سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر در شرایط به ظاهر سخت، از عهده کنترل بر آیی و به قول قرآن تقوا پیشه کنی، پاداش های جهان شگفت انگیز خواهد بود؛
- اوضاع سخت گذراست اما وقتی کنترل ذهن میکنی، نه تنها شرایط سخت تبدیل به نعمت می شود بلکه نعمت های پایدار را وارد زندگی می کند؛
- به اندازه ای که “قدرشناسی” جزو ویژگی های شخصیتی شما می شود، طبق قانون بدون تغییر خداوند، نعمت های بیشتری وارد زندگی شما می شود تا این احساس را باز هم تقویت کند؛
- هماهنگی با قانون یعنی توانایی تمرکز بر آنچه شما را به احساس بهتری می رساند؛
- ارتباط کاملی وجود دارد بین شخصیت سپاسگزار و میزان ورود نعمت ها به زندگی؛
- رابطه مستقیم بین “شخصیت سپاسگزار” و “توانایی مالی خوب”؛
- تضادهای قبلی تعهد برای “تغییر” را در شما می آفریند؛
- اگر بتوانیم ذهن را روی خواسته ها معطوف کنیم، فارغ از اینکه بقیه چکار می کنند و در چه شرایطی هستند، ما به مسیر خواسته هایمان هدایت می شویم و در آن مدار قرار می گیریم؛
- جنگیدن برای خواسته، با قوانین خداوند هماهنگ نیست؛
- هماهنگی با قوانین یعنی “مسیر کمترین مقاومت”؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی259MB41 دقیقه
- فایل صوتی live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی40MB41 دقیقه
به نام خداوند روزی دهنده ی بی منت
سلامودرود خداوند برشما استادان گرانقدرولیاقتمند تجربه های عالی تو تمامی جنبه های زندگی
گام یازدهم=قدرشناسی و پاداشهای بزرگ این ویژگی شخصیتی
از روشهای قوی بودن تو شرایط سخت میشه به همون کنترل ذهن اشاره کرد،یعنی جوری در شرایط سخت زندگیمون به اون قضیه نگاه کنیم که بهمون احساس بهتری بده و بتونیم دراون لحظه سپاسگزارخداوند باشیم،که اگر بتونیم ازهمون نعمتهای خیلی کم شروع به سپاسگزاری کنیم جهان کم کم اون شرایط به ظاهر سخت رو تبدیل به یک شرایطی میکنه که همش نعمتو فراوانیه
و نکته ی مهم این قضیه ی شرایط سخت این هست که،خیلی ها باتجربه ی زندگی سخت وقتی به رفاهو آسایش دست پیدامیکنند نسبت به بقیه ی افراد جامعه قدردان و سپاسگزارتر خواهند بود
من خودم تجربه ای دارم از زمانی که به مدرسه میرفتم و کلی مسیرم از خونه تا مدرسه طولانی بود،یعنی چیزی حدود نیم ساعت باید مسیر روطی میکردم تا به مدرسمون برسم،من همیشه دوستانم رو که خونشون توی کوچه کناریه مدرسه بود کلی ذوقشونو میکردم و بهشون میگفتم خوش بحالتون که انقدر مسیرتون به مدرسه کوتاهه،،هرموقه هم به پدرم میگفتم پدرحان خونمونو عوض کنیم هیچوقت زیر بار یهمچین کاری نمیرفت،خلاصه گذشتو گذشت ومن بااین آرزو کل مدرسه راهنمایی دبیرستانم رو تموم کردم،ولی همیشه این آرزو به دلم بود و به خدا میگفتم خدایا اگه من یروزی ازدواج کردم باید محل خونمون جایی باشه که فرزندانم مسیرشون به مدرسه خیلی کوتاه باشه
تااینکه خداوند دعای من رو مستجاب کرد،و الان توی خونه ای زندگی میکنم که مدرسه ی فرزندم دقیقا یک کوچه اون طرف تر از خونه ی ماهست و فرزندم تقریبا یک دقیقه مسیرش ازخونه تا مدرسه طول میکشه
بعد یروز فکرکردم به این آرزو که من خودم آرزوم این بود محقق نشد،اما خداروشکر حداقل فرزندم داره آرزویی که من داشتم روتجربه میکنه،و انگار که واقعا خودم تازه به این آرزوم رسیدم و خیلی بابت این موضوع بسیار خوشحالم وهروز سپاسگزارخداوندم که فرزندم خیلی راحت و سریع به مقصد میرسه
الان که اون شرایط سخت زندگیم رومرور میکنم واقعا خیلی خوشحالم و ازیک لحاظ برای من خیلی خوب بود چون اون زمان برام مهم بود به موقع به مدرسه برسم،بخاطرهمین همیشه صبح زود ازخواب بیدار میشدم و همیشه به موقع به مدرسه میرفتم بدون اینکه حتی یکبار اسمم تو لیست تأخیری ها نوشته بشه،وهمین موضوع باعث شد که تو تمامی جنبه های زندگیم یک آدم خوش قول بار اومدم و برام مهمه که هرکجا میرم به موقع برسم،و برام مهمه کسی که بهم میگه فلان وقت حاضرم،حتما همون فلان وقت حاضرباشه
واین رو دارم به فرزندم هم یاد میدم که خوش قول بودن تو هرکاری باعث میشه دیگران بیشتر بهمون اعتماد کنند
دقیقا اون اوضاع سختی که موقع رفتن به مدرسه داشتم الان تبدیل شده به ذوقو شوق من که فرزندم داره مسیرکوتاهی رو ازخونه به مدرسه طی میکنه،تبدیل شده به احساس سپاسگزاری هرلحظه ی من و واقعا احساسم خوبه ازین موضوع خداروشکر
یه موضوع دیگه اینکه وقتی بخاطر یکسری مسائل بارداری دومم ادامه پیدانکرد،الان احساس میکنم اگه خدا بهم یک فرزند دیگه باصحت وسلامت بهم هدیه بده خیلی خیلی سپاسگزارتر از اون آدمی هستم که چندین تا فرزند داره،چون اون شرایط سخت واقعا کنترل ذهن کار راحتی نبود ولی بلاخره به لطف این آموزشهای گرانبها تونستم خودمو جمعوجور کنم وخیریت اون مسئله رو به خدا بسپارم و دیگه نخوام درموردش حرف بزنم،و منتظرم خدا یک شرایط عالی رو برام فراهم کنه و لذت داشتن یک فرزند دیگه رو به زودیه زود تجربه کنم ان شالله
استاد وقتی درمورد ویژگی های مثبت پلیس های امریکا صحبت کردید واقعا ازته قلبم تحسینشون کردم که چقدر اونها عالی به وظیفشون عمل میکنند و وقتی میبینن کسی کنار جاده ماشینش رو پارک کرده براشون مهمه که بفهمن جریان چیه و اگه نیاز به کمکی دارند به اونها کمک کنند واقعا تحسین برانگیزه و کم دیدم پلیس بااین ویژگی شخصیتی عالی که بخواد انقدر دلسوزانه به مردم خدمت کنند
آدمایی که توی هرشرایطی درکشور اعتراض میکنند و بخیال روشنفکری کلی دادوبیداد راه میندازن،طبق شناختی که ازقانون فهمیدیم،همه ی اونها از یک شرایط نامساعدی تو کل جوانب زندگیشون برخوردارند و اکثرشون ازلحاظ مالی،روانی،سلامتی و عاطفی مشکل دارند،چون همیشه تمرکزشون برروی نازیبایی های زندگی و دنیای اطرافشون هست و نمیدونن که باهمین توجهاتشون دارن از جنس همون وارد زندگی خودشون میکنند
استاد جان شما جزو اون دسته از افرادی هستید که واقعا خوب تونستید از پس کنترل ذهن بربیاید و مشخصه که جوری به قضایای زندگیتون نگاه کردید که باعث شد ازون شرایط به ظاهر سخت بیرون بیاید و نتایج پراز نعمت و برکت زندگیتون گواه این هست که چقدر سپاسگزار نعمتهای اندکتون بودید که الان دارید هزاران برابر بیشترازون نعمتهارو تجربه میکنید
زندگی تو بهترین نقطه ی جغرافیایی بابهترین آدمایی که،همین اعتراضات نشون میداد چقدر اکثر آدمای این محله باخودشون درصلح هستند و تعداد کمی بودند که اعتراض میکردند،و نکته ی مثبت تر اینکه چقدر آزادی این کشور تحسین برانگیزه که هرکسی میتونه نظرش رو بیان کنه بدون اینکه بخواد آدمای دولت اونهارو دستگیر کنند یا باهاشون بدرفتاری کنند
خیلی ها فکرمیکنند که اگه اعتراضات نبود اینهمه تغییروتحولات رخ نمیداد یا اینکه ساختار پلیس بهتر نمیشد
ما اگر قانون جهان رو بتونیم خوب درک کنیم میفهمیم که چه اعتراض کنیم یا نه،خود بخود ساختار ها با شرایط جهان تغییرمیکنند،مهم اینجاست که ما میخوایم جزو کدوم دسته از افراد باشیم
آیا میخواییم بخیال تغییردادن ساختار پلیس جزو اعتراض کننده ها باشیم،یااینکه از یک زاویه ی دیگه به اتفاقات نگاه کنیم و از موضوعاتی که دوست نداریم وارد زندگیمون بشه اعراض کنیم و نخواهیم بادی به هر جهت اجازه بدیم مثل یک برگی درباد جو ما رو باخودش ببره
اگر اززوایه ی دیید خداوند به این قضایا نگاه کنیم میفهمیم که تموم این نگرانیها الکیه،میمونه تصمیم ما که میخواییم از تضادها درس بگیریم و مسیر درست رو انتخاب کنیم یا که با هرتضادی جزو اون دسته از اعتراض کنندگان همیشگی باشیم
این ساختار دنیای مادی به این شکله که همه جور شرایط در اون وجودداره،اون دنیای ابدی هست که قران ازش به عنوان هم فیها خالدون یاد میکنه،چه جهنمش و چه بهشتش
جهانی که اصلا کره ی زمینی وجود نداشته وکم کم طی میلیونها سال تکامل باعث شد کوهو درودشت به وجود بیاد
کسی نبوده که اعتراض کنه تااونها به وجود بیاد
به اندازه ای که بتونیم دیدمون رو به دنیابهتر کنیم به همون اندازه دنیا رو درک میکنیم و به همون اندازه نگران نیستیم
جهان هربار تغییرمیکنهو رو به بهبود وگسترشه،یک عده آدم هم همیشه اعتراض میکنند
پس بنابراین ماهستیم که باید تصمیم درست رو بگیریم و ببینیم چه مسیری به ما کمک میکنه که لذت بیشتری اززندگی ببریم…
خدارو صدهزارمرتبه شکر که ازین قسمت یاد گرفتم که قدر نعمتهای حال حاضرم رو بهتربدونم و بابت اونها سپاسگزار خداوندم باشم و نخوام بااعتراضاتم حالواحساسم رو با شرایط ناجالب بد کنم
همون خدایی که جهانش رو تونسته به این حداز زیبایی و گسترش برسونه،دیگه نگرانی من فقط باعث میشه نعمتهای خدارو تجربه نکنم
همون خدایی که منو آفریده اگه ببینه درمسیردرست قانون حرکت میکنم،خودش دیگه همه چیو برام ردیف میکنه،میخواد اوضاع کشور نابسامان باشه میخواد مساعد باشه،درهرصورت خداوند حواسش به من هست.تمام
هرکجا هستید شادوپیروز باشید
بنام خداوندِبالاخرد
یک سلام گرمو پرازانرژی تقدیم به استادعزیزم،به مریم جان و به دوستان گلم
استادباتعریف کردن اون خاطرات گذشتتون کلی خنده رومهمون لبامون کردی
دقیقا منم وقتیکه به تضادهای گذشتم فکرمیکنم فقط میخندم،شاید تواون شرایطی که قرارگرفته بودیم کلی بایدکنترل ذهن میداشتیم تااینکه کسیو مقصر نکنیم،من خودم به شخصه وقتی بایک تضادی برمیخوردم همش میخواستم یاپدرمادرمو مقصربدونم یا کسی دیگه رو
استاد درمورد کفشاتون صحبت کردید یادم افتاد به دوران دبستان خودم کلی خندیدم،یادمه مامانم برام یک جفت کفش خرید بزرگتراز پاهام بعدکه بهش گفتم مامان ازم بزرگن،گف خوبن مامان چارروز دیگه پاهات قدمیکشن اونوقت کو پول که برات بخریم،آقا ماهم چونکه روکمبودپول حساس بودیم دیگه چیزی نگفتیم ،مجبوربودم دوجفت جوراب بپوشم که یموقع ازپام درنیان خخخ کلی دارم میخندمو مینویسم یادش بخیراونروزا فقط دعامیکردم که کفشاپاره بشن ازشرشون خلاص بشم..خلاصه چونکه کفشام بزرگ بودن جنس جالبی هم نداشتن کفشون پاره شد ومن کلی ذوق کردمواومدم ب مامانم گفتم که پاره شدن
وااایی که کاش نگفته بودم خخ کفشاموبرد پیش یه کفش دوز و کفشونو یه کفی زد..هیچی دیگه باکلی غصه دوباره اوناروپوشیدم و یک هفته بعدش برف شدیدی اومدو اوننقدرکفشام لیزبودن ک اگه میخوردم زمین دیگه نمیشد پاشم وهمینم شد،توخیابون داشتم میرفتم برم مدرسه ازطرف شهردارمون داشتن برفارو ردمیکردن منم باکفشام لیزبازی میکردم که یهو نفهمیدم کی خوردم زمین خخ
هیچی دیگه ازون روز به بعدگفتم اگه کلی کتک بخورم ازمامانم عمراً این کفشارو بپوشم
واقعا کسی که بایک تضادی بربخوره دیگه فقط ازخدابهترینشو میخواد،وقتیکه من بزرگترشدم ودیگه بابام بهم پول میداد وبعدشم که ازدواج کردم ازبس که خاطرات تلخی ازکفش داشتم حالا دیگه هرنوع کفشخوبی که میبینم بدون هیچ مقاومت ذهنیی اونو میخرم وبادلیلومنطق میگم بابابچه که بودم یجفت کفش درست حسابی نداشتم حالاهم نخرم؟و الان توی جاکفشیمون ده جفت کفش نو دارم که پول هرجفتشون صد به بالاست،الان که بااین قوانین آشناشدم میگم چقد خوب من ناآگاهانه ازین قوانین تونستم استفاده کنم وبخاطراون تضادهای گذشتم کلی کفش باجنسای خوب بخرم و بخاطرهمشون سپاسگزارم
سیزده سالمم که بود وقتیکه دچارسرطان لنفوم خون شدم بااینکه کلی سختیو زجرکشیدم ولی الان که یادم میوفته کلی به یاداونروزا فقط میخندم وبخودم میگم آفرین چقدرخوب تونستی ازون دوران شیمی درمانی حال خودتو خوب نگهداری و بخدااستادالان که فکرشومیکنم هرجلسه که میخواستم برم برای درمانم یه تسبیح داشتم بااون تسبیح فقط میگفتم شُکرن لله که من دارم خوب میشم اصن باورم نمیشه خداداشته این حرفو به زبونم میورده و الان که خداروصدهزارمرتبه شکرحتی یک قرصم نمیخورم این سیزده سال باخودم میگم من ازشرایط خیلی سختی به اینجاها رسیدم قطعا من تواین دنیا یک رسالتی خدابهم داده که باید انجامش بدم،خیلی کم پیش میمومد که تواونسال بچه های هم درمانی من تو اون بیماری دووم بیارن یادمه دوتا کوچیکترازخودم اونجا توی بیمارستان فوت کردن
ومن بیشترازخدای خودم سپاسگزارم که تاالان به من کمک کرده و یارویاورم بوده مطمئنم همونطورکه خدامنو به این سایت
بهشتی هدایت کرده آینده ی پربرکتی رو هم درپیشم گذاشته ان شاالله
بخودم افتخارمیکنم که تونستم ازون شرایط به ظاهرسخت بیرون بیام
این کامنتو برای خودم نوشتم وهردوست عزیزی که اینو خوند تاببینه انسان میتونه ازچه تضادی به چه جایی هدایت بشه
من سپاسگزاره خداوندم بخاطرسلامتیم که سلامته سلامتم،استاد تو این روزای کرونایی خیلی ازافراد به من گوشزدمیکردن که حواستو جم کن توشرایط بدیو داشتی ممکنه بدنت هنوزضعیف باشه و کرونابگیری ومن اونارو دیگه مسخره میکنم میگم ای بیچاره ها که هنوز خدارو نمیشناسید که اگه خدانخواسته باشه برگی ازدرختی نمیوفته بخدااستادهمونایی که بهم میگفتن دقیقا خودشون کروناگرفتن درحده مرررگ و من بیشترسپاسگزاره خدام شدم که هرکی دلشو به خداببنده بخدا هیچ خطری نمیتونه تهدیدش کنه
استادعزیزم خیلی خیلی ازتون بینهایت سپاسگزارم که به مایاددادید به خاطرات گذشتمون جوری نگاه کنیم که فقط خنده برلبانمون جاری بشه
درپناه حق موفق و پیروز باشید