سرفصل آگاهی های این فایل:
- “ثروت”، نتیجه طبیعی احساس لیاقت داشتن درباره کاری است که انجام می دهی و باورهای قدرتمند کننده ای نیز درباره ثروت ساخته ای؛
- برای هر کاری که انجام می دهی، از خودت بپرس که چرا این کار را به این شکل انجام می دهم تا از دلیل رفتارهایت آگاه باشی؛
- زندگی آگاهانه یعنی: آگاهی از دلایل پشت هر رفتار و عملکرد؛
- ریشه های سلامتی جسمانی؛
- رابطه ذهن هماهنگ و جسم سالم؛
- اهرم رنج و لذت برای ساختن “تعهد مستمر” درباره انجام کار درست؛
- قوانین خداوند برای خوشبختی ساده است. پس این قوانین ساده را با تلاش برای پیدا کردن تکنیک، پیچیده نکن؛
- توانایی تشخیص اصل از فرع ؛
- پرورش جسارت درونی؛
- همکاری با خداوند؛
منابع کامل تر درباره موارد اصلی این فایل: دوره 12 قدم
12 قدم، مسیر تکاملی خلق شرایط دلخواه در زندگی است. وقتی تمرکز خود را بر مسیر تکاملی آگاهی های این دوره معطوف می کنی و برای عمل به آن آگاهی ها مصمم میشوی، اول از همه، “دیگران”، از ذهن شما حذف می شوند و بر خودت متمرکز می شوی. حذف این مانع عمده، از یک طرف بخش بزرگی از نشتی های انرژی شما را می بندد و بخش مهمی از تمرکز سازنده شما را آزاد می کند. همان تمرکزی که به جای سازندگی، صرف تقلاهای بیهوده برای تایید شدن توسط دیگران، مسابقه با دیگران، مقایسه با دیگران و بدتر از همه، انتظار داشتن از دیگران شده بود و به این شکل، انرژی خلق کنندگی شما را هدر می داد.
از طرف دیگر، وقتی توقع داشتن از دیگران را کنار میگذاری، به نیروی هدایتگر درونی ات متصل می شوی و حساب کردن روی این جریان هدایتگر همیشگی را یاد می گیری.
12 قدم در همان قدم های اولیه، شراکت کردن با خداوند را به شما یاد می دهد تا این نیرو را به عنوان راهنما، به عنوان سرمایه اولیه، به عنوان عشق و هر نیاز دیگری که در مسیر رشد داری، انتخاب می کنی و روی هدایت های دائمی این نیرو درباره هر مسئله ی احتمالی در آینده، حساب کنی.
وقتی روی جریان هدایت حساب می کنی، زندگی ات هدفمند می شود زیرا یکی از مهم ترین دلایل هدف نداشتن آدمها این است که جریان هدایت و حساب کردن روی آن را از یاد برده اند. به همین نسبت نیز آنها امکان پذیری خواسته های خود را با امکانات کنونی خود و حساب کردن روی عقل انسانی خود می سنجند. در نتیجه، به محض اینکه خواستهای در وجودشان شکل می گیرد، به جای حساب کردن روی هدایت و برداشتن اولین قدم، درگیر «چگونگی» می شوند و از آنجا که نمی توانند «چگونگی» را از دل مهارت ها، توانایی ها یا امکانات آن لحظه خود بیرون بکشند، داشتن آن خواسته برایشان غیر ممکن به نظر می رسد و انگیزه های آنها در همان نقطه شروع، خاموش می شود.
یکی از ارکان توحیدی مهم در 12 قدم، مبحث “هدایت” است. یکی از پرتکرار ترین سوالاتی که از ما پرسیده شده این است که: “چطور با خداوند همکاری کنیم؟” و جواب این است: به اندازه ای که از هدایت های خداوند پیروی می کنیم، با خداوند همکاری می کنیم. خداوند به عنوان نیرویی که هم از خواسته ما آگاه است، هم از “چگونگی”، هم صاحب قدرت بی نهایت است و هم دارای بخشندگی بی حساب.
اما درک و تشخیص هدایت ها، سپس پیروی از آنها نیاز به پشتوانه ای از باورهای توحیدی دارد. در طی جلسات قدم های این دوره، در یک فرایند تکاملی،این باورها در ذهن دانشجو شکل می گیرند و تقویت می شوند. تقریباً در تمام قدم های این دوره، اصل “هدایت”، از زاویه های مختلف توضیح داده می شود تا دانشجو مفهوم این اصل را به طور کامل درک کند و از عهده اجرای آن در مسیر خود بر بیاید. یعنی بداند حساب کردن روی هدایت، شامل همه ی موارد زندگی او می شود:
از کارهای روتین و معمولی روزانه تا موضوعات اساسی که ظاهرا عقبه ای از دانش، تخصص و مهارت را نیاز دارد؛
از انتخاب نوع غذای روزانه تا برنامه ریزی برای رشد کسب و کار؛
از انتخاب مسیر رفتن به سر کار تا شیوه های بازاریابی و جذب مشتری و…
اکثر ما آموزش دیده ایم تا به بهانه “واقع بین بودن”، دست رد به سینه هدایت هایی بزنیم که در هر لحظه به سمت ما جاری است. زیرا خداوند همیشه سمت خود را انجام می دهد. اما حالا می خواهیم به وسیله مسیر تکاملی 12 قدم، رابطه خود با نیروی هدایتگر درونی مان را بهبود ببخشیم. نیرویی که منبع همه راهکارها ست، همواره به ما نزدیک است، همواره ما را می شوند و اجابت می کند اما این ما هستیم که درهای دریافت را بسته ایم.
در بخش “چگونه فکر خدا را بخوانیم” از دوره 12 قدم، که شامل توضیح اصول مهم در قرآن است، مبحث هدایت هر بار از زاویه های عمیق تر بررسی می شود. این بخش از دل آیات قرآن منطق های آنقدر قوی استخراج می کند که ذهن خلع سلاح می شود و به هیچ وجه نمی تواند درباره “حساب کردن روی هدایت”، به مقاومت های قبلی ادامه دهد. همه ی این قدم هایی که دانشجو در دوره 12 قدم بر می دارد، در نهایت شخصیتی توحیدی را در او پرورش می دهد که “پیروی از هدایت های الهی”- با اختلاف – بالاترین اولویت زندگی او می شود و به همین نسبت نیز، آسان می شود برای آسانی ها.
هدف 12 قدم، ساختن شرایط دلخواه در زندگی آنهم از مسیر هموار است. به اندازه ای که دانشجو به آموزه های این دوره عمل می کند، “حساب کردن روی هدایت” در وجود او نهادینه می شود و مجری ایدهها و راهکارهایی می شود که بر اساس خواسته هایش به او الهام می شود یا به شیوه های مختلف به سمت آنها هدایت می شود. به همان میزان نیز، مسیر خلق خواسته هایش هموار می شود چون وقتی مجری هدایتهای خداوند می شوی، روی شانه های خداوند می نشینی و از مسیر رشد و بهبود شخصیت خود لذت می بری. سپس این رضایت درونی، به شکل روابط عالی، شغل مناسب، درآمد کافی، کسب و کار پر رونق، ایده های کارآمد، سلامتی جسم و روان و … مرتبا در زندگی شما هویدا می شود تا هر بار شما را به رضایت درونی بیشتر برساند. همکای با خداوند یعنی پیروی از هدایت های الهی
برای مطالعه محتوای دوره 12 قدم کلیک کنید
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری live | مرور چند کلید برای هماهنگی با قانون272MB20 دقیقه
- فایل صوتی live | مرور چند کلید برای هماهنگی با قانون19MB20 دقیقه
سلام و درود فراوان به استاد عزیز و دوست داشتنی خودم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.
برای داشتن آرامش باید کنترل ذهن داشت .
کنترل ذهن چیزی هستش که در هر لحظه باید آگاهانه حواست بش باشه تا بتونی گفتگوها و نجواهای ذهنیتو کنترل کنی و اجازه ندی افسارش از دستت خارج بشه که اگر بشه مدت زمان زیادی میبره تا تو رو به احساس خوب ببره.
دوره ی احساس لیاقت تو این زمینه به من خیلی کمک کرد. از اونجایی که حسم دوست داشتنم نسبت به خودم خیلی بیشتر از قبل شد .
ینی متوجه شدم عدم دوست داشتن خودم و موندن در اشتباهاتم و اینکه احساس گناه رو یدک بکشم، همه ی این عوامل باعث میشه حس لیاقت رو از خودت بگیری. بنابراین نگاهمو به این موضوعات تغییر دادم سعی کردم یاد بگیرم بی چون و چرا خودم رو دوست داشته باشم و عاشق خودم باشم و بدون نیاز به ترحم و جلب توجه دیگران به خودم عشق بورزم. از اشتباهاتم خیلی راحت بگذرم. بخشش خدا رو نادیده نگیرم که به خاطرش احساس گناه کنم. خدا رو بزرگ و بخشنده ببینم و اینکه حق اشتباه به خودم بدم و به خاطر اشتباهاتم با خودم بد اخلاقی نکنم سعی کنم با مهربونی به خودم توجه بیشتری داشته باشم.
وقتی همچین حسایی به خودم پیدا کنم دیگه خودمو، مورد سرزنش قرار نمیدم و با عذاب وجدان زندگی نمیکنم.
کسانی که تو گذشته بیشتر میمونن و خاطرات و اتفاقات گذشته رو زیاد تو ذهنشون میارن و بخاطرش حالشونو خراب میکنن و دنبال چراها و ای کاش های زندگیشون میگردن، این افراد ناآگاهانه حس لیاقت رو از خودشون میگیرن و من به هیچ وجه دوس ندارم جز این دسته از آدمها باشم. گذشتهای که میگم حتی منظورم روز قبلیه که گذشته.
از اونجایی که با بودن در چنین افکار منفی به احساس بد میرفتم و بخاطرش روح و جسممو آزار میدادم با خودم تصمیم گرفتم خیلی راحت از مشکلات و تضادهایی که در طول روز باهاشون مواجه میشم بگذرم. دیگه دوس ندارم با موندن در چنین حالهایی خالق اتفاقات ناجالبتری بشم بنابراین کنترل ذهن رو جز عملکردهای مهمه زندگیم میدونم چون اکثر اتفاقاتی که در لحظه باش مواجه هستیم سر منشاش به افکار و باورهای ذهن خودمون برمیگرده .
دارم یاد میگیرم برای خودم ارزش بیشتری قائل باشم و بخاطر هر چیزی حال خودمو خراب نکنم .
به خودم میگم بسه دیگه هر چقد نشستی در مورد هر چیزی فکر کردی ! بخاطر هر چیزی تقلا و زور زدی!
بخاطر هر چیزی غصه خوردی و حرص زدی!
وقتی به تضادی بر میخورم سریع با خودم این جملهها رو مرور میکنم.
میشه یه کمی عاقلانهتر و بالغانهتر در مورد هر موضوعی فکر کنی بعد اگه نیاز به عملکردی داشت درست عمل کنی؟!!!
میشه ازت درخواست کنم دست از کارا و رفتارهای تکراریت برداری؟! یکم متفاوت عمل کنی تا نتایج متفاوتتری بگیری؟!
میشه ازت درخواست کنم تو کارایی که به تو ربطی نداره دخالتی نداشته باشی؟!!!
میشه تمرکزتو فقط بزاری روی خودت و دنبال تغییرات خودت باشی؟!!
میشه از چیزی نترسی ؟!
میشه بیشتر به خدا اعتماد کنی؟!!
میشه درسها و تجربههای زندگیتو به خودت یادآوری کنی تا کمتر اون اشتباهاتو تکرار کنی ؟!!
واقعا سبک و روش زندگی گذشتمو دوست ندارم و دلم نمیخواد به اون شکل عمل کنم چون هیچ لذتی از زندگی نمیبردم . صادقانه اعتراف میکنم خیلی از لحظات و اتفاقات خوبه زندگیمو به خاطر افکار و باورهای غلطم از دست دادم دلم نمیخواد اون روزا تکرار بشن.
خدا رو شکر و سپاس میگم بخاطر آگاهیهای نابی که تو این چن سال اخیر از استاد عزیز کسب کردم.
درسته که زمان زیادی برد تا به درک خیلی از چیزها برسم ولی امروز احساس رضایت از زندگیم دارم .
اینو میدونم که تا زنده هستم باید در پی کسب آگاهی باشم و اگه روزی بشه که روی خودم کار نکنم میدونم عملکرد خوبی نخواهم داشت .
مثل هر روزی که نیاز به غذا و خوراک جسمم دارم میدونم در طی روز روحمم نیاز به جلا داره . بنابراین در طی روز تمام سعیم بر اینه که از هر فرصتی استفاده کنم برای گوش کردن فایلهای استاد عزیز.
چن نمونه از کنترل ذهنم اگه بخوام بگم :
یه روز داشتیم میرفتیم تهران برای ختم یکی از اقوامی که فوت کرده بود. ساعت 10 صبح باید اونجا میبودیم هفت پا شدم تمام کارامو کردم . دم رفتن میخواستم قهوه بخورم. شکلات مورد علاقم تو فریزر بود، ورش داشتم بدون اینکه حواسم به دندونای لمینتم باشه گازش زدم. همون لحظه دندون جلوییم پرید و افتاد روی زمین .
فکرشو بکن دقیقاً دندون جلوت !
اون لحظه هیچ کاری نمیتونستم بکنم و وقتی نداشتیم که برم دکتر بچسبونتش . فقط باید میرفتیم تا به مراسم برسیم. یه لحظه اومدم که عصبانی بشم به خودم گفتم الان این اتفاق افتاده تو چارهای نداری پس الکی عصبانی نشو و ببین بهترین کار چیه؟!
وقتی دندونمو برداشتم اول از اینکه سالم بود و خرد نشده بود و نیاز به هزینه ی مجدد نداشت خدا رو شکر کردم . به خودم گفتم فوقش یا ماسک میزنی یا اینکه بدون چسب میزاری روش. فقط باید حواست باشه جایی که میخوای چیزی بخوری درش بیاری که نره تو حلقت.
یه کم اذیت شدم اما استرس و اضطرابی نداشتم .به مراسم رفتیم و برگشتیم و عصر رفتم درسش کردم.
چند وقت پیشا یه مهمونی فامیلی داشتیم بعد از اتمام مهمونی که خیلی هم خوش گذشت تو راه برگشت اونم تو ترافیک اونم در حالی که تو فرکانس خیلی مثبتی بودم و اتفاقاً تو اون لحظه با یکی از دوستام داشتیم خیلی سپاسگزاری میکردیم یه دفه دوتا خانم از پشت سه ضربه ی کوبنده به ماشینم زدن . ماشینم از پشت و جلو خسارت دید.
وقتی صدای ضربه ی ماشینو میشنوی طبیعتاً اون لحظه به هم میریزی و چن لحظه تو شوک میری. اما بعد از پیاده شدنم دقیقاً بعد از چند دقیقه آروم آروم شدم گفتم اتفاقیه که افتاده حالا چ من مقصر باشم چ کس دیگه ، الان چ کاری انجام بدم بهتره ؟!!
واقعا پی بردم به اینکه خیلی جاها هیچ کاری از دستت بر نمیاد و فقط باید بپذیری و در موردش فکر نکنی و ذهنتو درگیر افکار منفی نکنی از همه کاری بهتره .
یه جریان دیگه ای که بخوام تعریف کنم البته برای یه عده کمی شاید باشه چون خیلیا شاید نتونن منو بفهمن ولی خب برای اون دسته افرادی میگم که مثل من به همسراشون تعصب و حساسیتهای بیمورد داشتن .
البته من از اون دسته زنایی نبودم که به خاطر دوست داشتن زیاد یا وابستگی، این حساسیت و تعصبو به همسرم داشته باشم. فقط از اونجایی که دو زوج بودیم ، دوس نداشتم همسرم نسبت به جنس مخالف رفتارهای آزاد و رهایی داشته باشه.چون فک میکردم سو استفاده میکنه.
صادقانه بخوام بگم منظورم اینه به خاطر ترسهایی که تو این زمینه تو وجودم بود ، به همسرم خیلی سخت میگرفتم . خب من تو شهر قم بزرگ شدم البته که الان به نسبت سالها پیش ، این شهر خیلی فرق کرده ،اما قبلاً طوری بود که دقیقاً به خاطر افکار و باورهای غلطی که یاد گرفته بودم همیشه نگرانی خیانت همسرمو داشتم و برای جلوگیری از این ترس به شدت ایشونو تحت کنترل خودم در میووردم و این در حالی بود که همسرم از ابتدای زندگیمون به خاطر وابستگی شدیدی که به من داشت به من خیلی عشق میورزید .با وجود بالا و پایین شدن زندگیمون همیشه و در همه حالی این اخلاق خوب و توجه رو نسبت من داشت.
میگم که به خاطر حرفهای منفی از سمت این و اون منم چنین افکار و باورهای مزخرفی تو ذهنم داشتم.
همونطور که گفتم از وقتی که دوره ی احساس لیاقتو کار کردم نسبت به خیلی از موضوعات زندگیم متفاوتتر عمل میکنم. همون خونسرد بودنی که استاد ازش صحبت میکنن، منم تا حدودی نسبت به خیلی از موضوعات خونسرد شدم. گفتم که احترام به خودمو خیلی یاد گرفتم و اینکه واقعاً دوست ندارم به خاطر چنین موضوعاتی که ارزش حال بدی نداره ، خودمو اذیت کنم.
خیلی جالبه از وقتی که خودم روی این موضوع کار کردم خیلی ناخودآگاه شغل همسرم تغییر کرد و الان نزدیک 5 ماه هستش که تو شرکتی کار میکنه که نزدیک 20 یا 25 نفر خانم وآقای جوون اونجا مشغول بکار هستن و اتفاقاً همسرم مدیر یه قسمتش شده که خانومهای مجرد زیادی اونجا هستن.
با وجود این ، من آرومم .به هیچ وجه همسرمو کنترل نمیکنم. هیچ سوالی که مربوط به محل کارش باشه ازش نمیپرسم .رفتارامو نسبت بش تغییر ندادم. وقتی نیست به محل کارش فکر نمیکنم و هیچ تماس تلفنی باهاش ندارم مگر برای کارای ضروری .. در موردش پیش کسی صحبت نمیکنم .نتیجه ی رفتار درستم این بوده که تو این مدت همسرم هم تغییرات خیلی بهتری نسبت به من داشته .علاقشم خیلی شدیدتر از قبل شده .جالب اینجاس که با علاقه ی شدیدی که نسبت من داره به نسبت قبل وابستگیش کمتر شده .
و این به من خیلی آرامش میده . چون وابستگیش خیلی جاها اذیتم میکرد. همه ی اینا در حالی هستش که تا پارسال من اگه بر حسب اتفاق متوجه میشدم که همسرم با یه خانمی پای تلفن صحبت میکنه به شدت به هم میریختم و رفتار و واکنش ناجالبی با همسرم داشتم!
میخوام بگم انقدر به این موضوع حساس بودم
باورم نمیشه الان نسبت به این شغل جدیدش هیچ احساس بدی ندارم و هیچ فرکانس بدی ازش دریافت نکردم و خودم هم هیچ برخورد و واکنش منفی نسبت به این قضیه نداشتم .مطمئنم خودشم خیلی تعجب کرده .
بله قانون تکامل اینطور پیش میره. باید به اصول قوانین جهان اعتماد کرد و باید طبق قوانین جهان پیش رفت تا نتایج مطلوب دریافت کرد.
از اینکه تمام حساسیتها و احساسهای بدم از بین رفتن واقعاً از خدا سپاسگزارم. علاوه بر اینکه همسرمو اذیت میکردم خیلی به خودم آزار میرسوندم و این اصلاً خوب نبود. الان میفهمم که چطور حس لیاقت رو از خودم میگرفتم. از اینکه امروز به همسرم آزادی دادم که البته حق مسلمش بود فقط من با خود خواهی هام ازش دریغ کرده بودم شاید خیلی جاها به همین دلیل مانع رشد و پیشرفت همسرم بودم.
از اینکه خودم آزاد و رها هستم خیلی خوشحال و حال خوبی دارم.
بارها و بارها تجربه کردم با تغییرات مثبتم نه تنها چیزی از دست نمیدم بلکه تغییرات شگفت انگیز زیادی از سمت و سوی همسرم دریافت میکنم.
بنابراین رها کردن و امورات زندگی رو به خداوند سپردن باعث بدست اووردن آرامشمون میشه و تمامی ترسها و نگرانیهامون از بین میره.
چرا فکر میکنیم ما بیشتر از خدا میدونیم یا ما بهتر از خدا عمل میکنیم، ما که بارها و بارها چوب این باور غلطمونو خوردیم پس چرا باز تکرارش میکنیم؟!
یاد گرفتم با تمرین کردن و روی قدرت خدا حساب کردن ،آرامش رو به رو و جسم خودم هدیه بدم.
شاید در لحظه کنترل از دستم خارج بشه ولی خدا رو شکر بعد از چن دقیقه حتی به ساعت هم نمیکشه سریع متوجه ی عملکرد اشتباهم میشم و سریع ذهنمو به افکار مثبت جهت دهی میکنم و سعی میکنم به نکته و نقطه ی مثبت هر چیزی توجه داشته باشم.
هرجایی و به هر علتی تو هر شرایط و موقعیتی از موضوعی ناراحت شدیم بیایم سعی کنیم آگاهانه به اون قضیه از زاویه بهتری نگاه کنیم.
اگه برای خودمون ارزش قائل هستیم اگه خودمونو دوس داریم اگه به خودمون احترام میزاریم اگه دوس داریم آرامش ازمون گرفته نشه اگه دوست داریم از لحظمون استفاده ی بهتری ببریم، باید درست عمل کنیم و به هر تضادی نگاه بهتری داشته باشیم.
از این دست کنترل ذهنها مثالهای زیادی دارم که تو این کامنت به چن نمونش اشاره کردم.
استاد جونم عاشقتم هرچی دارم و ندارم از وجود و برکت آگاهیهای ناب شماست.
همیشه و در همه حال الله نگهدارت باشه.
به نام خدای صاحب رحمت و رضوان.
سلام به استادعزیزودوست داشتنی خودم.
liveخوب وجالبی بود.سوالات مختلفی پرسیده شدواستادکوتاه ومختصرجواب دادن .
لابه لای سوالات منم به چند موردازپاسخ ،چیزهایی که گاهی ذهنم رادرگیرمیکرد،رسیدم.وازبابت ازدوستان واستادتشکرمیکنم .
درموردهرسوال وپاسخ ،منم نظرمو،میدم.
پرسیدن: وقتی همه چی منفیه ،چطورتمرکزمون به چیزدیگه ای باشه؟
ازوقتی که متوجه شدم و به عینه خودم مروری به گذشتم کردم ،دیدمکه توهمچین لحظاتی ،موندن تواون شرایط نامناسب ،فقط خشم وعصبانیت ودرآخراحساس بدرا،درتونگه میداره.مدامی که تواین احساس بدهستی ،به هیچ وجه هیچ اتفاق خوشایندوخوبی نمی افته.پس باتوجه به این بینش و اینکه دوست دارم توحال خوب باشم درهمه ی شرایط ،حتی وقتهایی که به نظربایدغم بگیرم ،یاخودموناراحت نشون بدم ،من متفاوت باقبلم عمل میکنم وبرعکس، تمام سعیم رامیکنم که باتوجهم وتمرکزم به هرآنچه میتونه زیباباشه ،خوب باشه ،مثبت باشه،ببرم .به کسری ازثانیه ،می بینم که چقدآرامش گرفتم .وازاین بابت بینهایت خوشحال وسپاسگزارم که تونستم وپذیرفتن که این قانون ،جواب میدهد.
برای خودم ارزش قائل هستم و دیگه دوست ندارم ،خودموبه هیچ دلیلی ،عذاب بدم .ازدردورنج وافکارمنفی خسته شدم .جایگزینش،عاشق داشتن احساس خوب وموندن توحال خوبم .
همه ی اینها دست خودماس،هیچ توضیح وتوجیهی رابرای بودن توغم واندوه ،قبول نکنید.ممکنه لحظاتی آدم ناراحت بشه ولی ادامه دارش نکنید،سریع از اصول وقوانین های استاد،الگوبرداری کنید.وباتمام قوا،عمل کنید.نشون بدیدکه قدرت وتوانش رادارید.💪
اولش مقاومت هاوترمزهای زیادی ،میان که میخان شماراقانع به انجام کارمثبت نکنن ولی این وظیفه ی شماس که باورشون نکنیدومتفاوت عمل کنید.
من دیگه نمیخام روزامو،باتجربیات بد،بگذرونم .حالاکه میدونم هرکدام ازاین قوانین جهان ،چ کارایی هایی دارن،دیوانه که نیستم دوباره رفتارهای تکراری وبیهوده ی گذشته را انجام بدم .
بایدبقدری قوی بشم که ازپس هرمشکلی به راحتی بربیام .چون مشکلات حذف شدنی نیستن .من بایدبزرگ تربشم که مشکلات راریز،یاکمرنگ ببینم.
دقیقاً مثل این که میگن بیایید(مشکلات راشکلات کنیم).
سوال دیگه ،دیدگاه ونگرش استادبه عزاداری پناه محرم چیه؟که استادپاسخ دادن من هیچ اعتقادی به این چیزا ندارم.
امام حسین خودشون انتخاب کردن وخاهرشون زینب ،بعدازاتمام جنگ ،گفتن چیزی جز زیبایی ندیدن .
خب منم تاچندسال پیش ،به خاطرتقلیدکورکورانم ،وبدون تفکر،فقط منباب اینکه اکثریت تواین مسیرهستن ،منم بودم ولی چند سالی هست که سست شدم وازپارسال که واقعن ،فکرکردم درموردش ،کلن محرم وصفر،رابوسیدم گذاشتم کنار.وفکرکردم چ کاراحمقانه ای میکردم .
چه لزومی داره برای عزیزی که میدونی الان توبهشت برینه،وبه قول استادخودش این راه را انتخاب کرده ،بعداز۱۴۰۰سال من بیام به یاداون روزواون وقایع ،ماتم واندوه بگیرم ودوماه خودمودرگیراحساس بدبکنم .حتی زوری ژست آدمای غمگین راداشتم باشم که مبادا کسی قضاوتم نکنه.
خدای من !,چقدباکارهای ،جاهلانمون ،وقت وانرژیمون راهدردادیم 😔
همیشه تفکرومنطقم این بودکه راهی که اکثریت میگن یامیرن ،راه درست همونه.
خدایا شکرت که ازاین منجلاب بیرون اومدیم وازاین افکارهای تقلیدی دیگه نداریم .نمیدونم چرا هیچ وقت خودمون یه کم فکرنمیکردیم .چقدراحت همه چیوازگذشتگان وپدران ومادرانمون،می پذیرفتیم .
استادجونم همه اینهارامدیون توهستم .
چرابایدبه چه دلیل ومنطقی،بایددوماه خودمو،توغم نگه دارم .حرفهای غمگین ونوحه هاراگوش بدم که امام حسین وخدای حسین ومادرامام حسین به من تواون دنیا،نمره ی قابل قبول بدن .یاشفاعتت کنن.
دقیقا بااین افکاری که داشتم ،به نظرم توعصرجاهلیت زندگی میکردم .درواقع بقدری جاهل بودم که همه ی این اراجیف رامیپذیرفتم .
قانون من: احساس خوب =اتفاقات خوبه .
این شعار،راسرلوحه ی زندگیم قراردادم .هرچی بیشتر درکش میکنم ،حس میکنم شعورومنطقم،بالاترمیره.
ازاستاددررابطه باتقسیم کار،باخداراهم پرسیدن ،که استاد گفتن :شروع و حرکت ازتو،دادن ایده وراهکارباهدایت خداداده وگفته میشه .ینی حس خاصی ،الهامی ،پیامی ،یه چیزی تورابه سمت و سویی میبره که مطمئن باش ،نتایجش بزرگترازاون چیزی میشه که توقع داشتی.وبه نظرم این عالیه .بهترازاینم مگه داریم .واگرتوبپذیری ومقاومت نکنی ،ینی تقسیم کار.ینی فقط روکله ی خودت راه نرفتی ،بلکه تودل کار،باهدایت وکمک خداوند،پیش میری .درواقع ایمان واعتمادداشتن مابه خدا،این مسیررابرامون بازمیکنه دیگه.
امتحانش کنیدتامعجزات موفقیت هاتونو،ببینید.
اونجاکه استادازدوره ی نوجوانیشون گفتن ،من به این پیبردن که ازاولشم استادتوفرکانس ومداردرست پروردگار بودن که انقدعاقلانه فکرمیکردن که تودام حوادث خطرناک نیفتادن.
آفرین به ایشون که تواون سن و سال فریب ونیرنگ ووسوسه ی چیزی رانخوردن .واقعن آفرین به هوش وذکاوتشون 👍👏👏👏
اکثرن، اینجورمواقع ،بااحساس بدی که دارن،سریع تودام اتفاقات بددیگه ای میفتن.مراقبت کردن ازخودت ،اونم توشرایط بد،خیلی هنروشهامت میخاد.
بازم میگم استادجونم ،دمت گرم خیلی جیگری ازاولشم جیگربودی .
صداقت استادرابابت سوالی که پرسیدن بابت رژیمشون ،تحسین میکنم ،ایشون گفتن تانتیجه نگیرم ،صحبتی نمیکنم.
درموردمقاومت دربرابر بیماری سوال کردن ؟خاستم بگم منم مثل استادخیلی مقاومت میکنم واهل قرص و دارو،ودکتررفتن نیستم .
همیشه خودم با کمی تحمل ،حالاکه بیشترذهنی کارمیکنم وتوجهم راازدردمیبرم وسعی میکنم حواسم به چیزای دیگه وکارای دیگه باشه یاخودمومشغول چیزی میکنم تا،دردمتوجه بشه اشتباهی اومده،خودش راشوبگیره وبره.
اینجوری میشه که دردزیادسراغم نمیاد.
راجع به مدیتیشن هم سوال پرسیدن که چه جوری وچ وقتایی میتونه باشه؟که استادعرض کردن :وقت وزمان خاصی نداره.
هرجا که ذهنتوآزاد،ورهامیزاری ،توهرحالتی که باشی ،میتونی مدیتیشن کنی درواقع انگارداری انجامش میدی.دقیقا همینه. من چشمامومیبندم وبارهاکردن خودم ،همه ی افکارراازخودم دورمیکنم .یه جورایی بایدخودتو،ریلکس کنی .فارق از هرچیزی که باهاش درگیری ،دقایقی فک کن که فقط خودتی وروحت .باسبک کردن جسمت ،روح وذهنت بازوآزادمیشن ،انگارجسمی همراه تونیس.وتومیتونی اون لحظه رهابودنتو،حس کنی.
حس خوبیه ،ولی لزوما تایم خاصی نداره ،هروقت خسته ای به هر دلیلی ،حالاجسمت خستس، یاروحت ،فرقی نمیکنه ،میتونی باچنددقیقه ،حال خودتوتغییربدی .توحالت خوابیده باشی بهتره.
یه مورد دیگه ،این بود که استادبه شغل و حرفه ای که خودت علاقه داری ،تشویق کردن وموفقیتهاوثروت رادرعشقی که تواون کار،میدی ،میبینن.هدف فقط بدست اووردن ثروت نیس،بلکه لذت بردن از انجام اون کار،میتونه تورابه ثروت و موفقیت بیشتری برسونه .درواقع ضمن بدست اووردن ثروت ،شماازمسیرهم لذت بردید،خب طبیعتا،خیلی بهتره ،تااینکه ازرواجبارفقط کارکنید.
اینم نظراستادعزیزمون بودومن چون شاغل نیستم ،نظرخاصی تواین زمینه ندارم .
خدا قوت استادعزیزم
سپاس فراوان از خدای خوبم که استادخوبی بهم عطاکرد.
استادجونم عاشقتم
سلام زهره جان .
هدف منم از گفتن این تجربه این بود که به خیلی از خانومهایی که مثل من بودن، بگم که این تعصبات و حساسیتها چیزی جز عذاب دادن خودمون نیست و اینکه نواقصی مثل خودخواهی تو وجودمون قلیان میکنه .
مایی که دنبال آرامش و داشتن یه روابط خوب و رشد و پیشرفت هستیم باید در مقابل این گفتگوها و نجواهای ذهنی مقاومت کنیم و سعی کنیم با ایمان و توکل بر خدا و با اعتمادی که به قوانین جهان داریم دست از کنترل همسر و یا هر فرد دیگهای که باهاش رابطه داریم برداریم .
با توجه به اعتمادی که به قدرت خداوند داریم هیچکس نمیتونه چیزی که سهم ما و مال ما باشه رو از ما بگیره حالا میخواد همسرمون باشه ، مالمون باشه و یا هر چیز دیگهای.
البته به شرط اینکه خودمون هم در مسیر درستی باشیم در اون صورت هستش که بدون هیچ تلاشی خواستمون تو مشتمونه .
عزیز برات آرزوی موفقیت و پیشرفت بیشتری میکنم .
سر بلند و موفق باشی عزیزم.