روز تولدم از خدای خودم پاداش بزرگ دریافت کنم . دوستتون دارم . میام خبر میدم .