live | مرور چند کلید برای هماهنگی با قانون

سرفصل آگاهی های این فایل:

  • “ثروت”، نتیجه طبیعی احساس لیاقت داشتن درباره کاری است که انجام می دهی و باورهای قدرتمند کننده ای نیز درباره ثروت ساخته ای؛
  • برای هر کاری که انجام می دهی، از خودت بپرس که چرا این کار را به این شکل انجام می دهم تا از دلیل رفتارهایت آگاه باشی؛
  • زندگی آگاهانه یعنی: آگاهی از دلایل پشت هر رفتار و عملکرد؛ 
  • ریشه های سلامتی جسمانی؛
  • رابطه ذهن هماهنگ و جسم سالم؛
  • اهرم رنج و لذت برای ساختن “تعهد مستمر” درباره انجام کار درست؛
  • قوانین خداوند برای خوشبختی ساده است. پس این قوانین ساده را با تلاش برای پیدا کردن تکنیک، پیچیده نکن؛
  • توانایی تشخیص اصل از فرع ؛
  • پرورش جسارت درونی؛
  • همکاری با خداوند؛

منابع کامل تر درباره موارد اصلی این فایل: دوره 12 قدم

12 قدم، مسیر تکاملی خلق شرایط دلخواه در زندگی است. وقتی تمرکز خود را بر مسیر تکاملی آگاهی های این دوره معطوف می کنی و برای عمل به آن آگاهی ها مصمم میشوی، اول از همه، “دیگران”، از ذهن شما حذف می شوند و بر خودت متمرکز می شوی. حذف این مانع عمده، از یک طرف بخش بزرگی از نشتی های انرژی شما را می بندد و بخش مهمی از تمرکز سازنده شما را آزاد می کند. همان تمرکزی که به جای سازندگی، صرف تقلاهای بیهوده برای تایید شدن توسط دیگران، مسابقه با دیگران، مقایسه با دیگران و بدتر از همه، انتظار داشتن از دیگران شده بود و به این شکل، انرژی خلق کنندگی شما را هدر می داد.

از طرف دیگر، وقتی توقع داشتن از دیگران را کنار میگذاری، به نیروی هدایتگر درونی ات متصل می شوی و حساب کردن روی این جریان هدایتگر همیشگی را یاد می گیری. 

12 قدم در همان قدم های اولیه، شراکت کردن با خداوند را به شما یاد می دهد تا این نیرو را به عنوان راهنما، به عنوان سرمایه اولیه، به عنوان عشق و هر نیاز دیگری که در مسیر رشد داری، انتخاب می کنی و روی هدایت های دائمی این نیرو درباره هر مسئله ی احتمالی در آینده، حساب کنی.

وقتی روی جریان هدایت حساب می کنی، زندگی ات هدفمند می شود زیرا یکی از مهم ترین دلایل هدف نداشتن آدمها این است که جریان هدایت و حساب کردن روی آن را از یاد برده اند. به همین نسبت نیز آنها امکان پذیری خواسته های خود را با امکانات کنونی خود و حساب کردن روی عقل انسانی خود می سنجند. در نتیجه، به محض اینکه خواسته‌ای در وجودشان شکل می گیرد، به جای حساب کردن روی هدایت و برداشتن اولین قدم، درگیر «چگونگی» می شوند و از آنجا که نمی توانند «چگونگی» را از دل مهارت ها، توانایی ها یا امکانات آن لحظه خود بیرون بکشند، داشتن آن خواسته برایشان غیر ممکن به نظر می رسد و انگیزه های آنها در همان نقطه شروع، خاموش می شود.

یکی از ارکان توحیدی مهم در 12 قدم، مبحث “هدایت” است. یکی از پرتکرار ترین سوالاتی که از ما پرسیده شده این است که: “چطور با خداوند همکاری کنیم؟” و جواب این است: به اندازه ای که از هدایت های خداوند پیروی می کنیم، با خداوند همکاری می کنیم. خداوند به عنوان نیرویی که هم از خواسته ما آگاه است، هم از “چگونگی”، هم صاحب قدرت بی نهایت است و هم دارای بخشندگی بی حساب.

اما درک و تشخیص هدایت ها، سپس پیروی از آنها نیاز به پشتوانه ای از باورهای توحیدی دارد. در طی جلسات قدم های این دوره، در یک فرایند تکاملی،این باورها در ذهن دانشجو شکل می گیرند و تقویت می شوند. تقریباً در تمام قدم های این دوره، اصل “هدایت”، از زاویه های مختلف توضیح داده می شود تا دانشجو مفهوم این اصل را به طور کامل درک کند و از عهده اجرای آن در مسیر خود بر بیاید. یعنی بداند حساب کردن روی هدایت، شامل همه ی موارد زندگی او می شود:

از کارهای روتین و معمولی روزانه تا موضوعات اساسی که ظاهرا عقبه ای از دانش، تخصص و مهارت را نیاز دارد؛ 

از انتخاب نوع غذای روزانه تا برنامه ریزی برای رشد کسب و کار؛ 

از انتخاب مسیر رفتن به سر کار تا شیوه های بازاریابی و جذب مشتری و…

اکثر ما آموزش دیده ایم تا به بهانه “واقع بین بودن”، دست رد به سینه هدایت هایی بزنیم که در هر لحظه به سمت ما جاری است. زیرا خداوند همیشه سمت خود را انجام می دهد. اما حالا می خواهیم به وسیله مسیر تکاملی 12 قدم، رابطه خود با نیروی هدایتگر درونی مان را بهبود ببخشیم. نیرویی که منبع همه راهکارها ست، همواره به ما نزدیک است، همواره ما را می شوند و اجابت می کند اما این ما هستیم که درهای دریافت را بسته ایم.

در بخش “چگونه فکر خدا را بخوانیم” از دوره 12 قدم، که شامل توضیح اصول مهم در قرآن است، مبحث هدایت هر بار از زاویه های عمیق تر بررسی می شود. این بخش از دل آیات قرآن منطق های آنقدر قوی استخراج می کند که ذهن خلع سلاح می شود و به هیچ وجه نمی تواند درباره “حساب کردن روی هدایت”، به مقاومت های قبلی ادامه دهد. همه ی این قدم هایی که دانشجو در دوره 12 قدم بر می دارد، در نهایت شخصیتی توحیدی را در او پرورش می دهد که “پیروی از هدایت های الهی”- با اختلاف – بالاترین اولویت زندگی او می شود و به همین نسبت نیز، آسان می شود برای آسانی ها.

هدف 12 قدم، ساختن شرایط دلخواه در زندگی آنهم از مسیر هموار است. به اندازه ای که دانشجو به آموزه های این دوره عمل می کند، “حساب کردن روی هدایت” در وجود او نهادینه می شود و مجری ایده‌ها و راهکارهایی می شود که بر اساس خواسته هایش به او الهام می شود یا به شیوه های مختلف به سمت آنها هدایت می شود. به همان میزان نیز، مسیر خلق خواسته هایش هموار می شود چون وقتی مجری هدایتهای خداوند می شوی، روی شانه های خداوند می نشینی و از مسیر رشد و بهبود شخصیت خود لذت می بری. سپس این رضایت درونی، به شکل روابط عالی، شغل مناسب، درآمد کافی، کسب و کار پر رونق، ایده های کارآمد، سلامتی جسم و روان و … مرتبا در زندگی شما هویدا می شود تا هر بار شما را به رضایت درونی بیشتر برساند. همکای با خداوند یعنی پیروی از هدایت های الهی

برای مطالعه محتوای دوره 12 قدم کلیک کنید


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | مرور چند کلید برای هماهنگی با قانون
    272MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی live | مرور چند کلید برای هماهنگی با قانون
    19MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

388 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «راضیه زارع مقدم» در این صفحه: 1
  1. -
    راضیه زارع مقدم گفته:
    مدت عضویت: 2929 روز

    سلام به همه ی خونواده ی عزیزم.استاد عشقم و خانم شایسته ی نفسم

    توی ایام محرم هستیم.و ازونجاییکه دارم روی دوره های استاد عشقم و فایلهای رایگانشون و روی توحید و یکتا پرستی خودم کار میکنم تصمیم گرفتم این واقعه محرم و اقدام حسین بن علی رو هم توسط قوانین بدون تغییر خداوند (که برای تمامیه انسانهای قدیم و حال و اینده این قوانین بدون ذره ایی تغییرو تقلب هستند.)بررسی کنم.اینو از استاد عزیزم یاد گرفتم ک تمامیه مسائل و اتفاقات رو توسط سیستم جهان بسنجم.

    دوستانی هم که احساس میکنن دارم ب ادیان اجدادشون توهین میکنم لطفا نخونن.چون این نظر شخصی منه و من با بررسی قانون به اینها رسیدم.

    منم یکی مث تمام این ادمایی که مقید به حسین و ابولفضل وعزاداری ها و تمام این مسایل دینی مذهبی هستن،بودم.از عزاداری گرفته تا شرکت و کمک توی حسینیه ها و مساجد و شرکت در نذری پختن خانواده م وحتی نخندیدن بعنوان احترام ب این ایام عزاداری گرفته،تا شب بیداریهای شبهای قدرو قران سر گذاشتن و های های گریه کردن ها صرفا برای اینکه دل ائمه برام بسوزه و وساطت منو پیش خدا بکنن و گناهانم بخشوده بشه یا حاجت روا بشم.اره منم تا خرخره توی این عقاید مذهبی اجدادیم بودم.

    اما از وقتی که (خداروشکر خداروشکر خداروصدهزارمرتبه شکر)با استاد عشقم اشنا شدم و قانون جهان خداوند رو فهمیدم و درک کردم دیگه هر چیزی رو با قانون بررسی میکنم وتوی قران دنبالش میرم.و الان هم میخام بت شکنی کنم بت خدایی به نام حسین بن علی رو که توسط خانواده ام و پدران و اجدادم برای من ساخته و تحمیل شده رو بشکنم.(اره حسین بن علی برام خدا شده بود و خواسته هامو بجای خداوندم ازون میخاستم.)شکستن باورهای بت پرستانه ایی که برای من و همه ی ما ایجاد شده:

    مثلاباور گریه وعزاداری برای حسین بن علی گناهان رو پاک و دل هارو صاف و بهشتی میکنه. گریه و عزاداری در این ایام برابر با ۱۰ تا حج زیارت کردن است و هزاران داستان دیگه برای تشویق ب عزاداری و گریه.که این باور باعث میشد زمانهایی که در مساجد و عزاداری ها گریه ام نمیگرفت و گریه نمیکردم و حالم خوب بود حسم از خودم بد بشه.از خودم بدم بیاد که ببین راضیه تو چقدر گناهکاری و گناهانت زیاده که باعث سیاه و سنگ شدن قلبت شده که حتی نمیتونی یک قطره اشک بریزی.تو برده ی شیطان شدی که حالت خوبه و برای این غم بزرگ گریه نمیکنی!!!

    یا باور اینکه به حسین و ابولفضل متوسل شو که خدا ببخشتت.و یا حاجتتو بهت بدن.یا شفا عنایت کنن.(وااای خدای من)این باور اجداد و پدرانمون که دیگه تتتتتته شرکه.شور شرک رو دراورده.اخرشه.

    بست انداختن ب ضریح ها مث ضریح رضا در مشهدو بقیه ی ائمه و امامزاده ها وحتی نوادگانشون که توی ایران ماشالله پره ازین نوادگان و امامزاده ها(بابا من چی دارم میگم اینا که بماند ملت حتی میگردن قدمگاهها رو هم پیدامیکنن و ازون قدمگاه حاجت میخان، سلامتی میخان، بخشش میخان). شرکه واضح توی روز روشنه.

    دستمال کشیدن به ضریح و سنگ و در و دیوار حرم ها و الم هایی که توی دسته ها میچرخونن برای متبرک شدن دستمال. بعد اون دستمال رو با خودشون همه جا میبرن که محافظشون باشه.(اااااااای دااااد ازین همه شرک).

    اصلا کسی فک کرده که این گاو و گوسفند و شتری که نذر حسین و ابولفضل میکنن برای حاجت روا شدن حرام هستن؟این حیوانات نذری که به اسم و نیت کل ائمه مخصوصا حسین و ابولفضل قربانی میشن و باهاشون غذا نذری درست میشه طبق آیه ی قران ،ب نام غیر خدا قربانی شده حرامه گوشتشون.بری از هرکی بپرسی که اقا این قربونی برای چیه میگه نذر اقامون امام حسین.اون یکی میگه برای حاجت روا شدن از امام حسین اگه اقا قبول کنن،این یعنی قربانی ب نام غیرخدا و حرامه.خب اگه برای خدا میبود که توی روزای معمولی قربونی میکردن و به نیازمندان میدادن یا خودشون میخوردن و لذت این برکت خدا رو میبردن و شکرگذاربودن.

    میان پیاده روی راه میندازن از ایران ب کربلا و بعد وقتی ازشون میپرسن چرا تصمیم به این کار گرفتن طرف میگه نذر کردم اگه اقامون امام حسین، قبول کنه.یا این جمله ی معروف که من غلام اقامم و من کنیز اقامون حسینم اگه منو ب غلامی و کنیزی قبول کنن.

    اقااااا اینا شررررک مطلق هستش.

    خب حالا همه اینا یکطرف میرم سراغ داستان کربلا وحسین و اتفاقاتش که با قانون خدا بررسیش کنم.

    قانون جهان میگه هر اتفاقی توی زندگیت توسط فرکانسیه که ارسال کردی.طبق باورهاییه که تو داری.ما توانایی کاملی بر خلق زندگیمون داریم.جهان ساخته شده تا یک دستگاه مبدل باشه برای تبدیل فرکانسهای دریافت شده به اتفاقات و شرایط هم سنگ و هم اساس با باورهاو فرکانس وکانون توجه ما.اگه اساس فرکانس ارسالی ما کمبود باشه نتیجه ش اتفاقات و تجربیاتیه که به کمبود می انجامه.اگه فراوانی باشه نتیجه فراوانیه بیشتره ،اگه شادی و حس خوب و ارامش باشه اتفاقات ارامشبخش ترو شادی بیشتره.اگه نگرانی یا ترس یا نفرت باشه هم اتفاقات ناخوشایندی که نگرانی و ناراحتی و نفرت بیشتری داره برای ما رخ میده.سیستم خداوند آینه ی اعمال انسانهاست(باورها و فرکانس ارسالی و کانون توجه)وبه باورها و افکارشون واکنش و پاسخ میده.حالا اگه انسان در مدار درست باشه فقط خوبی و نعمت وفراوانی ونیکی و خیر وارد زندگیش میشه.و اگه درمدار درستی نباشه سختی و بدبختی و خیانت و بدی و دشمنی و کمبودمیبینه.پس طبق این قانون هیچکس هیچکس هیچکس نمیتونه به کسی ظلم و بدی کنه وبهش اسیب و صدمه بزنه و اونو در رنج و سختی قرار بده مگه اینکه خود اون شخص ب این چیزا توجه کرده باشه و فرکانسشو فرستاده باشه.

    کسی نمیتونه بهمون ظلم کنه این خودمونیم که داریم به خودمون ظلم میکنیم با باورهامون، با بی ایمانیمون، با بی توکلیمون ،با ترس و نگرانیمون، خودمون رو توی مداری قرار میدیم که بلا سرمون بیاد.خداوند به پیامبربارها میگه در قران:چون تو وصلی به منبع(توکل به خدا)اونها هرگز نمی توانند به تو زیان برسانند. چون تو به خداوند ایمان داری هر بلایی که خواستند سر تو بیارند سر خودشون اومد.چون تو توی مدار اونها نیستی.(ایه۱۱۳ سوره نسا:اگر فضل و رحمت خدا شامل حالت نبود گروهی از آنها قصد داشتند گمراهت کنند اما جزخودشان راگمراه نکنند و هیچ زیانی به تو نرسدو…).کسی که توکلش به خداونده،خداوند راه گشای اون میشه حالا هر چقدرهم که بقیه تلاش کنن بهش ضرر و زیان برسونن.اون اگه باور داشته باشه به خداوند و اگه باورنکنه که دیگران میتونن بهش ظلم کنن اون ظلم هارو دریافت نمیکنه.هر جایی که ظالمی هست مظلومی هم هست. در نبود مظلوم ظالمی بوجود نمیاد.کسی که میبینید داره بهش ظلم میشه اون هم خداوند رو باور نکرده.کسی که داره بهش ظلم میشه به غیر خدا قدرت داده.درمورد داستان محرم هم خیلیا حسین و خانواده اش رو مظلوم میدونن که خب اگه امام حسین اینی که اینها روایت میکنن بوده باشه حسین و خونواده ش انسانهای ضعیف و بی ایمانی بودند که بهشون ظلم و خیانت شده.بعضیام میان میگن که امام حسین موفق بوده و پیروز شده با اینکارش و اسلامو قران رو زنده نگه داشته،اوکی فرضا این قبول، پس چرا عزا؟چرا ناله و گریه؟چرا دلسوزی و غم؟چرا برای پیروزشدن ،اینجور مراسم های عزاو نوحه و گریه؟که بازم بنظر من اسلام و قرانی که به یک آدم بند و وابسته باشه بسیار سست و ضعیف و پوشالیه اما همه ما خیلی خوب میدونیم که قران و اسلامی که در قران گفته شده (تسلیم خداوند بودن) بسیار قدرتمندو بدون تغییر و بی نیاز از هر بنده ایی است و خداخیلی عالییی از قرانش و اسلامش محافظت میکنه بی نیاز از هر حسین یا محمد یا هر انسان دیگری…

    حالا،داستان کامل محرم رو(سفر حسین ب سمت کوفه و پاپس کشیدن مردم کوفه از بیعت کردن با حسین(خیانت) و ازونطرف هم محاصره شدن توسط لشکر دشمن. فرارتعداد زیادی از لشکریان خود حسین(خیانت) بصورت شبانه هرچندبا اجازه ی خود حسین و دیگه بعدشم شروع جنگ و قتل عام شدن توسط دشمن)همه ما خیلی خوب میدونیم.

    طبق قانون بدون تغییر و بدون تقلب خداوند تمامیه این اتفاقات، فرکانس ارسال شده ی خود حسین بن علی و خونواده ش بوده.خودشون اینجور توجه و باور و فرکانسی رو ارسال کردن که اینجور توی سختی افتادن و برای به خداو آزادی رسیدن زززجر کشیدن و جونشون گرفته شد.یاد مثال استاد در قدم اول ۱۲قدم میوفتم که برای رسیدن به خواسته (حالا میخاد هرچی باشه،مالی،سلامتی،رابطه ی عاشقانه با خداوند،روابط با انسانها و غیره)مثال جاده هایی رو میزنن که یکیش آسفالت و مستقیم و در آرامش و زیبایی با شنیدن صدای زیبای پرندگان حرکت میکنی و به خواستت میرسی.یه مسیرهم پر صخره و سنگ و حیوانات درنده و تپه ها و کوههای سخت پیماوجود داره که باید جووونت دربیاد و زجر بکشی تا به خواستت برسی.از نظر من مسیر به خدا رسیدن،به آزادی رسیدن حسین بن علی از مسیر دومه بوده.چرا هیچکدوم از پیامبران(که بنظر من توحید و یکتاپرستی و خداشناسی در زندگینامه اونا (که در قران کامل و واضح اومده)خییییلی بیشتر گواهه،خیلی واضحتره،خیلی بیشتر قابل دیده)اینجور مسیری رو برای توحیدشون انتخاب نکردن؟!!!!!جالبتراینجاست که اصلا از حسینی که شیخا و آدمای الان ازش حرف میزنن و روایت میکنن اصلا توی قران نیومده چون خود خدا میدونسته برای آیندگان همین قرانش و خودش کافیه همونطور که انیشتین رو ،استاد عباس منش رو ،مابچه های سایت رو،ایلون ماسک رو،و خیلی انسانهای دیگه رو حتی ترامپ رو هم داره طبق فرکانسهاشون ب طرق مختلف هدایت میکنه ونیازی به فرستاده ی دیگه ایی نیست واسه همین به پیامبر و انسانها گفته حجت رو برای شما تمام و کامل کردم.آیا استاد عباس منش این مسیر توحیدویکتاپرستی رو اومد از قتل عام شدن حسین فراگرفت یا چسبید به قران و اصل قانون و توحید رو فهمید؟؟؟کدومش؟خود خدا برای هدایت انسانها کافیه،مثلا یکی مثل انیشتین درسته قران رو نمیشناخته اما خداوند اون رو هم به طرق متفاوتی هدایت کرده و به باورهای توحیدی خیلی خوبی رسونده.

    اون بالاجایی که گفتم خداوندراه گشامیشه و نمیذاره بهت آسیب برسونن اگه بهش توکل کنی و ایمان داشته باشی،اصلا توی داستان سفر حسین بن علی به کوفه دیده نمیشه،اگه به خداوند ایمان و توکل میداشتن راهشون نه تنها باز میشد بلکه نیروهای کمکی خداوند از همه جا براشون میومدن، به جای سلاخی شدن. براشون از طرق بی نهایت خداوند،راه باز میشد.از دستان بی نهایت خداوند، براشون کمک میرسید.

    اقا مگه خدای حسین بن علی و خونواده ش همون خدای حضرت محمد نیست که در جنگ، پرندگان و باران سنگ رو برای کمک به لشکریان حضرت محمد فرستاد.دقت کنین پرنده نه حتی انسان(دیگه تا این ححححد دستان بی نهایت خداوند وجود داره الله اکبر،دیگه شمافکرشو بکنین)!!!.

    مگه خدای حسین بن علی همون خدای ابراهیم و اسماعیل نیست که برای ابراهیم آتش رو گلستان و برای رفع تشنگی اسماعیل(در نوزادیش)در بیابان چشمه آب شیرین جاری کرد؟!!!

    خدای حسین بن علی همون خدای یوسف پیامبریه که وقتی به دوستش در زندان متوسل میشه برای آزادیش ،زندانش طولانی تر میشه(شرک) وزمانی که یوسف میفهمه خطاشو دست به توبه میبره و بلافاصله از زندان آزادو عزیز مصر میشه، اونم از چه دستی از دستان خدا؟؟؟خواب دیدن پادشاه مصر*،یعنی خدایی،این دست خدابرای آزادی یوسف رو داشته باشین.میخام بگم دستان خدا فقط آدما نیستن که!!!باد و خاک و آتش و انسان و حیوان و هرچیزی در جهان،برای ما دستان خداوند میشوند اگه ایمان و توکل داشته باشیم.(تازه بماند که چقد کائنان معبد برای خار و ضایع کردن و کشتن حضرت یوسف نقشه کشیدن اما وقتی توکل وتوسل فقط فقط به خداوند باشه حتی نمیتونن ذره ایی بهش نزدیک بشن و بهش صدمه بزنن و حتی نمیتونن به یک تار موش آسیب برسونن.و بیشتر هم خودشون رو ضایع و سرنگون کردن و هر بار مردم بیشتری به یکتاپرستی ایمان میاوردن)

    اقا مگه نمیشدزمانی که حسین و خونواده ش توسط یزید تهدید شدن مثل حضرت محمد هدایت بشن به راه و مکان و مسیری که یزید حتی نتونه ببیندشون؟؟؟مثل هدایت حضرت محمد به غارو تنیده شدن تارعنکبوت و لونه ساختن پرنده دم غار.یا چرا راه دور میریم مثلا هدایت شدن استاد عباس منش به سفرو مکانی که از طوفانهایی مثل طوفان مایکل درامان بود تازه تفریح و لذت هم برد.نه تنها خودش بلکه اموالش هم دست خداوند امانت بود و صحیح و سالم وقتی برگشتن از سفر،خدابهشون تحویل داد.خب پس یعنی وقتی توی فرکانس درست و خوب باشی، در زمان مناسب در مکان مناسب قرار میگیری.یا یادِ رفتن استاد از پاریس افتادم که میگفتن دقیقا زمانی که از پاریس رفتن پشت سرشون داعش به پاریس حمله کرده بود.خب این یعنی در زمان مناسب در مکان مناسب بودن.این همون محافظت خدواند از بندگان با ایمان و متوکلشه.مثالهای زیادی از استاد عباس منش هست (که دیگه روایت هم نیستن که بگیم اجهاف و تحریف و دستکاری شده (مثل روایات ائمه)بلکه واقعیتن به روشنی روز) که با توکل به خدا چققققد مسیرهای زیبا و آرامش بخش و لذت بخش وآسون رو توی زندگیش تجربه کردن.چقققد دستان خداوند از زمین و آسمون براش فرستاده شدن تا کارهاش راحتتر و با کیفیت تر انجام بشه.

    اقا مگه نمیشد زمانی که تعداد زیادی از لشکریان حسین بن علی شبانه فرار کردن خداوند مثل کمک به پیامبر به حسین هم از دستان بیکرانش کمک میفرستاد؟

    یا زمانی که آب رو به روشون بسته بودن!مگه نمیشدخداوند براشون چشمه و نهرجاری کنه؟بارون بفرسته؟

    معلووومه که خدا میتونسته.خداوند قادر تواناست.اما تا درخواستی نباشه اجابتی هم نخواهد بود.تا توکلی نباشه پاسخی هم نخواهد بود.تا فرکانس درست ارسال نشه نتیجه ی درستی هم دریافت نمیشه.که نتیجه میگریم حسین بن علی تمام اتفاقاتی که براش رخ داده رو خودش خواسته،خودش فرکانسشو فرستاده.مسیر سخت و دشوار رو خودش میخواسته وگرنه همیشه خداوند بهترین و راحتترین و لذت بخش ترین مسیر رو برای بنده ی متوکلش ایجاد و الهام میکنه.

    اقا اگه حسین بن علی جهاد هم کرده باشه خب سوال من اینه چرا توی همون جهادش از خدا کمک و الهام نگرفته؟چون همیشه الهامات خداوند به پیروزی و رشد و آرامش و خوشی ختم میشه نه به سلاخی شدن.مث پیامبر که تمام جنگهایی( دفاع کردن) که داشته با الهاماتی که خداوند بهش میکرده همه روپیروز شده بجز یک دونه رو اونم بخاطر اینکه افرادش به الهامی که به پیامبر شده بود عمل نکردن و اون جنگ رو شکست خوردن.(از نظر من جهاد،جنگیدن و خون و خونریزی نیست،جهاد واقعی کنترل افکارواحساسات و کنترل نجواهای شیطان در ذهنه.این سخترین جهاده که البته بهترین و فوق العاده ترین نتیجه رو برامون داره.حتما واسه همینه که استاد همیشه میگه ما باید جهادی اکبر برای تغییرباورها و زندگیمون انجام بدید.)

    خلاصه که آقا چرا الکی برای فرکانس ارسالی یک نفر دیگه ما عزاداری میکنیم؟همونطور که خدا به پیامبر میگه تو وکیل و وصی کسی نیستی از حزن و اندوه برای اونها اعراض کن.چون اونا به خودشون دارن ستم میکنن و اگه تو اندوهگین بشی براشون و غصه بخوری به خودت ستم کردی.بنابراین برای من دیگه نه محرمی وجود داره و نه عزاداری و نه خدایی به اسم حسین بن علی،و روز و کارهامو طبق روالی که دوست دارم انجام میدم مثل موزیک گوش کردن در حین انجام کارهام،رقصیدن،ورزش و شادی و غیره…

    سپاسگذارم از خداوندهدایتگرم و عاشقشم.و سپاسگذارم از شما استاد عزیزم که منو از خیلی از قفل و زنجیرهای باوری، اعتقادی و ذهنی با آموزش قانون دقیق جهان،آزاد و رها کردی و الان در حال پرواز هستم.سپاسگذارم که توحید و یکتاپرستی رو در قلب و ذهن و روح و زندگیم جاری کردی و شرک و کفر رو حذف کردی.همین که طبق سوره ی حمد، جزو هدایت شدگان به صراط مستقیم که به آنها نعمت داده شده و میشود، قرار گرفتم و دارم این راه روادامه میدم وخدام و توحید و توکل بهش رو بیشترپیداکردم و پیدامیکنم ازتون تشکرمیکنم.با آموزشهای شما استاد زندگیم گلستان شده.بهشت شده.لبریز از آرامش شده.مرسی استاد عشقم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: