سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر در شرایط به ظاهر سخت، از عهده کنترل بر آیی و به قول قرآن تقوا پیشه کنی، پاداش های جهان شگفت انگیز خواهد بود؛
- اوضاع سخت گذراست اما وقتی کنترل ذهن میکنی، نه تنها شرایط سخت تبدیل به نعمت می شود بلکه نعمت های پایدار را وارد زندگی می کند؛
- به اندازه ای که “قدرشناسی” جزو ویژگی های شخصیتی شما می شود، طبق قانون بدون تغییر خداوند، نعمت های بیشتری وارد زندگی شما می شود تا این احساس را باز هم تقویت کند؛
- هماهنگی با قانون یعنی توانایی تمرکز بر آنچه شما را به احساس بهتری می رساند؛
- ارتباط کاملی وجود دارد بین شخصیت سپاسگزار و میزان ورود نعمت ها به زندگی؛
- رابطه مستقیم بین “شخصیت سپاسگزار” و “توانایی مالی خوب”؛
- تضادهای قبلی تعهد برای “تغییر” را در شما می آفریند؛
- اگر بتوانیم ذهن را روی خواسته ها معطوف کنیم، فارغ از اینکه بقیه چکار می کنند و در چه شرایطی هستند، ما به مسیر خواسته هایمان هدایت می شویم و در آن مدار قرار می گیریم؛
- جنگیدن برای خواسته، با قوانین خداوند هماهنگ نیست؛
- هماهنگی با قوانین یعنی “مسیر کمترین مقاومت”؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی259MB41 دقیقه
- فایل صوتی live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی40MB41 دقیقه
فکر میکنم این جا بهترین جا هست برای نوشتن و ثبت کردن،پس مینویسم
تو جسمت نیستی!
مطالعات و تحقیقاتی که روی بدن انسان انجام شده نشان میدهد که ۹۸% از تمام اتمهای بدن تو در کمتر از یک سال با اتمهای جدید جایگزین میشوند و این بدین معنی است که تو مرتباً بدنت را باز سازی میکنی.
هر شش هفته یک کبد جدید
هر سه ماه یک اسکلت جدید
هر پنج روز یک معده جدید
هر ماه پوست جدید
پس آنچه که تو از خودت میشناسی کجاست؟ نمیتوانی فکر کنی که تو بدن فیزیکیات هستی. کدام بدن فیزیکی؟ مدل ۱۹۹۹ یا مدل ۲۰۰۵ یا مدل سه ماه پیش؟ اعضای بدن فیزیکی تو همیشه با اعضای جدید عوض میشوند … ولی تو همانی … پس حقیقت عمیق تری وجود دارد و این حقیقت بنیادی همان است که میخواهی بشناسی، و همان است که ذهن و جسم تو از آن متولد میشود.
پیشتر تو را افکارت میدانستند، اما حالا تو را ناظر بر افکارت میدانند. افکار تو در ذهنت متولد میشوند اما تو ذهنت هم نیستی، تو دارنده ذهنی، تو ناظری بر ذهن، تو آگاهی هستی.
تا همین اواخر ذهن تو را محدود به جسمت میدانستند، اما امروز قلمرو آن را گستره کیهان میدانند … تو در همه کیهان جاری هستی … و همین است که فکر تو را از دورترین نقاط میتوان خواند. تو موجی … که در همه کیهان جاری است و جسم تو تنها یک گیرنده است که امروز روی تو کوک است …
و هرگاه کارش را به انجام میرساند خاموش میشود … تو از آن جدا میشوی، اما میمانی و گیرنده دیگری را برمی گزینی … و تا نمیری متولد نمیشوی … پی در پی … و تو همانی که میمانی … همان موج ابدی و لایتناهی … همان اصل …
تو جسمت نیستی، دارنده جسمی … تو فکرت نیستی، فکر کننده هم نیستی، تو آنی که بر فکر کننده ناظر است … تو نامت نیستی، حتی نام تو آن است که تو نیستی، نام تو تنها یک برچسب است که بدن فیزیکی تو را از بدنهای دیگر تمیز دهند … تو شغلت نیستی، این شغل یک گام است که خود متعالی تو برای رسیدن به تو برگزیده است … و وقتی زمان آن فرا برسد، شغل دیگری را بر میگزیند.
تو دارنده این همه ای … تو بر این همه ناظری … تو پاره ای از خدایی
درس هایی که یاد گرفتم،آیین موسی رو به جا بیارم،خودم رو ببخشم من هم باور های محدود کننده دارم هم قدرتمند کننده،پس همیشه رفتارم 100% درست نیست،دیدگاهم تصمیماتم افکارم پس امکان رفتار اشتباه وجود داره برای همه،من خودم رو بخشیدم و ازش درس یاد گرفتم ،درس بخشیدن و همین نکته مثبته که من ازش درس بگیرم ازش یاد بگیرم(که من خیلی توانا تر از این هام.من میتونم هر تصمیمی رو اجرا کنم و ربط به هیچ عاملی نداره نه پول نه اجازه!هیچ جز باور های خودم که چه قدر جهان رو هماهنگ میدونم و این که من هستم که اتفاقات رو خلق میکنم و چه قدر راحت و انجام شدنی و جهان رو هماهنگ میدونم)
💙روابط ، عشق بی قید و شرط داشت بدون وابستگی به همه مطلقا به همه مثل عباس منش داخل جامعه هست،جامعه ای که فقط ۵ تا ۱۰ درصدشون باور های درستشون بیشتر از باور های محدود کننده هست اما چه طور زندگی میکنه!؟؟روابط داره!؟؟قضاوت نمیکنه فقط نکته مثبتش رو میبینن چون نمیشه هم زمان هم نکته مثبت رو دید و هم منفی،پس روی مثبتش تمرکز میکنه.پس میشه در جامعه زندگی کرد ،امکتمس وجود داره،این منم که قبول میکنم بپذیرم یا نه،این درس خیلی مهمی بود که منم که قبول میکنم این حرف رو بپذیرم و کسی نمیتونه روی من تاثیر بزاره جز زمانی که من قبول کنم،مثل استاد پس من هم میتونم در جامعه زندگی کنم.
بدون قضاوت،قضاوت نکردن رو بیشتر و قوی تر و واضح تر یاد گرفتم لازم نیست قضاوت کنم مثل گل فقط لازمه زیباییش رو ببینم .عشق بی قید و شرط بدون وابستگی ،این که من وابسته نبودن رو یاد گرفتم و چه قدر مهمه و باید این رو محکم کنم این نوع دوست داشتن
این که میشه در جامعه زندگی کرد افراد رو دوست داشت بدون وابستگی و تاثیر پذیری چون همش دست آدمه،
حدود هشت ماه بود که حتی یک کلمه با خانواده ام حرف نزدم و سریع از کنار هم دیگه رد میشدیم و نگاه هم نمیکردیم،شاید فقط هر ماه یکبار فقط به پدرم پیام میدادم در حد احوال پرسی،اما الآن هر روز مادرم رو میبوسم و میگم دوست دارم،هر روز برادرم رو بغل میکنم،هر روز به پدرم پایم میدم و احوالش رو میپرسم،دیدم که میشه بدون این که تاثیر پذیری باشه از وجود همه لذت برد❤
💜باور های مناسب:این که قرآن میگه بازگشت همه چیز به سوی منه این که روحش بهترین جاست.پیش خدا
و طبیعیه همه ما روحمون برمیگرده همه روحشون برمیگرده به سمت خدا هر روز چند ملیون نفر در کره زمین روحشون برمیگرده به سمت خدا،این طبیعیه
این جسمه که فنا میشه و دوباره به خاک برمیگرده،مهم روحه که پایداره و به سمت خدا برمیگرده،این اتفاق برای همه میافته طبیعیه پس باید بیشتر به اصلم وصل باشم
از خدا تشکر میکنم زمانی که بود رحمت بود و عشق بود و لذت بود هر ثانیه بودنش،معصومیتش پاکیش زیباییش صدای بچگونه اش،خر خر هاش،تمام آرزوم این بود که تجربه اش کنم رفت پیش خودت،بهترین زمان بود.
اصلا مگه مال من بود که بگم مال من!؟؟مال تو بود چند صباحی پیشم بود عشق کردم حالا هم جاش بهترین جاست.
💛این که داخل قرآن میگه زمان پیوستن روح هر کسی به من مقدر شده و از قبل تعیین شده،پس خدایا شکرت،به بهترین شیوه روحش پیوست خدایا شکرت(واقعا بهترین شیوه بود،و خدا هدایتم کرد،رحمتش رو بزنن نازل کرد با بهترین دست هاش)
💚برام تجربه شد که هر کسی روحش به خدا پیوست چه طور خودم رو کنترل کنم،چون این اتفاق طبیعیه،فقط من باید ذهنم رو تربیت کنم،واقعا یک رشد بود،یک قوی شدن ایمان،یک زندگی جدید،قوی تر شدم،خیلی قدرت بیشتری رو حس میکنم ،خیلی ایمانم به خدا قوی تر شد و به او باز میگردم و بازگشت همه چیز به سوی اوست.واقعا بزرگ شدم،بعد از اون یک زندگی جدید با ایمان قوی تر،با رشد و با قوی تر شدن شروع کردم که چه قدر لذتش بیشتره،توانایی هم رو بهتر درک میکنم؛ ایمان توکل باور توانایی
و حالا با این توانایی ها و استفاده ازش چه لذتی قراره ببرم
💛خیلی قرآن بهم کمک کرد،مخصوصا سوره هود که از ایمان پیامبر ها میگه من با شما هیچ تفاوتی ندارند و مانند شما بشری هستم(از زبان پیامبر ها)پس من هم مانند پیامبر ها میتونم ایمانم رو حفظ و قوی تر کنم،نوح که وقتی روی کشتی بود(سوره هود)جلوی چشمش آب پسرش رو برد اما ایمانش رو حفظ کرد ابراهیم زن و فرزندش (که فقط چند ماهش بود!)در صحرا گذاشت و رفت،لین یعنی ایمان،ایمان به قدرت خدا که اون قدرت داره و بازگشت همه چیز به سوی اونه،مثل ابراهیم که چاقو رو زیر گلوی پسرش گذاشت چون ایمان داشت که روحش به خدا میپیونده و این فقط یک جسمه،مثل موسی و…
خدایا ممنونم برای قرآن که به من آرامش میدی ممنونم برای هدایتت
این که فقط جسمه و مهم نیست جسم به هر نوعی میتونه به خاک تبدیل بشه با خاک کردن،سوزوندن،غرق شدن،مهم نیست جسمه،فانیه،مهم روحه که پایداره و از خداست به سوی خدا
ما روح های مجردی هستیم که به خدا می پیوندیم
بهم یاد داد هر لحظه ممکنه روح من به خدا بپیونده یا روح نزدیکانم پس همیشه مراقب اعمال و افکارم (باور هام و کنترل ذهنم و ورودی هام)باشم تا با هر بار بهتر عمل کردن رشد پیدا کنم وبشم از مومنان نزدیک خدا،خوپم رو مومن میدونم اما مومن بودن یعنی در هر لحظه و پایدار در زمان حال مومن باشم.
چه آرامشی،ممنونم از هدایتت برای یاد گرفتن این درس ها ممنونم
این یکی از بهترین اتفاق های زندیگمه ،یاد حرف اینا. میگفتم که میگه دقیقا همون اتفاق میشه قشنگ ترین و بهترین اتفاق زندگیت و واقعا برای من همینه،البته برای کسایی اتفاق میافته که ذهنشون رو کنترل کنن و سعی میکنم خیر رو درش ببینن و ایمانشون رو حفظ کنن،خدایا ممنونم برای هر لحظه هدایتت چه الآن چه اون موقع چه در تمام شرایط و ثانیه های زندگیم ،زندگی که تو بهم دادی
تا تجربه ات کنم و لذت ببرم،و تو رو در دنیای فراوانی و پرنعمتی که قراردادی برای من تجربه کنم.ممنونم.برای این رشد این درس این قوی شدن این ایمان ،حالا پر از شور انگیزه و شوقم که با این رشد ،ایمان،قدرت ،پیشرفت کنم که البته مقرر کردی پیشرفت کنم ،مقرر کردی پس پیش به سوی پیشرفت و لذت
یکی از بهترین درس هایی که خدا بهم داد(+تمام این بهترین درس ها)این بود که بعدش هر زمانی که یکم بیشتر از قبل بهتر کارم رو انجام میدادم،انگار فقط اون کار (تون پیشرفت)وجود داشت و دیگه چیزی وجود نداشت.یعنی هر کسی اگه بتونه به نقطه ای برسه که فقط پیشرفتش رو ببینه و تحسین کنه و جلو چشمش بلد بشه،پیشرفت و رشدش حتمی و سریعه
باید به خودت فرصت بدی و حق بدی،ذهنه دیگه باید تربیت بشه واسه همین بهش فرصت بده تا بیشتر در آرامش باشه،منظورم اینه که من داخل امتحانات بودم و نیاز دارم تمام زمانم رو بزارم روی یاد گرفتن و سوار حل کردن و بعد به خودم گفتم اشکال نداره آرامشم رو حفظ میکنم و این طبیعیه تا ذهنم آروم بشه(اما روحم در آرامشه)
با این دیدگاه چنان ذهنم روی پیشرفت و هر چیز خوبی متمرکز میشه که سرعت پیشرفتم رفته بالا و حتی برام یک موهبه
و در آخر،برو پارک مردم رو ببین،بعد بیا آخرین جمله ام رو بخون
زندگی در جریانه!☺❤