live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • اگر در شرایط به ظاهر سخت، از عهده کنترل بر آیی و به قول قرآن تقوا پیشه کنی، پاداش های جهان شگفت انگیز خواهد بود؛
  • اوضاع سخت گذراست اما وقتی کنترل ذهن میکنی، نه تنها شرایط سخت تبدیل به نعمت می شود بلکه نعمت های پایدار را وارد زندگی می کند؛
  • به اندازه ای که “قدرشناسی” جزو ویژگی های شخصیتی شما می شود، طبق قانون بدون تغییر خداوند، نعمت های بیشتری وارد زندگی شما می شود تا این احساس را باز هم تقویت کند؛
  • هماهنگی با قانون یعنی توانایی تمرکز بر آنچه شما را به احساس بهتری می رساند؛
  • ارتباط کاملی وجود دارد بین شخصیت سپاسگزار و میزان ورود نعمت ها به زندگی؛
  • رابطه مستقیم بین “شخصیت سپاسگزار” و “توانایی مالی خوب”؛
  • تضادهای قبلی تعهد برای “تغییر” را در شما می آفریند؛
  • اگر بتوانیم ذهن را روی خواسته ها معطوف کنیم، فارغ از اینکه بقیه چکار می کنند و در چه شرایطی هستند، ما به مسیر خواسته هایمان هدایت می شویم و در آن مدار قرار می گیریم؛
  • جنگیدن برای خواسته، با قوانین خداوند هماهنگ نیست؛
  • هماهنگی با قوانین یعنی “مسیر کمترین مقاومت”؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی
    259MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی
    40MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

896 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 1
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 737 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    125. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

    رد پایی که مینویسم ادامه رد پای 124 هست و امروز 13 اردیبهشت

    صبح که بیدار شدم یکم نون خوردم و هدایتی حس کردم که باید نون خالی بخورم بعد نقاشیمو شروع کردم و وقتی رفتم بیرون از اتاق تو دلم پرسیدم خدا من چی بخورم ؟؟ واقعا نمیدونم نعمت زیاده و تو بگو چی برای بدنم مناسبه

    یهویی تا من سوالمو پرسیدم مادرم گفت خرما چرا برنمیداری بخوری ؟؟ بردار و با گردون و نون بخور

    خیلی حس خوبی داشتم

    تا گفتم سوالمو خدا از طریق مادرم جوابمو داد

    بعد من ظهر آب پای مرغ و استخون رو که مادرم درست کرده بود رو خوردم

    چند روز پیش یه سوالی داشتم و داشتم همین آب پای مرغ رو میخوردم یهویی شنیدم و حس کردم که آب پای مرغ و استخوان درمان سوالیه که پرسیده بودی و برای پوست و جوش سر سیاه خوبه

    و من بدون معطلی شروع کردم و به صورتم از آبش مثل ماسک گذاشتم و امروز هم همین کارو کردم ولی متفاوت بود وقتی صورتمو شستم حس کردم صورتم حالت روغن گرفته به خودش

    چون پای مرغ و استخوان مقویه روغنش زیاده

    من حتی پرسیدم مامان تو روغن زدی گفت نه خودش روغن داره گفتم خدایا شکرت چقدر عظمت داری تو هر مواد غذایی که بهمون عطا کردی

    بعد که صورتمو شستم گفتم خدا چیکار کنم حالت روغنیش بره و اینکه بعد این چی برای پوستم خوبه

    انقدر قشنگ و واضح شنیدم که شوید

    باید شوید بزنی

    به فکر خودم گفتم شوید نداریم و باید برم بگیرم بعد اینکه باید بجوشه بعد بزنم به صورتم

    باز شنیدم که نه برو پشت بوم از گلدونی که شوید در اومده برگاشو بکن و بیار بزن به صورتت

    گفتم چشم و رفتم

    مادرم گفت وایسا من میرم بعد از ظهر بیرون ، میگیرم

    تو دلم پرسیدم باز ،گفتم خدا تو چی میگی

    که بلافاصله حس کردم باید سریع انجام بشه

    مادرم گفت چی شد یهو شوید خواستی به صورتت بزنی

    یکم براش عجیب بود البته شاید عجیب نباشه چون وقتی بهش میگفتم حس میکنم باید این کارا رو بکنم وقتی یهویی کاری میکنم این روزا میفهمه و چیزی نمیگه ولی باز یه وقتایی تعجب میکنه از کارام

    این روزا جوری شده که من وقتی میرم جایی یهویی حس میکنم باید مسیرمو تغییر بدم سعی میکنم زود بگم چشم و وقتی چشم نمیگم قشنگ حس میکنم که گفتگویی میگه مگه بهت نگفتم انجام بده به نفعته یا میشنوم‌که باشه اگر ضرری بود خودت گوش ندادی و من زود برمیگردم و کاری که گفته شده رو انجام میدم

    بعد که رفتم پشت بوم و برگ شویدا رو کندم میومدم خونه حس کردم باید بکوبمشون و بزنم به صورتم

    گفتم آخه چجوری بکوبم زیاد اثرش در نمیاد که

    ولی گفتم چشم و کوبیدم و به صورتم گذاشتم و باز حس کردم بیشتر از 5 دقیقه نباید باشه و بشور صورتتو

    و من باز چشم گفتم

    خیلی حس خاصی دارم وقتی بهم گفته میشه و وقتی انجام میدم میبینم که به نفعمه

    و خیر میشه برام

    مثلا امروز که درخواستم از خدا این بود که چجوری اولویت بندی کنم کارامو، تو یادم بده ، من هیچی نمیدونم و تویی که مالک تمام منی ، مالک اراده منی

    پس میتونی اراده ام رو در دستات بگیری و منو ببری سمت کارایی که باید انجام بدم

    و دقیقا هم اینجوری شد صبح که تمریناتم رو انجام دادم حس میکردم که زمان کند شده یا اصلا توقف داره

    و این توقف رو زمانی حس میکردم که مشغول تمرین طراحی و رنگ روغن و کارای دیگه بودم

    ولی وقتی کاری انجام نمیدادم و خواستم مثلا استراحت کنم زمان سریع میگذشت

    بعد مادرم بهم گفت حدود ساعت 4 بود، من رفتم پشت بوم تا دو تا گلدونامو از آب بارون که از دیروز میباره و امروز صبح هم خیلی زیبا بارید آبیاری کنم

    یاد آبیاری افتادم که چند وقت پیش من برای گلدونای اتاقم هر روز قطره قطره آب میدادم که هر روز آب بخورن

    ولی یه روز داشتم آب میدادم با قطره ها که حس کردم نه اینجوری آب نده بهشون

    و قشنگ اینو حس کردم که گفته شد اگر تو تشنه باشی و بهت قطره قطره آب بدن آیا تشنگیت رفع میشه؟؟؟

    گفتم نه باید دل سیر آب بخورم

    بعد دوباره حس کردم که باید به گلدوناتم دل سیر آب بدی،

    ببین قطره ای دادی گلاش خشک شده

    بعد که رفتم از اون روز کامل آب دادم به گلام خیلی شاداب شدن و این درسی بود که گرفته بودم

    و امروزم بردم از آب بارون بهشتون آب دادم

    وقتی برگشتم گفتم انقدر هوا خوبه که آدم دلش میخواد بمونه پشت بوم

    مادرم گفت خب پس سبزی گرفتم ببر پشت بوم پاک کن

    گفتم آخه میخوام تمرین رنگ روغنم رو انجام بدم باید زود تمومش کنم دیر میشه

    بذار اول برم تمرینامو انجام بدم شب میام پاک میکنم

    همون لحظه گفتگوی خاص بین من و خدا باز شنیدم که برو سبزی هارو پاک کن ولی تو خونه

    بعد ادامه اش شنیدم که تو گوش بده به حرف مادر الان اولویت حرف مادره

    و من مطمئن باش برات زمان رو نگه میدارم و تو میتونی به همه کارات برسی

    و بی نهایت هست زمانت

    و من چشم گفتم و رفتم انجام دادم و سبزیارو پاک کردم و بعد اومدم تمرینم رو نیم ساعت انجام دادم

    دوباره حس کردم که بهم گفته شد

    ظرفارو بشور خونه رو هم هر روز باید مرتب کنی

    خیلی خوشحالم که این حس رو میشنوم و درخواستی که از خدا کردم و گفتم خدا تو خودت اراده منو به دستت بگیر

    من که در مقابل تو هیچم پس تو بگو قدم هام رو و تو منو هدایت کن به سمت کاری که باید انجام بدم و زود و سریع انجام بدم

    و امروز قشنگ حس میکردم که خدا قشنگ داره اراده منو به اون کاری که باید انجام بشه سوق میده

    حتی ورزش هم کردم امروز

    شنیدم که باز گفت

    خب الان برو ورزش کن 5 دقیقه هم ورزش کنی دستات و بدنت حالشون خوب میشه و ورزش کردم خیلی حس خوبی بود

    قبلا شاید تنبلی میکردم و انجام نمیدادم یا دیر انجام میدادم ولی امروز مشتاق تر و با حس خوب انجام میدادم چون میدونستم که خدا بهم میگه و هرچی خدا بگه اون برای من خوبه

    و دائم این حرف برام تکرار میشد

    که زمان برات کند و متوقف میشه پس با خیال راحت هم کارای خودتو انجام بده هم به مادرت کمک کن

    خیلی حس خوبی دارم وقتی هر روز داره این حس بیشتر و بیشتر میشه و من مشتاق تر میشم تا هی از خدا بخوام و سوال بپرسم و باقی کارا رو به عهده خدا بذارم

    حس آرامشش فوق العادست

    و بی نهایت سپاسگزارش هستم

    حتی میپرسم که خدا غذام گرم هست هر وقت قابل خوردن بود بهم بگو که برای بدنم مناسبه و قشنگ حسش میکنم

    هر روز خدا بهم یادآور میشه که وقتی غذا میخورم بعدش یه وقتایی شدیدا تشنه ام میشه ولی باز حس میکنم نباید آب بخوری برای بدنت خوب نیست و من چشم میگم حتی اگه تشنه ام باشه

    یه بار گفتم خب خدا خودت گفتی تشنه شدین آب بخورین خب الان تشنه ام هست غذا خوردم ، ولی باز حس کردم که نباید آب بخورم و خودش بعد چند دقیقه رفع شد تشنگیم

    انقدر در طول روز از این حس ها برام زیاده و زیادتر میشه که یه وقتایی یادم میره همه رو بنویسم و از خدا کمک میخوام که یادم بیاره

    خیلی خیلی برای همه اعضای خانواده صمیم عباس منش بی نهایت زیبایی و شادی و آرامش و عشق و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت رو میخوام از خدا برای همه مون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: